رد پای احساس ...

mina12345

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=times new roman,times,serif]سخت است[/FONT][FONT=times new roman,times,serif][FONT=times new roman,times,serif] [/FONT][/FONT][FONT=times new roman,times,serif]ببـازی همــه ی احساس پــاکت را[/FONT][FONT=times new roman,times,serif]
[/FONT]
[FONT=times new roman,times,serif] و بعد بهت بگه[/FONT][FONT=times new roman,times,serif]عادت بود[/FONT][FONT=times new roman,times,serif][FONT=times new roman,times,serif] [/FONT][/FONT][FONT=times new roman,times,serif][FONT=times new roman,times,serif][FONT=times new roman,times,serif][FONT=times new roman,times,serif][FONT=times new roman,times,serif][FONT=times new roman,times,serif][FONT=times new roman,times,serif][FONT=times new roman,times,serif][FONT=times new roman,times,serif][FONT=times new roman,times,serif][FONT=times new roman,times,serif]، [/FONT][/FONT][/FONT][/FONT][/FONT][/FONT][/FONT][/FONT][/FONT][/FONT]دوستت نداشتم.....![/FONT]
[FONT=times new roman,times,serif]
[/FONT]

 

SanazT

عضو جدید
ارزش باد را زمانی میفهمی که دریا را به تلاطم وامیدارد ....

ارزش خاطرات هم زمانی مشخص میشود .....

که لب را میبندد ....

قلب را میفشارد ....

اشک را سرازیر میکند و

بغض را میشکند .......
 

narges_F

عضو جدید
کاربر ممتاز
تاريكم و خيلي سرد حيرونم و پردرد
مثل عشقي پاك عاشقم وليكن ساكتم
تنم پر از هياهو اما بي حسو خاليم از تو
ميجنگم با تنهايي و غافل نشدم از تو
 

narges_F

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلتنگي چقدر سخت است سخت است كه كنارش نباشي

كه روي شونه هاي كسي سر بزاري كه شونه هاي او نباشد
سخت است طاقت اوردن در چهار ديواري كه بوي او را ميدهد
اري سخت است كه چشم هايت از ديدنش محروم باشد
 

samira20*

عضو جدید
کاربر ممتاز
ایــن روزهـــا
بیشــتر از هــر زمــانی
دوسـت دارم خــودم باشــم !!
دیگــر نـه حــرص بدســت آوردن را دارم
و نه هـــراس از دســت دادن را . . .
هرکـــس مـــرا میـــخواهد بـخـــاطــر خــودم بخواهــد
دلــم هـــوای خـــودم را کـــرده اســت . . .
 

narges_F

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=arial,helvetica,sans-serif] [/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif] [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif] [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif] گاهی آنقدر دلم از زندگی سیر می شود که می خواهم تا سقف آسمان پرواز کنم[/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif] و رویش دراز بکشم آرام و آسوده ، مثل ماهی حوضمان که چند روزی است [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif] [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif] که روی آب شناور است[/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif] . [/FONT]
 

samira20*

عضو جدید
کاربر ممتاز
کاشکی گاهی وقتاخدا از پشت اون ابر ها میومد بیرون ...
گوشم رو محکم می گرفت و داد می زد که
"
آهـــــــــــــــــای !!!
بگیر بشین سر جات اینقده غر نزن….
همینه که هست !"
بعد یک چشمک می زد وآروم توی گوشم می گفت:
همه چی درست میشه...

 

narges_F

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلتنگ اون بارونیم که من و تو زیرش حرف میزدیم
چه عاشقانه دست به دست هم قدم میزدیم
چه قشنگ بود قدم زدن با تو زیر بارون تو خیابون
که حتی از اون بالا لبخند میزدن ابر ها برامون

 

samira20*

عضو جدید
کاربر ممتاز
میخواهم برایت تنهایی را معنی کنم!
در ساحل کنار دریا ایستاده ای ,
هوای سرد ,
صدای موج
انتظار انتظار انتظار
… … به خودت می آیی ,
یادت می آید دیگر نه کسی است که از پشت بغلت کند ,
نه دستی که شانه هایت را بگیرد ,
نه صدای که قشنگ تر از صدای دریا باشد
اسم این تنهایی است....


