دیدن صحنه ای که فکر میکنیم قبلا اتفاق افتاده{deja vu}

کاپلو

عضو جدید
کاربر ممتاز

دژاوو(deja vu) يـک واژه فرانسوي به معني "از پيش ديده شده" ميباشد. دژاوو عبارت است از، احساسي که گويي شما صحنه، فرد و يا شيئي را قبلا ديده و تجربه کرده ايد، در حالي که براي نخستين بار است که با آن مواجه ميشويد. اين احساس آشنايي عجيب و غريب معمولاً با بهت و ترس نيز همراه است. وجه تمايز آن با پيش آگاهي (precognition) آنست که دژاوو درحين واقعه تجربه ميگردد و نه پيش از آن. 70 درصد افراد جهان حداقل يکبار در طول زندگي خود چنين پديده اي را تجربه کرده اند. بيش از 40 نظريه در رابطه با علت پيدايش اين پديده مطرح گرديده است. حالت دژاوو معمولاً بين 10 تا 30 ثانيه بطول مي
انجامد. اصطلاح دژاوو براي نخستين بار توسط اميل بويراک در سال 1876 ميلادي مطرح گرديد.


دلايل غلط بروز دژاوو:
تناسخ روح - دخالت روح انسان - روشن بيني - حواس فراطبيعي - پيش آگاهي.

دژاوو مزمن: برخي افراد سالخورده بطور مداوم چنين پديده اي را تجربه ميکنند. حتي از مراجعه به پزشک سرباز ميزنند، چراکه تصور ميکنند قبلاً به پزشک مراجعه کرده اند، اما مشکلشان حل نگرديده است. به باور پژوهشگران اين افرد داراي نارسايي در لوب گيجگاهي ميباشند. مداراتي که وقتي شما چيزي را به خاطر مي آوريد فعال ميگردند، در اين عارضه همواره در حالت روشن باقي مي مانند. بنابراين خاطراتي را خلق ميکنند که عملاً وجود نداشته اند.

دژاوو به دو دسته تقسيم بندي ميگردد:

1- دژاوو تداعي گر: در افراد سالم روي ميدهد. اين حالت هنگامي که شما چيزي را مي بينيد، مي شنويد و يا مي بوييد، احساسي را در شما پديد مي آورد، که در آن چيزهايي که پيشتر ديده ايد، شنيده و يا بوييده ايد را برايتان تداعي ميکند. اين نوع دژاوو يک تجربه مبتني بر حافظه است و مراکز حافظه در مغز مسئول پيدايش آن ميباشند.

2-دژاوو بيولوژيکي: در افراد مبتلا به صرع لوب گيجگاهي روي ميدهد. اين بيماران معمولاً درست پيش از تجربه تشنج، دژاوو را تجربه ميکنند. اين نوع دژاوو با نوع قبل بطور واضح و بارزي متفاوت است. فردي که دژاوو بيولوژيکي را تجربه ميکند، به واقع باور دارد که اين شرايط را عيناً در گذشته تجربه کرده است، و نه يک احساس لحظه اي که فوراً ناپديد ميشود.


نکته: دژاوو در اختلالات رواني نظير اضطراب، افسردگي، اختلالات گسستگي و اسکيزوفرنيا نيز مشاهده ميگردد.
نکته: رده سني بين 15 تا 25 سال بيش از ساير گروه هاي سني دژاوو را تجربه ميکنند. تجربه دژاوو با افزايش سن کاهش مي يابد.

نکته: پديده دژاوو بيشتر توسط افرادي که بيشتر سفر ميکنند، متمول بوده، از تحصيلات بالاتري برخوردارند، قوه تخيل فعال تري دارند، قادر به ياد آوري روياهاي خود هستند و روشنفکرتر هستند تجربه ميگردد.

نکته: برخي پژوهشگران اعتقاد دارند دژاوو بيشتر در زمانهايي که فرد مضطرب و داراي استرس است بيشتر تجربه ميگردد. برخي نيز عکس اين فرضيه را قبول دارند. يعني هر چه فرد آرام تر و آسوده خاطر تر باشد، احتمال اينکه دژاوو را تجربه کند بيشتر است.

