بعد از تو دیگر روز و شب برایم فرقی ندارد،
در روز نه خورشیدی هست و نه آسمان آبی،
در شب نه ماهی هست و نه مهتابی ...
دیگر بعد از تو هیچکس جای تو را در قلبم نمیگیرد
قلب من تنها جای یک نفر را داشت که تو آمدی آن را گرفتی
حال پس بگو چرا میخواهی بروی، چرا میخواهی من را با این همه
خاطرات تنها بگذاری ...
من که عاشقانه تو را می پرستیدم چرا میخواهی بروی؟
حال بگو اگر بروی من با این همه خاطرات چه کنم،
خاطراتی که مرا گم می کند در آرزوهای خود ...
در روز نه خورشیدی هست و نه آسمان آبی،
در شب نه ماهی هست و نه مهتابی ...
دیگر بعد از تو هیچکس جای تو را در قلبم نمیگیرد
قلب من تنها جای یک نفر را داشت که تو آمدی آن را گرفتی
حال پس بگو چرا میخواهی بروی، چرا میخواهی من را با این همه
خاطرات تنها بگذاری ...
من که عاشقانه تو را می پرستیدم چرا میخواهی بروی؟
حال بگو اگر بروی من با این همه خاطرات چه کنم،
خاطراتی که مرا گم می کند در آرزوهای خود ...