زنگ تفریح ... گپ و گفت های خودمونی!

eliot -esf

کاربر فعال مهندسی کشاورزی , گیاهپزشکی
کاربر ممتاز
یک رووز من و دوست پشت یک دیوار یونیمون قایم شدی بودیم مثلا و منتظر دو تا دوست های دیگمون بودیم تا بیاین جلوشون پخ کنیم !!! از قضا استاد درس تخصص آفت مقدماتیمون جلو اومد ما به محض اینکه اولین سایه را دیدیم جلووو اون پریدیم پخ کردیم ...:biggrin: حالا فرض کن از یک طرف خجالت کشیده بودیم و از طرف دیگه صحنه واقعا خنده داری بودیم داشتیم هممون حتی خود استاد هم مخندیدیم بعد من امدم درستش کنم و عذر خواهی کنم تازه بدتر شد گفتم : ا استاد ببخشین ما فکر کردییم دوست هامون هستن نمیدونستیم شما افت میاین که .... :redface:بهش گفتم آفت :D اما خدایش اونم خیلی اقا بود بهش برنخورد فقط خندید و رفت حالا هر وقت من و دوستم میبینی خندش میگیره ....
 

Sarp

مدیر بازنشسته
دوستان یخورده بیشترازبهشت گمشده میگین؟چرامیگین بهشت گمشده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
من تابحال شیرازنیومدم ولی خیلی این شهرودوست دارم.:redface:
لابد گمشده که بهش میگن گمشده دیگه !

من شیراز رو دوس ندارم
ولی یه داداش دارم که اون هم دوس نداره شیراز رو
گفتم کیکو بیار باهم بخوریم آوردی گذاشتی اینجا ؟ :surprised:
 

yasse_sepid

عضو جدید
کاربر ممتاز









 

آیورودا

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام بچه ها لطف كنيد ازمان تكميل ظرفيت رو هر كس دونست كيه اعلام كرد به من هم پيام بده من بدونم ممنون ميشم///باي/
 

آیورودا

عضو جدید
کاربر ممتاز
سقراط گفت: هر زمان که به همین میزان که اشتیاق هوا را داشتی موفقیت را مشتاق بودی، تلاش خواهی کرد که آن را بدست بیاوری؛ موفقیت راز دیگری ندارد.
 

آیورودا

عضو جدید
کاربر ممتاز
با سلام که ابتدای همه چیز است و گاه انتها .. !!
گاه سلام انتهای هجر است و گاه ابتدای وصال..
و گاه هیچ
معنایی ندارد..
مانند تمام سلام های هر روز .. میگوییم و ردمیشویم..
میگوییم و میگذریم..
کاش این سلام .. اغاز باشد.. فقط اغاز
 

a_karimzade

عضو جدید
در گذر گاه زمان

خیمه شب بازی دهر

با همه تلخ و شیرین خود می گذرد

عشق ها می میرند
رنگ ها رنگ دگر می گیرند
وفقط خاطره هاست

که چه شیرین و چه تلخ

دست ناخورده به جا می مانند.
 

آیورودا

عضو جدید
کاربر ممتاز
بعضی ها گیتار زندگیشون شاد میزنه ،
و بعضی ها غم ،
امیدوارم گیتار زندگی شما همیشه سکینه دایقزی نای نای بزنه .

:)
 

آیورودا

عضو جدید
کاربر ممتاز
کاش می دانستیم
زندگی با همه وسعت خویش محفل ساکت غم خوردن نیست ،
حاصلش تن به قضا دادن و پژمردن نیست ،
اضطراب و هوس و دیدن و نادین نیست ،
زندگی خوردن و خوابیدن نیست ،
زندگی حس جاری شدن است .
زندگی کوشش و راهی شدن است .
از تماشاگر آغاز حیات ،
تا به جایی که خدا می داند .
 

Phyto

مدیر تالار مهندسی كشاورزی
مدیر تالار
حموم بودم، مامانم می زنه به در
می گم بـــله ؟
می گه حمومی ؟
می گم پـَـَـ نــه پـَـَــ اینجا لندنه، صدای منو از بی بی سی می شنوی.


میگه :
در زدم بگم مهمونها اومدن دختراشون هم رفتن تو اتاقت داران با کامپیوترت کار میکنند ، لباس و حوله ات رو هم از پشت در برمیدارم که امشب رو لندن بمونی تا فهم درست جواب دادن رو یاد بگیری، آها یه چیز دیگه احتمالا آبگرمکن رو هم خاموش میکنم!
 