• نظريه هاي پيشتاز:

1-توجه تقسيم شده (divided attention): که به نظريه تلفن همراه نيز شهرت دارد، هنگامي که ما حواسمان به چيزي منحرف ميگردد (صحبت با تلفن همراه)، باز بطور نيمه خودآگاه (زير آستانه اي) وقايع پيرامون خود را به حافظه مي سپاريم، اما ممکن است آنها را بطور آگاهانه در حافظه خود ثبت نکنيم. سپس وقتي که ما فرصت مي يابيم به عملي که در حال انجامش ميباشيم تمرکز يابيم (رانندگي)، پيرامون ما آشنا بنظر خواهند رسيد. براي مثال وقتي که شما براي نخستين بار وارد منزلي ميشويد، توجه شما بيشتر به صاحبخانه معطوف است، اما مغز شما در اين حين خانه را از حيث ديداري، شنيداري و يا بويايي مورد پردازش قرار ميدهد. و شما وقتي که به خانه نظر مي افکنيد، چنين ميپنداريد که قبلا آن جا بوده ايد.

تجربه اوليه يا بطور کامل مورد توجه قرار نگرفته و يا بدرستي و با جزئيات در حافظه رمز گذاري نشده است. بنابراين شرايط فعلي آغازگر يادآوري اجزاء از گذشته مي شود. فرد از آنجايي که دقت کافي نکرده، عمده تجربه اوليه را فراموش کرده است. تجربه اوليه ممکن است چند ثانيه تا چند دقيقه قبل از حالت دژاوو روي داده باشد.

نکته:ذهن ناخودآگاه اندکي سريعتر از ذهن خودآگاه ما شرايط پيرامون ما را پردازش و ادراک ميکند.

2-نظريه هولوگرام(hologram theory):خاطرات همچون هولوگرام ميباشند،يعني شما ميتوانيد کل تصوير 3 بعدي را توسط هر کدام از اجزاء کل بازآفريني کنيد. هر چه آن اجزاء کوچکتر باشند، تصوير نهايي مبهم تر خواهد بود. دژاوو هنگامي رخ ميدهد که برخي از جزئيات موجود در محيطي که ما در آن حضور داريم (صحنه، بو، صدا) مشابه برخي بقاياي خاطره ما از گذشته است، که مغز ما صحنه کامل را از روي اجزاء (موجود فعلي) بازآفريني کرده است.

3-پردازش دوگانه(dual proccesing): و يا تاخير ديداري مبتني است بر اينکه چگونه مغز اطلاعات جديد را پردازش کرده و خاطرات کوتاه مدت و بلند مدت را ذخيره ميکند. به باور برخي دانشمندان پاسخ به تاخير افتاده نورولوژيکي علت دژاوو است. از آنجايي که اطلاعات به مرکز پردازش مغز از طريق بيش از يک مسير وارد ميگردد، امکان دارد که گاه آن تلفيق و ترکيب اطلاعات با يکديگر همزماني نداشته باشند. لوب گيجگاهي چپ مغز مسئول طبقه بندي اطلاعات ورودي ميباشد. لوب گيجگاهي اطلاعات را دو مرتبه، با يک تاخير چند ميلي ثانيه اي بين ارسال دو پيام دريافت ميکند. يک بار مستقيما و يک بار ديگر از راه انحرافي از نيمکره راست مغز. چنانچه تاخير ارسال پيام دوم اندکي بيشتر از معمول طول بکشد، مغز ممکن است اطلاعات را به غلط زمانبندي کرده و به عنوان يک حافظه پيشين ثبت کند، که در اين صورت حس ناگهاني آشنايي به انسان دست ميدهد.

