دور از اين هياهو
تو که رفتي پريشان شد خيالم
همه گفتن که من ديوانه حالم
نميدانند که اين ديوانه در فکر شفا نيست
هر چه هست اما بي وفا نيست
گاهی دلم میگیرد از دنیا
از آدمها
از خودم
از این دلتنگی های گاه و بی گاه
که شده عادت
از این روزهایی که روز هست اما نیست
از این حرفهای تکراری
از این خیال های محال
از این آینه های لوس راست گو
که خود شیرینی میکنند و داد میزنند که گذشت
از این حس غریب که نمی دانم چیست و اذیتم میکند
از این واژه هایی که نه شعر میشوند و نه خالی میشوند از سرم
..................................
دلم میخواهد آلزایمر بگیرم
و یک فنجان چای را در اتاقی بنوشم
که نمی شناسم
در اتاقی که هیچ قاب خالی عکسی مرا به گذشته نرساند
و من این نباشم که هستم
گاهی که دلم میگیرد
دلم میخواهد که دیگر دلم نگیرد
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
آموزش وزن شعر فارسی | اشعار و صنايع شعری | 0 | ||
شعر-بحر طویل | اشعار و صنايع شعری | 4 | ||
کارگاه شعر تجربی و آموزش | اشعار و صنايع شعری | 28 | ||
یه بیت به انتهای شعر اضافه کن | اشعار و صنايع شعری | 115 | ||
داستان عاشقانه یک شعر معروف از مهرداد اوستا | اشعار و صنايع شعری | 2 |