داستانک نویسی

ehsan alavi

عضو جدید
سلام به همه دوستان
با اجازه از مدیران بخش هنر و ادبیات خیلی دوست داشتم که توی این بخش یه تاپیکی وجود داشته باشه که کسانی که علاقه مندن داستانک هاشونو توش بنویسن بنابراین از همه دوستان دعوت می کنم با نوشته های زیباشون این بخش رو همراهی کنن

و برای شروع خودم چندتا از نوشته هامو با اینکه می دونم خیلی ضعف داره براتون می زارم

امیدوارم دوستان هم به جذابیت این بخش کمک کنن
 

ehsan alavi

عضو جدید
عصیان

عصیان

ندا آمد در راه پروردگارت فرزند محبوبت را به قربانگاه ببر
پاسخ داد خدایی که حسد بر محبت بنده بَرَد پرستش نمی کنم
باز ندا برخاست پس برای خدایت حیوانی قربانی کن
فریاد زد خدایی که قربانی خواهد پرستش نمی کنم
پس حق فرشتگان را بر این عصیانگر حقیقت یاب به سجده خواند ...
 

ehsan alavi

عضو جدید
عصیان

عصیان

ندا آمد در راه پروردگار فرزند محبوبت را به قربانگاه ببر
پاسخ داد خدایی که حسد بر محبت بنده بَرَد پرستش نمی کنم
باز ندا برخاست پس برای خدایت حیوانی قربانی کن
فریاد زد خدایی که قربانی خواهد پرستش نمی کنم
پس حق فرشتگان را بر این عصیانگر حقیقت یاب به سجده خواند ...
 

ehsan alavi

عضو جدید
زن

زن

شعر را دوست می داشت تا آنکه از فردوسی خواند
زن و اژدها هر دو در خاک به / جهان زین هر دو ناپاک پاک به
و از سعدی
زنان را ستایی سگان را ستا / که یک سگ به از صد زن پارسا

تاریخ را دوست می داشت تا آنکه خواند
زن را خرید و فروش می کردند یا به عوض بدهی می پرداختند ، کنیزان را به مهمان پیش کش می نمودند ، دختر را چون ننگ به زیر خاک می کردند و ...

کتابهایش را دور ریخت و به پای مادرش سجده رفت ...
 

ehsan alavi

عضو جدید
عصیان

عصیان

ندا آمد در راه پروردگار فرزند محبوبت را به قربانگاه ببر
پاسخ داد خدایی که حسد بر محبت بنده بَرد پرستش نمی کنم
باز ندا برخاست پس برای خدایت حیوانی قربانی کن
فریاد برآورد خدایی که قربانی خواهد پرستش نمی کنم

پس حق فرشتگان را بر این عصیانگر حقیقت یاب به سجده خواند ...
 

ehsan alavi

عضو جدید
درخت

درخت

می پرسید چرا درختان با آنکه جان دارند توان و اشتیاق حرکت ندارند !
روزی که کنار یک درخت پیر مرغ عشق کوچکش برای همیشه پرواز کرد ، فهمید که چرا ...
 

Similar threads

بالا