- مسير سيگنالهاي دو چشم به سمت مغز از حيث طول اندکي متفاوت است. مغز اطلاعات را از يک چشم دريافت کرده و فوراً در حافظه ثبت ميکند. لحظه اي بعد سيگنال از چشم دوم به مغز ميرسد. سپس مغز فوراً در مي يابد که اطلاعات دريافتي آشنا است، دقيقا مشابه آنچه در حافظه موجود است. هرگاه اختلاف ورود اطلاعات دو چشم بيش از 0.025 ثانيه بطول انجامد ،ممکن است مغز دو تصوير را يک تصوير واحد تفسير نکرده و حالت دژاوو به انسان دست دهد.

- انسان در واقع دو روش پردازش اطلاعات ديداري مجزا در مغز خود دارد. يک مسير ساقه مغز که در مراحل اوليه تکامل، مغز براي پردازش اطلاعات ديداري از آن استفاده ميکرده است. و مسير جديد تالاموس که انسان امروزي از آن استفاده ميکند، چراکه کارامدي و سرعت عمل آن بيشتراست. سرعت پردازش اطلاعات ديداري در مرکز تالاموس 0.025 ثانيه سريعتر از مرکز ساقه مغز است. برخي افراد که کماکان مسير قديمي ساقه مغزشان فعال است، مغز دو تصوير مجزا از يک صحنه دريافت ميکند که دژاوو را پديد مي آورد.

4- منابع ديگر خاطرات: ما داراي خاطرات ذخيره شده فراواني از جوانب گوناگون زندگي خود هستيم. نه تنها از تجارب شخصي خودمان بلکه از تجارب ديگران، فيلم هاي سينمايي، تصاوير و کتاب هاي که مطالعه شان کرده ايم. ما ممکن است خاطرات محکمي از چيزهايي که ديده و يا خوانده ايم در حافظه مان داشته باشيم، بدون اينکه آنها را شخصاً تجربه کرده باشيم. به مرور زمان اين خاطرات ممکن است به ذهن ما رانده شوند. وقتي ما چيزي را مي بينيم و تجربه مي کنيم که بسيار شبيه يکي از همين خاطرات است به ما احساس دژاوو دست ميدهد.

5-روياها: عقيده بر آنست که روياها مستقيماً بدون ورود به حافظه کوتاه مدت در حافظه بلند مدت ثبت ميشوند. دژاوو ممکن است خاطره يک روياي فراموش شده با عناصر يکسان در تجربه فعلي در بيداري باشد.

6-عقيده زيگموند فرويد:دژاوو هنگامي روي ميدهد که فرد خودبخود يک خيالپردازي ناخوداگاه را به خاطر مي آورد. از آنجايي که (آن خيالپردازي) ناخودآگاه است مضمون و محتواي خيالپردازي از سطح آگاهي بلوکه شده است. اما حس آشنايي (به خودآگاه) نشت ميکند و تجربه دژاوو را پديد مي آورد.

7-اختلال در فراِيند حافظه علت ايجاد دژاوو ميباشد:


مراکز حافظه در مغز:

1- قشر پيش پيشاني+هيپوکامپ(hippocampus): مسئول يادآوري آگاهانه ميباشند.
2- اتصالات قشر مخ+قشر پاراهيپوکامپال(parahippocampal gyrus):مسئول احساس آشنايي مي باشند.

نکته:قشر پاراهيپوکامپال (parahippocampal gyrus) ما را قادر ميسازد تا تعيين کنيم چه چيز برايمان آشنا و چه چيز آشنا نيست (بدون بازيايي خاطره خاص آن). مسئوليت حافظه بلند مدت را نيز برعهده دارد.

نکته:هيپوکامپ ما را قادر ميسازد تا آگاهانه وقايع را بخاطر آوريم.

3- آميگدال (بادامه)(amygdala):مسئوليت هشياري ما در زمان حال را بر عهده دارد.
4- هيپوتالاموس(hypothalamus):مسئولي حافظه كوتاه مدت انسان را بر عهده دارد.

