راهکار قرآنی برای خواستگاری دختر از پسر!

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
[h=1]راهکار قرآنی برای خواستگاری دختر از پسر![/h]

اگر روزی یک دختر نجیب و عفیف، از رفتار و ادب یک پسر خوشش بیاید و او را یک مرد ایده آل برای زندگی خود ببیند و از طرفی بیم آن داشته باشد که از ازدواج با چنین پسری محروم شود، چه کند؟ چگونه می ‌تواند از آن پسر خواستگاری کند؟

[h=2]سکانس اول:[/h]انتخاب همسر پسران و دختران متفاوت است. بنابر فرهنگ و آداب جامعه ما، انتخاب همسر در مرحله اول، انتخاب آزادانه‌ای است که نصیب پسر می‌ شود.
پسر می ‌تواند خصوصیاتی که برای شریک زندگی‌اش در نظر دارد را مطرح کند و از آن ‌سو در بین دخترانی که برای ازدواج با او مطرح می ‌شوند مناسب ‌ترین گزینه را انتخاب کند.
اما دختران از این آزادی نسبی بی ‌بهره‌اند. آن‌ ها در مرحله اول باید انتظار بکشند تا خواستگاری به سراغشان بیاید. بعد اگر او را مطابق شرایط و خواسته ‌هایشان دیدند انتخابش کنند؛ اما ممکن است که خواستگار حاضر، شرایط یک زندگی ایده آل را نداشته باشد. در این صورت یا باید دست رد به سینه او بزنند و یک مرحله به عقب برگردند و دوباره انتظار خواستگار دیگری را بکشند، یا از ترس اینکه خواستگار دیگری در کار نباشد تن به ازدواج با گزینه مردود حاضر داده، نقد را بر نسیه ترجیح دهند و دچار زندگی سختی بشوند که دردسرهای متعدد بعدی را به دنبال داشته باشد. خصوصاً اگر خانم ترس بالا رفتن سن را هم داشته باشد؛ در این صورت است که کار برای او بسیار دشوار می ‌شود.
اما اگر یک دختر جوان، نجیب، پاکدامن و متدین، بخواهد این خصوصیات را برای خود حفظ کند و همچنین دچار مشکلاتی که مطرح شد، نشود و از طرفی، فرد مناسب برای زندگی خود را در نظر داشته باشد، غیر از اینکه بنشیند و انتظار بکشد تا آن پسر جوان به خواستگاری‌اش بیاید چه‌کار دیگری می ‌تواند انجام دهد؟ آیا او می ‌تواند به خواستگاری آن جوان برود؟
پاسخ به این سوال کمی توضیح می‌ طلبد. برای شروع به یک نمونه قرآنی اشاره می ‌کنم:
جوان از ترس مأموران، از شهر خود گریخته بود و به بیابان ‌ها پناه آورده بود. از دور دست عده‌ای را دید که به همراه گوسفندانشان پیرامون چشمه آبی جمع شده‌اند. خود را به آن‌ ها رساند.
منظره‌ای توجهش را جلب کرد: دو دختر جوان کنار ایستاده بودند و دام ‌هایشان را پیرامون خود جمع کرده بودند تا مردان شهر گوسفندهایشان را سیراب کنند و بروند و بعد آن‌ ها برای آب دادن به گوسفندانشان به کنار چشمه بروند.
سوالی ذهنش را مشغول کرد: اینکه این دختران با این حیا و پاکی چرا خود اقدام به چرا بردن گوسفندان کردند؟ علت را از خودشان پرسید. آن‌ ها گفتند که پدر پیری دارند که چرای گوسفندان از او ساخته نیست.
جوان، بعد از شنیدن صحبت ‌های آنان، در حالی که هنوز مردان شهر از کنار چشمه آب متفرق نشده بودند گوسفندهای آنان را سیراب کرد.
وقتی دختران به منزل بازگشتند، پدر از بازگشت زود هنگام آن‌ها پرسید و آن‌ ها همه ماجرا را تعریف کردند. پدر که مشتاق دیدار جوان شده بود و می‌ خواست پاداش محبت او را بدهد، یکی از دخترانش را به دنبال او فرستاد.
دختران برای رعایت این امر که نفع اصلی آن نیز متوجه خود آن‌ هاست و موجب حفظ کرامت و شخصیتشان می‌شود، باید به نحوی پسر را به خواستگاری دعوت کنند؛ اما این دعوت نباید به‌ صورت مستقیم توسط خود دختر انجام شود، بلکه می ‌توان از طریق پدر و مادر، فامیل، آشنایان و حتی دوستان اقدام نمود​

در راه منزل، آن جوان کمی جلوتر از دختر حرکت می‌ کرد. دختر که حرکات جوان را زیر نظر داشت از یاری‌اش در آب دادن به گوسفندان، از قوّت بازو و توانایی ‌اش و از همه مهم‌ تر، از حیا و تعهد آن جوان خوشش آمد. از این رو ماجرا را با پدر در میان گذاشت. پدر که جوان را جوانی برازنده و مناسب دید، او را در منزل خویش اسکان داد، دخترش را به ازدواج او درآورد و چراندن گوسفندانش را به او سپرد؛ هم به او منزل داد، هم همسر و هم شغل.
[h=2]سکانس دوم:[/h]این ماجرای حضرت موسی و شعیب نبی علی نبینا و آله و علیهما السلام را حتماً شنیده یا خوانده‌اید.
در این حکایت که نمونه ‌های مشابهی از آن را می ‌توان در تاریخ یافت، پسر جوان به خواستگاری نرفت. بلکه خواستگاری از طرف خانواده دختر مطرح شد. علاوه بر اینکه حرمت و کرامت دختر به‌ صورت کامل حفظ شد و کوچک ‌ترین آسیبی به دختر، شخصیتش و آبرویش وارد نشد.
این حکایت می ‌تواند الگوی مناسبی برای دختران جوان و پاکدامن باشد. دخترانی که فرد مناسبی را برای زندگی خود یافته‌اند و نمی‌ خواهند فرصت را از دست بدهند و منتظر بنشینند، بلکه می ‌خواهند خودشان کاری کنند.
مطابق فرهنگ ما، خواستگاری از سوی پسر انجام می‌ شود و هرگز خواستگاری از سوی دختر نه توصیه ‌شده و نه امری پسندیده دانسته می ‌شود.
دختران برای رعایت این امر که نفع اصلی آن نیز متوجه خود آن‌ هاست و موجب حفظ کرامت و شخصیتشان می‌شود، باید به نحوی پسر را به خواستگاری دعوت کنند؛ اما این دعوت نباید به‌ صورت مستقیم توسط خود دختر انجام شود، بلکه می ‌توان از طریق پدر و مادر، فامیل، آشنایان و حتی دوستان اقدام نمود.
ماجرای حضرت موسی و شعیب نبی علی نبینا و آله و علیهما السلام را حتماً شنیده یا خوانده‌اید. در این حکایت که نمونه ‌های مشابهی از آن را می ‌توان در تاریخ یافت، پسر جوان به خواستگاری نرفت. بلکه خواستگاری از طرف خانواده دختر مطرح شد. علاوه بر اینکه حرمت و کرامت دختر به‌ صورت کامل حفظ شد و کوچک ‌ترین آسیبی به دختر، شخصیتش و آبرویش وارد نشد​

آنچه در این راه، مهم است این است که دختران عفیف، خود را از نعمت مشاوره محروم نکنند. در صورتی که با این مسئله رو به رو شدند، حتماً مشاوری امین و متعهد را انتخاب و از راهنمایی ‌های او استفاده کنند. حتی همین مشاور می‌ تواند واسطه بسیار مناسبی برای دعوت از پسر برای خواستگاری باشد.
[h=2]چند پیشنهاد به دوستان عزیز[/h]چند نکته که مناسب است از آن غفلت نشود:
ازدواج را به تأخیر نیندازید. همین‌ که شریک مناسبی برای زندگی متأهلی خود یافتید، فرصت را هدر ندهید که در تأخیر، آفت است.
• در انتخاب همسر، از مشورت ‌های دلسوزانه اطرافیان و یک مشاور امین استفاده کنید.
• هرگز گزینه مناسب را تنها با یک آشنایی خیابانی انتخاب نکنید. سریع عاشق و شیفته نشوید و در راه انتخاب همسر عاقلانه رفتار کنید.
هرگز ارزش خود را کم نکنید. تا قبل از خواستگاری از هرگونه ارتباط بپرهیزید. عجول نباشید تا از هول حلیم در دیگ نیفتید!
• همیشه صبور و با حوصله باشید و توکل بر خدا را فراموش نکنید.
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
[h=1]برای دختر شما خواستگار آمده[/h]
هر انسانی با راستگویی از خود چهره ای زیبا در ذهن افراد خانواده و جامعه ترسیم می کند. به طوری که، نزد دیگران قابل اعتماد و محترم می باشد.


جامعه شناسان یکی از مهم ترین ارکان سرمایه اجتماعی را صداقت و راستگویی می دانند به طوری که بدون آن روابط انسان ها با یکدیگر آسیب می بیند و مشکلات زیادی در جامعه ایجاد می شود. به طوری که اندک اندک خدعه و نیرنگ در روابط انسانی حکم فرما می گردد. وقتی انسان ها نتوانند در روابط شخصی شان به یکدیگر اعتماد کنند، احساس بی اعتمادی و نا ایمنی سراسر جامعه را فرا می گیرد تا جایی که پایه های مستحکم جامعه متزلزل می شود و جامعه به انحطاط کشانده می شود.

بعضی وقت ها آدم دروغی می گوید، بعد از مدتی پشیمان می شود که اگر راستش را گفته بود، ضرر نمی کرد و دائم افسوس می خورد، چرا از اول راستش را نگفتم! در زندگی خیلی از ماها گاه گاهی پیش می آید. کم و زیادش بستگی به این امر دارد که فرد چقدر متعهد به رعایت اصول اخلاقی است.

لطفا پینوکیو تحویل ندهید!
خداوند هدیه ای به نام صداقت را خلق کرد تا زندگی زیبا و امن باشد. صداقت در آدمی، فطری است. ضرب المثل معروف حرف راست را از بچه بشنوید گویای واقعی این امر است. صداقت در خانواده پایه ریزی می شود. اگر اساس بنا سست باشد، پیکره ساختمان نیز استقامت و پایداری را ندارد. اولین الگوی راستی و درستی برای کودکان، خانواده می باشد. والدین با گفتار و رفتار صادقانه ی خود، زیبایی صداقت را به کودک یاد می دهند. رفتار صادقانه در سنین نوجوانی و جوانی در ارتباط با دوستان و همسن و سالان نمود بیشتر پیدا می کند. جوان با گفتار و کردار صادقانه خود، نه تنها این رفتار نیکو را در جامعه ترویج می دهد بلکه شخصیت زیبایی از خود در ذهن دیگران ترسیم می کند که ممکن است زیبایی این شخصیت تا مدت ها در اذهان باقی بماند. در واقع هر انسانی با راستگویی از خود چهره ای زیبا در ذهن افراد خانواده و جامعه ترسیم می کند. به طوری که، نزد دیگران قابل اعتماد و محترم می باشد. انسان صادق بر خلاف نیت خود، نه چیزی می گوید و نه عملی مرتکب می شود. بنابراین یک رنگی را در فرد صادق به وضوح می توان دید. دل و زبانش یکی است و دورویی و نفاق از خصوصیت های چنین فردی نمی باشد.

آقا به خدا خارجیه...
فردی وارد فروشگاهی می شود. با دیدن اجناس لوکس فروشگاه، چشمانش برق می زند. فروشنده که او را مشتاق به خرید می بیند، شروع می کند حسابی از اجناسش تعریف و تمجید می کند و خریدار که فروشنده را به ظاهر راستگو می پندارد، تعریف و تمجیدهای او را باور می کند و کالا را می خرد. بعد از مدتی که از آن استفاده می کند. کالا را نامرغوب می یابد. حرفهای زیبا و تعریف و تمجیدهای دروغین فروشنده را به خاطر می آورد. افسوس می خورد از اینکه به صداقت کلام او اکتفا کرد و بدون پرس و جو کالا را خرید!
در حال حاضر خدعه و نیرنگ در عرصه معاملات اقتصادی به وفور مشاهده می شود. با رواج این امر حس بد بی اعتمادی در روابط تجاری افزایش می یابد. تا جایی که، افراد در جزیی ترین معاملاتشان، دچار تشویش و نگرانی می شوند و از ضرر احتمالی می ترسند. احساس نا ایمنی اجتماع را فرا می گیرد و کم کم جامعه از رشد و تعالی باز می ماند و در انحطاط فقر و بیچارگی قرار می گیرد.
نبود صداقت در زندگی زناشویی، زندگی را برای اعضا خانواده چنان زشت و نا زیبا می کند، تا جایی که پایه های زندگی مشترک لحظه لحظه سست و سست تر می شود. اضطراب و تشویق، بروز رفتارهای خشونت آمیز، ایجاد بی اعتمادی و بد بینی در خانواده، از مصادیق بارز دروغ گویی است.​

زیبایی و زشتی صداقت در زندگی مشترک
جوانی ساده به همراه والدینش به خواستگاری دختری از خانواده ی آبرومندی می رود. در جلسه ی خواستگاری معلوم می شود جوان، کارمند ساده ای است و از مال دنیا چیز زیادی ندارد. چون به عنوان پسر بزرگ کمک خرج خانواده اش می باشد و با پس انداز اندکی که دارد، قصد دارد زندگی مشترکش را شروع کند. والدین دختر با دیدن ظاهر و کلام ساده ی خواستگار، در صدد بر می آیند، از او تحقیق کنند. تحقیقات صحت صحبت های او را تصدیق می کند. ولی دختر جوان تمایلی به این وصلت ندارد. زیرا خواستگارش نه ماشین آخرین سیستم دارد، نه خانه ای دارد، نه شغل پر درآمدی که بتوان با آن در رفاه بود. از قضا جوان دیگری به خواستگاریش می آید. جوانی زیبارو، با ظاهری آراسته و کلامی زیبا، که هر دختر جوان ظاهربینی را شیفته ی خود می کند. در جلسه ی خواستگاری جوان، اظهار می کند، پزشک است و خانه ی ویلایی بزرگی در شهر دارد. والدین با درایت دختر، بعد از مدتی تحقیق، متوجه می شوند که خواستگار مورد نظر، نه تنها پزشک نیست بلکه فقط در مطب پزشکی منشی می باشد و خانه ای که نام برده بود متعلق به پزشکی است که در نزد او کار می کند. تحقیقات و ذکاوت والدین دختر، او را از خواب خوش بیرون می آورند و حقیقت امر را به او نشان دادند. دختر جوان نیز با دیدن حقایق و راستگویی خواستگار ساده اش تصمیم می گیرد با او ازدواج کند. زیرا مردی که از ابتدای زندگی مشترک دروغ بگوید، زندگی با او به طولی نمی انجامد.
بارها و بارها شاهد چنین خواستگاران قلابی و دروغینی بوده ایم. روان شناسان معتقدند صداقت در ازدواج، یکی از عواملی است که باعث سازگاری دو نفر با هم می شود. به عبارتی وقتی که دو نفر با هم قصد ازدواج دارند، اگر از همان ابتدا به یکدیگر اطلاعات دروغ بدهند، در زندگی مشترک دچار مشکلات فراوان می شوند. در حالی که با بیان صادقانه حقایق، می توانند زندگی زیبایی را با یکدیگر شروع کنند. از صداقت به عنوان ستون زندگی مشترک یاد می کنند و نقطه ی مقابل آن دروغ و نیرنگ ویرانگر آن است. اگر زن و شوهری در طول زندگی زناشویی دچار مشکلاتی شوند با بیان صادقانه حقایق، راه حل مناسب و عاقلانه ای برای رفع مشکلات طرح ریزی می کنند. ولی اگر راستگویی نباشد حل مشکل امکان ندارد. صداقت زندگی مشترک را چنان می آراید که اعضای خانواده در سایه ی آن احساس خوشبختی و صمیمیت می کنند و عشق و محبت شان نسبت به یکدیگر روز به روز بیشتر می شود. تمام موارد مذکور مستلزم آن است که زن و شوهر نسبت به هم راستگو باشند و در نتیجه زندگی را به کام خود و فرزندانشان شیرین و زیبا می کنند.
نبود صداقت در زندگی زناشویی، زندگی را برای اعضا خانواده چنان زشت و نا زیبا می کند، تا جایی که پایه های زندگی مشترک لحظه لحظه سست و سست تر می شود. اضطراب و تشویق، بروز رفتارهای خشونت آمیز، ایجاد بی اعتمادی و بد بینی در خانواده، از مصادیق بارز دروغ گویی است. در نتیجه محیط خانواده، فضای تربیتی نا سالم و زشتی را برای کودکان ایجاد می کند و زندگی خانوادگی همانند بیدی می شود که با هر بادی می لرزد.

