دوست داشتین در کدوم یک از ادوار تاریخ متولد میشدین ؟!

دوست داشتین در کدوم یک از ادوار تاریخ متولد میشدین ؟!


  • مجموع رای دهندگان
    134

محممد آقا

عضو جدید
کاربر ممتاز
ادامه

ادامه

سلطنت ایلخانیان مسلمان
- سلطان محمود غازان(694-703)
« غازان بجای بایدو، در ذی الحجه 694 ایلخان شد و چون به تشویق امیرنوروز، قبل از عزیمت به جنگ بایدو اسلام آورده بود، در همان آغاز جلوس تمام حکام و عمال مغول را به قبول اسلام ترغیب یا الزام کرد. با آنکه گه گاه برای خان مغولستان هدایایی می فرستاد از اظهار تبعیت به وی خودداری کرد و در تختگاه خود تبریز، به تخریب تمام معابد بت پرستان و نیز کلیساهای مسیحی و کنیسه های یهود حکم کرد. وی صدر جهان زنجانی را صاحبدیوان کرد و امیرنوروز را منصب امیرالامرائی داد. اما اسلام آوردن او مورد پسند عده یی از امراء و شاهزادگان مغول واقع نشد و او خود را به قتل عده زیادی ازین مخالفان ناچار یافت.
غازان که بعداز قبول اسلام نام محمود یافت در قلمرو خود به ایجاد نظم و امنیت و وضع قواعد و مبانی عادلانه اهتمام بسیار به جا آورد و سنت های نیکو نهاد.* در سفر بغداد به زیارت کربلا رفت. به شام هم یک بار لشکر کشید و دمشق را نیز فتح کرد(699). اما چند سال بعد لشکر او، در جایی به نام مرج الصّفَر نزدیک دمشق از سپاه مصر شکست خورد و تلفات و اسیران بسیار داد. این شکست به شدت موجب تأثر غازان شد.
قیام آلافرنک پسر گیخاتو در ربیع الاخر 703 هم، که ظاهرا در رأس یک فرقۀ الحادی- پیروان یعقوب باغبانی - قرار گرفته بود این تأثر وی را افزود. یاران آلافرنک را مجازات کرد اما خود او را بخشید. خود او نیز چندی بعد در حوالی قزوین بعداز نه سال سلطنت در سن سی و سه سالگی در شوال 703 وفات یافت. جنازه اش به تبریز نقل شد و آنجا در شنب غازان که از بناهای خود او بود، در گنبدی که برای خود ساخته بود، به آیین مسلمانی دفن شد. *
سلطان محمود غازان فرمانروایی هوشمند، شجاع و باکفایت بود. با وجود کمال شدت و صلابت نسبت به ضعیفان و فقیران محبت و عنایت داشت. وزارت خود را در آخر به خواجه رشیدالدین فضل الله طبیب همدانی داد. به ترویج علوم و صنایع علاقه نشان داد. خود او در تاریخ اقوام عالم و اوضاع ملل و ممالک معلومات قابل ملاحظه یی داشت. علاوه بر زبان مغولی، به فارسی و عربی و چینی آشنایی داشت. به ساختن ابنیۀ خیریه و تعمیر مساجد و بقاع متبرکه نیز علاقمند بود.* ابنیه یی که در شام تبریز بنا کرد و به نام اوشنب غازان خوانده شد مشتمل بر بناهای عظیم و از جمله شامل مسجد و مدرسه و خانقاه و دارالشفا و دارالسیاده و بستان و قصر و حمام و صوفی خانه بود که متضمن اوقاف و ابواب خیر بسیار می شد.»[13]
8- سلطان محمد خدابنده الجایتو(703-716)
« بعداز وفات سلطان محمود غازان، برادرش الجایتو به جای او در ذی الحجه 703 نشست که با نام مسلمانی محمد خدابنده معروف شد، سلطان محمد خدابنده یا خربنده.*
ظاهرا چون گرایش به تشیع نشان داد مخالفان شیعه او را بیشتر خربنده خواندند. الجایتو مقارن جلوس، برای دفع بهانۀ فتنه جویان، به قتل آلافرنک اقدام کرد. امیرچوپان را عنوان امیرالامرایی داد و بعدها پسر خردسال خود ابوسعید را تحت نظارت امیر سونج به حکومت خراسان فرستاد. بعداز آن طی فرمانی خاص، رعایت قانون اسلام و یاساهای غازانی[14] را الزام کرد.* شهر سلطاینه را در محلی که غازان قصد بنای یک شهر تازه را در آن داشت به وجود آورد و آن را پایتخت خویش ساخت(704).
گیلان را که تا آن زمان امرای مغول به تسخیر آن توفیق نیافته بودند، فتح کرد(706). از امرای این ناحیه، امیرۀ دیباج که علامه قطب الدین شیرازی کتاب دائرةالمعارف گونۀ معروف خود به نام "درة التاج لغرة الدباج" را به نام او تألیف کرد در جریان این فتح به اردوی الجایتو درآمد و برای سایر امرای گیلان سرمشقی برای صلح جویی گشت.*الجایتو نخست به مذهب حنفی گرویده بود اما مشاجرات و اختلافات شافعی و حنفی که در درگاه و اردوی او شدت یافت، او بسیاری از امرای مغول را از گرایش به اسلام پیشمان و نگران ساخت. دراین بین به مذهب تشیع تشویق شد و درین باره از تردید رهایی یافت. به همین جهت فرمان داد تا نام خلفای سه گانه را از خطبه و سکه حذف نمایند. مناظره یی هم درین باره در حضور او بین علامۀ حلی و قاضی نظام الدین مراغه یی روی داد و در طی آن علامه پیروزی یافت، از اسباب عمده در گرایش او به تشیع شد. معهذا، بعداز گرایش به تشیع هم، چون اکثر رعیت را مایل به تسنن دید فرمان داد تا نام خلفای سه گانه را دوباره در سکه و خطبه وارد نمایند.*
یک بار هم، در صدد لشکرکشی به شام برآمد و بعضی از امرای مصر هم که از الملک الناصر سلطان مصر ناراضی بودند، او را به این کار تشویق یا الزام کردند. الجایتو در کنار فرات قلعۀ رحبه را به محاصره آورد اما با مقاومت شدید مدافعان آن مواجه شد و سرانجام در رمضان 712 از محاصرۀ آن دست برداشت و خیال حمله به شام را از سر بیرون کرد.الجایتو هم مثل اکثر ایلخانان دیگر درشرابخواری و شهوت رانی افراط می کرد و این امر مقاومت او را در مقابل بیماری به شدت کاسته بود.* ارین رو، در دنبال یک بیماری کوتاه در سن سی و پنجسالگی در رمضان 716 وفات یافت.»
- سلطان ابوسعید بهادرخان(716- 735)
« پسر سلطان محمد خدابنده الجایتو، ابوسعید بعداز او به سلطنت رسید، ابوسعید بهادرخان.
ابوسعید هنگام جلوس به مسند ایلخانی درصفر 717، سیزده ساله بود با آنکه سه سالی تحت ارشاد یک امیر بزرگ مغول - امیر سونج - در خراسان حکومت کرده بود، هنوز در وضع و حالی بود که امراء و وزراء می توانستند او را آلت دست مقاصد و اغراض خویش بسازند.*
