خواهشا فقط بخوانید
خواهشا فقط بخوانید
حضرت حسین بن علی رضی الله عنهما
حسین بن علی رضیاللهعنه در پنجم شعبان سال چهارم هجری در مدینه منوره متولّد شد.
رسول الله صلیاللهعلیهوسلم او را تحنیك كرد و در گوشش اذان داد و در حق وی دعا کرد، و او را حسین نام نهاد، و روز هفتم برایش عقیقه نمود. برایش دعا فرمود و نامش را "حسین" گذاشت. وی
از همان کودکی شجاع و دلیر بود. حسین رضی الله عنه هنگام وفات رسول اكرمصلی الله علیه و سلم حدود شش سال و نیم عمر داشت؛ زیرا او در ماه شعبان سال چهارم هجری به دنیا آمد و رحلت رسول اكرمصلی الله علیه و سلم روز دوشنبه دوازدهم ربیع الاوّلسال یازدهم هجری واقع شد.
برخی حالات و فضایل حضرت حسین رضی الله عنه
آن
حضرت صلی الله علیه وسلم درحق وی فرمود:
«حسین منی و انا من حسین، اللهم احبّ حسیناً» حضرت حسین رضی الله عنه از من و من از حضرت حسین هستم، بار الها! حضرت حسین رضی الله عنه را محبوب دار.
ابن حبان،
ابن سعد، ابویعلی و ابن عساکر از حضرت جابر ابن عبدالله رضی الله عنه روایت کرده اند که وی فرمود: از رسول الله صلی الله علیه وسلم شنیدم که فرمود: «من سرّه ان ینظر الی رجل من اهل الجنة وفی لفظٍ سیّد شباب اهل الجنة فلینظر الی حسین بن علیّ»
کسی که بخواهد به یکی از مردان جنت نگاه کند یا فرمود به نوجوانان اهل جنت نظر دارد، حضرت حسین رضی الله عنه را نگاه کند.
حضرت ابو هریره رضی الله عنه می فرماید: یکدفعه رسول الله صلی الله علیه وسلم در مسجد تشریف فرما بود، فرمود: آن دو پسر بچه شوخ کجایند؟ یعنی حضرت حسن و حسین رضی الله عنهما، ناگاه هر دو آمده و خود را به بغلش انداختند و به داخل کردن انگشت در محاسن مبارک آغاز نمودند، آنوقت رسول الله صلی الله علیه وسلم دهان حضرت حسین رضی الله عنه را بوسید و فرمود: بار الها! من بااین شخص محبت دارم ،شما هم با این و با کسی که با این محبت کند، محبت داشته باشید.
روزی ابن عمر...... به سایه کعبه نشسته بود، دید که حضرت حسین رضی الله عنه از جلو دارد می آید، بمحض دیدن او، فرمود:
این شخص در این زمان نزد اهل آسمان، از تمام افراد روی روی زمین محبوبتر است.
حضرت حسین رضی الله عنه بسیار سخاوت داشت، جهت همکاری با مردم از جان و مال خویش دریغ نمی ورزید، و می فرمود: بر آوردن حاجت شخصی نزد من از یک ماه اعتکاف بهتر است.
ابوایوب انصاری رضی الله عنه میفرمايد: روزی نزد رسول الله صلی الله علیه و سلم رفتم، دیدم كه حسن و حسین رضیالله عنهما بر روی سینه مبارک رسولالله صلی الله علیه و سلم بازی میكنند، گفتم: یا رسول الله! اینها را دوست داری؟ فرمود: چرا دوست نداشته باشم،
اینها دو ریحانه (موجبراحت و شادمانی) من در دنیا هستند.
حضرت حارث از حضرت علی رضیاللهعنه (به طور مرفوع) روایت كرده است كه پیامبر اكرم صلی الله علیه و سلم فرمود: «
حسن و حسین سرور جوانان بهشت هستند».
................
حضرت حسینرضی الله عنه بسیار نمازگزار و روزهدار بود، ایشان بیست بار پیاده به زیارت خانه خدا رفتند.
حسینرضی الله عنه بسیار متواضع بود، روزی بر جماعتی از فقرا كه پاره نانهایی بر زمین گذاشته بودند و میخوردند گذر نمود و در حالی كه بر مركبی سوار بود به آنها سلام گفت، آنان به او گفتند: ای پسر رسول خدا! بفرمایید!. حسین از مركب خویش فرود آمد و فرمود: «إنَّ اللهَ لا یحِبُّ الْمُسْتَكْبِرینَ»؛ (خداوند
مستكبران را دوست ندارد»، آنگاه نشست و با آنها مشغول خوردن شد و سپس فرمود:
شما مرا دعوت كردید، من هم اجابت نمودم، اكنون من شما را برای صرف غذا به خانه خود دعوت میكنم، آنها دعوت او را پذیرفتند و به منزل وی رفتند.
