درخواست مطالب در مورد برج ازادی تهران

lucky70

عضو جدید
سلام خدمت شما مهندسین درس کار اموزی داشتم واسه تحقیق برج ازادی تهران رو انتخاب کردم خودم از اینتر نت یه چیزایی گرفتم اما کافی نبوده گفتم اگه شما کمکی کنید، جای دوری هم نمیره هاااا.مرسی:smile:
 

Faeze Ardeshiry

کاربر فعال تالار مهندسی معماری ,
کاربر ممتاز

V A N D A

عضو جدید
کاربر ممتاز

از قلاقیران ایلام تا برج آزادی تهران







چند ده سال قبل گروهی از مهندسان که برای بازدید آثار تاریخی غرب کشور شهر به شهر می گشتند به قلاقیران در استان ایلام رسیدند و هیبت این قله زیبا با طبیعت بکر مناظر اطرافش آنقدر برای آنان جذاب بود که تصمیم گرفتند از آن الهام گرفته و نمادی ماندگار برای کشور بسازند. اما طرح اولیه برج آزادی از کجا آمد و آیا تاکنون نمونه ای از این میدان در دنیا دیده شده است؟
برای یافتن پاسخ این سئوال لازم نیست به شهرهای مرفه دنیا یا حتی شهرهای کوچک سر بزنیم کافی است در مسیر ایوان به ایلام در جاده بی چراغ و دشتهای سرسبز برانیم تا نماد طبیعی و واقعی میدان آزادی را ببینیم. از شهرستان ایوان غرب به سمت ایلام که حرکت کنی زاگرس یک سر ادامه دارد، آنقدر که چمشت همه جا را کوه می بیند، اما در همین مسیر قله ای است که تو را به یاد میدان آزادی می اندازد در قلب ایران، و قلاقیران را می بینی در اوج محرومیت و گمنامی.


و اما چگونگی ساخت برج آزادی...

سال ۱۳۴۵ بود که قرار شد برای تهران یک نماد با نام برج شهیاد آریامهر، به دستور فرح پهلوی برای یادبود جشن‌های ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی ایران طراحی و ساخته‌شود. طراحی نماد به مسابقه گذاشته شد و طرح یک دانشجوی ۲۴ساله فارغ‌التحصیل دانشگاه تهران، برگزیده و برای ساخت انتخاب شد. عملیات بنای برج در یازدهم آبان ۱۳۴۸ شروع شد و بعد از ۲۸ماه کار در ۲۴ دی‌ماه ۱۳۵۰ به بهره‌برداری رسید. معماری برج آزادی، ترکیبی از ۳نوع معماری است که در دوره‌های هخامنشی، ساسانی و اسلامی اجرا می‌شد. برج آزادی که در زمان خود شهیاد نام داشت و یادمانی برای دو هزار و پانصد سال شاهنشاهی ایران بود، خیلی زود نماد دروازه گونه تهران و ترجمان معمارانه ایران مدرن شد، و در حالی که با یک چرخش بزرگ، نماد انقلاب اسلامی سال ۵۷ تلقی می شود، که با گذر زمان خود را نیازمند مرمت و نگهداری می یابد. با این حال دست بردن در مجموعه ای که ایرانیان سخت بدان خو گرفته اند وخارجیان، ایران امروزی را با تصویرش می شناسند، کاری ساده و خالی از حرف و حدیث نیست.
ایده چنین اثر بدیعی که از ذهنش تراوش کرد، همان جوان ۲۴ ساله و تازه از دانشگاه درآمده ای که حالا از مرز ۶۵ سالگی گذر کرده و هزاران کیلومتر آن سوتر از تهران، نگران دست پرورده خویش است: حسین امانت.








آقای حسین امانت (زاده 1321 خورشیدی) طراح و معمار و از فرقه ضاله بهاییان کانادایی- ایرانی است. حسین امانت دانش آموخته دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه تهران است.

