دلیل شما برای اثبات وجود خدا چیست؟

وضعیت
موضوع بسته شده است.

.6.

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خوب شد فهمیدم خیلی از آدمها فقط چیزایی رو که می بینن باور می کنن!
و اصلن هم به ظرفیت های وجودیشون ربطی نداره!
یه سوال !
یعنی شما اگه مثلن پدربزرگتو ندیده باشی یه بارم تو عمرت عکسی هم از اون ندیده باشی قبرشهم معلوم نباشهکجاس چه جور میخوای اثبات کنی که وجود داشته؟؟؟حرف بقیه رو گوش نکن که میگن وجود داشته باید خودت ببینی تا باور کنی!
(اگه نتونی ثابت کنی که بوده پس تو الان دقیقن اینجا داری چیکار میکنی ...!)
 

.6.

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
البته منم ظرفیتشو ندارمااا :)
ولی یه روزی 2دل بودم و شک کردم...
 

Anarchist

اخراجی موقت
کاربر ممتاز
خوب شد فهمیدم خیلی از آدمها فقط چیزایی رو که می بینن باور می کنن!
و اصلن هم به ظرفیت های وجودیشون ربطی نداره!
یه سوال !
یعنی شما اگه مثلن پدربزرگتو ندیده باشی یه بارم تو عمرت عکسی هم از اون ندیده باشی قبرشهم معلوم نباشهکجاس چه جور میخوای اثبات کنی که وجود داشته؟؟؟حرف بقیه رو گوش نکن که میگن وجود داشته باید خودت ببینی تا باور کنی!
(اگه نتونی ثابت کنی که بوده پس تو الان دقیقن اینجا داری چیکار میکنی ...!)
مثالی که زدید خیلی بی ربط بود
شما پدر بزرگت رو ندیدی ولی پدرت که دیده،و همینطور وقتی پدرت هست یعنی پدری داشته.
فقط توی قصه های ادیان میشه دید که فرزندی از دختر باکره زاده میشه!!!!

نکته بعد اینکه همیشه ندیدن دلیل بر نبودن و وجود نداشتن نیست.
اینکه ما بگیم خدا پنهان است و دیده نمیشه پس خدا وجود نداره این غلطِ و دلیل اینکه ما خدا رو قبول نداریم پنهان بودنش نیست.
و اگر کسی هم این برهان رو مطرح کنه قطعا هدفش زیر سوال بردن قادر بودن خداست.
اینکه خدا اگر قادر به هر کاری است پس چرا خودش رو نمایان نمی کنه؟
من اگر امروز یه چیزی رو به شما بگم که خیلی غیر طبیعی،غیر قابل درک و پنهان باشه مطمئنا اون رو نمی پذیرید و ومیگید که وجود نداره.
مثلا من بگم یه خر صورتی شاخ دار نامرئی وجود داره شما باور می کنید؟نه...
ولی شما هرگز این فکر رو در مورد خدا نمی کنید و با قطعیت میگید وجود داره،خب این اطمینان شما از کجا میاد؟شما که دلیل قانع کننده ای ندارید
من نمیفهمم چه دلیلی داره شما با قاطعیت از وجود خدا حرف میزنید؟
 
آخرین ویرایش:

دالان بهشت

عضو جدید
کاربر ممتاز
اینم یک دلیل غیر منطقی دیگه از سوی خداباوران.
خدا چرا خودشو از ما مخفی میکنه؟!!.. بعد میگه شما نماینده ی من روی زمین هستید.بعد 124000 پیغمبر میفرسته بعد میگه باید منو بشناسید و عبادتم کنید؟!!!!!
خوب خودشو نشون بده بهتر نیست؟!!!:). واقعا خیلی سخته اینکارو بکنه؟
این دلایل دیگه قدیمی شده مهندس، حداقل ماله 400 سال پیشه.. تازه اون موقع هم آدمهای اهل کتاب و فلسفه قبول نمیکردن این حرفارو.

چرا انسان فک میکنه برای هرچیز یه دلیل منطقی باید پیدا کنه ؟هرچیز.....شما به عالم غیر ماده اعتقاد نداری؟اگه داری پس چجوری توجیهش میکنی ؟اگه نداری پس این همه مسایل ماورایی رو چجور نادیده میگیرین؟
 

Anarchist

اخراجی موقت
کاربر ممتاز
چرا انسان فک میکنه برای هرچیز یه دلیل منطقی باید پیدا کنه ؟هرچیز.....شما به عالم غیر ماده اعتقاد نداری؟اگه داری پس چجوری توجیهش میکنی ؟اگه نداری پس این همه مسایل ماورایی رو چجور نادیده میگیرین؟
کدوم مسائل ماورایی؟
 

.6.

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مثالی که زدید خیلی بی ربط بودشما پدر بزرگت رو ندیدی ولی پدرت که دیده،و همینطور وقتی پدرت هست یعنی پدری داشته.فقط توی قصه های ادیان میشه دید که فرزندی از دختر باکره زاده میشه!!!!نکته بعد اینکه همیشه ندیدن دلیل بر نبودن و وجود نداشتن نیست.اینکه ما بگیم خدا پنهان است و دیده نمیشه پس خدا وجود نداره این غلطِ و دلیل اینکه ما خدا رو قبول نداریم پنهان بودنش نیست.و اگر کسی هم این برهان رو مطرح کنه قطعا هدفش زیر سوال بردن قادر بودن خداست.اینکه خدا اگر قادر به هر کاری است پس چرا خودش رو نمایان نمی کنه؟من اگر امروز یه چیزی رو به شما بگم که خیلی غیر طبیعی،غیر قابل درک و پنهان باشه مطمئنا اون رو نمی پذیرید و ومیگید که وجود نداره.مثلا من بگم یه خر صورتی شاخ دار نامرئی وجود داره شما باور می کنید؟نه...ولی شما هرگز این فکر رو در مورد خدا نمی کنید و با قطعیت میگید وجود داره،خب این اطمینان شما از کجا میاد؟شما که دلیل قانع کننده ای ندارید من نمیفهمم چه دلیلی داره شما با قاطعیت از وجود خدا حرف میزنید؟
دیگه وسع ما در مورد مثال همینقدر بود :D
 

blackviper210

عضو جدید
کاربر ممتاز
خوب شد فهمیدم خیلی از آدمها فقط چیزایی رو که می بینن باور می کنن!
و اصلن هم به ظرفیت های وجودیشون ربطی نداره!
یه سوال !
یعنی شما اگه مثلن پدربزرگتو ندیده باشی یه بارم تو عمرت عکسی هم از اون ندیده باشی قبرشهم معلوم نباشهکجاس چه جور میخوای اثبات کنی که وجود داشته؟؟؟حرف بقیه رو گوش نکن که میگن وجود داشته باید خودت ببینی تا باور کنی!
(اگه نتونی ثابت کنی که بوده پس تو الان دقیقن اینجا داری چیکار میکنی ...!)

دوست عزیز من به این کاری ندارم چرا نمیبینمش.. خب؟!! من میگم چرا این خدا که اینقدر دوست داره ما بپرستیمش و شب و روز عبادتش کنیم و دوست داره ما راه درست رو بریم، و ده ها هزار مسنجر فرستاده چرا خودشو به ما نشون نمیده؟!!
از این گذشته، اونکه میدونسته( چون از همه چی آگاه هست و آینده رو میبینه) انسان هیچوقت با این عقل بقول شما ناقصش بهش ایمان نمیاره، چرا اینقدر اصرار داره که انسان اونو بشناسه و کتاب و راهنما فرستاده ؟!!
من فکر نمیکنم آفریدگار این جهان، اینقدر بیکار باشه که وقتشو حروم کنه برای این موجودات ناقص الخلقه.
شما یک ربات میسازی، این ربات حرف شما رو گوش نمیکنه، شما تمام عمر میشینی نگاش بکنی ببینم یه روزی حرفتو گوش میکنه یا نه؟ یا اینکه روی هوش مصنوعیه اون ربات کار میکنی؟
اصلا انسان داره تاوان کدام اشتباهش رو میده که الان داره امتحان میشه در این دنیا؟
مذهبیا الان میگن آدم میوه ی ممنوعه رو خورده و بخاطر این، نوادگانش دارن شکنجه میشن در این دنیا.
بنظرت این داستان درسته؟ اصلا آدم اون موقع خوبی و بدی رو میشناخته؟!!. اصلا خدائیکه از همه چی باخبره پس میدونسته اگر این شرط رو برای آدم بذاره بازهم آدم اشتباه میکنه و اون میوه رو میخوره. پس چرا اینکارو کرده؟
آیا آفریدگار با انسان مشکل داره؟ و چندین مثال دیگه که در کتابهایه مقدس هست که همینجوری بخاطر اشتباهه یک نفر ده ها نسل بعد از اون فرد نفرین و شکنجه شدن( مثله داستان نوح و پسرش حام) و صدها سوال دیگه.........
متاسفانه، مذهبیون که شماها هستین سوالهای ساده رو با حرفهای پیچیده و گنگ جواب میدین.
بقول بزرگی:راجع به تمام مسائل، دنبال جواب منطقی میگردید به مذهب که میرسه حرف از معجزه و چشم بصیرت و خرافات و غیره میزنید.
متاسفانه یا خوشبختانه مذهبیون خدائی تو مغزشون ساختن و به بقیه معرفی کردن که با کمی فکر کردن زیر سوال میره و محکوم میشه.
راجع به سوالتون هم رجوع کن به قانون علت و معلول. البته بازهم مذهبیون در این مورد علم رو قبول ندارن:D
 

