20سوالیه؟؟؟هنوز که نیومده
خودمونیم فعلا
راهنمایی کن که بگم کیه....
20سوالیه؟؟؟هنوز که نیومده
خودمونیم فعلا
بابا شوخی کردم20سوالیه؟؟؟
راهنمایی کن که بگم کیه....
اصلا حالا که اینجوریه میرم...تو باشو مهمونت...بابا شوخی کردم
من کیو دارم که بخوام دعوت کنم اینجا
من خودمم اضافیم
گفتم که شوخی کردماصلا حالا که اینجوریه میرم...تو باشو مهمونت...
ولی فردا میام همشو میخونم هاااا...
شب
خوش...
سلام مهسا جان
الان چرا واسه من جان رو به کار بردی اما افسون رو جون ؟
نمیدونم افشین جوووون!!!
چرا؟؟سر درد من عصبیه !
امروز اعصابم خط خطی بود !
به پوچی رسیدم !
نهههههه
از این به بعد هر چی گربه ببینم ، میسوزونم !
آخه چرا رفتییییییییییییییییییی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟گوسفند و مرغ رو با گنجشک مقایسه میکنی ؟
دوستان شبتون بخیر !
وحید توام نیستی؟؟
نه...kari dari?
سلام ...کسی نیست ما تازه وارد تحویل بگیره؟؟؟
چون افشین نیست...چرا امشب حالت خوب نیست الهی دشمنات بمیرن
نیاز به رسید نیست همین برگه را امضاء کنی کافی هست
مرسی...Flashback
Memories punish me once again
Sometimes I remember all the pain
that I have seen.
Sometimes I wonder what might
have been...!
وحید شب بخیر...
ماشالا تو خدافظیو شب بخیر گفتن خیلی فعالی!!!شب بخیر/
ماشالا تو خدافظیو شب بخیر گفتن خیلی فعالی!!!
خوب بخوابی...
برو بخواب!!
یه جمله نغز از زبان زهرا:
روزی، همراه با دوستی در صحرای موجاوه قدم می زديم كه چيزی را ديديم که در افق می درخشد. هر چند راهمان سمت ديگر بود، اما مسيرمان را عوض كرديم تا ببينيم آن درخشش از چيست. به زحمت و مدت زيادی، در زير آفتابی كه مدام گرمتر می شد، راه رفتيم و تنها هنگامی كه به آن رسيديم، فهميديم چيست. يك بطری خالی!! خسته و عصبی قصد بازگشت كرديم، ولی چون هم توان نداشتيم و هم صحرا بسيار گرمتر شده بود، تصميم گرفتيم قيد مسير اولمان را بزنيم. با خودم فكر كردم: چندبار به خاطر درخشش كاذب در راهی ديگر، از پيمودن راه خود بازمانده ايم ؟!!!...
سلام به همگيسلام حمید، دلمون ترکید بابا کجایی؟ امروز چه سوت و کوره!
بترکی حمیدروحش شاد!