اقدام شتابکارانۀ او در قتل خواجه رشیدالدین فضل الله طبیب همدانی، وزیر معروف پدرش در جمادی الاولی 718 با پسرش خواجه ابراهیم به اتهام آنکه الجایتو را مسموم کرده اند، نشانه یی ازین آمادگی ایلخان جوان برای آلت دست واقع شدن بود.عشق، شراب و جوانی هم وسائط و اسبابی بودند که عقل او را بیشتر در معرض اینگونه وسوسه قرار می داد.*ابوسعید عنوان امیرالامرائی را که شامل سرکشی به اردوها و حفظ مرزها بود مثل عهد پدر به امیر چوپان واگذاشت. وی را به خاطر دلیریهایی که درخدمت او به جا آورده بود، مورد تقدیر و اکرام قرار داد و خواهر خود ساتی بک را به حبالۀ نکاح او درآورد(719).قدرت و اکرام حثیت امیرچوپان مانع از آن نشد که او در قضیۀ معروف به املاک نازخاتون موجب نفرت و شکایت عام واقع گردد. املاک نازخاتون شامل یک سلسله املاک فرضی می شد، که امیر چوپان و خانوادۀ او مدعی بودند به نازخاتون نام یک اسیر ملک بهادر پدر امیر چوپان تعلق داشته است و لاجرم بعداز فوتش املاک او به خاندان ایشان می رسد.* با آنکه حدود و اندازۀ این املاک معلوم نبود و هویت نازخاتون هم معین نشد، امیرچوپان با تبانی با قاضی همدان که درین زمینه قباله کهنه یی ارائه می داد، عده یی از نوکران خویش را با آن قاضی به ولایات فرستاد تا چند موضع از اراضی اطراف همدان، قزوین و خرقان را به این نام تصرف نمایند. این اقدام که تصرف عدوانی به نام قانون شرع محسوب می شد، دست آویز فتنه و آزار مردم شد. چنانکه هر رعیت که از دست مالک خویش شاکی بود مدعی می شد ملک و مزرعه وی از املاک نازخاتون بوده است و آن را معروض تصرف عمال امیر چوپان می ساخت.*این ماجرا که در اواخر عهد الجایتو آغاز شد، درعهد ابوسعید به نحو فزاینده یی بالا گرفت و تملق گویان و فتنه جویان در هر گوشۀ مملکت املاک و مزارع مردم را جزء املاک نازخاتون قلمداد می کردند، قباله های مجعول می ساختند و امیر چوپان را به تصرف کردن آنها وا می داشتند و بعضی مردم برای آنکه املاک آنها جزو این "برنامه" واقع نشود، آنها را به بهای نازل می فروختند.* ماجرا تدریجا موجب بدنامی امیرچوپان و وقوع هرج و مرج در امور دیوانی گشت و بالاخره صاحبدیوان عصر، خواجه تاج الدین علیشاه لازم دید برای ساکت کردن امیرچوپان و خاتمه دادن به این واقعه ولایتی را در آسیای صغیر با مبلغی کرامند به امیرچوپان بدهد و به دعاوی موهوم او در باب املاک نازخاتون پایان بخشد (723).
این بیرسمی ها اعتراض و سپس اغماض ابوسعید را نسبت امیرچوپان برانگیخت اما یک دوسال بعد، عشقی که ابوسعید به بغداد خاتون دختر امیر چوپان پیدا کرد (725) بین آنها موجب اختلاف گشت.*بغداد خاتون در آن هنگام زوجۀ امیرشیخ حسن جلایر – معروف به شیخ حسن ایلکانی- بود و امیرچوپان که سلطان از وی خواسته بود تا طلاق وی را از امیرحسن ایلکانی بگیرد، از غیرت پدری راضی به جدا کردن وی از شوهرش که فقط دو سال از ازدواج آنها می گذشت نبود. ازین رو به شدت مورد خشم سلطان واقع گشت و خود را ناچار به ترک دربار و عزیمت به خراسان دید.* درین بین دمشق خواجه پسر امیرچوپان متهم به داشتن رابطۀ نامشروع با یکی از زنان الجایتو گردید و به این اتهام دستگیر شد و در شوال 727 به قتل رسید.کار امیرچوپان به اعلام عصیان کشید. پسر دیگرش امیر تیمورتاش هم که حکومت روم داشت به سلطان مصر پناه برد.* امیرچوپان با لشکر خود قصد سلطانیه کرد. در سمنان علاءالدولۀ سمنانی را جهت میانجی گری نزد ابوسعید فرستاد اما فایده یی نکرد. چون درین بین لشکر او هم از دور وبرش پراکنده شدند، او ناچار به هرات نزد ملک غیاث الدین آل کرت رفت اما او از ترس ابوسعید وی را در پناه نگرفت و به غدر و مکر امیرچوپان را به دام انداخت و در محرم 728 هلاکش کرد.* چنانکه سلطان مصر هم به رعایت ابوسعید، ناچار تیمورتاش را در شوال 728 به هلاک سپرد. و بدینگونه عشق وصال بغداد خاتون، ابوسعید را به قتل پدر و برادران او وادشت. بالاخره هم بعداز تمام این جنایت ها، ابوسعید قاضی القضات مملکت را نزد امیر شیخ حسن فرستاد و او را وادار به طلاق بغدادخاتون کرد.مستند این اقدام هم یاسای قدیم مغول بود که به موجب آن هر زنی که منظور نظرخان واقع می شد شوهر به طلاق دادنش مجبور بود.* بدینگونه امیرحسن جلایر بغدادخاتون را طلاق داد و سلطان او را به عقد خویش درآورد. عشق ابوسعید در حق این خاتون بسیار شدید بود و در اظهار آن حتی غزلسرایی هم کرده بود. معهذا یک بار نسبت به او بدگمان شدن و پنداشت که او را با شوهر سابق سر و سرّی هست اما چندی بعد دوباره با او بر سر مهر آمد و دل با او خوش کرد. اما دل به عشق دلشاد خاتون دختر دمشق خواجه که پدراو را به اتهام ساختگی هلاک کرده بود، سپرد. او را به عقد ازدواج درآورد و بدینگونه عشقبازیهای سلطان برای او مجالی جهت رسیدگی به کارهای سلطنت نمی داد.*
در اواخر، وزارت خود را به خواجه غیاث الدین محمد همدانی سپرد که چند سالی قبل پدرش خواجه رشیدالدین فضل الله را به دست هلاک سپرده بود و پیداست که چنین وزیر چه علاقه واعتمادی می توانست به سلطان خویش پیدا کند.چندی بعد خراسان مواجه با حملۀ ازبک شد و ابوسعید هنگامی که به دفع دشمن می رفت، در ربیع الثانی 736 در راه وفات یافت.*
بغداد خاتون متهم به زهر دادنش گشت وبه انتقام خون عاشق سابق خویش به زاری کشته شد.»
دیگر ایلخانیان:
« بعداز ابوسعید دولت ایلخانان روی به انحطاط آورد. منازعات مدعیان و تحریکات مخالفان قدرت این سلاله را تدریجا تحلیل برد. امرای خاندانهای بزرگ مثل چوپانیان و جلایریان دایم دست اندرکار نصب یا عزل ایلخانان تازه یا ایجاد شورش و فتنه برضد آنها بودند. بیشتر آنها هم از نسل برادران هولاگو یا از خویشان خاندانهای امرای بزرگ بودند.* تقریبا همه به وسیلۀ این امرا روی کار آمدند و باز تقریبا همه در جنگ با مدعیان یا در اثر تحریک مخالفان به قتل رسیدند. حتی "ساتی بگ" خواهر ابوسعید هم، که بعداز امیرچوپان، چند بار خواه ناخواه با بعضی ازین مدعیان به ازدواج وادار شده بود، سرانجان به عنوان ایلخان(41-739) به سلطنت رسید.
آخرین آنها، که اوشرونی نام داشت و ظاهرا از سلالۀ ایلخانان نبود، دست نشاندۀ ملک اشرف ازامرای چوپانیان بود. و هر چند ملک اشرف نام انوشیروان عادل به وی داد، در حقیقت از سلطنت جز مجرد همین نام برای او باقی نگذاشت. دولت ایلخانان با قتل ملک اشرف (759) که به نام انوشیروان عادل حکومت می کرد پایان یافت.*
 

