داستان ازدواج يك دانشجو با مادر همكلاسش!!!

h.a.az

عضو جدید
mataleb.iranblog.comمنبع:
من نمي دانم اين شخص كيست ولي خيلي بدبخته
به گزارش پايگاه اطلاع رساني پليس: روزي كه دانشگاه قبول شدم فكر مي كردم تمام مشكلات زندگي ا م حل شده است و خيلي خوشحال از شهرستان راهي مشهد شدم تا در دانشگاه درس بخوانم . من كه با ورود به شهري بزرگ احساس غربت مي كردم در همان روز هاي اول ترم، با يكي از هم كلاسيهايم صميمي شدم وكم كم دوستي ما باعث شد تا پا به خانه آنها بگذارم كه اي كاش پاهايم قلم مي شدند و هيچ وقت به آن جا نمي رفتم!پسر جوان در حالي كه اشك مي ريخت به كارشناس اجتماعي كلانتري ميدان جهاد مشهد گفت: « پيام» چهار خواهر و برادر دارد و چند سال قبل پدرش را از دست داده بود .من از همان لحظه اول كه وارد منزل آنها شدم متوجه رفتار عجيب و غريب و محبت بي حدو اندازه مادر وي شدم اما فكر نمي كردم در چه تله اي افتاده باشم! چون مادر دوستم از نظر سني جاي مادر خودم بود. مدتي گذشت و وابستگي خانواده پيام به من خيلي زياد شد تا جايي كه اگر يك روز به خانه شان نمي رفتم مادرش تماس مي گرفت و حالم را مي پرسيد.او بالاخره يك روز با مكر و حيله مرا كه پسري 22 ساله هستم را در حلقه هوس هاي شيطاني گرفتار كرد و گفت : مي توانيم با هم از دواج موقت كنيم !با شنيدن اين حرف از زني كه مادر دوستم بود ناراحت شدم مي خواستم گوشي را قطع كنم كه او مرا خام كرد و با وعده و وعيد سرم را كلاه گذاشت . چند ماه از اين ازدواج موقت گذشت و او كه با محبت هاي خودش مرا گول زده بود گفت بايد با هم ازدواج دائم كنيم . ديگر نمي فهميدم چكار مي كنم و چه بلايي قرار است به سرم بيايد لذا دست زني كه 21 سال از من بزرگتر است را گرفتم و با هم به محضر رفتيم و او را با مهريه 1000 سكه طلا به عقددائم خودم درآوردم.اما چشمتان روز بد نبيند چون از فرداي آن روز مشكلات من شروع شد و همسرم سر ناسازگاري گذاشت . از طرفي مادر و پدرم از شهرستان مدام تماس مي گرفتند و مي گفتند دختر يكي از اقوام را مي خواهيم به عقد تو در بياوريم زودتر بيا و شناسنامه ات را هم بياور.الان من و همسرم با هم درگير هستيم و جالب اين جاست كه دوستم پيام نيز كه حالا پسر خوانده ام شده است نسبت به اين ماجرا و اختلافات ما هيچ گونه حساسيت و عكس العملي نشان نمي دهد . شايد باور نكنيد من دو سه بار از دست اين زن كتك مفصلي خورده ام . او شناسنامه ام را گرفته است و مي گويد با پدر و مادرت تماس بگير تا بيايند و عروس شان را ببينند و مهريه ام را نيز با خود بياورند چون بايد مرا طلاق بدهي!تازه مي فهمم اين حيله براي نقد كردن مهريه اي سنگيني است كه طوق آن را بگردن نهاده ام. امروز به كلانتري آمده ام تا راهنمايي بگيرم ضمن اين كه از آبرويم خيلي مي ترسم و نمي دانم جواب پدر و مادرم كه اين قدر برايم زحمت كشيده اند و با هزار اميد و آرزو مرا به دانشگاه فرستاده اند را چه بدهم و چه طور توي چشمان شان نگاه كنم. در ارتباط با اين پرونده نظر عليرضا حميدي فر، كارشناس ارشد روان شناسي را جويا شديم وي معتقد است در بروزاين مشكل، پسر دانشجو به خاطر ضعف درقدرت « نه» گفتن، ناآگاهي از مهارت هاي اجتماعي و بين فردي و تشخيص موقعيت ها، عقده هاي ناگشوده دوران نوجواني و عدم گذار موفقيت آميز از بحران هاي دوران نوجواني كه پيش نياز موفقيت در دوران جواني( همسر گزيني) مي باشد و همسر وي نيز به دلايلي مانند جبران شكست ها و ناكامي هاي قبلي كه باعث ترغيب وي به ازدواج شده است نقش دارند . وي توصيه كرد افراد و به ويژه جوانان بايستي مولفه هاي مهارت ابراز وجود كه برخي از آنها عبارتست از جلوگيري از پايمال شدن حقوق خود و رد تقاضا هاي نامعقول ديگران، برخورد درست و موثر با واقعيت ها، حفظ اعتماد به نفس و انتخاب آزادانه، مواضع خود را بياموزند وآنها را در زندگي به كار بندند تا شاهد اين گونه موارد نباشيم!
 