ما اطلاعات را از محيط ميگيريم و آنرا در حافظه کوتاه مدت خود نگه ميداريم و سپس با حافظه بلند مدت خود مقايسه کرده و تصميم گيري مي کنيم. اما دژاوو وقتي پيش مي آيد که اطلاعات دريافت شده از محيط بجاي پردازش شدن در بخشي از مغز که مسئول پردازش زمان حال است (بادامه) به دلايل خاصي در قسمتهاي مربوط به حافظه کوتاه مدت يا بلند مدت (هيپوتالاموس يا پاراهيپوکامپال) پردازش ميشوند. در اين شرايط چيزهايي که از محيط توسط مغز دريافت ميشوند، براي انسان احساس "خاطره بودن" ميدهند و در اينجا است که حالت دژاوو به انسان دست ميدهد.

نکته:دژاوو زماني رخ ميدهد که قسمت پاراهيپوکامپال بطور موقت بر اثر فعاليت طبيعي هيپوکامپ فعال ميگردد.
نکته: همپوشاني ميان سامانه هاي عصبي مسئول حافظه کوتاه مدت و حافظه بلند مدت، علت ايجاد دژاوو مي باشد.


انواع دژاوو:
deja vecu =از پيش تجربه شده
deja senti=از پيش حس شده
deja visite=از پيش بازديد شده
deja voulu=از پيش آرزو شده
deja entendu=از پيش شنيده شده
deja eprouvre=از پيش تجربه شده
deja fait=از پيش انجام شده
deja pense=از پيش انديشيده شده
deja su=از پيش دانسته شده
deja dit=از پيش بيان شده (مضمون)
deja lu=از پيش خوانده شده
deja reve=از پيش در رويا ديده شده
deja parle=از پيش بيان شده (عين واژه ها)
deja recontre=از پيش ملاقات شده

نکته: جامائس وو (جومس وو) jamais vu: به معني"هرگز ديده نشده" حالت عکس دژاوو ميباشد. هرگونه وضعيت و صحنه آشنا که براي ناظر ناآشنا بنظر رسد. فرد در يک لحظه يک شخص، واژه و يا مکان آشنا را نميتواند تشخيص بدهد، و تصور ميکند تا به حال با آن روبرو نشده است. مثلاً وقتي با دوست خود در حال صحبت کردن ميباشيد، ناگهان تصور ميکنيد با يک فرد غريبه در حال گفتگو هستيد.

نکته: پرسک وو (presque vu) : به معني"تقريبا ديده شده" ميباشد. به حالتي اطلاق ميگردد که اطلاعات آشنا بوده و اما دسترسي به آنها امکان پذير نيست. اصطلاح "نوک زبان بودن" ميباشد.
 

کاپلو

عضو جدید
کاربر ممتاز
انسان در گذشته به خاطر نبودن علم هر وقت چیز بی جوابی را میدید به روح و غیره ربط میداد ولی هم اکنون دیگه همه چی اثبات شده.دیگر نمیتونید از جهل مردم سواستفاده کنند
 

s.ferdows

عضو جدید
کاربر ممتاز
انسان در گذشته به خاطر نبودن علم هر وقت چیز بی جوابی را میدید به روح و غیره ربط میداد ولی هم اکنون دیگه همه چی اثبات شده.دیگر نمیتونید از جهل مردم سواستفاده کنند

نه همه چی اثبات نشده

همه چی وقتی امام عصر ظهور کنند اثبات میشه

پس هنوز جهل هست!!!!!!!!!!!
 

hemmat27

عضو جدید
فقط میتونم به خاطر عقاید دیگران سکوت کنم:D

بهتره سکوت نکنی!!!
به نظرم به حال افکار و عقاید خودت گریه کن!!!
تو چه مدعیه علمی هستی؟ که از خوندن کتابهای یه آخوند میترسی؟!!!
میترسی بخونی و ببینی حقه بعد زورت بیاد نظرت و عوض کنی؟
اگر واقعا چیزی حالیت میشد کتاب هایی که من میگفتم میخوندی و نقد میزدی! نه اینکه بترسی و حتی بقیه هم نهی کنی از خوندن اون کتابها!
تو که جز کپی پیست کاری نکردی تا حالا!
واقعا کسایی که از این حرف های تو تاثیر بگیرند...
 