میدان آزادی

مساحت زیر بنای این میدان، حدود ۷۸ هزار مترمربع است و بنای آن به صورت دروازه‌ای به ارتفاع حدود ۴۵ متر ساخته شده است که پنج متر آن داخل زمین فرو رفته است‌. طاق آن از زمین، ۲۳ متر فاصله دارد و دارای هشت بخش مجزا است‌.
عرض پایه این بنا ۶۶ متر است و ساختن آن ۳۰ ماه زمان برده است‌. در محوطه میدان‌، ۶۵۰۰۰ مترمربع، به صورتی زیبا باغچه‌بندی و گل کاری شده است‌. در ساختمان آن ۲۵۰۰۰ قطعه سنگ به کار رفته و ۹۰۰ تن آهن مصرف شده‌است‌.
مجموعه فرهنگی آزادی، متشکل از چند بخش در طبقه تحتانی برج آزادی قرار دارد و شامل موزه‌، کتاب‌خانه‌، واحد سمعی و بصری‌، سالن نمایشگاه‌، سالن اجتماعات ،سالن برگزاری کنسرت و کنفرانس است‌. مجموعه فرهنگی با ۵۰۰۰ مترمربع در بر گیرنده برج اصلی نیز هست‌.
کتاب‌خانه مجموعه، با مساحتی حدود ۲۷۱۵ مترمربع و بیش از ۵۰۰۰۰ جلد کتاب‌، بسیار مجهز است و کتاب‌خانه محققان و مؤلفان نیز، با مساحت ۲۴۳ مترمربع، مکانی است که از طریق ۳۰ دستگاه کامپیوتر به شبکه‌های اطلاع‌رسانی داخلی و خارجی متصل است‌.یکی از ویژگی‌های موزه این بنا وجود تکه سنگی از کره ماه است که ریچارد نیکسون‌، رئیس جمهور سابق امریکا، در سفر به ایران به این موزه اهدا کرده است‌..


معماری برج:
برج آزادی در ایران، نمونه‌ای از نماد و نشانه‌های شهری است که معماری شاخص آن، تلفیق طاق‌های معماری پیش از اسلام (دوره هخامنشیان و ساسانیان) و بعد از اسلام و تبدیل آن به نمادی زیبا به لحاظ معماری است. در این طرح، معمار حتی به جزئیات اجرای بنا و نحوه چیدمان سنگ‌های نماد دقت وافری مبذول داشته تا در نهایت جز جز اجزا به کل واحدی بدل گردند.برج آزادی به صورت یک تندیس ساخته شده است و به عنوان یک نماد شهری مورد توجه است. برج آزادی طوری طراحی شده که معطوف به حقیقت، جوهره و عمق فرهنگ ایران است. یعنی با توجه به آنچه که در طول تاریخ بر سر ایران رفته و عظمتی که در تاریخ این کشور هست، ساخته شده. درست است که این کار در زمانی انجام شد که یک وضع سیاسی دیگری در ایران حکمفرما بود، اما در زمان طراحی برج به تمام دوره های تاریخی و به آینده ایران توجه شده است . این بنا به گذشته های درخشان تاریخ ایران نظر دارد؛ به دورانی که ایران در ادبیات، هنر، معماری، صنایع دستی، علوم مختلف و خیلی چیزهای دیگر سرآمد بود. طراح سعی کرده است جمع بندی خودش از این موارد را در برج آزادی ارائه کند تا اگر کسی از خارج می آید یا حتی مردم ایران بدانند که این اثر به کجا و به کدام فرهنگ مربوط می شود.

در این بنا، قوس اصلی وسط برج، نمادی از طاق کسری مربوط به دوره پیش از اسلام (دوره ساسانی) است و قوس بالایی که یک قوس شکسته است از دوران بعد از اسلام و نفوذ اسلام در ایران حرف می زند.
رسمی سازی هایی که بین این دو قوس را پر می کند، خیلی ایرانی است و من آن را از گنبد مساجد ایران الهام گرفته ام. اساسا تکنیک گنبد سازی در ایران خیلی جالب است و شما در هر مسجدی که می روید، یک چیز تازه ای می بینید.

در این گنبدها که نشانه نبوغ ایرانی است، معماران قدیم از قاعده مربع بنا وارد دایره گنبد شده اند و این کار را با کمک رسمی بندی ها و مقرنس کاری های بسیار زیبا انجام داده اند.

