خاطرات كشاورزي!

آیورودا

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام به همه دوستان عزيز كشاورزي و همه دوستاني كه به صورت مهمان و يا رشته هاي مختلف اين تالار از اين تاپيك ديدن ميكنند. و خوشحاليم كه اگر دوستان خاطراتي در زمينه كشاورزي دارن در اين تاپيك براي ما و همه دوستان قرار بدن/
خاطراتي كه همه دوستان به نوعي تجربه كردن بخصوص بچه هاي كشاورزي/از دروس عملي دانشگاه/ تا خوابگاه و خونه و باغچه همسايه و باغچه جلوي مغازه وعيره..........
اينجا پر از خاطراتيه كه به عنوان خاطرات كشاورزي بصورت زنده باقي ميمونه و از يادها نميره/ و خاطراتي كه شما رو به ياد دوران دانشجوييتون و به ياد عزيزاني كه همراهتون بودن ميندازه/اينجا اسپم ازاده/ خاطراتتونو چه جالب چه بي مزه مثل خاطرات من:D/بگيد هم من استفاده كنم/ هم ديگران/ من كه با خاطرات دانشجويي و عمليات كشاورز كه داشتيم دارم زندگي ميكنم/
آخ چه دوراني بود...
اول از خودم شروع ميكنم///
 

آیورودا

عضو جدید
کاربر ممتاز
يادش بخير بهمون ترم اول گياهان دارويي بودم و بي تجربه بيل چيه (البته شوخي)خاك چيه /شخم چيه علف چيه /گلخونه چه جوريه /تذكر استاد چيه/
خدا اون روز رو نياره كه ما چي كشيديم/اونم تو بهار و هواي شرجي شمال/البته بگم با تمام سختيهاش خوش گذشت/ چه خوش گذشتني/
بيل رو دادن بهمون با يك گلخانه اي كه سالها بود درون اون گلخونه خبري از گياهان مورد استفاده نبود و تا خود سقف علف هرز/
ما هم ترم اول مظلوم/ استادم ديد ما چيزي متوجه نميشيم/ بيل رو داد دستمونو گفت بسم الله روز اول كلي تيپ زديم گفتيم ميخوايم بريم عمليات چي فكر ميكرديم چي شد./
بعد از رفتن به داخل گلخونه و كندن علف هرزو عرق ريختن / يكي يكي مار هاي كوچيك و بزرگ و انواع حشراتي كه من به عمر خودم نديده بودم عرض چند دقيقه به چشم ديدم/ منم اون موقع ترسو/ تا اينكه يكي از دوستان جيغ كشيدن و استاد تذكر داد جيغ بعدي اخراج /
در قسمت پاياني كار بوديم كه يه ملخ گوشتي بسيار بزرگ كه من تا حالا اندازه اون ملخ رو در اين حد نديده بودم به كمرم نشست/ و از سنگيني اين ملخ و ضربه نشستن چنان برگشتم كه پشتم رو به طور كامل با ترسي كه داشتم ديدم و جيغ بلندي كشيدم كه شايد تا خود كلاس هاي دانشگاه كه در چند متري اين گلخونه واقع بود زدم/ و استاد سريع دويد طرفمون و كاغذي كه در دستش بود براي امضاي هرحضور هر دانشجو در اين عمليات با خودكاري كه در دستش بود چنان خطي به اسم من كشيد و با يك تذكر جانانه روانمون كرد به بيرون از گلخونه و در اخر دستش رو به صورت اشاره دراز كرد و گفت اخراج/
من كه خودم مونده بودم و با كمر دردي كه گرفته بودم در عالم خودم بودم كه يكي از بچه ها گفت بدو كه استاد داره حذفت ميكنه /
كلي التماس اخرسر اجازه داد در كلاس بمونم/
و بعد از اتمام كار مانتو عزيزم كه كرم رنگ بود به سياه مبدل شد/ و از سر تا نوك پاهام هم گل و خاك/
اين خاطره اگرچه با مشكلاتي همراه بود/
و داد استاد باعث پيشرفت من/
من بهترين كشاورز در دانشگاهمون شناخته شدم/ در رشته خودم / از لحاظ كش گياهان دارويي/
يادش بخير
و از استادم استاد راهنورد تشكر ميكنم/
گاهي يك داد زندگي انسان را متحول ميكند مثل من:D
اميدوارم اين خاطره جالب من و از ديد شما بي مزه مورد پسندتون واقع شده باشه/
با خاطراتتون ما و ديگر دوستان رو دلشاد كنيد متشكرم/
 

sama jooon

عضو جدید
کاربر ممتاز
مسی از تاپیک قشن گت..
من یادم نیس چیزی اما یادم اومد میگم.. بزار یه گل بکارم اینجا.
.حال میده
 

V A H ! D

کاربر فعال تالار مهندسی صنایع ,
کاربر ممتاز
سلام!!