هر راستی را نشاید
رازداری یکی از رفتارهایی است که هر انسانی باید در خود پرورش دهد. اگر بدون توجه به زمان و مکان هر حرفی را به زبان بیاوری دیگر صداقت نام ندارد. بلکه نبود رازداری و امانت داری فرد را نشان می دهد. در روایات آمده هر چه می دانی نگو و از سوی دیگر چیزی را که نمی دانی نیز نگو. وقتی با کسی درد دل می کنید و یا هم صحبت می شوید، در آن لحظه و پس از آن باید یک موضوع مهم را فراموش نکنید و آن رازداری است. گاهی اوقات حرفهای صادقانه یک زن، زندگی زیبای زناشویی اش را ویران کرده است.
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
[h=1]زیبای فراموش شده[/h]
دوباره می توان کودکانمان را با این دنیای سالمی که جز صفا و یکرنگی چیزی ندارند آشنا کرد، می توان آنها را از هیاهوی شهر بیرون برد و زیبایی های خاص این بیکران خدا را نشانشان داد و امیدوار بود که همیشه مثل آسمان، پاک و بزرگ باشند.


هر وقت پای صحبت پدر و مادرم می نشستم و آنها از دوران کودکیشان برایم تعریف می کردند، قسمتی که همیشه دوست داشتم با طول و تفصیل فراوان بازگو کنند، قسمت خوابیدن در فضای آزاد مثلا روی پشت بام و یا ایوان خانه شان بود.
شب های تابستان و رختخواب هایی که روی پشت بام پهن می شد، ملحفه سفیدی که خنکی شب را به خودش گرفته بود و طبیعت زیبای بالای سر.
درک این زیبایی برای بچه های امروز مثل یک رویاست که فقط در کتاب ها خوانده اند و یا از والدینشان شنیده اند، هنگامی که سرشان را روی بالشت می گذارند و به بالای سر نگاه می کنند، آسمان زیبای پُر ستاره را می بینند و با شمردن ستاره ها و رویای داشتن یک ستاره درخشان کوچک به خواب روند.
پدرم می گفت تمام طول تابستان را در حیاط خانه و یا پشت بام می خوابیده و از دیدن ستاره ها لذت می برده، گاه دستش را دراز می کرده که ستاره ای را بگیرد می گفت در بعضی کتاب ها به دنبال اسم ستارگان می گشته و برای خودش صورت های فلکی و داستان درست می کرده.
خواب آرامی که با لطافت هوای آزاد و نوازش نور ستارگان و چراغ مهتاب، ذره ذره وارد جسم و جان می شود کجا و خواب های بچه های امروز در قوطی کبریت های تنگ و تاریک و با خس خس نفس های کولر کجا!
دوباره می توان کودکانمان را با این دنیای سالمی که جز صفا و یکرنگی چیزی ندارند آشنا کرد، می توان آنها را از هیاهوی شهر بیرون برد و زیبایی های خاص این بیکران خدا را نشانشان داد و امیدوار بود که همیشه مثل آسمان، پاک و بزرگ باشند.
می توانید به روستاها سر بزنید و خانه ای که مناسب است، مثلا حیاطی با افق باز دارد و یا پشت بام و ایوان آن برای خوابیدن مناسب است را برای یک شب اجاره کنید و به گذشته برگردید و از حال و هوای زیبایتان با فرزندانتان صحبت کنید​

[h=2]سفرهای نجومی، یک سفر متفاوت[/h]همه ما سفر می رویم، از چند روز قبل برنامه ریزی می کینم، مرخصی می گیریم، هتل رزرو می کنیم و با وسایل حمل و نقل جمعی و یا با ماشین شخصیمان به سفر می رویم.
سفرهای نجومی ویژگی خاص خودش را دارد و با تمام سفرهایی که تاکنون رفته اید متفاوت است، اول این که تاریخ آن را خود آسمان مشخص می کند نه تعطیلات ملی، می توانید در شب هایی که یک اتفاق نجومی می افتد به این سفر بروید مثلا بارش شهابی است و آسمان از شهاب های کوچک و بزرگ پُر می شود یا مقابله و مقارنه سیاره هاست. (نزدیک شدن ظاهری سیاره های منظومه شمسی به یکدیگر و یا به کره ماه و زمین)
ویژگی دوم این سفرها این است که احتیاج به مرخصی ندارید، چرا که معمولا این سفرها یک روزه است و در شب انجام می شود، شما می توانید بعد از ساعت کاری مثلا بعد از ظهر به این سفر بروید و صبح حداکثر با یکی دو ساعت تاخیر در محل کارتان حاضر شوید.
یکی از ارزان ترین سفرهاست، چرا که احتیاج به رزرو هیچ هتلی ندارید، چون تمام شب را بیدار هستید و مشغول تماشای ستارگان و دیگر زیبایی های آسمان شب.
طبیعت گردی، بیابان گردی، تاریخ و باستان شناسی هم به دنبال دارد، از آنجایی که نجوم در ایران تاریخ و قدمت زیادی دارد و محل اسکان گروه هم معمولا در کاروانسراهای قدیمی در میان جاده ها و یا در بیابان ( به دلیل افق بازی که دارد، یعنی هیچ خانه و آپارتمان و درختی جلوی دید شما را نمی گیرد) است، شما می توانید در کنار استفاده از زیبایی آسمان شب از جذابیت های دیگر طبیعی هم استفاده کنید.
سفرهای نجومی فرصتی است که دوباره مفهوم زیبایی را درک کنید و از دیدن عظمت و بزرگی کائنات شگفت زده شوید، شما می توانید با مراجعه به سازمان های مربوطه، مثلا انجمن های نجومی در ایران، از کم و کیف این گشت ها اطلاع حاصل نمایید.

[h=2]به گذشته برگردید[/h]آیا فامیل ،دوست و یا آشنایی در شهرستان و یا روستاها دارید؟ اگر هیچکس را خارج از شهر سراغ ندارید که بتوانید یک شب در فضای آزاد با خانواده و فرزندانتان از طبیعت شب استفاده کنید، می توانید به روستاها سر بزنید و خانه ای که مناسب است، مثلا حیاطی با افق باز دارد و یا پشت بام و ایوان آن برای خوابیدن مناسب است را برای یک شب اجاره کنید و به گذشته برگردید و از حال و هوای زیبایتان با فرزندانتان صحبت کنید.
صمیمیتی که بعد از این سفر در خانواده شما ایجاد می شود، قابل لمس و شگفت انگیز است ، حتما امتحان کنید.

 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
[h=1]شما چقدر زیبایید؟[/h]
زندگی خلقت خداست و در خلقت خدا هم زشتی راه ندارد، شاید این ما انسان هاییم که با بداخلاقی هایمان، زندگی را سخت و تلخ می کنیم.


تمام قسمت های زندگی زیباست، خورشید درخشان، سیاهی شب، درخت رو به روی خانه، صدای جیک جیک گنجشکان حتی قارقار کلاغ ها، صورت مهربان پدر و مادر، صدای دعوای خواهر و برادر، بودن همسر کنارمان و گرفتن دستش در دست هایمان، دیدن شیطنت های فرزندان، سقف خانه ای که سرپناهمان است، چای داغ، یخچال پر از غذا، داشتن تحصیلات و شغل و حتی همسایه ای که ماشینش را جای مناسبی پارک نمی کند، اما اگر نصف شب فریاد بزنیم، به دادمان می رسد.
زندگی خلقت خداست و در خلقت خدا هم زشتی راه ندارد، شاید این ما انسان هاییم که با بداخلاقی هایمان، زندگی را سخت و تلخ می کنیم.
برای داشتن زندگی زیبا، باید انسان زیبایی باشیم،انسانی که زیبایی بیافریند، حتی از سختی ها و زشتی ها.

یک انسان زیبا، صبح که از خواب بلند می شود، خدا را به خاطر این که دوباره از خواب بیدار شده شکر می کند، با لبخند سر و رویش را مرتب می کند و با انرژی به اهل خانه بلند سلام می کند، نان تازه می خرد و شاید یکی دوتا هم بیشتر و در راه به همسایه ای، کارمندی که دیرش شده، شاید هم راننده تاکسی، نان تازه می دهد، ورزش می کند، صبحانه کاملی می خورد و برای کار و فعالیت روزانه از خانه خارج می شود، در راه پله اگر همسایه ای می بیند، با خوش رویی سلام می کند و احوالپرس همه خانواده اش می شود.
لباس هایش مرتب و اتو کشیده است و بوی عطرش و نسیم تمیزی اش ، مشام همگان را می نوازد، البته نه به آن صورت که دیگران مجبور به استفاده از ماسک اکسیژن شوند! در کوچه و خیابان، چه در ماشین شخصی اش باشد و چه در اتوبوس و تاکسی، با همه مهربان است، به اتومبیل مقابل راه می دهد، در مقابل افراد پیاده، ماشین را متوقف می کند لبخند می زند و با دست اشاره می کند بفرمایید،آنها هم با تکان دادن سر از او تشکر می کنند، در اتوبوس جایش را یه کسی می دهد که چند سالی از او بزرگتر است و یا بچه به بغل دارد، به همه لبخند می زند، سر کار با رویی باز و گشاده وارد می شود و حال همه را می پرسد، احیانا اگر دیروز اختلاف نظری با همکارش داشت امروز به یادش نمی آید.
یک انسان زیبا، می داند که زندگی سرشار از مشکلات است و سختی ها پایانی ندارد، اما با مشکلات رو به رو می شود، محکم و با روحیه ای خوش می ایستد و مشکلات را از پای در می آورد. او هیچگاه به زمین و زمان بد نمی گوید و اطرافیان را مقصر نمی شمارد​

خلاصه یک انسان زیبا، سعی می کند همه جا شادی بیافریند، با گل لبخند، اطرافش را گلستان می کند، گشاده رو و بخشنده است، حتی اگر یک سیب کوچک دارد، آن را با یک نفر دیگر نصف می کند. در خانه به همه کمک می کند، به پدر در مرتب کردن باغچه و انباری، به مادر در تهیه غذا و شستشوی ظروف، به خواهر و برادر در درسهایش، به همسر و به فرزندش، حتی در ساختن یک خانه با لگو های چوبی.
یک انسان زیبا، هیچگاه خدا را فراموش نمی کند،ساعتی برای عبادت او در نظر می گیرد، سجاده و قرآن و مفاتیح مونس تنهایی اش است. اهل دروغ و غیبت و تهمت نیست، اگر ببیند که جمعی دارند غیبت کسی را می کنند، او خوبی هایش را بر می شمارد.
انسان زیبا روحش را به طبیعت می سپارد، کوه می رود، جنگل می رود، کنار دریا قدم می زند، به صدای پرندگان گوش می سپارد و البته در تخریب طبیعت هیچ نقشی ندارد، بلکه حافظ محیط زیست است.او در خانه و محل کار، از گیاهان نگهداری می کند و به سرسبزی و شادابی محیط توجه دارد.
یک انسان زیبا، می داند که زندگی سرشار از مشکلات است و سختی ها پایانی ندارد، اما با مشکلات رو به رو می شود، محکم و با روحیه ای خوش می ایستد و مشکلات را از پای در می آورد. او هیچگاه به زمین و زمان بد نمی گوید و اطرافیان را مقصر نمی شمارد.
شب هنگام که به بستر می رود، بازهم خدا را به خاطر پایان یک روز خوش دیگر شکر می کند،شکر می کند که اسیر بیمارستان ها، کلانتری ها و ... نیست، شکر می کند که سالم است و تلاش می کند و دعا می کند که فردا هم بتواند بنده ی خوبی برای خدا باشد.
حال این ما و این وجدانمان، ما چقدر شبیه این انسان زیبا هستیم؟چقدر سعی می کنیم اطرافمان را زیبا کنیم؟چقدر در انسان هایی که در کنار ما هستند، تاثیر داریم؟اگر همه ما به اندازه ی این انسان زیبا، زیبا باشیم، این دنیا بهشت نمی شود؟
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
[h=1]معیارهای قرآنی برای یک انتخاب[/h]

یكی از مسائل بسیار مهم و اساسی قبل از ازدواج، در نظر گرفتن معیارهایی برای انتخاب همسر است.

به جرأت می توان گفت بیشترین مشكلاتی كه در زندگی مشترك به وجود می آید، ناشی از این است كه زن و مرد، همسر مناسب خود را انتخاب نكرده اند و پس از چند سال زندگی، متوجه می شوند این دو مناسب یكدیگر نبوده اند.
شریعت اسلام برای گزینش همسر، معیارها و ضوابطی را معین كرده است. در این نوشتار مختصر سعی شده، اصولی ترین معیارها و ملاك های انتخاب همسر شایسته، به جوانان عزیز معرفی شود تا به گونه ای همسر برگزینند كه با یكدیگر همتا و متناسب باشند، و زندگی مشتركشان بهتر، سالم تر، پرجاذبه تر، شیرین تر و باصفاتر گردد.