محممد آقا

عضو جدید
کاربر ممتاز
پایان

پایان

دوران ایلخانان هرچند با نظم و انضباط حساب شده آغاز شد و در بی نظمی و هرج و مرج مقاومت ناپذیر پایان یافت، یک تحول احتماعی جالب را در تاریخ ایران معرض آزمون آورد.* اینکه در فاصله دو نسل ایلخانان مغول اسلام آوردند تجربۀ انحلال قوم فاتح در فرهنگ قوم مغلوب را یک بار دیگر در تاریخ ایران به صورت یک واقعیت تسلی بخش و قابل اعتماد جلوه داد. سلالۀ یک قوم مهاجم که از آغاز با طرح اتحاد با صلیبی ها بر ضد مسلمین آمده بود، سرانجام در نسل دوم یا سوم مدافع قلمرو اسلام درمقابل هجوم های دیگر شد. *حتی ارتباط آنها با صلیبی ها، که بعداز اسلام آوردنشان نیز بکلی قطع نشد، لااقل آغاز جالبی برای روابط بازرگانی شرق و غرب شد. در عصر آنها طب، نجوم و ریاضی در ایران توسعۀ قابل ملاحظه یافت. عدم توجه به ادبیات فارسی را آنها با اظهار علاقه به تاریخ جبران کردند. تعداد قابل ملاحظه یی تاریخ درین دوره به فارسی تدوین شد که "جامع التواریخ رشیدی" در آن میان شاید اولین تجربۀ موفق درتألیف دسته جمعی تاریخ بود. به علاوه توجه به تاریخ درین دوره تا حدی جستجوی نوعی تسلی خاطر برای مقابله به مصائب عصر نیز بود.*
سعی بعضی ازین ایلخانان درایجاد ابنیۀ عظیم که به وسیلۀ بزرگان عصرشان نیز تقلید شد موجب پیدایش سبک تلفیقی ممتازی در تاریخ معماری ایران گشت.
در پایان عهد ایلخانان، با ظهور دوبارۀ ملوک الطوایف درعرصۀ فرمانروایی، ایران صحنۀ بروز نهضت های خلقی شد که ماهیت انقلابی و ضددولتی داشت. رهبران آنها به لفظ "سربدار" خوانده شدند و در سعی مجدانه برای رهایی از تعدی حکام خود را آمادۀ هرگونه جانفشانی نشان دادند. از آنجمله نهضت "سربدران سبزوار" بود که به شکل نوعی قیام شعیی ظاهر شد و هدف آن برقراری یک حکومت شرعی در مقابل قدرت غیرشرعی ملوک طوایف عصر و براندازی باقی ماندۀ احکام و قواعد و یاساهای نامشروع بازمانده از مغول بود.*
در سمرقند و مازندران و کرمان هم نهضت آنها سرمشق واقع شد و قیام هایی را برانگیخت. معهذا اولین نهضت که ازین مقوله در قلمرو مغول روی داد، مدت ها قبل از آنها و حتی قبل از عهد ایلخانان روی داد، در بخارا و تحت رهبری محمود تارابی. خروج تارابی رنگ مذهبی داشت (636) واز جانب او با دعوی کرامات و ادعای آگهی از مغیبات ظاهر شد و عدۀ زیادی را در بخارا گرد آورد و بر ضد مغول تحریک کرد. نهضت او دراندک مدت بر ضد کفار مغول بالا گرفت و هرچند به قتل خود او و یارانش که در ضمن مقاومت مورد پشتیبانی شدید عامه بودند، منجر شد.*
به هرحال مغول و اوگتای خان را به عمق و اهمیت نیروهای انقلابی نامرئی اما به شدت سازمان پذیر در بین عامه رعایا متوجه کرد.
نهضت سربداران سبزوار که تقریبا یک قرن بعدازین واقعه در سال 738 روی داد بر همین احساسات مذهبی ضد بیگانه مبتنی بود و بر خلاف خروج تارابی دامنه دار شد و به تأسیس یک دولت مستقل - هر چند از نوع آنارشی - انجامید.
نهضت مردم سمرقند که سی سالی بعداز خروج سربداران سبزوار در سال 767 روی داد، هرچند از حیث منشأ و نتایج با آن تفاوت داشت به احتمال قوی از همان واقعه الهام گرفت و نیز به همین سبب به همان نام خوانده شد.* این نهضت نه بر ضد حاکمیت وقت بلکه بر ضد دشمنان آن روی داد، و با قدرت و صلابت سمرقند را از هجوم دشمن نگهداشت معهذا وقتی هجوم دشمن دفع شد، چون سرکردگان نهضت از جمله مولازادۀ سمرقندی، در تسلیم به بازگشت مجدد حاکمیت تردید و مقاومت نشان دادند، اقدام آنها در دفاع از شهر از جانب حکام وقت نوعی تهور فضولانه تلقی شد. سرکردگان نهضت هم یاغی خوانده شدند وبه شدت معروض مجازات گشتند.*
گویند فقط مولازادۀ سمرقندی به شفاعت تیمور از مجازات معاف ماند اما نهضت بدان سبب که حکومت - حکومت امیر حسین برادرزن تیمور فرمانروایی ماوراءالنهر- را معروض تزلزل می ساخت به شدت و با خشونت فرونشست.
معهذا نهضت عامه، در مازندران به وسیلۀ میرقوام الدین مرعشی، و در کرمان به وسیلۀ پهلوان اسد خراسانی به هنگام ضرورت نیرو و احساسات عامه را به شدت بر ضد حکام وقت به کار انداخت و روح سربداری را مجال ظهورداد.*
میرقوام الدین مرعشی از سادات آمل و از متعبدان آن ولایت بود در خراسان یکچند با مشایخ اصحاب حسن جوری ارتباط یافته بود در بازگشت به آمل، مواعظ او توجه عوام را برانگیخت و مریدان بسیار گرد وی جمع آورد. کیاافراسیاب چلاوی از حکام آن نواحی که نیز دم از ارادت وی می زد، وقتی فخرالدوله حسن پادشاه باوندی را به غدر در سال 750 هلاک کرد و قدرت بی منازع یافت، حرمت و رعایتی را که نسبت به سیّد اظهار می کرد کنار گذاشت حتی در صدد اخراج، آزار، حبس و تبعید او برآمد.
سیّد به مقاومت برخاست و مریدانش با سپاه افراسیاب به کشمکش برخاستند در برخوردی که روی داد افراسیاب کشته شد و آمل به دست قوالدین افتاد(760).*
حکومت سید، که بر توده های فقیر و پشتیبانی آنها متکی بود، به دلنوازی آنها شیوۀ امر به معروف و نهی از منکر پیش گرفت و تا حدی حکومت سربداران را تقلید کرد. مدت بیست سال حکومت کرد و او را در همه مازندران میربزرگ خواندند بعد از او (محرم 781) در تمام مازندران قدرت به دست اولاد او افتاد و فرمانروایی آنها مجال دوام پیدا کرد. اما تدریجا از مدار سربداری منحرف شد و دولت انقلابی به صورت دولتی مستقر و متعدی درآمد که از طریق سازش با حکام مجاور و سلاله های مقتدر، حکومت سربداری را به قدرت محلی تبدیل کرد.*
با آنکه پسرش سید کمال الدین مرعشی بعدها خود را به اظهار طاعت نسبت به تیمور ناچار دید و غلبۀ تیمور بر مازندارن یکچند به استمرار حکومت آنها لطمه زد، باز حکومت مازندران تا مدت ها بعد در دست اخلاف میربزرگ باقی ماند. طبیعت سربداری نهاد حکومت هم موجب شد که بارها در خاندان مرعشی مدعیان قدرت به تنازع پردازند. سرانجام اعتلاء صفویه، دولت و استقلال آنها را به پایان برد.
جلوۀ دیگر ازین روح سربداری پایان عهد ایلخانان را در قیام پهلوان اسد که بر شاه شجاع مظفری شورید می توان یافت.*
شاه شجاع او را به خاطر تظاهری که به زهد می کرد، حکومت کرمان داد اما او به اتکاء عناصر ماجراجوی شهر، که آنها را با خود متحد کرده بود بر ضد وی سر به شورش برآورد. شورش او نیز رنگ سربداری داشت. با شعارهای دینی و با توقیف و قتل و مصادرۀ مخالفان ظاهر شد و با تظاهر به امر به معروف و نهی از منکر یکچند عناصر فرصت طلب را به پشتیبانی خود واداشت. اما شورش او عقیم ماند و روح سربداری یارانش در مقابل محاصرۀ کرمان و قحطی شدیدی که به دنبال آن رخ داد، در بین طرفدارانش تدریجا به خاموشی گرایید. چون عامه اهل شهر از پیشرفت او مأیوس شدند با او به مخالفت برخاستند حتی زنش هم درین ماجرا با مخالفانش همدست شد. بالاخره او که خود را شیر(= اسد) می خواند، از عهدۀ ادامۀ مقاومت برنیامد، به دست اهل شهر کشته شد و در آن روزهای قحطی گوشت او دردکان های قصابی فروخته شد.*
ماجرای او یک نمونه از مواردی بود که طی آن روح سربداری عامه شکست خورد و روح ملوک الطوایفی عامل شکست آن بود.»
منابع :روزگاران، عبدالحسین زرین کوب/انتشارات سخن:1378، چاپ نهم
حبیب السیر به نقل از الغ بیگ
 

محممد آقا

عضو جدید
کاربر ممتاز
آنجا که وجود اسماعیلیان حاکمیت و قدرت سیاسی مغولان را به خطر می‌انداخت هلاکوخان در سال ۶۵۱ ق. با اعزام لشکری به قهستان آنجا را فتح کرد. حاکم قلعه پس از مشورت با خواجه نصیرالدین طوسی، علاوه بر تسلیم کامل قلعه، از مغولان اطاعت کرد و چندی پس از آن در سال ۶۵۶ ق. تاج و تخت اسماعیلیان در ایران برچیده شد و بدین سان خواجه نصیر بزرگترین گام را در جلوگیری از جنگ و خونریزی و قتل عام مردم برداشته، از این رو نزد خان مغول احترام و موقعیت ویژه‌ای یافت.[۱۹] هلاکوخان همچنین در فتح بغداد و کشتن آخرین خلیفة عباسی، از نظرهای خواجه طوسی بهره گرفت.[۲۰] مستعصم (آخرین خلیفه عباسی) در دوران حکومت خود علاوه بر لهو و لعب، به خونریزی مسلمانان پرداخت. عده‌ای از شیعیان بغداد به دست پسرش (ابوبکر) به خاک و خون کشیده شدند و اموالشان به غارت رفت.[۲۱] مقام علمی و ارزش فکری نصیرالدین طوسی موجب شد تا هلاکو، او را در شمار بزرگان خود دانسته، نسبت به حفظ و حراست از جان وی کوشا باشد و او را در همه سفرها به همراه خویش دارد خواجه که در آن ایام دارای مقام و صاحب نفوذ شده بود از موقعیت استفاده کرد و خدمات بسیاری به فرهنگ اسلام و کشورهای مسلمان روا داشت که برخی از آنها عبارت‌اند از: ۱. انجام کارهای علمی و فرهنگی و نگارش کتابهای ارزشمند. ۲. جلوگیری از به آتش کشیدن کتابخانة بزرگ حسن صباح در قلعة الموت به دست مغولان. ۳. نجات جان دانشمندان و علمایی همچون ابن ابی الحدید (شارح نهج البلاغه) و برادرش موفق الدوله و عطاملک جوینی که بی‌رحمانه مورد غضب و خشم مغولان قرار گرفته بودند. ۴. جذب و حل شدن قوم مغول در فرهنگ و تمدن اسلامی به دست خواجه، به گونه‌ای که موجب شد مغولان به اسلام روی آورند و از سال ۶۹۴ ق. اسلام دین رسمی ایران قرار بگیرد. ۵. جلوگیری از تهاجم آنان به کشورهای مسلمان. ۶. تأسیس رصد خانة مراغه در سال ۶۵۶ ق.، با همکاری جمعی از دانشمندان. ۷. احداث و تجهیز کتابخانه بزرگ رصد خانه در مراغه

اینها تنها بخشی از اقداناتی بود که مردم ایران انجام دادن و توانستند قوم مغول که تنها فکرش غارتگری و نجاوز به سایرین بود رو با اندیشه های درست و صلح آمیز تر آشنا کنند . ولی خب به هر حال قوم مغول بود .
 