(M&M)

کاربر بیش فعال
چرا خداوند خودشو به ما نشون نمیدن ؟اگه ما خداوند رو ببینیم چه اتفاقی میفته؟ بنظر من ایمان مردم بیشتر میشه و دیگه اینقدر ظلم نمیکنن.
 

blackviper210

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوست عزيز
تو خدا رو چجور ميخواي ببيني ؟!
مثل خدايان يوناني كه براي هر چيز يه خدا ميناميدند - اگه دنبال چنين چيزي هستيد خوب بريد دنبال اون خدايان اونا كه ديگه براي شما هستن
تمام مذاهب ادعا دارند که مذاهب دیگر دروغین هستند!
ما صد درصد با همگی شان موافقیم...
 

جینگیلبرت

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من واقعا متاسفم که مدعیان دین آنقدر پوچ و توخالی و ناتوان شده اند که حد اقل با ابزار منطق توان دفاع از دین خود را ندارند که اینگونه به باورها و اعتقادات شان شبیخون میزنند و کاری از دستشان بر نمی آید!
 

جینگیلبرت

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
و اما دینی که من دارم:

- تعریف دین من: دین من همان قانونی است که برای سلامتی من تعریف میشود این قانون ممکن است در قانون مدنی کشور باشد یا منشور حقوق بشر سازمان ملل باشد یا در کتابی گردوخاک خورده باشد یا در صدای

- متافیزیک و ماوراء الطبیعه و عالم غیب:
بخشی از فضا و خلقت است که هنوز علم فیزیک به آنجا دستش نرسیده است و مسلما در آینده خواهد رسید چون انجا وجود دارد ولی ما هنوز کشف نکرده ایم
همان طور که زمانی اعماق فضا کشف نشده بود و حتی فکر میکردند همه چیز دور زمین میچرخد ولی الان میبینند برعکس زمین دور خورشید میچرخد!

- خدا:
خدا همان جوهر آگاهی است که حیوانات و گیاهان و انسان و کامپیوتر و همه چیز درک و شعور در حد خودشان را دارند همان که در کامپیوتر به آن هوش مصنوعی گفته میشود
خزانه هوش مصنوعی خداوند است که انسان هوش مصنوعی را از هوش درون خود به کامپیوتر تزریق میکند و مال خودش را نیز از خلقت دریافت کرده است.
خدا آن مرد تنومند و هیکلی نیست که در گوشه ای نشسته ما من و تو را به بهشت و جهنم بیاندازد.
خدا آن آگاهی درون گل و گیاه است که به گل میفهماند چه مولکولی را از ریشه اش به درون خود جذب کند تا چه بوی خوش و رنگ خوشی از او در فضا منتشر گردد
و چه رنگی و چه بوئی داشته باشد
اگر کسی نمیتواند این هوش و درک و شعور را ببیند پس او خدا را درک نمیکند بنابر این لزومی ندارد سعی کنیم به او به زور بقبولانیم چون که با گفتن من و شما و با تقلید چنین درک و شعوری به درون این فرد تزریق نمیشود باید او را رها کرد تا روزی خودش به این درک برسد و لو اگر شده به اندازه ابدیت صبر کنیم باید به خود چاه اجازه داد آب از اعماقش بجوشید با آب ریختن به ته چاه ، آب به دست نمی آید!

- قیامت:
قیامت جائی در انجا نیست ، قیامت همینجاست، نسیه نیست بلکه نقد است
اگر در خیابان کسی را بزنی او برگشته تو را خواهد زد پس در همین لحظه قیامت و تسویه حساب انجام میشود و خدا برای تسویه حساب من و شما چک نمیکشد.

- بهشت و جهنم:
خدا در گوشه ای از خلقت ننشسته است تا دادگاهی تشکیل داده و حق من و تو را کف دستانمان قرار بدهد
جهنم در گوشه ای از این جهان نیست همان طور که بهشت نیز در گوشه دیگر جهان نیست
اگر دستی به روی سر یتیمی بکشی از این کار لذت خواهی برد و این بهشت تو است و اگر دستت را به سوی آتش دراز کنی خواهی سوخت و این جهنم تو است
اگر مست رانندگی کنی تصادف کنی پایت قطع شود جهنم را تجربه خواهی کرد.
اگر شبانه روز تلاش کنی به آسایش و رفاه برسی این بهشت تو خواهد بود.

اصول دین:
شناختن خدا، شناختن قیامت، و خیلی چیزهای دیگر در همین دنیا اصل دین است درک پیدا

- فروع دین:
نماز خواندن روزه گرفتن امر به معروف کردن حج رفتن جهاد کردن و همه اینها فروع و در درجه دوم دین است بنابر این انها که اصل دین را کنار گذاشته و فروع دین را بر سر مردم میگوبند انها دروغگوهائی هستند که اصلا دین را نمیدانند با کدام جیم نوشته میشود!


 

جینگیلبرت

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

اهل كاشانم
روزگارم بد نيست.
تكه ناني دارم ، خرده هوشي، سر سوزن ذوقي.
مادري دارم ، بهتر از برگ درخت.
دوستاني ، بهتر از آب روان.

و خدايي كه در اين نزديكي است:
لاي اين شب بوها، پاي آن كاج بلند.
روي آگاهي آب، روي قانون گياه.

من مسلمانم.

قبله ام يك گل سرخ.

جانمازم چشمه، مهرم نور.

دشت سجاده من.

من وضو با تپش پنجره ها مي گيرم.
در نمازم جريان دارد ماه ، جريان دارد طيف.
سنگ از پشت نمازم پيداست:
همه ذرات نمازم متبلور شده است.
من نمازم را وقتي مي خوانم
كه اذانش را باد ، گفته باد سر گلدسته سرو.
من نمازم را پي "تكبيره الاحرام" علف مي خوانم،
پي "قد قامت" موج.

كعبه ام بر لب آب ،
كعبه ام زير اقاقي هاست.
كعبه ام مثل نسيم ، مي رود باغ به باغ ، مي رود شهر به شهر.

"حجر الاسود" من روشني باغچه است.

اهل كاشانم.
پيشه ام نقاشي است:
گاه گاهي قفسي مي سازم با رنگ ، مي فروشم به شما
تا به آواز شقايق كه در آن زنداني است
دل تنهايي تان تازه شود.
چه خيالي ، چه خيالي ، ... مي دانم
پرده ام بي جان است.
خوب مي دانم ، حوض نقاشي من بي ماهي است.

اهل كاشانم
نسبم شايد برسد
به گياهي در هند، به سفالينه اي از خاك "سيلك".
نسبم شايد، به زني فاحشه در شهر بخارا برسد.

