دل نامه یا نامه دل
- شروع کننده موضوع MAHDI.VALVE
- تاریخ شروع
- وضعیت
ازعاشقى پرسيدند جدايى سختر است يا دورى؟
انگشت بر لب گذاشت و گفت انتظار...
انگشت بر لب گذاشت و گفت انتظار...
حکـــــــــــــــــــــایت من…
حکایت کسی بود که عاشق دریا بود اما قایقـــــــــــــــــــــی نداشت…
دلباخته سفر بود اما همسفـــــــــــــــــــــر نداشت…
حکایت کسی بود که زجر کشید اما ضجـــــــــــــــــــــه نزد…
زخم داشت اما ننالیـــــــــــــــــــــد…
گریه کرد اما اشک نریخـــــــــــــــــت…
حکایت من حکایت کسی بود کـه…
پر از فریاد بود اما سکوت کرد تا همه ی صداها را بشنـــــــــــــــــــــود…
حکایت کسی بود که عاشق دریا بود اما قایقـــــــــــــــــــــی نداشت…
دلباخته سفر بود اما همسفـــــــــــــــــــــر نداشت…
حکایت کسی بود که زجر کشید اما ضجـــــــــــــــــــــه نزد…
زخم داشت اما ننالیـــــــــــــــــــــد…
گریه کرد اما اشک نریخـــــــــــــــــت…
حکایت من حکایت کسی بود کـه…
پر از فریاد بود اما سکوت کرد تا همه ی صداها را بشنـــــــــــــــــــــود…
fc9
عضو
تلفنی که زنـــگ نمی خورد که نیـــازی به اخــــتراع نداشت!!
...
گراهام بـــل عــــزیز!
تلفنی که زنـــگ نمی خورد که نیـــازی به اخــــتراع نداشت!!
حوصـــله ات ســـر رفته بود،
چــــسب قلـــــب اختراع می کردی
می چسباندیم روی ایـــن ترک های قلب صاحب مـــــرده مان
وغصـــه زنـــگ نخوردن تلفـــــنی که اختراعش نکرده ای را نمی خوردیم!
ساده بگویم گراهام بل عزیـز!..!در حال وحشتناک این روزهای من،تو هم مقصری....
آدما آدما از جنس برگند , گاهي سبزند ، گاهي پائيزن و زردند...
زمستون ديده نميشن , تابستون سايبون سبزند
آدما خيلي قشنگن , حيف كه هر لحظه يه رنگند...
زمستون ديده نميشن , تابستون سايبون سبزند
آدما خيلي قشنگن , حيف كه هر لحظه يه رنگند...
چه قدر دوست داشتم تمام دلتنگي هاي اين روزها را با كسي تقسيم مي كردم
و يا كسي بود براي گوش دادن و درد دل كردن...
بماند كه آنقدر فاصله زياد شده كه هرچه فرياد مي زنم گويا صدايم را نه تو مي شنوي و نه هيچ كس ديگر...
من از تاریکی شبهای فردا سوز میترسم
از این تنهایی تکراری هر روز میترسم
من از شب سایه های پشت هر دیوار میترسم
از این تخریب و فرسایش از این آوار میترسم
بدون تو نمیمیرم فقط با مرگ درگیرم
بدون مرهم دستات یه زخم کهنه و پیرم
نمیتونم نمیمیرم فقط با مرگ درگیرم
نمیمونم میدونم از این تکرار دلگیرم
از این تنهایی تکراری هر روز میترسم
من از شب سایه های پشت هر دیوار میترسم
از این تخریب و فرسایش از این آوار میترسم
بدون تو نمیمیرم فقط با مرگ درگیرم
بدون مرهم دستات یه زخم کهنه و پیرم
نمیتونم نمیمیرم فقط با مرگ درگیرم
نمیمونم میدونم از این تکرار دلگیرم
shadmehrali
عضو جدید
اگر ماه بودم به هرجا که بودم
سراغ تو را از خدا می گرفتم
وگر سنگ بودم به هر جا که بودی
سر رهگذار تو جا می گرفتم
اگر ماه بودی به صد ناز شاید
شبی بر لب بام من می نشستی
وگر سنگ بودی به هرجا که بودم
مرا می شکستی، مرا می شکستی
سراغ تو را از خدا می گرفتم
وگر سنگ بودم به هر جا که بودی
سر رهگذار تو جا می گرفتم
اگر ماه بودی به صد ناز شاید
شبی بر لب بام من می نشستی
وگر سنگ بودی به هرجا که بودم
مرا می شکستی، مرا می شکستی
- وضعیت
Similar threads
| Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
|---|---|---|---|---|
|
معماری با مصالحی از جنس دل | ادبیات | 18272 | |
|
گریه کن ای دل.......... | ادبیات | 427 | |
|
دل نوشته‌هاي عرفاني | ادبیات | 430 | |
|
|
*****حرف دل***** | ادبیات | 117 | |
|
۩ ۞ ۩ جایی برای حرفهای دل فیدل ۩ ۞ ۩ | ادبیات | 13 |