Phyto

مدیر تالار مهندسی كشاورزی
مدیر تالار
new dictionary

new dictionary

Longtime: در حمام ، زمان پیچیدن لونگ را گویند

MacBook: کتابچهٔ راهنمای حجاج

Comfortable: بفرمایید سر میز

Categorize: نوعی غذای شمالی که با برنج و گوشت گراز طبخ می‌‌شود

Good one: وانِ بزرگ و جادار

Sweetzerland: سرزمینی که مردمانش زیاد زر می‌‌زنند اما به دل‌ می‌‌نشیند

Life is too short: زندگی‌ در ... سپری میشود

UNESCO: یونس کجاست؟

Communication Board: کامیونی چه زمانی‌ شن را برد ؟

Avocado: کادو از طرف خانم آوا

What the hell: !چه دانهٔ خوشبویی

Cambridge: شهری که تعداد پلهایش انگشت شمار است

Liverpool: استخری که در آن گروهی جیگر در حال شنا هستند

coca: به آبادانی یعنی دادشم کو

Jesus: در اصفهان به بچه گویند که دست به چیز داغ دست نزند

The man who owns a locker: مرتیکه لاکردار

Insecure = این سه نابینان







 

Phyto

مدیر تالار مهندسی كشاورزی
مدیر تالار
اعتراف میکنم بچه که بودم همیشه دلم میخواست یجوری داداش کوچیکمو سر بنیس کنم!رفتم بقالی مرگ موش بگیرم آقاهه که میدونست فسقل مشنگیم بجاش آرد بهم داد منم ریختم تو قابلمه نهار! سر سفره وقتی همه شروع کردن بخوردن یهو گریه م گرفت! با چشمای خیس تا ته غذامو خوردم که همه با هم بمیریم!


وقتی پدرم روزنامه میخونه روزنامه رو وسط آسمون و زمین تو هوا جلوی صورتش نگه میداره، اعتراف میکنم بچه که بودم یواشکی میرفتم پشت روزنامه طوری که پدرم منو نبینه و با مشت چنان میکوبیدم وسط روزنامه ،پاره که میشد هیچ، عینکش می افتاد ، و بابا کل مطلب رو گم میکرد. کلاً پدرم 30ثانیه هنگ میکرد. بعد یک نگاه عاقل اندر صفیحی به من میکرد و حرص میخورد. اما هیچی بهم نمیگفت و من مانند خر کیف میکردم. تا اینکه یه روز پدرم پیش دستی کرد و قبل از من روزنامه رو کشید و با داد گفت: نکن بچـه. منم هول شدم مشت رو کوبیدم تو عینکه بابام. عینک شکست. من 5 روز تو شوک بودم


اعتراف میکنم به عنوان 1 مهندس میخواستم دیوار رو سوراخ کنم، شک داشتم که از زیر جایی که میخوام سوراخ کنم سیم برق رد شده باشه، واسه اینکه برق نگیرتم فیوز رو قطع کردم، تازه وقتی دیدم دریل کار نمیکنه کلی غصه خوردم که دریل سوخت!!
 

eliot -esf

کاربر فعال مهندسی کشاورزی , گیاهپزشکی
کاربر ممتاز
اعتراف میکنم بچه که بودم همیشه دلم میخواست یجوری داداش کوچیکمو سر بنیس کنم!رفتم بقالی مرگ موش بگیرم آقاهه که میدونست فسقل مشنگیم بجاش آرد بهم داد منم ریختم تو قابلمه نهار! سر سفره وقتی همه شروع کردن بخوردن یهو گریه م گرفت! با چشمای خیس تا ته غذامو خوردم که همه با هم بمیریم!