در برج آزادی هم همین کار انجام شده است . هندسه بنا یک هندسه مربع مستطیل است که از روی چهار پایه خود می چرخد و ۱۶ ضلعی می شود و بالاخره به صورت یک گنبد شکل می گیرد. البته شما این گنبد را از بیرون نمی بینید، اما از داخل برج قابل مشاهده است.

دو طبقه داخل برج، یکی بالای قوس طاق اصلی و دیگری زیر گنبد است که با آسانسور به آن می رسید. این طبقه که به عنوان نمایشگاه طراحی شده با گنبدی از بتن سفید پوشیده شده. این گنبد مقرنس ایرانی را به نوع تازه ای اجرا می کند و ارتفاع آن از بام برج آزادی بیرون می زند و از بام دیده می شود که با کاشی های فیروزه ای معرق ایرانی پوشیده شده است.

مصرف بتن سفید در این قسمت و در سالن پذیرایی آن، در آن زمان یک کار جدیدی در ایران بود.

نمونه‌هایی از معماری‌های دوره صفوی با کاشی‌کاری فیروزه‌ای‌شان؛ حتی شیارهای بالای برج که نمادی از بادگیرهای یزد است را هم می‌شود بالای برج دید. همه اینها در کنار بتون و نمادهای معماری مدرن، باعث می‌شود که حتی نمای برج هم چشم‌نواز باشد».
سه عامل خطرزا برای برج آزادی مطرح شده است همه این عوامل نقش خیلی مهمی در سازه دارند.
یکی نفوذ رطوبت حاصل از آبیاری چمن های میدان به پایه های بنا و احتمالا فونداسیون؛
دوم آلودگی شدید هوا ناشی از تردد خودروها و فعالیت کارخانجات بزرگ در غرب تهران؛
سوم بار سنگین ترافیک در میدان آزادی و لرزشی که تردد خودروها ایجاد می کند.
از آنجا که بخش های زیر زمینی میدان خیلی بزرگ است، صدمه دیدن عایق ها یعنی قیرگونی دیوارها و سقف ها و نفوذ رطوبت مساله ای جدی است که باید فورا به آن رسیدگی شود.
برای مرمت برج آزادی باید توجه داشت که این بنا چطور طراحی شده و چه تکنیک هایی در ساخت آن بکار رفته است. این بنا سنگ هایی دارد که در قسمت پایین برج 3.2 متر طول و 1.6 متر ارتفاع دارند و کار دست سنگتراشانی است که به نظر من یک کار بی نظیری انجام داده اند.
این سنگ ها با بتن و آهن ضد زنگ به هم چسبیده اند و پشت آنها یک سطح خشن است که روی آن نلغزند. ولی هر سنگی کنار سنگ دیگر با یک ماده قابل انعطاف بندکشی شده است. چیزی شبیه به لاستیک که قابل انعطاف است. ماده ای است به نام FlEXIBLE SEALANT .
حالا اگر بخواهند در جریان مرمت از سیمان برای بندکشی استفاده کنند، این کار باعث شکستن سنگ ها می شود. به خاطر این که در گرمای تابستان و سرمای زمستان سنگ ها و بتن زیر آن ها مرتبا منبسط و منقبض می شوند و اگر درزها قابل انعطاف نباشد، همگی خرد می شوند.

آلودگی هم مسأله مهمی است و وضع اسیدی هوا روی سنگ های برج اثر می گذارد. سنگ های برج آزادی که مرمر جوشقان هستند، اصلشان آهکی است و از آلودگی هوا آسیب می بینند.
نقوشی که در میدان هست و باغچه ها و گل کاری ها را شکل می دهد، از طرح داخلی گنبد مسجد شیخ لطف الله اصفهان الهام گرفته شده؛ منتها هندسه دایره گنبد تبدیل به بیضی شده است.

روابط لوگاریتمی جالبی در هندسه و ابعاد گنبد مسجد شیخ لطف الله هست که دانش عمیق ریاضی معماران ایران در دوره های گذشته را نشان می دهد. اگر این طرح که در میدان استفاده شده به هم بخورد، ایده اصلی کار از بین خواهد رفت.