[h=2]اصالت و نجابت خانوادگی[/h]اصالت و شرافت خانوادگی زن و مرد، یكی از اساسی ترین ملاك های ازدواج، به ویژه در جوامع اسلامی است.
كلمه ی اصالت از اصل گرفته شده و اصل به معنای ریشه آمده است. یعنی زن و مرد از خانواده هایی باشند كه دارای اصل و ریشه اند.
شناخت خصوصیات و وضعیت تربیتی و فرهنگی خانواده ی همسر آینده، در ایجاد تفاهم بین زوجین در زندگی، نقش اساسی را ایفا می كند و می تواند ملاك قابل اعتمادی برای چگونگی تربیت فرزندان و ارتباطات متقابل در زندگی زناشویی تلقی شود.
توصیه های اسلام در این باره آن است كه تا حد امكان، خانواده ی همسر، پاك و عفیف باشند؛ زیرا اخلاق و رفتار خانواده، جنبه های عقلی - از لحاظ قوت و ضعف هوش - و زمینه های اعتقادی آن ها، در زندگی نسل جدید اثر می گذارد.
از دیدگاه قرآن، زنان فقط وسیله ی ارضای غریزه جنسی نیستند، بلكه آفریدگار جهان آنان را به گونه ای آفریده كه وسیله ای برای بقای نسل و حفظ حیات نوع بشر و مركز ثقل پرورش و تربیت فرزندان صالح و شایسته باشند:
نِساۆُكُمْ حَرْثٌ لَكُمْ فَأْتُوا حَرْثَكُمْ اَنّی شِئْتُمْ وَ قَدّموا لاِنْفُسِكُمْ؛(بقره/223) زنان شما، محل بذرافشانی شما هستند؛ پس هر زمان كه بخواهید، می توانید نزد آنان بروید و (سعی نمایید از این فرصت بهره گرفته، با پرورش فرزندان صالح) اثر نیكی برای خود، از پیش بفرستید!
هرگاه یكى از شما بخواهد همسر اختیار كند پس باید بپرسد كه موى او چطور است. از رنگ و رشد آن جویا باشد همچنان كه از سیمایش سۆال مى‏كند زیرا موى زن خود یك بخش از دو جمال اوست​

[h=2]اخلاق نیكو[/h]زندگی مشترك زناشویی، دارای فراز و نشیب هایی است كه برخورد صحیح با آنها، نیاز به روحیه ای قوی و اخلاقی پسندیده دارد.
به طور كلی منظور از اخلاق نیك، این است كه انسان آراسته به صفات، عادات، خُلق و خوهای پسندیده، فضائل، كمالات و اعمال و رفتار نیكو بوده، از صفات زشت، بیماری های اخلاقی و ... دور باشد.
مردى نزد امام صادق علیه السّلام آمد و عرض كرد: اى فرزند رسول خدا! اخلاق نیك را به من خبر ده، حضرت فرمود: چشم پوشى و گذشت از كسى كه به تو ستم روا داشته و پیوند با كسى كه از تو بریده و عطا كردن به كسى كه تو را محروم داشته و حق گویى اگر چه بر علیه خودت باشد. (جهاد النفس وسائل الشیعة/ترجمه افراسیابى/59)
زندگی زن و مرد در محیط خانوادگی احتیاج به اخلاق دارد زیرا تنها در پرتو قانون نمی توان زندگی كرد.
قرآن كریم از پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه) به عنوان صاحب خُلق عظیم یاد نموده، می فرماید: انك لعلی خلق عظیم؛(قلم/4) تو بر خلق و خوی بزرگی هستی.
[h=2]

سلامت عقل و تفكر[/h]شریعت اسلام برای جلوگیری از ضایعات احتمالی كه در اثر وراثت پیش می آید، تأكید می كند كه برخی از ازدواج ها صورت نپذیرد.
اسلام افراد را از ازدواج با انسان احمق كه از نظر هوشی عقب مانده است، برحذر می دارد. چنان كه امام صادق(علیه السلام) می فرماید: ایّاكم و تزویج الحَمقاء فَانَّ صُحبَتَها بَلاءٌ و ولدها ضیاع (فروع كافی، ج5، ص354)؛ بپرهیزید از ازدواج با احمق!

[h=2]زیبایی و شادابی[/h]رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله فرمودند: هرگاه یكى از شما بخواهد همسر اختیار كند پس باید بپرسد كه موى او چطور است. از رنگ و رشد آن جویا باشد همچنان كه از سیمایش سۆال مى‏كند زیرا موى زن خود یك بخش از دو جمال اوست. (من لا یحضره الفقیه/ ترجمه غفارى، على اكبر ومحمد جواد و بلاغى، صدر/ج‏5/17)
از این رو زیبایی و شادابی را می توان یکی از معیارهای دینی انتخاب همسر برشمرد.
اى فرزند رسول خدا! اخلاق نیك را به من خبر ده، حضرت فرمود: چشم پوشى و گذشت از كسى كه به تو ستم روا داشته و پیوند با كسى كه از تو بریده و عطا كردن به كسى كه تو را محروم داشته و حق گویى اگر چه بر علیه خودت باشد​

[h=2]عفاف و پاكی از آلودگی ها[/h]در دستور العمل هایی كه از پیامبر اكرم(صلی الله علیه) و پیشوایان معصوم(علیهم السلام) رسیده، به لزوم رعایت این امر بسیار تأكید شده است.
از نظر اسلام با كسی كه مرتكب شرب خمر می شود نباید ازدواج كرد. چنان كه پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) می فرماید: شارب الخمر لایزوج، اذا خطب (فروع كافی، ج5، ص348)؛ شرابخوار اگر خواستگاری كند، به او دختر داده نمی شود.
همچنین امام صادق(علیه السلام) می فرماید: من زوج كریمته من شارب الخمر فقد قطع رحمها (فروع كافی، ج5، ص 347)؛ كسی كه دخترش را به شرابخوار بدهد، با این كار خود، قطع رحم كرده است.
نكته ای كه در پایان این نوشتار تذكر آن ضروری به نظر می رسد این است كه معیارهای دیگری نیز از لابه لای روایات و آموزه های دینی فهمیده می شود كه باید افزون بر آنچه ذكر شد، مراعات گردد كه فهرست وار به آنها اشاره می شود.
دوشیزگی همسر، جهت نسل پروری و زایایی او، پاكدامنی و عفت، درستكاری، - در صورت جامعیت معیارهای ذكر شده - زیبایی، هزینه كردن درست و به جا و رعایت اقتصاد، نگهبانی از عرض و مال، میل به استقبال از همسر و مشایعت او در آمد و شد، همراهی و معاونت با همسر و ... از جمله معیارهای درجه دو در انتخاب همسر هستند كه اگر مراعات شوند، زندگی بسیار شیرین می شود.
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
[h=1]3 چیزی که قرآن مایه آرامش می داند![/h]


تصمیم به ازدواج از مهمترین مراحل زندگی هر فرد به شمار می آید که اگر طرفین با آگاهی، تفکر و در نظر گرفتن شرایط و معیارها انتخاب خویش را صورت بخشند، عمری در نهایت رفاه و آسایش زندگی خواهند کرد زیرا آرامشی که از وجود همسر یکتا در زندگی سرازیر می شود با هیچ کدام از خوشی های دنیا قابل مقایسه نیست.
تجرد و عدم رغبت به زندگی مشترک و تشکیل آن یکی از معضلاتی است که در جامعه جهانی بسیار مطرح است ، به واسطه اینکه اساس و بنیان هر کشور را نیروی جوان و آماده به کار آن تشکیل می دهند.
اگر جمعیت جامعه به سوی پیری پیش رود، خواه ناخواه شادابی، نشاط و امید به آینده از آن ، رخت بر خواهد بست و مرحله به مرحله به سوی ضعف و نابودی کشیده خواهد شد.
بنابراین روشنگری نسبت به این مهم وظیفه ی همگان می باشد و فرهنگ سازی باید به سمت و سویی پیش رود که جوانان با حداقل امکانات به ازدواج روی آورند، اما این نکته نباید ما را از انتخاب صحیح، شایسته و به جا دور نماید.
با توجه به این که تصمیم به ازدواج از مهمترین مراحل زندگی هر فرد به شمار می آید اگر طرفین با آگاهی، تفکر و در نظر گرفتن شرایط و معیارها انتخاب خویش را صورت بخشند، عمری در نهایت رفاه و آسایش زندگی خواهند کرد زیرا آرامشی که از وجود همسر یکتا در زندگی سرازیر می شود با هیچ کدام از خوشی های دنیا قابل مقایسه نیست.
دانشمندان و کارشناسان نکات بسیاری را در جهت انتخاب همسر و معیارهای آن ذکر کرده اند که دارای نقاط قوت و ضعف خاصی است: اینکه ابعاد مختلف شخصیت افراد سنجیده شود بسیار خوب است اما باید به این مسئله توجه داشت که؛
اولاً نمی توان تمام ابعاد شخصیت و باطن افراد را شناخت.
دوماً هر کس نقاط ضعفی دارد که غیر قابل اجتناب است و هیچ کس بدون عیب نیست؛ بنابراین در تعیین معیارها باید یک دسته بندی قوی وجود داشته باشد که اصول و نکات مهم را از مطالبی که شاید در طولانی مدت اهمیت چندانی نداشته باشد جدا سازد.
از طرف دیگر بعضی از معیارها با فرهنگ ایرانی و اسلامی سازگاری ندارد. متاسفانه بعضی از کارشناسان با ترجمان متون غربی به یک سری نکاتی دست پیدا می کنند که شاید برای مکاتب و مجامع غربی کارساز باشد اما در یک زندگی ایرانی، جایگاهی ندارد و در بعضی موارد حتی برعکس عمل می کند.
با توجه به این نکات باید به سراغ معیارهایی رفت که در آن هیچ شک و شبهه ای وجود نداشته باشد و انسان را به بهترین نحو راهنمایی و ارشاد نماید.
صحنه زندگی جای آزمون و خطا بر روی اصول نیست و وجود اختلافات عمیق و فاحش منجر به تزلزل نهاد خانواده می گردد​


متن آیات قرآن با توجه به اینکه برای راهنمایی بشر و سلامت وی نازل گشته است، بهترین منبع برای انتخاب این معیارها و در طول آن انتخاب همسر می باشد. در قرآن کریم سه مورد به عنوان مایه آرامش ذکر شده است:
1- تاریکی شب (سوره انعام آیه نود و شش)
انسان بعد از یک روز طاقت فرسا و سرشار از بالا و پایین ها در تاریکی و سکوت شب به استراحت، بازسازی و بازیابی خویش می پردازد.
اگر شخصی با کوله باری از غم ها و مصائب به خواب رود ، زمانی که بیدار شود آرام تر است و توانایی تصمیم گیری بهتری دارد.
2- خانه مسکونی(سوره نحل آیه هشتاد)
در جامعه کنونی با توجه به اینکه زندگی شهری جای زندگی روستایی را گرفته است ، خانه ها متراکم گشته اند و بزرگی و صفای گذشته را ندارند.
از طرف دیگر جوانان قدرت تهیه همین آلونک های خانه نما را نیز ندارند. زمانی که مسکن تامین باشد خیلی از نگرانی ها و آشفتگی ها از بین می رود.
3- همسران یکدل(سوره روم آیه بیست و یک)
خداوند متعال همسران را مایه ی آرامش یکدیگر قرار داده است زیرا یکدیگر را تکمیل می نمایند.
طبق تحقیقات به عمل آمده ، انسان به واسطه ترک ازدواج دچار بیماری های جسمی و روحی می گردد. افرادی که از ازدواج سر باز می زنند بعد از گذشت زمان و بالا رفتن سن، رغبت خویش را نسبت به این امر الهی از دست می دهند و سطح توقعاتشان از خویشتن و طرف مقابل بالا می رود.
ایشان تعادل روحی خود را از دست می دهند و دچار نا آرامی های روانی می گردند؛ زیرا با فطرت و سرشت خویش به مخالفت پرداخته اند.
بنابراین بر هر مرد و زنی عقلاً و شرعاً واجب است بر اساس معیارهای صحیح و شناخت نسبی طرف مقابل ، به این نیاز الهی و جسمی خویش پاسخ مثبت داده، عمری را به سلامت و زیبایی زندگی نماید.
پروردگار متعال می فرمایند: اولین معیار برای انتخاب همسر اسلام و سپس ایمان است .
اسلام ، اقرار به لسان (یگانگی خدا، شهادت به رسالت پیامبر(صلی الله و علیه و آله) و جانشینی حضرت امیر المومنین (علیه السلام) ) و ایمان، اعتقاد قلبی به خداوند متعال است.

یکی از مسائل مطرح شده در این موضوع ، هم شأنیت و هم سطح بودن دو طرف در ترازهای زندگی می باشد، خصوصاً در دین و مذهب دو طرف باید شأنیت و سطح یکسانی داشته باشند وگرنه دچار مشکلات عدیده ای می گردند.
قابل ذکر است اگر به واسطه ازدواج بتوان طرف مقابل را به سمت مسیر صحیح هدایت کرد، قدمی بزرگ در راه نیکی و پاکی است اما این مسئله باید قبل از ازدواج صورت پذیرد زیرا ؛ صحنه زندگی جای آزمون و خطا بر روی اصول نیست و وجود اختلافات عمیق و فاحش ، منجر به تزلزل نهاد خانواده می گردد.
بعد از ازدواج ، تفاوت های دینی حتی در مقدار رعایت مسائل، نکات و ابعاد دینی مشکل ساز می شود. خانواده ای که همه دارای حجابی به شایستگی چادر می باشند در صورتی که با خانواده ای ازدواج نمایند که هیچ کدام اهل این نوع حجاب نیستند ، قطعاً به مشکل خواهند خورد زیرا چادر برای ایشان ارزش و هنجار محسوب می شود.
از دیگر معیارهایی که در قرآن ذکر شده است تواضع و اطاعت از همسر می باشد (سوره تحریم آیات یک تا پنج).
باید دو طرف اهل تواضع باشند. در زندگی مشترک قطعاً تفاوت های سلیقه ای وجود دارد .
قدم فراتر نهیم ، گاهی اوقات زندگی مشترک خودش باعث به وجود آمدن یک سری اختلافات خواهد شد، اگر دو طرف اهل تواضع نباشند و هیچ کدام ایثار و فداکاری نکرده و کوتاه نیایند، مشکل روز به روز بزرگتر می شود و اصل زندگی دچار تزلزل می گردد. بنابراین دو طرف باید دارای ملکه تواضع باشند.
معیار بعدی در انتخاب همسر ، پاکی و پاکیزگی جسمی و روحی است(سوره بقره آیه بیست و پنج). قلبی سفید و پاک، آمادگی بیشتری برای پرورش عشق و ابراز آن دارد.
معیار دیگر اینکه طرفین باید مایه ی آرامش روح و جان یکدیگر باشند(سوره شوری آیه یازده) و مقدمه این نکته ، جاذبه و کشش قلبی و روحانی یکدیگر است(سوره روم آیه بیست و یک).
هرکس نقاط ضعفی دارد که غیر قابل اجتناب است و هیچ کس بدون عیب نیست؛ بنابراین در تعیین معیارها باید یک دسته بندی قوی وجود داشته باشد که اصول و نکات مهم را از مطالبی که شاید در طولانی مدت اهمیت چندانی نداشته باشد جدا سازد​


گاهی اوقات در ازدواج ، دو طرف این مسئله را در نظر نمی گیرند و مسائل مادی را بر دیگر امور ترجیح می دهند ، غافل از اینکه مسائل دنیوی عمری کوتاه دارند که با چشم بر هم زدنی می گذرد و آن زمان تفاوت ها و عدم جذبه و کشش ها نمود پیدا می کند، زندگی را به جدایی و پایان می رساند و دو طرف را دچار ضربات روحی و جسمی جبران ناپذیر خواهد کرد.
پس چه بهتر که از ابتدا این پیوند را در آسمان بسته با معیارهای الهی پیش رویم.
هدف ازدواج آرامش جسمی و روحی است . دو طرف باید دارای رحمت و مودت باشند.
رحمت به معنای محبت دو طرفه و مودت به معنای محبت یک طرفه است، همسران باید علاوه بر اینکه در طول زندگی به یکدیگر محبت دارند ، مودت نیز داشته باشند.
هر از چندگاهی پیش می آید یکی از دو طرف به واسطه یک محرک خارجی یا داخلی دچار خمودی می گردد . در اینجا طرف مقابل نقشی تعیین کننده دارد محبت زندگی و شادابی را در درون طرف مقابل جاری و ساری می سازد، در اینجاست که نقش یک همسر فداکار رنگ و بوی عاشقانه و عارفانه می گیرد و طرف مقابل را به رشد و تعالی باز می گرداند.
با توجه به اینکه خانواده ، کوچکترین بخش اجتماع را تشکیل می دهد ، سلامت خانواده سلامت جامعه را تشکیل داده و تضمین می کند و رحمت و مودت ، سلامت خانواده را تضمین می کند.
از دیگر معیارهایی که قرآن برای انتخاب همسر بدان اشاره دارد سلامت جسم و توالد نسل است(سوره شوری آیه یازده) تشکیل خانواده ضامن بقای نسل و بقای نسل عامل بقای جامعه و سلامت آن است.
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
[h=1]ملاك انتخاب همسر در قرآن

