زندگی نامه دانشمندان........

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز

تالیف؛ استیون هاوکینگ
با همکاری لئونارد ملودینو
ترجمه؛ رضا خزانه
ناشر؛ انتشارات فاطمی (۱۳۸۶)
۱۲۶ صفحه
«ما از بخت زندگی کردن در زمانه یی برخورداریم که در آن هنوز هم کشفیاتی انجام می شود. این کشف ها همانند کشف امریکا است که تنها یک بار روی می دهد. در عصری که ما زندگی می کنیم قوانین بسیاری از طبیعت کشف می شود.»
ریچارد فاینمن
در سال ۱۹۸۸ کتابی منتشر شد با نام «تاریخچه زمان» که توجه بسیاری را به خود جلب کرد. این کتاب سعی داشت مشکل ترین موضوعات فیزیک را برای مردم عادی تشریح و جدیدترین دستاوردهای علم را در این زمینه بازگو کند. کتاب سعی داشت به این پرسش ها پاسخ دهد؛ از جهان چه می دانیم؟ چگونه آن را می شناسیم؟ جهان از کجا آمده و به کجا خواهد رفت؟
این کتاب به مدت ۲۳۷ هفته در فهرست پرفروش ترین کتاب های روزنامه «ساندی تایمز» قرار گرفت و به دلیل طولانی ترین حضور در فهرست پرفروش ترین در کتاب رکوردهای گینس ثبت شد. این کتاب یکی از پرخواننده ترین کتاب ها است. گفته می شود حدود بیست میلیون نسخه از آن به فروش رسیده و به بیش از سی زبان ترجمه و منتشر شده است.
پروفسور عبدالسلام برنده جایزه نوبل فیزیک در سفری به ایران آن را به ایرانیان دوستدار علم معرفی و در یک گفت وگوی تلویزیونی، خواندن آن را به بینندگان توصیه کرد. به این ترتیب ترجمه های گوناگونی از این کتاب در ایران نیز عرضه شد. موفقیت این کتاب به اندازه یی بود که فیلمی درباره کتاب تاریخچه زمان ساخته شد. بعدها کتابی هم در مورد فیلم کتاب تاریخچه زمان نوشته شد. هاوکینگ که شوخ طبعی شگفت انگیزی دارد، در مقدمه یاد شده نوشت؛ «این کتاب درباره فیلم کتاب است. نمی دانم فیلمی درباره کتاب فیلم کتاب می سازند یا خیر.» این همه موفقیت برای یک کتاب علمی بسیار جالب توجه بود.
به رغم آنکه کتاب برای خوانندگان عام نوشته شده بود، درک آن برای کسانی که با مقدمات فیزیک و اخترشناسی آشنایی نداشتند کمی دشوار بود. مولف بعدها تصمیم گرفت با افزودن عکس ها، تصویرها و طرح های بسیار درک مفهوم های ارائه شده در کتاب را آسان تر سازد و بدین ترتیب کتاب «تاریخچه مصور زمان» شکل گرفت. با این همه به گفته مولف اظهارنظرهای بسیاری از سراسر جهان به وی رسیده است و بارها از او خواسته اند نسخه تازه یی از تاریخچه زمان عرضه شود که در عین حفظ محتوای کتاب اول، مهم ترین مفهوم های آن به شکل روشن تر و آسان تری تشریح شود. به همین دلیل «تاریخچه زمان» یک بار دیگر تدوین شد و این بار با این هدف که خواندنش آسان تر شود. مهم ترین ویژگی این کتاب کوتاه تر بودن آن است. در این کتاب مطالب فنی کنار گذاشته شده، در عوض با بررسی دقیق تر موضوع های اصلی کتاب، این خلاصه سازی ها جبران شده است.
در عین حال کتاب نسبت به نسخه اصلی آن روزآمدتر است و دستاوردهای نظری و مشاهدات جدیدی به آن اضافه شده است.
مهم ترین نکته یی که باید درباره این کتاب گفت آن است که به رغم اینکه کتاب برای خوانندگان غیرمتخصص نوشته شده، بسیاری از مهم ترین و دشوارترین مفاهیم فیزیک و کیهان شناسی به زبان ساده عرضه شده است. از جمله این نظریه های پیچیده می توان به نسبیت و فضاهای خمیده، مهبانگ، سیاهچاله ها، سفر در زمان و کرمچاله ها اشاره کرد. در عین حال یکی از مهم ترین دغدغه های فیزیکدانان امروزی آن است که نظریه یی بدهند که بتواند همزمان دنیای بسیار بزرگ ها (مانند کهکشان ها) و دنیای بسیار کوچک ها (اتم ها) را تفسیر کند. امروز تفسیر بسیار بزرگ ها برعهده نظریه نسبیت و بسیار کوچک ها برعهده مکانیک کوانتوم است. دانشمندان هنوز هم در جست وجوی رهیافتی برای ارائه نظریه کامل تری هستند که بتواند این دو نظریه را که در ظاهر با همدیگر ناهمخوان هستند، با یکدیگر آشتی دهد. جست وجوی نظریه گرانش کوانتومی، یا نقش آفریننده در خلق جهان (که موضوعی مشترک بین علم و دین است) از جمله مهم ترین موضوع های مطرح شده در این کتاب است.
این کتاب در دوازده فصل تنظیم شده است که اندیشیدن درباره جهان، تصویر در حال تکامل ما از جهان، ماهیت نظریه علمی، جهان نیوتن، نسبیت، فضای خمیده، جهان در حال گسترش، مهبانگ، سیاهچاله ها و تکامل جهان، گرانی کوانتومی، سوراخ کرم ها و سفر در زمان، نیروهای طبیعت و یگانگی فیزیک و نتیجه گیری نام دارند. شرح حال مختصری از زندگی سه دانشمند برتر عصر ما که نگرش ما را نسبت به جهان تغییر داده اند (اینشتین، گالیله و نیوتن) نیز ضمیمه کتاب است. در فرهنگ واژه ها نیز حدود هفتاد مفهوم دشوار فیزیک تعریف شده است.
مولف در مقدمه گفته است هدف ما از نگارش این کتاب آن است که سهمی از هیجان ناشی از این اکتشاف و تصویر جدیدی از واقعیتی را که در نتیجه آن به دست می آید، به خواننده منتقل کنیم. لذت این اکتشاف ها را از دست ندهید.
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
ببخشید من فقط تونستم تاریخچه زمان رو بزارم.............شرمنده.........
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
ولی به جاش از سخنانی که سخنان استفان هاوکینگ در مورد بیماریش گفته میگم.


سخنان استفان هاوکینگ در مورد بیماریش ALS:


"اغلب مردم از من سوال می کنند که با ALS چگونه سر می‌کنم.پاسخ من زیاد نیست،سعی می‌کنم تا جایی که امکان دارد یک زندگی طبیعی داشته باشم و در مورد بیماریم فکر نکنم و در مورد چیزهایی که باعث می‌شوند کارهای مردم عادی را نتوانم انجام دهم فکر نکنم.
وقتی فهمیدم بیماری نورون حرکتی دارم ،شوک بزرگی را تحمل کردم.در زمان کودکی من در بازیهای با توپ خوب نبودم و دست‌خطم باعث نا‌امیدی آموزگارانم می شد.به همین خاطر به ورزش و فعالیتهای فیزیکی اهمیت نمی دادم.تنها در رقابتهای قایقرانی داخل کالج شرکت می‌کردم.
در سال سومی که در آکسفورد بودم احساس می‌کردم حرکاتم زمخت شده و دو بار بدون علت واضح زمین خوردم.ولی تا سال بعد که به کمبریج رفتم و پدرم متوجه قضیه شد اهمیتی ندادم.پدرم مرا پیش پزشک خانواده برد.وی مرا به یک متخصص ارجاع داد و مدت کوتاهی بعد از 21‌مین سال تولدم برای انجام تستهای تشخیصی به بیمارستان رفتم.در دو هفته ای که در بیمارستان بودم تستهای زیادی روی من انجام شد.آنها از عضلات بازویم نمونه برداشتند ، به من الکترود متصل کردند و ماده حاجب به درون ستون فقراتم تزریق کردند و جریان آن را با اشعه ایکس مشاهده کردند.بعد از همه اینها پزشکان درباره اینکه چه بیماریی دارم چیزی به من نگفتند ، فقط گفتند M.S. ندارم و یک کیس آتیپیک هستم.پزشکان در حالی که می دانستند ویتانین تاثیر زیادی روی بیماریم ندارد به من ویتامین تجویز کردند.
تصوری که من داشتم این بود که مبتلا به یک بیماری غیر قابل علاج هستم که در طی چند سال مرا از پای در خواهد آورد.در آن زمان دید خوب ی به بیماریم نداشتم.در زمان بستری پسری که در تخت روبرویم بستری شده بود به علت لوکمی فوت کرد.نمی‌دانستم که چه بر من خواهد رفت و بیماری با چه سرعتی پیشرفت خواهد کرد.پزشکان به من گفتند به کمبریج برگردم و تحقیقاتم در مورد نسبیت عام و کیهان‌شناسی ادامه دهم.در بازگشت به کمبریج در کارهایم پیشرفت خوبی نداشتم شاید به علت اینکه در آن زمان زمینه ریاضیاتم خوب نبود شاید هم به علت اینکه فکر می کردم آنقدر زنده نخواهم بود که بتوانم ph.D خود را بگیرم.تا حدودی یک شخصیت تراژیک پیدا کرده بودم .زیاد به واگنر گوش می‌کردم ولی مقالات مجلاتی که می گویند در آن زمان مست می کردم ، یک بزرگنمایی وضعیت آن زمانم است.
واقعیت این است که یکی از مجله ها مطلبی در این مورد نوشته شده بود و بقیه مجله ها این داستان را کپی کرده بودند.مطالبی که به دفعات چاپ شوند گاه واقعا حقیقی به نظر می رسند.
رویاهایم در آن زمان آشفته بودند.تصوری که از خود داشتم تصور یک محکوم به اعدام بود.بعد از اینکه از بیمارستان مرخص شدم ناگهان حس کردم که اگر مجازات مرگم به تعویق انداخته شود چه کارهایی ارزنده ای وجود دارد که می توانم انجام دهم.رویای دیگری که داشتم این بود که در عمر باقیمانده خود برای دیگران فداکاری کنم و بعد از انجام این کارها مرگ یک چیز خوب خواهد بود.با شگفتی دریافتم که من از زندگی بیش از زمانی که پی به بیماریم نبرده بودم لذت می برم.از آن زمان در تحقیقاتم پیشرفت کردم و با دختری که قبل از زمان تشخیص بیماریم آشنا شده بودم نامزد شدم.این نامزدی زندگیم را تغییر داد و میلی برای زندگی به من داد ولی به معنی این بود که باید کاری اختیار کنم تا قادر به ازدواج باشم.من موفق به کسب بورس تحقیقاتی شدم و چند ماه بعد با نامزدم ازدواج کردم.خوش شانس بودم که در فیزیک تئوریک تحصیل می کردم چون تنها جایی بود که بیماریم یک معلولیت محسوب نمی شد .در همان زمانی که بیماریم پیشرفت می کرد ، بر شهرت من در فیزیک افزوده می شد.این موضوع باعث می شد موقعیتهایی برای من ایجاد شود که کارم منحصر به تحقیق شود و مجبور به سخنرانی و تدریس نشوم."

