داریوش .شکوه هخامنشی

?!؟

عضو جدید
به نام خدا

داریوش بزرگ فرزند ویشتاسپ در سال ۵۲۲ قبل از میلاد سلطنت را به دست گرفت و توانست قدرت هخامنشیان را به حدی برساند که هیچ گاه در تاریخ تکرار نشد
مورخین براین باورند که کمتر سلطانی در عالم در بدو سلطنت خود به قدر داریوش با مشکلات عدیده و طاقت فرسا مواجه شده است.باوجود این داریوش به واسته اراده آهنین و قوت نفس بر کلیه موانع و مشکلات فایق آمد.او فی الواقع شاهنشاهی را از نو تاسیس کرد و از این حیس نام خود را در کنا و شاید بالاتر از کوروش قرار داد.
در اواخر سلطنت کمبوجیه از جهت غیبت طولانی او از ایران .بردیای دروغین (مغ زرتشتی)خروج کرد و قدرت را به دست گرفت و به مدت ۷ماه حکومت کرد.وی در این مدت مالیاتها را بخشید و خدمت سربازی را به مدت ۳سال لغو نمود.ولی قبل از اینکه این اصلاحات باعث تقویت پاگاه مردمیش در جامعه شود.داریوش.یک افسر ارشد پارسی و فرمانده گارد سلطنتی به همراه ۶نفر دیگر و به پشتیبانی ۷قبیله پارس او را به قتل رساند و خود را شاهنشاه یا به زبان پارسی باستان خشایه ثیه خواندند. اما حکومت وی با شورش های بسیار عظیم در داخل و خارج مواجه گشت که وقایع آن در کتیبه بیستون بازتاب یافته است.اما جن ها و شورشها را می توان این گونه گفت که شورش از عیلام شروع شد و یکی از نوادگان سلاطین سابق عیلام بر داریوش خروج کرد که در مدت کوتاهی توانست او را سرکوب و نابود سازد اما شورش به پایان نرسیده و به بابل رسید.بابل تغیان کرد. فردی به نام بخت النصر سوم. خود را پسر نبونید پادشاه سابق بابل خواند و قدرت را به دست گرفت داریوش که از این موضوع به خشم آمد دستور داد تا بابل را محاسره کنند اما قبل از آن باید از دجله می گذشت.او این بار از سیاست استفاده نمود و با حیله ایی جنگی سپاه دشمن را عقب راند و بابلیان را شکست داد. آنها به داخل بابل پناه بردند اما بعد از مدت کوتاهی که به چهار روز نکشید شکست را قبول کرده و تسلیم وی شدند.
بعد ارمنستان تغیان کرد که داریوش به فردی از خود ارمنستان دستور به بازگشت و تصرف ارمنستان داد.
اما در پشت سراو اتفاقی نا خشایند افتاد.مادها که پشتیبان دولت بودند به سرکردگی فردی به نام فرورتیش شوریده بودن.داریوش بعد از فطح بابل به طرف ماد برگشت و به فرورتیش یورش برد.فرورتیش به ری پناه برد اما به امر داریوش دستگیر شد و او را در همدان به دار آویختند.بعد در ساگارتی شورش شد که مغز متفکر آن هم شخصی بود که خود را یکی از نوادگان هووخ شتر نامیده بود.آرام کردن پارت هم به والی همان جا که پدر خود داریوش.ویشتاسپ بود محول گردید.
در همین هین بود که یک بردیای دروغین دیگر ظهور کرد و خواست پادشاهیرا به دست آورد که عاقبتش دار در جلوی چشمان همگان شد در مجموع داریوش ۳ سال جنگید. در این مدت او سپاهی به نام گارد جاویدان یا به زبان پارسی قدیم امرته را ساخت که در واقع به منظور سرکوب کردن یاقیان ساخته شده بود .خود داریوش در کتیبه بیستون می گوید که در این مدت به یاری اهورامزدا ۱۹جنگ کرده و به پیروزی رسید و ۹شاه را مطیع نموده سپس با برقراری نسبی آرامش در سرزمین با دختر دوم کوروش کبیر .آتوسا. ازدواج کرد تا به حکومت خود وجه قانونی تری ببخشد.بعد از این او برای برقراری نظم و امنیت.سرزمین را به ۳۳ خشتره یا استان تقسیم کرد و بر هر یک از آنها یک ساتراپ یا همان شهردار قرار داد. ارگهایی ساخت و فرماندهانی بالقب کارانا را بر آنها نهاد.بعد به نظام اقتصادی سرسامان داد
از بزرگترین اقدامات داریوش بزرگ می توان به ساخت نیروی دریایی ایران و تجهیز کامل یک ارتش مرکزی برای پایتخت نام برد.داریوش در دوران حکومتش توانست بر سکاها که قومی جنگجو و وحشی بودند فایق آید و سرزمین آنها را زیر سایه سرزمین خود ببرد .
بعد از آن به فکر تسخیر مغرب هند پنجاب در شرق سرزمین خود افتاد و توانست آن را در سال۵۱۱ فطح کند.
لازم به ذکر است که به نوشته هرودوت داریوش قبل از این تاریخ نیز برای لشکر کشی به یونان یک هیئت تجسس را که شامل اشراف پارسی و ۱۵ کشتی پشتی بانی می شد به رهبری طبیب خود دموسر به سواحل یونان اعزام کرده بود آنها توانستند نقشه جامعی از سواحل مدیترانه و اژه تهیه کنند که چند سباهی بعد برای لشکرکشی به یونان مورد استفاده قرار گرفت.
مواردی عجیب و خواندنی از داریوش