پدرم پشت دو بار آمدن چلچله ها ، پشت دو برف،
پدرم پشت دو خوابيدن در مهتابي ،
پدرم پشت زمان ها مرده است.
پدرم وقتي مرد. آسمان آبي بود،
مادرم بي خبر از خواب پريد، خواهرم زيبا شد.
پدرم وقتي مرد ، پاسبان ها همه شاعر بودند.
مرد بقال از من پرسيد : چند من خربزه مي خواهي ؟
من از او پرسيدم : دل خوش سيري چند؟

پدرم نقاشي مي كرد.
تار هم مي ساخت، تار هم مي زد.
خط خوبي هم داشت.

باغ ما در طرف سايه دانايي بود.
باغ ما جاي گره خوردن احساس و گياه،
باغ ما نقطه برخورد نگاه و قفس و آينه بود.
باغ ما شايد ، قوسي از دايره سبز سعادت بود.
ميوه كال خدا را آن روز ، مي جويدم در خواب.
آب بي فلسفه مي خوردم.
توت بي دانش مي چيدم.
تا اناري تركي برميداشت، دست فواره خواهش مي شد.
تا چلويي مي خواند، سينه از ذوق شنيدن مي سوخت.
گاه تنهايي، صورتش را به پس پنجره مي چسبانيد.
شوق مي آمد، دست در گردن حس مي انداخت.
فكر ،بازي مي كرد.
زندگي چيزي بود ، مثل يك بارش عيد، يك چنار پر سار.
زندگي در آن وقت ، صفي از نور و عروسك بود،
يك بغل آزادي بود.
زندگي در آن وقت ، حوض موسيقي بود.

طفل ، پاورچين پاورچين، دور شد كم كم در كوچه سنجاقك ها.
بار خود را بستم ، رفتم از شهر خيالات سبك بيرون دلم از غربت سنجاقك پر.

من به مهماني دنيا رفتم:
من به دشت اندوه،
من به باغ عرفان،
من به ايوان چراغاني دانش رفتم.
رفتم از پله مذهب بالا.
تا ته كوچه شك ،
تا هواي خنك استغنا،
تا شب خيس محبت رفتم.
من به ديدار كسي رفتم در آن سر عشق.
رفتم، رفتم تا زن،
تا چراغ لذت،
تا سكوت خواهش،
تا صداي پر تنهايي.

چيزهايي ديدم در روي زمين:
كودكي ديم، ماه را بو مي كرد.
قفسي بي در ديدم كه در آن، روشني پرپر مي زد.
نردباني كه از آن ، عشق مي رفت به بام ملكوت.
من زني را ديدم ، نور در هاون مي كوفت.
ظهر در سفره آنان نان بود ، سبزي بود، دوري شبنم بود، كاسه داغ محبت بود.
من گدايي ديدم، در به در مي رفت آواز چكاوك مي خواست و سپوري كه به يك پوسته خربزه مي برد نماز.

بره اي ديدم ، بادبادك مي خورد.
من الاغي ديدم، ينجه را مي فهميد.
در چراگاه " نصيحت" گاوي ديدم سير.

شاعري ديدم هنگام خطاب، به گل سوسن مي گفت: "شما"

من كتابي ديدم ، واژه هايش همه از جنس بلور.
كاغذي ديدم ، از جنس بهار،
موزه اي ديدم دور از سبزه،
مسجدي دور از آب.
سر بالين فقهي نوميد، كوزه اي ديدم لبريز سوال.

قاطري ديدم بارش "انشا"
اشتري ديدم بارش سبد خالي " پند و امثال".
عارفي ديدم بارش " تننا ها يا هو".

من قطاري ديدم ، روشنايي مي برد.
من قطاري ديدم ، فقه مي برد و چه سنگين مي رفت .
من قطاري ديدم، كه سياست مي برد ( و چه خالي مي رفت.)
من قطاري ديدم، تخم نيلوفر و آواز قناري مي برد.
و هواپيمايي، كه در آن اوج هزاران پايي
خاك از شيشه آن پيدا بود:
كاكل پوپك ،
خال هاي پر پروانه،
عكس غوكي در حوض
و عبور مگس از كوچه تنهايي.
خواهش روشن يك گنجشك، وقتي از روي چناري به زمين مي آيد.
و بلوغ خورشيد.
و هم آغوشي زيباي عروسك با صبح.

پله هايي كه به گلخانه شهوت مي رفت.
پله هايي كه به سردابه الكل مي رفت.
پله هايي كه به قانون فساد گل سرخ
و به ادراك رياضي حيات،
پله هايي كه به بام اشراق،
پله هايي كه به سكوي تجلي مي رفت.

مادرم آن پايين
استكان ها را در خاطره شط مي شست.

شهر پيدا بود:
رويش هندسي سيمان ، آهن ، سنگ.
سقف بي كفتر صدها اتوبوس.
گل فروشي گل هايش را مي كرد حراج.
در ميان دو درخت گل ياس ، شاعري تابي مي بست.
پسري سنگ به ديوار دبستان مي زد.
كودكي هسته زردآلو را ، روي سجاده بيرنگ پدر تف مي كرد.
و بزي از "خزر" نقشه جغرافي ، آب مي خورد.

بند رختي پيدا بود : سينه بندي بي تاب.

چرخ يك گاري در حسرت واماندن اسب،
اسب در حسرت خوابيدن گاري چي ،
مرد گاري چي در حسرت مرگ.

عشق پيدا بود ، موج پيدا بود.
برف پيدا بود ، دوستي پيدا بود.
كلمه پيدا بود.
آب پيدا بود ، عكس اشيا در آب.
سايه گاه خنك ياخته ها در تف خون.
سمت مرطوب حيات.
شرق اندوه نهاد بشري.
فصل ول گردي در كوچه زن.
بوي تنهايي در كوچه فصل.

دست تابستان يك بادبزن پيدا بود.

سفر دانه به گل .
سفر پيچك اين خانه به آن خانه.
سفر ماه به حوض.
فوران گل حسرت از خاك.
ريزش تاك جوان از ديوار.
بارش شبنم روي پل خواب.
پرش شادي از خندق مرگ.
گذر حادثه از پشت كلام.

جنگ يك روزنه با خواهش نور.
جنگ يك پله با پاي بلند خورشيد.
جنگ تنهايي با يك آواز:
جنگ زيبايي گلابي ها با خالي يك زنبيل.
جنگ خونين انار و دندان.
جنگ "نازي" ها با ساقه ناز.
جنگ طوطي و فصاحت با هم.
جنگ پيشاني با سردي مهر.

حمله كاشي مسجد به سجود.
حمله باد به معراج حباب صابون.
حمله لشگر پروانه به برنامه " دفع آفات".
حمله دسته سنجاقك، به صف كارگر " لوله كشي".
حمله هنگ سياه قلم ني به حروف سربي.
حمله واژه به فك شاعر.

فتح يك قرن به دست يك شعر.
فتح يك باغ به دست يك سار.
فتح يك كوچه به دست دو سلام.
فتح يك شهر به دست سه چهار اسب سواري چوبي.
فتح يك عيد به دست دو عروسك ، يك توپ.

قتل يك جغجغه روي تشك بعد از ظهر.
قتل يك قصه سر كوچه خواب .
قتل يك غصه به دستور سرود.
قتل يك مهتاب به فرمان نئون.
قتل يك بيد به دست "دولت".
قتل يك شاعر افسرده به دست گل يخ.

همه روي زمين پيدا بود:
نظم در كوچه يونان مي رفت.
جغد در "باغ معلق " مي خواند.
باد در گردنه خيبر ، بافه اي از خس تاريخ به خاور مي راند.
روي درياچه آرام "نگين" ، قايقي گل مي برد.
در بنارس سر هر كرچه چراغي ابدي روشن بود.

مردمان را ديدم.
شهرها را ديدم.
دشت ها را، كوه ها را ديدم.
آب را ديدم ، خاك را ديدم.
نور و ظلمت را ديدم.
و گياهان را در نور، و گياهان را در ظلمت ديدم.
جانور را در نور ، جانور را در ظلمت ديدم.
و بشر را در نور ، و بشر را در ظلمت ديدم.