[/h]قرآن کریم، درباره لزوم رعایت شایستگى و اهمّیّت اوصاف همسرى كه انسان در ابتدا برمى‌گزیند یا اگر ازدواج با همسر نامناسبى صورت گرفته، باید این شایستگى را در او پدید آورد، مباحثى را مطرح كرده و درباره همسران نامناسب كه گاه در حدّ دشمن مى‌توانند كانون خانواده را فاسد كنند، هشدار مى‌دهد: «یـایُّها الَّذین ءَامَنوا اِنَّ مِن اَزوجِكُم و اَولـدِكُم عَدُوّاً لَكُم فَاحذَروهُم‌...». (تغابن/64، 14)
تكیه قرآن در موارد متعدّد بر صلاحیّت و شایستگى همسر، مفهومى عام است و شامل جنبه‌هاى گوناگون ظاهرى (جسمى) و معنوى (دینى و اخلاقى) مى‌تواند باشد; آیه‌90 انبیاء/21 كه گزارشى از اجابت دعاى زكریا* است، مى‌فرماید: «واَصلَحنا لَهُ زَوجَه». برخى این آیه را به اصلاح ظاهرى و جسمى معنا كرده و گفته‌اند: همسر زكریا عقیم بود، خداوند نازایى او را از بین برد یا پیر و شكسته بود و خداوند او را جوان كرد و برخى، آیه‌را به اصلاح اخلاقى معنا كرده و گفته‌اند: خداوند، همسر زكریا را خوش اخلاق قرار داد.[1] آیه‌34 نساء/4، زنان صالح و درستكار را كسانى مى‌داند كه در برابر نظام خانواده خاضع هستند و نه‌تنها در حضور شوهر، بلكه در غیاب او مرتكب خیانت مالى و ناموسى نمى‌شوند و حقوق او را مراعات مى‌كنند[2]: «فالصّـلِحـتُ قـنِتـتٌ حـفِظـتٌ لِلغیبِ بِما حَفِظَ اللّهُ‌...». در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) آمده است: «تزوّجوا فى الحجر الصالح فاِنّ العِرق دسّاس» ;[3] با خانواده شایسته ازدواج كنید; زیرا خصایص والدین و اجداد، به نسل بعد سرایت‌مى‌كند.
در برخى آیات، سرانجام نیك آخرتى، براى همسر انسان، در گرو صلاحیّت آنان قرار داده شده است: «جَنّـتُ عَدن یَدخُلونَها ومَن صَلَحَ مِن ءابائِهِم واَزوجِهِم وذُرِّیّـتِهِم» ‌(رعد/13، 23)، و این فرجام نیك در آیه‌8 غافر/40، در قالب دعاى فرشتگان حامل عرش الهى، براى همسران صالح نقل شده است: «رَبَّنا واَدخِلهُم جَنّـتِ عَدن الَّتى وعَدتَّهُم ومَن صَـلَحَ مِن ءابائِهِم واَزوجِهِم‌...» ، و در سوره فرقان/25، آیات 63 به بعد، پس از بیان ویژگى‌هاى عبادالرّحمن، دعاى آنان را نقل مى‌كند كه پروردگارا! همسران و فرزندان ما را مایه چشم‌روشنى ما قرار ده: «والَّذین یَقولُونَ رَبَّنا هَب لَنا مِن اَزوجِنا و ذُرِّیّـتِنا قُرَّةَ اَعیُن» (فرقان/25،74) یكى از دعاهاى مشهور مسلمانان هنگام حج این دعا است: «رَبَّنا ءَاتِنا فِى‌الدُّنیا حَسَنةً و فِى‌الأخِرةِ حَسنَة» (بقره/2،201) كه در حدیثى از پیامبر، این‌گونه تفسیر شده است: كسى كه خدا به او قلبى شاكر و زبانى مشغول به ذكر حق و همسرى با ایمان كه او را در امور دنیا و آخرت یارى كند، ببخشد، نیكى دنیا و آخرت به او داده، و از عذاب آتش باز‌داشته شده‌است.[4]
قرآن در آیه‌32 نور/24، صلاحیّت و شایستگى بردگان را هنگام ازدواج، مورد توجّه اولیاى آنان قرار داده است: «...والصّــلِحینَ مِن عِبادِكُم واِمائِكُم‌...» گروهى صلاحیّت در آیه را به آمادگى براى ازدواج[5] و برخى آن را به صلاحیّت دینى، تفسیر كرده‌اند;[6] زیرا بسیارى از بردگان، در سطح پایینى از فرهنگ و اخلاق قرار داشتند; به‌طورى كه هیچ‌گونه مسؤولیّتى در زندگى مشترك احساس نمى‌كردند و همسر خود را به آسانى رها كرده، او را بلاتكلیف مى‌گذاشتند; بدین سبب دستور داده شده، هركدام صلاحیّت اخلاقى دارند، به ازدواج با او اقدام‌كنید[7]
در برخى آیات، صفاتى مشخّص، براى همسران شایسته ذكر شده است; از‌جمله در آیه‌90 انبیاء/21 به سه ویژگى براى خانواده زكریا اشاره كرده است: در انجام كار خیر شتاب مى‌كردند و در همه حال، خدا را مى‌خواندند و همواره در برابر او خشوع داشتند: «...اِنَّهُم كانوا یُسـرِعونَ فِى الخَیرتِ و یَدعونَنا رَغَبًا و رَهَبًا و كانوا لَنا خـشِعین». در آیه‌5 تحریم/66 خداوند، 6 صفت را براى همسران شایسته برشمرده كه الگوى خوبى براى همه مسلمانان، هنگام انتخاب همسر است:
1. «اسلام»;
2. «ایمان» یعنى اعتقادى كه در اعماق قلب انسان نفوذ كند;
3. «قنوت»، یعنى اطاعت در برابر خدا یا شوهر،[8] همراه با خضوع;
4.‌«توبه»، یعنى استغفار و عدم اصرار بر گناه;
5.‌«عبادت خداوند»، عبادتى كه روح و جان او را پاك و پاكیزه كند; 6. «اهل گناه نبودن».
بسیارى، «سـئِحـت» را به روزه‌دار بودن تفسیر كرده‌اند;[8] ولى راغب گوید: مقصود، روزه‌اى است كه نگه‌دارنده اعضاى بدن از ارتكاب گناه باشد.[9] برخى نیز آن را اشاره به زنان مهاجر دانسته‌اند[10]: «عَسى رَبُّهُ اِن طَـلَّقَكُنَّ اَن یُبدِلَهُ اَزوجـًا خَیرًا مِنكُنَّ مُسلِمـت مُؤمِنـت قـنِتـت تـئِبـت عـبِدت سـئِحـت‌...».
___________________
[1]. مجمع البیان، ج‌7، ص‌97.
[2]. نمونه، ج‌3، ص‌371.
[3]. مكارم‌الاخلاق، ص197; كنزالعمال، ج16، ص296; جامع‌الصغیر، ج‌1، ص‌505.
[4]. مجمع‌البیان، ج‌1، ص‌297.
[5]. المیزان، ج‌15، ص‌113; التفسیر الكبیر، ج‌12، ص‌214.
[6]. التحریر والتنویر، ج‌18، ص‌216.
[7]. نمونه، ج‌14، ص‌467.
[8]. جامع‌البیان، مج‌14، ج‌28، ص‌210; مجمع البیان، ج‌10، ص‌475.
[9]. جامع‌البیان، مج‌14، ج‌28، ص‌210; كنزالدقائق، ج‌13، ص‌334.
[10]. مفردات، ص‌431، «ساح».
[23]. مجمع‌البیان، ج‌10، ص‌475; كنزالدقائق، ج‌13، ص‌334.
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
[h=1]معیار انتخاب همسر در قرآن
[/h]


«مجید زوار» مسئول تبلیغات اسلامی تكاب در گفت‌وگو با خبرگزاری قرانی ایران(ایكنا) شعبه آذربایجان‌غربی، گفت: خداوند در این آیه می‌فرماید: «با زنان مشرك ازدواج مكنید تا ایمان بیاورند قطعا كنیز با ایمان بهتر از زن مشرك است هر چند زیبایى او شما را به شگفت آورد و به مردان مشرك زن مدهید تا ایمان بیاورند.
وی افزود: خداوندی كه انسان را به بهترین صورت ممكن خلق كرد و برای خود به خاطر این خلقتش تبریك گفت، ایمان را بهترین زیبایی برای انسان قرار داده و به‌واسطه همین ایمان او را اشرف مخلوقات معرفی كرده‌است.
زوار ادامه داد: خوش‌اخلاقی نیز از معیارهای دیگری است كه قرآن در انتخاب همسر ضروری دانسته و در این مورد احادیث و سفارشات زیادی نیز از سوی ائمه اطهار (ع) بیان شده‌است.
این مسئول با اشاره به جایگاه همسرگزینی میان بزرگان دین اظهار كرد: همواره بزرگان دین اسلام به انتخاب همسری شایسته تأكید كرده‌اند و آنچه از زندگی و شرح حال آن‌ها بر‌می‌آید این است كه همسران بزرگان دین یار و یاور آن‌ها بوده كه بسیاری از موفقیت‌های خود را مدیون و مرهون تلاش و ایثار و از خودگذشتگی همسران وفادار خود می‌دانند.
وی در ادامه بر واقف بودن به فرمایش امام خمینی (ره) بنیانگذار كبیر انقلاب اسلامی، مبنی بر اینكه مرد از دامن زن به معراج می‌رود، تأكید كرد.
ایمان را بهترین زیبایی برای انسان قرار داده و به‌واسطه همین ایمان او را اشرف مخلوقات معرفی كرده‌است.

زوار خاطرنشان كرد: در جامعه كنونی مردم دو دسته‌اند، دسته‌ای همسو و هم‌جهت با معیارهای قرآنی ازدواج می‌كنند و همواره در آرامش هستند و از اینكه در كنار یكدیگرند لذت می‌برند و ثمره ازدواج آن‌ها نیز گل‌های خوش‌عطر و بوی بوستان و گلستان سروری و بهشتی خواهد بود.
وی دسته دیگر از مردم را مورد اشاره قرار داد و اعلام كرد: این دسته برخلاف معیارهای قرآنی ازدواج كرده و خود در رنج و زحمت و عذاب بوده و در جامعه نیز با تربیت نكردن صحیح فرزندان گسترش بی‌بندو باری در جامعه را دامن می‌زنند.
مسئول اداره تبلیغات اسلامی تكاب دلیل مهجوریت معیارهای قرآنی انتخاب همسر را فاصله گرفتن جوانان از معنویت دانست و یادآور شد: این امر موجب می‌شود جوان‌ها كم‌كم معیارهای غیر از قرآن را در نظر بگیرند كه علت آن نیز تبلیغات گسترده مراكز غیر فرهنگی و تهاج فرهنگی دشمن است.
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
[h=1]چگونه گره زندگی ام را باز کنم؟[/h]
دنیا دار تزاحم و مشکلات فراوان است . انتظار زندگی کردن بدون سختی و مشکلات انتظاری نا بجا و به دور از واقعیت است . لذا اگر با این آمادگی با سختی‌ها و مشکلات روبرو شویم تحمل سختی‌ها برایمان راحت‌تر شده و به دنبال حل مشکل می‌گردیم .


تو زندگی‌ام گره افتاده، از هر لحاظ به هر دری می‌زنم به روم بسته میشه. نمی دونم چرا ؟
بعضی از ما انسان‌ها شبیه به بازیکن فوتبالی می‌مانیم که بدون هیچ شناخت و درکی از بازی فوتبال و قوانین آن وارد زمین شده و مشغول به بازی شده‌ایم ؛ لذا بی هدف به هر طرف حرکت کرده دروازه‌ی خودی را از رقیب تشخیص نمی‌دهیم . از زمین خوردن خود ناله‌ها و شکایت‌ها داریم و از گل خوردن دچار یأس و نا امیدی می‌شویم و ....
در حالی که یک بازیکن فوتبال باید بداند که مدت زمان بازی چقدر است ؟ قوانین و احکام بازی چیست ؟ قدرت رقیب تا چه حد است ؟ او باید بداند زمین خوردن لازمه‌ی بازی است اما خاتمه‌ی آن نیست ؛ بلکه باید بلافاصله بلند شده مبارزه را از نو شروع کند . هر گاه بی دقتی کرد و گل خورد باید در فرصت باقی مانده تلاش کند و رقیب را شکست دهد و ....
این نکته را همیشه به خاطر داشته باشیم که دنیا محل بازی ما در آن است و قوانین خاص خود را دارد و تا زمانی که به احکام و دستورات نحوه‌ی بازی در آن آگاه نباشیم واله و سرگردان خواهیم بود و جز شکست نصیبی نخواهیم داشت . ولی فرق اصلی بین دو مثال مذکور اینست که ایفای نقش در دنیا حقیقتی است که استعدادهای انسان را شکوفا کرده سعادت یا شقاوت ابدی را به بار می‌آورد ؛ ولی بازی در فوتبال تنها سرگرمی و ورزش است .
خداوند مهربان ما را آفرید و در وجود مان استعدادهای فراوانی قرار داد تا در اثر مواجهه‌ی با سختی‌ها و مشکلات حرکت صحیح و برنامه ریزی دقیق آن استعدادها شکوفا شود و مدت زمان تلاش و کوشش در این جهت را نیز ایام عمری قرار داد که بتوانیم بهترین بهره را ببریم .
به عنوان مثال به یکی از قوانین حاکم بر زندگی دنیا اشاره می‌کنم :
- دنیا دار تزاحم و مشکلات فراوان است . انتظار زندگی کردن بدون سختی و مشکلات انتظاری نا بجا و به دور از واقعیت است . لذا اگر با این آمادگی با سختی‌ها و مشکلات روبرو شویم تحمل سختی‌ها برایمان راحت‌تر شده و به دنبال حل مشکل می‌گردیم .
این نکته را همیشه به خاطر داشته باشیم که دنیا محل بازی ما در آن است و قوانین خاص خود را دارد و تا زمانی که به احکام و دستورات نحوه‌ی بازی در آن , آگاه نباشیم واله و سرگردان خواهیم بود و جز شکست , نصیبی نخواهیم داشت​


واقعیت دیگر زندگی اینست که :
- داشتن مال و ثروت و جاه و مقام دلیل بر دوست داشتن خداوند و عزت نیست ؛ از طرفی فقر و عدم برخورداری از جاه و جلال اجتماعی نیز دلیل بر خواری و عدم علاقه‌ی خداوند نسبت به بنده نیست، نگاه کنید به: فجر/15:
« فَأَمَّا الْإِنْسانُ إِذا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ فَأَکْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَکْرَمَنِ َو أَمَّا إِذا مَا ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَهانَنِ» اما هر گاه خداوند انسان را آزمایش کند و به او اکرام و نعمت دهد می‌گوید: پروردگارم گرامیم داشت و اما هرگاه او را بیازماید و روزیش را تنگ گیرد می‌گوید: پروردگارم خوارم ساخت ؛ نه هرگز چنین نیست.....
لذا وقتی به زندگی ائمه اطهار ( علیهم السلام ) که بهترین خلق خدا بودند نگاه می‌کنیم می‌بینیم که سراسر زندگی آن‌ها توام با سختی و مشکلات بود ؛ اما نکته‌ی قابل توجه در زندگی آن ذوات مقدس و نورانی این است که آن‌ها در مقابل مشکلات سر خم نمی‌کردند و از پای نمی‌نشستند ؛ بلکه تکلیف و وظیفه‌ی خود را انجام می‌دادند یا سختی برطرف می‌شد و یا نمی‌شد ! مهم اینست که سختی‌ها پله های عروج مؤمنند ؛ باید یاد بگیریم چگونه از این پله‌ها بالا برویم .
حکمت الهی ایجاب می‌کند که هر کس راه خیر و شر را بی هیچ اجباری انتخاب کند :
انا هدیناه السبیل اما شاکرا ً و اما کفورا ما انسان را راهنمایی کردیم یا شکر گزار خواهد بود و یا نا سپاس .
- ممکن است مشکلات به وجود آمده از بی کفایتی و عدم تقوای خانواده نباشد بلکه بنا بر حکمت الهی با این سختی دست به گریبان شده باشند . در این صورت بدان که مورد توجه خاص خداوند هستید ؛ چرا که :
هر که در این درگه مقرب‌تر است جام بلا بیشترش می‌دهند

تنها کافی است نیم نگاهی به زندگی حضرت زهرا ( سلام الله علیها ) و پدر بزرگوار و همسر عزیز و فرزندان دلبندش بیاندازیم و ببینیم این‌ها که گل سر سبد خلقت بودند با چه مشکلاتی دست به گریبان شدند . لذا دستور حضرت حق است که در همه چیز آن‌ها را الگو و رهبر قرار داده و از آن‌ها پیروی کنیم ؛ اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم از خدا و رسول و صاحبان امر اطاعت کنید .
منظور از بیان این نکات این نیست که در مواجهه‌ی مشکلات دست روی دست گذاشته و تنها تحمل کنیم ؛ بلکه باید به بهترین وجه ممکن در رفع مشکلات کوشش کرد .
دور گردون ، گر، دو روزی بر مراد ما نرفت دائما یکسان نباشد حال دوران غم مخور
با تکیه بر خداوند که تکیه گاهی مثل او نیست و توسل بر پاکانی که واسطه های فیض هستند و همچون آنان در پاکی و طهارت وجود ندارد و نیز با مشورت با صاحب نظران به آنچه تکلیفت می‌باشد عمل نماییم و منتظر دستگیری حضرت حق باشیم و بدانیم که اگر گناه در زندگی وارد شود مشکلات را بدنبال دارد،سعی کنید وظائف دینی را انجام داده واز گناهان به طور کلی دوری نمائیم تا مشکلات حل شود.