۱_بزرگی داریوش قبل از مرگ آنهم در خواب!!!!!!
به نقل از کتاب تواریخ هرودت کوروش در زمان حمله به ماساژت ها.در نخستین شب ورود به این سرزمین .خواب عجیب و نگران کننده ایی دید .او در خواب پسر ویشتاسپ. داریوش جوان را دید که دوبال برشانه اش روئیده است.یک بال او بر آسیا و دیگر بر نیمی از اروپا سایه افکنده.کوروش تصور کرد که شاهزاده جوان در فکر توطئه علیه حکومتش است.پدر داریوش را خواست و مسئله را عنوان کرد.ویشتاسپ گفت:سرورم.به حق خداونو سوند که هیچ پارسی زنده ای بر ضد تو قیام نخواهد کرد واگر کسی چنین اندیشه شومی داشته باشد.من برای او آرزوی مرگ می کنم.چگونه این کار امکان وقوع دارد؟تو کسی بودی که اهالی پارس را از غید بندگی آزاد ساختی و ایشان را از ذلت به عذت رساندی با وجود این اگر فکر می کنی فرزند من فکر خیانت دارد من او را با دستان خودم تقدیم پیشگاهت می کنم تا هر کاری می خواهی در باره او اجرا کنی.کوروش خیالش از این موضوع راحت شد و به جنگ ادامه داد تا کشته شد و ادامه ماجرا......
به هر حال اگربه این قسمت توجه کنید متوجه می شویم که منظور چه بوده.سالها بعد زمانی که کوروش مرده بود و دایوش پادشاهی را به دست گرفته بود.توانست با شکست سکاها قسمت هایی از اروپا را بدست آورد.....آیا این خواب واقعی بوده؟!
2-بردیای دروغین.بازگشت پادشاهی به دودمان هخامنش:
داریوش شاه می گوید:این است آنچه من کردم ...پیش از که من شاه شوم.کمبوجیه پسر کوروش از دودمان مان پادشاه بود.او برادری بردیا نام داشت.از یک پدر.از یک مادر.کمبوجیه مخفیانه او را کشت.آن را از مردم مخفی کرد و بعد به مصر رفت.بعد از آن بود که اخبار دروغی در پارس و ماد و سایر ممالک منتشر شد. داریوش می گوید:پس از آن بود که مردی به نام گئومات از کوهی به نام ارکادوس در روز چهاردهم ماه آخر زمستان برخاست و خود را بردیا فرزند کوروش شاه خواند.پس از آن تمام مردم بر کمبوجیه شوریدند و پارس و ماد به طرف او رفتند.او حکومت را به دست گرفت.کمبوجیه هم به دست خود کشته شد.
داریوش می گوید کسی از پارس یا ماد یا خانواده ما پیدا نشد که این سلطنت رااز گئومات مغ بازستاند.مردم از او می ترسیدند وچه عده ی زیاد از اشخاصی که بردیا را می شناختند و او آنها را می کشت تا مبادا او را بشناسند و بفهمند که او پسر کوروش نیست.این ماجرا ادامه داشت تا من آمدم.من از اهورامزدا یاری طلبیدم .اهورامزدا یاری ام داد.در ماه اول پاییز روز دهم من با کمی از مردم این مغ را با کسانی که سردسته همراهان او بودند کشتم......
سلطنت را که از دودمان ما بیرون رفته بود برقرار کردم.........
این بود ماجرای بردیا دروغین.شبهه این داستان اینجاست که تمام داستان را داریوش تعریف کرده.یعنی تنها مدعی قدرت درمغابل بردیا.از کجا معلوم که درست باشد؟!از کجا معلوم که آن بردیا این بردیا نبوده؟!فقط چون داریوش بزرگ می گوید؟!شاید یک ترفند برای نابودی بردیا بوده.....
اخباری که بعد از رفتن کمبوجیه به مصر در سراسر سرزمین پخش شد توسط چه کسانی به وجود آمده بود؟!
از کجا معلوم کمبوجیه برادر خود را کشته بوده؟!در کل همه اتفاقات به نوعی فقط به نفع یک نفر بوده....داریوش بزرگ!!
اما تمام این پرسش ها بیشتر به خیال می ماند تا واقعیت...
خصال داریوش
داریوش شاهی بود عاقل و دارای اراده ایی قوی.هرچند در بعضی موارد شدت عمل نشان می داد.ولی غالبا رفتار او با مغلوبین ملایم و معتدل بود.در انتخاب اشخاص برای کارها نظر صائب داشت و به خطا نمی رفت.اگر بعد از کمبوجیه او به تخت نمی نشست دوره هخامنشی هم مانند دوره مادی زود سپری می شد.
این شاه شاهنشاهی ایران را از نو تاسیس کرد و به آن تشکیلاتی داد که در آن زمان و آن محیط بهتر از آن عملی نبود.چنانکه اسکندر و سلوکی ها و ساسانیان و غیره همان گرده را دنبال کردند.در زمان داریوش ایران به اعلی درجه خود رسید و پس از او دوره شاهان ضعیف النفس هخامنشی شروع شد.
با وجود اینکه این شاه با یونان طرف بود از نوشته های مورخین آنها خاصه اشیل ادیب و شاعر معروف و یکی از جنگی های یونانی در دشت ماراتن معلوم است که نسبت به داریوش احترام زیاد داشته اند.بعضی از محققین داریوش را مهمترین شاه ایران قدیم دانسته و فقط انوشیروان را طرف مقایسه با او قرار داده اند.
منبع:تاریخ ایران باستان.حسن پیرنیا.تاریخ ارتش چهار هزار ساله​
 

Similar threads

بالا