 

narges_F

عضو جدید
کاربر ممتاز

لحظه ها چه سخت میگذره تو نبودش
دوسش داری ولی از تونیست تووجودش
مثل برگ های زرد روتن درخت دلت عین پاییزه
جداشدن از کسی که دوسش داری چقدر غمنگیزه
 

HaQiQaT

عضو جدید
کاربر ممتاز
هر چقدر هم تنها هستي ....
لباس خوب بپوش !
براي خودت غذاي خوب بپز !
خودت را به صرف قهوه اي در يک خلوت دنج ميهمان کن !
براي خودت گاهي هديه اي بخر !.
... وقتي به روح احترام مي گذاري ...احساس سربلندي مي کند ...
آنوقت ديگر از تنهايي به ديگران پناه نمي برد ...
و اگر قرار است انتخاب کند ...کمتر به اشتباه اعتماد مي کند ....
يادت باشد ....
عزت نفس غوغا مي کند .....!
 

n*@*f*@*s

عضو جدید
کاربر ممتاز

تــــو میـــرَوے وَ اینـْـهـآ میــمــانـَنـْد تــآ اَبـَـد

یـِـکـْـ بــُغـْـضــِ لـَـعْــنـَــتــے یـِـکـْــ آهْـ

و یـــِـکـْـ بـسـُـوآلـِـ بے جــوآبـْـ

هـَـنــوزْ گـآهــے دِلـَـتـْـ بـَـرآیـَـمـْـ تــَـنـْـگـْـ میـشَــوَد?ْ ؟؟



http://
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
.

.

سر بر شانه خویش
ارام میگذارم
و اهسته
به اسمان نگاهی میاندازم
انوقت
لبخندی
میزنم
و میگویم
اشکالی ندارد
تنهایم
و کسی
دوستم ندارد
اما
تو که
دوستم داری
مگر نه
 

ghazal.

کاربر فعال
شبی از پشت یك تنهایی نمناك و بارانی تو را با لهجه ی گل های نیلوفر صدا كردم.
تمام شب برای باطراوت ماندن باغ قشنگ آرزوهایت دعا كردم.
پس ازِ یك جستجوی نقره ای در كوچه های آبی احساس تو را از بین گل هایی كه

در تنهایی ام رویید با حسرت جدا كردم و تو

در پاسخ آبی ترین موج تمنای دلم گفتی دلم حیران و سرگردان چشمانی ست رویایی
و من تنها برای دیدن زیبایی آن چشم تو را در دشتی از تنهایی وحسرت رها كردم


همین بود آخرین حرفت و من بعد از عبور تلخ و غمگینت حریم چشمهایم را

به روی اشكی از جنس غروب ساكت و نارنجی خورشید وا كردم
نمی دانم چرا رفتی؟نمی دانم چرا ، شاید خطا كردم
و تو بی آن كه فكر غربت چشمان من باشی
نمی دانم كجا ، تا كی ، برای چه ،
ولی رفتی...

و بعد از رفتنت باران چه معصومانه می بارید
و بعد از رفتنت یك قلب دریایی ترك برداشت
و بعد از رفتنت رسم نوازش در غمی خاكستری گم شد
و گنجشكی كه هر روز از كنار پنجره با مهربانی دانه برمی داشت

تمام بال هایش غرق در اندوه غربت شد

و بعد از رفتن تو ، آسمان چشمهایم خیس باران بود و بعد از رفتنت انگار كسی حس كرد

من بی تو تمام هستی ام از دست خواهد رفت
كسی حس كرد من بی تو هزاران بار درهر لحظه خواهم مرد
و بعد از رفتنت دریا چه بغضی كرد!