اهل كاشانم، اما
شهر من كاشان نيست.
شهر من گم شده است.
من با تاب ، من با تب
خانه اي در طرف ديگر شب ساخته ام.
من در اين خانه به گم نامي نمناك علف نزديكم.
من صداي نفس باغچه را مي شنوم.
و صداي ظلمت را ، وقتي از برگي مي ريزد.
و صداي ، سرفه روشني از پشت درخت،
عطسه آب از هر رخنه سنگ ،
چكچك چلچله از سقف بهار.
و صداي صاف ، باز و بسته شدن پنجره تنهايي.
و صداي پاك ، پوست انداختن مبهم عشق،
متراكم شدن ذوق پريدن در بال
و ترك خوردن خودداري روح.
من صداي قدم خواهش را مي شنوم
و صداي ، پاي قانوني خون را در رگ،
ضربان سحر چاه كبوترها،
تپش قلب شب آدينه،
جريان گل ميخك در فكر،
شيهه پاك حقيقت از دور.
من صداي وزش ماده را مي شنوم
و صداي ، كفش ايمان را در كوچه شوق.
و صداي باران را، روي پلك تر عشق،
روي موسيقي غمناك بلوغ،
روي آواز انارستان ها.
و صداي متلاشي شدن شيشه شادي در شب،
پاره پاره شدن كاغذ زيبايي،
پر و خالي شدن كاسه غربت از باد.

من به آغاز زمين نزديكم.
نبض گل ها را مي گيرم.
آشنا هستم با ، سرنوشت تر آب، عادت سبز درخت.

روح من در جهت تازه اشيا جاري است .
روح من كم سال است.
روح من گاهي از شوق ، سرفه اش مي گيرد.
روح من بيكار است:
قطره هاي باران را، درز آجرها را، مي شمارد.
روح من گاهي ، مثل يك سنگ سر راه حقيقت دارد.

من نديدم دو صنوبر را با هم دشمن.
من نديدن بيدي، سايه اش را بفروشد به زمين.
رايگان مي بخشد، نارون شاخه خود را به كلاغ.
هر كجا برگي هست ، شور من مي شكفد.
بوته خشخاشي، شست و شو داده مرا در سيلان بودن.

مثل بال حشره وزن سحر را مي دانم.
مثل يك گلدان ، مي دهم گوش به موسيقي روييدن.
مثل زنبيل پر از ميوه تب تند رسيدن دارم.
مثل يك ميكده در مرز كسالت هستم.
مثل يك ساختمان لب دريا نگرانم به كشش هاي بلند ابدي.

تا بخواهي خورشيد ، تا بخواهي پيوند، تا بخواهي تكثير.

من به سيبي خوشنودم
و به بوييدن يك بوته بابونه.
من به يك آينه، يك بستگي پاك قناعت دارم.
من نمي خندم اگر بادكنك مي تركد.
و نمي خندم اگر فلسفه اي ، ماه را نصف كند.
من صداي پر بلدرچين را ، مي شناسم،
رنگ هاي شكم هوبره را ، اثر پاي بز كوهي را.
خوب مي دانم ريواس كجا مي رويد،
سار كي مي آيد، كبك كي مي خواند، باز كي مي ميرد،
ماه در خواب بيابان چيست ،
مرگ در ساقه خواهش
و تمشك لذت ، زير دندان هم آغوشي.


زندگي رسم خوشايندي است.
زندگي بال و پري دارد با وسعت مرگ،
پرشي دارد اندازه عشق.
زندگي چيزي نيست ، كه لب طاقچه عادت از ياد من و تو برود.
زندگي جذبه دستي است كه مي چيند.
زندگي نوبر انجير سياه ، كه در دهان گس تابستان است.
زندگي ، بعد درخت است به چشم حشره.
زندگي تجربه شب پره در تاريكي است.
زندگي حس غريبي است كه يك مرغ مهاجر دارد.
زندگي سوت قطاري است كه در خواب پلي مي پيچد.
زندگي ديدن يك باغچه از شيشه مسدود هواپيماست.
خبر رفتن موشك به فضا،
لمس تنهايي "ماه"، فكر بوييدن گل در كره اي ديگر.

زندگي شستن يك بشقاب است.


زندگي يافتن سكه دهشاهي در جوي خيابان است.
زندگي "مجذور" آينه است.
زندگي گل به "توان" ابديت،
زندگي "ضرب" زمين در ضربان دل ما،
زندگي "هندسه" ساده و يكسان نفسهاست.

هر كجا هستم ، باشم،
آسمان مال من است.
پنجره، فكر ، هوا ، عشق ، زمين مال من است.
چه اهميت دارد
گاه اگر مي رويند
قارچهاي غربت؟

من نمي دانم
كه چرا مي گويند: اسب حيوان نجيبي است ، كبوتر زيباست.
و چرا در قفس هيچكسي كركس نيست.
گل شبدر چه كم از لاله قرمز دارد.
چشم ها را بايد شست، جور ديگر بايد ديد.
واژه ها را بايد شست .
واژه بايد خود باد، واژه بايد خود باران باشد.

چترها را بايد بست.
زير باران بايد رفت.
فكر را، خاطره را، زير باران بايد برد.
با همه مردم شهر ، زير باران بايد رفت.
دوست را، زير باران بايد ديد.
عشق را، زير باران بايد جست.
زير باران بايد با زن خوابيد.
زير باران بايد بازي كرد.
زير بايد بايد چيز نوشت، حرف زد، نيلوفر كاشت
زندگي تر شدن پي در پي ،
زندگي آب تني كردن در حوضچه "اكنون"است.

رخت ها را بكنيم:
آب در يك قدمي است.

روشني را بچشيم.
شب يك دهكده را وزن كنيم، خواب يك آهو را.
گرمي لانه لكلك را ادراك كنيم.
روي قانون چمن پا نگذاريم.
در موستان گره ذايقه را باز كنيم.
و دهان را بگشاييم اگر ماه در آمد.
و نگوييم كه شب چيز بدي است.
و نگوييم كه شب تاب ندارد خبر از بينش باغ.

و بياريم سبد
ببريم اين همه سرخ ، اين همه سبز.

صبح ها نان و پنيرك بخوريم.
و بكاريم نهالي سر هر پيچ كلام.
و بپاشيم ميان دو هجا تخم سكوت.
و نخوانيم كتابي كه در آن باد نمي آيد
و كتابي كه در آن پوست شبنم تر نيست
و كتابي كه در آن ياخته ها بي بعدند.
و نخواهيم مگس از سر انگشت طبيعت بپرد.
و نخواهيم پلنگ از در خلقت برود بيرون.
و بدانيم اگر كرم نبود ، زندگي چيزي كم داشت.
و اگر خنج نبود ، لطمه ميخورد به قانون درخت.
و اگر مرگ نبود دست ما در پي چيزي مي گشت.
و بدانيم اگر نور نبود ، منطق زنده پرواز دگرگون مي شد.
و بدانيم كه پيش از مرجان خلائي بود در انديشه درياها.

و نپرسيم كجاييم،
بو كنيم اطلسي تازه بيمارستان را.

و نپرسيم كه فواره اقبال كجاست.
و نپرسيم چرا قلب حقيقت آبي است.
و نپرسيم پدرهاي پدرها چه نسيمي، چه شبي داشته اند.
پشت سر نيست فضايي زنده.
پشت سر مرغ نمي خواند.
پشت سر باد نمي آيد.
پشت سر پنجره سبز صنوبر بسته است.
پشت سر روي همه فرفره ها خاك نشسته است.
پشت سر خستگي تاريخ است.
پشت سر خاطره موج به ساحل صدف سر دسكون مي ريزد.

لب دريا برويم،
تور در آب بيندازيم
و بگيريم طراوت را از آب.

ريگي از روي زمين برداريم
وزن بودن را احساس كنيم.

بد نگوييم به مهتاب اگر تب داريم
(ديده ام گاهي در تب ، ماه مي آيد پايين،
مي رسد دست به سقف ملكوت.
ديده ام، سهره بهتر مي خواند.
گاه زخمي كه به پا داشته ام
زير و بم هاي زمين را به من آموخته است.
گاه در بستر بيماري من، حجم گل چند برابر شده است.
و فزون تر شده است ، قطر نارنج ، شعاع فانوس.)
و نترسيم از مرگ
(مرگ پايان كبوتر نيست.
مرگ وارونه يك زنجره نيست.
مرگ در ذهن اقاقي جاري است.
مرگ در آب و هواي خوش انديشه نشيمن دارد.
مرگ در ذات شب دهكده از صبح سخن مي گويد.
مرگ با خوشه انگور مي آيد به دهان.
مرگ در حنجره سرخ - گلو مي خواند.
مرگ مسئول قشنگي پر شاپرك است.
مرگ گاهي ريحان مي چيند.
مرگ گاهي ودكا مي نوشد.
گاه در سايه است به ما مي نگرد.
و همه مي دانيم
ريه هاي لذت ، پر اكسيژن مرگ است.)