محممد آقا

عضو جدید
کاربر ممتاز
اونهایی که به آمریکا رای میدن و آرزو میکردن آمریکایی باشن تا ایرانی بیان تاریخچه این کشور رو قرار بدن وگرنه خودم دس به کار خواهم شد که شاید ........... .
 

zahra-FARZIN

عضو جدید
اونهایی که به آمریکا رای میدن و آرزو میکردن آمریکایی باشن تا ایرانی بیان تاریخچه این کشور رو قرار بدن وگرنه خودم دس به کار خواهم شد که شاید ........... .
ارزو نميكردم امريكايي باشم.اما ايران اين مدلي هم دوست ندارم
 

محممد آقا

عضو جدید
کاربر ممتاز
ارزو نميكردم امريكايي باشم.اما ايران اين مدلي هم دوست ندارم
ممنونم پس شما چون سوال رو بد متوجه شدین به آمریکا رای دادین اینو همه بیگانگان بفهمند افتخار میکنیم که ایرانی هستیم.
در ضمن خب من همه دوران تاریخ ایران رو که اوردم شما میتونستی به هر کدوم از دوره ها یا هیچ کدام رای بدین .
ممنون بابت توضیحتون
 

virjile

عضو جدید
امریکا چون دلیلش مشخصه اونجا تا جایی که بخوایی و بتونی پیشرفت میکنی .. اما اینجا همش جلوی پات سنگ مندازن و میخوان همش تحت نظر باشی .....
 

mohsen victor

عضو جدید
کاربر ممتاز
من اولش ميگم منظور من از تمام متن ها زندگي كردن در دوره هاي مختلف هست نه تولد.
ميدونم كه نميشه تو دوره هخامنشيان زندگي كنم منطقي نيست اصلا بعدشم من نميتونم اون موقع باشم چون الان رو درك كردم دوره هاي مختلف رو هم به همين دليل رد ميكنم اصلا و ابدا دلم نميخواد تو فلسطين كه اين همه درگيري و خبرسازي هست زندگي كنم.
ادم هميشه ميخواد پيشرفت كنه الان باور كنيم يا نكنيم راحتي وتكنولوژي تو ايالات متحده از اينجا بيشتره من دوست داشتم اونجا زندگي ميكردم البته اين به معني اين نيست كه كشورمو دوست ندرم ولي خب يه نظر شخصيه ديگه.
 

محممد آقا

عضو جدید
کاربر ممتاز
امریکا چون دلیلش مشخصه اونجا تا جایی که بخوایی و بتونی پیشرفت میکنی .. اما اینجا همش جلوی پات سنگ مندازن و میخوان همش تحت نظر باشی .....

من اولش ميگم منظور من از تمام متن ها زندگي كردن در دوره هاي مختلف هست نه تولد.
ميدونم كه نميشه تو دوره هخامنشيان زندگي كنم منطقي نيست اصلا بعدشم من نميتونم اون موقع باشم چون الان رو درك كردم دوره هاي مختلف رو هم به همين دليل رد ميكنم اصلا و ابدا دلم نميخواد تو فلسطين كه اين همه درگيري و خبرسازي هست زندگي كنم.
ادم هميشه ميخواد پيشرفت كنه الان باور كنيم يا نكنيم راحتي وتكنولوژي تو ايالات متحده از اينجا بيشتره من دوست داشتم اونجا زندگي ميكردم البته اين به معني اين نيست كه كشورمو دوست ندرم ولي خب يه نظر شخصيه ديگه.
اینهایی که میگید همش دلیل زندگیس نه تولد
پیشرفت اگه خودت بخای تو هر جا میتونی بکنی ولی خب شاید جایی که موقعیتش مناسبتره سریعتر این امر محقق بشه .به هر حال ولی تولد چند چیزه هم زمدگی ، هم قومیت و هم ...........
من چیز قابل دفاعی از تاریخ آمریکا تا کنون نخوندم که بخوام آرزو کنم آمریکایی باشم تا ایرانی و چون دوست داشتم افرادی که به این گزینه رای دادن دلیلشونو بدونم بر این امر پافشاری کردم .
فعلا که معلوم شد دوستان موضوع بحث رو بد متوجه شده بودند .
تشکر
 

محممد آقا

عضو جدید
کاربر ممتاز
همسر داریوش کبیر ،آتوسا

همسر داریوش کبیر ،آتوسا

"آتوسا " ، دختر" کوروش بزرگ " بزرگترین ومحبوب ترین امپراتورتاریخ است . مادرش نیز " کاساندان دخترفرنس پرس است
او دو برادر تنی به نامهای " کمبوجیه " و" بردیا " داشته و خواهر آتوسا نیز " ارتیستون " نام داشت

آتوسا در لغت به معنای خوش اندام است. همچنین به معنای قدرت و توانمندي

او دختر زیبا، دلفریب و فوق العاده ای کوروش بزرگ بود

....

به روایت هرودوت ، گفته شده کمبوجیه عاشق آتوسا شد و مغهای زرتشتی را جمع کرد و از آنها خواست که این ازدواج را برای او قانونی کنند ... ه

آتوسا بر اساس سنت زرتشتی، یا شاید به دلایل ---------- و با پافشاری " کمبوجیه "بر ازدواج با او به همسری کمبوجیه در آمد
پس ازخودکشی کمبوجیه در مصر، آتوسا همسر" بردیا " ، یا شاید بردیای دروغین- گیومت مغ شد
پس از سرنگونی بردیای دروغین بدست داریوش بزرگ وهفت نفر از جوانان نجبای پارسی و بر تخت نشینی داریوش یکم ، آتوسا همسر داریوش بزرگ شد . ازدواج با آتوسا که از سلاله هخامنشی بود حکومت داریوش بزرگ را قانونی جلوه می دادواز آنجا که آتوسا با هوش، با فرهنگ ، با قدرت و تفکر ---------- بود در موقع لزوم کمک خوبی برای داریوش شاه به حساب می آمد
در اصل داریوش با دو تن از دختران کوروش ، " آتوسا " و " ارتیستون " و همچنین نوه ی او "پارمیس "دختر بردیا ازدواج کرد. اینگونه به نظر میرسد که داریوش بزرگ در پی آن بوده است خود را مستقیما به خاندان هخامنشی مرتبط کند

پس از آن آتوسا " خشایارشاه " را به دنیا آورد

البته آتوسا همسر اول داریوش شاه نبود و داریوش شاه از همسر اولش دارای پسرانی بود که همگی از خشایارشاه بزرگتر بودند
...

آتوسا ملکه ی بیش از 28 کشور آسیایی در زمان امپراطوری داریوش بزرگ بود

هرودوت از وی به نام " شهبانوی داریوش بزرگ " یاد کرده است


آتوسا شهبانوی ایران ، خواندن و نوشتن را به خوبی می دانست و نقش تصمیم گیرنده در آموزش خود و دیگر درباریان داشت.همچنین زندگی ---------- آتوسای هخامنشی باهیچ زن دیگری از هم دوره های او با او برابری نمی کند
آتوسا از قدرت فوق العاده ای برخوردار بود و در دوره جنگ با یونان داریوش شاه همواره از نصیحتهای او بهره می جست. او حتی علاقه مند بود که در میدان کارزار نیز شوهرش را همراهی کند. آتوسا چندین بار در لشکرکشی های داریوش بزرگ یاور فکری و روحی او بود. چندین نبرد و لشگر کشی مهم تاریخی ایران به گفته هرودوت به فرمان ملکه آتوسا صورت گرفته است
هرودوت از قول آتوسا نقل می کند که آتوسا به داریوش شاه می گوید" چرا نشسته ای و عازم جنگ نمی شوی و سرزمینهای دیگر را تسخیر نمی کنی پادشاهی به جوانی و ثروتمندی تو شایسته است که عازم جنگ شود و به پیروزیهایی نائل شود تا به ایرانیان ثابت شود مرد قابلی بر آنها حکمرانی می کند. " اگر گفته هرودوت اغراق آمیز هم باشد باز هم بیانگر نفوذ آتوسا بر شوهرش می باشد
آتوسا به خوبی از اوضاع فرهنگی زمان خود آگاه بود و از حضور یونانیان و دیگر ملیتها به دربار بسیار بهره می برد
آتوسا، يكي از برجسته‌ترين زنان در تاريخ ايران قديم است. او پس از ازدواج با داریوش شاه لقب" بانوی بانوان " می گیرد.در واقع پس از آناهیتا او دومین کسی بود که لقب " بانو" که یک عنوان مذهبی بود، گرفت زیرا اینچنین لقبی کمتر به ملکه ها داده می شد
...
آتوسا بانویی است که در روایات عامیانه ی یونانی محور، دلیل جنگ داریوش شاه با یونان است.اما کاملا واضح است که داریوش شاه به منظور تلافی مداخله آتنیان در تاراج سارد و به آتش کشیدن معبد ایزد بانوی بومی سیبله، به یونان لشکر کشی کرد
آتوسا از داریوش چهار پسر داشت : خشایار شاه که بزرگترینشان بود . ویشتاسب فرمانده نیروهای باختری و سکایی در سپاه خشایارشاه. مسیشت یکی از سرفرمانداران ارتش خشایارشاه . و هخامنش فرماندار مصرو فرمانده ناوگانهای مصری در سپاه خشایارشاه
پس از آنکه داریوش بزرگ ،پادشاه اسطوره ای ایران بعد از 36 سال سلطنت درگذشت ، پسرش خشایارشا فرزند او وآتوسا شهبانوی پارسی ،جانشین او شد
...
شهبانوی پارسی ، در زمان فرمانروایی پسرش خشایارشاه ، مقام بر جسته ی " مادر شاه " را دارا بود . او همسر خداوندگار پارس و مادر ارجمند خشایارشاه پادشاه قدرتمند ایرانی بود
خشایارشاه جوانیست سخت ماجراجو. اما آتوسا بانویی است سالخورده و خردمند ، که رفتاری باوقار و شاهانه دارد
...........