........................
فاجعهی كربلا
اگر امكان طفره رفتن از ذكر این حادثه دلخراش وجود داشت، حادثهای كه سر هر مسلمان را از شرم پایین میآورد و پیشانیاش را عرقآلود میكند، ما اصلاً به ذكر آن نمیپرداختیم، اما تاریخ همگام با حوادث تلخ و شیرین به سیر خود ادامه میدهد و مورّخ به خاطر ثبت وقایع و اتمام سخنخود مجبور است برخلاف خواست قلبی خود به ذكر این گونه فاجعهها بپردازد.
حضرت حسینرضی الله عنه از بیعت با یزید خودداری كرد و بر این امر اصرار ورزید و در شهر جدّ بزرگوارش ماند. یزید و كارگزارانش امتناع وی را بیش از انكار عبدالله بن عمر، عبدالرحمن بن ابیبكر و عبدالله بن زبیر و دیگران اهمیت دادند؛ زیرا از قرابت او با رسول الله صلیاللهعلیهوسلم و تأثیر این قرابت آگاهی داشتند و موضعِ پدرش را در برابر حكومت امیر معاویه پیشنظرداشتند؛ اما باز هم حضرت حسینرضیاللهعنه نرمش اختیار نكرد و تسلیم نشد و از موضعی كه با بصیرت و اطمینان انتخاب كردهبود منحرف نگشت.
..................................................
حسین بن علی رضی الله عنه در راه كوفه
حضرت حسینرضی الله عنه ...........در بین راه از قتل مسلم و هانی بن عروة اطّلاع یافت. آنگاه بارها «إنا لله و إنا إلیه راجعون» را میخواند. مردم گفتند: حال كه چنین است خودتان را به كشتن ندهید. فرمود: «زندگی بعد از آنها فایدهای ندارد». وقتی به محل "حاجز" رسید فرمود: «شیعیان ما دست از یاری ما كشیدهاند، هر كس دوست دارد از همین جا برگردد و هیچ گونه ملامت و سرزنشى متوجه او نخواهد شد». با شنیدن این سخن عدهای ازهمراهان پراكنده شدند (اینها بادیه نشینانی بودند كه در بین راه به ايشان پیوسته بودند) و به جز كسانى كه از مكّه با لشكرهمراه بودند كس ديگری باقی نماند.
عبیدالله بن زیاد سپاهی به فرماندهی "حرّبن یزید تمیمی" به سوی حضرت حسین رضیاللهعنه فرستاد. حرّ در محلی به نام "ذوحم" به حضرتحسین رضی الله عنه رسید. حضرت حسین رضی الله عنه نماز ظهر را با آنان خواند و هر گروه به جای خود بازگشتند. بعد از ادای نمازعصر، حضرت حسین رضی الله عنه دو كیسهی انباشته از نامه بیرون آورد و در برابر ایشان بر زمین ریخت و تعدادی از آنها را خواند و سبب آمدن خود را توضیح داد. حرّ گفت: «ما از كسانی كه برای تو نامه نوشتهاند نیستیم، ما برای جنگ با شما نیامدهایم، فقط مأموریت داریم تا رسیدن به نزد ابن زیاد شما را همراهی كنیم». حضرت حسینرضی الله عنه فرمود: مرگ از این كار آسانتر است. حرّ با شنیدن این حرف برگشت و به گوشهای رفت. در این هنگام جمعی از مردم كوفه به نزد حسین رضی الله عنه آمدند. از آنان احوال مردم آنجا را جویا شد. یكی از آنان كه مجمّع بن عبیدالله عامری بود گفت: «سران و بزرگان مردم رشوههای بزرگ دریافت كردهاند و كیسههایشان پر شده است و همگی علیه شما همدست شدهاند، اما بقیهی مردم، دلهایشان به هوای شما پَر میزند، ولی فردا شمشیرشان به كشتن شما از نیام بیرون خواهد آمد».
هنگامی كه حضرت حسین رضی الله عنه به محل "نینوا" (نزدیك كربلا) رسید پیك ابن زیاد نامهای برای حرّ آورد كه به او فرمان داده بود تا حضرت حسین رضی الله عنه را از راه بیابانی آرام آرام به سوی عراق هدایت كند، تا سپاه او در رسد. روز بعد (دوممحرم سال 61 هـ.) عمر بن سعد با لشكرش از راه رسید. ........... اما شمربن ذی الجوشن مخالفت كرد و گفت: باید او به فرمان تو تن در دهد. زیاد به عمر بن سعد همین چیز را ابلاغ كرد. حسینرضی الله عنه گفت: «سوگند به خدا كه این كار را نخواهم كرد».