در سالهای بعدی بیماری استفان پیشرفت کرد ،طوری که مجبور به استفاده از ویلچر شد.در این سالها وی دردسر فراوانی را برای پیدا کردن یک مسکن مناسب برای همسر و سه فرزندش متحمل شد.
تا سال 1974 هاوکینگ قادر بود که خودش غذا بخورد و به بستر برود و یا از آن خارج شود.از این زمان مجبور به استفاده از پرستار برای کمک کردن به امورات شخصی خود شد.در سال 1985 هاوکینگ دچار پنومونی شد و بعد از بستری در بیمارستان عمل تراکئوستومی برای وی انجام شد و پس از آن مجبور به استفاده از پرستار 24 ساعته گردید.
تا پیش از عمل تراکئوستومی ،هاوکینگ قادر به سخن گفتن بود هرچند سخنانش فقط برای نزدیکانش مفهوم بود و در سخنرانیها مجبور به استفاده از فردی برای تکرار حرفهایش بود.ولی از زمان عمل هاوکینگ قدرت ادای سخنانش را از دست داد وتنها راه ارتباطش با مردم اشاره ابرو بود ، هنگامی که فرد دیگری روی کاغذی که حروف الفبا بر آن نوشته شده بود اشاره می کرد.
"در این زمان بود که یک متخصص نرم افزار با نوشتن یک برنامه به نام Equalizer به کمکم آمد.این برنامه امکان انتخاب حروف الفبای روی صفحه نمایش را با حرکت انگشت ،ابرو و یا حرکت چشم می داد.وقتی متنم را می نویسم ، آن را به یک ترکیب‌کننده گفتار منتقل می کنم تا نوشتارم تبدیل به صدا شود.اول از یک کامپیوتر دسک تاپ بدین منظور استفاده می کردم بعدا دانشگاه کمبریج برای من یک کامپیوتر پرتابل تهیه کرد.من می توانم با این روش 15 کلمه در دقیقه بنویسم.با استفاده از این سیستم می توان کتاب و مقالات علمی بنویسم.از برنامه speech synthesizer بسیار راضی هستم چون لحن سخنانم را هم تشخیص می دهد وباعث ارتباط بهترم با مخاطبین می‌شود .تنها اشکال این برنامه این است که به من لهجه آمریکایی می دهد،البته متخصصان شرکت سازنده باین برنامه در حال کار روی لهجه انگلیسی این برنامه هستند.
در تقریبا تمام دوران بزرگسالی خود درگیر بیماری نورون حرکتی بوده ام.هنوز این بیماری نتوانسته است مرا از داشتن یک خانواده و یک کار موفق بازدارد .از جین ،همسرم ، فرزندانم و همه افراد و تشکیلاتی که به من کمک کرده اند ،سپاسگزارم.من خوش شانس بوده ام که بیماریم خیلی آهسته تر از معمول پیشرفت داشته است.بیماریم نشان داد که هرگز نباید امیدمان را از دست بدهیم."

هاوکینگ از کامپیوترهای شرکتIBM روی ویلچرش استفاده می کند.در 12 ماه اخیر،
کامپیوترش را به یک پروسسور Centrino Pentium M 1.5GHz ارتقا داده و از یک سیستم wirelessبرای ارتباط با اینترنت استفاده می کند.در جاهایی که دسترسی به شبکه بی سیم میسر نیست اینتل امکان ارتباط از طریق شبکه موبایل را برای هاوکینگ فراهم کرده است.
برنامه های مورد استفاده هاوکینگ که سابقا فقط تحت داس اجرا می شدند به تازگی با ویندوز XP سازگار شده اند و هاوکینگ سیستمش را به ویندوز XP ارتقا داده است.
 
  • Like
واکنش ها: yuza

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
دکتر هشتروری

گذشتگان در ما بیدارند. در مسائل فضایی اگر مجالد هند جوانان ایران به یقین نتیجه خواهند گرفت.

پروفسور محسن هشتروری فرزند آیت الله حاج شیخ اسماعیل در 22 دیماه 1286 در تبریز به دنیا آمد. پس از تحصیل در مدارس اقدسیه و بیروس به دارلفنون راه یافت. پس از چهار سالی که در رشته پزشکی در تهران مشغول بود از طرف وزارت علوم برای تحصیل در رشته مهندسی عازم اروپا شد و در سال 1215 از دانشگاه سوربن دکترا گرفت و در 1320 به مقام استادی دانشگاه تهران نائل آمد. استاد یکی از 200 ریاضیدانان مشهور جهان بود و به دریافت 100 مدال مختلف عامی نائل آمد. ایشان نه تنها در ایران، بلکه دانشمندان مجامع بین المللی هم او را به عنوان یک همکار و یک ریاضیدان جهانی می شناختند. استاد در طی تحقیقات خود در دانشگاه هاروارد مقالاتی را در هندسه عالی ـ مکانیک تحلیلی ـ آنالیز آلی و منطق ریاضی در حدود 450 صفحه در اختیار مجلات ایرانی قرار دادند. در این زمان بود اوپنهایمر پدر بمب اتمی جهان طی نامه ای از طریق دانشگاه تهران از ایشان دعوت کرد برای مدت یکسال در انسیتوی تحقیقات پرینستون به کار تحقیق بپردازد. پروفسور هشتروری یکی از دانشمندان ریاضی طراز اول بین المللی بودند که در اکثر محافل علمی از جمله سازمان بین المللی پژوهش های فضایی و سازمان بین المللی استاندارد I.S.O عضویت داشتند. مقالات ریاضی فراوانی از سوی دکتر چاپ شده اند که از مهمترین آن ها می توان مقاله فضای 4 بعدی دوایر و تعمیم حاصلضرب عددی دو بردار به حاصلضرب عددی دو دایره اشاره کرد. کتاب قضیه هشتروری که در آمریکا به چاپ رسید مورد استفاده اغلب دانشمندان ریاضی جهان قرار گرفت.

استاد در طی عمر پرثمر خود نه تنها به ریاضیات بلکه به مطالعه افکار و آثار فلاسفه یونان و جهان ـ فلسفه جدید ـ فرضیات علمی و ریاضی فیثاغورث ـ دیالکتیک ارسطو دانش و حکمت افلاطون و منطق ارسطو و ... می پرداختند. ایشان در جریان هنر و ادبیات و فلسفه و حکمت هم به راستی استاد بودند.

پروفسور به همه جوانان عشق می ورزید و آن ها را فرزندان خود می دانست و خطاب به ایشان می گفت: می دانید که من با جوان ها رفیقم بنابراین هر جا موضوعی را متوجه نمی شوید از من سؤال کنید. من مهمان دنیای شما هستم.

استاد استعمار و استثمار را محکوم می کرد و آن را نوعی اهانت به انسانیت و جوامع بشری می دانست و از اختلاف طبقاتی در جهان رنج می برد. استاد همیشه جوانان را از تقلید کورکورانه از غرب و غرب زدگی بر حذر می داشت و آن ها را به مطالعه تمدن ایران ـ بین النهرین و یونان تشویق می کرد.
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
جهان در پوست گردو«دنباله ی کتاب تاریخچه زمان»



نویسنده:استیون هاوکینگ
مترجم:مهندس محمدرضا مطلوب
ناشر:انتشارات حریر با همکاری شرکت سهامی انتشار
چاپ سوم:1384
قیمت:شمیز:2950 و زرکوب:3650

فهرست:

*بخش یکم:تاریخچه نسبیت
چگونه اینشتین دو نظریه اساسی سده بیستم را بنیان نهاد.
نسبیت عام و نظریه کوانتوم

*بخش دوم:ریخت و شکل زمان
نظریه نسبیت عام آینشتین به زمان ریخت می بخشد.
چگونه می توان آن را با نظریه کوانتومی آشتی داد.

*بخش سوم:جهان در پوست گردو
جهان تاریخهای چندگانه دارد که هر یک با گردوی کوچکی مشخص می شود.

*بخش چهارم:پیش بینی آینده
چگونه گم شدن اطلاعات در سیاهچاله ها می تواند توانایی ما را در پیش بینی آینده کاهش دهد.

*بخش پنجم:نگاهداری و حفاظت از گذشته
آیا سفر کردن در زمان شدنی است؟
آیا تمدنی پیشرفته می تواند به گذشته برگردد و آن را تغییر دهد؟

*بخش ششم:آینده ما؟پیشتازان فضا یا نه؟
چگونه زندگی زیستی با الکترونیکی با سرعتی فزاینده پیچیده تر می شود.

*بخش هفتم:جهان نوین پوسته ای
آیا ما روی یک پوسته زندگی می کنیم یا هولوگرام هایی بیش نیستیم؟

**پیوستها
گزارشی از تازه ترین نظریات استیون هاوکینگ در همایش جی ار 17
گفتگوی تلویزیونی لاری کینگ با هاوکینگ.

-------------------------------در آمدی بر کتاب «جهان در پوست گردو»-----------------------------------------

استیون هاوکینگ یکی از پر نفوذترین اندیشمندان زمان ماست.اینک در کتابی تازه و پر از تصویر و نمودار٬هاوکینگ به مهمترین رویدادهایی که پس از کتاب «تاریخچه زمان» رخ داده است٬می پردازد.او ما را به پیشروترین بخشهای فیزیک نظری می برد٬جایی که واقعیت اغلب از تخیل شگفت آورتر است٬و به زبانی ساده اصولی را مه بر جهان فرمان می راند بازگو می کند.پرفسور هاوکینگ همانند بسیاری از دانشمندان دیگر در جامعه ی علمی بین المللی ٬در طلب جام جم دانش٬یعنی نظریه ی فریبای همه چیز که در دل کیهان نهان است٬می باشد.در کتاب«جهان در پوست گردو»او راهنمای ماست در سفری اکتشافی برای گشودن رازهای جهان٬از ابر گرانش تا ابر تقارن٬از نظریه ی کوانتومی تا نظریه ی ام٬از هالوگرافی تا دوگانگی.
در این پرهیجان ترین ماجراجویی ذهنی٬او در پی به هم آمیختن نظریه ی نسبیت عام آینشتین و اندیشه تاریخهای چندگانه ریچارد فینمن و فراهم آوردن نظریه ایست یکپارچه که هر آنچه را در جهان روی می دهد٬توصیف کند.او ما را به مرزهای بکر و دست نخورده ی دانش می برد٬شاید در آنجا نظریه ی ابر ریسمانی و p-branes٬فرجامین کلید گشودن این چیستان و معما باشد.

منبع:p30world
 
  • Like
واکنش ها: yuza

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
من میخواستم جهان در پوست گردو رو نذارم ولی فک کردم چرا نذارم .... می ذارم.........
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
آنتوان لوران لاووازیه





