[h=1][/h]
“مرد بندۀ شهوت خویشتن است و زن در بند محبت مرد. مرد زنی را دوست میدارد که او را پسندیده و انتخاب کرده باشد و زن مردی را دوست میدارد که ارزش او را درک کرده باشد و دوستی خود را قبلا اعلام کرده باشد. مرد میخواهد شخص زن را تصاحب کند و در اختیار بگیرد و زن میخواهد دل مرد را مسخر کند و از راه دل او بر او مسلط شود. مرد میخواهد از بالای سر زن بر او مسلط شود و زن میخواهد از درون قلب مرد بر مرد نفوذ کند. مرد میخواهد زن را بگیرد، زن میخواهد او را بگیرند. زن از مرد شجاعت و دلیری میخواهد و مرد از زن زیبایی و دلبری. زن حمایت مرد را گرانبهاترین چیزها برای خود میشمارد. زن بیش از مرد قادر است بر شهوت خود مسلط شود. شهوت مرد ابتدایی و تهاجمی است و شهوت زن انفعالی و تحریکی .(حقوق زن در اسلام٬ مرتضی مطهری) ”
در نگاهی که مرتضی مطهری به رابطۀ زن و مرد دارد، مرد فاعل انتخابگری است که مهمترین معیار تصمیمگیریاش ارضای نیاز جنسی است و زن مفعول انتخاب شوندهای است که مهمترین معیار تصمیمگیریاش جلب حمایت است. نگاه رسمی به عشق در ایران مبتنی برهمین فرمول “بدن زنانه در برابر امنیت مردانه” است. در یک طرف این فرمول، زن باید *** خوب و مفید بدهد و در طرف دیگر مرد باید نفقه و اجرتالمثل بپردازد. پس اگر مرد میتواند امنیت و حمایت بیشتری بدهد میتواند زنان بیشتری داشته باشد، مخصوصاً اگر زن قبلی سالم یا زیبا نباشد یا پیر یا نازا باشد. اما مطهری با فطری خواندن این صورتبندی در ذات زنان و مردان، فرمولش را از قرارداد ازدواج (به تعبیر فقهی، عقد نکاح) به رابطۀ عاشقانه تعمیم میدهد. همین تعمیم ساده، پایۀ بسیاری از آموزههایی است که در نظام آموزشی و رسانههای رسمی ایران در باب عشق ارائه میشود.
“مرد بندۀ شهوت خویشتن است و زن در بند محبت مرد. مرد زنی را دوست میدارد که او را پسندیده و انتخاب کرده باشد و زن مردی را دوست میدارد که ارزش او را درک کرده باشد و دوستی خود را قبلا اعلام کرده باشد. مرد میخواهد شخص زن را تصاحب کند و در اختیار بگیرد و زن میخواهد دل مرد را مسخر کند و از راه دل او بر او مسلط شود. مرد میخواهد از بالای سر زن بر او مسلط شود و زن میخواهد از درون قلب مرد بر مرد نفوذ کند. مرد میخواهد زن را بگیرد، زن میخواهد او را بگیرند. زن از مرد شجاعت و دلیری میخواهد و مرد از زن زیبایی و دلبری. زن حمایت مرد را گرانبهاترین چیزها برای خود میشمارد. زن بیش از مرد قادر است بر شهوت خود مسلط شود. شهوت مرد ابتدایی و تهاجمی است و شهوت زن انفعالی و تحریکی .(حقوق زن در اسلام٬ مرتضی مطهری) ”
در نگاهی که مرتضی مطهری به رابطۀ زن و مرد دارد، مرد فاعل انتخابگری است که مهمترین معیار تصمیمگیریاش ارضای نیاز جنسی است و زن مفعول انتخاب شوندهای است که مهمترین معیار تصمیمگیریاش جلب حمایت است. نگاه رسمی به عشق در ایران مبتنی برهمین فرمول “بدن زنانه در برابر امنیت مردانه” است. در یک طرف این فرمول، زن باید *** خوب و مفید بدهد و در طرف دیگر مرد باید نفقه و اجرتالمثل بپردازد. پس اگر مرد میتواند امنیت و حمایت بیشتری بدهد میتواند زنان بیشتری داشته باشد، مخصوصاً اگر زن قبلی سالم یا زیبا نباشد یا پیر یا نازا باشد. اما مطهری با فطری خواندن این صورتبندی در ذات زنان و مردان، فرمولش را از قرارداد ازدواج (به تعبیر فقهی، عقد نکاح) به رابطۀ عاشقانه تعمیم میدهد. همین تعمیم ساده، پایۀ بسیاری از آموزههایی است که در نظام آموزشی و رسانههای رسمی ایران در باب عشق ارائه میشود.
