رباعی و دو بیتی

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد

اين قافله عمر عجب مي گذرد
درياب دمي كه با طرب مي گذرد
ساقي غم فرداي حريفان چه خوري
پيش آر پياله را كه شب مي گذرد
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
امشب به بر من است آن مایه ی ناز
یا رب تو کلید صبح در چاه انداز
ای روشنی صبح به مشرق برگرد
ای ظلمت شب با من بیچاره بساز
 

afsaneh_k

عضو جدید
چون نیست حقــیقت و یقیـــن اندر دست
نتوان به امیــد شــک همه عمــر نشست
هـان تا ننــــهیم جــام مـی از کـــف دست
در بی خبری مرد چه هشیار و چه مست
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
٭٭٭



اي زندگي تن و توانم همه تو


جاني و دلي اي دل و جانم همه تو

تو هستي من شدي ازآني همه من

من نيست شدم در تو ازآنم همه تو



٭٭٭


 

koochooloo_m

عضو جدید
ای دوست قبولم کن و جانم بستان
مستم کن و از هر دو جهانم بستان
با هر چه دلم قرار گیرد بی تو
آتش به من اندر زن و آنم بستان
 

koochooloo_m

عضو جدید
تنها به نگاهی دل من را بربودی
تنها به کلامی صد غزل شعر سرودی
یاری که دلم منتظر آمدنش بود
آن یار تو بودی و تو بودی و تو بودی...
 

ویدا

عضو جدید
هرچند که گرد من بر انگیخته ای
باران بلا بر سر من ریخته ای

چون اشک مرو ز پیش چشمم که هنوز
چون ناله به دامان دل آویخته ای
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
سحرگه برگ گل تر شد ز شبنم


نسيم آهسته زلفش ريخت بر هم


بياور عطر زلفش سوي فايز


مرا فارغ کن از غم هاي عالم

"فایز دشتستانی"
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
در ديده به جاي خواب، آب است مرا
زيرا كه به ديدنت شتابست مرا
گويند بخواب تا به خوابش بيني

اي بي خبران چه جاي خواب است مرا
"ابو سعيد ابوالخير "
 

*Afash*

عضو جدید
کاربر ممتاز
سفر کردم به گورستان کم و بیش
بدیدم حال ثروتمند و درویش

نه درویشی در آنجا بی کفن بود
نه ثروتمند داشت از یک کفن بیش
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
قيامت قامت و قامت قيامت
قيامت كرده اي اي سرو قامت
موذن گر ببيند قامت يار
به قد قامت بماند تا قيامت
فايز
 

anahita shams

عضو جدید
کاربر ممتاز
عشق تو چنین حکیم و استاد چراست
مهر تو چنین لطیف بنیاد چراست

بر عشق چرا لرزم اگر او خوش نیست
ور عشق خوش است این همه فریاد چراست



هر روز دلم در غم تو زارتر است
وز من دل بیرحم تو بی‌زارتر است

بگذاشتیم غم تو نگذاشت مرا
حقا که غمت از تو وفادارتر است



عقل آمد و پند عاشقان پیش گرفت
در ره بنشست و رهزنی کیش گرفت

چون در سرشان جایگه پند ندید
پای همه بوسید و ره خویش گرفت
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
دلم زار و حزينه چون ننالم
وجودم آتشينه چون ننالم
بمو واجن كه چون و چند نالي
چو مرگم در كمينه چون ننالم
بابا طاهر
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
اول به هزار لطف بنواخت مرا
آخر به هزار غصه بگداخت مرا
چون مهره مهر خویش می‌باخت مرا
چون من همه او شدم بینداخت مرا
" مولوی"
 

koochooloo_m

عضو جدید
با اجازه دوستان چون دو بیتی مد نظر من مرتبط با 2 تا شعر هست(برگرفته از سخنرانی دکتر انوشه) تو سه تا پست پشت سر هم می نویسم....
 

koochooloo_m

عضو جدید
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را
حافظ...
 

koochooloo_m

عضو جدید
اگر آن کرد گروسی بدست آرد دل ما را
بو بخشم تنو دست و سر و پا را
جوانمردی بدان باشد که ملک خویشتن بخشی
نه چون حافظ که می بخشد سمرقند و بخارا را
امیر نظام گروسی....
 

koochooloo_m

عضو جدید
اگر آن مه رخ تهران بدست آرد دل ما را
به لبخند ترش بخشم تمام روح و معنا را
سرو دست و تن و پا را به خاک گور می بخشند
نه بر آن مه لقای ما که شور افکنده دنیا را

دکتر انوشه....
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
ز دست ديده و دل هر دو فرياد
كه هرچه ديده بيند، دل كند ياد
بسازم خنجری، نيشش ز پولاد

زنم بر ديده تا دل گردد آزاد (باباطاهر)

 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
دو زلفونت بود تا ربابم
چه مي خواهي از اين حال خرابم
تو كه با ما سر ياري نداري
چرا هر نيمه شو آيي به خوابم
بابا طاهر
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
این خانه که آذین شده از سبزه ی دلهاست
هر ذره ی او از قدم عشق مصفّاست
در سایه ی سَروَش طلب عشق مفید است
تا غم نخوری فرصت دیدار مهیاست
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
شدم پير و نه دل دارم نه دلدار
جواني رفت و گل شد درچمن خوار
به بزم گلرخان فايز نيامد
تهي دستم ندارم ميل بازار
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
سحر پرسيدم از گيسوي دلبر
كه تو خوشبو تري يا مشك و عنبر
بگفتا فايزا مي رنجم از تو
مرا با مشك ميسازي برا بر
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
از باده ی نیست سر خوشم ، سرخوش و مست
بیزارم و دلشکسته ،ازهر چه که هست
من هست به نیست دادم ، افسوس که نیست
در حسرت هست پشت من پاک شکست ...!!!
 

Similar threads

بالا