آنتوان لوران لاووازیه در 26 اوت 1743 در پاریس از پدر و مادری ثروتمند و مرفه زاده شد. او زیر نظر استادانی قابل نجوم و گیاه شناسی و شیمی و زمین شناسی را به خوبی فراگرفت. پس از اتمام دوره حقوق بار دیگر به علوم گرایید و سه سال بعد در آن هنگام كه جوانی 25 ساله بود به عضویت فرهنگستان سلطنتی علوم برگزیده شد.
لاووازیه كه در حقیقت بنیانگذار شیمی جدید محسوب می شود، تجزیه و سنجش توأم با نتیجه گیری صحیح را پایه و اساس این علم قرار داد.
وی نخستین كسی بود كه ترازو را جهت سنجش و تحقیق در فعل و انفعالات شیمیایی در آزمایشگاه وارد كرد. قبل از او دانشمندان شیمی در مورد سوختن، عقیده عجیبی داشتند و آن را این طور تعریف می كردند كه «هر جسم سوختنی دارای ماده ای است نامرئی به نام فلوژیستن و چون جسم مشتعل شود این ماده از آن خارج می شود. هرچه جسم بیشتر قابل اشتعال باشد مقدار بیشتری از این ماده در بر دارد و شعله همان فلوژیستیك است كه از جسم متصاعد می گردد». به موجب این نظریه قدما معتقد بودند كه وقتی جسمی در هوا می سوزد سبكتر می شود زیرا ماده فلوژیستن آن خارج می گردد. این نظریه نادرست سراسر قرن هجدهم را به كلی مسموم ساخته بود و حتی دانشمندان بزرگ نیز بدان اعتقاد داشتند چنانكه پریستلی هنگامی كه گاز اكسیژن را برای نخستین بار تهیه نمود آن را «هوای بدون فلوژیستن» نام نهاد.
لاووازیه كه شیمیدان برجسته ای برای همیشه است امكان درك و شناخت عناصر گازی شكل را فراهم كرد. در دوران سلطه «نظریه آتشزایی» (نظریه ای كه در بالا ذكر شد) وسایل تجربی زیادی فراهم آمده بود كه سبب دگرگونی های انقلابی در شیمی شدند. بیشترین اعتبار این تحولات مدیون زحمات لاووازیه است كه درك درستی از اكسیژن را میسر كرد.
انگلس F. Engels نوشت كه: لاووازیه می توانست نقطه مقابل و ضد فلوژیستون افسانه ای را در اكسیژنی كه پریستلی به دست آورده بود بیابد و در نتیجه قادر بود كل نظریه آتشزایی را از پا در آورد اما این كار نمی توانست نتایج تجربی حاصل از پذیرفتن آتشزاها را از بین ببرد برعكس آن نظریات پا برجا بودند و فقط ترتیب بیانشان وارونه شده بود و از كلمه فلوژیستیك به عباراتی كه اكنون در زبان شیمی اعتبار دارند برگردانده شده بود و بنابراین اعتبارشان حفظ شده بود.
راه لاووازیه برای كشف اكسیژن خیلی مستقیم تر از راه دیگر هم عصرانش بود. در آغاز این دانشمند فرانسوی نیز گرایش به نظریه آتشزایی داشت ولی هرچه بیشتر كه به نتایج تجربی می رسید بیشتر از آن نظریه كناره می گرفت. در اول نوامبر سال 1772 شرح تجربیاتش در زمینه احتراق تركیبات مختلف در هوا را به این ترتیب پایان بخشید كه گفت: وزن همه مواد از جمله فلزات بر اثر احتراق و سوختن افزایش می یابد نظر به اینكه چنین واكنشها نیاز به مقدار زیادی هوا داشتند. لاووازیه نتیجه گیری دیگری هم كرد و گفت: هوا مخلوطی از گازهای با خواص گوناگون است كه در حین سوختن مواد، قسمتی ازآن با ماده سوزنده تركیب می شود. در آغاز لاووازیه این جزء از هوا را مشابه هوای ثابت بلاك تلقی كرد ولی به زودی متوجه اشتباه خود شد. در فوریه سال 1774 این دانشمند فرانسوی متوجه شد كه آن قسمت از هوا كه با مواد در هنگام سوختن تركیب می شود مناسبترین جزء هوا برای تنفس است، به این ترتیب لاووازیه رودر روی اكسیژن قرار گرفت ولی از اعلام كشف گاز جدید خودداری كرد زیرا می خواست چند تجربه تكمیلی انجام دهد.
در اكتبر سال 1774 پریستلی كشف خود را به لاووازیه گزارش كرد و این گزارش مفهوم واقعی كشف لاووازیه را برای خودش روشن كرد، وی بلافاصله به تجربه با اكسید قرمز جیوه كه مناسبترین مولد اكسیژن بود پرداخت. در آوریل 1775 لاووازیه گزارشی تحت عنوان «یادداشتی درباره طبیعت ماده ای كه هنگام سوختن فلزات با آنها تركیب می شود و سبب افزایش وزن ماده تولید شده می شود» به آكادمی علوم فرانسه داد.
در واقع این كشف اكسیژن بود لاووازیه نوشت كه این نوع هوا را پریستلی و شیل و خودش تقریباً به طور همزمان كشف كرده اند. ابتدا وی آن را مناسبترین هوا برای تنفس نامید ولی بعد نامش را «هوای زندگی بخش یا توانبخش» گذاشت.
به این ترتیب ملاحظه می شود كه لاووازیه با دركی كه از طبیعت اكسیژن كرده بود تا چه اندازه بر همزمانانش پیشی گرفت. در مرحله بعدی دانشمند مزبور به این نتیجه رسید كه «مناسبترین هوا برای تنفس» یكی از مواد بنیانی در ساخت اسیدهاست یعنی مهمترین قسمت همه اسیدهاست بعدها معلوم شد كه این اعتقاد اشتباه بوده است (وقتی اسیدهای بدون اكسیژن هالوژنه تهیه شدند) ولی در سال 1779 لاووازیه اندیشید كه این خاصیت را در نام گاز كشف شده بگنجاند و از آن پس این عنصر را اكسیژن «oxygen» نامید كه از كلمه یونانی «اسید ساز» گرفته شده است. انگلس نوشته است: «پریستلی و شیل بدون اینكه بدانند ست روی اكسیژن گذاشته اند، آنها را تهیه كردند» .... و گرچه لاووازیه همان گونه كه بعدها اعتراف كرده است اكسیژن را همزمان و مستقل از آن دو نفر تهیه نكرده بود با توجه به این كه آن دو نفر نمی دانستند چه چیزی را تهیه كرده اند لاووازیه را باید كاشف اكسیژن شناخت از جمله خطراتی كه جان لاووازیه را به مخاطره انداخته بود و بیشتر جنبه سیاسی داشت هنگام انقلاب كبیر فرانسه در سال 1789 یعنی در آن هنگام كه انقلابیون زمام امور پاریس را در دست داشتند رخ داد. لاووازیه رساله معروفی در باب اقتصاد سیاسی موسوم به «ثروتهای زیرزمینی فرانسه» به رشته تحریر درآورد این كتاب یكی از مهمترین كتبی است كه در مبحث اقتصاد نوشته شده است.
سرانجام آنتوان لاووازیه در سال 1794 در دادگاه انقلابی به ریاست ژان باتیست كوفن هال به جرم خیانت به ملت همراه چندتن دیگر تسلیم تیغه گیوتین شد در حالیكه 51 سال سن داشت.
پس از مرگ لاووازیه لاگرانژ گفت: «تنها یك لحظه وقت آنان برای بریدن آن سر صرف شد و شاید یكصد سال زمان نتواند سر دیگری همانندش بوجود آورد.»






تصویری از لاووازیه در کنار همسرش



تمبر یادبود



مجسمه لاوازیه - پاریس



لابراتوار لاووازیه
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
هلن کلر



زندگینامه
_____________________________________________________
کودکی

هلن کلر، در ۲۷ ژوئن ۱۸۸۰ در «توسکامبیا» در ایالت آلاباما، متولد شد. او هنگامی که ۱۹ ماه بیشتر از زندگی‌اش نمیگذشت، در اثر ابتلا به یک نوع بیماری (شاید تب سرخ یا تب مخملک)، بینایی و شنوایی خود را از دست داد و ارتباطش با دنیای بیرون قطع شد. هنگامی که کلر شش سال داشت، او را به الکساندر گراهام بل نشان دادند و گراهام بل پس از معاینه، یک معلم ۲۰ ساله به نام آن سالیوان (میسی) را که در موسسه آموزش نابینایان پرکینز در بوستون فعالیت می‌کرد، برای آموزش او فرستاد. چنانکه کلر بعدها درباره خود می‌نویسد، زندگی واقعی او در یک روز از ماه مارس سال ۱۸۸۷ وقتی که تقریباً ۷ ساله بود، با ورود معلمش به زندگی او آغاز شد. او از این روز به عنوان مهم‌ترین روزی که در زندگی به خاطر دارد، یاد می‌کند. سالیوان معلمی سخت کوش و فوق‌العاده بود که از مارس ۱۸۸۷ تا پایان عمر خود در اکتبر ۱۹۳۶، در کنار کلر ماند.

سالیوان با فشار دادن علاماتی توسط انگشتان خود، به عنوان حروف، بر کف دست هلن با او ارتباط برقرار می‌کرد و از این راه برای آموزش کلمات به او استفاده می‌نمود. در عرض چند ماه کلر فرا گرفت که چگونه اشیایی را که لمس می‌کند، به آن حروف ربط دهد و آنها را هجی کند. او همچنین، موفق شد تا به وسیله لمس کارتهایی که حروف برجسته بر آنها نوشته شده بود، جمله‌هایی را بخواند و با کنار هم چیدن حروف در یک لوح، خود جمله بسازد. بین سالهای ۱۸۸۸ و ۱۸۹۰، کلر زمستانها را در موسسه پرکینز، برای آموزش خط بریل گذراند، سپس زیر نظر «سارا فولر» در بوستون، برای آموختن صحبت کردن، دوره‌ای آموزشی و تدریجی را آغاز کرد. او همچنین لب‌خوانی از طریق لمس دهان و گلوی شخص صحبت کننده را فرا گرفت.
_______________________________________________________
تحصیلات

هلن حتی وقتی که دخترک کوچکی بود بسیار مشتاق ورود به دانشگاه بود. در سن ۱۴ سالگی، وی در یک مدرسه ناشنوایان در نیویورک ثبت نام کرد و در ۱۶ سالگی به «مدرسه کمبریج بانوان جوان» در ماساچوست راه یافت. کلر در سال ۱۹۰۰ توسط کالج رادکلیف پذیرفته شد و ۴ سال پس از آن، به کمک آنی سالیوان معلم خود، که سخنرانی‌ها را در کف دست او می‌نوشت، از آنجا فارغ التحصیل شد. در این مدت او توانست با فشار دادن انگشت بر گلوی آنی و تقلید ارتعاشات صوتی او صحبت کردن را بیاموزد. بنابراین او اولین فرد نابینا- ناشنوایی بود که از دانشگاه فارغ التحصیل شد.


________________________________________________________
نویسندگی

هلن کلر از زمانی که در دانشگاه «رادکلیف» دانشجو بود، نگارش را آغاز کرد و این حرفه را ۵۰ سال ادامه داد. علاوه بر «زندگی من»، ۱۱ کتاب‌ و مقالات بیشماری در زمینه نابینایی، ناشنوایی، مسائل اجتماعی و حقوق زنان به رشته تحریر در آورده ‌است.
_________________________________________________________
فعالیت‌های اجتماعی و سالهای پایانی

هلن کلر هرگز نیاز نابینایان و نابینا- ناشنوایان دیگر را از نظر دور نمی‌کرد. او از دوستان دکتر «پیتر سالمون»، مدیر اجرایی خدمات هلن کلر برای نابینایان بود و او را در تأسیس مرکزی یاری نمود که به عنوان مرکز ملی هلن کلر برای جوانان و بزرگسالان نابینا- ناشنوا نام گرفت.


هلن کلر عضو حزب سوسیالیست آمریکا بود و در چندین انتخابات پیاپی از نامزدی یوجین دبس، چهرهٔ معروف کمونیست و سوسیالیست، حمایت می‌کرد. او در زمینهٔ حقوق زنان نیز فعال بود و از کنترل بارداری و حق رای برای زنان حمایت می‌کرد. او در ضمن عضو اتحادیهٔ کارگری چپ "کارگران صنعتی جهان" بود و در مطلبی به نام "چرا به کارگران صنعتی جهان پیوستم" توضیح می‌دهد که چطور تحت تأثیر اعتصاب لارنس به عضویت این اتحادیه در آمده.

هلن کلر از طرفداران انقلاب روسیه بود و در مطالبی چون "به روسیهٔ شوروی کمک کنید" و "روح لنین" به این قضیه می‌پردازد.

در سال ۱۹۳۶، هلن کلر به «کانکتیکات وستپورت» رفت و تا پایان عمر در آن‌جا ساکن بود. او درژوئن ۱۹۶۸ در سن ۸۷ سالگی درگذشت.
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
زندگی نامه آرنیوس




دانشمند وفیزیکدان سوﺌدی در ١٩فوریه ١٨٩۵ در «ویک» نزدیک اپسالا به دنیا آمد. پدرش نقشه بردار و مدیر دانشگاه اپسالا بود.

سوانته آگوست در پایان تحصیلات دانشگاهی، در سال ١٨٨۴ تِز دکترای خود را دربارهً «یونش الکترولیتها» نوشت ودر سال ١٨٨٧ آن را گسترش داد.

او ثابت کرد که اجسام معدنی می توانند جریان الکتریسیته را هدایت کنند. سپس توانست معنای واقعی الکترولیز را تعریف کند.

آرنیوس مدت هفت سال از سال ۱۸۹۵ تا ۱۹۰۴ رﺌیس دانشگاه استکهلم بود و از سال ۱۹۰۵ تا ۱۹۲۷ مدیریت موسسهً شیمی فیزیک نوبل را بر عهده داشت.

وی در سال ۱۹۰۳، به دلیل تحقیقات ارزشمندش ، برندهً جایزه ی نوبل در رشته ی شیمی شد.

آرنیوس در سال ۱۹۲۷ از دنیا رفت.
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
آبل، نیلس هنریک



ریاضیدان نروژی، در سال 1802 به دنیا آمد.به ریاضیات علاقهً زیادی داشت و در سن بیست و چهار سالگی مقاله ای منتشر کرد که به موجب آن صرف نظر از معادلات درجه اول تا درجهً چهارم، هیچ دستور جبری ای که بتواند جواب معادلهً درجهً را بدست بدهد وجود ندارد.