در نبنديم به روي سخن زنده تقدير كه از پشت چپر هاي صدا مي شنويم.

پرده را برداريم :
بگذاريم كه احساس هوايي بخورد.
بگذاريم بلوغ ، زير هر بوته كه مي خواهد بيتوته كند.
بگذاريم غريزه پي بازي برود.
كفش ها را بكند، و به دنبال فصول از سر گل ها بپرد.
بگذاريم كه تنهايي آواز بخواند.
چيز بنويسد.
به خيابان برود.

ساده باشيم.
ساده باشيم چه در باجه يك بانك چه در زير درخت.

كار ما نيست شناسايي "راز" گل سرخ ،
كار ما شايد اين است
كه در "افسون" گل سرخ شناور باشيم.
پشت دانايي اردو بزنيم.
دست در جذبه يك برگ بشوييم و سر خوان برويم.
صبح ها وقتي خورشيد ، در مي آيد متولد بشويم.
هيجان ها را پرواز دهيم.
روي ادراك فضا ، رنگ ، صدا ، پنجره گل نم بزنيم.
آسمان را بنشانيم ميان دو هجاي "هستي".
ريه را از ابديت پر و خالي بكنيم.
بار دانش را از دوش پرستو به زمين بگذاريم.
نام را باز ستانيم از ابر،
از چنار، از پشه، از تابستان.
روي پاي تر باران به بلندي محبت برويم.
در به روي بشر و نور و گياه و حشره باز كنيم.

كار ما شايد اين است
كه ميان گل نيلوفر و قرن
پي آواز حقيقت بدويم.


مرحوم عارف و دین دار واقعی سهراب سپهری

 
آخرین ویرایش:

enstien

عضو جدید
سلام خدمت همه
يكي از دلايلي كه من رو قانع ميكنه داستان پيدا شدن جسد كشتي حضرت نوح هست كه لينك دانلودش رو ميگذارم خودتون بريد بگرديد
اگر داستان حضرت نوح درسته پس قران كريم هم حقه پس خدا وجود داره
لينك زير رو كليك كنيد لطفا
http://www.ghatreh.com/news/nn6275879/
به علاوه اينكه آقاي هارون يحيي كتابهاي زيادي در مورد معجزات علمي قران كريم نوشتن كه همشون يه جورايي اثبات وجود خداست
اينم لينك دانلود اين كتابها
http://believe.blogsky.com/1389/06/05/post-68/
 

دالان بهشت

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام خدمت همه
يكي از دلايلي كه من رو قانع ميكنه داستان پيدا شدن جسد كشتي حضرت نوح هست كه لينك دانلودش رو ميگذارم خودتون بريد بگرديد
اگر داستان حضرت نوح درسته پس قران كريم هم حقه پس خدا وجود داره
لينك زير رو كليك كنيد لطفا
http://www.ghatreh.com/news/nn6275879/
به علاوه اينكه آقاي هارون يحيي كتابهاي زيادي در مورد معجزات علمي قران كريم نوشتن كه همشون يه جورايي اثبات وجود خداست
اينم لينك دانلود اين كتابها
http://believe.blogsky.com/1389/06/05/post-68/

ممنونم ....من خودم مستندشو دیدم:)
 

Anarchist

اخراجی موقت
کاربر ممتاز
سلام خدمت همه
يكي از دلايلي كه من رو قانع ميكنه داستان پيدا شدن جسد كشتي حضرت نوح هست كه لينك دانلودش رو ميگذارم خودتون بريد بگرديد
اگر داستان حضرت نوح درسته پس قران كريم هم حقه پس خدا وجود داره
لينك زير رو كليك كنيد لطفا
http://www.ghatreh.com/news/nn6275879/
به علاوه اينكه آقاي هارون يحيي كتابهاي زيادي در مورد معجزات علمي قران كريم نوشتن كه همشون يه جورايي اثبات وجود خداست
اينم لينك دانلود اين كتابها
http://believe.blogsky.com/1389/06/05/post-68/
داستان پیدا شدن کشتی حضرت نوح که دروغی بیش نیست.
جالبه میگفتن یه عده توی ایران دنبال کشتی نوح میگشتن و اون رو توی کوه سلیمان از رشته کوه های البرز پیدا کردن
یه عده دیگه رفتن توی کوه آرارات کشتی نوح رو پیدا کردن و کلا شما بالای هر کوهی که بری و جستجو کنی احتمالا کشتی نوح رو می بینی !
و کسانی که توی کوه های آرارات کشتی نوح رو پیدا کردن قرار بود این رو توی یونسکو ثبت کنند ولی نمیدونم چرا حتی روشون نشد یه نامه به یونسکو بزنن
به هیچ گروه باستان شناسی دیگه ای هم اجازه ندادن که روی این کشتی تحقیق و بررسی کنه
این داستان فقط به درد یه عده مذهبی خورد و یه مدت روش مانور دادن.
شما یه منبع معتبر بیارید که این کشف رو به رسمیت شناخته باشن .البته به جز کسانیکه این کشف یه رونقی به دکانشون میداد.
 
آخرین ویرایش:

blackviper210

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام خدمت همه
يكي از دلايلي كه من رو قانع ميكنه داستان پيدا شدن جسد كشتي حضرت نوح هست كه لينك دانلودش رو ميگذارم خودتون بريد بگرديد
اگر داستان حضرت نوح درسته پس قران كريم هم حقه پس خدا وجود داره
لينك زير رو كليك كنيد لطفا
http://www.ghatreh.com/news/nn6275879/
به علاوه اينكه آقاي هارون يحيي كتابهاي زيادي در مورد معجزات علمي قران كريم نوشتن كه همشون يه جورايي اثبات وجود خداست
اينم لينك دانلود اين كتابها
http://believe.blogsky.com/1389/06/05/post-68/
منم فیلمشو دیدم... همش مزخرفه. میخ پیدا کردن فولادی میگن نوح آهنگر بوده ... تو کشور خودمونم یه شهر داریم به اسم نورآباد. اونجا هم زیارتگاه درست کردن میگن کشتیه نوح رو این کوه نور هست.
اینا همش معرکه گیریه...
اعجاز قرآن رو هم شما نام ببر تا بحث کنیم.
 

جینگیلبرت

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
درود بر شما
اگر اجازه بدید یه بحث کوتاهی با هم داشته باشیم.
من با یه سوال شروع می کنم :
شما مسلمان هستید؟
فقط اگر امکانش هست پاسخ ها کوتاه باشه

هم بعله هم نه!

مسلمان هستم چون دلم میخواد اسم خودم را مسلمان نامگذاری کنم

مسلمان نیستم چون از 99.99% مسلمانان نه خوشم میاد و نه قبولشون دارم!
 

جینگیلبرت

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
برخی از دوستان گویا اینجا رو با تالار ادبیات اشتباه گرفتن
ما فلسفه رو نمی تونیم با صنایع ادبی گره بزنیم.
فلسفه هدفش روشن کردن و توضیح دادن مسائلِ در صورتی که ادبیات پر است از ایهام و تلمیح و...
من نمیدونم دوستان چه فکر میکنند در پاسخ به چنین سوالی از مطالب ادبی استفده می کنند.

وقتی نمیتوانیم با حروف ناقص که نمیتوانند مفاهیم سنگین مانند خدا را در خود از درون من به درون شما حمل کنند با یکدیگر حرف بزنیم ناچار میشویم در این حروف که حامل معانی و مفاهیم خارج از ظرفیت کلمات و مغز هستند خدا را توضیح بدهیم بشر در طول هزاران سال ادبیات را خلق کرد تا به وسیله آن بتواند بعضی مفاهیم سنگین را به یکدیگر منتقل کند.


درتاریخ نقل شده است که دو هزار سال پیش زرتشت وقتی روحش را از بدنش خارج و در جهانهای ماورای فیزیکی شناخته شده سفر میکرد و به شاگردانش نیز تعلیم میداد

آنها چون ادبیات و نوشتار و شعر پیشرفته و تکمیل شده ای نداشتند در تاریخ امده است که ان مفاهیم را به زبان لال ها با یکدیگر تجربه هایشان را مبادله میکردند.