" آتوسا شهبانوی پارسی " ، دختر کوروش کبیر، همسر داریوش اول و مادر خشایارشاه سر انجام در سن ۷۵ سالگی و به دلیل عوارض مربوط به سرطان ،۴۷۵ سال قبل از میلاد مسیح فوت کرد. گویند او به علت شرم ، بیماری‌اش را از پزشکان مخفی می‌کرده است

گفته میشود که بنای آرامگاهی موسوم به "کعبه ی زرتشت " ممکن است در ابتدا برای " آتوسا شهبانوی پارسی " در نظر گرفته و ساخته شده باشد
...
در لوح هاي گلي در مجموع به نام چهار زن از خانواده شاهي برمي خوريم: "آتوسا"، "ارتيستون"، "رته بامه" و "اپاكيش"
در لوح ها دو بار نام او را مي بينيم. در لوحي به ميزان جو و گندمي اشاره مي شود كه از درآمد ماليات به آتوسا اختصاص يافته است
در لوح هاي گلي ديواني اغلب به نام ارتيستونه خواهر كوچك آتوسا نیز برمي خوريم. او هم مانند خواهرش سهم مالياتي گندم و جو و انجير داشته است ."ارتيستون"، محبوب ترین همسر داریوش بوده است که به فرمان داریوش تندیسی زرین از او ساخته شده بود و پسران ارتيستون از فرماندهان خشایارشاه بودند
...
همانطور که میدانیم آخرین شاهان خاندان کیانی ،در اساطیر و حماسه های ملی ایران ، یاد آور و بر گرفته شده از برخی پادشاهان هخامنشی اند. بر همین اساس گفته میشود ، "هما " در اساطیر ایران، بر مبنای یادمانهایی از " آتوسا شهبانوی پارسی " و رویدادهی دوران داریوش و خشایارشاه، همسر و پسرش شکل گرفته باشد. جالب آن است که بهمن پدر هما نیز برخی از یادمانهای کوروش بزرگ را در خود دارد .

منبع: کتاب " دنیای ناشناخته هخامنشیان
 

sacred

عضو جدید
کاربر ممتاز
به نام خدا
نمیدونم چقدر تونستم منظورمو به دوستان بفهمونم
خب نظر خودمو میدم شاید بهتر متوجه شین .

ببینید من به شخصه دوس داشتم قطعا و یقینا ایرانی باشم و خوشحالم که خداوند این لطف بزرگ رو در حق من کرد.دلیلم فکر میکنم همه ایرانیای گل میدونن چرا ، غیرت ایرانی ، هوش و ذکاوت ایرانی و .........

اما اینکه چه دوره ای
دوست داشتم در زمان هخامنشیان ، کوروش و داریوش کبیر و البته همین دوره فعلی مخصوصا
اوایل انقلاب متولد میشدم .
دلایلم هس ولی دوس دارم شما دوستان بیشتر وارد شید و میگم با مدرک .
فکر میکنم کمتر کسی از کورش اسمی نشنیده باشه . منشور کوروش گواهی انتخاب منه .
انقلاب اسلامیم اولا در دوره اش هستم ثانیا بزرگی حضرت امام خمینی فکر کنم زبانزد همه هس .
صحبتهای ایشون با گورباچف و تحت تاثیر قرار گرفتن این شخص و ........... .

اما در مورد گزینه ها بگم اگه دوره ای که انتخاب میکیند بگید در زمان کی خب خیلی بهتره .
در مورد سایر کشورها ، خب نمیدونم چه دلیلی ممکنه بعضی به اونا رای بدن ولی امیدوارم یکی از گزینه ها که امروز منفور تمامی مردم جهانه حتی هیچ رایی نیاره.
این بی احترامی به دینی نیست . دین یهود و یهودی عزیزن ولی اشغالگری و اشغالگران تنفر انگیز از همه بدتر دسیسه هایی که این اقلیت برای به جان هم انداختن ادیان ایجاد میکنند . لعنت خدا بر آنها باد . :mad:

خب من نظرمو دادم منتظر شنیدن نظرات شما عزیزان هستم .:smile:

تکبیر!!!! منم با شما موافقم!!!! ولی دوست دارم ایرانو خیلی پیشرفته تراز این ببینم!!!!
 

sacred

عضو جدید
کاربر ممتاز
"آتوسا " ، دختر" کوروش بزرگ " بزرگترین ومحبوب ترین امپراتورتاریخ است . مادرش نیز " کاساندان دخترفرنس پرس است
او دو برادر تنی به نامهای " کمبوجیه " و" بردیا " داشته و خواهر آتوسا نیز " ارتیستون " نام داشت

آتوسا در لغت به معنای خوش اندام است. همچنین به معنای قدرت و توانمندي

او دختر زیبا، دلفریب و فوق العاده ای کوروش بزرگ بود

....

به روایت هرودوت ، گفته شده کمبوجیه عاشق آتوسا شد و مغهای زرتشتی را جمع کرد و از آنها خواست که این ازدواج را برای او قانونی کنند ... ه

آتوسا بر اساس سنت زرتشتی، یا شاید به دلایل ---------- و با پافشاری " کمبوجیه "بر ازدواج با او به همسری کمبوجیه در آمد
پس ازخودکشی کمبوجیه در مصر، آتوسا همسر" بردیا " ، یا شاید بردیای دروغین- گیومت مغ شد
پس از سرنگونی بردیای دروغین بدست داریوش بزرگ وهفت نفر از جوانان نجبای پارسی و بر تخت نشینی داریوش یکم ، آتوسا همسر داریوش بزرگ شد . ازدواج با آتوسا که از سلاله هخامنشی بود حکومت داریوش بزرگ را قانونی جلوه می دادواز آنجا که آتوسا با هوش، با فرهنگ ، با قدرت و تفکر ---------- بود در موقع لزوم کمک خوبی برای داریوش شاه به حساب می آمد
در اصل داریوش با دو تن از دختران کوروش ، " آتوسا " و " ارتیستون " و همچنین نوه ی او "پارمیس "دختر بردیا ازدواج کرد. اینگونه به نظر میرسد که داریوش بزرگ در پی آن بوده است خود را مستقیما به خاندان هخامنشی مرتبط کند

پس از آن آتوسا " خشایارشاه " را به دنیا آورد

البته آتوسا همسر اول داریوش شاه نبود و داریوش شاه از همسر اولش دارای پسرانی بود که همگی از خشایارشاه بزرگتر بودند
...

آتوسا ملکه ی بیش از 28 کشور آسیایی در زمان امپراطوری داریوش بزرگ بود

هرودوت از وی به نام " شهبانوی داریوش بزرگ " یاد کرده است


آتوسا شهبانوی ایران ، خواندن و نوشتن را به خوبی می دانست و نقش تصمیم گیرنده در آموزش خود و دیگر درباریان داشت.همچنین زندگی ---------- آتوسای هخامنشی باهیچ زن دیگری از هم دوره های او با او برابری نمی کند
آتوسا از قدرت فوق العاده ای برخوردار بود و در دوره جنگ با یونان داریوش شاه همواره از نصیحتهای او بهره می جست. او حتی علاقه مند بود که در میدان کارزار نیز شوهرش را همراهی کند. آتوسا چندین بار در لشکرکشی های داریوش بزرگ یاور فکری و روحی او بود. چندین نبرد و لشگر کشی مهم تاریخی ایران به گفته هرودوت به فرمان ملکه آتوسا صورت گرفته است
هرودوت از قول آتوسا نقل می کند که آتوسا به داریوش شاه می گوید" چرا نشسته ای و عازم جنگ نمی شوی و سرزمینهای دیگر را تسخیر نمی کنی پادشاهی به جوانی و ثروتمندی تو شایسته است که عازم جنگ شود و به پیروزیهایی نائل شود تا به ایرانیان ثابت شود مرد قابلی بر آنها حکمرانی می کند. " اگر گفته هرودوت اغراق آمیز هم باشد باز هم بیانگر نفوذ آتوسا بر شوهرش می باشد
آتوسا به خوبی از اوضاع فرهنگی زمان خود آگاه بود و از حضور یونانیان و دیگر ملیتها به دربار بسیار بهره می برد
آتوسا، يكي از برجسته‌ترين زنان در تاريخ ايران قديم است. او پس از ازدواج با داریوش شاه لقب" بانوی بانوان " می گیرد.در واقع پس از آناهیتا او دومین کسی بود که لقب " بانو" که یک عنوان مذهبی بود، گرفت زیرا اینچنین لقبی کمتر به ملکه ها داده می شد
...
آتوسا بانویی است که در روایات عامیانه ی یونانی محور، دلیل جنگ داریوش شاه با یونان است.اما کاملا واضح است که داریوش شاه به منظور تلافی مداخله آتنیان در تاراج سارد و به آتش کشیدن معبد ایزد بانوی بومی سیبله، به یونان لشکر کشی کرد
آتوسا از داریوش چهار پسر داشت : خشایار شاه که بزرگترینشان بود . ویشتاسب فرمانده نیروهای باختری و سکایی در سپاه خشایارشاه. مسیشت یکی از سرفرمانداران ارتش خشایارشاه . و هخامنش فرماندار مصرو فرمانده ناوگانهای مصری در سپاه خشایارشاه
پس از آنکه داریوش بزرگ ،پادشاه اسطوره ای ایران بعد از 36 سال سلطنت درگذشت ، پسرش خشایارشا فرزند او وآتوسا شهبانوی پارسی ،جانشین او شد
...
شهبانوی پارسی ، در زمان فرمانروایی پسرش خشایارشاه ، مقام بر جسته ی " مادر شاه " را دارا بود . او همسر خداوندگار پارس و مادر ارجمند خشایارشاه پادشاه قدرتمند ایرانی بود
خشایارشاه جوانیست سخت ماجراجو. اما آتوسا بانویی است سالخورده و خردمند ، که رفتاری باوقار و شاهانه دارد
...........