در سال 1825به برلن مسافرت کرد، سپس به پاریس رفت و کتابی به نام «خاصیت عمومی طبقهً بسیار وسیعی از توابع غیر جبری» را انتشار داد. وی کتابش را به مؤسسهً علمی سپرد که گم شد، اما دو روز بعد از مرگ وی کتاب پیدا شد و جایزهً بزرگی به آن تعلق گرفت. نیلس آبل در سال 1829 م. از دنیا رفت.
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
آپولون
APPOLON


ریاضیدان یونانی، حدود سال های 250-220 قبل از میلاد در «پرگا» به دنیا آمد. دوران کودکی را در زادگاهش گذراند و در همانجا به فراگیری علم و دانش پرداخت.

وی اتحاد ثلاثه ای را که دانشمندان بزرگی چون ارشمیدس و اقلیدس به وجود آورده بودند، تکمیل کرد وکتابی به نام «قطوع مخروطی» در باب هندسه به رشتهً تحریر در آورد. در این کتاب از سه نوع منحنی بحث شده که اقلیدس در کتابش نامی از آن ها نبرده بود.

هندسه متعارف از دایره و کثیرالاضلاع ها گفتگو می کند.او همچنین سه منحنی دیگر «بیضی سهمی» و «مذلولی» را مورد بحث قرار داده و می گوید که همهً آن ها از تقاطع سطحی مخروطی با یک صفحه به وجود می آیند و دلیل نامگذاری آن ها به «قطوع مخروطی» نیز همین است.

قطوع مخروطی ارایه شده توسط او، مدت ها مورد قبول نبود و گروهی از دانشمندان آن را فقط روشی برای تمرین و ورزیدگی فکری در زمینهً ریاضی می دانستند، اما 18 قرن بعد در زمان کپلر و نیوتن به اهمیت ان پی برده شد. این نظریه، شباهت زیادی به نظرات امروزی دارد.
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
دني پاپن
ديگ بخار و تلمبه هوايي

اين فيزيکدان و مخترع بزرگ فرانسوي در بيست و دومين روز از روزهاي ماه اوت در سال 1647 به دنيا آمد. وي در دانشگاه آنژه در رشته پزشکي تحصيل نمود. درجه دکتري خود را از همان دانشگاه دريافت کرد. پس از پايان تحصيل خويش به پاريس رفت و به عنوان دستيار هويگنس و بويل مشغول به کار و فعاليت هاي پزشکي شد. در سال 1674 اصلاحاتي را در زمينه تلمبه بويل انجام داد. پاپن، مکانيکي زبردست و ماهر بود. او وسيله اي با نام تلمبه هوايي ساخت و آزمايشهايي بسيار زيادي را با آن انجام داد. سپس پس از اتمام فعاليت هاي خود،آزمايشهايش را منتشر نمود. او در سال 1679 وسيله اي به نام ديگ بخار را ساخت که طريقه ي کار اين وسيله بدين شکل بود: """آب در ديگ، در ظرفي کاملا سرپوشيده در معرض حرارت قرار مي گرفت،بخار متراکم مي شد و در ديگ، باعث مي شد که در درون ظرف فشاري وارد شود و اين فشار موجب بالارفتن نقطه غليان آب مي شد. پاپن دريچه اطميناني براي آن ساخت در زمانيکه فشار از يک حد معين تجاوز مي کرد دريچه خود به خود گشوده مي شد و بخار از آن به خارج راه پيدا مي کرد. """ البته اين زمينه اي براي ساختن ديگهاي زودپز کنوني است. اين وسيله به کمک و حمايت رابرت هوک در انجمن سلطنتي در معرض ديد همگان قرار گرفت. ساختمان اين ديگ و کارها و تحقيقات علمي پاپن سبب شد که وي در سال 1680 به عضويت انجمن سلطنتي درآيد. هوک او را استخدام کرد تا براي انجمن سلطنتي مقاله اي را تهيه کرده و نوشته و در ازاي آن حقوقي دريافت کند. پاپن به دانشگاه ماربورگ آلمان رفت و در آنجا سمت استادي رياضيات را به دست آورد. پاپن ازدواج کرد و صاحب فرزندان زيادي شد که تعداد فرزندان و شرايط ناگوار مالي به او فشار مي آورد. پاپن هنگامي که به انگلستان رفت دوستان قديميش نبودند و نتوانست در انجمن سلطنتي کاري را پيدا کند. اين دانشمند بزرگ و فيزيکدان برجسته در سال 1712 در لندن فوت کرد.
 

.Soheil

عضو جدید
کاربر ممتاز
دکتر محمود حسابی

مجتبی جان زحمت اینو میکشی؟..........منم کمکت میکنم
 

mohandeees

عضو جدید
زندگی نامه محمد خوارزمی
متولد 185 قمری
منجم ، ریاضی دان ، جغرافی دان
اولین ریاضی دان دوره اسلامی
هم عصر خلافت مامون
نویسنده اولین کتاب جبر در باره ریاضیات مقدماتی
کتابهایش در زمینه ارقام هندی ، جبر و حساب در قرن 12 به زبان لاتین ترجمه شده است و در دایره المعارفهای او ن عصر خوارزمی به عنوان هر کتاب درباره حساب جدید مترادف شد

کلمه الگوریتم ب معنی قاعده محاسبه از الخوارزمی گرفته شده است
کتاب معروف ایشان الجمع و التفریق و زیج
در سال 233 قمری درگذشت
 
  • Like
واکنش ها: yuza

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
لئونارد اويلر

لئونارد اويلر در پانزدهم آوريل 1707 در شهر بازل سوئس متولد شد. پدرش از كشيشان پيرو كالون بود و ميل داشت پسرش جانشين او شود ولي اويلر برخلاف ميل او در دانشگاه بازل به مطالعه علوم الهي پرداخت. پدر اويلر تعليمات مقدماتي از جمله رياضيات را به او داد. اويلر بعداً چند سالي را در بازل به سر برد و در يكي از دبيرستانهاي (گومنازيوم) نسبتاً در سطح پايين محلي به تحصيل پرداخت. در دبيرستان رياضيات اصلاً تدريس نمي شد و در نتيجه اويلر اين دانش را به طور خصوصي نزد رياضيداني به نام يوهان بوركهارت آموخت. در سال 1720، اويلر كه هنوز چهارده سال نداشت وارد بخش ادب و هنر دانشگاه بازل شد تا پيش از كسب تخصص اطلاعات عمومي بيندوزد. از جمله استادان او يوهان يكم برنوس بود كه در كرسي رياضيات جانشين برادر ياكوب شده بود. دويلر در سال 1722 معادل درجه ليسانس در ادبيات را دريافت كرد و در سال 1723 در رشته فلسفه فوق ليسانس گرفت. در هجده سالگي پژوهشهاي مستقل را آغاز كرد. نخستين كار او يادداشت كوچكي بود درباره رسم منحنيهاي همزمان در يك ملأ مقاوم كه در سال 1726 منتشر شد. در پي آن در همان نشريه مقاله اي درباره مسيرهاي متقابل جبري انتشار داد (1727). در پاييز 1726 از اويلر دعوت شد كه به عنوان دستيار فيزيولوژي در سن پترزبورگ خدمت كند. در 1727 از بازل به سن پترزبورگ رفت. در آنجا بي درنگ اين بخت مساعد را يافت كه در رشته واقعي خود كار كند و به عنوان عضو وابسته فرهنگستان بخش رياضيات منصوب شد. در سال 1731 به استادي فيزيك رسيد و در 1733 كه دانيل برنولي به عنوان استاد رياضيات به بازل بازگشت، اويلر جانشين وي شد. او از مرداد 1727 گزارشهايي درباره پژوهشهاي خويش به جلسات فرهنگستان مي فرستاد. او آنها را در جلد دوم صورت جلسات فرهنگستان (گزارشهاي فرهنگستان امپراتوري علوم يتروگراد) انتشار داد (سن پترزبورگ 1729). شهرت اويلر از 19 سالگي آغاز مي گردد زيرا در اين سن بود كه آكادمي پاريس حل مشكلي را درباره ساختمان دكل كشتي به مسابقه گذاشته بود و مقاله اويلر در اين مورد مقام دوم را احراز نمود. اويلر طي چهارده سالي كه در سن پترزبورگ بود به كشفهاي درخشاني در زمينه هايي چون تحليل رياضي، نظريه اعداد و مكانيك دست يافت تا 1741 بين هشتاد تا نود اثر براي انتشار آماده كرده بود كه پنجاه و پنج تاي آنها از جمله دو جلد (مكانيك) را منتشر ساخت. اويلر در آن زمان عضو دو فرهنگستان سن پترزبورگ و برلين بود و سپس به عضويت انجمن پادشاهي لندن (1749) و فرهنگستان علوم پاريس (1755) نيز انتخاب گرديد. در سال 1753 به عضويت انجمن فيزيك و رياضيات بازل برگزيده شد. اويلر در 1741 پس از چهارده سال اقامت در روسيه به برلين رفت و بيست و پنج سال بعد را در آنجا سپري كرد. او هنوز براي هر دو فرهنگستان برلين و سن پترزبورگ كار مي كرد. در تبديل «انجمن علوم» سابق به يك فرهنگستان بزرگ كه در سال 1744 رسماً با نام فرانسوي «فرهنگستان پادشاهي علوم و ادبيات برلين» بنياد نهاده شد، فعاليت فراوان داشت. طي اين دوره اويلر به تنوع پژوهشهاي خود بسيار افزود. در همچشمي با دالامبر و دانيل برنولي دانش فيزيك رياضي را پايه ريزي كرد و در پيشبرد نظريه حركت ماه و سيارات از رقيبان كلرو و دالامبر هر دو بود. در همان زمان نظريه حركت جامدات را منقح ساخت. ابزار رياضي هيدروديناميك را فراهم آورد. هندسه ديفرانسيل سطوح را ابداع كرد و به شدت درباره نورشناسي، برق و مغناطيس به پژوهش پرداخت. همچنين درباره مسائل فن آوري نظير ساختن دوربينهاي شكستني بيرنگ، تكميل دوربين آبي زگنر و نظريه چرخهاي دندانه دار به تفكر پرداخت. شمار آثار اويلر در دوره اقامت در برلين از 380 كمتر نبود كه از آن ميان 275 اثر انتشار يافتند. از جمله تعدادي كتابهاي مفصل تكنگاشتي درباره حساب جامع و فاضل تغييرات، كتابي بنيادين درباره محاسبه مدارهاي اجرام آسماني، كتابي درباره توپخانه و پرتاب گلوله، كتاب «مدخلي به تحليل نامتناهيها»، رساله اي در كشتي سازي و دريانوردي كه صورت آغازين آن در سن پترزبورگ تهيه شده بود. نخستين نظريه او درباره حركت ماه و اصول حساب ديفرانسيل سه كتاب آخر به هزينه فرهنگستان سن پترزبورگ انتشار يافتند و در آخر رساله اي بود درباره مكانيك جامدات به نام (نظريه حركت اجسام جامد) (1756)، رساله مشهور (نامه هايي به يك شاهزاده خانم آلماني درباره موضوعهاي مختلف فيزيك و فلسفه) كه در واقع درسهايي بود كه اويلر به يكي از بستگان پادشاه پروس داده بود، تا پيش از بازگشت اويلر به سن پترزبورگ انتشار نيافتند. اين كتاب موفقيتي بي نظير يافت و دوازده بار به زبان اصلي تجديد چاپ گرديد و به بسياري زبانهاي ديگر نيز ترجمه شد. اويلر همچنان به مطالعات رياضي خود ادامه مي داد و رفقايش او را روح آناليز رياضي مي دانستند. آراگو درباره اويلر چنين گفته است: اويلر با همان سهولتي كه انسان نفس مي كشد محاسبات رياضي را انجام مي دهد. اويلر به معناي گسترده اي كه در سده هجدهم براي كلمه هندسه به كار مي رفت هندسه دان بود. در كار او رياضيات بستگي نزديكي با كاربرد ساير علوم با مسائل فناوري و با زندگي عمومي داشت. در آثار رياضي اويلر تحليل رياضي جايگاه نخست را دارد. هفده جلد از (مجموعه آثار) او در اين زمينه است. او با كشفيات خاص متعدد به تحليل رياضي ياري داد. نحوه عرضه آن دركتابهاي درسي خود را منظم ساخت. در بنيانگذاري رشته هاي متعدد مهم رياضي نظير حساب جامع و فاضل تغييرات، نظريه معادلات ديفرانسيل، نظريه مقدماني توابع متغيرهاي مختلط و نظريه توابع خاص بي اندازه كمك كرد. اويلر بسياري از قراردادهاي كنوني علائم رياضي را وارد ميدان كرد:
نماد e براي نمايش شالوده دستگاه لگاريتم طبيعي، استفاده از حرف f و دو كمان براي نمايش مثلاً تابع ، نشانه هاي نوين براي توابع مثلثاتي، نشانه n براي مجموع مقسوم عليه هاي عدد، علائم y و y و غيره براي تفاضلهاي متناهي و نشانه براي مجموع و حرف I براي 1- . كشفهايي كه درنيمه سده هجدهم در زمينه تحليل رياضي انجام گرفته بود به شيوه اي منظم به وسيله اويلر در دوره سه كتابي زير خلاصه شده است: مدخلي بر تحليل نامتناهي ها (1748)، روشهاي حساب ديفرانسيل (1755)و روشهاي حساب انتگرال (1768-1770). او هر روز اكتشافي به اكتشافات خود مي افزود و تعداد آنها آنقدر زياد است كه حتي امروزه موفق به چاپ كامل آثار او نگرديده اند. در همين اوقات بود كه مسئله اي از طرف آكادمي مطرح شد و اويلر در عرض سه روز آن را حل كرد و مريض شد و در اين بيماري يك چشم خود را از دست داد. در شصت سالگي بود كه بدبختي عجيبي به او روي كرد و آن از دست دادن چشم ديگرش بود. گرچه چشم او را با موفقيت عمل كردند ولي زخم آن دچار عفونت شد و براي هميشه چشمان خود را از دست داد. اويلر مردي كه از تندخويي و حسادت به كنار بود در هجدهم سپتامبر 1783 هنگامي كه مشغول محاسبه مسير اورانوس بود ناگهان با گفتن كلمه «من مردم» زندگي را بدرود گفت.
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
نيكولاس كوپرنيك