طرح آب نما و فواره ها هم ملهم از باغ های ایرانی است. همین طور شیب میدان با دقت و به منظور خاصی طراحی شده است، حد ارتفاع برج آزادی ۴۵ متر است؛ چون نزدیک فرودگاه مهرآباد قرار گرفته و نمی شد بلندتر از این ساخت. ولی طراح می خواسته وقتی به بنا نزدیک می شوید به طرف بالا بروید، در حالی که بالا بردن بنا ممکن نبود.
برای این که مشکل ارتفاع در سازه برج حل شود، یک سرازیری در میدان طراحی شده که وقتی افراد از طرف فرودگاه وارد میدان می شوند به شکل سرازیر به برج نزدیک می شوند و به آب نمای دایره شکل می رسند و وقتی به بنا برج نزدیک می شوند، دوباره بالا می آیند.

زمین زیر برج کاملا صاف است. این صافی و آن شیب میدان وقتی به هم می رسند، خط های قوسی جالبی را ایجاد می کنند که نمی شود به آنها دست زد. در بازسازی میدان باید به این ظرایف توجه کرد.

کاشی کاری شیارهای نمای اصلی و روی گنبد معرق ایرانی است که که از تکه های کوچکی که کنار هم می گذاشته شده، تشکیل شده است و در زمستان با نفوذ برف و باران یخ می زند، می شکند و فرو می ریزد.

امروزه با پیشرفت تکنیک کاشی، رفع این مشکل که در اغلب بناهای قدیمی مشاهده می شود، ممکن است. در تعمیر این کاشی کاری ها باید نهایت دقت انجام شود که طرح اصلی آن که الهامی مدرن از نقوش سنتی ایرانی است، محفوظ بماند و تغییر نکند.

داخل برج آزادی از نظر مرمت کار زیادی ندارد و چون داخلش بتن لخت است، همیشه نو است و کافی است که آن را تمیز بکنند. اما حیف است که به این بنا رسیدگی نکنند و درهایش به روی مردم بسته باشد .

برج و میدان آزادی تهران

طول برج آزادی ۶۳متر و ارتفاع آن ۴۵ متر است. ارتفاع قوس اصلی بنا هم ۳۱متر است. تمام فضاهای موجود در مجموعه آزادی طوری طراحی شده‌اند که استفاده از آن، بیشتر جنبه نمایشگاهی دارد؛ این را می‌شود از تعداد زیاد سالن‌ها و موزه‌های طبقه زیرین بنا هم فهمید.
میدان آزادی در قسمت غربی تهران قرار گرفته‌است و مسافرانی که از جاده‌ی مخصوص کرج به تهران وارد می‌شوند، به عنوان اولین نماد شهری این میدان و بنای مخصوص آن را مورد توجه قرار می‌دهند.

میدان آزادی با وسعتی در حدود ۱۵ هزار مترمربع بزرگ ترین میدان در میان کشورهای خاورمیانه است. این برج که به نام برج شهیاد معروف است اما پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال۱۹۷۹ به دلیل اجتماعی که مردم در استقبال از آیت الله خمینی در بازگشت از پاریس به تهران در این میدان انجام داده بودند و سرانجام ۱۰ روزپس از آن به سرنگونی حکومت پیشین انجامید، به میدان آزادی تغییر نام داد.












منبع: مهندسی عمران (مطالب عمومی و تخصصی عمران و معماری و شهرسازی)







