رضافیروزیان
عضو جدید
یک توریست آمریکایی به کمک یک راهنمای عرب از بیابانی می گذشت . در طی مسیر هر زمانیکه وقت نماز میشد مردعرب توقف کوتاهی میکرد و به عبادت خدا می پرداخت.
درعصر یکی از روزها مردتوریست با نیشخندی به مردعرب گفت تو فکرمیکنی خدایی هم وجود داشته باشد ؟
مردعرب با کمی تامل پاسخ داد من از روی رد پای حیوانات و انسان ها مسیر اصلی را پیدا میکنم. سپس با لبخندی معنی دار در حالی که غروب خورشید را نشان میداد به مرد توریست گفت چطور رد پای خدا را نمیبینی ؟
برگرفته از یک کتاب
درعصر یکی از روزها مردتوریست با نیشخندی به مردعرب گفت تو فکرمیکنی خدایی هم وجود داشته باشد ؟
مردعرب با کمی تامل پاسخ داد من از روی رد پای حیوانات و انسان ها مسیر اصلی را پیدا میکنم. سپس با لبخندی معنی دار در حالی که غروب خورشید را نشان میداد به مرد توریست گفت چطور رد پای خدا را نمیبینی ؟
برگرفته از یک کتاب