نيكولاس كوپرنيك در نوزدهم سال 1473 در شهر تورن واقع در لهستان متولد شد و چون پدرش را از دست داده بود تربيت و پرورش او به دست عمويش انجام گرفت. عمويش كه يكي از كشيشان بزرگ بود او را براي تحصيل به دانشگاه «كراكووي» فرستاد. كوپرنيك در بيست و سه سالگي براي تحصيل در رشته طب به دانشگاه «پادو» وارد شد و ضمناً در دانشگاه بولوني تحصيل نجوم مي كرد. طولي نكشيد كه در اثر بروز استعداد خويش يك كرسي تدريس رياضيات را به دست آورد. كوپرنيك در سن 25 سالگي به شهر رم آمد. او در دانشگاه رم استاد اختر شناسي شد و به شاگردانش علوم آسمان شناسي نقل شده از دورانهاي پيشين را كه اخترشناس يوناني «بطلميوس» حدود 1370 سال قبل از زمان او بنيان نهاده بود تدريس مي كرد. در تصوير بطلميوس از نظام عالم زمين مركز عالم است و سيارات هر يك در دايره اي كه شعاع آن فاصله سياره تا زمين است به گرد زمين مي چرخند. اين نظريه پاكيزه و مرتب بود و مي شد از آن براي محاسبات مداري سياره ها نيزاستفاده كرد اما هرچه كه بود نظريه اي غلط بود و بايد هزار و هفتصد سال مي گذشت و مشاهدات نجومي با دقت كافي امكانپذير و انجام مي شد تا زمينه به زير سؤال رفتن آن فراهم مي گرديد. آغاز گر انقلاب علمي كه سرانجام علم يونان را از تخت به زير كشيد نيكولاس كوپرنيك بود كه با كار خود انسان انديشگر را در مسيرخلاقيت بهتري قرار داد. براساس نظريه بطلميوس عالم از شرق به غرب به دور زمين مي گردد ولي كوپرنيك خود از آنچه كه درس مي داد ناراضي بود. بسياري از چيزهايي كه او مشاهده كرده بود با اين فرضيه قابل توجيه و بيان نبود و خود فرضيه نيز داراي تضادها و تناقضهايي بود، مثلاً چرا ستارگان در مقايسه با ماه سريعتر حركت مي كردند تا در مقايسه با خورشيد؟ چرا تعدادي از ستارگان به ظاهر حركتي دوراني به دور آسمان داشتند؟ به همين جهت تصميم گرفت كرسي استادي خود در دانشگاه را ترك كند تا بتواند عميق تر و اصولي تر به پژوهش در دانش اخترشناسي بپردازد. او در سال 1501 پس از چند سال تحقيق در ايتاليا به وطن خود بازگشت و در آنجا به عنوان متولي كليساي جامع شهر فرائن بورگ در پروسيا و دبير و مشاور عمويش در منطقه «ارم لند» به كار پرداخت. او به عنوان كشيش كليساي شهر مراسم مذهبي را رهبري مي كرد و به عنوان پزشك به معالجه بيماران مي پراخت. به عنوان يك مخترع يك سيستم سد بندي و ذخيره آب با يك آسياي آبران اختراع كرد كه بوسيله آن آب آشاميدني از يك رودخانه كه در فاصله 3 كيلومتري قرار داشت به داخل شهر هدايت مي شد و بالاخره به عنوان رياضيدان و حسابدار يك روش پولي سكه اي جديد براي پروسياي غربي و پادشاهي لهستان بنا نهاد. از آنجايي كه نخستين تلسكوپ سالها پس از مرگ او اختراع شد مجبور بود براي پژوهش در زمينه حركات اجرام آسماني تنها به چشمان خود متكي باشد. او براي اين كار دستور داد در اتاق مطالعه اش در برج كليسا شكافهايي در سقف ايجاد كنند. او مي توانست شبها مشاهده كند كه ستارگان چگونه بر فراز اين شكافها عبور مي كنند. وي در سال 1507 دريافت كه اگر به جاي زمين خورشيد مركز عالم فرض شود جداول نجومي موقعيت مكاني سيارات با دقت بس بهتري قابل محاسبه است. ترتيب جديدي كه كوپرنيك براي موقعيت سيارات بر پايه افزايش فاصله آنها تا خورشيد در نظر گرفت- يعني ترتيب: عطارد، زهره، زمين، ماه، مريخ، مشتري و زحل جاي ترتيب قبلي در نظريه زمين مركزي را گرفت. بنابر اصل پيشنهادي كوپرنيك چنانچه مدار گردش زمين به دور خورشيد از مدارات مشتري و زحل تنگ تر باشد زمين متناوباً از آنها پيش افتاده، سبب مي شود آن دو در آسمان شب در حال چرخش در جهت معكوس به نظر آيند. ديگر اينكه پديده تقديم اعتدالين را اينك مي شد با فرض تكان خوردن زمين (لرزش خفيف شبيه لرزش ژله) حين چرخش به دور محور خود توضيح داد.
اعتدالين به هنگام عبور خورشيد از صفحه مدار بر استواي زمين رخ مي دهند و برابري طول شب و روز در سراسر كره زمين را سبب مي شوند. اعتدال بهاري حوالي اول فروردين ماه و اعتدال پاييزي در حوالي آخر شهريور رخ مي دهد. مشكل در آن زمان اين بود كه اعتدالين هر سال اندكي زودتر رخ مي دادند و نظريه قديمي بطلميوس قادر به توضيح آن رويداد نبود. پيدايش فصول سال نيز اگر زمين در سال يكبار به دور خورشيد مي چرخيد و محور آن با راستاي قرار گرفتن خورشيد زاويه مي ساخت، بهتر قابل توضيح بود. كوپرنيك تقريباً چهل سال براي تكميل پژوهشهاي اخترشناسي خود وقت صرف كرد. با پايان يافتن پژوهشها ثابت كرد كه تصوير جهاني بطلميوس اشتباه است. خورشيد و ساير ستارگان فقط در ظاهر به دور زمين مي گردند. كوپرنيك ثابت كرد كه در حقيقت اين خورشيد است كه در مركز جهان ما قرار دارد و زمين- مانند معدودي از اجرام آسماني بزرگ ديگر كه او مشاهده كرده بود- به دور خورشيد در گردش است. او اين سياره ها را Planet ناميد كه از واژه اي يوناني به معناي مهاجر گرفته شده است كه شامل سياراتي است كه پيش از اين ذكر شد. كوپرنيك درباره ماه فرضيه بطلميوس را تأييد مي كرد و به اين باور بود كه ماه واقعاً به دور زمين مي چرخد، در حاليكه زمين به دور خورشيد مي گردد و ماه به عنوان قمر زمين به همراه آن به دور خورشيد مي گردد. كوپرنيك تا اواخر عمر خود از چاپ كامل نظرات خارق العاده خويش خودداري كرد و تنها در سال 1543 بود كه «گفتار درباره چرخش كرات سماوي» او انتشار يافت. افكار آماده در كتاب كوپرنيك بنيادي تر از آن بود كه بتوان آنها را جدي گرفت. يك نسخه چاپ شده از آثارش درست قبل از مرگ در بستر بيماري به دست او رسيد چون او در آن زمان بيش از هفتاد سال سن داشت و مفلوج و تقريباً نابينا بود بعيد به نظر مي رسيد كه موفق به ديدن اين اثر بزرگ چاپي شده باشد، اثري كه او براي خلق و ايجاد آن تمام عمرش را كار كرده بود. كوپرنيك در بيست و چهارم ماه مه سال 1543 هنگامي كه فقط چند روزي از انتشار كتابش مي گذشت وفات يافت. كوپرنيك بدون آنكه بداند چه خدمت ارزنده اي به جهان بشريت كرده است دار فاني را وداع گفت. سرانجام پس از گذشت يكصد و پنجاه سال از مرگش دانشمندان انديشه هاي او را پذيرفتند. كوپرنيك امروزه بيش از چهار سده پس از مرگش، يكي از بزرگترين ها در قلمرو دانش به شمار مي رود.نيكولاس كوپرنيك در نوزدهم سال 1473 در شهر تورن واقع در لهستان متولد شد و چون پدرش را از دست داده بود تربيت و پرورش او به دست عمويش انجام گرفت. عمويش كه يكي از كشيشان بزرگ بود او را براي تحصيل به دانشگاه «كراكووي» فرستاد. كوپرنيك در بيست و سه سالگي براي تحصيل در رشته طب به دانشگاه «پادو» وارد شد و ضمناً در دانشگاه بولوني تحصيل نجوم مي كرد. طولي نكشيد كه در اثر بروز استعداد خويش يك كرسي تدريس رياضيات را به دست آورد. كوپرنيك در سن 25 سالگي به شهر رم آمد. او در دانشگاه رم استاد اختر شناسي شد و به شاگردانش علوم آسمان شناسي نقل شده از دورانهاي پيشين را كه اخترشناس يوناني «بطلميوس» حدود 1370 سال قبل از زمان او بنيان نهاده بود تدريس مي كرد. در تصوير بطلميوس از نظام عالم زمين مركز عالم است و سيارات هر يك در دايره اي كه شعاع آن فاصله سياره تا زمين است به گرد زمين مي چرخند. اين نظريه پاكيزه و مرتب بود و مي شد از آن براي محاسبات مداري سياره ها نيزاستفاده كرد اما هرچه كه بود نظريه اي غلط بود و بايد هزار و هفتصد سال مي گذشت و مشاهدات نجومي با دقت كافي امكانپذير و انجام مي شد تا زمينه به زير سؤال رفتن آن فراهم مي گرديد. آغاز گر انقلاب علمي كه سرانجام علم يونان را از تخت به زير كشيد نيكولاس كوپرنيك بود كه با كار خود انسان انديشگر را در مسيرخلاقيت بهتري قرار داد. براساس نظريه بطلميوس عالم از شرق به غرب به دور زمين مي گردد ولي كوپرنيك خود از آنچه كه درس مي داد ناراضي بود. بسياري از چيزهايي كه او مشاهده كرده بود با اين فرضيه قابل توجيه و بيان نبود و خود فرضيه نيز داراي تضادها و تناقضهايي بود، مثلاً چرا ستارگان در مقايسه با ماه سريعتر حركت مي كردند تا در مقايسه با خورشيد؟ چرا تعدادي از ستارگان به ظاهر حركتي دوراني به دور آسمان داشتند؟ به همين جهت تصميم گرفت كرسي استادي خود در دانشگاه را ترك كند تا بتواند عميق تر و اصولي تر به پژوهش در دانش اخترشناسي بپردازد. او در سال 1501 پس از چند سال تحقيق در ايتاليا به وطن خود بازگشت و در آنجا به عنوان متولي كليساي جامع شهر فرائن بورگ در پروسيا و دبير و مشاور عمويش در منطقه «ارم لند» به كار پرداخت. او به عنوان كشيش كليساي شهر مراسم مذهبي را رهبري مي كرد و به عنوان پزشك به معالجه بيماران مي پراخت. به عنوان يك مخترع يك سيستم سد بندي و ذخيره آب با يك آسياي آبران اختراع كرد كه بوسيله آن آب آشاميدني از يك رودخانه كه در فاصله 3 كيلومتري قرار داشت به داخل شهر هدايت مي شد و بالاخره به عنوان رياضيدان و حسابدار يك روش پولي سكه اي جديد براي پروسياي غربي و پادشاهي لهستان بنا نهاد. از آنجايي كه نخستين تلسكوپ سالها پس از مرگ او اختراع شد مجبور بود براي پژوهش در زمينه حركات اجرام آسماني تنها به چشمان خود متكي باشد. او براي اين كار دستور داد در اتاق مطالعه اش در برج كليسا شكافهايي در سقف ايجاد كنند. او مي توانست شبها مشاهده كند كه ستارگان چگونه بر فراز اين شكافها عبور مي كنند. وي در سال 1507 دريافت كه اگر به جاي زمين خورشيد مركز عالم فرض شود جداول نجومي موقعيت مكاني سيارات با دقت بس بهتري قابل محاسبه است. ترتيب جديدي كه كوپرنيك براي موقعيت سيارات بر پايه افزايش فاصله آنها تا خورشيد در نظر گرفت- يعني ترتيب: عطارد، زهره، زمين، ماه، مريخ، مشتري و زحل جاي ترتيب قبلي در نظريه زمين مركزي را گرفت. بنابر اصل پيشنهادي كوپرنيك چنانچه مدار گردش زمين به دور خورشيد از مدارات مشتري و زحل تنگ تر باشد زمين متناوباً از آنها پيش افتاده، سبب مي شود آن دو در آسمان شب در حال چرخش در جهت معكوس به نظر آيند. ديگر اينكه پديده تقديم اعتدالين را اينك مي شد با فرض تكان خوردن زمين (لرزش خفيف شبيه لرزش ژله) حين چرخش به دور محور خود توضيح داد.
اعتدالين به هنگام عبور خورشيد از صفحه مدار بر استواي زمين رخ مي دهند و برابري طول شب و روز در سراسر كره زمين را سبب مي شوند. اعتدال بهاري حوالي اول فروردين ماه و اعتدال پاييزي در حوالي آخر شهريور رخ مي دهد. مشكل در آن زمان اين بود كه اعتدالين هر سال اندكي زودتر رخ مي دادند و نظريه قديمي بطلميوس قادر به توضيح آن رويداد نبود. پيدايش فصول سال نيز اگر زمين در سال يكبار به دور خورشيد مي چرخيد و محور آن با راستاي قرار گرفتن خورشيد زاويه مي ساخت، بهتر قابل توضيح بود. كوپرنيك تقريباً چهل سال براي تكميل پژوهشهاي اخترشناسي خود وقت صرف كرد. با پايان يافتن پژوهشها ثابت كرد كه تصوير جهاني بطلميوس اشتباه است. خورشيد و ساير ستارگان فقط در ظاهر به دور زمين مي گردند. كوپرنيك ثابت كرد كه در حقيقت اين خورشيد است كه در مركز جهان ما قرار دارد و زمين- مانند معدودي از اجرام آسماني بزرگ ديگر كه او مشاهده كرده بود- به دور خورشيد در گردش است. او اين سياره ها را Planet ناميد كه از واژه اي يوناني به معناي مهاجر گرفته شده است كه شامل سياراتي است كه پيش از اين ذكر شد. كوپرنيك درباره ماه فرضيه بطلميوس را تأييد مي كرد و به اين باور بود كه ماه واقعاً به دور زمين مي چرخد، در حاليكه زمين به دور خورشيد مي گردد و ماه به عنوان قمر زمين به همراه آن به دور خورشيد مي گردد. كوپرنيك تا اواخر عمر خود از چاپ كامل نظرات خارق العاده خويش خودداري كرد و تنها در سال 1543 بود كه «گفتار درباره چرخش كرات سماوي» او انتشار يافت. افكار آماده در كتاب كوپرنيك بنيادي تر از آن بود كه بتوان آنها را جدي گرفت. يك نسخه چاپ شده از آثارش درست قبل از مرگ در بستر بيماري به دست او رسيد چون او در آن زمان بيش از هفتاد سال سن داشت و مفلوج و تقريباً نابينا بود بعيد به نظر مي رسيد كه موفق به ديدن اين اثر بزرگ چاپي شده باشد، اثري كه او براي خلق و ايجاد آن تمام عمرش را كار كرده بود. كوپرنيك در بيست و چهارم ماه مه سال 1543 هنگامي كه فقط چند روزي از انتشار كتابش مي گذشت وفات يافت. كوپرنيك بدون آنكه بداند چه خدمت ارزنده اي به جهان بشريت كرده است دار فاني را وداع گفت. سرانجام پس از گذشت يكصد و پنجاه سال از مرگش دانشمندان انديشه هاي او را پذيرفتند. كوپرنيك امروزه بيش از چهار سده پس از مرگش، يكي از بزرگترين ها در قلمرو دانش به شمار مي رود.
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
زندگی نامه محمد خوارزمی
متولد 185 قمری
منجم ، ریاضی دان ، جغرافی دان
اولین ریاضی دان دوره اسلامی
هم عصر خلافت مامون
نویسنده اولین کتاب جبر در باره ریاضیات مقدماتی
کتابهایش در زمینه ارقام هندی ، جبر و حساب در قرن 12 به زبان لاتین ترجمه شده است و در دایره المعارفهای او ن عصر خوارزمی به عنوان هر کتاب درباره حساب جدید مترادف شد