 

sama jooon

عضو جدید
کاربر ممتاز
«توی این غول سفید، چی دارد می‌گذرد»؟ این سؤالی است که هربار موقع گذشتن از میدان آزادی، ذهن آدم‌ها را قلقلک می‌دهد.
هرچه باشد، دست‌کم سالی یک‌بار می‌آید جلوی چشم‌مان و یک روز خاص، می‌رود توی بورس اخبار، عکس‌ها و فیلم‌ها. میدان 37 ساله آزادی با آن برج معروفش، بخشی از خاطره مشترک همه ماست.
یک جورهایی هم نماد تهران محسوب می‌شود و چشم میهمانان خارجی تهران را روی خودش قفل می‌کند؛ هرچند الان هووی بلندقامت و سرسختی به نام «برج میلاد» سر «برج آزادی» آورده‌اند اما «آزادی» هنوز هم برای خودش پادشاهی می‌کند؛ به‌ویژه در روز 22 بهمن که پر می‌شود از آدم‌هایی که می‌آیند تا خاطره خوب یک روز خوب را دوباره زنده کنند. چند روز مانده به 22بهمن امسال، رفتیم و دل و روده برج آزادی را درآوردیم تا بدانید آن داخل، چه دنیای جذابی وجود دارد؛ حتی جذاب‌تر از نگاه‌کردن به خود این غول سفید.
«یک غافلگیری مرموز»؛ تکیه کلام راهنمای بازدیدکنندگان برج، همین است. حالا دیگر برای «سمنانی» و همکاران‌اش عادی شده است که روزی چندبار نگاه‌های متعجب بازدیدکنندگان از برج را ببینند و برای توصیفش این جمله را بگویند؛ به‌ویژه حالا که هم مرحله اول بهسازی برج تمام شده و هم تمام قسمت‌های دیدنی برج فعال شده است. اداره‌اش را هم سپرده‌اند به 2 تا مجموعه مستقل. بالا برای شهرداری و پایین برای بنیاد رودکی.
http://www.www.www.iran-eng.ir/images/upload/news/pose/8611/azadi-tower[300]-jn.jpg
غول سفیدی که فراموش نشد
4 سال پیش، مسئولیت راه‌اندازی و نگهداری فضای داخلی برج آزادی به‌عهده بنیاد رودکی گذاشته شد. برای همین هم یک مرکز درست کردند به نام «مرکز فرهنگی- هنری انقلاب اسلامی» که جایش را هم همان پایین برج تعیین کردند تا دستی به سر و روی موزه‌ها و مجموعه فراموش‌شده زیر برج بکشند؛ مجموعه‌ای که مدت‌ها بود داشت خاک می‌خورد. حالا اما همه برج دیدنی شده است.

«همراه» - مدیر مجموعه فرهنگی، هنری انقلاب اسلامی- می‌گوید: «بنا و ساختمان برج، طوری است که معماری تمام دوران تاریخ کشورمان از زمان باستان تا دوره اسلامی را در طراحی خود دارد و همین، شاید جالب‌ترین نکته‌ای باشد که ناخودآگاه، توجه هر بیننده‌ای را جلب می‌کند.
از قوس بیضی‌شکل برج- که نمادی از طاق کسری است- گرفته تا نمونه‌هایی از معماری‌های دوره صفوی با کاشی‌کاری فیروزه‌ای‌شان؛ حتی شیارهای بالای برج که نمادی از بادگیرهای یزد است را هم می‌شود بالای برج دید. همه اینها در کنار بتون و نمادهای معماری مدرن، باعث می‌شود که حتی نمای برج هم چشم‌نواز باشد».
سفر به اعماق آزادی
اولین جایی که برای بازدید درنظر گرفته شده، پله‌های ورودی طبقه پایین است؛ جایی که بتوانید از آن پایین، چشمتان را به برج بیندازید و صحبت‌های راهنما را بشنوید. چند کلامی برایتان از سابقه ساخت برج می‌گوید و قدری هم از مشخصات آماری‌اش. مثل اینکه توی ساختن برج از 25 هزار قطعه سنگ- آن هم در 15هزار شکل مختلف- استفاده کرده‌اند. هرکدام از لنگه‌های سنگی درها، حدود 5/3تن وزن دارد و سنگ‌ها هم جنسشان از گرانیت است.