آخرین ویرایش:

En-mechanic

عضو جدید
کاربر ممتاز
واقعا جز تاسف چیزی نمیشه گفت
دیگه آدم به کی میتونه اعتماد کنه!!!!!!!!!!!!!!!!!
ممنون دوست عزیز تاپیک جالبی بود
 

پرندیس

کاربر بیش فعال
واقعا که شرم آوره.......مگه پیوند به این مهمی بازیچه است......یا تجارته.....!!!!!!!متاسفم:(
 

archi_arch

مدیر بازنشسته
خیلی ببخشید اینو میگم. ولی من باهاتون موافق نیستم! مقصر تو این اتفاق فقط زنه نبوده! اعتماد کردن درست،ولی مگه ادم خودش عقل نداره؟! این اولش نمیشناخت و اعتماد کرد که رفت خونشون و باهاشون صمیمی شد.دیگه ازواجش رو که نمیشه گفت فقط از رو فریب بوده!!! خودش داره میگه زنی که ال و بل بود و این ازدواج درست نیست و .... خوب یکی نیست بگه تو که میدونستی اینجوریه و ازدواج با این خانم معنی نداره چرا دیگه رابطه تو قطع نکردی و جلوشون درنیومدی؟! خوب واسه چی قبول کردی؟!
به نظرتون اون زن چی میتونه به پسر 22 ساله ی دانشجوی تحصیلکرده گفته باشه و تاچه حد که بشه گفت مکر و حیله!!
اعتماد و فریب و نیرنگ به جای خود! درسته فریب هم بوده ولی به نظرم بی عقلی و بی عرضگی خود پسره باعثش بدبختیش شده نه فریب خوردگیش!
و به نظرم فقط دلیلش همینه که به خوبی هم بهش اشاره کردن:
كارشناس ارشد روان شناسي را جويا شديم وي معتقد است در بروزاين مشكل، پسر دانشجو به خاطر ضعف درقدرت « نه» گفتن، ناآگاهي از مهارت هاي اجتماعي و بين فردي و تشخيص موقعيت ها، عقده هاي ناگشوده دوران نوجواني و عدم گذار موفقيت آميز از بحران هاي دوران نوجواني كه پيش نياز موفقيت در دوران جواني( همسر گزيني) مي باشد
من دلم واسه شرایط الان پسره نمیسوزه! چون خودکرده را تدبیر نیست! اون میدونسته و باز اینکارو کرده! خوب باید نتیجه اشم ببینه! فقط از این نظر دلم میسوزه که مهارت اجتماعی پایینی داره و اگه نره رو اون کار کنه بعدا هم باید جوبشو بخوره.
 