امروز که شعر و ادبیات وجود دارد چرا برای بیان مفاهیم سنگین از آن استفاده نکنیم؟


امروز دانشمندان جهان در حال ساخت مغز مصنوعی هستند و تازه فهمیده اند که پیچیده ترین و فوق پیشرفه ترین علم بشری همان ادبیات است
آنها تمامی علوم فیزیک و ریاضی و شیمی و پزشکی و مهندسی را با هم بسیج کرده اند تا ادبیات و بلکه پائین تر از ادبیات زبانی که بشر با ان سخن میگوید را در کامپیوتر شبیه سازی کنند
بشر بعد از تمامی پیشرفتهایش به این نقطه رسیده که تمامی علوم و دانش خود را جمع کند تا بتواند ادبیات را بفهمد

شما که امده اید و از علوم ادبیات این گونه یک علم پیش پا افتاده و سططحی حرف میزنید بهانه به دست این مدعیان دین میدهید که شما را زیر سوال ببرند
به نظر من زیر سوال بردن دین توسط شما بسیار کار مهم و مقدس است زیرا شما باعث میشوید حقیقت از توهم تفکیک و جدا شود

اگر باکتریهائی که مردار را میخورند نبودند بوی گند کره زمین را میگرفت

من فکر میکنم در تمامی جهان وجود مخالفین ادیان بخش مهمی از دین است تا باعث بشوند دین های مرده و متعفن شناسائی و نابود شوند و دین های راستین زنده و پویا باشند.

حال دین تحریف شده یا تعصبی و غیره همگی چون نسبتی با دین راستین ندارند و خدایگان ساختگی و بتهای ذهنی مردم چون بوی تعفن میدهند باید افراد مقدسی مانند شما انها را به چالش کشیده و نابود کنند تا فقط خداوند خالص و بی نام و نشان و با عظمت بتواند مثل همیشه بر ابدیت حکومت کند.

موفق باشید
 

Anarchist

اخراجی موقت
کاربر ممتاز
وقتی نمیتوانیم با حروف ناقص که نمیتوانند مفاهیم سنگین مانند خدا را در خود از درون من به درون شما حمل کنند با یکدیگر حرف بزنیم ناچار میشویم در این حروف که حامل معانی و مفاهیم خارج از ظرفیت کلمات و مغز هستند خدا را توضیح بدهیم بشر در طول هزاران سال ادبیات را خلق کرد تا به وسیله آن بتواند بعضی مفاهیم سنگین را به یکدیگر منتقل کند.


درتاریخ نقل شده است که دو هزار سال پیش زرتشت وقتی روحش را از بدنش خارج و در جهانهای ماورای فیزیکی شناخته شده سفر میکرد و به شاگردانش نیز تعلیم میداد

آنها چون ادبیات و نوشتار و شعر پیشرفته و تکمیل شده ای نداشتند در تاریخ امده است که ان مفاهیم را به زبان لال ها با یکدیگر تجربه هایشان را مبادله میکردند.

امروز که شعر و ادبیات وجود دارد چرا برای بیان مفاهیم سنگین از آن استفاده نکنیم؟


امروز دانشمندان جهان در حال ساخت مغز مصنوعی هستند و تازه فهمیده اند که پیچیده ترین و فوق پیشرفه ترین علم بشری همان ادبیات است
آنها تمامی علوم فیزیک و ریاضی و شیمی و پزشکی و مهندسی را با هم بسیج کرده اند تا ادبیات و بلکه پائین تر از ادبیات زبانی که بشر با ان سخن میگوید را در کامپیوتر شبیه سازی کنند
بشر بعد از تمامی پیشرفتهایش به این نقطه رسیده که تمامی علوم و دانش خود را جمع کند تا بتواند ادبیات را بفهمد

شما که امده اید و از علوم ادبیات این گونه یک علم پیش پا افتاده و سططحی حرف میزنید بهانه به دست این مدعیان دین میدهید که شما را زیر سوال ببرند
به نظر من زیر سوال بردن دین توسط شما بسیار کار مهم و مقدس است زیرا شما باعث میشوید حقیقت از توهم تفکیک و جدا شود

اگر باکتریهائی که مردار را میخورند نبودند بوی گند کره زمین را میگرفت

من فکر میکنم در تمامی جهان وجود مخالفین ادیان بخش مهمی از دین است تا باعث بشوند دین های مرده و متعفن شناسائی و نابود شوند و دین های راستین زنده و پویا باشند.

حال دین تحریف شده یا تعصبی و غیره همگی چون نسبتی با دین راستین ندارند و خدایگان ساختگی و بتهای ذهنی مردم چون بوی تعفن میدهند باید افراد مقدسی مانند شما انها را به چالش کشیده و نابود کنند تا فقط خداوند خالص و بی نام و نشان و با عظمت بتواند مثل همیشه بر ابدیت حکومت کند.

موفق باشید
درمورد این مطلبی که گفتید که من با یه قسمت هاییش مخالفم ولی ترجیحا از بحث خارج نشیم بهتره.
در فلسفه هر جمله در هر لحظه فقط یک معنی و مفهوم رو میرسونه به این خاطر ما نمی تونیم در پاسخ به سوالات فلسفی از متون ادبی که سرشار
از صنایع ادبی هستند استفاده کنیم.
 

جینگیلبرت

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
پس اسلام رو قبول دارید؟

شما هنوز تعریف و معنی اسلام را نمیدانید و تعریف اسلام را هنوز مشخص نکرده اید که منظورتان از کلمه اسلام یعنی چه!
ذهنتان دنبال این است که یا مرا به مسلمانان بچسبانید و مانند آنها در مورد من قضاوت کنید

یا دنبال آن هستید که مرا در طبقه بندی ذهن تان در حوزه ضد مسلمانان قرارداده و به خودتان بچسبانید

متاسفانه من نه طرف شما هستم که با تفریط و فرار از دین با کلمه اسلام بجنگم و نه طرف افراد مقابل شما هستم که با افراط و تند روی در دین به کلمه اسلام بچسبم و اسلام را ارث پدری خودم بدانم! و یک مشت اراجیف من در آوردی مدعیان اسلام را احکام اسلامی بدانم!

من حالت بین این دو هستم حالت وسط امت وسط نه ضد دین هستم و نه طرفدار دین در اصل من نه طرف شما هستم و نه طرف دشمنان شما

من در جنگ بین دو طرف دیندار و ضد دین با هیچ کدام کاری ندارم چون هیچ کدام را قبول ندارم ترجیح میدهم شما با دیندارها جنگ کنید و من تماشا کنم به اسلام فحش بدهید به من ربطی ندارد چون اسلامی که در جامعه وجود دارد فقط شباهت ظاهری با اسلامی دارد که من به ان احترام میگذارم و اسلامی که شما و افراد مقابل شما درباره ان حرف میزنید هیچ ربطی به من و اسلام واقعی ندارد

در اصل من شما را در منافع خودم شریک استراتژیک میدانم چون شما با اسلام میجنگید که این اسلام اسلام دروغین و تحریف شده است تا زمین برای اسلام راستین باز و فراخ گردد.

موفق باشید.
 

enstien

عضو جدید
سلام توي كتاب اعجاز قران از ديد تكنولوژي بين صفحات ٢١ تا ٢٤ هم يه دليد هست . چون فايلش pdf نميتونم كپي كنم اينجا بزارم لطفا بريد بخونيدش
لينك كتاب هم كه قبلا گذاشتم
 

.6.

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یه سری آدما هستن که دلشون بی کینه پی حقیقت و روشنیه!
اما یه سری هم که لجوجن...
 

blackviper210

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام توي كتاب اعجاز قران از ديد تكنولوژي بين صفحات ٢١ تا ٢٤ هم يه دليد هست . چون فايلش pdf نميتونم كپي كنم اينجا بزارم لطفا بريد بخونيدش
لينك كتاب هم كه قبلا گذاشتم
اعجازهای قرآن اینا بودن؟!!!!
اون زمان که هنوز عبدالمطلب بدنیا نیومده بود، استادان ایرانی در مکتبشون اخترشناسی، ریاضی، فلسفه،و پزشکی رو تدریس میکردن.
حالا هارون یحیی اومده به ما میگه: اِنَ فِی خَلقِ السموت و الارض و اختلف الیل و النهار لایت لا ولی الالبب؟!!!!!!