چند قدم که می‌روی داخل، صدای آشنایی توی گوشت می‌پیچد؛ «بوی گل سوسن و یاسمن آید...». اینجا سالن ایران‌شناسی است. یک تسمه نقاله، آرام و بی‌صدا زیر پایت حرکت می‌کند و توی 20-15 دقیقه، تو را از همه ایران رد می‌کند؛ نشانه‌اش هم نمادهایی است که از کنارشان رد می‌شوی؛ مثل نماد تراکتور برای تبریز یا نماد خاویار برای گیلان. از خلیج‌فارس تا دریای خزر راهی نیست. پایان مسیر، صدای شرشر آب و آبشار مصنوعی روی دریای خزر (!) است که سرحالت می‌آورد و آکواریوم دالان خروجی، خستگی‌ات را در می‌کند. در تمام طول مسیر هم رویت را که سمت 4 تا پرده نمایش برگردانی، می‌توانی فیلم‌های مستند انقلاب را ببینی.
سالن بعدی، تالار آینه است. اسمش را گذاشته‌اند «دیوراما» و در 2 سمت سالن، 12 غرفه کوچک ساخته‌اند که با طرح‌های حجمی، موقعیت و فعالیت‌هایی را که در کشور و در زمینه‌های مختلف انجام شده است، می‌شود تویش دید. وجه تسمیه آینه‌ای‌اش هم همان آینه‌هایی است که دور تا دور این 12تا غرفه را پوشانده‌اند و زاویه‌شان طوری است که وقتی نگاهشان می‌کنی، انگار غرفه خیلی بزرگ‌تر از اندازه واقعی‌اش است.
مسیر بعدی، باب طبع آدم‌های نوگراست. یک سالن، پر از مجسمه‌هایی که به‌اش می‌گویند «کانسپچوال آرت». خودمانی‌ترش می‌شود «هنر مفهومی». پر است از صندلی، نیزه و کبوتر آهنی. یک نگارخانه که هرچند وقت یک‌بار، نمایشگاه نقاشی با یک موضوع خاص را به نمایش می‌گذارد، یک کتابخانه با حدود 12 هزار جلد کتاب و البته یک سایت اطلاع‌رسانی با 28تا مانیتور لمسی که اطلاعاتی از آثار باستانی و جغرافیای ایران را به بازدیدکنندگان می‌دهد.
از اینجا به بعد، هیجان سفر تازه شروع می‌شود؛ «آسانسور و شروع سفر به آسمان».

http://www.www.www.iran-eng.ir/images/upload/news/pose/8611/azadi-view[300]-jn.jpg
تهران از بالا
آسانسورها، دوتاست و دقیقا از دیواره‌های برج می‌رود بالا اما هر قسمت از مسیر را باید با یک آسانسور بالا رفت. چرا؟ چون هرکدام، فقط 2 طبقه می‌توانند بالا بروند و بعد به یک سقف بتونی می‌رسند. آسانسور اولی تا طبقه دوم بالا می‌رود و ماموریت 2 طبقه بعدی هم با آسانسور دوم است. سفر به برج،‌ از بالا شروع می‌شود؛ بالاترین نقطه و درست زیر بام فیروزه‌ای رنگ آزادی.

اینجا، طبقه چهارم است؛ با یک مناره گنبدی‌شکل فیروزه‌ای در وسط و البته نمایی از تهران در ارتفاع 40متری. کاشی‌های فیروزه‌ای، به‌صورت مارپیچ روی مناره بالا رفته است. از اینجا می‌شود 4 طرف میدان آزادی را از پشت پنجره‌های طلقی آن بالا دید زد؛ تجربه‌ای که فقط می‌توان این بالا آن را چشید؛ منظره‌ای که شاید شب‌ها دیدنی‌تر باشد.
بعد از توقف چند دقیقه‌ای زیر سقف برج، راه‌پله‌های مارپیچ را باید طی کنی تا همه این 4 طبقه را یکی‌یکی پایین بروی. اما لازم نیست زحمت شمردن پله‌ها را به خودت بدهی؛ سرجمع می‌شود 286تا.