*mahdi_joker*

عضو جدید
کسی که اینقدر احمقه حقشه و اصلا لایق دلسوزی نیست.
من ئر مورد کارش نظری نمیدم چون تمام شرایط رو نمیدونم اما اینکه با بیانه 1000 سکه بازهم خر شده و ازدواج کرده حماقته
 

Saeed_askari

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوستش داری؟
اوکی
هر چی داری بهش بده
اصلآ جونتو بهش بده
ولی چرا چیزی رو که نداری رو میکنی مهریه!!!!!
به قول بالایی لیاقت دلسوزی رو هم نداره
 

*mahdi_joker*

عضو جدید
سعید جان.بالایی؟:eek:در مورده اجر حرف میزنی یا درخت؟
بالایی که ارادت منده شما هم هست اسمش مهدی هست
 

xphoenix

عضو جدید
my god!!!!!!!!
چی میگی؟؟؟؟؟؟؟عجب ادمایی پیدا میشن....:eek:ولی خداییش این پسره هم خیلی سست عنصر بوده ها!!!!!!!:w01:یه مقدار هم احمق بوده!!!!!اخه 1000 تا سکه؟؟؟؟؟؟؟؟؟من نمیدونم چطور این پدر مادرها به بچه هایی که نمیتونن دماغشون رو بکشن بالا اجازه میدن برن شهر غریب که همچین گندی بالا بیارن!!!!!!!:w01:
 

jonny depp

عضو جدید
کاربر ممتاز
:confused:من نمی دونم چی بگم گیج شدم:surprised:کسی می دونه من چی باید بگم؟:w20::w22:
 

= nAviD =

عضو جدید
چطور ميشه اون زن رو مقصر ندونست
حالا پسر به شدت نادان بوده ولي غير از اينه كه از همون اول زن و پسرش قصد اخاذي داشتند
از اين موردها كم اتفاق نمي افته...
البته فقط تو ايراني كه حرمت ازدواج رو با كارهايي مثل صيغه هايي داراي تاريخ انقضا از بين بردند...

واقعا متاسفم
 

oxision

عضو جدید
کاربر ممتاز
آخه یک پسر اینقدر سست میشه؟ خودشم می خواسته که رفته وگرنه اینطور نمیشد.
همه جا گرگ پیدا میشه ولی این ما هستیم که باید مراقب خودمون باشیم ;)
 

siminzare

عضو جدید
کاربر ممتاز
بازم قصه زن شیطان صفت و پسر کوچولوی معصوم بیگناه؟
بهت گفت بیا صیغه شیم و بعد گولت زد!
همین !!!!!:mad:
 

درگاهي

عضو جدید
با مشکلاتت کاری ندارم چونکه خود کرده را تدبیر نیست
مهمترین بحث اینه که ظرفیت رفاقت نداری
مادر رفیقت شاید مجبور بوده وتو چی ؟
1000سکه بده برای 1000نفر نامرد هم درسی باشه
مشکل تو راه حلی نداره
 

laleh_a

عضو جدید
کاربر ممتاز
آدم که اینقدر بی عقل باشه و رو احساساتش کنترل نداشته باشه باید تاوانشم پس بده....
 

رز سیاه

عضو جدید
کاربر ممتاز
ههههه هههههههه ه هه ههه هههه این خنده از روی تعجبه واقعا مهارت نه گفتن نداره یا پسره کله خر خورده یا زنه جادوگره
 

Hengameh IT

عضو جدید
يك همچين آدمي كه اينقدر بي عقل است حقش است كه همچين بلايي سرش بياد
ببخشيدا ولي خودش هم بدش نيومده .دروغ ميگه(به خاطر اين كه ميگه خام شدم) .دختر نبوده كه حالا بگيم از روي احساسات تصميم گرفته اين جور آدما لج آدمو در ميارن
 

