[]این پست از من نیست.ولی جایی خوندمش فکرک ردم جالب هست
ایرانیان قرن ها یا بهتره بگم هزاران سال در کنار هم به راحتی و خوشی زندگی میکردند
با قومیت های گوناگون و زبان های مختلف و عادات و فرهنگ های مختلف که به مرور زمان بر اثر مجاورت در کنار هم این رسوم همواره به سمت شباهت به هم میل کردند و همواره عامل مذهب و نام ایران پیوند دهنده این اقوام بوده.زمانی زرتشت و بعد ها اسلام .عامل دیگر هم شاه بود.تعجب نکنید
چون تاریخ شرق یا بهتره بگم تاریخ جهان بر اساس استبداد شکل گرفته و ایران هم رکن اصلی تاریخ شرق بوده چون فاصله زیاد چین با بقیه نقاط جهان این کشور رو از دور خارج میکنه
ایرانیان به مرور زمان زندگی بدون شاه را باور نمیداشتند.از نظر انها هر مملکتی نیاز به پادشاهی داشت و بقیه مردم هم موظف به فرمانبرداری بودند.حتی بعد از اسلام هم به امامان شیعه لقب شاه حسین و شه خوبان علی داده بودند.حتی به مخالف بزرگ منش شاه و پادشاهی، نعمت الله ولی ، لقب شاه نعمت الله ولی داده بودند!!!
اما از ویژگی های کشورمون این بوده هر شاهی از هر قومی که به پادشاهی میرسید سعی در نابود کردن اقوام دیگر نداشت .در ایران اقوام زبان خود را داشتند و زبان فارسی، زبان اداری از عراق تا افغانستان بود و مذهب مشترک اقوام تحت سیطره، عامل اصلی پیوستگی بود.شاعران از هر قوم و فرهنگ به فارسی شعر میگفتند . سلجوقیان ترک زبان، زبان رسمیشان فارسی بود
در زمانی 3 امپراطوری عثمانی ترک زبان، صفویان در ایران و هندوها هر 3 زبان اداری و رسمیشون فارسی بود
گرچه شاید بشه گفت که در قدیم اغلب پادشاهیان این طور بودند.حتی امپراطوری روم هم زبان مشترکشان لاتین بود و هر قومی زبان مخصوص خود را داشتند
در تمام این قرون هرگز قومی به قوم دیگر توهین نمیکرد.برای هم جوک نمیساختند
هرگز یک شیرازی خود را برتر از یک تبریزی نمیدانست.صفویان اردبیلی و ترک زبان خود را برتر از اصفهانیان فارس زبان و گیلانی های گیلک زبان نمیدانست
کریم خان زند لُر بودش، صفویان ترک بودند، نادر فارس بود، سامانیان از شرق ایران بودند، دیلمیان گیلانی بودند
و همین طور طاهریان و ال بویه و ...
پس این جوک ساختن ها این هم به طرز گسترده از چه زمانی شروع شد؟؟؟
سلسله ننگین قاجاریه باز هم در راس این عادت ناپسند قرار داره
فتح علی باباخان که بعد اقا محمد خان شاه ایران شده بود چون فردی ضعیف النفس و بی اراده بود و از فقدان مدیریت هم رنج میبرد بهترین چاره برای مبارزه با تبریزی ها رو جوک ساختن بر علیه انها میدید.فتح علی شاه لهجه ای رو ابداع کرد که به لهجه درباری شهرت یافت و بعد ها شد تهرانی( منبع: کتاب معروف خواجه تاجدار ) فتح علی شاه که از شورش تبریزی ها بسیار ناراحت بود به مبارزه با انها برخواست.عده زیادی از ترکان تبریزی و مردمان فارس از مرکز ایران را به تهران انتقال داد تا جمعیت تهران از بقیه شهر ها بیشتر شود
اما خوب اون زمان هنوزم تمسخر و جوک ساختن این طور زیاد نشده بود. چون هنوز سیستم ایران یک سیستم ولایتی با حکومت مرکزی بود که مردمان هر ولایت سنت ها و زبان و فرهنگ خود را داشتند و تقریبا همه هم به زبان فارسی تسلط کامل داشتند
بعد ها به مرور که تمرکز گرایی صرف در ایران به وجود امد تصمیم به تمسخر همه اقوام گرفته شد
ترک و لر و عرب و بلوچ و بابلی و گیلک و ...