وقتی پدرم روزنامه میخونه روزنامه رو وسط آسمون و زمین تو هوا جلوی صورتش نگه میداره، اعتراف میکنم بچه که بودم یواشکی میرفتم پشت روزنامه طوری که پدرم منو نبینه و با مشت چنان میکوبیدم وسط روزنامه ،پاره که میشد هیچ، عینکش می افتاد ، و بابا کل مطلب رو گم میکرد. کلاً پدرم 30ثانیه هنگ میکرد. بعد یک نگاه عاقل اندر صفیحی به من میکرد و حرص میخورد. اما هیچی بهم نمیگفت و من مانند خر کیف میکردم. تا اینکه یه روز پدرم پیش دستی کرد و قبل از من روزنامه رو کشید و با داد گفت: نکن بچـه. منم هول شدم مشت رو کوبیدم تو عینکه بابام. عینک شکست. من 5 روز تو شوک بودم


اعتراف میکنم به عنوان 1 مهندس میخواستم دیوار رو سوراخ کنم، شک داشتم که از زیر جایی که میخوام سوراخ کنم سیم برق رد شده باشه، واسه اینکه برق نگیرتم فیوز رو قطع کردم، تازه وقتی دیدم دریل کار نمیکنه کلی غصه خوردم که دریل سوخت!!
:biggrin:اینجا بحث سوتی ها مطرح بود کار به اعتراف هم کشید !!!! حالا این ها که گفتین واقعا واقعیت داشت ؟؟؟!!!
 

yasse_sepid

عضو جدید
کاربر ممتاز

هر روز ما پاكت پيامهاي مان را باز مي كنيم تا پيام هايي كه دوستانمان فرستاده اند را بخوانيم ، اما چند دفعه قرآن را باز مي كنيم تا پيام هايي كه خدا برايمان فرستاده بخوانيم?!?!


 

eliot -esf

کاربر فعال مهندسی کشاورزی , گیاهپزشکی
کاربر ممتاز

هر روز ما پاكت پيامهاي مان را باز مي كنيم تا پيام هايي كه دوستانمان فرستاده اند را بخوانيم ، اما چند دفعه قرآن را باز مي كنيم تا پيام هايي كه خدا برايمان فرستاده بخوانيم?!?!



خیلی خیلی خیلی خیلی قشنگ بود !!!:smile: واقعا راسته ها !!! از خودم بدم امد :confused:
 

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز
روشهای شکار شوهر توسط دخترها!

روشهای شکار شوهر توسط دخترها!

:biggrin::biggrin::biggrin:;)

1- روش جوادی:
یه بار یه جایی که توی دید طرف باشه و بتونه با دو تا شلیک خودشو بهت برسونه یهو غش می کنی و ولو می شی کف زمین.پس از چند دقیقه هذیون گفتن راجع به اینکه پسر پسر اصغر قصاب اومده خواستگاریت
اما تو نمی خواهی به اون شوهر کنی/ مثلا به ضرب آب قند به هوش می آیی و وقتی چشمت به طرف می افته یهو بغضت می ترکه و د گریه. وقتی خوب گریه هاتو کردی و پاشدی که بری طرف کلی اصرار میکنه که برسونت.اما از اون اصرار و از تو انکار.خلاصه راه می افتی که بری اما یجوری راه می ری که مطمئن بشی طرف می تونه تا خونتون تعقیبت کنه... تا اینجا تو کار خودتو کردی اما از اینجا به بعدش دیگه با اوس کریمه.

2- روش یاهو مسنجری:
این روش اخیرا کاربرد زیادی پیدا کرده و عمدتا هم به خاطر اینه که لازم نیست مستقیم توی چشمای طرف نگاه کنی و این برای آماتورها هم کمک خبلی بزرگیه.از ایکونهای گوگولی مگولی هم می تونی برای رسوندن مفهوم استفاده کنی.اما بدیشم اینه که بعضی وقتها توی چت یه سو تفاهم هایی پیش می آد که خر بیار و باقالی بار کن!!
نکته:این روش فقط وقتی کاربرد داره که مطلب بطور صریح ادا بشه اما به علت اینکه هیچ موجود اناثی اصولا این کاره نیست پس بهتره که اصلا قیدشو زد!

3-روش بچه خر خونی:
همون داستان جزوه و این که خودت واردی.
نکته:متاسفانه از اونجایی که مجموع دو متغیر زیبایی و خر خونی در مورد دختر جماعت همیشه یه مقدار ثابته بنابراین بهتر که روی این روش خیلی حساب نکنی!

4-روش خرکی:
جلوی یکی از این لندکروز سیاهها بوسش می کنی که بدونه بخاطر بد بخت کردنش همه کار می کنی.