" آتوسا شهبانوی پارسی " ، دختر کوروش کبیر، همسر داریوش اول و مادر خشایارشاه سر انجام در سن ۷۵ سالگی و به دلیل عوارض مربوط به سرطان ،۴۷۵ سال قبل از میلاد مسیح فوت کرد. گویند او به علت شرم ، بیماری‌اش را از پزشکان مخفی می‌کرده است

گفته میشود که بنای آرامگاهی موسوم به "کعبه ی زرتشت " ممکن است در ابتدا برای " آتوسا شهبانوی پارسی " در نظر گرفته و ساخته شده باشد
...
در لوح هاي گلي در مجموع به نام چهار زن از خانواده شاهي برمي خوريم: "آتوسا"، "ارتيستون"، "رته بامه" و "اپاكيش"
در لوح ها دو بار نام او را مي بينيم. در لوحي به ميزان جو و گندمي اشاره مي شود كه از درآمد ماليات به آتوسا اختصاص يافته است
در لوح هاي گلي ديواني اغلب به نام ارتيستونه خواهر كوچك آتوسا نیز برمي خوريم. او هم مانند خواهرش سهم مالياتي گندم و جو و انجير داشته است ."ارتيستون"، محبوب ترین همسر داریوش بوده است که به فرمان داریوش تندیسی زرین از او ساخته شده بود و پسران ارتيستون از فرماندهان خشایارشاه بودند
...
همانطور که میدانیم آخرین شاهان خاندان کیانی ،در اساطیر و حماسه های ملی ایران ، یاد آور و بر گرفته شده از برخی پادشاهان هخامنشی اند. بر همین اساس گفته میشود ، "هما " در اساطیر ایران، بر مبنای یادمانهایی از " آتوسا شهبانوی پارسی " و رویدادهی دوران داریوش و خشایارشاه، همسر و پسرش شکل گرفته باشد. جالب آن است که بهمن پدر هما نیز برخی از یادمانهای کوروش بزرگ را در خود دارد .

منبع: کتاب " دنیای ناشناخته هخامنشیان

ماشا.....به اتوسا!!!! خسته نباشن ایشون!!!!:دی
 

virjile

عضو جدید
اینهایی که میگید همش دلیل زندگیس نه تولد
پیشرفت اگه خودت بخای تو هر جا میتونی بکنی ولی خب شاید جایی که موقعیتش مناسبتره سریعتر این امر محقق بشه .به هر حال ولی تولد چند چیزه هم زمدگی ، هم قومیت و هم ...........
من چیز قابل دفاعی از تاریخ آمریکا تا کنون نخوندم که بخوام آرزو کنم آمریکایی باشم تا ایرانی و چون دوست داشتم افرادی که به این گزینه رای دادن دلیلشونو بدونم بر این امر پافشاری کردم .
فعلا که معلوم شد دوستان موضوع بحث رو بد متوجه شده بودند .
تشکر

نه اخوی شما نگرفتی.. اگه جای منا بودی سلامت میکردم... اگه میشد و چیزایی رو که میدونستم مینوشتم بدونی که سایت ***** بشه اونوقت متوجه میشدی چرا این حرفا رو زدیم.... تعصب چشمای ادمو کور میکنه....
 

محممد آقا

عضو جدید
کاربر ممتاز
نه اخوی شما نگرفتی.. اگه جای منا بودی سلامت میکردم... اگه میشد و چیزایی رو که میدونستم مینوشتم بدونی که سایت ***** بشه اونوقت متوجه میشدی چرا این حرفا رو زدیم.... تعصب چشمای ادمو کور میکنه....
آره خداییش اینبار نگرفتم .
من دارم از تاریخ و مخصوصا آمریکا میپرسم اون وقت شما به من میگید نمیتونم چیزهایی که میخوام بگم رو بنویسم چون منجر به بسته شدن باشگاه میشه .اون بالا هم ننونشته تاریخی نوشته س .... اگه قرار از این دسته دومیه بگید بدونید که معذرت میخوام شما دچار تعصب بی جا و به نحوی جنگ و طرفداری بی خودی میشید . اگه تاریخی میگید و مخصوصا در مورد آمریکا بسم الله چون رای شما آمریکاس نه پهلوی نه هیچ دوره دیگه و فقط بایستی در مورد تاریخ آمریکا جواب قانع کننده بدید .
تعصب بی جا بده ولی غیرت بی نظیره .

اینطوری که گاهی شما حرف میزنید فکر میکنم از اینکه یه ایرانی به آرزوهاش برسه و یا کشورش پیشرفت کنه ناراحت میشید .
چون دوست دارید همیشه ............
 

virjile

عضو جدید
آره خداییش اینبار نگرفتم .
من دارم از تاریخ و مخصوصا آمریکا میپرسم اون وقت شما به من میگید نمیتونم چیزهایی که میخوام بگم رو بنویسم چون منجر به بسته شدن باشگاه میشه .اون بالا هم ننونشته تاریخی نوشته س .... اگه قرار از این دسته دومیه بگید بدونید که معذرت میخوام شما دچار تعصب بی جا و به نحوی جنگ و طرفداری بی خودی میشید . اگه تاریخی میگید و مخصوصا در مورد آمریکا بسم الله چون رای شما آمریکاس نه پهلوی نه هیچ دوره دیگه و فقط بایستی در مورد تاریخ آمریکا جواب قانع کننده بدید .
تعصب بی جا بده ولی غیرت بی نظیره .

اینطوری که گاهی شما حرف میزنید فکر میکنم از اینکه یه ایرانی به آرزوهاش برسه و یا کشورش پیشرفت کنه ناراحت میشید .
چون دوست دارید همیشه ............

نه خیلی ساده فکر کن..کشوری که فقط هویت تاریخیش 500ساله با کشوری که ادعای فرهنگ7000ساله میکنه نگاه کن و مقایسه کن تا متوجه منظورم بشی... یادتون نره تاریخ فقط گذشت زمان نیست بلکه مجموعه عواملیه که در مسیر سرنوشت کشورا و ایندشون نقش داره.... شما نمیتونید تاریخ رو از جامعه و تمدن و پیشرفت جدا فرض کنید چون هویت تارخ اینچیزاست نه فقط اسم تاریخ..... حالا متوجه شدید کی تعصب داره....
 

محممد آقا

عضو جدید
کاربر ممتاز
نه خیلی ساده فکر کن..کشوری که فقط هویت تاریخیش 500ساله با کشوری که ادعای فرهنگ7000ساله میکنه نگاه کن و مقایسه کن تا متوجه منظورم بشی... یادتون نره تاریخ فقط گذشت زمان نیست بلکه مجموعه عواملیه که در مسیر سرنوشت کشورا و ایندشون نقش داره.... شما نمیتونید تاریخ رو از جامعه و تمدن و پیشرفت جدا فرض کنید چون هویت تارخ اینچیزاست نه فقط اسم تاریخ..... حالا متوجه شدید کی تعصب داره....
کشوری که هویتش انقدره چرا به این وضع گرفتار شد کجا بود به کجا رسید قطعا یه دلیلش وجود پادشاهان بی عرضه مثل فتحعلی شاه و افرادی که همه چی رو برای خودشون میخواستن نه ملت بود ولی بازم من ربطی به ترک هویت یک شخص نمیبینم چون من به شخصه دوس ندارم آدم آماده بخوری باشم همه چیم مخصوصا با بدبخت کردن دیگران فراهم باشه و من فقط نظاره گر باشم ، من تعصب ندارم به کشورم غیرت دارم اگه کشورمون عقب تر هست دلیل نمیبینم منکر ایرانی بودنم باشم بلکه سعی میکنم در راه پیشرفت کشورم قدم بردارم .
گذشته ایران انقدر افتخارآمیز هست که افتخار کنم ایرانیم و به خود ببالم در همه زمینه ها علمی ، فرهنگی و اگه الآن بد شده بایستی ابتدای امر از خودمون شروع کنیم .
کشور من مهد دانشمندانی چون ابن سیناست . مهد نقاشی بزرگ چون کمال الملک است و مهد پروفوسوری چون پروفوسور حسابی .
یعنی چی یعنی ایرانی اگه خودش بخواد با کمترین امکانات میتونه افتخارآفرین باشه هر چند سخت ولی حتمیست .

در ضمن شما میتونی بری آمریکا یا هر کشور دیگه زندگی کنی ولی هویتتو حفظ کنی و مایه افتخار هموطنانت بشی
و چه بسا روزی هم به ایران برگردی و چون علاقمند پیشرفت کشورتی این دانش رو در اختیار هموطنات قرار بدی .
در ضمن شما میدونی چند درصد مردمی که الآن تو آمریکا زندگی میکنن آمریکایی هستن ؟
این کشور پیشرفته شد چون پیشرفت رو فقط برای خودش میخواد نه دیگران نمونشو الآنم برای کشور خودمون میبینیم
این کشور دوس داره بر همه ملتها سلطنت کنه و بقیه فرمانبردارش باشن ، دوس داره علم تنها در کشور خودش باشه ولی با غیرتها از تمامی کشورها این اجازه رو بهش ندادن .
کم دانشمند کره ای ، چینی ، حتی ایرانی یا ....... تو این کشور هستن
انشاالله در روزهای آتی تاریخچه آمریکا رو خواهم گذاشت .
 

virjile

عضو جدید
کشوری که هویتش انقدره چرا به این وضع گرفتار شد کجا بود به کجا رسید قطعا یه دلیلش وجود پادشاهان بی عرضه مثل فتحعلی شاه و افرادی که همه چی رو برای خودشون میخواستن نه ملت بود ولی بازم من ربطی به ترک هویت یک شخص نمیبینم چون من به شخصه دوس ندارم آدم آماده بخوری باشم همه چیم مخصوصا با بدبخت کردن دیگران فراهم باشه و من فقط نظاره گر باشم ، من تعصب ندارم به کشورم غیرت دارم اگه کشورمون عقب تر هست دلیل نمیبینم منکر ایرانی بودنم باشم بلکه سعی میکنم در راه پیشرفت کشورم قدم بردارم .
گذشته ایران انقدر افتخارآمیز هست که افتخار کنم ایرانیم و به خود ببالم در همه زمینه ها علمی ، فرهنگی و اگه الآن بد شده بایستی ابتدای امر از خودمون شروع کنیم .
کشور من مهد دانشمندانی چون ابن سیناست . مهد نقاشی بزرگ چون کمال الملک است و مهد پروفوسوری چون پروفوسور حسابی .
یعنی چی یعنی ایرانی اگه خودش بخواد با کمترین امکانات میتونه افتخارآفرین باشه هر چند سخت ولی حتمیست .