چون به دلیل ضعف حکومت های مرکزی تنها راه چاره از نگاه انها نابود کردن هویت و فرهنگ اقوامی بود که قرن ها در کنار هم ایران را تشکیل داده بودند
و باز هم اوج این تمسخر بعد از انقلاب بود.گرچه در قبل انقلاب هم تمسخر اقوام وجود داشت ولی به دلیل اینکه بسیار کمتر از الان بود و از ان طرف هم حکومت مرکزی بسیار پر اقتدار بود و کشور های اطراف از ما فقیر تر و ضعیف تر، و از طرفی سیاست درست پهلوی دوم که ان انتقال فرهنگ فارسی از طریق موسیقی بود و درخشش بسیار زیاد موسیقی ایرانی که در رده بسیار بالاتری از ترکیه و اعراب قرار داشت همه و همه باعث شد که هجمه فرهنگی به ایران نشه
اما بعد انقلاب و مخالفت بعضی اقوام از جمله 100 ها هزار مقلدین شریعت مداری در تبریز و آذرباییجان و کردها و جو کمونیستی در سیاهکل و بعضی نقاط گیلان، همه و همه باعث شد تا به یکباره تعداد جوک های قومیتی در ایران بسیار زیاد شود .چون همواره میگند تفرقه بنداز و حکومت کن
فکر کنم با ریشه جوک های ضد ترکی کمی اشنا شده باشید.معمولا در جوک های ترکی اوایل لهجشون مسخره میشد و بعد ها گسترش به همه جنبه های زندگی پیدا کرد
یاد یک دوست تهرانی افتادم که رفته بود امریکا و فکر میکرد زبون بلده، ولی این قدر با لهجه بد صحبت میکرد که نتونسته بود منظورش رو به فروشنده برسونه و سال ها همون طور زندگی کرد و لهجه اش به مرور بهتر شد و جالبه که هرگز در امریکا کسی او را به خاطر لهجه اش مسخره نکرد و خر ننامید. و باز هم همون فرد میگفت که وقتی جوون روستایی بی سواد اردبیلی رو دیده بود که در یک ساندویچی در تهران نمیتونست با لهجه خوبی حرف بزنه چه طور مسخره اش میکرد در حالیکه اون جوون بی سواد از یک روستای دورافتاده به راحتی منظورش رو میفهموند در حالیکه خودش نمیتونست حتی منظورش رو بفهمونه
اما ریشه جوک های گیلانی چیه؟؟؟
اعراب مسلمان هرگز موفق به تصرف گیلان نشدند. اعراب تا طبرستان پیش رفتند ولی موفق به نفوذ به گیلان نشدند.اسلام به مرور و ظرف 10 ها و 100 ها سال به سرزمین مرطوب و جنگلی گیلان رسید.به عبارتی اسلام هرگز با جنگ و زور وارد گیلان نشد بلکه به دلیل مراودات و رفت و امد به مرور گیلانیان مسلمان شدند
اولین بار در زمان صباحیان و حسن صباح که مقر او کوه های الموت قزوین بود و در گیلان هم زنی به نام ترکان خاتون قدرت زیادی داشت و همکاری بخش هایی از گیلان و حسن صباح با هم باعث شد بقیه مردم ایران که ان زمان مسلمانی متعصب بودند برای گیلانیان و صباحیان حرف های عجیب و غریبی بزنند.مسلمانان و بیشتر اعراب به دلیل دشمنی با صباحیان این طور تبلیغ میکردند که انها نیمه برهنه زندگی میکنند و هیچ حرمتی را رعایت نمیکنند.در حالیکه کاملا دروغ بود
این اولین سابقه بود که البته در تاریخ گم شد و به عبارتی بعد از محو صباحیان دیگر حرفی از این موارد نبود
تا زمان رضاخان که میرزا کوچک ظهور کرد.حکومت مرکزی به جنگ با گیلانیان برخواست و سرانجام پیروز شد.در زمان پهلوی دوم و به دلیل جاذبه های طبیعی گیلان شاه دوم پهلوی سرمایه گذاری زیادی در گیلان و مازندران انجام داد.سواحل شبه اروپایی انزلی و رامسر و بقیه نقاط گیلان بد جوری روحانیون و مسلمانان متعصب رو ازرده خاطر میکرد( رامسر تا اخرین سال های قبل انقلاب جز گبلان بود و امروزه هم بومیان رامسری گیلک زبانند نه مازنی). و سرانجام اخرین بهانه هم داده شود و ان هم نفوذ اندیشه کمونیسم به سیاهکل و انزلی و بقیه نقاط گیلان بود.