کلمه الگوریتم ب معنی قاعده محاسبه از الخوارزمی گرفته شده است
کتاب معروف ایشان الجمع و التفریق و زیج
در سال 233 قمری درگذشت


یه کمی بیشتر مینوشتی بهتر بود.......:gol:
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
زندگی نامه ی محمد ابن موسی خوارزمی

ابوجعفر محمد بن موسی خوارزمی از دانشمندان بزرگ ریاضی و ستاره‌شناسی ایرانی می‌‌باشد. از زندگی خوارزمی چندان ا طلاع قابل اعتمادی در دست نیست جز اینکه وی در حدود سال ۷۸۰ میلادی در منطقه خوارزم آسیای میانه زاده شد شهرت علمی وی مربوط به کارهایی است که در ریاضیات مخصوصاٌ‌ در رشته جبر انجام داده به طوری که هیچیک از ریاضیدانان قرون وسطی مانند وی در فکر ریاضی تأثیر نداشته‌اند. وی را پدر جبر نامیده‌اند. بیشترین تبحر وی در حل معادله‌های خطی و درجه دوم بوده است. کتاب Algoritmi de numero Indorum که ترجمه کتاب جمع و تفریق با عددهای هندی او به لاتین است باعث شد تا سیستم عددی در اروپا از سیستم اعداد لاتین به سیستم اعداد هندی تغییر یابد که هنوز نیز در اروپا و دیگر نقاط جهان فراگیر است.

به هنگام خلافت مامون وی عضو دارالحکمه که مجمعی از دانشمندان در بغداد به سرپرستی مامون بود، گردید خوارزمی کارهای دیوفانتوس را در رشته جبر دنبال کرد و به بسط آن پرداخت خود نیز کتابی در این رشته نوشت.
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
زندگینامه ارشميدس



ارشميدس يكي از بزرگترين دانشمندان رياضي و مكانيك در عصر خودش بود. پدرش فيدياس كه منجم بود او را براي آموزش از سيراكوز به مدرسه رياضيات اسكندريه فرستاد. شهر اسكندريه را اسكندر مقدوني در سال 323 ق.م در زمان حمله و حركت به سوي شرق بر كرانه مديترانه در خاك مصرساخت. اين شهر پس از ركود آتن - پايتخت يونان - مركز علم و تجارت شد و بزرگاني چوت اقليدس و بطلميوس و ارشميدس را تربيت كرد. اين شهر حتي موقعي كه به دست مسلمانان فتح شد از مراكز مهم علوم يوناني بود و در انتقال علم و انديشه يوناني به فرهنگ و تمدن اسلامي نقش مهمي داشت.

درباره خصوصيات زندگي ارشميدس اطلاعات زيادي در دست نيست. اما علاقه اش به رياضيات و مسائل علمي مكانيك سبب شده است كه كارهاي با ارزشي از او باقي بماند. گفته مي شود كه وقتي به مساله اي علاقمند مي شد از خوردن و خفتن غافل مي شد و چنان خود را سرگرم كار و حل مشكل مي كرد كه هر مساله ديگري او را از كار باز نمي داشت. وقتي كه ارشميدس روي شن هاي ساحل دريا اشكال هندسي خود را رسم كرده بود سربازي بدون توجه با راه رفتن روي شن ها اشكال او را لگد كرد و ارشميدس چنان اعتراض كرد كه موجب خشم سرباز شد و سرباز با شمشيرش به ارشميدس حمله كرد و او را كشت. از آثار علمي او مي توان كشف قانون مايع ها و گازها ( معروف به قانون ارشميدس در شاره ها). تعيين جرم حجمي طلا و تقره و بعضي فلزات ديگر و اختراع پيچ مخصوص حلزوني شكل به نام پيچ ارشميدس براي بالا بردن آب اشاره كرد.

همچنين تاليف كتابهايي از جمله اصول مكانيك - درباره اجسام شناور - درباره كره و استوانه - اندازه گيري دايره و پيچ ها از ديگر كارهاي برجسته اين دانشمند دوران باستان است.
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
مطاالبی دیگر از دکتر حسابی



سيد محمود حسابي در سال 1281 (ه.ش), از پدر و مادري تفرشي در تهران زاده شدند. پس از سپري نمودن چهار سال از دوران كودكي در تهران, به همراه خانواده (پدر, مادر, برادر) عازم شامات گرديدند. در هفت سالگي تحصيلات ابتدايي خود را در بيروت, با تنگدستي و مرارت هاي دور از وطن در مدرسه كشيش هاي فرانسوي آغاز كردند و همزمان, توسط مادر فداكار, متدين و فاضله خود (خانم گوهرشاد حسابي) , تحت آموزش تعليمات مذهبي و ادبيات فارسي قرار گرفتند. استاد, قرآن كريم را حفظ و به آن اعتقادي ژرف داشتند. ديوان حافظ را نيز از برداشته و به بوستان و گلستان سعدي, شاهنامه فردوسي, مثنوي مولوي, منشات قائم مقام اشراف كامل داشتند.

شروع تحصيلات متوسطه ايشان مصادف با آغاز جنگ جهاني اول, و تعطيلي مدارس فرانسوي زبان بيروت بود. از اين رو, پس از دو سال تحصيل در منزل براي ادامه به كالج آمريكايي بيروت رفتند و در سن هفده سالگي ليسانس ادبيات, در سن نوزده سالگي, ليسانس بيولوژي و پس از آن مدرك مهندسي راه و ساختمان را اخذ نمودند. در آن زمان با نقشه كشي و راهسازي, به امرار معاش خانواده كمك مي كردند. استاد همچنين در رشته هاي پزشكي, رياضيات و ستاره شناسي به تحصيلات آكادميك پرداختند.

شركت راهسازي فرانسوي كه استاد در آن مشغول به كار بودند, به پاس قدرداني از زحماتشان, ايشان را براي ادامه تحصيل به كشور فرانسه اعزام كرد و بدين ترتيب در سال1924 (م) به مدرسه عالي برق پاريس وارد و در سال 1925 (م) فارغ التحصيل شدند.

همزمان با تحصيل در رشته معدن, در راه آهن برقي فرانسه مشغول به كار گرديدند و پس از پايان تحصيل در اين رشته كار خود را در معادن آهن شمال فرانسه و معادن زغال سنگ ايالت "سار" آغاز كردند. سپس به دليل وجود روحيه علمي, به تحصيل و تحقيق, در دانشگاه سوربن, در رشته فيزيك پرداختند و در سال 1927 (م) در سن بيست و پنج سالگي دانشنامه دكتراي فيزيك خود را , با ارائه رساله اي تحت عنوان "حساسيت سلول هاي فتوالكتريك", با درجه عالي دريافت كردند.

