دانلود کتاب ژرفای زن بودن نوشته ی مورین مورداک

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
1000011744.jpg

معرفی کتاب ژرفای زن بودن​

مورین مورداک، روانشناس مشهور و فعال در حوزه روان درمانی در کتاب ژرفای زن بودن به این پرسش پاسخ می‌دهد که چرا زنان با وجود موفقیت‌های اجتماعی فراوان احساس رضایت نمی‌کنند؟

کارل گوستاو یونگ روان‌تحلیل‌گری بود که ابتدا به شدت به روان کاوی فروید علاقمند و از آن دفاع می‌کرد ولی بعدها انتقادهای او به فروید منجر به جدایی آن‌ها شد. یونگ گرچه نسبت به نگاه فروید که همه چیز را جنسی می‌دانست معترض بود، اما بیش از هر نظریه‌پرداز دیگری بر اهمیت و نقش فرایندهای ناهشیار و کهن‌ الگوها بر رفتار انسان تأکید داشت.

یونگ نقش‌های متفاوتی را برای زنان و مردان قائل بود. در نظریه یونگ همه انسان‌ها بخشی از جنس دیگر را در درون خود دارند و کهن‌ الگوی آنیما معرف بخش زنانه روان مردان و کهن‌الگوی آنیموس معرف بخش مردانه روان زنان است. زنان اصالتاً هیجانی و مراقبت کننده و مردان اصالتاً منطقی و مقتدرند و تحلیل‌گران یونگی وظیفه خود می‌دانند که به جنبه‌های زنانه و مردانه انسان‌ها توجه کنند.

البته این مفاهیم در نظریه یونگ نقش‌های کلیشه‌ای جنسیتی را تقویت می‌کند و معتقد است که ماهیت زنان با مردان متفاوت بوده و لذا هر یک اهداف، آرزوها و مسیر خاص خود را باید دنبال کند، در غیر اینصورت می‌بایست منتظر عواقب جبران‌ناپذیر این انتخاب باشد. البته رویکردهای فمنیستی با چنین تعبیری از زنان و مردان مخالفند، اما توجه به کهن‌الگوها آگاهی هشیار و ناهشیار هر جنس را از جنس دیگر افزایش می‌دهد.

عقاید یونگ به شدت در میان مردم آمریکا معروف شد و یکی از دلایل این معروفیت مجموعه تلویزیونی جوزف کمپبل بود که اهمیت اسطوره در زندگی مدرن را به نمایش می‌گذاشت. مورین مورداک (Maureen Murdock) نویسنده کتاب ژرفای زن بودن (The heroine's journey) پس از سال‌ها مطالعه در محضر آقای کمپبل متوجه شد که او فقط به سفر مردان قهرمان معتقد است و برای سفر زنان قهرمان جایگاه و مسیر خاصی قائل نیست و زن قهرمان را وسیله سفر مرد قهرمان می‌داند. در حالیکه خانم مورداک در تجربیات زندگی شخصی خود و روان درمانی با زنان متوجه درد و رنج و نارضایتی آن‌ها از سفر قهرمانانه شد، سفری که متفاوت و پیچیده‌تر از سفر مردان قهرمان است.

به عقیده مورداک سفر زن قهرمان از مرحله جدایی از بخش مردانه یعنی جدایی از ارزش‌های سنتی زن بودن مانند خانه‌داری، مادری و وابسته بودن شروع می‌شود و پس از همانند‌سازی با بخش مردانه، روبه‌رو شدن با دشواری‌های این سفر و کسب موفقیت، بار دیگر نیازمند بازگشت به بخش زنانه خود است و بالاخره به یکپارچه کردن بخش زنانه و مردانه یعنی آنیما و آنیموس خود می‌پردازد، دوگانگی را پشت سر گذاشته و به تمامیت وجود خود دست می‌یابد.