از ان طرف گیلانیان از زمان صفویان به بعد همواره به تساهل اسلامی اعتقاد داشتند.گیلانیان هرگز به مانند بقیه نقاط ایران قوانین اسلامی رو سفت و سخت رعایت نمیکردند و مجاورت انها با ارمنی ها و مسیحیون به خصوص خیلی تاثیر گذار بود.ارمنی های زیادی سال ها در رشت زندگی میکردند گرچه امروز از اقلیت وسیع ارمنی در رشت خبری نیست و ارمنی ها به دلیل سیاست های دولتی به نقاط مرکزی کوچانده شدند و کلیساهای ارمنی خالی از ارمنی هستش!.فراوانی اب و غذا هم باعث شده بود که در گیلان مردم همچون بقیه نقاط چسبیده به هم زندگی نکنند.در قدیم مردمی که در فارس و اصفهان و ...زندگی میکردند هر روز صبح و شب برای اب اوردن و کشاورزی و تهیه غذا مجبور به برخورد های زیاد با هم بودند و زندگی به شکل تجمعی بود و تعصبات اسلامی به همین ترتیب گسترش پیدا میکرد. ولی در گیلان این طور نبود هیچ فردی نیاز نداشت برای غذا و اب به فرد دیگری وابسته باشد.فراوانی مرغان پرنده و ماهی و اب انها را بی نیاز میکرد
همه این موارد باعث شد که به خصوص بعد انقلاب مردم مسلمان بقیه نقاط ایران!! برای گیلانی ها جوک های عقیدتی و ناموسی بسازند و طنز تاریخ انکه همان مردم بعد از 3 دهه امروز به سبک گیلانیان زندگی میکنند
20.30 سال پیش یک تهرانی متعصب مسلمان با دیدن اینکه زنی رشتی در یک مهمانی با مردی از فامیل دست میدهد او را ج.ن.ده میخواند و یا از مختلط بودن عروسی های گیلانیان تعجب میکردند و گیلانیان را بی ناموس و بی غیرت و هرزه میخواندند و برایشان جوک میساختند و جالب انکه امروز فرهنگ غالب اکثر نقاط غربی و مرکزی ایران شبیه فرهنگ گیلانیان دهه های گذشته شده و جالبتر انکه آن زمان گیلانیان بی غیرت و بی ناموس خوانده میشدند و امروز خودشان روشنفکر
پس کرم از تفکر غلط و فکر معیوب خودتونه نه از گیلانی و ترک و لر
.
.