[h=2]توجه ! توجه ![/h]1- گاهی اوقات خواسته انسان را دیر می‌دهند و به تاخیر می‌اندازند ولی خوب و مناسب و در خور می‌دهند بنابراین نباید عجله داشت و ناامید شد. هر کاری به موقع خود درست می‌شود .
2- قاعده کلی این است که اگر چیزی زود به دست آید انسان قدر آن را نمی‌داند ولی اگر پس از زحمت و سختی و جستجو به دست آید انسان قدر آن را بیشتر می‌داند و در کام انسان لذیذتر و گواراتر است .
در منابع اسلامی و روایات اهل بیت _ علیهم السلام _ برای ازبین بردن این موانع و گشودن این گره‌ها دستور استغفاروتوسل به اهل بیت داده شده و این معنایش این است که گناهان مانع ساز می‌باشند و باید با استغفار و طلب مغفرت از خداوند وطلب توجه از انوار اهل بیت علیهم السلام موانع و مشکلاتی را که با گناه و معصیت ایجاد شده از میان بر داشت و زمینه نزول رحمت و فیض الهی و مهیا شدن توفیق را فراهم ساخت​


3- گفتن ذکر نورانی لا حول و لا قوه الا بالله و نیز ذکر : یا فتاح با توجه به معنای آن‌ها در رسیدن به خواسته‌ها موثر است . 5- سعی کنیم گناهی اگر در زندگی‌مان هست ترک کنیم و زیاد استغفار بگوییم. این ذکر کلید حل بسیاری از مشکلات است و روزی را زیاد می‌کند.
6- نذر کنیم و از نماز و روزه کمک بگیریم. ائمه اطهار علیهم السلام هنگامه مشکلات نذر روزه می‌کردند. و از این طریق حل مشکل را از خداوند می‌خواستند.
7- توصیه دیگر آنکه با نیت خالص به زیارت امام هشتم علیه السلام برویم و از مقام ولایت ایشان در رفع مشکل کمک بخواهیم و ایشان را واسطه میان خود و خداوند قرار دهیم .

[h=2]جمع بندی :[/h]1- گره افتادن در کار موضوعی درست است و با اصول و مبانی اعتقادی و آیات و روایات هماهنگ و موافق است .
2- معنای گره افتادن در کار هموار نبودن مسیر امور و برخورد آن‌ها با موانع و مشکلاتی است که سد راه به نتیجه رسیدن آن‌ها است.
3- عوامل فراوانی در ایجاد گره در کارها نقش دارند برخی شناخته شده و برخی ناشناخته هستند ولی مهم آن است که نوعا این گره‌ها نتیجه اعمال و رفتار و نیت‌های بد خود ما است و در واقع از ما است که بر ما است .
4- بی شک مهم‌ترین عامل در شکل گیری این موانع و گره‌ها گناهان و ترک واجبات الهی است که توفیق را از انسان سلب کرده و موجب پیچیده شدن و برخورد امور با موانع می‌شود .
5- بر همین اساس است که در منابع اسلامی و روایات اهل بیت _ علیهم السلام _ برای ازبین بردن این موانع و گشودن این گره‌ها دستور استغفاروتوسل به اهل بیت داده شده و این معنایش این است که گناهان مانع ساز می‌باشند و باید با استغفار و طلب مغفرت از خداوند وطلب توجه از انوار اهل بیت علیهم السلام موانع و مشکلاتی را که با گناه و معصیت ایجاد شده از میان بر داشت و زمینه نزول رحمت و فیض الهی و مهیا شدن توفیق را فراهم ساخت .
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
[h=1]مهمترین ویژگی در انتخاب همسر![/h]


در آیات مختلفی از سوره های قرآن پیرامون حالات بهشتیان ودوزخیان سخن به میان آمده است، یکی از سوره هایی که آیات زیادی پیرامون این موضوع دارد؛ سوره بقره می باشد.
در این مقاله به بررسی آیات 24 و 25 سوره بقره می پردازیم و به بیان چند ویژگی که خداوند برای اهل بهشت مطرح کرده است می پردازیم.

«وَ بَشِّرِ الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لهَُمْ جَنَّاتٍ تجَْرِى مِن تحَْتِهَا الْأَنْهَرُ كُلَّمَا رُزِقُواْ مِنهَْا مِن ثَمَرَةٍ رِّزْقًا قَالُواْ هَاذَا الَّذِى رُزِقْنَا مِن قَبْلُ وَ أُتُواْ بِهِ مُتَشَابِهًا وَ لَهُمْ فِیهَا أَزْوَاجٌ مُّطَهَّرَةٌ وَ هُمْ فِیهَا خَلِدُونَ.»(سوره بقره - آیه 25 )

[h=2]ویژگى نعمتهاى بهشتى!
[/h]از آنجا كه در آیه 24سوره بقره ، كافران و منكران قرآن به عذاب دردناكى تهدید شدند ، در این آیه سرنوشت مؤمنان را بیان مى‏كند. نخست مى‏گوید: «به آنها كه ایمان آوردند و عمل صالح انجام داده‏اند بشارت ده كه براى آنها باغهائى از بهشت است كه نهرها از زیر درختانش جریان دارد .»

[h=2]ویژگی باغ های بهشت
[/h]مى‏دانیم باغهایى كه آب دائم ندارند و باید گاهگاه از خارج، آب براى آنها بیاورند، طراوت زیادى نخواهند داشت، طراوت از آن باغى است كه همیشه آب در اختیار دارد، آبهایى كه متعلق به خود آن است و هرگز قطع نمى‏شود، خشكسالى و كمبود آب آن را تهدید نمى‏كند و چنین است باغهاى بهشت، سپس ضمن اشاره به میوه‏هاى گوناگون این باغها مى‏گوید: «هر زمان از این باغها میوه‏اى به آنها داده مى‏شود مى‏گویند: این همان است كه از قبل به ما داده شده است.» سپس اضافه مى‏كند: «و میوه‏هائى براى آنها مى‏آورند كه با یكدیگر شبیهند.» یعنى همه از نظر خوبى و زیبائى همانندند، آنچنان در درجه اعلا قرار دارند كه نمى‏شود یكى را بر دیگرى ترجیح داد، یكی از یكی خوشبوتر، یكی از یكی شیرینتر و یكی از یكی جالبتر و زیباتر!
«به آنها كه ایمان آوردند و عمل صالح انجام داده‏اند بشارت ده كه براى آنها باغهائى از بهشت است كه نهرها از زیر درختانش جریان دارد»

[h=2]همسران بهشتی، از همه لحاظ پاکیزه اند!
[/h]و بالأخره آخرین نعمت بهشتى كه در این آیه به آن اشاره شده همسران پاك و پاكیزه است. مى‏فرماید: «براى آنها در بهشت همسران مطهّر و پاكى است.» پاك از همه آلودگیهایى كه در این جهان ممكن است داشته باشند ، پاك از نظر روح و قلب و پاك از نظر جسم و تن. و در پایان آیه مى‏فرماید: «مؤمنان جاودانه در آن باغهاى بهشت خواهند بود.»

[h=2]صفتی مهم برای انتخاب همسر

[/h]جالب اینكه تنها وصفى كه براى همسران بهشتى در این آیه بیان شده وصف «مُطَهَّرَةٌ» (پاك و پاكیزه) است و این اشاره‏اى است به اینكه: اولین و مهمترین شرط همسر، پاكى و پاكیزگى است، و غیر از آن همه تحت الشعاع آن قرار دارد، حدیث معروفى كه از پیامبر صلّى اللّه علیه و اله نقل شده نیز این حقیقت را روشن مى‏كند آنجا كه مى‏فرماید: «از گیاهان سر سبزى كه بر مزبله‏ها مى‏روید بپرهیزید! عرض كردند: اى پیامبر! منظور شما از این گیاهان چیست؟ فرمود: زن زیبایى است كه در خانواده آلوده‏اى پرورش یافته باشد.»

[h=2]نعمتهاى مادى و معنوى در بهشت
[/h]گر چه در بسیارى از آیات قرآن، سخن از نعمتهاى مادى بهشت است ولى در كنار این نعمتها اشاره به نعمتهاى معنوى مهمترى نیز شده است، مثلا در آیه 72 سوره توبه مى‏خوانیم: «خداوند به مردان و زنان با ایمان، باغهایى از بهشت وعده داده كه از زیر درختانش نهرها جارى است، جاودانه در آن خواهند بود، و مسكن‏هاى پاكیزه در این بهشت جاودان دارند، همچنین خشنودى پروردگار كه از همه اینها بالاتر است و این است رستگارى بزرگ.»
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
[h=1]خواب متأهّل بهتر از روزه‏ مجرد!
محتوای سوره قصص
[/h]

در زندگی روز مره باید یک نکته ی بسیار ساده را بدانیم و به آن عمل کنیم تا هیچ گاه دچار خسران و زیان نگردیم و آن این که؛ به تمام کارهایمان رنگ و جهت خدایی دهیم و هیچ کاری را به قصد به دست آوردن جلب نظرکسی جز خدا ، انجام ندهیم .

[h=2]تمام كارها با رنگ الهی!
[/h]«قالَ إِنِّی أُرِیدُ أَنْ أُنْكِحَكَ إِحْدَى ابْنَتَیَّ هاتَیْنِ عَلى‏ أَنْ تَأْجُرَنِی ثَمانِیَ حِجَجٍ فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْراً فَمِنْ عِنْدِكَ وَ ما أُرِیدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَیْكَ سَتَجِدُنِی إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّالِحِینَ ؛ (حضرت شعیب به موسى) گفت : «من مى‏خواهم یكى از این دو دخترم را به همسرى تو درآورم به این شرط كه هشت سال براى من كار كنى و اگر آن را تا ده سال افزایش دهى ، محبّتى از ناحیه توست من نمى‏خواهم كار سنگینى بر دوش تو بگذارم و ان شاء اللَّه مرا از صالحان خواهى یافت .» (قصص 27)

[h=2]نكته‏های آیه:
[/h]ما مى‏توانیم تمام كارهاى خود را رنگ الهى دهیم ، چنان كه قرآن مى‏فرماید : « صِبْغَةَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً» (بقره، 138) مثلًا هر گاه صورت خود را مى‏شوییم ، قصد وضو نماییم ، هر گاه مى‏نشینیم مثل پیامبر (صلى اللَّه علیه و آله) رو به قبله نشینیم ، به جاى مدرك و مقام ، براى رضاى خداوند درس بخوانیم ، لباسى كه براى همسر مى‏خریم ، به مناسبت اعیاد مذهبى همچون عید غدیر یا تولّد حضرت زهرا (علیها السلام) باشد ، هدیه‏اى كه براى فرزند خود مى‏خریم به مناسبت كسب یك كمال معنوى باشد .

[h=2]پیام‏هایی از آیه:
[/h]1 ـ اگر كارى بر اساس جوانمردى و ضعیف نوازى انجام شود ، علاوه بر اجر معنوى ، پاداش دنیوى نیز به دنبال دارد : « قالَ إِنِّی أُرِیدُ أَنْ أُنْكِحَكَ » (حضرت موسى كه تا ساعاتى پیش حتّى بر جان خود ایمن نبود ، اینك علاوه بر امنیّت جانى، صاحب زن و زندگى و كار مى‏شود .)
2 ـ سنّت‏هاى خوب ازدواج (همچون حضور در منزل دختر و گفتگو با حضور پدرش) را از انبیا بیاموزیم : « إِنَّ أَبِی یَدْعُوكَ ... إِنِّی أُرِیدُ أَنْ أُنْكِحَكَ »
3 ـ شناخت داماد پیش از اقدام به ازدواج ، امرى ضرورى است : « فَلَمَّا ... قَصَّ عَلَیْهِ الْقَصَصَ ... قالَ إِنِّی أُرِیدُ أَنْ أُنْكِحَكَ» (موسى سرگذشت خود را صادقانه به شعیب گفت و او به موسى اطمینان پیدا كرد، آن گاه پیشنهاد دامادى او را براى دخترش مطرح نمود .)
4ـ اگر از امین بودن ، توانایى و علاقمندى به كار جوان مطمئن شدیم، « الْقَوِیُّ الْأَمِینُ » نداشتن امكانات و مسكن را مانع ازدواج قرار ندهیم : « أُرِیدُ أَنْ أُنْكِحَكَ »
5 ـ پیشنهاد ازدواج از جانب پدر دختر مانعى ندارد : « إِنِّی أُرِیدُ أَنْ أُنْكِحَكَ »
6 ـ رعایت نوبت میان دختران ، و ازدواج دختر بزرگتر قبل از كوچكتر، همه‏جا ضرورى نیست :« إِحْدَى ابْنَتَیَّ » (حضرت شعیب به موسى گفت: مى‏خواهم یكى از این دو دخترم را به ازدواج تو درآورم و شرط نكرد كه دخترِ اوّل باشد یا دوّم .)
7ـ پدر نباید در امر ازدواج میان دختران ، تفاوت بگذارد : « إِحْدَى ابْنَتَیَّ هاتَیْنِ »
8ـ دختر و پسر مى‏توانند در هنگام خواستگارى در برابر یكدیگر قرار بگیرند : « هاتَیْنِ »
9ـ غریزه‏ى جنسى را جدّى بگیریم . حتّى در خانه نبوّت ، براى سلامت محیط خانه و كار ، ابتدا به امر ازدواج اقدام و سپس به استخدام توجّه مى‏شود : « أُرِیدُ أَنْ أُنْكِحَكَ ... عَلى‏ أَنْ تَأْجُرَنِی »
شناخت داماد پیش از اقدام به ازدواج ، امرى ضرورى است : « فَلَمَّا ... قَصَّ عَلَیْهِ الْقَصَصَ ... قالَ إِنِّی أُرِیدُ أَنْ أُنْكِحَكَ» (موسى سرگذشت خود را صادقانه به شعیب گفت و او به موسى اطمینان پیدا كرد، آن گاه پیشنهاد دامادى او را براى دخترش مطرح نمود .)