ممنون از دعوتتون و تشکر از بابت ابجاد تاپیک!!

راستش من که از بچه های کشاورزی نیستم اما ...


،

یادمه سال ها پیش تازه از خونه ی قدیمی و جایی که متولد شده بودم بنا به دلایلی اومده بودیم به یه واحد آپارتمان ...

خب خیلی سخت بود!!

اون خونه ی قبلی ویلایی بود و کلی حیاط داشت!!

انواع درختا وگل ها رو داشتیم و خلاصه خیلی خوب بود ...

اما آپارتمانی که تازه اومده بویدم خیلی کوچیک بود و فقط فقط یه بالکن یا تراس 3 متری داشت!!!

باغ و باغچه ی ما شد بود این تراس و تازه از اون 3 متر یه تیکه اش جا بود و بقیه اش پر خرت و پرت ( صندوق نوشابه های قدیمی و سبد سیب زمینی و پیاز و بطری های آبلیمو و آبغوره ... )

خلاصه اینکه روز و شبم رو تو این بالکن میگذروندن!!

2 تا از این گلدون ها لبه تراسی خریده بودن واسم و منم تا میدونستم انواع سبزیجات رو کاشته بودم توش ...

تربچه ، ریحون و ...

گذشت و گذشت تا رسیدیم به زمستون و پلاستیک کشیدن روی گلدون ها و باد و بارون و ...

حس و حال عجیبی بود!!


یادش بخیر ...

میدونم دیگه اون لحاظات تکرار نمیشن واسم ...

اونروزایی که هیچ غم و غصه ای نداشتم و فکر و ذهنم مشغول نبود!!

و به راستی که یاد باد آن روزگاران ، یاد باد ... :cry::(:gol:

.
.
.


شرمنده میدونم خیلی بد بود اما ...

حق نگهدارتون ... :gol:
 

آیورودا

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام!!

ممنون از دعوتتون و تشکر از بابت ابجاد تاپیک!!

راستش من که از بچه های کشاورزی نیستم اما ...


،

یادمه سال ها پیش تازه از خونه ی قدیمی و جایی که متولد شده بودم بنا به دلایلی اومده بودیم به یه واحد آپارتمان ...

خب خیلی سخت بود!!

اون خونه ی قبلی ویلایی بود و کلی حیاط داشت!!

انواع درختا وگل ها رو داشتیم و خلاصه خیلی خوب بود ...

اما آپارتمانی که تازه اومده بویدم خیلی کوچیک بود و فقط فقط یه بالکن یا تراس 3 متری داشت!!!

باغ و باغچه ی ما شد بود این تراس و تازه از اون 3 متر یه تیکه اش جا بود و بقیه اش پر خرت و پرت ( صندوق نوشابه های قدیمی و سبد سیب زمینی و پیاز و بطری های آبلیمو و آبغوره ... )

خلاصه اینکه روز و شبم رو تو این بالکن میگذروندن!!

2 تا از این گلدون ها لبه تراسی خریده بودن واسم و منم تا میدونستم انواع سبزیجات رو کاشته بودم توش ...

تربچه ، ریحون و ...

گذشت و گذشت تا رسیدیم به زمستون و پلاستیک کشیدن روی گلدون ها و باد و بارون و ...

حس و حال عجیبی بود!!


یادش بخیر ...

میدونم دیگه اون لحاظات تکرار نمیشن واسم ...

اونروزایی که هیچ غم و غصه ای نداشتم و فکر و ذهنم مشغول نبود!!

و به راستی که یاد باد آن روزگاران ، یاد باد ... :cry::(:gol:

.
.
.


شرمنده میدونم خیلی بد بود اما ...