امروز در امریکا 22 میلیون اسپانیولی زبان زندگی میکنند
5 میلیون چینی و ویتنامی و کره ای
100 ها هزار عرب
بین 500 هزار تا یک میلیون ایرانی
10 ها هزار هندو
بیش از 25 میلیون سیاه پوست
اونها یک زمانی سیاهان رو مسخره میکردند و اسپانیولی ها رو مکزیکی کثیف میخوندند.اما الان بعد نیم قرن به جایی رسیدند که هیچ تمسخر زبانی و دینی و فرهنگی در امریکا وجود نداره
مسخره ترین چیز در امریکا اینه که بگند تو ترکی یا عربی یا اسپانیش هستی یا سفیدی یا سیاهیی
بیش از یک صد شبکه تلویزیونی و رادیویی غیر انگلیسی دارند.100 ها مدارس غیر انگلیسی دارند
این موارد مخصوص کشورهای عقب مانده فرهنگی چون ایران و چین هستش[/]
ایرانیان قرن ها یا بهتره بگم هزاران سال در کنار هم به راحتی و خوشی زندگی میکردند
با قومیت های گوناگون و زبان های مختلف و عادات و فرهنگ های مختلف که به مرور زمان بر اثر مجاورت در کنار هم این رسوم همواره به سمت شباهت به هم میل کردند و همواره عامل مذهب و نام ایران پیوند دهنده این اقوام بوده.زمانی زرتشت و بعد ها اسلام .عامل دیگر هم شاه بود.تعجب نکنید
چون تاریخ شرق یا بهتره بگم تاریخ جهان بر اساس استبداد شکل گرفته و ایران هم رکن اصلی تاریخ شرق بوده چون فاصله زیاد چین با بقیه نقاط جهان این کشور رو از دور خارج میکنه
ایرانیان به مرور زمان زندگی بدون شاه را باور نمیداشتند.از نظر انها هر مملکتی نیاز به پادشاهی داشت و بقیه مردم هم موظف به فرمانبرداری بودند.حتی بعد از اسلام هم به امامان شیعه لقب شاه حسین و شه خوبان علی داده بودند.حتی به مخالف بزرگ منش شاه و پادشاهی، نعمت الله ولی ، لقب شاه نعمت الله ولی داده بودند!!!
اما از ویژگی های کشورمون این بوده هر شاهی از هر قومی که به پادشاهی میرسید سعی در نابود کردن اقوام دیگر نداشت .در ایران اقوام زبان خود را داشتند و زبان فارسی، زبان اداری از عراق تا افغانستان بود و مذهب مشترک اقوام تحت سیطره، عامل اصلی پیوستگی بود.شاعران از هر قوم و فرهنگ به فارسی شعر میگفتند . سلجوقیان ترک زبان، زبان رسمیشان فارسی بود
در زمانی 3 امپراطوری عثمانی ترک زبان، صفویان در ایران و هندوها هر 3 زبان اداری و رسمیشون فارسی بود
گرچه شاید بشه گفت که در قدیم اغلب پادشاهیان این طور بودند.حتی امپراطوری روم هم زبان مشترکشان لاتین بود و هر قومی زبان مخصوص خود را داشتند
در تمام این قرون هرگز قومی به قوم دیگر توهین نمیکرد.برای هم جوک نمیساختند
هرگز یک شیرازی خود را برتر از یک تبریزی نمیدانست.صفویان اردبیلی و ترک زبان خود را برتر از اصفهانیان فارس زبان و گیلانی های گیلک زبان نمیدانست
کریم خان زند لُر بودش، صفویان ترک بودند، نادر فارس بود، سامانیان از شرق ایران بودند، دیلمیان گیلانی بودند
و همین طور طاهریان و ال بویه و ...
پس این جوک ساختن ها این هم به طرز گسترده از چه زمانی شروع شد؟؟؟
سلسله ننگین قاجاریه باز هم در راس این عادت ناپسند قرار داره
فتح علی باباخان که بعد اقا محمد خان شاه ایران شده بود چون فردی ضعیف النفس و بی اراده بود و از فقدان مدیریت هم رنج میبرد بهترین چاره برای مبارزه با تبریزی ها رو جوک ساختن بر علیه انها میدید.فتح علی شاه لهجه ای رو ابداع کرد که به لهجه درباری شهرت یافت و بعد ها شد تهرانی( منبع: کتاب معروف خواجه تاجدار ) فتح علی شاه که از شورش تبریزی ها بسیار ناراحت بود به مبارزه با انها برخواست.عده زیادی از ترکان تبریزی و مردمان فارس از مرکز ایران را به تهران انتقال داد تا جمعیت تهران از بقیه شهر ها بیشتر شود
اما خوب اون زمان هنوزم تمسخر و جوک ساختن این طور زیاد نشده بود. چون هنوز سیستم ایران یک سیستم ولایتی با حکومت مرکزی بود که مردمان هر ولایت سنت ها و زبان و فرهنگ خود را داشتند و تقریبا همه هم به زبان فارسی تسلط کامل داشتند
بعد ها به مرور که تمرکز گرایی صرف در ایران به وجود امد تصمیم به تمسخر همه اقوام گرفته شد
ترک و لر و عرب و بلوچ و بابلی و گیلک و ...