10ـ ازدواج ، با مهریه همراه است : « عَلى‏ أَنْ تَأْجُرَنِی »

11ـ لازم نیست مهریه مال و ثروت باشد . حضرت شعیب به موسى گفت: دخترم را به ازدواج تو درمى‏آورم به شرط آن كه هشت سال براى من كار كنى : « عَلى‏ أَنْ تَأْجُرَنِی ثَمانِیَ حِجَجٍ » (البتّه در شریعت اسلام مى‏بایست به فتاواى مراجع تقلید مراجعه كنیم.)
12ـ زمان‏بندى قراردادها را بر اساس زمان عبادات و امور معنوى قرار دهیم : « ثَمانِیَ حِجَجٍ » (به جاى هشت سال ، فرمود : هشت حج)
13ـ یكى از راه‏هاى ترویج معروف ، بزرگداشت اوقات معنوى و « ایّام اللَّه » است : « ثَمانِیَ حِجَجٍ »
14ـ مقام نبوّت ، مانع از صحبت پیرامون مقدار مهریه و مال الاجاره نیست : « ثَمانِیَ حِجَجٍ »
15ـ مراسم حج ، در ادیان گذشته نیز سابقه داشته است :« حِجَجٍ »
16ـ هنگام صحبت براى مهریه ، پدر عروس ، حدّ اقل مورد قبول را انتخاب كند و پذیرش بیشتر را به اختیار داماد بگذارد : « فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْراً فَمِنْ عِنْدِكَ » حضرت شعیب به موسى گفت : اگر هشت سال را به ده سال برسانى اختیار با شماست .
17 ـ در میزان مهریه ، داماد را در تنگنا قرار ندهید : « فَمِنْ عِنْدِكَ »
18 ـ پدر عروس در امر ازدواج سخت‏گیرى نكند و در پرداخت مهریه ، توان داماد را در نظر بگیرد : « ما أُرِیدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَیْكَ »
19 ـ كسانى كه به كارگران و زیردستان خود سخت‏گیرى مى‏كنند ، انسان‏هایى ناصالح هستند : «سَتَجِدُنِی إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّالِحِینَ »
20 ـ داماد باید از ناحیه بستگان جدید ، آرامش خاطر داشته باشد : « سَتَجِدُنِی إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّالِحِینَ »
21ـ بدون استمداد از خدا و گفتن انشاء اللَّه ، براى آینده وعده‏اى ندهیم : « إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّالِحِینَ »
22 ـ اعتمادِ متقابلِ داماد و خانواده عروس لازم است : « سَتَجِدُنِی ... مِنَ الصَّالِحِینَ »

[h=2]اهمّیت ازدواج‏ در اسلام
[/h]در روایات مى‏خوانیم : ازدواج سبب حفظ نیمى از دین است . دو ركعت نماز كسى كه همسر دارد از هفتاد ركعت نماز افراد غیر متأهّل بهتر است . خواب افراد متأهّل از روزه‏ى بیداران غیر متأهّل بهتر است . (میزان الحكمه)
آرى بر خلاف كسانى كه ازدواج را عامل فقر مى‏پندارند ، رسول خدا (صلى اللَّه علیه و آله )فرمودند : ازدواج روزى را بیشتر مى‏كند .
همچنین فرمودند: كسى كه از ترس تنگدستى ازدواج را ترك كند ، از ما نیست و به خدا سوء ظن برده است . (میزان الحكمه)
در روایات مى‏خوانیم : كسى كه براى ازدواجِ برادران دینى خود اقدامى كند ، در روز قیامت مورد لطف خاص خداوند قرار مى‏گیرد. (كافى، ج 5، ص 331)
قرآن نسبت به تشكیل خانواده و اقدام براى ازدواج ، دستور اكید داده (نور، 32) و سفارش كرده كه از فقر نترسید ، اگر تنگ دست باشید ، خداوند از فضل و كرم خود ، شما را بى‏نیاز خواهد كرد . (نور، 32)
ازدواج وسیله‏ى آرامش است . (روم، 21) در ازدواج فامیل‏ها به هم نزدیك شده و دلها مهربان مى‏شود و زمینه‏ى تربیت نسل پاك و روحیه تعاون فراهم مى‏شود . (میزان الحكمه)
در روایات مى‏خوانیم: براى ازدواج عجله كنید و دخترى كه وقت ازدواج او فرا رسیده ، مثل میوه‏اى رسیده است كه اگر از درخت جدا نشود فاسد مى‏شود . (میزان الحكمه)
ازدواج سبب حفظ نیمى از دین است . دو ركعت نماز كسى كه همسر دارد از هفتاد ركعت نماز افراد غیر متأهّل بهتر است . خواب افراد متأهّل از روزه‏ى بیداران غیر متأهّل بهتر است

[h=2]انتخاب همسر

[/h]معیار انتخاب همسر در نزد مردم معمولاً چند چیز است : ثروت ، زیبایى ، حَسب و نَسب.
ولى در حدیث مى‏خوانیم : « علیك بذات الدین » تو در انتخاب همسر، محور را عقیده و تفكّر و بینش او قرار ده . (كنز العمال، ح 46602)
در حدیث دیگر مى‏خوانیم : چه بسا زیبایى كه سبب هلاكت و ثروت كه سبب طغیان باشد . (میزان الحكمه)
رسول خدا (صلى اللَّه علیه و آله) فرمود : هر گاه كسى به خواستگارى دختر شما آمد كه دین و امانت‏دارى او را پسندیدید ، جواب ردّ ندهید و گرنه به فتنه و فساد بزرگى مبتلا مى‏شوید .(بحار، ج 103، ص 372)
امام حسن (علیه السلام) به كسى كه براى ازدواج دخترش مشورت مى‏كرد فرمود : دامادِ با تقوا انتخاب كن كه اگر دخترت را دوست داشته باشد گرامیش مى‏دارد و اگر دوستش نداشته باشد ، به خاطر تقوایى كه دارد به او ظلم نمى‏كند . (مكارم الاخلاق، ج 1، ص 446)
در روایات مى‏خوانیم : به افرادى كه اهل مشروبات الكلى هستند و افراد بد اخلاق و كسانى كه خط فكرى سالمى ندارند و آنان كه در خانوادهاى فاسد رشد كرده‏اند ، دختر ندهید . (میزان الحكمه)

 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
[h=1]خواستگاری خانواده دختر از پسر در قرآن!![/h]
آیا خواستگارى دختر یا خانواده او از پسر جایز است؟ به نظر اسلام، مهریه چقدر باید باشد؟


در قرآن کریم در داستان حضرت موسی علیه السلام آمده است:
«قالَتْ إِحْداهُما یا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَیْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِیُّ الْأَمِینُ. قالَ إِنِّی أُرِیدُ أَنْ أُنْكِحَكَ إِحْدَى ابْنَتَیَّ هاتَیْنِ عَلى أَنْ تَأْجُرَنِی ثَمانِیَ حِجَجٍ فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْراً فَمِنْ عِنْدِكَ وَ ما أُرِیدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَیْكَ سَتَجِدُنِی إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّالِحِینَ. قالَ ذلِكَ بَیْنِی وَ بَیْنَكَ أَیَّمَا الْأَجَلَیْنِ قَضَیْتُ فَلا عُدْوانَ عَلَیَّ وَ اللَّهُ عَلى ما نَقُولُ وَكِیلٌ»؛ قصص (28)، آیه 26 - 28.؛ «یكى از آن دو (-(دختر )-)گفت: اى پدر! او را استخدام كن؛ زیرا بهترین كسى است كه استخدام مى كنى؛ هم نیرومند (-(و هم )-) در خور اعتماد است. (-(شعیب )-) گفت: من مى خواهم یكى از این دو دختر خود را (-(كه مشاهده مى كنى )-)، به نكاح تو در آورم؛ به این (-(شرط)-) كه هشت سال براى من كار كنى، و اگر ده سال را تمام گردانى، اختیار با توست و نمى خواهم بر تو سخت گیرم و مرا ان شاءالله از درستكاران خواهى یافت. (-(موسى )-)گفت: این (-(قرار داد)-)، میان من و تو باشد كه هر یك از دو مدت را به انجام رسانیدم، بر من تعدى (-(روا )-)نباشد و خدا بر آن چه مى گوییم، وكیل است».
خواستگارى دختر یا خانواده دختر از پسر، از نظر شرعى اشكال ندارد؛ «قالَ إِنِّی أُرِیدُ أَنْ أُنْكِحَكَ إِحْدَى ابْنَتَیَّ»؛ قصص (28)، آیه 27..
شعیب به موسى گفت: من مى خواهم یكى از دو دخترم را به نكاح تو درآورم. این جمله، خواستگارى خانواده دختر از پسر است و حتى شاید گفت كه قبل از این كه این كلام از زبان شعیب صادر شود، جمله آن دخترش بودكه گفت: «قالَتْ إِحْداهُما یا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ»؛ همان، آیه 26..
این سخن، نوعى پیشنهاد ازدواج، در قالب كنایه بود واز آن جا كه شعیب متوجه آن كنایه شد، پیشنهاد ازدواج دخترش با موسى را مطرح كرد.
بنابراین، از نظر شرعى اشكال ندارد؛ ولى باید توجه داشت كه دختر شعیب، خودش مستقیماً اقدام به این كار ننمود؛ بلكه از طریق خانواده و پدر، این پیشنهاد صورت گرفت. لازم به تذكر است كه گرچه از نظر شرعى این كار مباح است، ولى باید رسوم و آداب منطقه ها و زمان هاى مختلف، مراعات شود.
در زمان ما اگر پیشنهاد از طرف دختر یا خانواده او باشد، معمولاً اثر خوبى بر جاى نمى گذارد؛ حتى گاهى اثر عكس مى دهد و در نتیجه، از نظر عرفى، بهتر است خواستگارى از طرف پسر باشد.
عروس در آیه مورد بحث، مردد بین دو نفر نبوده، بلكه همان دخترى است كه براى موسى پیغام برد و به پدر گفت كه او را استخدام كن؛ او قدرتمند و امین است و پدر از كنایه او، مطلب را فهمید و به همین جهت، قرآن تعبیرش براى هر دو مورد یكى است؛ «قالَتْ إِحْداهُما یا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ» و «أُنْكِحَكَ إِحْدَى ابْنَتَیَّ» كه براى هر دو موضع، از واژه «احد» استفاده شده و این، اشاره دارد كه هر دو قضیه، مربوط به یك دختر است​

پسرها این روحیه را دارند كه اگر ده بار هم جواب منفى بشنوند، تحملش را داشته، مأیوس و سرخورده نمى شوند؛ ولى شما فرض كنید دخترى با مادرش براى خواستگارى بروند منزل یک آقا پسر و بعد مادر پسر بگوید: پسر من آمادگى ازدواج ندارد و مى خواهد ادامه تحصیل دهد!
خوب، چه حالى به دختر و مادر او دست مى دهد؟
مسلماً حالت خوبى نیست؛ ولى برعكس آن طورى نیست؛ مادر پسر مى گوید: پسر من مى خواهد غلام شما و دست بوس شما شود و كوچكى شما را بكند و... این، هیچ عیب نیست؛ در حالى كه اگر این حرف ها از مادر دختر صادر شود، از نظر عرفى صورت خوشى ندارد.
ضمناً مهریه مى تواند كار و عمل باشد و لازم نیست حتماً پول نقد باشد؛ «عَلى أَنْ تَأْجُرَنِی ثَمانِیَ حِجَجٍ»؛ همان، آیه 27.؛ «به شرط آن كه هشت سال براى من كار كنى».
ملاك داماد و شوهر خوب هم، امانت دارى و ایمان و قدرت كار و كسب است؛ «إِنَّ خَیْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِیُّ الْأَمِینُ»؛ همان، آیه 26.؛ «بهترین كسى است كه استخدام مى كنى؛ هم نیرومند و هم در خور اعتماد است».
دختران شعیب دیدند او در ماجراى كمك رسانى به آنها، نه یك كلمه حرف نامربوط زد و نه یك نگاه بد به نامحرم كرد و از طرفى، وجدان كارى و قدرت بازوى خوبى هم دارد.
این معیارها براى شوهر آینده یك دختر، لازم است؛ تا یك زندگى مناسب و خوب را بتواند اداره و مدیریت كند؛ زیرا صرف قیافه مرد یا مدرک و امثال آن، نمى تواند كافى باشد.
[h=2]

پاسخ سۆال دوم:[/h]مقدار مهریه، باید متناسب وضع داماد و جامعه باشد؛ «عَلى أَنْ تَأْجُرَنِی ثَمانِیَ حِجَجٍ...»؛ همان، آیه 27.؛ «(-(شعیب )-) گفت: من مى خواهم یكى از این دو دختر خود را (-(كه مشاهده مى كنى )-)، به نكاح تو در آورم؛ به این (-(شرط)-) كه هشت سال براى من كار كنى...».
شعیب دید موسى پول ندارد؛ ولى توان و عرضه كار كردن دارد؛ به همین جهت، مهریه نقد از او خواستن، بى انصافى بود و برخلاف كار كردن؛ زیرا مستخدم شخص باتقوایى مثل شعیب شدن، آن هم براى عمل حلالى چون چوپانى (در آن زمان)، هم مصلحت بود و هم با شرایط موسى علیه السلام سازگارى داشت.

[h=2]مقدار مهریه[/h]از این آیه و از روایات مربوط به مهریه، به روشنى استفاده مى شود كه مهریه، باید قابل پرداخت باشد و داماد باید توان پرداخت آن را داشته باشد.
در صدر اسلام، مهریه به عروس و خانواده او داده مى شد و معمولاً براى هزینه هاى شروع زندگى، آن را خرج مى كردند؛ به عنوان مثال، رسول اكرم صلى الله علیه وآله 500 درهم به عنوان مهریه دختر بزرگوارش، حضرت زهراعلیها السلام قرار داد و هنگامى كه حضرت على علیه السلام آن را پرداخت كرد، رسول خداصلى الله علیه وآله آن را بر سه بخش تقسیم فرمود؛ با ثلث آن جهاز عروس را خرید؛ با ثلث دیگر آن براى عروس، لباس عروسى تهیه كرد و ثلث آخر را نیز صرف مجلس جشن و ولیمه عروسى كرد.
در زمان ما اگر پیشنهاد از طرف دختر یا خانواده او باشد، معمولاً اثر خوبى بر جاى نمى گذارد؛ حتى گاهى اثر عكس مى دهد و در نتیجه، از نظر عرفى، بهتر است خواستگارى از طرف پسر باشد​

حضرت موسى هم بدون فاصله، بعد از خواندن عقد، شروع به كار براى حضرت شعیب كرد و شعیب نیز مسكن و خوراك داماد و عروس را تأمین مى كرد؛ یعنى مهریه، دست مایه شروع زندگى شد. این، فلسفه مهریه است.
مهریه اى كه در زمان ما مرسوم است، اصلاً مهریه نیست؛ یك نوع ضمانت است كه داماد دختر را طلاق ندهد؛ یعنى عاقبت اندیشى جهت بعد از طلاق یا جلوگیرى از طلاق است.
حال با توجه به فلسفه مهریه، مقدار آن در زمان هاى مختلف، متفاوت مى شود. در زمان رسول خداصلى الله علیه وآله كه مهریه حضرت زهراعلیها السلام پانصد درهم بود، اگر تاریخ را كنكاش كنیم، خواهیم فهمید كه قیمت یك گوسفند خوب، دو درهم بود؛ یعنى با آن مهریه، مى شد 250 گوسفند خرید. البته قبول داریم كه نمى شود ارزش پول این زمان و آن زمان را با مقایسه یك نوع كالا، مشخص كرد؛ ولى به طور تقریبى مى شود حدس زد. در نتیجه قیمت 250 گوسفند بیش از 30 میلیون تومان مى شود؛ در حالى كه اگر به درهم بخواهیم حساب كنیم، هر درهم نقره در زمان ما، اگر هزار تومان باشد، مهرالسنه پانصدهزار تومان مى شود كه مبلغ معقولى براى این زمان نیست، اجرت یك چوپان نیز در زمان ما اگر سیصد هزار تومان در ماه باشد هشت سال، یعنى 96 ماه، مبلغى معادل 28 میلیون و هشتصدهزار تومان مى شود.
شعیب به موسى گفت: من مى خواهم یكى از دو دخترم را به نكاح تو درآورم. این جمله، خواستگارى خانواده دختر از پسر است و حتى شاید گفت كه قبل از این كه این كلام از زبان شعیب صادر شود، جمله آن دخترش بود​