5-روش مذهبی خفن:
چهل شب جمعه جلوی در خونتون رو جارو می کنی و آجیل مشکل گشا پخش می کنی . تو ی این مدت به هر چی امامزاده و صاحب کرامات هست متوسل میشی و نذر می کنی که اگه حاجتت روا شد هر شب تو سقا خونه آس مم تقی یه شمع روشن کنی ...ایشالا که حاجتتو میگیری.
نکته:خواهر التماس دعا

6-روش از ما بهتران:
لازم نیست کاری بکنی. فقط انتخاب کن!

7-روش بچه مثبت:
طرف و به یه کافی شاپ دعوت می کنیو اونجا خیلی معقول و منطقی مساله رو بهش می گی.اونم احتمالا یه فرصتی می خواد که فکر کنه و بعدشم ایشالا که بعله رو می گه.
نکته:تا حالا چیزی خنده دار تر از این شنیده بودی؟

8-روش عرفانی:
میری لب چشمه که آب بیاری می بینی از قضا اونم انجاست.یه جوری که انگار حواست نیستپات می خوره به کوزه طرف و کوزه خورد و خاکشیر می شه.بعد لپات گل می اندازه و با عجله کوزتو پر می کنی و میری. اینجاست که طرف با خودش فکر می کنه:
اگر با من نبودش هیچ میلی چرا ظرف مرا بشکست لیلی
خلالصه خیالت تخت باشه که کارت درسته!
نکته:
این روش در طی تاریخ امتحانشو بخوبی پس داده و بنا براین بسیاری از کارشناسان و صاحبنظران معتقدن که بحران امروز ازدواج در اثر لوله کشی شدن آب بوجود اومده.

9-روش لوس گری:
یه دفعه یه سوسک می بینی و بنا میذاری به جیغ! آ ی جیغ نکش کی بکش.طرف هم که وضع و اینطور می بینه به هر قیمتی شده سوسک و به دیار باقی می فرسته. حالا تو همچین تحویلش می گیری که انگار شیر شکار کرده! و بعدشم مثلال از ترس سوسک یه مدتی خودتو بهش می چسبونی و ازش جدا نمی شی! اگه کارا تا اینجا خوب پیش بره ما بقیش تضمین شدست.

10-روش شهرستانی:
یه بار با چشم گریون و تن لرزون طوری که طرف بشنفه برای دوستت درد دل می کنی که چطوری وقتی داشتی می اومدی یه پسره ی چشم نا پاک تو رو دید زده و بهت متلک پرونده. بعدشم هقی می زنی زیر گریه. اینجاست که دیگه رگ غیرت طرف باد می کنه و حساب یارو با کرام الکاتبینه!
نکته:
اگه کار به خون و خونریزی نکشه می تونی روی موفقییت حساب کنی. اما اوصولا زندگی با این آدم توصیه نمی شه.

به امید موفقیت..........
 