یا: و السما ذات الرجع؟؟؟؟؟؟؟ بعد دو صفحه راجع به این تفسیر نوشته. و بهم ربطشون داده.
من پیشنهاد میکنم دوستان هم ببینن این کتاب رو که ایشون نوشته بعد بیان نظر بدن راجع به اعجاز قرآن.. بنظرم یا هارون یحیی اطلاعی از علوم قبل از اسلام نداره یا اینکه داره دروغ میگه و میخاد بگه که ما قبل از اسلام همه غار نشین بودیم.
اگر اینها معجزه باشه که گالیله میشه پیامبر. کوپرنیک پیامبر. جمشید کاشانی پیامبر. خیام پیامبر.ابن سینا پیامبره. رازی پیامبره.من و شما هم پیامبریم و محجزه گر..............:smile:
 
آخرین ویرایش:

جینگیلبرت

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بنده کاملا متوجه شدم شما نظرتون چیه البته اگر درست تفسیر کرده باشم!
احتمالا این جمله منظور و مفهوم کلام شما رو می رسونه:
اسلام به ذات خود ندارد عیبی، هرچه عیب است از مسلمانی ماست.

این یکی از سفسطه هایی است که مد شده و به وفور مسلمانان از اون استفاده میکنند.
از نظر من این عقیده نیست بلکه یه فرار به جلوست،فرار از تاریخ ننگین اسلام.
اشکال شما اینه که خیلی رویایی فکر میکنید و قصد دارید اسم اسلام رو روی این رویاها و ایده آل های خودتون بذارید.
شما از اسلام یه تصور کاملا خیالی برای خودتان ایجاد کرده اید که با تاریخ اسلام و مطالب قرآن کاملا در تضاد است.
من دیدم افراد زیادی رو که نگاه شما رو به اسلام دارند و البته ما دیگه اسم این دین(به گفته خودتون) رو نمی تونیم اسلام بذاریم.
شما سعی دارید تاریخ اسلام رو به گونه ای از ماهیت اسلام جدا کنید که امکان پذیر نیست و اسلام چیزی جز تاریخش نیبست.
یعنی در واقع شما اسلامی رو قبول دارید که کاملا زاده ذهن خودتان است و اینجا دیگه محمد پیامبر این دین نیست بلکه شما پیامبر این دین هستید.
چون این تصورات زیبا و رویایی شما هیچ ارتباطی به اسلام و عملکرد اون نداره.
اینکه ما هر چیزی رو که خوب است به اسلام نسبت دهیم و بالعکس اسلام رو از هر گونه زشتی مصون بداریم این یعنی صیقل دان اسلام و با این کار شما نهایتا بتوانید یک جامه زیبا برتن اسلام بکنید ولی در اصل اون هرگز نمی تونید دگرگونی ایجاد کنید.

پ.ن:بهتر است نامی دیگری برای این دینتان انتخاب کنید.



نه خیر شما اصلا متوجه منظور من نشدید و من نه از اسلام دفاع میکنم و نه از ننگهائی که شما ادعا میکنید فرار میکنم
شما در هر حال میخواهید چه من و چه افراد دیگر را به نوعی توی ذهنتان توی دسته بندی که برای خودتان در مغزتان تعریف کرده اید بچسبانید و بگوئید که من یکی از همانهائی هستم که شما موفق به کشف و شناخت آنها شده اید،
لازم نیست این همه دست و پا بزنید که حتما مرا شناخته اید و میتوانید مرا بفهمید
قرار نیست شما همه چیز را بدانید
از قدیم گفته اند همه چیز را همگان دانند.
بنابر این خودتان را به زحمت نیاندازید و در مورد من چنین وانمود نکنید که حرف مرا فهمیده اید چون نمیتوانید بفهمید و من نیز قصد ندارم خودم و افکار و باورهایم را به شما بشناسانم


اما از آخرین جمله شما را قبول دارم من نام دیگری برای دینم انتخاب کنم،
فرض میکنیم من نامی با نام غظنفر برای دین خودم انتخاب کردم!
اما در هر حال شما نیز دست کمی از دیکتاتور ها ندارید زیرا به من آزادی تعیین نام نمیدهید و آن را خلاف مقررات خودتان تصور میکنید
و برای من تعیین تکلیف میکنید که حق استفاده از کلمه اسلام برای نامگذاری دین خودم را ندارم!
عقده ای که در ناخود آگاه شما درباره اسلام است یکی از نقاط ضعف شما است
من بعنوان یک انسان از انسانهای کره زمین که اجداد ما یکی بوده اند به شما پیشنهاد میکنم این عقده ها و مشکلات روانی درون خود را درمان کنید
و با روانی سالم به جنگ اسلام بروید تا بتوانید پیروز بشوید.
کاملا مشخص است که اگر شما هم به قدرت برسید هیچ تفاوتی با محمود کماندو دیکتاتور دو سال پیش ایران نخواهید داشت!

در اصل فرقی نمیکند حکومت شاهنشاهی باشد یا جمهوری اسلامی، این بازیهای قدرت است که میخواهد با نام بازی کند و به قدرت برسید یا با رقیب خود بجنگد!
کسی که روی اسم دعوا دارد یعنی که سیاستمداری حقه باز است که میخواهد برای خود پیروانی برای رسیدن به قدرت دست و پا کند.

من نه به جمهوری اسلامی اهمیت میدهم نه به حکومت شاهنشاهی و نه کلمه اسلام! ترجیح میدهم دین من غظنفر نام داشته باشد ولی مثل یک انسان سر به زیر زندگی کنم
نه مانند شما علاقه دارم حکومت جمهوری اسلامی را بر اندازی کنم و خونی بریزم به قدرت برسم و نه مانند جمهوری اسلامی علاقه دارم بر مردم و ثروت بیحساب ایران حکومت کنم.
و با ابزار دین دست به هر کاری بزنم!

همان طور که در حمله ابرهه برای خرابی خانه کعبه ابو طالب به ابرهه گفت که کعبه صاحب دارد و از خانه اش دفاع خواهد کرد.
اسلام و قران نیز صاحب راستین دارد و اگر لازم بداند از ان دفاع خواهد کرد و من در حدی نیستم که بخواهم از ان دفاع کنم
من خیلی هنر کنم میتوانم سربه زیر در جامعه زندگی آرام و سالمی داشته باشم
اسلام صاحب دارد قران صاحب دارد و انها که با اسلام و قران بازی میکنند و آبروی ان را میبرند و آنها که به جای جنگیدن با تخریب کنندگان اسلام را روح اسلام و نام اسلام میجنگند
هیچ ربطی به من ندارد.
اما جنگ شما با مدعیان دین باعث میشود هم من از انرژی و ستیز شما در امان باشم و هم با جنگ شما با تخریب کنندگان اسلام باعث میشوید از شر تخریب کنندگان اسلام نیز در امان و آرامش باشم شما هر دو با هم درگیرید و من در آرامش و آسایش :D

دین دار راستین با کسی درگیر نمیشود
در قران آمده است که عباد الرحمن الذین یمشون علی الارض هونا و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما

بندگان راستین خداوند آنانی هستند که روی زمین با آرامش و متانت گام برمیدارند و هنگامی که جاهلان (دشمنان اسلام و یا تخریب کنندگان یا تحریف کنندگان دین و اسلام) آنها را خطاب میکنند به آنها سلام و سلامتی و درود میفرستند و با آنها از در سازش بیرون می آیند. چون این ادمهای بد بخت ارزش درگیری و جر و بحث را ندارند به اندازه کافی در درون خودشان درگیری و مشکلات و بحران دارند نیازی ندارد که با آنها کسی درگیر شود.


دوست دار شما : فردی از پیروان دین غظنفر ! :biggrin:
 

جینگیلبرت

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سپاس دکتر... تشکرام تموم شده بود.
با این تفاسیر ما میتونیم بگیم شیطان هم موجود خوبی هست، فقط چون کتابهارو همه، خدا نوشته اونو بد نشون داده. و ما فقط نیمه ی تاریکشو شناختیم.
و باز هم با این تفاسیر ما هم مسلمان هستیم و الله رو میپرستیم.
ایشون هم مثله همه ی انسانها یک خدا در ذهنش ساخته و داره اونو میپرسته. با این تفاوت که خدایه ایشون به مراتب بهتر هست از بقیه ی خدایان.