یکی از نخستین آموزشهای مرتبط با جنسیت که اغلب دختران ایرانی٬ در خانه و مدرسه میبینند پذیرش این “واقعیت” است که پسران گرگاند و دختران بره٬ پسران آتشاند و دختران پنبه٬ دختران صیدند و پسران صیاد، پسران اسیر شهوت و در پی فریب دختران هستند و دختران٬ احساساتی٬ سادهدل و مستعد فریب خوردن. این تعابیر و دهها مشابه آن ۳۵ سال است که هر روز به بیانهای متفاوت در فضای رسمی کشور تکرار میشوند و طبیعی است که در ذهن اغلب ایرانیها بدیهی تلقی شوند.
با این نگاه، عشق نوعی معامله میشود که در آن سرمایۀ زن بدن او و سرمایۀ مرد قدرت و ثروت او است. از مرد انتظار میرود که ثروتمند و معتبر باشد اما از دختر انتظار میرود جذاب و دلبر باشد. در این معامله هم مثل هر معاملۀ دیگری، انتقال مالکیت اهمیت دارد. مرد نباید حمایت و امنیت خود را صرف زنان دیگر کند و مهریه، وجهالضمان این تعهد است. زن هم نباید بدن خود را به دیگری عرضه کند پس باید در حجاب و پس پرده باشد. اگر تمکین نکرد، معامله، یکطرفه فسخ خواهدشد (قطع نفقه و طلاق) و اگر خیانت کرد، بدن او مانند کالای فاسد معدوم خواهدشد (رجم). برای اینکه غش در معامله هم نشده باشد مرد میتواند زیبایی و سالم بودن زن را قبل از ازدواج چک کند و چون بدن زیبا و بدن زشت را با یک نگاه میتوان از هم تمیز داد پس یک نظر حلال است.
اما برای اینکه مبادا جنس دست دوم به جای نو فروخته شود،مساًلۀ بکارت وسط میآید. زنِ خوب باید نو و دست نخورده در اختیار مصرف کننده قرار گیرد. زن باید باکره باشد و این بکارت در شب زفاف توسط مرد احراز شده و عنداللزوم به تاًیید شهودی نیز برسد.
بکارت مهمترین موضوعی است که مفهوم عشق را برای دختران ایرانی دستکاری کردهاست. دخترانی که آموختهاند یک *** کامل، صرفاً پاداش مردی است که بخواهد با آنها ازدواج کند عملاً در حال اجرای همان فرمول “بدن زنانه دربرابر امنیت مردانه” هستند. آنها معتقدند بکارت خود را فقط باید به کسی که لیاقتش را دارد بدهند٬ کسی که عاشقشان باشد٬ وبه همین جهت٬ در هر رابطهای مدتها در این برزخ میمانند که آیا او واقعاً عاشق من است؟ روزها و ماهها در همین وضعیت، معلق میمانند تا در نهایت رابطه از جانب یکی از طرفین با تلخی تمام شود و باز رابطۀ بعد٬ با آزمونهای جدید عاشقی!
با این نگاه، عشق نوعی معامله میشود که در آن سرمایۀ زن بدن او و سرمایۀ مرد قدرت و ثروت او است. از مرد انتظار میرود که ثروتمند و معتبر باشد اما از دختر انتظار میرود جذاب و دلبر باشد. در این معامله هم مثل هر معاملۀ دیگری، انتقال مالکیت اهمیت دارد. مرد نباید حمایت و امنیت خود را صرف زنان دیگر کند و مهریه، وجهالضمان این تعهد است. زن هم نباید بدن خود را به دیگری عرضه کند پس باید در حجاب و پس پرده باشد. اگر تمکین نکرد، معامله، یکطرفه فسخ خواهدشد (قطع نفقه و طلاق) و اگر خیانت کرد، بدن او مانند کالای فاسد معدوم خواهدشد (رجم). برای اینکه غش در معامله هم نشده باشد مرد میتواند زیبایی و سالم بودن زن را قبل از ازدواج چک کند و چون بدن زیبا و بدن زشت را با یک نگاه میتوان از هم تمیز داد پس یک نظر حلال است.
