رد پای احساس ...

HaQiQaT

عضو جدید
کاربر ممتاز
ﺁﻧﺎﻧﯽ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﻣﯽ ﺩﺍﺭﻳﻢ
ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﮔﻢ ﻣﯽ ﻛﻨﻴﻢ ﻭ
ﻫﺮﮔﺰ ﺍﺗﻔﺎﻗﯽ ﺩﺭ ﺧﻴﺎﺑﺎﻥ ﺑﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﺑﺮ ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺭﻳﻢ!
 

ESPEranza

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گاهی وقت ها می شه تبر باشی،
اما نَبّری !!




 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
میان هر لحظه میان تمام باورها تنها کمی
باور کن
کلام دوستت دارم را
ان لحظه که
ارام نجوا میکنم
دوستت دارم
 

smart student

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مثلا الان پاييز نيست!
و
من اداي قدم زدن در روزهاي بهار را در نمي آورم!
مثلا سکوت به اين روزها حمله نکرده!
و
من هنووز شاعر حرف هاي علاقه هستم!
مثلا اين حرف کاملا نادرست است:"زمستان در راه است!"
مثلا کابوس هاي شبانه فقط براي توي قصه ها و فيلم هاست!
مثلا...اين سطرها ٰ کاملا درک مي شوند...کاملا!!!

مجله موفقيت-فقط چند پارگراف-پرستو عوض زاده
 

li.j@

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آدم ها ثانیه به ثانیه رنگ عوض میکنند
از آدم های یک ساعت دیگر میترسم
چون درگیر هزاران ثانیه اند
ثانیه هایی که در هرکدام
رنگی دگر به خود میگیرند !
 

Tybe Engineer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نمی توانم نامت را در دهانم
و تو را
در درونم
پنهان کنم .
گل با بوی خود چه می کند؟...
گندمزار با خوشه اش؟
طاووس با دمش؟
چراغ با روغنش؟
با تو سر به کجا بگذارم؟
کجا پنهانت کنم؟
وقتی مردم، تو را در حرکات دستهایم، موسیقی صدایم
و توازن گام هایم
می بینند.
نزار قبانی
 

Tybe Engineer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
باید خودم
باد را متقاعد کنم
که نوزد
باید خودم
حرمت کلبه ام را...
به دریا گوشزد کنم
زمین جای خطرناکی است
و کسی که
باید بیاید
همیشه دیر می آید.

رسول یونان
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
واســه زنـده مـونــدنــ و زنـدگــی کــردن فـقـط بــه نـفـس خــودت نـیـاز نــداری...

بــاس یــکـی بـاشــه کـنـارت...

کــه هـم نـفـسـت شــه.....تـا نـفـس کـم نـیـاری...

امـا ای کــــاش کـه نــفــســی بــاشـــه....
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هیچ وقت
یکی را با همه ی ﻭﺟﻮﺩﺕ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪﺑﺎﺵ
ﯾﮏ ﺗﮑﻪ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺕ ﺭﺍ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺭ ﺑﺮﺍﯼ ﺭﻭﺯﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻫﯿﭻﮐﺲ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺟﺰ ﺧﻮﺩﺕ ﻧﺪﺍﺭﯼ . . .

 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آسمان مال من است…
در شب شهر خیال…
زندگی مثل گل یاس پر از خاطره هاست
و تو شبگرد صمیمانه ی رویای منی
که شمیم نفست سایبان تن بی روح من است
تو بیا جاری شو
در شب شهر خیال…
که شمیم نفس سبز بهاران از توست
من در دورترین خاطره هابه نگاه تو…به چشمان نوازشگر تو محتاجم
 

Ahmad Engineer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گفت جبران مي کنم!

گفتم کدام را؟

عمر رفته را...

روي شکسته را...

دل مرده اما تپيده را...

حالا من هيچ! جواب اين تار موهاي سفيد را مي دهي؟

نگاهي به سرم کرد و گفت:چه پير شده اي!