استاد با شعر و موسيقي سنتي ايران و موسيقي كلاسيك غرب به خوبي آشنايي داشتند وايشان در چند رشته ورزشي موفقيت هايي كسب نمودند كه از آن ميان مي توان به ديپلم نجات غريق در رشته شنا اشاره نمود.

پروفسور حسابي به دليل عشق به ميهن و با وجود امكان ادامه تحقيقات در خارج از كشور به ايران بازگشت و با ايمان و تعهد, به خدمتي خستگي ناپذير پرداخت تا جوانان ايراني را با علوم نوين آشنا سازد. پايه گذاري علوم نوين و تاسيس دارالمعلمين و دانشسراي عالي, دانشكده هاي فني و علوم دانشگاه تهران, نگارش ده ها كتاب و جزوه و راه اندازي و پايه گذاري فيزيك و مهندسي نوين, ايشان را به نام پدر علم فيزيك و مهندسي نوين ايران در كشور معروف كرد. حدود هفتاد سال خدمت علمي ايشان در گسترش علوم روز و واژه گزيني علمي در برابر هجوم لغات خارجي و نيز پايه گذاري مراكز آموزشي, پژوهشي, تخصصي, علمي و ..., از جمله اقدامات ارزشمند استاد به شمار مي رود كه براي نمونه به مواردي اشاره مي كنيم:

_ اولين نقشه برداري فني و تخصصي كشور (راه بندرلنگه به بوشهر)

_ اولين راهسازي مدرن و علمي ايران (راه تهران به شمشك)

_ پايه گذاري اولين مدارس عشايري كشور

_ پايه گذاري دارالمعلمين عالي

_ پايه گذاري دانشسراي عالي

_ ساخت اولين راديو در كشور

_ راه اندازي اولين آنتن فرستنده در كشور

_ راه اندازي اولين مركز زلزله شناسي كشور

_ راه اندازي اولين رآكتور اتمي سازمان انرژي اتمي كشور

_ راه اندازي اولين دستگاه راديولوژي در ايران

_ تعيين ساعت ايران

_ پايه گذاري اولين بيمارستان خصوصي در ايران, به نام بيمارستان "گوهرشاد"

_ شركت در پايه گذاري فرهنگستان ايران و ايجاد انجمن زبان فارسي

_تدوين اساسنامه طرح تاسيس دانشگاه تهران

_ پايه گذاري دانشكده فني دانشگاه تهران

_ پايه گذاري دانشكده علوم دانشگاه تهران

_ پايه گذاري شوراي عالي معارف

_ پايه گذاري مركز عدسي سازي اپتيك كاربردي در دانشكده علوم دانشگاه تهران

_ پايه گذاري بخش آكوستيك در دانشگاه و اندازه گيري فواصل گام هاي موسيقي ايراني به روش علمي

_ پايه گذاري و برنامه ريزي آموزش نوين ابتدايي و دبيرستاني

_ پايه گذاري موسسه ژئوفيزيك دانشگاه تهران

_ پايه گذاري مركز تحقيقات اتمي دانشگاه تهران

_ پايه گذاري اولين رصدخانه نوين در ايران

_ پايه گذاري مركز مدرن تعقيب ماهواره ها در شيراز

_ پايه گذاري مركز مخابرات اسدآباد همدان

_ پايه گذاري انجمن موسيقي ايران و مركز پژوهش هاي موسيقي

_ پايه گذاري كميته پژوهشي فضاي ايران

_ ايجاد اولين ايستگاه هواشناسي كشور (در ساختمان دانشسراي عالي در نگارستان دانشگاه تهران)

_ تدوين اساسنامه و تاسيس موسسه ملي ستاندارد

_ تدوين آيين نامه كارخانجات نساجي كشور و رساله چگونگي حمايت دولت در رشد اين صنعت

_ پايه گذاري واحد تحقيقاتي صنعتي سغدايي (پژوهش و صنعت در الكترونيك, فيزيك, فيزيك اپتيك, هوش مصنوعي)

_ راه اندازي اولين آسياب آبي توليد برق (ژنراتور) در كشور

_ ايجاد اولين كارگاه هاي تجربي در علوم كاربردي در ايران

_ ايجاد اولين آزمايشگاه علوم پايه در كشور


 
  • Like
واکنش ها: yuza

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
مطالبی در مورد آلبرت انيشتين



مقدمه:

اين سخن بسيار گفته شده است كه براي پي بردن به ساختمان پركاهي با عمق و دقت ؛بايد جهان را به درستي شناخت امّا آن كس كه بتواند با چنين عمق و دقتي به ساختمان پركاهي پي برد. در هيچ يك از امور جهان نكته تاريكي نخواهديافت ، من براي شرح حال و زندگي انيشتن را نه براي رياضدانان ونه براي فيزيكدانان ،نه براي اهل فلسفه نه براي طرفداران استقلال يهود بلكه براي آن كساني كه مي خواهند چيزي از جهان پرتناقض قرن بيستم درك كنند . و اينك شرح حال زندگي او از كودكي تا پابان عمر :

آلبرت انيشين در چهاردهم مارس 1879 در شهر اولم كه شهر متوسطي از ناحيه و ورتمبرگ آلمان بود متولّد شد . امّا شهر مزبور در زندگي او اهميتي نداشته است . زيرا يك سال بعد از تولّد او خانواده وي از اولم عازم مونيخ گرديد.

پدر آلبرت ، هرمان انيشتين كارخانه ي كوچكي براي توليد محصولات الكتروشيميايي داشت و با كمك برادرش كه مدير فني كارخانه بود از آن بهره برداري مي كرد. گر چه در كار معاملات بصيرت كامل نداشت .پدر آلبرت از لحاظ عقايد سياسي نيز مانند بسياري از مردم آلمان گرچه با حكومت پروسي ها مخالفت داشت امّا امپراتوري جديد آلمان را ستايش مي كرد و صدراعظم آن « بيسمارك » و ژنرال «مولتكه » و امپراتور پير يعني «ويلهم اول» را گرامي مي داشت.

مادر انيشتين كه قبل از ازدواج پائولين كوخ نام داشت بيش از پدر زندگي را جدي مي گرفت و زني بود از اهل هنر و صاحب احساساتي كه خاصّ هنرمندان است و بزرگترين عامل خوشي او در زندگي و وسيله تسلاي وي از علم روزگار موسيقي بود. آلبرت كوچولو به هيچ مفهوم كودك عجوبه اي نبود و حتّي مدّت زيادي طول كشيد تا سخن گفتن آموخت بطوريكه پدر و مادرش وحشت زده شدند كه مبادا فرزندشان ناقص و غيرعادي باشد امّا بالاخره شروع به حرف زدن كرد ولي غالباً ساكت و خاموش بود و هرگز بازيهاي عادي را كه ما بين كودكان انجام مي گرفت و موجب سرگرمي كودك و محبّت في ما بين مي شود را دوست نداشت .

آلبرت مرتباً و هر سال از پس سال ديگر طبق تعاليم كاتوليك تحصيل كرد و از آن لذّت فراوان و بود وحتّي در مواردي از دروس كه به شرعيات و قوانين مذهبي كاتوليك بستگي داشت چنان قوي شد كه مي توانست در هر مورد كه همشاگردانش قادر نبودند به سوألهاي معلّم جواب دهند او به آنها كمك مي كرد. انيشتين جوان در ده سالگي مدرسه ابتدائي را ترك كرد و در شهر مونيخ به مدرسه متوسطه «لوئيت پول» وارد شد . در مدرسه متوسطه اگر مرتكب خطايي مي شدند راه و رسم تنبيه ايشان آن بود كه مي بايست بعد از اتمام درس ، تحت نظر يكي از معلّمان ، در كلاس توقيف شوند و با درنظر گرفتن وضع نابهنجار و نفرت انگيز كلاسهاي درس ، اين اضافه ماندن شكنجه اي واقعي محسوب مي شد.

ذوق هنري:

ذوق هنري انيشتين چنان بود كه او وقتي پنج ساله بود روزي پدرش قطب نمايي جيبي را به وي نشان داد . خاصّيت اسرار آميز عقربه مغناطيسي در كوك تأثير عميقي گذاشت با وجود آنكه هيچ عامل مرئي در حركت عقربه تأثيري نداشت كودك چنين نتيجه گرفت در فضاي خالي بايد عاملي وجود داشته باشد كه اجسام را جذب كند. وقتي كه انيشتين پانزده ساله بود حادثه اي اتفاق افتاد كه جريان زندگي او را به راه جديدي منحرف ساخت : هرمان پدر او در كار تجارت خويش با مشكلاتي مواجه شد و در پي آن صلاح را در آن ديدند كه كارخانه خود را در مونيخ بفروشد و جاي ديگري را براي كسب و كار خود ترتيب دهند. از آن جا كه وي خوش بين و علاقمند به كسب لذّتهاي بود تصميم گرفت كه به كشوري مهاجرت كند كه زندگي در آن با سعادت بيشتري همراه باشد و به اين منظور ايتاليا را انتخاب كرد و در شهر ميلان مؤسسه ي مشابهي را ايجاد كرد. هنگاميكه وارد شهر ميلان شدند آلبرت به پدر خود گفت كه قصد دارد تابعيت كشور آلمان را ترك گويد. آقاي هرمان به وي تذكر داد كه اين كار زشت ونابهنجار است .

دوران دانشجويي:

در اين دوران مشهورترين مؤسسه فني در اروپا مركزي به استثناي آلمان ، مدرسه ي دارالفنون سوئيس در شهر زوريخ بوده است. آلبرت در امتحان داوطلبان شركت كرد ولي بخاطر اينكه درعلوم طبيعي اطلاّعاتي وسيع نداشت درامتحان پذيرفته نشد. با اين حال مدير دارالفنون زوريخ تحت تأثير اطلاّعات وسيع او در رياضيات واقع شد و از او درخواست كرد كه ديپلم متوسطه اي را كه براي ورود به دارالفنون لازم است در يك مدرسه سوئيسي بدست آورد و او را به مدرسه ممتاز شهر كوچك «آآرائو»كه با روش جديدي اداره مي شد معرفي كرد.

بعد از يك سال اقامت در مدرسه مذبور ديپلم لازم را بدست آورد و در نتيجه بدون امتحان در دارالفنون زوريخ پذيرفته شد. با اين كه درس هاي فيزيك دارالفنون آميخته با هيچ گونه عمق فكري نبود باز هم حضور در آنها آلبرت را تحريك كرد كه كتب جستجوكنندگان بزرگ اين را مورد مطالعه قرار دهد. او، آثار استادانكلاسيك فيزيك نظري از قبيل: بولترمان،ماكسول و هوتز را با حرص عجيبي مطالعه كرد. شب و روز اوقات او با مطالعه اين كتابها مي گذشت و ضمن مطالعه آنها با هنر استادانه اي آشنا شد كه چگونه بنيان رياضي مستحكمي ساخت. او درست در خاتمه قرن 19 تحصيلات خود راپايان داد و به مسأله مهم تهيه شغل مواجه شد. از آنجا كه نتوانست مقام تدريسي در مدرسه پولي تكنيك بدست آورد تنها راهي باقي ماند وآن اين بود كه چنين شغل و مقامي در مدرسه ي متوسطه اي جستجو كند. اكنون سال 1910 شروع شده و آلبرت بيست و يك سال داشت و تابعيت سوئيس را بدست آورده بود. او در هنگام داوطلب شغل معلّمي خصوصي گرديد و پذيرفته شد. انيشتين از كار خود راضي و حتّي خوشبخت بود كه مي تواند بهپرورش جوانان بپردازد امّا بزودي متوجّه شد كه معلمّان ديگر نيكي را او مي كارد ضايع و فاسد مي كنند و اين شغل را ترك كرد. بعد از اين دوران تاريك ، ناگهان نوري درخشيد و بعد از مدّتي در دفتر ثبت اختراعات مشغول به كار شد و به شهر«برن» انتقال يافت. كمي بعد از انتقال به شهر برن انيشتين با ميلواماريچ همشاگرد قديم خود در مدرسه ي پولي تكنيك ازدواج كرد و حاصل آن دو پسر پي در پي بود كه اسم پسر بزرگتر را آلبرت گذاشتند. كار انيشتين در دفتر اختراعات خالي از لطف نبود و حتّي بسيار جالب مي نمود وظيفه ي وي آن بود كه اختراعات را كه به دفتر مذبور مي آوردند مورد آزمايش اوّليه قرار مي داد. شايد تمرين در همين كار موجب شده بود كه وي با قدرت خارق العاده و بي مانند بتواند همواره نتايج اصلي و اساسي هر فرض و نظريه جديدي را با سرعت درك و استخراج كند.