حق نگهدارتون ... :gol:
بسيار عالي/ هر خاطره اي براي هر فرد شيرينه/
ممنونم/
 

mustafa3

کاربر فعال صنایع غذایی ,
من صنایع غذایی هستم
البته صنایع غذایی هم زیر شاخه کشاورزیه

چند ترم قبل سر کلاس
یه ملخ میاد روی مقنعه ی یه دختر میشینه دختره هم بنده خدا تو باغ نبوده
دوستش بهش اطلاع میده تا مطلع میشه جیغ میزنه و مقنعه و ... رو میندازه دور
کلی هم خندیدیم جای شما هم سبز
 

SistemProf

عضو جدید
سلام
سال گذشته من جوگير شدم و تو زيرزمين خونه پرورش قارچ دكمه اي راه انداختم . تجربه باحالي بود . تا حالا تو عمرم اينهمه كار سخت نكرده بودم ! يك روز تمام كيسه هاي حدود 20 كيلويي رو جابجا ميكردم ! دوتا كارگر ساختماني هم گرفته بودم كم آوردن !
در كل قارچ هاي كيلويي 30 هزار توماني توليد كردم !ولي عوضش كلي چيز ياد گرفتم . ايشالا توي يه فرصتي خاطراتش رو تو سايتم مي نويسم .








 

پیوست ها

  • gharach.jpg
    gharach.jpg
    96 کیلوبایت · بازدیدها: 0
  • gharach0.jpg
    gharach0.jpg
    67.2 کیلوبایت · بازدیدها: 0

eliot -esf

کاربر فعال مهندسی کشاورزی , گیاهپزشکی
کاربر ممتاز
خاطره ها انگار از نوع فوبیا از حشره است !!! خوب من باید بگم از هیچ حشره ایی نمی ترسماا و خیای هم دوستشون دارم و تنها خاطره ای که دارم اون روزی که پسر های کلاسمون مثلا میخواستن منو بترسونند و خودشون بخندند برای همین یک بالشتک مار از تو ازمایشگاه حشره شناسیمون کش رفتن و سر کلاس گذاشتن روی mp4من که در حال ضبط کردن صدا استاد بود !!! اخر کلاس وقتی من در حال صحبت با دوستم بودم دستمو بردم جلو که mp4بردارم و خاموش کنم بگذارم تو کیفم که حس کردم یک چیزی روش برگشتم و وقتی دیدم که یک سوسری خوشگل برشداشتم و بوسش کردمو کلی هم قربون صدقه اش رفتم !!! واقعا تو لحظه قیافه خیت شده پسر های کلاسمون واقعا دیدنی بود !!!! :D
 

* ziba *

عضو جدید
کاربر ممتاز
خاطره ها انگار از نوع فوبیا از حشره است !!! خوب من باید بگم از هیچ حشره ایی نمی ترسماا و خیای هم دوستشون دارم و تنها خاطره ای که دارم اون روزی که پسر های کلاسمون مثلا میخواستن منو بترسونند و خودشون بخندند برای همین یک بالشتک مار از تو ازمایشگاه حشره شناسیمون کش رفتن و سر کلاس گذاشتن روی mp4من که در حال ضبط کردن صدا استاد بود !!! اخر کلاس وقتی من در حال صحبت با دوستم بودم دستمو بردم جلو که mp4بردارم و خاموش کنم بگذارم تو کیفم که حس کردم یک چیزی روش برگشتم و وقتی دیدم که یک سوسری خوشگل برشداشتم و بوسش کردمو کلی هم قربون صدقه اش رفتم !!! واقعا تو لحظه قیافه خیت شده پسر های کلاسمون واقعا دیدنی بود !!!! :D

ای ول خیلی خفن بوده :biggrin: حالا این جونوری که گفتی چه شکلیه ؟
 

♥MitrA

عضو جدید
کاربر ممتاز
خاطره ها انگار از نوع فوبیا از حشره است !!! خوب من باید بگم از هیچ حشره ایی نمی ترسماا و خیای هم دوستشون دارم و تنها خاطره ای که دارم اون روزی که پسر های کلاسمون مثلا میخواستن منو بترسونند و خودشون بخندند برای همین یک بالشتک مار از تو ازمایشگاه حشره شناسیمون کش رفتن و سر کلاس گذاشتن روی mp4من که در حال ضبط کردن صدا استاد بود !!! اخر کلاس وقتی من در حال صحبت با دوستم بودم دستمو بردم جلو که mp4بردارم و خاموش کنم بگذارم تو کیفم که حس کردم یک چیزی روش برگشتم و وقتی دیدم که یک سوسری خوشگل برشداشتم و بوسش کردمو کلی هم قربون صدقه اش رفتم !!! واقعا تو لحظه قیافه خیت شده پسر های کلاسمون واقعا دیدنی بود !!!! :D