اما برای اینکه مبادا جنس دست دوم به جای نو فروخته شود،مساًلۀ بکارت وسط میآید. زنِ خوب باید نو و دست نخورده در اختیار مصرف کننده قرار گیرد. زن باید باکره باشد و این بکارت در شب زفاف توسط مرد احراز شده و عنداللزوم به تاًیید شهودی نیز برسد.
بکارت مهمترین موضوعی است که مفهوم عشق را برای دختران ایرانی دستکاری کردهاست. دخترانی که آموختهاند یک *** کامل، صرفاً پاداش مردی است که بخواهد با آنها ازدواج کند عملاً در حال اجرای همان فرمول “بدن زنانه دربرابر امنیت مردانه” هستند. آنها معتقدند بکارت خود را فقط باید به کسی که لیاقتش را دارد بدهند٬ کسی که عاشقشان باشد٬ وبه همین جهت٬ در هر رابطهای مدتها در این برزخ میمانند که آیا او واقعاً عاشق من است؟ روزها و ماهها در همین وضعیت، معلق میمانند تا در نهایت رابطه از جانب یکی از طرفین با تلخی تمام شود و باز رابطۀ بعد٬ با آزمونهای جدید عاشقی!
اگر عاشق منی پس چرا به خواستگاریام نمیآیی؟ اگر عاشق منی چرا میخواهی قبل ازدواج *** داشته باشیم؟ از کجا معلوم بعد از *** مرا رها نکنی؟ اینها سؤالاتی است که بسیاری از دختران از پسرها میپرسند. البته مانند هر معاملۀ دیگری گاهی حاضر میشوند در حد “اشانتیون”، حظی به مشتری بدهند ولی تا حدی که جنس “آکبند” بماند؛ *** در حدی که بکارت دست نخورده بماند!
وقتی قرارداد نانوشتۀ *** در برابر عشق به مبادلۀ بکارت در برابر ازدواج منجر شد، طبیعی است که *** تحقیر شده و عشق در مقابل آن تقدیس میشود. در این نگاه، *** به خودی خود اهمیت ندارد، تنها ابزاری است برای اطمینان از صدق معامله. اما مردان که آوردۀ آنها در این معامله ثروت و اعتبار است، *** را فقط لذتی میبینند که حقشان است. به همین دلیل *** بدون عشق برای پسران مجاز و برای دختران غیرمجاز شده و در پسرها میلی طبیعی و نشانۀ بلوغ و در دخترها تمایل به انحراف (از چه؟!) و نشانۀ فساد انگاشته میشود. این اصرار دخترها به *** در برابر عشق، باعث میشود نه پسر و نه دختر هیچ کدام در رابطه از یک *** خوب و سالم لذت نبرند. اضطراب، کنترل، عذاب وجدان، مخفیکاری و … یک بازی باخت-باخت ایجاد میکند، اگرچه باخت دختران سنگینتراست.
تابوی بکارت باعث میشود بسیاری از دختران تا قبل از ازدواج به عشقهای خیالی و یک طرفه به هنرپیشهها و ورزشکاران بسنده کنند یا در دنیای ذهنی خود از “کاه” لبخند و نگاه پسر همسایه و فامیل (گاه یک مزاحم خیابانی) “کوه” عشق بسازند. خانوادهها هم به جای اینکه نگران آسیبهای روحی و جسمی روابط پرخطر باشند نگران حفظ بکارت دخترانشان هستند. به جای اینکه آموزش بدهند، هشدار میدهند؛ و به جای اینکه حمایت کنند، میترسانند.
