زنگ تفریح ... گپ و گفت های خودمونی!

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
مَــن ''بهمــن" میکـِشَــم ، گلویَم "تیــــر"...!!!

 

**زهره**

عضو جدید
کاربر ممتاز
فقط برای خودم هستم " مـــن...! "




خودِ خودمـــــــــ ـ ـ ـ ...




نه زیبایم و نه عروسکی و نه محتــــــاج نگاهی...!




برای تو که صورتــ ـــهای رنگ شده را می پرستـــی




نه سیرتــــــ آدمها را ،




هیــــــچ ندارمــــــ...




راهت را بگیر و برو....................
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
چرا چـشـمـای من خیسه؟
چرا عـکـساتـو می*بـوسم؟
مـثـه بـاغی که خشکـیـده
دارم از ریـشـه می*پـوسم

مـثـه دیـوونــه*هـا گـیجــم
همش بـیـهـوده می*خـنـدم
دو تـا عـاشـق که می*بینم
سـریع چـشـمـامو می*بندم

خـودم داغـــم نمی*فـهـمـم
زمان راحـت جـلـو می*ره
می*خوام چـیـزی بگـم اما
گـلــومُ بـغــض می*گـیـره

یعنی دیــوونـگــی ایـنــه؟
یعنی من دیگـه دیوونه َم؟
چـرا هـر روز سـاعت*ها
به عکست خیره می*مونم؟

می*خوام دیـوونه بـاشم تا
بـه ایـن دنـیـا بـفـهـمـونم
مـیـون ایـن هـمـه عـاقـل
فقط من گیج و دیوونـه َم

تـوُ ایـن روزای دلـتنگی
دارم هـر لحظه می*بـارم
آخه دیوونگی چاره ست
واسه دردی که من دارم

جــواب ایـن چـراهــا رو
تـویی که خوب می*دونی
نمی*تــونــم ازت رد شــم
تـویی که خـوب می*تونی
 

eliot -esf

کاربر فعال مهندسی کشاورزی , گیاهپزشکی
کاربر ممتاز
تاپیک ما گیاهپزشک ها خوابیده
همه مردم خوابیدن
همه کشور الان خوابیدن
همه خاورمیانه الان خوابیدن
هه هه
فقط من بیدارم چرا !؟!؟؟!؟
 

**زهره**

عضو جدید
کاربر ممتاز
حـــوای تو
هوای بهشت رادر سر ندارد
بعد ِ رفتنت
از تو چه پنهان..
سیــــب ، نه ..
اینجا بدون ِ تو
حتی خود ِ بهشت هم
ممنوع ِ ممنوع ست؛
دیشب خدا هم قصه را فهمید
ودستانش..
بر شانه ام بود و
مدام میلرزید!
میگفت : برمیگردد او یک روز
حــوای بی ادم که حــوا نیست

 

**زهره**

عضو جدید
کاربر ممتاز
از سکوتــم بتــرس ...!
وقتــی که ساکت می شوم ...
لابـد همــه ی درد دل هایــم را بــرده ام پیش خدا ...
بیشتر که گوش دهــی ..
از همــه ی سکوتــم .. از همــه ی بودنــم ..
یک "آه" می شنـــوی ...
و باید بترســـی ..
*از "آه" مظلومـــی که فریادرســی جز خدا ندارد* ...

 

**زهره**

عضو جدید
کاربر ممتاز
بی آنکـه بـخـواهَمْ... دلـتـَنـگـت میـ شَـوَم...


دلـتـنـگِ بـودنَـتْ........


حـَتـی هـَمـان بــودنِ کمْ رنـگـت...

خـیـلیــ وقْـت بـود کـه دلـَم میـ خـواست بـگویـم

دوسـتـَتْ دارَم........

تــــو که غَـریـبـه نیــستـیــ

دیــگر نـمیـ توانم خودم را به آن راهی که

نمیـ دانـم کـجـاسـت بــــزنـــم...

دلــم هـمـان راهیــ را میـ خـواهـد

که تــــــــو در امــتـدادش ایـستــاده بـــاشی.

هــمـانْ تـمـامِ راه هـایی کـه میـ گـویـنـد به

عــِـــــشـــــــقْ

خــتـــم میـ شــود.
 

**زهره**

عضو جدید
کاربر ممتاز
شاعر از کوچه مهتاب گذشت ،لیک شعری نسرود،
نه که معشوقه نداشت ، نه که سرگشته نبود ،
سال ها بود دگر کوچه مهتاب خیابان شده بود ....

 

* ziba *

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام مهندسای گل !

اینجا کیا بیوتکنولوژی می خونن ؟

می خوام کتاب بهم معرفی کنن
 

* ziba *

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام عزیزم

منظورتون در حال تحصیل تو این رشته اند یا اینکه دارن برای ارشد این رشته می خونن؟


سلام عزیزم منظورم کسی هست که با کتابای این رشته آشناست مهم نیست چه مقطعی

می خوام چند تا کتاب معتبر بیوتکنولوژی بخونم برای مقالم نیاز دارم
 

yasse_sepid

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام عزیزم منظورم کسی هست که با کتابای این رشته آشناست مهم نیست چه مقطعی

می خوام چند تا کتاب معتبر بیوتکنولوژی بخونم برای مقالم نیاز دارم


ایشون هم بیوتکنولوژی کشاورزی خوندن...

اینم آدرس وبلاگشون که در این مورد هم مطلب میزارن .... http://masood98.blogfa.com/
 

* ziba *

عضو جدید
کاربر ممتاز

shalizeh-0123

عضو جدید
توي يه تاكسي يه زنه با بچهاش و يه مرد تنها نشسته بودن زنه ميخواسته به
بچهاش شكلات بده!
هي ميگه : ميخوري يا بدم اين آقا بخوره ميخوري يا بدم اين آقا بخوره ، 5
دقيقه همينجوري ميگذره .
آخرش مرده شاكي ميشه به بچهه ميگه : عزيزم تكليف مارو روشن كن اگه
ميخوريش من پياده شم ، سه تا كوچه از خونمون گذشته!
 

افشـین

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
توي يه تاكسي يه زنه با بچهاش و يه مرد تنها نشسته بودن زنه ميخواسته به
بچهاش شكلات بده!
هي ميگه : ميخوري يا بدم اين آقا بخوره ميخوري يا بدم اين آقا بخوره ، 5
دقيقه همينجوري ميگذره .
آخرش مرده شاكي ميشه به بچهه ميگه : عزيزم تكليف مارو روشن كن اگه
ميخوريش من پياده شم ، سه تا كوچه از خونمون گذشته!

داستانو چرا تحریف می کنی ؟

شکلات نبوده اون ! :D
 
بالا