در ضمن شما میتونی بری آمریکا یا هر کشور دیگه زندگی کنی ولی هویتتو حفظ کنی و مایه افتخار هموطنانت بشی
و چه بسا روزی هم به ایران برگردی و چون علاقمند پیشرفت کشورتی این دانش رو در اختیار هموطنات قرار بدی .
در ضمن شما میدونی چند درصد مردمی که الآن تو آمریکا زندگی میکنن آمریکایی هستن ؟
این کشور پیشرفته شد چون پیشرفت رو فقط برای خودش میخواد نه دیگران نمونشو الآنم برای کشور خودمون میبینیم
این کشور دوس داره بر همه ملتها سلطنت کنه و بقیه فرمانبردارش باشن ، دوس داره علم تنها در کشور خودش باشه ولی با غیرتها از تمامی کشورها این اجازه رو بهش ندادن .
کم دانشمند کره ای ، چینی ، حتی ایرانی یا ....... تو این کشور هستن
انشاالله در روزهای آتی تاریخچه آمریکا رو خواهم گذاشت .
اخوی خودت گفتی از لحاظ تاریخ و تمدن نه من.... تاریخ همینچیزاست نه ادعا... مگه ضرب المثل معروف ایرانیا رو فراموش کردی.... داشتم داشتم حساب نیست دارم دارم حسابه...... حالا فهمیدی خود شما هم میدونید با فکر گذشته فقط ادعا میتونید بکنید نه چیز دیگه ای..... مطلب مهمتر یادتون باشه اگه مردم ترسو و بیفکر نباشن هیچ پادشاهی نمیتونه اونا رو به خفت و خواری بکشونه و مسعولش در درجه اول خودشون هستن و بعد پادشاهان ... و الانم مسعول وضعیت جاری خودمونیم نه بعضیا...... یادت باشه بدترین ادمها ترسوترین و نادانترین جمع هستن ................ اما امریکایی برای چیزایی که دارن زحمت کشیدن و مسلمه که اونا رو به راحتی به بقیه نمیدن ... خود شما بودی میدادی... نه معلومه که نه...... من نه از امریکا خوشم میاد نه از ادعای بیخودی.... برای من هر جایی که توش ادم واقعی زندگی کنه خونمه.....
 

S A B A

عضو جدید
اصالت و افتخار فقط در زمان هخامنشیان و اون موقعها

.......

کاش من اون زمان به دنیا میومدم


البته مشکلات و محدودیتهای خاص خودشو داره ... اما ارزششو داره....
 

محممد آقا

عضو جدید
کاربر ممتاز
تاریخچه ای از امریکا

تاریخچه ای از امریکا

تاریخ آمریکای باستان

نمونه ای از اهرام قاره آمریکا در 2500 سال گذشته

تاریخ آمریکا پیش از رسیدن اروپائیان به آنجا تقریبآ ناگتفه مانده است، بطوریکه هم اکنون نیز همه ساله بخش های تازه ای از آن آشکار می شود.


نخستین انسانهایی که به قاره آمریکا رسیدند، بخشی از موج مردمانی بودند که به آرامی از آفریقا گذر کرده به قاره های دیگر رفته بودند. پاره ای از این مردمان حدود یکصد هزار سال پیش ابتدا به آسیا و اروپا مهاجرت کردند. زمانی گروه های اندکی از همین مردمان به اقیانوس آرام رسیدند و حتی از اقیانوس نیز گذشتند و خود را به استرالیا رساندند. سر انجام چهارده هزار سال پیش یا اندکی زودتر گروه های انسانی از آسیا گذر کردند و خود را به قاره آمریکا رساندند. این گروه های انسانی، مانند سایر گروه های آن دوران، هنر و مهارت بقا و زنده ماندن را داشتند و نیز صاحب ابزارهای سنگی، استخوانی و چوبی بودند. به همین ترتیب دارای فرهنگ پر اهمیت در کنار هم و باهم زیستن بودند که در نتیجه برایشان جا و مکانی در جهان فراهم می آورد. اما هنوز به کشاورزی دست نیافته بودند و با راه های پر پیچ و خمی که در زندگی امروز تمدن نامیده می شود آشنا نشده بودند.


از صنایع دستی استک (aztec)

طی هزاران سال پیش از کشف آمریکا به دست کاشفان اروپایی در سال 1492 ، مردمانی که امروز به بومی آمریکایی یا سرخپوست معروفند در جدایی و انزوای مطلق از قسمت های دیگر جهان تکامل یافتند. جدایی این بومیان بدان معنا نیست که آنان همگی یک شکل و یکسان ماندند. اجتماعاتی متنوع و گونه گون در میان آنان پدید آمد. گروه هایی از آنان به شیوه خود و با استعدادهای خاص خویش تکامل یافتند، گروه هایی نیز نابود شدند و از میان رفتند ...

مردمان و اقوام گوناگون دو قاره آمریکا هر یک تاریخ مخصوص به خود را داشتند، دقیقا" مانند اروپاییان. هر گروهی افسانه آفرینش مخصوص به خود را داشت، افسانه ای که مردمان آن گروه را به همان بخش از زمین خودشان مربوط می ساخت. سالخوردگان در تمام جوامع بومی حافظ خاطرات گذشته بودند. آنان با داستانها، ترانه ها، اشعار و مراسم در زنده نگه داشتن سنت ها و وقایع معنا دار می کوشیدند. علاوه بر آن اشیاء نیز معرف گذشته بودند. یک چپق ممکن بود نیای آنان را که سازنده چپق بود به یاد آورد و دود کردن و کشیدن تنباکو توسط آن چپق، احترام به روح نیاکان ...

ورود اروپاییان

یک زن بومی آمریکایی
از آثار وحشتناک ورود اروپائیان به آمریکا، انکار اهمیت و حتی وجود تاریخ پر شکوه بومیان در آمریکا بود.:mad: از آن جا که سنت های دو قاره آمریکا با سنت های اروپا بسیار متفاوت بود، برای اروپائیان تقریبا" غیر ممکن بود که درک کنند این مردمان هم برای خود تاریخی داشته اند مردمی که حتی برای ثبت و ضبط تاریخ خود روش معتبری داشتند. :(

علائم سابقه های تاریخی بومیان که به شکل اشیا، نوشتار یا تصویر وجود داشتند غالبا" توسط اروپایی ها منهدم و نابود می شد. چون طبق سلیقه مذهبی و طرز تفکر آنان نبود. تاریخ را بزرگسالان و سالخوردگان به جوانان منتقل می کردند ولی هنگامی که بیماری، جنگ، و جابجایی اجباری، کار تربیت کودکان و تشریفات قبیله ای را مختل می کرد، تاریخ رنگ می باخت. بنابراین در خلال چند نسل پس از ورود اروپائیان قسمت عمده تاریخ آمریکا از میان رفت. :(:mad::(
با این همه، این حقیقت تلخ پایان ماجرا نیست با وجود تخریب گذشته این مردمان، بومیان موفق شدند از راه های گوناگونی تاریخ خود را زنده نگه دارند. این تاریخ در نام مکانها، آوازها، داستانهای خانوادگی، اسطوره ها و آداب و رسوم، هستی خود را نشان می دهد ... تاریخ آمریکای باستان در اشیاء بسیار کهن که در مجموعه های خصوصی یا در موزه ها نگهداری می شود زندگی می کند.

بومیان و سرخ‌پوستان بتدریج به درجات مختلف تکامل اجتماعی و فرهنگی رسیدند و نتیجه آن پدید آوردن تمدن‌هایی بود که در اوج شکوفایی به عالی‌ترین مدارج تمدن باستانی نایل شدند. این تمدن‌ها، مایا،تول تک‌ها، آزتک‌ها، اینکاها نام داشتند تمدن مایا
تمدن مایا از اتحاد و به هم پیوستن ۲۰ قبیله سرخ‌پوست در آمریکای مرکزی در کنار سواحل خلیج مکزیک در ۵۰۰سال پیش از میلاد شکل گرفته و در قرن‌های هشتم و نهم میلادی به اوج خود رسید. از لحاظ آثار هنری و معماری هیچ تمدن دیگری در قاره آمریکا نتوانست از مایاها پیشی بگیرد. تمدن مایا در قرن شانزدهم میلادی توسط فاتحین اسپانیایی افول کرد.:(
تمدن تول تک ها
در بین قرن‌های هشتم تا دهم مردمانی از سوی شمال به فلات مرکزی مکزیک هجوم آورده و اندکی پیش از سال ۱۰۰۰ میلادی امپراطوری تول تک‌ها را تشکیل دادند. سپس تهاجم خود به سمت جنوب ادامه داده و بخش‌هایی از سرزمین‌های متعلق به مایاها را تصرف کردند. تول تک‌ها نیز همانند مایاها دارای معماری و هنر پیشرفته‌ای بوده‌اند. امپراطوری تول تک‌ها در قرن دوازدهم میلادی به علت خشکسالی دراز مدت و قحطی و امواج جدید هجوم‌ها و یورشهای سرخ‌پوستان شمالی افول کرد.
تمدن آزتک‌ها
آزتک‌ها، قبیله کوچکی بودند که در قرن دوازدهم وارد فلات مرکزی مکزیک شده و به تدریج سرزمین‌های اطراف، از اقیانوس آرام تا خلیج مکزیک را تحت سلطه خود درآوردند. اوج توسعه امپراطوری آزتک‌ها در قرن‌های پانزدهم و شانزدهم میلادی رخ داده که در این زمان جمعیت کلی امپراطوری بالغ بر ۵ میلیون نفر بوده‌است. در نهایت در سال ۱۵۱۹ با تهاجم فاتحین اسپانیایی و کشته شدن آخرین پادشاه آنها، تمدن آزتک‌ها نابود می‌شود.
تمدن اینکاها
این تمدن در دره‌های بلند رشته کوه آند در آمریکای جنوبی و در بین قرن‌های یازدهم تا پانزدهم میلادی به تدریج شکل گرفت. اوج امپراطوری اینکاها در بین سالهای ۱۲۰۰ تا ۱۵۳۳ میلادی بوده بطوریکه جمعیت آنها در اوایل قرن شانزدهم به حدود ۶ میلیون نفر می‌رسد. امپراطوری اینکاها در اوج قدرت در جنگ با فاتحین اسپانیایی شکست خورده و نابود می‌شود
( بنابراین تمام تمدن آمریکا به وسیله اروپائیان خودخواه نابود شد و نسلی از آمریکای باستان خیلی وجود ندارد .)
منبع :آمریکای باستان نوشته کاترین ج لانگ ترجمه فرید جواهر کلام
 