بنابراین، مهریه متعادل در زمان ما بین بیست تا چهل میلیون تومان مى تواند متغیر باشد. حال دامادى كه این مقدار پول نقد ندارد، پدر زن مى تواند با او شرط كند كه هر زمان كه مالك خانه اى شد، مقدارى از خانه اش را به نام دختر و عروس نماید یا داماد بگوید كه توقع جهاز سنگین را ندارد.
به عقیده ما با این بیان، هم مصلحت دختر و خانواده او رعایت مى شود و هم مصلحت پسر. ما معتقدیم كه مهریه هاى بسیار سنگین، مانند هزار سكه طلا، از نظر شرع و عرف، ناكارآمد مى باشند و مهریه هاى بسیار سبك، مانند یك شاخه نبات نیز هیچ توجیه عرفى و شرعى ندارند.
در پایان تذكر دو نكته زیر مفید است:
1. عروس در آیه مورد بحث، مردد بین دو نفر نبوده، بلكه همان دخترى است كه براى موسى پیغام برد و به پدر گفت كه او را استخدام كن؛ او قدرتمند و امین است و پدر از كنایه او، مطلب را فهمید و به همین جهت، قرآن تعبیرش براى هر دو مورد یكى است؛ «قالَتْ إِحْداهُما یا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ» و «أُنْكِحَكَ إِحْدَى ابْنَتَیَّ» كه براى هر دو موضع، از واژه «احد» استفاده شده و این، اشاره دارد كه هر دو قضیه، مربوط به یك دختر است.
2. مهریه نیز مردد بین هشت سال و ده سال نبوده، بلكه مهریه، همان هشت سال مستخدمى موسى براى شعیب علیه السلام بود و دو سال دیگر به عنوان تفضّل موسى علیه السلام مطرح شد.
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
[h=1]تأملی بر روابط دختر و پسر در جامعه دینی(1)[/h]

دانشجوی سال آخرم، دو سال پیش با پسری در دانشگاه آشنا شدم، مشترکات زیادی از نظر فکری و سلیقه ای داشتیم در آغاز قرارمان ارتباط کلامی و تلفنی و گاهی دیدار در گوشه و کنار دانشگاه بود. بعد از مدتی این ارتباط در خارج از دانشگاه ادامه یافت گاهی در پارک و گاهی در سینما و ... قرار ملاقات می گذاشتیم. از هر فرصتی برای تجدید دیداری استفاده می کردیم. روابط ما روز به روز عاطفی تر می شد. تا اینکه یک روز درباره ازدواج با من صحبت کرد. خیلی خوشحال شدم که او هم قصدش از این روابط (مثل من) ازدواج است. از آن روز به بعد گفتگوها و ارتباطات ما با هدفی مشخص و آرزوها و امیدها و قول و قرارها و اینکه کی و چگونه با خانواده مان در میان بگذاریم، چه تغییرات و تحولاتی در خود و زندگی آینده مان ایجاد خواهیم کرد.
هیجان و نشاط با هم بودنمان بقدری ذهن و زندگی مرا به خود مشغول ساخته بود که به هنگام خواب و مطالعه کتابهای درسی و در جمع خانواده و دوستان و به هنگام خوردن غذا و تماشای تلویزیون حتی سر جلسات امتحانی یاد و نام و چهره و حرکات و حرفهای او در ذهنم مرور می شد. شب ها را به امید دیدار او صبح می کردم. حسابی دلبسته و وابسته شده بودم. با خانواده ها در میان گذاشتیم حالا به راحتی با هم ارتباط داشتیم چرا که هم هدفمان ازدواج بود و هم مجبور نبودیم پنهانی با هم رابطه داشته باشیم. گاهی به منزلشان می رفتم و خواهر و مادر همسر آینده ام از من پذیرایی می کردند. ماجرای دوستی مان را والدین او فهمیده بودند. و می دانستند که ما حدود دو سال با هم روابط عاطفی و پنهانی داشته ایم. زمان به سرعت سپری شد.
ادامه دوستی ها نه برای من و نه برای والدینم قابل تحمل نبود و می بایست از بلاتکلیفی خارج می شدم. با درخواست من قرار شد جلسه خواستگاری برگزار شود. روز موعود فرا رسید. از چند روز پیش با خوشحالی و شادابی تدارک دیدیم. همه چیز آماده بود. صدای تیک تاک ساعت منزلمون با ضربان قلبم مسابقه گذاشته بودند. شور و هیجان وجودم را در برگرفته بود. صدای زنگ تلفن طبق معمول مرا به سوی گوشی تلفن پرتاب کرد. دوست پسر سابقم را، حالا به عنوان همسر آینده و همیشگی تداعی می کردم. صدای او بود با شور و شیدایی تمام پرسیدم پس کجایید. چرا دیر کردید؟ با ناله ای سرد گفت: والدینم با ازدواج ما مخالفند تمام وجودم سرد شد. دست و پایم نای حرکت نداشتند. با صدای لرزان گفتم: چرا چی شده؟ گفت: مادرم میگن دختری که حدود دو سال با تو دوست بوده و گاهی تا ساعاتی از شب را در پارک و سینما و کوچه و خیابان بوده و روابط احساسی و عاطفی داشته از کجا معلوم با دیگران هم نداشته و نخواهد داشت.
عدم تعریف روابط سالم و هدفمند بین گروههای غیر همجنس با تأکید بر رویکرد دینی و فرهنگ بومی و ملی، موجب تنش ها و تلخی های آزاردهنده بین اعضای خانواده بخصوص بین والدین و فرزندان نوجوان و جوان و نیز بروز آسیب‌هایی نظیر فرار دختران و پسران از خانه، ازدواج های ناموفق، دوستی های ناسالم دختران و پسران، احساس شکست و ناکامی در فرآیند این نوع دوستی ها و بدنبال آن گسترش اعتیاد، خودکشی، افسردگی، افت تحصیلی و دهها معضل و مشکل دیگر در بین لایه های مختلف اجتماع گردیده است.

او به گونه ای صحبت می کرد که گویی با شکی که والدینش در دلش کاشته بودند، دلزده و نگران شده بود. گوشی را گذاشتم از آن روز لحظه ای روی خوش ندیدم. هر روزم اشک بود و ناله و گوشه گیری و از هیچ چیز لذت نمی بردم. هر کس به من می رسید سرزنشم می کرد. یاد حرفهای عاشقانه و هدیه ها و وعده ها و قرارها و با هم بودنها و خنده ها و شادیهایی که طی دو سال با هم داشتیم عذابم می داد. دچار افت تحصیلی شدم. ادامه تحصیل برایم ممکن نبود. دوستانم از من فاصله گرفتند. حوصله هیچ کس را نداشتم. نسبت به نماز و حجاب سست بودم، سست تر شدم. و امروز از آن همه شادی و نشاط و هیجان و گفتگوهای طولانی با او غم و اندوه و دلشوره و احساس حقارت و تنهایی برایم باقی مانده بود.

این ماجرای تلخ، یکی از هزاران نمونه ای است که همه روزه در گوشه و کنار جامعه بزرگمان روی می‌دهد، چرا؟
چرا مشاوران، شاهدان، و پدران و مادران این همه داستانها و سریال های تلخ و تکراری را در زندگی دیگران و اطرافیان خود شاهدند، بدون اینکه پند و عبرتی برای گروههای بعدی باشد، باز از همان سوراخی گزیده می شوند که گروههایی قبلی گزیده شده‌اند. بیایید با هم مروری کوتاه داشته باشیم به آثار و عوارض اینگونه روابط، و نیز بازکاوی روابط گروههای غیر همجنس، باشد که زمینه های پیشگیری از حوادث تکراری مذکور فراهم آید.

[h=2]پیامدهای روابط دختران و پسران[/h]یکی از پیش نیازها و کلیدهای موفقیت و آرامش در زندگی، آشنایی با روانشناسی ارتباطات و آگاهی از فنون و تکنیک های ارتباطی با گروههای مختلف اجتماعی بویژه گروه غیر همجنس می باشد.
عدم تعریف روابط سالم و هدفمند بین گروههای غیر همجنس با تأکید بر رویکرد دینی و فرهنگ بومی و ملی، موجب تنش ها و تلخی های آزاردهنده بین اعضای خانواده بخصوص بین والدین و فرزندان نوجوان و جوان و نیز بروز آسیب‌هایی نظیر فرار دختران و پسران از خانه، ازدواج های ناموفق، دوستی های ناسالم دختران و پسران، احساس شکست و ناکامی در فرآیند این نوع دوستی ها و بدنبال آن گسترش اعتیاد، خودکشی، افسردگی، افت تحصیلی و دهها معضل و مشکل دیگر در بین لایه های مختلف اجتماع گردیده است.
گروه دوم، دختران و پسرانی هستند که نه برای ازدواج که صرفاً برای به اصطلاح دوستی و گذران اوقات فراغت و ارضاء نیازهای عاطفی خود و کسب تجربیاتی نو و تزریق شور و نشاط و هیجان به زندگی تکراری، به طرح دوستی و رابطه می پردازند.

بنابراین بازکاوی و تبین روابط دختران و پسران یکی از ضروریات بسیار مهم جامعه امروز ما به شمار می آید.

[h=2]سه نوع رابطه[/h]در یک تقسیم بندی کلان سه نوع رابطه در جامعه امروز مابین گروههای غیر همجنس مشاهده می شود:
1- گروهی که بدون شناخت از مهارتهای ارتباطی و صرفاً با انگیزه های عاطفی، احساسی و البته با هدف ازدواج وارد عرصه روابط با جنس مخالف شده و با انگیزه‌ی شناخت بیشتر و آمادگی بهتر برای زندگی برتر! بر گستره و گرمی روابط می افزایند. و در این مسیر دیدارهای روزانه، گفتگوی تلفنی شبانه، پیامک‌های مستمر عاشقانه! و آرزوها و رؤیاهای کودکانه همه ذهن و زندگی دو طرف بخصوص، دختران را که عاطفی‌تر و زود باورترند را در برگرفته و در توهماتی افسانه ای فرو می غلتند. اما دیری نمی پاید که واقعیت ها چهره خشن خود را نمایان ساخته و واقعه تلخ مذکور بارها و بارها تکرار می شود.
فرایند معیوب مذکور زمانی رخ می دهد که دختر و پسر می توانند بدون طی کردن راههای پرخطر، بعد از تحصیل شرایط ازدواج، از طریق یک رابط واسط مجرب و متعهد که ازدواج کرده و در روابط زناشویی، فردی موفق و خوشبخت می باشد استفاده کرده و به راحتی می توانند فرد را هم تا حدّ هشتاد درصد شناسایی کنند. بدون اینکه دامنه حرارت علاقه و شور و هیجان ارتباط بین آنها گسترش یافته و دلبستگی موجب به حاشیه رانده شدن عقل در تصمیم گیریها شود؛ همسر آینده خود را بهتر و دقیق مورد شناسایی قرار دهند. البته بعد از شناخت کلیات و تأیید رابط و واسط و خانواده شان، در نشست ها و روابط سالم و آشکار (و نه پنهان) در منزل و منظر والدین دختر، جزئیات هم روشن شده و گام های محکم و مطمئن خود را به سوی ازدواجی پایدار و ماندگار و عشقی مبتنی بر عقل (و نه احساسی ناپایدار و کودکانه) بر می دارند.
2- گروه دوم، دختران و پسرانی هستند که نه برای ازدواج که صرفاً برای به اصطلاح دوستی و گذران اوقات فراغت و ارضاء نیازهای عاطفی خود و کسب تجربیاتی نو و تزریق شور و نشاط و هیجان به زندگی تکراری، به طرح دوستی و رابطه می پردازند.
این گروه ممکن است روزهای آغازین نسبتاً خوشی را با هم سپری کنند. اما وابستگی و علاقه ی توأم با تماسهای تلفنی، پیامک های مهیج و گفتگوها و دیدارهای پرخاطره تبادل هدایا و احساسات، این دوران را به فرآیندی غیرقابل بازگشت تبدیل نموده و دختر و پسر بدون تماس با یکدیگر (به شکل‌های مختلف) دچار نوعی احساس کمبود، کلافگی، بی حوصله شده و استرس و اضطراب و نگرانی، خوراک روزانه شان می شود.
پسر جوانی بعد از مواجه شدن با مخالفت والدین دوست دخترش برای ادامه ارتباط و انجام ازدواج با پاشیدن اسید به روی دختر ساده لوح (که او را عاشق خود می دانست) زندگی و زیبایی او را لگدمال کرد.

این گروه بدلیل غیر همجنس بودن نمی توانند برای همیشه دوستی خود را ادامه بدهند. چرا که بعد از ازدواج پسر یا دختر با فرد دیگری، قطع رابطه قطعی شده و طرفی که شاهد این ازدواج است، دنیایی پر از درد و حسرت و اندوه و احساس حقارت خواهد داشت. و آنکه ازدواج می کند، گاهی همسرش را با دوست غیرهمجنس خود مقایسه نموده، بین آن رؤیاهای شیرین و این واقعیت های نسبتاً تلخ و گزنده، گرفتار شده و زندگی را بر خود و همسرش تیره و تاریک نموده و با مرگ عاطفی(طلاق غیررسمی) هم آغوش می شوند.

هر چه دوستی های قبل از ازدواج بیشتر و گسترده تر، درگیریها و تنش های بعد از ازدواج بیشتر، پس هیچ آدم عاقل و دوراندیشی به دوستی ها و در واقع دشمنی های قبل از ازدواج تن نمی دهند. این گروه نیز همچون گروه اول از نظر فعالیت های درسی دچار افت تحصیلی شده و به لحاظ روحی و روانی از بی ثباتی و ناآرامی و افسردگی رنج می برند. خوشی های کودکانه ی خیابانی. و تلفنی و ... به سرعت به پایان می رسد و زمستانی سرد و پر درد و حسرت فرا می رسد. از نظر اجتماعی نیز بین دوستان، آشنایان و خویشان، شکست سختی را متحمل شده و نگاه دیگران به این گروه، نگاهی توأم با بی اعتمادی و بدبینی خواهد بود.
به لحاظ اخلاقی بی مبالات و نیز در بعد اعتقادی دچار تردید و دودلی در انجام فرایض دینی می شوند. چرا که همواره احساس گناه (رابطه عاطفی، شخصی، تحریک آمیز با نامحرم از نظر شرعی حرام و از نظر روانشناختی باعث خود کم بینی و بی ثباتی و استرس می شود) نموده و خود را در انجام تکالیف شرعی، سست و شکست خورده تلقی می کنند.
3- گروه سوم دختران و پسرانی هستند که دوران خوش دوستی های قبل از ازدواجشان بسیار وحشتناک‌تر و سیاه‌تر به پایان می رسد. که در این اجمال (به جای نقل دهها حادثه و رویداد واقعی که در آرشیو نگارنده پرونده پر حجم و سنگینی را تشکیل داده است) پیامدهای شوم و ناگوار این نوع دوستی ها را با تأکید بر خلاصه چند نمونه حادثه مرور می کنیم.