چون به دلیل ضعف حکومت های مرکزی تنها راه چاره از نگاه انها نابود کردن هویت و فرهنگ اقوامی بود که قرن ها در کنار هم ایران را تشکیل داده بودند
و باز هم اوج این تمسخر بعد از انقلاب بود.گرچه در قبل انقلاب هم تمسخر اقوام وجود داشت ولی به دلیل اینکه بسیار کمتر از الان بود و از ان طرف هم حکومت مرکزی بسیار پر اقتدار بود و کشور های اطراف از ما فقیر تر و ضعیف تر، و از طرفی سیاست درست پهلوی دوم که ان انتقال فرهنگ فارسی از طریق موسیقی بود و درخشش بسیار زیاد موسیقی ایرانی که در رده بسیار بالاتری از ترکیه و اعراب قرار داشت همه و همه باعث شد که هجمه فرهنگی به ایران نشه
اما بعد انقلاب و مخالفت بعضی اقوام از جمله 100 ها هزار مقلدین شریعت مداری در تبریز و آذرباییجان و کردها و جو کمونیستی در سیاهکل و بعضی نقاط گیلان، همه و همه باعث شد تا به یکباره تعداد جوک های قومیتی در ایران بسیار زیاد شود .چون همواره میگند تفرقه بنداز و حکومت کن
فکر کنم با ریشه جوک های ضد ترکی کمی اشنا شده باشید.معمولا در جوک های ترکی اوایل لهجشون مسخره میشد و بعد ها گسترش به همه جنبه های زندگی پیدا کرد
یاد یک دوست تهرانی افتادم که رفته بود امریکا و فکر میکرد زبون بلده، ولی این قدر با لهجه بد صحبت میکرد که نتونسته بود منظورش رو به فروشنده برسونه و سال ها همون طور زندگی کرد و لهجه اش به مرور بهتر شد و جالبه که هرگز در امریکا کسی او را به خاطر لهجه اش مسخره نکرد و خر ننامید. و باز هم همون فرد میگفت که وقتی جوون روستایی بی سواد اردبیلی رو دیده بود که در یک ساندویچی در تهران نمیتونست با لهجه خوبی حرف بزنه چه طور مسخره اش میکرد در حالیکه اون جوون بی سواد از یک روستای دورافتاده به راحتی منظورش رو میفهموند در حالیکه خودش نمیتونست حتی منظورش رو بفهمونه
اما ریشه جوک های گیلانی چیه؟؟؟
اعراب مسلمان هرگز موفق به تصرف گیلان نشدند. اعراب تا طبرستان پیش رفتند ولی موفق به نفوذ به گیلان نشدند.اسلام به مرور و ظرف 10 ها و 100 ها سال به سرزمین مرطوب و جنگلی گیلان رسید.به عبارتی اسلام هرگز با جنگ و زور وارد گیلان نشد بلکه به دلیل مراودات و رفت و امد به مرور گیلانیان مسلمان شدند
اولین بار در زمان صباحیان و حسن صباح که مقر او کوه های الموت قزوین بود و در گیلان هم زنی به نام ترکان خاتون قدرت زیادی داشت و همکاری بخش هایی از گیلان و حسن صباح با هم باعث شد بقیه مردم ایران که ان زمان مسلمانی متعصب بودند برای گیلانیان و صباحیان حرف های عجیب و غریبی بزنند.مسلمانان و بیشتر اعراب به دلیل دشمنی با صباحیان این طور تبلیغ میکردند که انها نیمه برهنه زندگی میکنند و هیچ حرمتی را رعایت نمیکنند.در حالیکه کاملا دروغ بود
این اولین سابقه بود که البته در تاریخ گم شد و به عبارتی بعد از محو صباحیان دیگر حرفی از این موارد نبود
تا زمان رضاخان که میرزا کوچک ظهور کرد.حکومت مرکزی به جنگ با گیلانیان برخواست و سرانجام پیروز شد.در زمان پهلوی دوم و به دلیل جاذبه های طبیعی گیلان شاه دوم پهلوی سرمایه گذاری زیادی در گیلان و مازندران انجام داد.سواحل شبه اروپایی انزلی و رامسر و بقیه نقاط گیلان بد جوری روحانیون و مسلمانان متعصب رو ازرده خاطر میکرد( رامسر تا اخرین سال های قبل انقلاب جز گبلان بود و امروزه هم بومیان رامسری گیلک زبانند نه مازنی). و سرانجام اخرین بهانه هم داده شود و ان هم نفوذ اندیشه کمونیسم به سیاهکل و انزلی و بقیه نقاط گیلان بود.