فکر نمیکنید که این حرفهای شما خیلی خنده داره!

شما به این مدعیان اسلام میگید که حرفشان غیر منطقی است و اون وقت اومدید بدون دلیل و منطق میخواهید به زور و دیکتاتور گرایانه به من بگید که منم توی ذهنم خدائی ساخته ام و ان را میپرستم!

در حالی که من این اصطلاح خدای ساختگی توی مغز را به شما یاد دادم حالا اومدین حرفی که من بهتون یاد دادم را به خود من نسبت میدید! :D

من مشکلی ندارم اصلا شما به من بگید بد به من بگید کافر به من بگید خدائی ساختگی توی ذهنم دارم :biggrin:

من فقط به این دلایل غیر منطقی شما میخندم که هیچ فرقی با این تند روهای اسلامی ندارید :)

منتها یکی در جبهه راست دیگری در جبهه چپ !

من نه شما را قبول دارم و نه تند روهای اسلامی که شما با آنها مشکل دارید!


در اصل آرزو میکنم که دعوا و اختلاف بین شما دو تا خیلی بیشتر بشه بزنید همدیگر را لت و پار کنید یه کمی دل ما خنک بشه چون هیچ کدام شما را قبول ندارم کره زمین یه کمی از انفجار جمعیت خالیتر بشه ما نفسی تازه بکنیم هوایش کمتر آلوده بشه دستشوئی هایش دیر تر پر بشه و الی آخر ... به قول قدیمی ها الخ .. :D

آدم ها کمتر بشه مرغ و خروسها کمتر سر بریده میشوند و گاو و گوسفندها کمتر کشته میشوند گلها بهتر رنگ و بو خواهند داشت و من میتوانم به جای نوشتن این جملات بیایم اینجا از عشقی که در قلبم هست حرف بزنم :smile:

تا آن روز من به شما اجازه میدم هر چقدر میخوای به من و هر کسی که میرسی برچسب بزنی تا کم کم شیرت خشک بشه و از این دنیا بری :biggrin:

خدای من نه بهتر از بقیه خدایان هست و نه اصلا من علاقه دارم درباره خدایم حرف بزنم خدای من اگر خودش بخواد درباره خودش انقدر هر لحظه حرف میزنه که نیاز نیست من پر روئی کنم بخوام ازش تعریف کنم و حرف بزنم اصلا شما تصور کن خدای من پائین تر از تمامی خدایان و اصلا توهمی هست!

مگر با توهم و تصور شما خدای من فرقی میکنه؟!

اگر دلت به این خنک میشه که هر توهینی بخوای به خدای من بکنی هم من و هم خدای من این اجازه را به تو میده

خدای من میگه اگر آنها که از من روی برگردانیدند میدانستند که چقدر آنها را دوست دارم از شوق جان میدادند.

بازم میگم شما دین من را نامش را بجای اسلام بزار غظنفر! خدای من را نامش را بزار توهمی! اینها عقده هائی است که شما دارید و هیچ اثری در من ندارد
اما اگر کمی با منطق و اخلاق انسانی بحث میکردید میتوانستید به جای لجبازی به یک نتیجه برسید که آیا واقعا خدائی هست یا نه
اما چون از قبل تصمیمتان را گرفته اید لذا نمیتوان با شما بحث کرد!

مثلی هست که میگوید کسی که خوابیده را میتوان از خواب بیدار کرد! اما کسی که خود را به خواب زده را نمیتوان از خواب بیدار کرد!

موفق باشی
 

blackviper210

عضو جدید
کاربر ممتاز
فکر نمیکنید که این حرفهای شما خیلی خنده داره!

شما به این مدعیان اسلام میگید که حرفشان غیر منطقی است و اون وقت اومدید بدون دلیل و منطق میخواهید به زور و دیکتاتور گرایانه به من بگید که منم توی ذهنم خدائی ساخته ام و ان را میپرستم!

در حالی که من این اصطلاح خدای ساختگی توی مغز را به شما یاد دادم حالا اومدین حرفی که من بهتون یاد دادم را به خود من نسبت میدید! :D

من مشکلی ندارم اصلا شما به من بگید بد به من بگید کافر به من بگید خدائی ساختگی توی ذهنم دارم :biggrin:

من فقط به این دلایل غیر منطقی شما میخندم که هیچ فرقی با این تند روهای اسلامی ندارید :)

منتها یکی در جبهه راست دیگری در جبهه چپ !

من نه شما را قبول دارم و نه تند روهای اسلامی که شما با آنها مشکل دارید!


در اصل آرزو میکنم که دعوا و اختلاف بین شما دو تا خیلی بیشتر بشه بزنید همدیگر را لت و پار کنید یه کمی دل ما خنک بشه چون هیچ کدام شما را قبول ندارم کره زمین یه کمی از انفجار جمعیت خالیتر بشه ما نفسی تازه بکنیم هوایش کمتر آلوده بشه دستشوئی هایش دیر تر پر بشه و الی آخر ... به قول قدیمی ها الخ .. :D

آدم ها کمتر بشه مرغ و خروسها کمتر سر بریده میشوند و گاو و گوسفندها کمتر کشته میشوند گلها بهتر رنگ و بو خواهند داشت و من میتوانم به جای نوشتن این جملات بیایم اینجا از عشقی که در قلبم هست حرف بزنم :smile:

تا آن روز من به شما اجازه میدم هر چقدر میخوای به من و هر کسی که میرسی برچسب بزنی تا کم کم شیرت خشک بشه و از این دنیا بری :biggrin:

خدای من نه بهتر از بقیه خدایان هست و نه اصلا من علاقه دارم درباره خدایم حرف بزنم خدای من اگر خودش بخواد درباره خودش انقدر هر لحظه حرف میزنه که نیاز نیست من پر روئی کنم بخوام ازش تعریف کنم و حرف بزنم اصلا شما تصور کن خدای من پائین تر از تمامی خدایان و اصلا توهمی هست!

مگر با توهم و تصور شما خدای من فرقی میکنه؟!

اگر دلت به این خنک میشه که هر توهینی بخوای به خدای من بکنی هم من و هم خدای من این اجازه را به تو میده

خدای من میگه اگر آنها که از من روی برگردانیدند میدانستند که چقدر آنها را دوست دارم از شوق جان میدادند.

بازم میگم شما دین من را نامش را بجای اسلام بزار غظنفر! خدای من را نامش را بزار توهمی! اینها عقده هائی است که شما دارید و هیچ اثری در من ندارد
اما اگر کمی با منطق و اخلاق انسانی بحث میکردید میتوانستید به جای لجبازی به یک نتیجه برسید که آیا واقعا خدائی هست یا نه
اما چون از قبل تصمیمتان را گرفته اید لذا نمیتوان با شما بحث کرد!

مثلی هست که میگوید کسی که خوابیده را میتوان از خواب بیدار کرد! اما کسی که خود را به خواب زده را نمیتوان از خواب بیدار کرد!

موفق باشی

:D...... امروز موضعت تغییر کرده. یکم خشن تر شدی:D
همونجور که خودتون فرمودید:
بنابر این خودتان را به زحمت نیاندازید و در مورد من چنین وانمود نکنید که حرف مرا فهمیده اید چون نمیتوانید بفهمید و من نیز قصد ندارم خودم و افکار و باورهایم را به شما بشناسانم
من بحثی با شما ندارم. چون مطمئن هستم خودتم خداتو نشناختی و من نمیتونم در مورد خدائی که میپرستی نظر بدم.
ضمنا اگر شما خواستار نابودیه مخالفینتون هستید من خواستار منقرض شدن نسل بشر هستم تا کره ی زمین و موجوداته دیگه نفس راحتی بکشن.;)
بهر روی، ادامه نمیدم. فقط به غضنفر سلام برسون بگو بلد نیستی کاری رو انجام بدی، انجام نده. کسیکه کاری بلد نیست ولی بعهده میگیره بزرگترین جنایت رو میکنه.;)
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا