دل شكسته

mohandeseit

دستیار مدیر مهندسی فناوری اطلاعات
کاربر ممتاز
زيزاين هق هق بارون يه نفر دلش شكسته ** يه نفر شبيه بارون سرد و بيقرارو خسته ** يه نفر كه چشم خيسش پره از جاده و عابر ** يه نفر پراز اميدو انتظار،يه مسافر ** يه نفر مثل پرنده كه دلش تو آسمونه ** اما پرهاشو شكستن رو زمين بايد بمونه ** رو زمين بايد بمونه،بمونه تا بينهايت ** تا يه روزي اون مسافر بياد و تموم شه غربت ** آره اون مسافري كه از ميون پيچ و خمها ** مياد و ميشكنه يك شب قفل نفريني غم را ** من همون اسير غربت من همون پرنده بودم ** تو همون مسافري كه شعر چشماشو سرودم ** قطب من مسافر من!بسه قصه صبوري ** تو بيا تا اين پرنده نميره از غم دوري ** (تقديم با عشق به همه بچه هاي خوب باشگاه مهندسان ايران)
 

simafrj

عضو جدید
کاربر ممتاز
ممنون خیلی قشنگ بود من همیشه سعی کردم دل کسی رو نشکونم ولی همیشه دلم رو شکستن
خیلی داغون شدم با این شعرتون دلم گرفت ولی باز با گریه آروم شدم
ممنون
 

MEMOL...

عضو جدید
کاربر ممتاز
من مانده ام و این ١۶٠ حرف !

برای پر کردن فاصله های بلند

با یک پیام کوتاه !

بگذار دوازده بار بنویسم:

"دوستت دارم"

طبق عادت با سه علامت تعجب !!!

و تو مثل همیشه جوابی نمیدهی ...

دفترم بوی پیراهن یوسف گرفت ...

می روم ...

برای همیشه گم شوم...

وقتی گوشه ی قلبت نوشته بودی

اینجا کسی عاشق نمی شود ...

بیخود پیام میدهی !
 

سوگل 2

عضو جدید
غروب بود.
صداي هوش گياهان به گوش مي آمد.
مسافر آمده بود
و روي صندلي راحتي ، كنار چمن
نشسته بود:
"دلم گرفته ،
دلم عجيب گرفته است.
تمام راه به يك چيز فكر مي كردم
و رنگ دامنه ها هوش از سرم مي برد.
خطوط جاده در اندوه دشت ها گم بود.
چه دره هاي عجيبي !
و اسب ، يادت هست ،
سپيد بود
و مثل واژه پاكي ، سكوت سبز چمن وار را چرا مي كرد.
و بعد، غربت رنگين قريه هاي سر راه.
و بعد تونل ها ،
دلم گرفته ،
دلم عجيب گرفته است.
و هيچ چيز ،
نه اين دقايق خوشبو،كه روي شاخه نارنج مي شود خاموش ،
نه اين صداقت حرفي ، كه در سكوت ميان دو برگ اين گل شب بوست،
نه هيچ چيز مرا از هجوم خالي اطراف
نمي رهاند.
و فكر مي كنم
كه اين ترنم موزون حزن تا به ابد
شنيده خواهد شد."
 

Similar threads

بالا