چون انيشتين به خصوص به قوانين كلي فيزيك علاقه داشت و به حقيقت در صدد بود كه با كمك محدودي ميدان وسيع تجارت را به وجهي منطقي استنتاج كند. در اواخر سال 1910 كرسي فيزيك نظري در دانشگاه آلماني پراگ خالي شد. انتصاب استادان اين قبيل دانشگاهها طبق پيشنهاد دانشكده بوسيله ي امپراتور اتريش انجام مي گرفت كه معمولاً حقّ انتخاب خويش را به وزير فرهنگ وا مي گذاشت. تصميم قطعي براي انتخاب داوطلب ، قبل از همه ، بر عهده ي فيزيكداني به نام« آنتون لامپا » بود و او براي انتخاب استاد دو نفر را مدّ نظر داشت كه يكي از آنها «كوستاويائومان» و ديگري«انيشتين» بود. «يائومان» آن را نپذيرفت و پس از كش و قوسها فراوان انيشتين اين مقام را پذيرفت. وي صاحب دو ويژگي بود كه موجب گرديد وي استاد زبردستي گررد. اوّلين آنها اين بود كه علاقه ي فراوان داشت تا براي عدّه ي بيشتري از همنوعان خود وبخصوص كسانيكه در حول وحوش او مي زيسته اند مفيد باشد.

ويژگي دوّم او ذوق هنريش بود كه انيشتين را وا مي داشت كه نه فقط افكار عمومي خود را به نحوي روشن و منطقي مرتّب سازد بلكه روش تنظيم و بيهن آنها به نحوي باشد كه چه خود او و چه مستهعان از نظر جهان شناسي نيز لذّت مي برند. هدف انيشتين اين بود كه فضاي مطلق را از فيزيك براندازد تئوري نسبي سال 1905 كه در آن انيشتين فقط به حركت مستقيم الخط متشابه پرداخته بود انيشتين با كمك از «اصل تعادل» پديدههاي جديدي را در مبحث نور پيش بيني كند كه قابل مشاهده بوده اند و مي توانست صحت نظريه جديد او را از لحاظ تجربي تأييد كرد.

عزيمت از پراگ:

در مدّتي كه انيشتين در پراگ تدريس مي كرد نه فقط نظريه جديد خود را درباره غير وي بنا نهاد بلكه با شدّت بيشتري نظريه ي خود را درباره ي كوآنتوم نو را كه در شهر برن شروع كرده بود ، توسعه داد. با همه ي اين تفاصيل انيشتين به دانشگاه پراگ اطّلاع دادكه در خاتمه دوره تابستاني سال 1912 خدمت اين دانشگاه را ترك كرد. عزيمت ناگهاني انيشتين از شهر پراگ موجب سر وصداي بسيار در اين شهر شد در سر مقاله بزرگترين روزنامه ي آلماني شهر پراگ نوشته شد:«كه نبوغ و شهرت فوق العاده انيشيتن باعث شد كه همكارانش او را مورد شكنجه و آزار قرار دهند و به ناچار شهر پراگ ترك كرد.» انيشتين عازم شهر زوريج گرديد و در پايان سال 1912 با سمت استادي مدرسه ي پولي تكنيك زوريج مشغول به كار شد شهرت انيشتين به تدريج تا آنجا رسيده بود كه بسياري از مؤسسات و سازمانهاي علمي جهان علاقه داشتند كه وي بعنوان عضو وابسته با مؤسسه ايشان در ارتباط يابد. سالها بود كه مقامات رسمي آلمان كوشش مي كردند كه شهر برلن نه فقط مركز قدرت سياسي و اقتصادي باشد بلكه در عين حال كانون فعّاليّت هنري و علمي نيز محسوب گردد بهمين جهت از انيشتين دعوت بعمل آوردند.

مدّت كمي بعد از ورود انيشتين به برلن ، انيشتين از زوجه ي خويش هيلوا كه از جنبههاي مختلف با او عدم توافق داشت جدا گرديد و زندگي را با تجرد مي گذارند. هنگاميكه به عضويت آكادمي پاشاهي انتخاب شد سي و چهار سال سن داشت و نسبت به همكاران خود كه از او مسن تر بودند بيش از حد جوان مي نمود. در اين حال همه انيشتين را در وهله ي اوّل مردي مؤدب ودوست داشتني به نظر مي آوردند. فعّاليّت اصلي انيشتين در برلن اين بود كه با همكاران خويش و يا دانشجويان رشته ي فيزيك درباره ي كارهاي علمي مصاحبه و مذاكره كند وآنها را در تهيه برنامه ي جستجوي علمي راهنمايي كند. هنوز يكسال از اقامت انيشتين در برلن نگذشته بود كه ماه اوت 1914 جنگ جهاني شروع شد.

در مدّت جنگ جهاني اوّل ، روزنامه هاي برلن همه روزه از وقايع جنگ و شروع فتوحات ارتش آلمان بود. در عين حال انيشتين در منزل خود با دختر عمه ي خويش الزا آشنايي پيدا كر. الزا زني مهربان و خونگرم بود و همچنين او از شوهر مرحوم سابق خود دو دختر داشت با اينحال انيشتين با او ازدواج كرد. جنگ بين المللي و شرايط معرفت النفسي كه در نتيجه ي آن بر دنياي علم تحصيل گرديد مانع از آن نشد كه انيشتين با حرارت فوق العاده به توسعه وتكميل نظريه ي ثقل خويش بپردازد. وي با پيمودن راه تفكّري كه در پراگ و زوريخ پيش گرفته بود توانست در سال 1916 نظريه اي براي ثقل بپردازد. و جاذبه ي عمومي بنا نهد كه بلكي مستقل از نظريه هاي گذشته و از نظر منطقي داراي وحدت كامل بود. اهّميّت نظريه جديد به زودي مورد تأييد و توجّه دانشمنداني واقع گرديد كه داراي قدرت خلاق علمي بودند تأييد تجربي نظريه انيشتين توجّه عموم مردم را به شدّت جلب كرده بود از اين پس ديگر انيشتين مردي نبود كه فقط مورد توجّه دانشمندان باشد و بس. به زودي وي نيز همچون زمامداران مشهور ممالك ، بازيگران بزرگ سينما و تئاتر شهرت عام بدست آورد.

مسافرتهاي انيشتين:

تبليغات مخالف و حملاتي كه عليه انيشتين مي شد موجب گرديد كه در تمام ممالك جهان و در همه ي طبقات اجتماعي توجّه عموم مردم به سوي تئوريهاي او جلب شود. مفاهيمي كه براي تودههاي مردم هيچگونه اهّميّتي نداشته است وعامه ي ايشان تقريبأ چيزي از آن درك نمي كردند موضوع مباحث سياسي گرديد. انيشتين دراين زمان سفرهاي خود را آغاز كرد ابتدا به هلند، بعد به كشورهاي چك و اسلواكي، اسپانيا، فرانسه، روسيه، اتريش، انگليس، آمريكا و بسياري كشورهاي ديگر. امّا نكته قابل توجّه اين است كه وقتي انيشتين و همسر او به بندرگاه نيويورك شدند با استقبال شديد و تظاهرات پر شوري مواجه شدند كه به احتمال قوي نظير آن هرگز هنگام ورود يكي از دانشمندان رخ نداده بود . انيشتين به آسيا وبه كشورهاي چين، ژاپن و فلسطين سفر كرده است و اين خاتمه ي سفرهاي او بود. درسال 1924 بعد از مسافرتهاي متعدد به اكناف جهان انيشتين بار ديگر در برلن مستقر گرديد. حملات همچنان بر او ادامه داشت و نظريات او را بعنوان بيان افكار قوم يهود و به سوي فاشيسم مي دانستند به اين دليل انيشتين به شهر پرنيستون در آمريكا مي رود. بعد از چندي همسرش الزا در سال 1936 از دنياي مي رود و خواهر انيشتين كه در فلورانس بود به شهر پرنيستون نزد برادرش آمد. در همين دوران انيشتين تابيعت كشور آمريكا را مي پذيرد. انيشتين در سال 1945 طبق قانون بازنشستگي مقام استادي مؤسسه مطالعات عالي پرنيستون را ترك كرد ولي اين تغيير سمت رسمي ، تغييري در روش زندگي و كار او به وجود نياورد وي كماكان در پنيستون بسر مي برد و در مؤسسه ي مذبور تجسّسات خود را ادامه دهد.

آخرين سالهاي زندگي انيشتين:

اين دوران تجسّس در نيمه انزواي شهر پرنيستون به تدريج با اصطراب و احتشاش آميخته مي شد. هنوز ده سال ديگر از زندگي انيشتين باقي مانده بود ليكن اين دوره ي ده ساله درست مصادف با هنگامي بود كه عهد بمب اتمي شروع مي گرديد و بشريّت تمرين و آموزش خويش را در اين زمينه آغاز مي كرد. بنابراين مسأله واقعي كه براي او مطرح شد موضوع چگونگي پيدايش بمب اتمي نبود با وجود اينكه منظور ما در اين جا دادن چشم اندازي مختصر از روابط انيشتين با حوادث بزرگ سياسي آخرين سالهاي زندگي او مي باشد باز هم اگر از دو موضوع اساسي ياد نكنيم همين چشم انداز هم ناقص خواهد بود يكي از آنها نامه ي مشهور است كه وي مي بايست براي همكاري خود در شوروي بفرشد و دوّم شرح وقايعي است كه در اوضاع و احوال فيزيكدانان آمريكايي ، خاصه دانشمندان اتمي ، در داخل مملكت خودشان تغيير بسيار ايجاد كرد.

اكنون مي توانيم بصورت شايسته تري همه ي آنچه را كه گهگاه موجب تيره شدن پايان زندگي وي مي شد مشاهده كنيم و سر انجام روز هجدهم آوريل 1955 بزرگترين دانشمند و متفكر قرن بيستم ، پيغمبر صلح و حامي و مدافع محنت ديدگان جهان ، مردي كه احتمالأ همراه با ناپلئون و بتهوون مشهورتر از همه ي مردان جهان بوده است ، در شهر پرنيستون واقع در ممالك متحده آمريكاي شمالي از زندگي وتفكر و مبارزه دست كشيد و از دار دنيا رفت و در گذشت.

در پايان به اظهار نظرهاي برخي از مشاهير درباره ي انيشتين بعد از وفات وي مي پردازيم:

پيشر فتي كه انيشتين نصيب معرفت ما درباره ي طبيعت كرد از قدرت مهمّ جهان ‹امروزي خارج است. فقط نسلهاي آينده خواهند توانست مفهوم واقعي آن را درك كند. › « دكتر هارولددوز رئيس دانشگاه پرنيستون در آمريكا »

‹وي دانشمند بزرگ اين عصر و به واقع يكي از جويندگان عدالت و راستي بود كه هرگز با نا راستي و ظلم مصالحه نكرد.› «جواهر لعل نهر نخست وزير هند»

و بسيار از كسان ديگر كه تعدادشان از 50 عدد نيز مي گذرد و در اينجا نمي توان به همه ي آنها اشاره كرد.

«انيشتين مرد امّا علمش نمرد. او تنها تفكر و دانش خويش را براي ما باقي گذارد تا راه گشاي بسياري از مسائل ما باشد. »

ياد آو زنده و روحش شاد باد

بر گرفته از كتاب زندگينامه ي آلبرت انيشتين و تاريخ سياسي و اجتماعي دوران او اثر :«فيليپ فرانك» به ترجمه«حسن صفاري»
 
  • Like
واکنش ها: yuza

yuza

اخراجی موقت
مجتبی الان فهمیدم تاپیک تکراریه
تو صفحه ی 140 و خرده ای بود
:D
 

Similar threads

بالا