خانوادهها امیدوارند با ترساندن دختر از جنس مخالف، دورۀ نوجوانی و جوانی او بدون “خطر” طی شود تا در اسرع وقت ازدواج کرده و بار سنگین بکارت را سالم به مقصد برسانند. رمانهای عشقی از دسترس دختران دور میشود تا مبادا فانتزی عشق رمانتیک به تصویر ترسناک جنس مخالف لطمه بزند. آن معدود دخترانی که شجاعت و جسارت تجربۀ عشق و رابطۀ جدی را دارند هم تحت تاًثیر فضای غالب، همواره نگران “ضرر کردن٬ رها شدن٬ اغفال و سوءاستفاده شدن” هستند و اگر با فرد دیگری ازدواج کنند عذاب وجدان رابطههای قبلی یا واهمۀ افشا شدن آنها٬ رهایشان نمیکند. گاه پسری که فقط *** میخواهد ناچار است ادای عاشقها را در آورد یا تمایل به *** منجر به ازدواجهایی میشود که به بنبست میرسند. در این فضای سرشار از ابهام و ترس و سوءتفاهم چه کسی میتواند ادعا کند ایرانیها عشق را از *** و این دو را از ازدواج تمییز میدهند؟
وقتی قرارداد نانوشتۀ *** در برابر عشق به مبادلۀ بکارت در برابر ازدواج منجر شد، طبیعی است که *** تحقیر شده و عشق در مقابل آن تقدیس میشود. در این نگاه، *** به خودی خود اهمیت ندارد، تنها ابزاری است برای اطمینان از صدق معامله. اما مردان که آوردۀ آنها در این معامله ثروت و اعتبار است، *** را فقط لذتی میبینند که حقشان است. به همین دلیل *** بدون عشق برای پسران مجاز و برای دختران غیرمجاز شده و در پسرها میلی طبیعی و نشانۀ بلوغ و در دخترها تمایل به انحراف (از چه؟!) و نشانۀ فساد انگاشته میشود. این اصرار دخترها به *** در برابر عشق، باعث میشود نه پسر و نه دختر هیچ کدام در رابطه از یک *** خوب و سالم لذت نبرند. اضطراب، کنترل، عذاب وجدان، مخفیکاری و … یک بازی باخت-باخت ایجاد میکند، اگرچه باخت دختران سنگینتراست.
تابوی بکارت باعث میشود بسیاری از دختران تا قبل از ازدواج به عشقهای خیالی و یک طرفه به هنرپیشهها و ورزشکاران بسنده کنند یا در دنیای ذهنی خود از “کاه” لبخند و نگاه پسر همسایه و فامیل (گاه یک مزاحم خیابانی) “کوه” عشق بسازند. خانوادهها هم به جای اینکه نگران آسیبهای روحی و جسمی روابط پرخطر باشند نگران حفظ بکارت دخترانشان هستند. به جای اینکه آموزش بدهند، هشدار میدهند؛ و به جای اینکه حمایت کنند، میترسانند.
خانوادهها امیدوارند با ترساندن دختر از جنس مخالف، دورۀ نوجوانی و جوانی او بدون “خطر” طی شود تا در اسرع وقت ازدواج کرده و بار سنگین بکارت را سالم به مقصد برسانند. رمانهای عشقی از دسترس دختران دور میشود تا مبادا فانتزی عشق رمانتیک به تصویر ترسناک جنس مخالف لطمه بزند. آن معدود دخترانی که شجاعت و جسارت تجربۀ عشق و رابطۀ جدی را دارند هم تحت تاًثیر فضای غالب، همواره نگران “ضرر کردن٬ رها شدن٬ اغفال و سوءاستفاده شدن” هستند و اگر با فرد دیگری ازدواج کنند عذاب وجدان رابطههای قبلی یا واهمۀ افشا شدن آنها٬ رهایشان نمیکند. گاه پسری که فقط *** میخواهد ناچار است ادای عاشقها را در آورد یا تمایل به *** منجر به ازدواجهایی میشود که به بنبست میرسند. در این فضای سرشار از ابهام و ترس و سوءتفاهم چه کسی میتواند ادعا کند ایرانیها عشق را از *** و این دو را از ازدواج تمییز میدهند؟