فردا تولد توست؛
دستانم تهی؛
با ذهنی سر شار از شوق فردا؛
به در باغ آسمان رفتم؛
ماه زل زده نگاه میکرد؛
تا تکه ابری چشمان ماه را بست
از دیوار تاریکی بالا رفتم؛
آنقدر ستاره چیدم
که صبح از دستانم گل خورشید روئید
هدیه ای از آسمان برای؛
روزتولدت رسید.
و دیدم هیچ چیز
گلم را
جز عشق
لایق نیست.