خدایا .............

شهرام 59

عضو جدید
کاربر ممتاز
یـک روز از روزهـای خـدا
دیروز صبح که از خواب بیدار شدی،
نگاهت می‌کردم؛ و امیدوار بودم که با من حرف بزنی،
حتی برای چند کلمه، نظرم را بپرسی یا برای اتفاق خوبی که دیروز در زندگی ات افتاد، از من تشکر کنی.
اما متوجه شدم که خیلی مشغولی، مشغول انتخاب لباسی که می خواستی بپوشی.
وقتی داشتی این طرف و آن طرف می‌دویدی تا حاضر شوی فکر می کردم
چند دقیقه ای وقت داری که بایستی و به من بگویی: سلام؛
اما تو خیلی مشغول بودی.
یک بار مجبور شدی منتظر بشوی و برای مدت یک ربع کاری نداشتی جز آنکه روی یک صندلی بنشینی.
بعد دیدمت که از جا پریدی.
خیال کردم می خواهی با من صحبت کنی؛
اما به طرف تلفن دویدی و در عوض به دوستت تلفن کردی ...
تمام روز با صبوری منتظر بودم.
با آنهمه کارهای مختلف گمان می کنم که اصلاً وقت نداشتی با من حرف بزنی.

متوجه شدم قبل از نهار هی دور و برت را نگاه می کنی،
شاید چون خجالت می کشیدی که با من حرف بزنی، سرت را به سوی من خم نکردی.
تو به خانه رفتی و به نظر می رسید که هنوز خیلی کارها برای انجام دادن داری.
بعد از انجام دادن چند کار، تلویزیون را روشن کردی.
نمی دانم تلویزیون را دوست داری یا نه؟!
در آن چیزهای زیادی نشان می دهند و تو هر روز مدت زیادی از روزت را جلوی آن می گذرانی؛
در حالی که درباره هیچ چیز فکر نمی کنی و فقط از برنامه هایش لذت می بری ...
باز هم صبورانه انتظارت را کشیدم و تو در حالی که تلویزیون را نگاه می کردی، شام خوردی؛
و باز هم با من صحبت نکردی.
موقع خواب ...، فکر می کنم خیلی خسته بودی.
بعد از آن که به اعضای خانواده ات شب به خیر گفتی، به رختخواب رفتی و فوراً به خواب رفتی.
اشکالی ندارد ...
احتمالاً متوجه نشدی که من همیشه در کنارت و برای کمک به تو آماده ام.
من صبورم، بیش از آنچه که تو فکرش را می کنی.
حتی دلم می خواهد یادت بدهم که تو چطور با دیگران صبور باشی.
من آنقدر دوستت دارم که هر روز منتظرت هستم.
منتظر یک سر تکان دادن، دعا، فکر، یا گوشه ای از قلبت که متشکر باشد.

 

zahra1386

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
همیشه لحظه ی آخر خدا نزدیک تر میشه...
 

شهرام 59

عضو جدید
کاربر ممتاز
همیشه لحظه ی آخر خدا نزدیک تر میشه...

اره موافقم ولی چقدر بده ما فقط وقتی یه اتفاق تو زندگیم رخ میده یا مواقع غم خدا رو یادمون میاد.
چرا تو زندگی روزمره یه دقیقه هم واسه خدا وقت نمیذاریم
تا گرفتار میشیم دست به دامنش می شیم.

البته همه اینطور نیستن خودمو میگم ولی خوب خیلی وقتا خدا رو گم می کنم.
 

zahra1386

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
اره موافقم ولی چقدر بده ما فقط وقتی یه اتفاق تو زندگیم رخ میده یا مواقع غم خدا رو یادمون میاد.
چرا تو زندگی روزمره یه دقیقه هم واسه خدا وقت نمیذاریم
تا گرفتار میشیم دست به دامنش می شیم.

البته همه اینطور نیستن خودمو میگم ولی خوب خیلی وقتا خدا رو گم می کنم.

اینم یه خصلت بعضی از ما ادم هاست!

فقط می تونم بگم:"عجب صبری خدا دارد"
 

marjan.hoseini

عضو جدید
وای مرسیییییییییی
تاپیکت محشره.تکونم داد
قربون خدااااااااااااای مهربون
 

z@p

عضو جدید
دیشب خدا را در خواب دیدم هر دو یک درد داشتیم.آدمها.....................
 

شهرام 59

عضو جدید
کاربر ممتاز
وای مرسیییییییییی
تاپیکت محشره.تکونم داد
قربون خدااااااااااااای مهربون
خواهش میکنم قابلی نداشت خیلی خوبه ادم هر از گاهی یه تلنگری بخوره که از خدا غافل نشه
دیشب خدا را در خواب دیدم هر دو یک درد داشتیم.آدمها.....................

:cry:
 

Similar threads

بالا