خودتو با یه شعر وصف کن...!

maryam_22

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلم گرفته از این روزها دلم تنگ است
میان ما و رسیدن هزار فرسنگ است
 

nika65

عضو جدید
کاربر ممتاز
خسته ام من ...خسته ام من..
مثل مرغ بال وپر شکسته ام من...:biggrin::biggrin:
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
در دل تنگم خموشی میکند انبار حرف

محرمی کو تا بگویم اندک از بسیار حرف
 

nika65

عضو جدید
کاربر ممتاز
:heart:امروز کسی محرم اسرار کسی نیست
من تجربه کردم کسی یار کسی نیست:heart:
 

لیمویی

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلا خو کن به تنهایی
که از تن ها بلا خیزد
سعادت آن کسی دارد
که از تن ها بپرهیزد!
 

sajjad.DSA

عضو جدید
منم آن عاشق تنها که از عشقش کند فریاد
یکی سجده بجا آرد که نامش هم بود سجاد

منم دل سوخته و تنها، منم دیوانه و شیدا
منم سجاد و سجاده منم دور از همه غم ها
 

لیمویی

عضو جدید
کاربر ممتاز
محبوب من!
بعد از تو،گيجم ...
بيقرارم...
خالی ام..
منگم...
بر داربستی از "چه خواهد شد؟" "چه خواهم کرد؟" آونگم
از وقت و روز و فصل
عصر و جمعه و پاییز دلتنگ اند
و بی تو من ، مانند عصر جمعه ي پاييز دلتنگم....!
 

agriboy

عضو جدید
من آن مرغم که افکندم به دام صد بلا خود را
به یک پرواز بی هنگام کردم مبتلا خود را

نه دستی داشتم بر سر نه پایی داشتم در گل
به دست خویش کردم این چنین بی دست و پا خود را
 

لیمویی

عضو جدید
کاربر ممتاز
الهی سوز عشقت بیشتر کن
دل ریشم ز دردت ریشتر کن
از این غم گر دمی فارغ نشینم
به جانم صد هزاران نیشتر کن...
خدایا بی دردم نکن که فراموشت کنم!
 

mahyam68

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلم شکسته تر از شیشه های شهر شماست
شکسته باد کسی کاین چنینمان می خواست
 

امیر افشار

عضو جدید
کاربر ممتاز
من مست مو مدهوشم شبگرد قدح نوشم
از طایفه بی خبرانم دیوانه با نامو نشانم
من قصه نمدانم افسانه نمی خوانمم
دردی کش میخوانه عشقم
سر حلقه صاحب نظرانم
مرا می ز جام وفا باید ای فروشان
مرا خان میخانه باید ای باده نوشان
من از آنچه رسوا کند نام عاشق نترسم
از آن می که آتش زند کام عاشق نترسم
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
چهار دیوار بین منست و آن چیزی که من گمان می کنم "شما"ست
این "شما" معنی نمی دهد
چهار دیوار بین منست و آن چیزی که من گمان می کنم "تو" یی
این "تو" معنی نمی دهد
چهار دیوار بین منست و آب
آب آنسوی دیوارهای من جاریست
آب با نور می رقصد
با نسیم می رقصد
با باد حتی
با پاروی پاروزن های رهگذر حتی
با من نمی رقصد..
تا آغوش وا می کنم غرق می شوم
چهار دیوار بین منست و تو
و این شما معنی نمی دهد
چهار دیوار بین منست
و من که می خواهم ترا در خود فرو کشم
همیشه می خواهم ترا در خود فرو کشم
 

amator-2

عضو جدید
من، چرا یادم رفت، که تو هستی،

و چرا می‌گشتم، همه‌ی عمرم را، پی فهمیدن تو؟!

که تو هر لحظه همین جاهایی

و مرا، می‌فهمی!
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
اگر صد بار سوزی باز بر گرد سرت گردم
نیم پروانه کز یک سوختن بر دست و پا افتم
 

بانو امین

مدیر تالار اسلام و قرآن
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار
کاربر ممتاز
لالا لالا بحواب دنیا خسیسه
واسه کمتر کسی خوب مینویسه
یکی هرروز هرشب غرق خنده اس
یکی چشماش تو خوابم خیسه خیسه
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
در آن دوري وبدحالي نبودم از رخت خالي
به دل ميديدمت وز جان سلامت ميفرستادم

سزد كز خون من نقشي برآرد لعل پيروزت
كه من بر درج دل مهري به جز مهر تو ننهادم

به جز دام سر زلفت كه آرام دل سايه ست
به بندي تن نخواهد داد هرگز جان آزادم.
 

sweetest

عضو جدید
کاربر ممتاز
حالم
رقصنده ایست که بی رقفه
تمام شب را چرخیده
و محبوبش را
در دور جمعیت ندیده است...........................
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
حالا من مانده ام و
پنجره ی خالی و
فنجان قهوه ای
که از حرفهای نگفته
پشیمان است...

 

Similar threads

بالا