* دختری بعد از افشا شدن اهداف پلید دوست پسرش! تصمیم به قطع رابطه می گیرد. اما پسر با تهدید، خواهان ادامه روابط می شود. دختر امتناع می کند. پس با همدستی دوستانش، دوست دخترش را ربوده و یک هفته در زیر زمین منزلی مورد آزار و اذیت قرار داده و رهایش می کنند و از تمامی صحنه ها عکس و فیلم گرفته و دخترک را تهدید می کنند که اگر ماجرا را با کسی یا کسانی در میان بگذارند و دردسر ایجاد کند، با تکثیر و توزیع تصاویر مذکور در سطح محله و شهر، آینده اش را به تباهی می کشند. این، همان کسی بود که روز و شبی را بدون ارسال پیامهای عاشقانه و دیدارهای عاشقانه! با دوست دخترش سپری نمی کرد. قلب های تیرخورده و هدایای گاهی گرانقیمت و گردش ها و تفریح های پر از احساس و هیجان را از اصلی ترین برنامه های زندگی خود می دانست.
سرقت از اموال والدین و خویشان برای تأمین مخارج دوستی های خیابانی و پنهانی، بازی کردن با احساسات دختران ساده لوح و خوش باور با وعده ازدواج (پسر جوانی به 5 دختر وعده ازدواج داده و از هر 5 نفر مبالغی را به سرقت برده و صدمات حیثیتی به آنان وارد ساخته)، قتل های خانوادگی از دیگر عوارض و پیامدهای تلخ و ناگوار روابط دختران و پسران و دوستی های قبل از ازدواج است که همه روزه در جامعه روی می دهد.

* پسر جوانی بعد از مواجه شدن با مخالفت والدین دوست دخترش برای ادامه ارتباط و انجام ازدواج با پاشیدن اسید به روی دختر ساده لوح (که او را عاشق خود می دانست) زندگی و زیبایی او را لگدمال کرد.

* دختر جوانی، بعد از مطمئن شدن از اینکه دوست پسرش با دختر دیگری طرح دوستی ریخته. در پی تعقیب برآمد، آنان را در پارکی در حال قدم زدن دیده به خانه بازگشت درِ اطاقش را از داخل قفل کرد و گاز شهری را باز کرد و ...

* خانم جوانی با نگارنده (به عنوان مشاور خانواده) تماس گرفت و گفت: بر اساس توصیه ها و گفته های شما و معیارهایی که برای انتخاب همسر به من داده بودید. با جوانی با فرهنگ و با اصالت ازدواج کردم دو سالی است که با هم زندگی می کنیم. زندگی خوب و خوشی داریم. امّا چند روزی است که زندگی آرام و شیرینم در گرداب ناآرامی و تلخی فرو افتاده است. سر و کلّه دوست پسری که قبل از ازدواج با او مدتی رابطه عاطفی و کلامی داشتم، پیدا شده و با تهدید و ارعاب می گوید اگر با من نباشی تمامی خاطرات و با هم بودن هایمان را به همسرت خواهم گفت، چه کنم؟
سرقت از اموال والدین و خویشان برای تأمین مخارج دوستی های خیابانی و پنهانی، بازی کردن با احساسات دختران ساده لوح و خوش باور با وعده ازدواج (پسر جوانی به 5 دختر وعده ازدواج داده و از هر 5 نفر مبالغی را به سرقت برده و صدمات حیثیتی به آنان وارد ساخته)، قتل های خانوادگی از دیگر عوارض و پیامدهای تلخ و ناگوار روابط دختران و پسران و دوستی های قبل از ازدواج است که همه روزه در جامعه روی می دهد.
این دوستی ها چه به ازدواج منجر شود و چه به جدایی ختم شود در هر دو صورت آثار و عوارض تلخ و گزنده و سیاهی را در بر دارد. لذا هیچ آدم عاقلی به صرف گذران چند روز به اصطلاح خوش امروز، فرداهای خود را تیره و تباه نمی کند.
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
[h=1]روابط دختران و پسران از نگاه قرآن(2)[/h]

تأملی بر روابط دختر و پسر در جامعه دینی(1)
با نظر و نگاهی به آیات و روایات به روشنی در می‌یابیم که شرع مقدس اسلام در فردی‌ترین دستورات خود اجتماعی است و ارتباطات انسانی و اجتماعی را جزء اصلی‌ترین آموزه‌های خود قرار داده است. اگر بگوییم قرآن مجید آئین‌نامه ارتباطات است امری بدیهی را تأیید نموده‌ایم. رعایت حقوق شهروندی، نحوه ارتباط با والدین، همسایگان، خویشان، دوستان و محترم شمردن حریم بین محرم و نامحرم، آئین و آداب معاشرت، تعاون و مردم‌داری، صله رحم، رسیدگی به امور محرومان و مستمندان، جهاد، امر به معروف و نهی از منکر، خمس، زکات، نماز و ... از اصلی‌ترین مأموریت‌ها و عبادت‌های فردی و اجتماعی مسلمانان به شمار می‌آیند. با اندکی تأمل پی خواهیم برد که در تمامی آن عبادات، ارتباطات انسانی، اجتماعی بودن و مسئولیت‌های جمعی موج می‌زند.
بارزتر و جالب‌تر از همه اینکه؛ مهمترین دعایی که بر هر مسلمانی واجب است که آن را در واجب‌ترین اعمال خود، یعنی نماز - آن هم روزی ده مرتبه به ذهن و زبان جاری سازد، دعای «اهدنا الصراط المستقیم» است. دعایی که حتی اگر بطور انفرادی و در خلوت و خانه خود بخوانیم باید کلمات و جملاتی را ادا کنیم که حکایت از گریز از تک‌روی و حضور جدی و فعال و مفید در جمع و جماعت دارد: نعبد، نستعین، اهدنا، علینا.
به همان میزان که اسلام با جماعت بودن و ارتباط سالم و سودمند و هدفمند با همنوعان و شهروندان اعم از زن و مرد، دختر و پسر، شهری و روستایی، ... را مورد تأیید و تأکید قرار داده اختلاط و ارتباط ناسالم و آسیب زا و شکسته شدن حریم محرم و نامحرم و کشانیدن تمتعات و التذاذهای بصری، جنسی و عاطفی و هیجانی داخل خانواده به بیرون از آن را مورد نهی و نکوهش قرار داده است.
نقل و درج تنها بخشی از آیات و روایات در خصوص و فرهنگ ارتباطات و تعاون خود کتابی مفصل و مستقل خواهد شد. اما در این اجمال چند نمونه را با هم مرور می‌کنیم:
در سوره آل عمران (آیه 200) تعاون و تعامل در جهت نیکوکاری و تقوا مورد تأکید واقع شده «تعاوَنوا علی البر و تقوی و لا تعاونوا علی الاِثم و العُدوان»؛ در نیکوکاری و تقوا به یکدیگر کمک کنید، نه در گناه و ستمکاری .
در جای دیگر(سوره توبه/ آیه71) مردان و زنان مؤمن به تعامل و روابط هدفمند و مبتنی بر توسعه ارزش‌های دینی و فی مابین دعوت شده‌اند:
در نگاه رسول مکرم اسلام(صلی الله علیه و آله) نماز و عطر و زن، ترادف معنوی و مذهبی دارند و ذکر نام زن با این دو، نشان از مقام زن (در منظر آن مقام مکرم) دارد. بنابراین روابط گروههای غیر همجنس اگر با رعایت حجاب و عفاف و ادب و وقار و به دور از هرگونه تهییج و تحریک باشد نه تنها بلامانع است، بلکه از ضروریات و ملزومات جامعه اسلامی و امروزی به شمار می‌آید.

«والمؤمنون و المؤمنات بعضهم اولیاء بعضٍ یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر و یقیمون الصلوة و یؤتون الزکاة و ...»؛
مردان و زنان مؤمن همه یاور و دوستدار یکدیگرند – خلق را به کار نیک وادار و از کار زشت منع می‌کنند. نماز به پا می‌دارند و زکات می‌دهند...
و نیز در سوره نحل آیه 90 چنین آمده است:
«ان الله یامر بالعدل و الاحسان و ایتاء ذی القربی و ینهی عَن الفحشاء و المنکر »؛ «البته خدا (خلق را) فرمان به عدل و احسان می‌دهد و به بذل و عطا به خویشاوندان امر می‌کند و از افعال زشت و منکر و ظلم نهی می‌کند.
و در خصوص روابط دختران و پسران و زنان و مردان در جامعه و احترام متقابل(نور/ آیه30) این چنین تصریح شده است:

«قل للمومنین یغضوا مِن ابصارهم و یحفظوا فروجهم ذلک اَزکی لهم اِنّ الله خبیرٌ بما یصنعون»؛ (و ای رسول ما) مؤمنین را بگو تا چشم‌ها (از نگاه ناروا) بپوشند، و فروج و اندامشان را محفوظ دارند که این بر پاکیزگی (جسم و جان) شما اصلح است البته خدا به هر چه می کنید کامل آگاه است و نیز در مورد لزوم احترام مردان به زنان و پرهیز از تحقیر و تبعیض علیه آنان به جهت مقام و منزلت ویژه بانوان در رویکرد معصومین(علیهم‌السلام) به همین مقدار اکتفا می‌شود که رسول گرامی اسلام (در عصر رنسانس که زنان و دختران، موجودات درجه دوم تلقی می‌شدند) کرامت و لئامت مرد را به نحوه سلوک و تعامل او با زن موکول نموده است. یعنی اگر مردان با دختران و زنان، برخوردی انسانی و اسلامی داشته باشند، محترم و کریم، وگرنه حقیر و لئیم خواهند بود.
در نگاه رسول مکرم اسلام(صلی الله علیه و آله) نماز و عطر و زن، ترادف معنوی و مذهبی دارند و ذکر نام زن با این دو، نشان از مقام زن (در منظر آن مقام مکرم) دارد. بنابراین روابط گروههای غیر همجنس اگر با رعایت حجاب و عفاف و ادب و وقار و به دور از هرگونه تهییج و تحریک باشد نه تنها بلامانع است، بلکه از ضروریات و ملزومات جامعه اسلامی و امروزی به شمار می‌آید.
حذف زنان از عرصه‌های فرهنگی، هنری، اجتماعی و اقتصادی و حتی سیاسی به معنای حذف نیمی از نیروهای فعال و تأثیرگذار جامعه از رشد و پیشرفت کشور می‌باشد.
بنابر آنچه در سطور مذکور آمد، فضایی که امروز در بین بخشی از لایه‌های اجتماعی کشورمان در خصوص ارتباط دختران و پسران و زنان و مردان جوان حاکم شده و دل هر انسان صالح و مسلمان و غیرتمندی را به درد می‌آورد، نه تنها با احکام و دستورات دینی ما همسو و همسان نیست بلکه با قواعد و هنجارهای مورد تأیید روانشناسان و جامعه شناسان منصف و متعهد نیز منطبق نمی‌باشد. فرآیند معیوب مذکور مشکلات و معضلات بسیاری را بوجود آورده که در صفحات بعدی مورد بحث و تحلیل واقع خواهد شد. به منظور رعایت اصل اجمال در نگارش آشنایی با نحوه ارتباط دختر و پسر از منظر وحی ماجرای موسی(ع) و دختران شعیب را به عنوان الگویی آسمانی با هم مورد تأمل و توجه قرار می‌دهیم.
[h=2]به همان میزان که اسلام با جماعت بودن و ارتباط سالم و سودمند و هدفمند با همنوعان و شهروندان اعم از زن و مرد، دختر و پسر، شهری و روستایی، ... را مورد تأیید و تأکید قرار داده اختلاط و ارتباط ناسالم و آسیب زا و شکسته شدن حریم محرم و نامحرم و کشانیدن تمتعات و التذاذهای بصری، جنسی و عاطفی و هیجانی داخل خانواده به بیرون از آن را مورد نهی و نکوهش قرار داده است.

موسی و دختران شعیب
[/h]یکی از نمونه‌های بارز رابطه دختر و پسر در قرآن، رابطه‌ای است که در آیات 23 و 24 سوره قصص طرح و تبیین شده است. موسی(ع) به عنوان فردی تبعیدی هم بیکار مانده است، هم همسر اختیار نکرده و هم بدون خانه و آشیانه!
دختران جوان شعیب در گوشه‌ای به انتظار فرصتی مناسب برای سیراب کردن گوسفندانشان ایستاده‌اند، موسی (ع) که برای رفع تشنگی به سمت چاه رفته بود جلو می‌رود. سئوال می‌کند جواب می‌شنود به علت حضور مردان در کنار چاه (آبشخور گوسفندان) کار سیراب کردن گوسفندان را به تأخیر انداخته‌ایم. پدر ما هم پیر است و برای کار کردن ناتوان. لذا ما به این کار (اقتصادی و تولیدی) همت گمارده‌ایم. موسی(ع) که در نیکوکاری و طرفداری از مظلومان پیشرو بود به دختران شعیب یاری می‌رساند تا دام‌های خود را سیراب کنند. این همان کار پیامبرانه است: کار بدون چشم داشت، فقط برای رضای خدا، حفظ عفت و پارسایی در ارتباط با افراد غیر همجنس، بدون انگیزه‌های غریزی.

این وعده الهی است که: «ان تنصرالله ینصرکم»؛ خدا از بالا دو پیامبر (موسی و شعیب) را به هم می‌رساند. دختران شعیب از موسی خواستند تا برای کار با پدرشان ملاقات کند. انجام شد، شعیب پیامبر(ع)، وقتی موسی را جوانی برومند، حق شناس، خویشتندار و صالح یافت پیشنهاد: کار در مزرعه، ازدواج با یکی از دخترانش، سکونت در محل کار را داد، بدین ترتیب اشتغال، ازدواج، مسکن، سه لازمه مهم زندگی جوانان برای موسی(ع) در فرآیند ارتباطی و حفظ عفت و کرامت و تقوا حاصل شد.

[h=2]نکات مهم ماجرای مذکور:[/h]1- دختران با حفظ حجاب و عفاف می‌توانند به فعالیتهای اجتماعی - اقتصادی بپردازند.
2- دختران از مرد نامحرم (حضرت موسی) برای رفع مشکل سیراب کردن گوسفندانشان درخواست کمک نکردند. این موسی بود که از آنان سئوال کرد.
3- ارتباط کلامی، بسیار کوتاه بود. شخصی نبود، بلکه کاری بود.
4- ارتباط کلامی در جمع و اجتماع انجام گرفت نه در خلوت. علنی بود، نه پنهانی .
5- نیت و انگیزه غریزی، جنسی، مادی نبود، صرفاً مساعدت و یاری و جلب رضایت خدا بود.
6- دختران شعیب با یکدیگر بودند، نه به تنهایی، یعنی دختران در بیرون رفتن سعی کنند تنها نروند، بلکه حداقل دو نفر باشند تا امنیت بیشتری برای آنان حاصل شود.
7- دختران در محیط کار از اختلاط با مردان پرهیز کنند.
8- مردان احساس مسئولیت کنند و نسبت به زنان عفیفه و پاکدامن و با حیاء بی تفاوت نباشند.
9- موسی(ع) با هر دو دختر سخن گفت و به هر دو کمک کرد، تا شبهه و توهمی ایجاد نشود.
10- موسی(ع) بعد از کمک و صحبت در حد ضرورت، ارتباط را ادامه نداد و به سرعت به سایه رفت. و از آنان دور شد.
البته ماجرای مذکور پیامها و نکات آموزنده و ارزنده بسیار دیگری نیز در بر دارد که طرح و تبیین آنها در این مقال نمی‌گنجد، لذا به منظور ارائه الگویی قرآنی به این مقدار اکتفا و علاقمندان را به تفاسیر معتبر ارجاع می‌دهیم.
 

Similar threads

بالا