البته خانم مورداک این الگوی جالب سفر دایره‌وار زن قهرمان غربی و بخصوص زن آمریکایی را با در نظر گرفتن الگوی سفر کمپبل و مبتنی بر افکار یونگ و مؤلفه‌هایی از روابط شیئی به تصویر کشید که برای مخاطبان کتاب ژرفای زن بودن بخصوص زنان می‌تواند جالب و آموزنده باشد و الگوی ارائه شده در این اثر را می‌توان با تجربه‌های شخصی خود نیز مقایسه نمود. اگر چه تصورات کهن‌ الگویی جهان شمول است ولی درک فرهنگ عامه در نظریه یونگ بسیار اهمیت دارد و مطمئناً همانطور که رویکرد یونگ به فرهنگ‌ها اهمیت می‌دهد، سفر زن قهرمان ایرانی و فرهنگ او نیز قابل مطالعه است.

کتاب حاضر می‌تواند برای روان‌ تحلیل‌گرانی که با نظریه یونگ کار می‌کنند و یا از مؤلفه‌های این نظریه در رویکردهای درمانی خود با زنانی که الگوها و مسیرهای غلط مردانه را برای سفر اجتماعی و کسب موفقیت موهوم تقلید کرده‌اند و ماهیت زنانه خود را از دست داده و به دنبال تحسین و خشنودی دیگران فرسوده و دچار مشکلات جسمی و روانی شده‌اند به کار گرفته شود تا بدین طریق زنان به صدای درون خود گوش داده و بخش‌های سرکوب شده وجود خود را به رسمیت بشناسند.

در بخشی از کتاب ژرفای زن بودن می‌خوانیم:

دختربچه‌ها خیلی زود یاد می‌گیرند که برای جلب تأیید و تحسین پدر، باید چه بازی‌هایی انجام دهند. آن‌ها ممکن است خود را باهوش، زیرک، محجوب و اغواگر نشان دهند. اولین مردی که دختر به او ابراز علاقه می‌کند پدر اوست. پاسخی که پدر به ابراز علاقۀ او می‌دهد برای رشد جنسی دختر بسیار حیاتی است. گرما، بازیگوشی و عشق پدر برای رشد جنسی سالم دختر بسیار مهم است. در غیر این صورت اولین دلبستگی یعنی مادر، همچنان موضوع عشق اولیه و اصلی او باقی می‌ماند. از سوی دیگر سلطه‌جویی، تملک‌طلبی و انتقاد پدر از دختر می‌تواند در آینده، رشد جنسی و علاقه دختر را به جنس مخالف مخدوش یا نابود سازد.

پدری که نقش طبیعی خود را به عنوان حامی جنسیت دختر جوان خود نادیده می‌گیرد، بیشتر به روحیه دختر آزار می‌رساند و به علت نیاز به سلطۀ مذکر، رشد جنسی عادی دختر را از طریق معاشرت با محارم متوقف می‌کند. چنین دختری باید بقیۀ عمر خود را صرف باز پس‌گیری جنسیت خود کند و این واقعیت را که به ‌عنوان زن از حقوقی برخوردار است درک نماید.

دختربچه‌های دیگر یاد می‌گیرند که وقتی دور و بر بابا هستند، استعداد خود را چندان بروز ندهند. آن‌ها ممکن است مورد تمسخر، انتقاد، عدم تأیید و آزار جسمی قرار بگیرند. آن‌ها یاد می‌گیرند که جلوی مردان خود را خیلی «با عرضه» آن‌ها به سرعت یاد می‌گیرند که اجازه دهند بابا بازی یا شطرنج را ببرد یا در بسکتبال و تنیس برنده شود. این دخترها آرزوهای خود را فراموش می‌کنند و تلاش می‌کنند که همواره رئیس شان (که زمانی پدر بوده) خیلی خوب به نظر بیاید. سرانجام آن‌ها نسبت به آن‌چه که در زندگی آن‌ها در رابطه با پدر اتفاق افتاده، احساس تلخی و انفعال می‌کنند و شکاک و عیب‌جو می‌شوند.
 

پیوست ها

  • ژرفای زن‌بودن.pdf
    3.7 مگایابت · بازدیدها: 0
بالا