عمربن سعد جنگ با حسین رضی الله عنه را به تأخیر انداخت و وقتگذرانی كرد. زیاد، شمربن ذی الجوشن را به سوی او فرستاد و به او گفت: نزد عمربن سعد برو، اگر او پیشروی كرد همراه او بجنگ، درغیر این صورت گردنش را بزن و خود به جای او فرمانده باش!.
در میدان كربلا
هنگامی كه حضرت حسینرضی الله عنه به كربلا رسید پرسید: اسم این سرزمین چیست؟ گفتند: كربلا. فرمود: «آری! كرب (غم) و بلا». ابن زیاد به ابن سعد فرمان داد تا آب را بر روی حضرت حسینرضی الله عنه ببندند. حضرت حسین رضی الله عنه خطاب به یارانش در حالیكه شمشیرهای خود را حمایل كرده بودند فرمود: «آب بردارید و اسبهای خود و اسبهای دشمن را سیراب كنید». و نماز ظهر را با آنان خواند.
ابن سعد، شمربن ذی الجوشن را به فرماندهی پیاده نظام منصوب كرد. شب پنجشنبه نهم محرم به حسین و یارانش تاختند. حسین رضی الله عنه در آن شب به اهل بیتش سفارشهایی كرد و برای یارانش خطبهای ایراد نمود و فرمود:«شما اختیار دارید بروید و مرا تنها بگذارید؛ زیرا دشمن مرا میخواهد». برادران، پسران و برادرزادگان وی عرض کردند:«خدا هرگز روزی را نیاورد كه پساز تو زنده بمانیم». فرزندان عقیل گفتند: «خود و اموال و خویشان خود را فدایت خواهیم كرد، بعد از شما زندگی برای ما تلخ و ناگوار خواهد بود».
............
. حضرت حسین رضی الله عنه نزدیك سپاه دشمن رفت و آنها را از نسب، مقام و مرتبت و فضایل خویش آگاه ساخت و فرمود: «من فرزند دختر پیامبر شما هستم. به خود آیید و از خویشتن بپرسید كه آیا برای شما رواست كه فردی چون مرا بكشید؟...».
در این هنگام حرّبن یزید ریاحی به اسب خود نهیب زد و به حضرت حسین پیوست و در ركاب او جنگید تا كشته شد.
شمربن ذیالجوشن به یاران حسین رضی الله عنه حمله برد. آنان مردانه در برابر او ایستادگی كردند. حسینرضی الله عنه برای آنان دعایخیر میكرد و میفرمود:«خداوند بهترین پاداش پرهیزگاران را به شما عنایت كند». یاران حضرت حسین تا پای جان جنگیدند. بسیاری از برادران حسین بن علی رضیاللهعنهما به شهادت رسیدند. "شمر" فریاد برآورد كه؛ منتظر چه هستید؟ او- حسین- را بكشید. "زرعه بن شریك تمیمی" پیشرفت و با شمشیر به شانه مبارکش ضربهای وارد کرد. سپس "سنان بن انس نخعی" جلو رفت و ابتدا ایشان را با نیزه مورد ضربه قرار داد و سپس از اسب فرود آمد و سر مبارک حضرت حسین را از تن جدا كرد.
ابومخنف به نقل از جعفربن محمد میگوید: «هنگامی که حضرت حسین رضیاللهعنه به شهادت رسید سی و سه زخمِ نیزه و سی و چهار ضربه شمشیر بر بدن مبارکش ظاهر بود».
بنابر قول مشهور مورخین تعداد كسانی كه با حضرت حسین رضی الله عنه در كربلا شهید شدند هفتاد و دو نفر بودند. از محمّدبن حنفیه نقل شده است كه: «هفده نفر از نسل حضرت فاطمه رضی الله عنها به همراه حضرت حسین رضیاللهعنه به شهادت رسیدند».
فاجعهی كربلا از منظر علمای اهل سنّت
امامان و بزرگان اهل سنّت همواره این كار یزید و فرماندهان او مانند عبیدالله بن زیاد، عمر بن سعد و شمربن ذی الجوشن را زشت دانسته و از آنها اعلام برائت و بیزاری نمودهاند و به شهادت رساندن ظالمانه حضرت حسین رضی الله عنه و یاران او را كاری بسیار نفرتانگیز دانسته و ناراحتی قلبی خویش را اظهار داشتهاند.
منبع : پایگاه اطلاع رسانی سنی آنلاین