scutcher

عضو جدید
mataleb.iranblog.comمنبع:
من نمي دانم اين شخص كيست ولي خيلي بدبخته
به گزارش پايگاه اطلاع رساني پليس: روزي كه دانشگاه قبول شدم فكر مي كردم تمام مشكلات زندگي ا م حل شده است و خيلي خوشحال از شهرستان راهي مشهد شدم تا در دانشگاه درس بخوانم . من كه با ورود به شهري بزرگ احساس غربت مي كردم در همان روز هاي اول ترم، با يكي از هم كلاسيهايم صميمي شدم وكم كم دوستي ما باعث شد تا پا به خانه آنها بگذارم كه اي كاش پاهايم قلم مي شدند و هيچ وقت به آن جا نمي رفتم!پسر جوان در حالي كه اشك مي ريخت به كارشناس اجتماعي كلانتري ميدان جهاد مشهد گفت: « پيام» چهار خواهر و برادر دارد و چند سال قبل پدرش را از دست داده بود .من از همان لحظه اول كه وارد منزل آنها شدم متوجه رفتار عجيب و غريب و محبت بي حدو اندازه مادر وي شدم اما فكر نمي كردم در چه تله اي افتاده باشم! چون مادر دوستم از نظر سني جاي مادر خودم بود. مدتي گذشت و وابستگي خانواده پيام به من خيلي زياد شد تا جايي كه اگر يك روز به خانه شان نمي رفتم مادرش تماس مي گرفت و حالم را مي پرسيد.او بالاخره يك روز با مكر و حيله مرا كه پسري 22 ساله هستم را در حلقه هوس هاي شيطاني گرفتار كرد و گفت : مي توانيم با هم از دواج موقت كنيم !با شنيدن اين حرف از زني كه مادر دوستم بود ناراحت شدم مي خواستم گوشي را قطع كنم كه او مرا خام كرد و با وعده و وعيد سرم را كلاه گذاشت . چند ماه از اين ازدواج موقت گذشت و او كه با محبت هاي خودش مرا گول زده بود گفت بايد با هم ازدواج دائم كنيم . ديگر نمي فهميدم چكار مي كنم و چه بلايي قرار است به سرم بيايد لذا دست زني كه 21 سال از من بزرگتر است را گرفتم و با هم به محضر رفتيم و او را با مهريه 1000 سكه طلا به عقددائم خودم درآوردم.اما چشمتان روز بد نبيند چون از فرداي آن روز مشكلات من شروع شد و همسرم سر ناسازگاري گذاشت . از طرفي مادر و پدرم از شهرستان مدام تماس مي گرفتند و مي گفتند دختر يكي از اقوام را مي خواهيم به عقد تو در بياوريم زودتر بيا و شناسنامه ات را هم بياور.الان من و همسرم با هم درگير هستيم و جالب اين جاست كه دوستم پيام نيز كه حالا پسر خوانده ام شده است نسبت به اين ماجرا و اختلافات ما هيچ گونه حساسيت و عكس العملي نشان نمي دهد . شايد باور نكنيد من دو سه بار از دست اين زن كتك مفصلي خورده ام . او شناسنامه ام را گرفته است و مي گويد با پدر و مادرت تماس بگير تا بيايند و عروس شان را ببينند و مهريه ام را نيز با خود بياورند چون بايد مرا طلاق بدهي!تازه مي فهمم اين حيله براي نقد كردن مهريه اي سنگيني است كه طوق آن را بگردن نهاده ام. امروز به كلانتري آمده ام تا راهنمايي بگيرم ضمن اين كه از آبرويم خيلي مي ترسم و نمي دانم جواب پدر و مادرم كه اين قدر برايم زحمت كشيده اند و با هزار اميد و آرزو مرا به دانشگاه فرستاده اند را چه بدهم و چه طور توي چشمان شان نگاه كنم. در ارتباط با اين پرونده نظر عليرضا حميدي فر، كارشناس ارشد روان شناسي را جويا شديم وي معتقد است در بروزاين مشكل، پسر دانشجو به خاطر ضعف درقدرت « نه» گفتن، ناآگاهي از مهارت هاي اجتماعي و بين فردي و تشخيص موقعيت ها، عقده هاي ناگشوده دوران نوجواني و عدم گذار موفقيت آميز از بحران هاي دوران نوجواني كه پيش نياز موفقيت در دوران جواني( همسر گزيني) مي باشد و همسر وي نيز به دلايلي مانند جبران شكست ها و ناكامي هاي قبلي كه باعث ترغيب وي به ازدواج شده است نقش دارند . وي توصيه كرد افراد و به ويژه جوانان بايستي مولفه هاي مهارت ابراز وجود كه برخي از آنها عبارتست از جلوگيري از پايمال شدن حقوق خود و رد تقاضا هاي نامعقول ديگران، برخورد درست و موثر با واقعيت ها، حفظ اعتماد به نفس و انتخاب آزادانه، مواضع خود را بياموزند وآنها را در زندگي به كار بندند تا شاهد اين گونه موارد نباشيم!

اینم از ازدواج!!!
 

Similar threads

بالا