از ان طرف گیلانیان از زمان صفویان به بعد همواره به تساهل اسلامی اعتقاد داشتند.گیلانیان هرگز به مانند بقیه نقاط ایران قوانین اسلامی رو سفت و سخت رعایت نمیکردند و مجاورت انها با ارمنی ها و مسیحیون به خصوص خیلی تاثیر گذار بود.ارمنی های زیادی سال ها در رشت زندگی میکردند گرچه امروز از اقلیت وسیع ارمنی در رشت خبری نیست و ارمنی ها به دلیل سیاست های دولتی به نقاط مرکزی کوچانده شدند و کلیساهای ارمنی خالی از ارمنی هستش!.فراوانی اب و غذا هم باعث شده بود که در گیلان مردم همچون بقیه نقاط چسبیده به هم زندگی نکنند.در قدیم مردمی که در فارس و اصفهان و ...زندگی میکردند هر روز صبح و شب برای اب اوردن و کشاورزی و تهیه غذا مجبور به برخورد های زیاد با هم بودند و زندگی به شکل تجمعی بود و تعصبات اسلامی به همین ترتیب گسترش پیدا میکرد. ولی در گیلان این طور نبود هیچ فردی نیاز نداشت برای غذا و اب به فرد دیگری وابسته باشد.فراوانی مرغان پرنده و ماهی و اب انها را بی نیاز میکرد
همه این موارد باعث شد که به خصوص بعد انقلاب مردم مسلمان بقیه نقاط ایران!! برای گیلانی ها جوک های عقیدتی و ناموسی بسازند و طنز تاریخ انکه همان مردم بعد از 3 دهه امروز به سبک گیلانیان زندگی میکنند
20.30 سال پیش یک تهرانی متعصب مسلمان با دیدن اینکه زنی رشتی در یک مهمانی با مردی از فامیل دست میدهد او را ج.ن.ده میخواند و یا از مختلط بودن عروسی های گیلانیان تعجب میکردند و گیلانیان را بی ناموس و بی غیرت و هرزه میخواندند و برایشان جوک میساختند و جالب انکه امروز فرهنگ غالب اکثر نقاط غربی و مرکزی ایران شبیه فرهنگ گیلانیان دهه های گذشته شده و جالبتر انکه آن زمان گیلانیان بی غیرت و بی ناموس خوانده میشدند و امروز خودشان روشنفکر
پس کرم از تفکر غلط و فکر معیوب خودتونه نه از گیلانی و ترک و لر
.
.
امروز در امریکا 22 میلیون اسپانیولی زبان زندگی میکنند
5 میلیون چینی و ویتنامی و کره ای
100 ها هزار عرب
بین 500 هزار تا یک میلیون ایرانی
10 ها هزار هندو
بیش از 25 میلیون سیاه پوست
اونها یک زمانی سیاهان رو مسخره میکردند و اسپانیولی ها رو مکزیکی کثیف میخوندند.اما الان بعد نیم قرن به جایی رسیدند که هیچ تمسخر زبانی و دینی و فرهنگی در امریکا وجود نداره
مسخره ترین چیز در امریکا اینه که بگند تو ترکی یا عربی یا اسپانیش هستی یا سفیدی یا سیاهیی
بیش از یک صد شبکه تلویزیونی و رادیویی غیر انگلیسی دارند.100 ها مدارس غیر انگلیسی دارند
این موارد مخصوص کشورهای عقب مانده فرهنگی چون ایران و چین هستش[/]