shalizeh-0123

عضو جدید
شعر جدید حسنی نگو بلا بگو

شعر جدید حسنی نگو بلا بگو



[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]حسنی نگو جوون بگو[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]علاف و چش چرون بگو[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]موی ژلی ،ابرو کوتاه ،زبون دراز ، واه واه واه[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]نه سیما جون ،نه رعنا جون[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]نه نازی و پریسا جون[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]هیچ کس باهاش رفیق نبود[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]تنها توی کافی شاپ[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]نگاه می کرد به بشقاب[/FONT][FONT=&quot] ![/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]باباش می گفت : حسنی می ری به سر بازی ؟[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]نه نمی رم نه نمی رم[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]به دخترا دل می بازی ؟[/FONT][FONT=&quot]![/FONT]
[FONT=&quot]نه نمی دم نه نمی دم[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]گل پری جون با زانتیا[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]ویبره می رفت تو کوچه ها[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]گلیه چرا ویبره میری ؟[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]دارم میرم به سلمونی[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]که شب برم به مهمونی[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]گلی خانوم نازنین با زانتیای نقطه چین[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]یه کمی به من سواری می دی ؟[/FONT][FONT=&quot]![/FONT]
[FONT=&quot]نه که نمی دم[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]چرا نمی دی ؟[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]واسه اینکه من قشنگم ، درس خونم وزرنگم[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]اما تو چی ؟[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]نه کارداری ؟ نه مال داری ؟ فقط هزار خیال داری[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]موی ژلی ،ابرو کوتاه ، زبون دراز ،واه واه واه[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]در واشد و پریچه[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]با ناز اومد تو کوچه[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]پری کوچولو ، تپل مپولو ، میای با من بریم بیرون ؟[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]مامان پری ،از اون بالا[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]نگاه می کرد تو کوچه را[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]داد زد وگفت : اوی ! بی حیا[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]برو خونه تون تورا بخدا[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]دختر ریزه میزه[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]حسابی فرز وتیزه[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]اما تو چی ؟[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]نه کار داری ؟ نه مال داری ؟ فقط هزار خیال داری[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]موی ژلی ،ابرو کوتاه ،زبون دراز ،واه واه واه[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]نازی اومد از استخر[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]تو پوپکی یا نازی ؟[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]من نازی جوانم[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]میای بریم کافی شاپ؟[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]نه جانم[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]چرا نمی ای ؟[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]واسه اینکه من صبح تا غروب ،پایین ،بالا،[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]شمال ،جنوب ،دنبال یک شوهر خوب[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]اما تو چی ؟[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]نه کار داری ؟ نه مال داری ؟ فقط هزار خیال داری[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]موی ژلی ،ابرو کوتاه ،زبون دراز ،واه واه واه[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]حسنی یهو مثه جت[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]رسید به یک کافی نت[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]ان شد ورفت تو چت روم[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]گپید با صدتا خانووم[/FONT][FONT=&quot]![/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]هیشکی نگفت کی هستی ؟[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]چی کاره ای چی هستی ؟[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]تو دنیای مجازی[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]علافی کرد وبازی[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]خوشحال وشادمونه[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]رفت ورسید به خونه[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]باباش که گفت: حسنی برات زن بگیرم ؟[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]اره می خوام اره میخوام[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]چاهارتا شرعا بگیرم ؟[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]اره می خوام اره میخوام[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]حسنی اومد موهاشو[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]یه خورده ابروهاشو[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]درست وراست وریس کرد[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]رفت و تو کوچه فیس کرد[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]یه زن گرفت وشاد شد[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]زی ذی شد و دوماد شد[/FONT]
 

dordoone

عضو جدید
کاربر ممتاز
وقتی خداوند پرنده را آفرید قفس هم ساخته شد.پرنده اما بی خبر از همه جا به هر جا دلش می خواست می پرید و آواز سر می داد و لانه می ساخت تا اینکه روزی پرنده برای دانه برچیدن بر زمین نشست و به دام افتاد و قفس. پرش را آذین خانه کردندو پروازش را به قاب پنجره سنجاق. پرنده قفسی شد و آسمان رویایش و هر روز میان آوازش ناله سر می داد و به خود لعن که پا بر زمین نهاد، که خداوند او را آسمانی آفرید و او به طمع دانه بر زمین نشست و قفسی شد.
پرنده غمگین نالیدو با آوازش صاحب قفس را فرا خواند و گفت: حالا که من پرنده قفس شدم بیا تو هم لباس مرا بپوش و پرواز کن... مرد خشنود شد چون همیشه رویای پرواز داشت.پس لباس پرنده پوشید و پرواز کرد.غرق شادی ولذت بود که نفهمید کی به دام صیاد افتاد.
روزی همسرش او را خرید و پیش پرنده آوردو پرنده را از بس ناله کرده بود و بی پر شده بود آزاد کرد. پرنده آزاد شدو گفت :حالا قدر زمینی بودن خود را بدان و هرگز آرزوی بیش نکن... مرد لباس پرنده را بازگرداند. هم پرنده آزاد شد و به آسمان برگشت و هم او انسان شد و زمینی و فهمید که باید روحش پرواز کند نه جسمش..
منیژه پدرامی
 

dordoone

عضو جدید
کاربر ممتاز
نمی دانی چه حس قشنگی است! چه زیبایی وصف ناپذیری است! کلمات برای توصیفش گم می شوند؛ تمام می شوند و محو می شوند! خدایی بودن را می گویم، ملکوتی بودن!
خود را به خدا سپردن...
ابمان داشتن به او... به آفریتننده من... آفریننده تو... آفریننده ما... به خدا!
در تمام لحظه هایم او را با خود می بینم؛
حتی در دردسرهای خویشاوندانم! به خاطر همین، ناآرامی هایم را دوست دارم...
روز های سختم را دوست دارم...
شکست خوردنم را دوست دارم...
در این لحظه هاست که او را بیشتر حس می کنم، ایمانم قوی تر می شود و از شکست، پلی برای پیروزی های بزرگم می سازم...
خدا همیشه با من است!
چه لحظات خوب و آرامی، سردردم خوب شده است...
 
بالا