طبقه سوم، گالری انقلاب و آزادی است؛ با عکس‌های برگزیده یک مسابقه که موضوع انقلاب و میدان آزادی را دارند. دیدن این عکس‌ها شاید برای آنها که می‌خواهند آزادی را از زوایای دیگری ببینند جالب باشد. اینجا هم باید نگاهت به در و دیوار باشد تا بتوانی همنشینی معماری سنتی و مدرن را ببینی. این را راهنما هم می‌گوید: «نقش‌های سقف، شما را یاد چی می‌اندازد؟ آهان! آفرین، مسجد شیخ لطف‌ الله اصفهان».
دوباره راه‌پله‌ها و این‌بار، طبقه دوم در ارتفاع 23 متری. اینجا چیز خاصی نیست، البته چرا هست؛ یکی دوتا اثر هنری که آدم می‌ماند خالقش چه‌جوری آن را به تصویر کشیده است. تصورش هم سخت است. دوتا دیوار بتونی کج با پنجره‌های کوچک؛ همان پنجره‌های آبی‌رنگی که زیر طاق آزادی جا خوش کرده است. پایینش هم به طبقه اول راه دارد. اما اوج هنر، اطراف آن پنجره‌های بالایی است با یادگاری‌هایی از «اصغر» و «محمود» که آقای راهنما، خودش هم هربار از شجاعت نگارندگان‌اش در بالارفتن از این دیوار ترسناک حرف می‌زند و به شوخی می‌گوید: «خودمان هم مانده‌ایم چه‌جوری رفته‌اند آن بالا».
روبات انقلابی
توی طبقه اول قرار نیست اتفاقی بیفتد؛ بنابراین همین‌جور پله‌ها را می‌گیری و می‌روی پایین. این‌بار اما با یک تغییر مسیر کوچک، صداهای آ‌شنایی به گوش می‌رسد؛ «آهنگ‌های انقلابی». دنبال صاحب صدا اگر بروی، یک غافلگیری دیگر در راه است؛ «روبات پیانیست»؛ یک روبات ساخت داخل، با آن چشم‌های توپ تخم‌مرغی‌اش پلک می‌زند و برایت با پیانو، آهنگ‌های انقلابی اجرا می‌کند. شنیدن موسیقی سرود «دیو چو بیرون رود...» از پیانوی این روبات انقلابی شنیدن دارد.

http://www.www.www.iran-eng.ir/images/upload/news/pose/8611/azaditower-iran-hall.jpg
جالب‌ترین قسمت بازدید زیرزمینی اما شاید همین جایی باشد که بعد از دیدن هنرنمایی روبات، به سمتش می‌روی؛ «سالن سینمای مولتی ویژن». اسمش را برای این مولتی‌ویژن گذاشته‌اند که فقط یک فیلم را نمی‌بینی؛ رسما وارد یک دنیای دیگر می‌شوی؛ زیر سکوهایی که رویش نشسته‌ای عکس‌های آثار تاریخی ایران است. به سقف که نگاه کنی، تصویر هوایی مرداب انزلی است و روبه‌رویت هم 3‌تا پرده که هرکدام دارند یک فیلم از انقلاب را نشان می‌دهند. جلویش هم یک پرده که از قطره‌های آب تشکیل شده و البته رویش هم جشنواره‌ای از نورهای لیزری به راه افتاده است. صدا را هم آن‌قدر تقویت کرده‌اند که همه‌چیز برایت طبیعی باشد؛ چیزی در مایه‌های سینما 2000 شهربازی. نمایش فیلم 45 دقیقه‌ای «حماسه نور» آخرین بخش بازدید از برج و مجموعه انقلاب است؛ نمایش هیجان‌انگیزی که این سفر حدودا 3ساعته به اعماق برج آزادی را برایت خاطره‌انگیزتر می‌کند.
از برج که بیرون می‌زنی، آزادی، همان آزادی است؛ یک غول سفید که نگاه‌های کنجکاوانه رهگذران را به خودش جلب کرده؛ رهگذرانی که هر روز می‌خواهند بدانند «داخل این غول سفید چی می‌گذرد؟».

وقتی «آزادی» انقلابی شد
تظاهرات 13 شهریور 1357 - که بعد از نماز عید فطر و از تپه‌های قیطریه شروع شده بود و به قلب تهران رسیده بود- نشان داد که می‌شود تظاهرات مردمی را یک جا متمرکز کرد؛ بنابراین جلسه جامعه روحانیت مبارز، بیشتر درباره این موضوع بود که آخر تظاهرات باید به کجا ختم شود. مشورت 3نفره آیت‌الله بهشتی، مفتح و مطهری به اینجا رسید که میدان «شهیاد» بهترین جاست.