محممد آقا

عضو جدید
کاربر ممتاز
آیا اسم آمریکا بومیست ؟

آیا اسم آمریکا بومیست ؟

نام «آمریکا»
نام «آمریکا» به احتمال زیاد از نام دریانورد ایتالیایی آمریگو وسپوچی ‏ مشتق شده‌است.!!!!!!!:eek: این دریانورد سفرهای اکتشافی خود در قاره جدید را از برزیل کنونی شروع کرد و در نقشه برداری از سواحل قاره آمریکا نقش مهمی ایفا کرد. اولین بار نام «آمریکا» در سال ۱۵۰۷ میلادی در نقشهٔ یک کشیش آلمانی به نام «مارتین ولدزموئلر» ظاهر شد. این اولین نقشهٔ شناخته شده در جهان است که برای اولین بار تصویر نسبتاً کاملی از نیمکره غربی ارائه می‌کند. این کشیش آلمانی که در شهر «سن دی» فرانسه مشغول به کار بود، از اطلاعات آمریگو وسپوچی برای انتشار این نقشه بهره برده بود. در این نقشه کلمهٔ آمریکا روی منطقه برزیل کنونی نقش بسته‌است یعنی منطقه‌ای که وسپوچی اکتشافات خود را از آنجا آغاز کرد. جالب اینجاست که مارتین ولدزموئلر آلمانی فقط همین یکبار از «آمریکا» برای نامیدن قاره جدید استفاده کرد. وی نقشهٔ بعدی خود را ۹ سال بعد یعنی در سال ۱۵۱۶ منتشر کرد و در آن قاره آمریکا را «سرزمین ناشناخته» یا به لاتین «Terra Incognita» خواند.:warn:

دوران استعمار
مناطق مختلف شرقی آمریکا چند بار بین قدرت‌های بزرگ اروپایی دست به دست شد. مهاجران بریتانیایی در بخش‌های زیادی از سرزمین جدید مستقر شدند و این بخش‌ها به‌صورت مستعمرهٔ بریتانیا اداره می‌شد. نبردهایی نیز بین مهاجران اروپایی و مردمان بومی آمریکا بر سر مالکیت زمین در می‌گرفت. قسمت بزرگی از سرزمین‌های شرقی قاره آمریکا مستعمره بریتانیا بود و تجار بریتانیایی با استفاده از نیروی کار رایگان بردگان آفریقایی:( از طریق بندرهای غربی این کشور مثل منچستر و گلاسگو و لیورپول سیستم تجاری بسیار پرسود و بی سابقه‌ای ایجاد کردند. دولت بریتانیا برای تأمین مخارج جنگهای استعمار و رقابت با قدرتهای دیگر اروپایی ابتدا مالیاتهای تجارت بین این کشور و مستعمرات آمریکایی را بالا برد، و سپس بطور فزاینده اقدام به دخالت و کنترل تجارت نسبتاً آزاد بین بریتانیا و مستعمراتش در قاره آمریکا کرد. این دخالت‌ها تا حدی بود که اقتصاددان مشهور آدام اسمیت در مورد عواقب آن به دولت برتانیا هشدار داده بود. تجار و مستعمره‌نشینان از پرداخت این مالیات ناراضی بودند و بالاخره به شورش علیه حکومت بریتانیا دست زدند. دولتهای اسپانیا و فرانسه که در آن دوران بزرگ‌ترین رقیب امپراتوری بریتانیا بودند، اقدام به کمک مالی و تسلیحاتی شورشیان کردند به این امید که بتواند دست بریتانیارا از مستعمرات وسیع آمریکای شمالی کوتاه کرده، آمریکارا تبدیل به متحد خود در مقابل بریتانیا نمایند.
بدین ترتیب جنگ‌های انقلاب آمریکا از آوریل ۱۷۷۵ با نبرد لگزینگتون آغاز و در سال ۱۷۸۳ در پی امضای قرارداد صلح با بریتانیا پایان یافت. استقلال ۱۳ مستعمرهٔ آمریکای شمالی با صدور اعلامیه استقلال آمریکا در ۴ ژوئیه 1776بدست آمد. این ۱۳ مستعمره سابق در حالی اعلام استقلال کردند که هیچ یک هنوز دارای ویژگیهای حقوقی یک دولت/ایالت نبودند. با رفع مسائل حقوقی در ۱۷۷۷ و امضای اولین پیمان اتحاد در ۱۷۸۱، ایالات متحده آمریکا متشکل از ۱۳ ایالت بنیان گذاشته شد.
دولت فرانسه که استقلال آمریکا را پیروزی بزرگی برای خود در مقابل بریتانیا می‌دید ( یعنی تمدن آمریکا و استقلالش برای خودش نبود !)، با افزایش کمک‌های مالی و علمی سعی در نزدیک کردن کشور جدید با فرانسه داشت. در این راستا، معمار شهیر فرانسوی پیر شارل لانفان (Pierre Charles L'enfent) مامور شد نخستین طرح جامع شهرسازی را برای شهر جدید واشینگتن، پایتخت کشور ایالات متحده، ارائه دهد.
فرانسه حتی تا یک سده پس از استقلال آمریکا از بریتانیا، کشور آمریکا را نزدیک و همسو و نمادی از صدور فرهنگ آزادی خواهی انقلابی فرانسوی می‌دید. به مناسبت صدمین سال استقلال آمریکا، دولت فرانسه در سال ۱۸۸۶ مجسمه بزرگی با عنوان «روشنایی آزادی در جهان می‌درخشد» به آمریکا هدیه کرد که هم اکنون در جزیره آزادی (Liberty Island) در بندر نیویورک نصب و به «مجسمه آزادی» مشهور است.
۱۸۲۰-۱۹۰۰: جنگهای داخلی
سال ۱۸۶۱ جنگ داخلی آمریکا رخ داد که یکی از خونین‌ترین جنگ‌ها از این نوع در جهان می‌باشد. علت این جنگ به برده‌داری در ایالات جنوبی مربوط می‌شد که آبراهام لینکلن خواهان براندازی آن بود. این جنگ در سال۱۸۶۵ با پیروزی شمالی‌ها به رهبری لینکلن، پایان گرفت.

منبع : ویکی پدیا

در مورد سایر موارد هم که خبر دارید حمله اتمی به ژاپن به بهانه ای که خیلیها اونو واهی دونستن .
جنگ کره و ویتنام
بقیه مواردم که میدونید .

بازم میگم آمریکا اگر هم جای خوبی برای زندگی کنونی باشه تاریخچه قابل دفاعی نداره یعنی به نحوی تاریخچه ای نداره . به لطف یه مشت اروپایی خودخواه تمدن آمریکا به افول و نابودی کشید .
کاری که اروپاییانی که هنوز نژاد پرستند در قبال خیلی کشورهای دیگه انجام دادن و حتی هنوزم انجام میدن و دوس دارن فرهنگ همه جا رو نابود کنن و فرهنگ خودشونو که عین بی فرهنگیس در همه جا قرار بدن . :mad::(:mad:
چرا میگم عین بی فرهنگی چون سبب از بین رفتن تمدنهای پرافتخار گذشته ملتها میشن :mad:
 

Schneider

مدیر بازنشسته
ایکاش اصلا ایرانی نبودم
نیویورکی...کانادایی....استرالیایی جایی بدنیا میومدم که قد یه انسان حقوق داشتم
دوران آلمان هیتلری هم خیلی دوسدارم
 
  • Like
واکنش ها: Sarp

sh85

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
ایکاش اصلا ایرانی نبودم
نیویورکی...کانادایی....استرالیایی جایی بدنیا میومدم که قد یه انسان حقوق داشتم
دوران آلمان هیتلری هم خیلی دوسدارم
مسلما اگر جایی دیگه به دنیا می اومدین افکار دیگه ای هم داشتین و خواسته های دیگه
بالطبع اون حقوق براتون عادی می شد و چیزهای دیگه براتون ارزشمند می شد
خوبیه تولد و زندگی توی ایران اینه که آدم ارزش خیلی چیز ها رو چون نداره می تونه حس کنه!
 

pooneh12345

عضو جدید
کاربر ممتاز
همینجا که الان هستم خیلی خوبه
هرچند گاهی سخت میگذره
خدا برای هرکاری حکمتی داره
لابد حکمتی بوده که من اینجا و تو این زمان بدنیا بیام
 

pooneh12345

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوره بعدی جمهوری اسلامی میخام ببینم چجوریه
دوره بعدی که حکومت آقا امام زمان هست ان شاءالله
خدا اگه یاری کنه این انقلاب و جمهوری اسلامی رو نگه می داریم تا آقا خودش بیاد و تحویل بگیره
 
بالا