[FONT=georgia,times new roman,times,serif]ناگهان دیوانه گشتم بیدلیل از دیدنش
از خرامان رفتن و زیباترین خندیدنش
مشکلات من نه تنها قامت رعنای اوست
سر به سر آورده شوقِ تا سحر بوسیدنش
عطر گلهای بهاری را نمیخواهم، ببر
تازه میگردد مشام من ز هر بوییدنش
کس چه میداند از ابر و بارش دنیای عشق
از طراوتهای سبز و تازهی روییدنش؟
(محترم) آنگونه ما را میبرد در خود فرو
تا نگوییم از خطای بیشکِ نازیدنش
[/FONT]
از خرامان رفتن و زیباترین خندیدنش
مشکلات من نه تنها قامت رعنای اوست
سر به سر آورده شوقِ تا سحر بوسیدنش
عطر گلهای بهاری را نمیخواهم، ببر
تازه میگردد مشام من ز هر بوییدنش
کس چه میداند از ابر و بارش دنیای عشق
از طراوتهای سبز و تازهی روییدنش؟
(محترم) آنگونه ما را میبرد در خود فرو
تا نگوییم از خطای بیشکِ نازیدنش
[/FONT]