کاپلو

عضو جدید
کاربر ممتاز
چرا حالیت نمیشه.
وقتی میخوام ریاضی بخونم هرگز نمیرم.کتاب یک فیزیکدان یا یک اخوند را بخونم.
هر علمی برای خودش هست.
اخه یک اخوند بیخود میکنه در مورد یک مساله علمی و روانشناسی صحبت کنه.
بزرگترین فیزیکدان جهان بخواد یک نظریه در مورد ریاضی بده.من قبولش نمیکنم در حالیکه این 2 علم به هم نزدیک هستند
 

کاپلو

عضو جدید
کاربر ممتاز
همه پزشكان ايده بسيار جالبي دارند و مي گويند اين چيزي بيش از توهم نيست و دليلش اختلال رساندن پيام(تصوير) از طريق چشم هاست و دليلش اين است كه يكي از چشم ها در كسري از ثانه تصوير را زودتر به مغز مي رساند و اين تصوير كاملا در حافظه مي ماند.چند صدم ثانيه چشم ديگر تصوير را به مغز مي دهد و مغز با مقايسه تصوير دومي و تصوير نقش بسته بر حافظه آن تصوير را بسيار بسيار آشنا مي پندارد و انسان تصور مي كن كه آن صحنه را ديده است.
 

hemmat27

عضو جدید
چرا حالیت نمیشه.
وقتی میخوام ریاضی بخونم هرگز نمیرم.کتاب یک فیزیکدان یا یک اخوند را بخونم.
هر علمی برای خودش هست.
اخه یک اخوند بیخود میکنه در مورد یک مساله علمی و روانشناسی صحبت کنه.
بزرگترین فیزیکدان جهان بخواد یک نظریه در مورد ریاضی بده.من قبولش نمیکنم در حالیکه این 2 علم به هم نزدیک هستند

چه ربطی داره؟
ای خدا من چطور به این کاپلو حالی کنم؟!!!!!!!!!!
بابا فرض کن من ریاضی دانم تو زیست شناس خوبه؟
بعد تو یه نظریه ی زیست شناسی میدی که اصول ریاضیات رو نقض میکنه!
بعد من میام جوابت رو میدم با توجه به علم خودم این کجاش اشتباهه!
تو وقتی یک نظریه ی علمی میدی باید با همه ی علوم سازگار باشه!
نه اینکه یه جایی رو توجیه کنید و 100 جارو بزنید خراب کنید!!!!!!!!!!
علوم مثل زنجیر به هم متصلند!
مثلا نظریه ی اتمی که اروین شرودینگر وچند دانشمند دیگه ارائه کردن هم در علم فیزیک پاسخگوی نیازها بود هم در علم شیمی!
شما فرض کن نظریه ی اتمی از لحاظ فیزیکی مسائل رو توجیه می کرد اما در علم شیمی نتایجی متناقض میداد!
آیا شما میتونستی به اون نظریه اعتماد کنی؟؟؟

این نظریه فرگشت و ... که شما تا حالا مطرح کردی هم با نظر یه آخوند که رشته ی تخصصیش اسلام وفلسفه است نمیخونه و اومده با علم خودش این مسئله رو نقد کرده!!!!!
امیدوارم که دیگه متوجه شده باشی!!!!!
حالا اگر ترسی نداری برو مطالعه کن!
 

hamed-Gibson

عضو جدید
کاربر ممتاز
چه ربطی داره؟
ای خدا من چطور به این کاپلو حالی کنم؟!!!!!!!!!!
بابا فرض کن من ریاضی دانم تو زیست شناس خوبه؟
بعد تو یه نظریه ی زیست شناسی میدی که اصول ریاضیات رو نقض میکنه!
بعد من میام جوابت رو میدم با توجه به علم خودم این کجاش اشتباهه!
تو وقتی یک نظریه ی علمی میدی باید با همه ی علوم سازگار باشه!
نه اینکه یه جایی رو توجیه کنید و 100 جارو بزنید خراب کنید!!!!!!!!!!
علوم مثل زنجیر به هم متصلند!
مثلا نظریه ی اتمی که اروین شرودینگر وچند دانشمند دیگه ارائه کردن هم در علم فیزیک پاسخگوی نیازها بود هم در علم شیمی!
شما فرض کن نظریه ی اتمی از لحاظ فیزیکی مسائل رو توجیه می کرد اما در علم شیمی نتایجی متناقض میداد!
آیا شما میتونستی به اون نظریه اعتماد کنی؟؟؟