میدان شهیاد، هم محل تجمع غرب تهران بود، هم تمام نقاط انقلابی و پرسر و صدای آن روزها هم توی مسیرش بود. خیابان منتهی به میدان شهیاد، از میدان «فوزیه» شروع می‌شد، از دانشگاه تهران می‌گذشت و به میدان «مجسمه» می‌رسید. بعد هم دانشگاه «آریامهر» بود و میدان شهیاد.
http://www.www.www.iran-eng.ir/images/upload/news/pose/8611/azad-towr-robot[300]-jn.jpg
61شهریور 1357، برنامه همان‌طور که پیش‌بینی می‌شد باشکوه برگزار شد؛ حدود 2میلیون نفر توی میدان جمع شده بودند و همان جا، میدان را هم انقلابی کردند. خیلی‌ها به‌اش می‌گفتند: «میدان شیاد». شاه هم حسابی کپ کرده بود و برای همین فردای همان روز حادثه 17شهریور اتفاق افتاد.
3 ماه بعد یعنی 19 و 20 آذر 57، دوباره قرار مردمی راهپیمایی، شد «میدان شهیاد»؛ درست روزهای تاسوعا و عاشورا و راهپیمایی دسته‌های عزاداری به سمت میدان. حالا دیگر 4طرف میدان پر شده بود از آدم. تا چشم کار می‌کرد کفن‌پوش بود و مشت‌های گره کرده‌ای که سقوط رژیم پهلوی را فریاد می‌کرد. می‌گویند شاه، همان روز با هلی‌کوپتر آمد جمعیت را دید؛ حدود 2میلیون نفر توی صف‌های پیوسته بودند که یک سرش میدان بود و یک سرش هم چهارراه کالج. شاید همین جا بود که حتی خارجی‌ها هم کار پهلوی‌ها را تمام‌شده دانستند. برای همین هم 2ماه بیشتر طول نکشید تا انقلاب اسلامی مردم پیروز شد.
حالا دیگر این تجمع، رسم هر ساله شده است؛ هر سال 22 بهمن، مردم همین مسیرها را تا میدان آزادی می‌آیند؛ مسیری که خاطره همه مراکز تجمع انقلابی‌ها را در خود دارد؛ از میدان امام حسین شروع می‌شود، از دانشگاه تهران می‌گذرد و به میدان انقلاب می‌رسد؛ بعد هم دانشگاه صنعتی شریف است و میدان آزادی!
داستان یک میدان
سال 1345 بود که قرار شد برای تهران یک نماد طراحی شود. طراحی نماد به مسابقه گذاشته شد و طرح یک دانشجوی 24ساله فارغ‌التحصیل دانشگاه تهران، برگزیده و برای ساخت انتخاب شد. عملیات بنای برج در یازدهم آبان 1348 شروع شد و بعد از 28ماه کار در 24 دی‌ماه 1350 به بهره‌برداری رسید. معماری برج آزادی، ترکیبی از 3نوع معماری است که در دوره‌های هخامنشی، ساسانی و اسلامی اجرا می‌شد.

طول برج آزادی 63متر و ارتفاع آن 45 متر است. ارتفاع قوس اصلی بنا هم 31متر است. تمام فضاهای موجود در مجموعه آزادی طوری طراحی شده‌اند که استفاده از آن، بیشتر جنبه نمایشگاهی دارد؛ این را می‌شود از تعداد زیاد سالن‌ها و موزه‌های طبقه زیرین بنا هم فهمید.
اما جالب‌ترین نکته در بنای میدان آزادی شاید این باشد که هیچ‌وقت نمی‌توانی بالای سرت، سقفی را بسته ببینی و همیشه به بالا که نگاه کنی، یک فضا و روزن کوچک هست که می‌شود طبقه بالا را دید؛ این اتفاق، توی همه طبقه‌های برج زیبای آزادی تکرار می‌شود.
 
بالا