. . . رد پایی از خدا

رضافیروزیان

عضو جدید
یک توریست آمریکایی به کمک یک راهنمای عرب از بیابانی می گذشت . در طی مسیر هر زمانیکه وقت نماز میشد مردعرب توقف کوتاهی میکرد و به عبادت خدا می پرداخت.
درعصر یکی از روزها مردتوریست با نیشخندی به مردعرب گفت تو فکرمیکنی خدایی هم وجود داشته باشد ؟
مردعرب با کمی تامل پاسخ داد من از روی رد پای حیوانات و انسان ها مسیر اصلی را پیدا میکنم. سپس با لبخندی معنی دار در حالی که غروب خورشید را نشان میداد به مرد توریست گفت چطور رد پای خدا را نمیبینی ؟

برگرفته از یک کتاب
 

++سارا++

عضو جدید
خدایا شکرت

خدایا شکرت

یک توریست آمریکایی به کمک یک راهنمای عرب از بیابانی می گذشت . در طی مسیر هر زمانیکه وقت نماز میشد مردعرب توقف کوتاهی میکرد و به عبادت خدا می پرداخت.
درعصر یکی از روزها مردتوریست با نیشخندی به مردعرب گفت تو فکرمیکنی خدایی هم وجود داشته باشد ؟
مردعرب با کمی تامل پاسخ داد من از روی رد پای حیوانات و انسان ها مسیر اصلی را پیدا میکنم. سپس با لبخندی معنی دار در حالی که غروب خورشید را نشان میداد به مرد توریست گفت چطور رد پای خدا را نمیبینی ؟

برگرفته از یک کتاب

خدایا بارها درست همونجایی که میتونستی مچم رو بگیری دستم رو گرفتی
شـــکرت ، خدایا شـکرت
 

Similar threads

بالا