این نظریه فرگشت و ... که شما تا حالا مطرح کردی هم با نظر یه آخوند که رشته ی تخصصیش اسلام وفلسفه است نمیخونه و اومده با علم خودش این مسئله رو نقد کرده!!!!!
امیدوارم که دیگه متوجه شده باشی!!!!!
حالا اگر ترسی نداری برو مطالعه کن!

چطور متوری همت؟ چند وقت نبودی مصطفی دست تنها بود
 

کاپلو

عضو جدید
کاربر ممتاز
چه ربطی داره؟
ای خدا من چطور به این کاپلو حالی کنم؟!!!!!!!!!!
بابا فرض کن من ریاضی دانم تو زیست شناس خوبه؟
بعد تو یه نظریه ی زیست شناسی میدی که اصول ریاضیات رو نقض میکنه!
بعد من میام جوابت رو میدم با توجه به علم خودم این کجاش اشتباهه!
تو وقتی یک نظریه ی علمی میدی باید با همه ی علوم سازگار باشه!
نه اینکه یه جایی رو توجیه کنید و 100 جارو بزنید خراب کنید!!!!!!!!!!
علوم مثل زنجیر به هم متصلند!
مثلا نظریه ی اتمی که اروین شرودینگر وچند دانشمند دیگه ارائه کردن هم در علم فیزیک پاسخگوی نیازها بود هم در علم شیمی!
شما فرض کن نظریه ی اتمی از لحاظ فیزیکی مسائل رو توجیه می کرد اما در علم شیمی نتایجی متناقض میداد!
آیا شما میتونستی به اون نظریه اعتماد کنی؟؟؟

این نظریه فرگشت و ... که شما تا حالا مطرح کردی هم با نظر یه آخوند که رشته ی تخصصیش اسلام وفلسفه است نمیخونه و اومده با علم خودش این مسئله رو نقد کرده!!!!!
امیدوارم که دیگه متوجه شده باشی!!!!!
حالا اگر ترسی نداری برو مطالعه کن!

این پدیده ها با هیچ علمی در تناقض نیست.چون اصلا علمی در اخوند ها وجود داره.
اون ها همش اعتقاد هستند.
کلا یک اخوند صلاحیت نظر در هیچ علومی نداره.
چون اصولا دانشش علم حساب نمیشه و فقط یک اعتقاد هست.
یک اخوند حق نداره بیاد بگه تکامل فلان هست .چون هیچ علم زیست شناسی نداره.
اگر تکامل با علم فیزیک و شیمی و غیره در تناقض بود.اون وقت کسی که علم انها را داره میتونست بیاد صحبت کنه در موردش
 

سکولار

عضو جدید
کاربر ممتاز
من دیروز با یکی درباره اثبات روحی بحث میکردم.
طرف همین قضیه دژاوو را برای اثبات روح اورد.
همه زندگی بشر شده توجیه چیزهایی که نمیدانند.
 

seren

عضو جدید
بعضی چیزها رو می شه با علم ثابت کرد،بعضی ها رو نه
ولی خیلی جالبه من نمی دونستم دلیل علمی هم می تونه داشته باشه
چون این حالت برای منم خیلی پیش اومده.همیشه می خواستم بدونم علتش چیه
 

"Amir masoud"

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من خودم بارها و بارها این اتفاق واسم افتاده..... روی دادن حادثه ای حتی خیلی ساده و روزمره که گویی در گذشته خیلی دور که تصویر خیلی مبهمی از اون ذهنمه واسم اتفاق افتاده!! کاملا شبیه همین اتفاق و شاد حتی خود این اتفاق با تمام جزییات!!! تا امروز فکر میکردم این اتفاق فقط واسه من میوفته.......
 

Similar threads

بالا