گفتم جبران مي کني؟

گفت کدامش را...
 

li.j@

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
عزم آن دارم که امشب مست مست ............ پای کوبان کوزهٔ دردی به دست
سر به بازار قلندر در نهم ...................... پس به یک ساعت ببازم هرچه هست
وقت آن آمد که دستی بر زنم ................. چند خواهم بودن آخر پای‌بست

 

bahar_cve

کاربر فعال تالار هنر ,
کاربر ممتاز
برو...

گشت هایت را بزن...

راه هایت را برو...

دست هایت را بگیر...

كارهایت را بكن...

برگردى، چاى هم دم كشیده...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[h=2][/h]
دلم یک تصادف جدی می خواهد!

پر سر و صدا،

آمبولانس ها سراسیمه شوند و


کار از کار بگذرد....!

 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مــی روی

و مــن،

نقشــه هــای جغــرافیــایــی را

مچــالــه مــی کنــم؛

شــایــد جــاده ات،

سمــت مــن،

کــج شــود . . .
 

(رها)

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
وقتی که تو نیستی
من حُزن هزار آسمانِ بی اردیبهشت را
گریه می کنم

فنجانی قهوه در سایه های پسین،
عاشق شدن در دی ماه
مردن به وقتِ شهریور

وقتی که تو نیستی
هزار کودک گمشده در نهان من
لای لای مادرانه تو را می طلبند.
...

{ سید علی صالحی }
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آرام باش عزیز من!

آرام باش

حکایت دریاست زندگی؛

گاهی درخشش آفتاب، برق و بوی نمک، ترشح شادمانی.

گاهی هم فرو می رویم،

چشمهای مان را می بندیم،

همه جا تاریکی است،

آرام باش عزیز من!

آرام باش.

دوباره سر از آب بیرون می آوریم

و تلألؤ آفتاب را می بینیم.

زیر بوته ای از برف که این دفعه درست از جایی که تو دوست داری،

طالع می شود

"شمس لنگرودی"

 

ahoo_fr

عضو جدید
کاربر ممتاز

من به دنبال داری می گردم تا فرش زندگی ام را بر آن نقش کنم

می خواهم فرشی ببافم با تاروپود وجودم

هر گره اش خاطره ای

ببافم صبح تا شب، شب تا صبح

تا از انگشتانم خون بچکد

سکوت را میخواهم ببافم بانخ سفید

اشک را هر گوشه اش قرمز می بافم

بچگی ام را با وجودم گره میزنم


من غم را عاشقانه می بافم ..


وقتی پایان یافت آن را به بازاری میبرم که خریدارش آن را نه با پول و زر و سیم

بایک دل عاشق بخرد

بهایش را با محبت بدهد نه به دینار و درهم ...
.
.
.
.

 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
این روزها چقدر ساکت شده ام

راه گلویم بسته شده

دارم تمام حرفهایم را از چشمانم بیرون میریزم

چقدر حرفهایم خیس شدند

انگار باران میبارد.....

 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
چه روزها و شبهای خوشی در انتظارمان هست
ان هنگام که
دست در دستانم میگذاری
موهایم را میبافی
و اهسته مرا
ارام جانت خطاب میکنی
 

Ahmad Engineer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
منو این درد تنهایی شاید حسرت سزاوارم

نمیگم بی گناه بودم ولی هنوز گرفتارم

شکستم از غم دوریت ، تو قلبم تیره و تارم

همینه عشق و احساسم تا ابد دوست دارم
 

Ahmad Engineer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
قول داده ام گاهی

هر از گاهی

فانوس یادت را میان این کوچه های بی چراع و بی چلچله روشن کنم

خیالت راحت

من همان منم

هنوز هم در این شبهای بی خواب و بی خاطره میان این کوچه های تاریک پرسه میزنم

اما به هیچ ستاره ی دیگری سلام نخواهم کرد...
 

S&M R

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلـــم چـِـه کــودکــانــه بَهــانــه ی تــو را میگیـــرد،
امـــا تــو بـــزرگـــانــه بِــه دِل نگیـــر…
فقـــط بگــــو : کــــودکـــ استـــ، نـِـمی فهمــد…
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
M *** ♥♥♥ در خلوت احساس ♥♥♥ *** ادبیات 2235

Similar threads

بالا