كسی فهمید تو نام مرا از یاد خواهی برد
و من با آنكه میدانم تو هرگز یاد من را با عبور خود نخواهی برد
هنوز آشفته ی چشمان زیبای توام برگرد !
ببین كه سرنوشت انتظار من چه خواهد شد

و بعد از این همه طوفان و وهم وپرسش و تردید
كسی از پشت قاب پنجره آرام و زیبا گفت :
تو هم در پاسخ این بی وفایی ها بگو در راه عشق و انتخاب آن خطا كردم
و من در حالتی مابین اشك و حسرت و تردید
كنار انتظاری كه بدون پاسخ و سردست و من در اوج پاییزی ترین ویرانی یك دل

میان غصه ای از جنس بغض كوچك یك ابر نمی دانم چرا ؟

شاید به رسم و عادت پروانگی مان باز برای شادی و خوشبختی باغ قشنگ آرزوهایت

دعا كردم.​
 

ghazal.

کاربر فعال
ترسم اين است که پاييز تو يادم برود
حس اشعار دل انگيز تو يادم برود

ترسم اين است که باراني چشمت نشوم
لذت چشم غزلخيز تو يادم برود

بي شک آرامش مرگ است درونم،وقتي
حس از حادثه لبريز تو يادم برود

من به تقويم خدايان زمان شک دارم
ترسم اين است که پاييز تو يادم برود

با غزلها ت بيا چون همه چيزم شده اند
قبل از آني که همه چيز تو يادم برود

 

ghazal.

کاربر فعال
[h=2]
[/h]
*آخرین شعر مرا قاب کن و پشت نگاهت بگذار*
*تا که تنهایی ات از دیدن آن ، جا بخورد*
*و بداند که دل من با توست ، در همین یک قدمی!*
 

ghazal.

کاربر فعال

[h=2] [/h]



قسمت اين بود که من با تو معاصر باشم
تا در اين قصه ي پر حادثه حاضر باشم

حکم پيشاني ام اين بود که تو گم شوي و
من به دنبال تو يک عمر مسافر باشم

تو پري باشي و تا آنسوي دريا بروي
من به سوداي تو يک مرغ مهاجر باشم

قسمت اين بود ، چرا از تو شکايت بکنم ؟!
يا در اين قصه به دنبال مقصر باشم ؟

شايد اينگونه خدا خواست مرا زجر دهد
تا برازنده ي اسم خوش شاعر باشم

شايد ابليس تو را شيطنت آموخت که من
در پس پرده ي ايمان به تو کافر باشم

دردم اين است که بايد پس از اين قسمتها
سالها منتظر قسمت آخر باشم !!
 

Ahmad Engineer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

نيازمند چيزي بودم که باورش کنم

نگاهت بر من افتاد و باور کردم

خواهان کسي بودم که باورش کنم

خود و رويا هايت را با من تقسيم کردي

و باورت کردم

اما آنچه که به راستي نيازمندش بودم

باور کردن خود بود

مرا به دنياي درونت بردي و با اکسير عشق ياريم کردي

و به برکت توست که امروز زنده ام لمس مي کنم و باور دارم

کسي چيزي يا خود را

آري تنها به خاطر وجود توست...
 

nasim_shsh

عضو جدید
کاربر ممتاز
اری این تلخ ترین حقیقت زندگی من است... معشوقه ام زندگی در کنار من را نمیخواهد من هم باید به خواست او احترام بگذارم!!! چون عاشقش هستم... او باید به خواسته اش برسد تا من به خواسته ام برسم خواسته ی من رضایت اوست
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
بیهوده ورق می خورنــــــــد تقویـــــــــم هــــای ِ جهــــــــــان ؛

روزهــــای ِ من ، همه یک روزند …

شنبــــه هایی که فقـــط پیشوندشــــــان عوض می شـــــود …
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
M *** ♥♥♥ در خلوت احساس ♥♥♥ *** ادبیات 2235

Similar threads

بالا