خیییییییییلیییییییییییی باحالی الهام
من عاشقتم
ایول
 

♥MitrA

عضو جدید
کاربر ممتاز
این خاطره هم مثل الهام از نوع حشره ایش هست
دم در کلاس زبانمون وقتی دبیرستانی بودم یه سوسری امریکایی یا همون سوسک حمام مرده افتاده بود
پسرای کلاس خواستن منو بترسونن با پاهاشون سوسک رو هل دادن تا بیاد سمت پای من
منم زیر چشمی حواسم بهشون بود
سوسکه رو انداختن منار پای من بعد داد زدن سوسک سوسک
منم خیلی شیک برگشتم با دستم سوسکه رو برداشتم و انداختم طرف پسرا
با ورتون نمیشه هنوزم وقتی یادم میاد که اونا چهطوری میدویدن خندم میگیره

(البته کلی بعدش دستمو شستماااا)

این ترم هم عملیات کشاورزی داریم که براش تاپیک زدم و خاطره هارو میذارم توش
کلا درس پر خاطره ای هست
+خاطره ی مرتبط با کشاورزی نبود ولی...
موفق باشید
 

آیورودا

عضو جدید
کاربر ممتاز
وااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااییییییییییی تو اینو بوسیدی ؟ دیوونهههههههههههههههههههههه باورم نمیشه :w47: :w45: :w00:
انصافا دمت گرم/
واي چقدر چندشه/ من اگه بودم جيغ بنفش رو ميكشيدم/
 

eliot -esf

کاربر فعال مهندسی کشاورزی , گیاهپزشکی
کاربر ممتاز
نه بابا اونقدر هام که فک میکنین بد نیست !!! فقط یک بو گند میداد !!! که اسپریش زدم!!! الان دیگه حالش خوبه !!! :D
 

* ziba *

عضو جدید
کاربر ممتاز
نه بابا اونقدر هام که فک میکنین بد نیست !!! فقط یک بو گند میداد !!! که اسپریش زدم!!! الان دیگه حالش خوبه !!! :D

سوسکه رو خوشبو کردی ؟ :eek: منظورت از الان چی بود ؟ داری پرورشش میدی ؟ :eek: الهام روزی که من میام شهرتون تو باید قبلش 200 کیلومتر از اونجا دور شده باشی باشه ؟ وگرنه من پامو تو اون شهر نمیزارم ! همینکارا رو میکنین زنده رود بدبخت میمیره !!!!!
 

yahoooo

عضو جدید
خیلی خاطره خنده دار و شیرینی نیست فقط سوسول بودن پسرا رو نشون میده
ترم 2سر کلاس آز جانور شناسی وقتی استاد می خواست یه موش و یه قورباغه رو تشریح کنه یکی از پسرای کلاسمون که اصلا به قیافش نمی خورد انقدر لوس باشه بری تشریح نیومد جلو آخر کلاس هم یه منفی گرفت:w45: دقیقا وقتی اومد تو صحنه رو دید مثل این بیچاره در رفت
 
آخرین ویرایش:

f.mars

عضو جدید
اوهوم!!! منم تعریف کنم؟
یادمه ترم 2 که بودیم . و درس حشره شناسی داشتیم. و من تا اون موقع به هیچ حشره ای نزدیک نمیشدم!! چه برسه به این که بخوام با دست بگیرمشون!!!
خلاصه رفتیم تو ازمایشگاه
استاد یه سن درختی برداشت و اومد طرف من
گفت خانم شفیعی بگیرش!!
گفتم استاد من؟؟؟ عمرا !!!!
استادم صاف برداشت گفت: اگه نگیریش همین الان دو نمره ازت کم میکنم!!!
همه نگاها طرف من بود!!!
داشتم سکته میزدم!!!
دستام می لرزید!!!
خلاصه دستمو باز کردمو استاد گذاشتش تو دستم!!!
گفت سریع ببند دستتو
واااااااااای سکته ناقصو زدم یه لحظه!!!:biggrin:

خلاصه وقتی گرفتمش دیدم اونقدرام وحشتناک نیس!!!!
کم کم اروم شدم!!!
از اون روز به بعد دیگه با افتخار هر چی میخاستم می گرفتم!!!

یادش بخیر....
:redface:
 

Agro

عضو جدید
خاطرات مهندس کشاورزی

خاطرات مهندس کشاورزی

سلام سال اولی که وارد شرکت خدمات کشاورزی شدم برای بازدید مزارع گندم با موتور میرفتیم یادش بخیر هرو وقت میرفتیم سگ میانداخت دنبال موتورمون تا چند کیلومتر باید با موتور دست کش میکردیم
 

eliot -esf

کاربر فعال مهندسی کشاورزی , گیاهپزشکی
کاربر ممتاز
سلام سال اولی که وارد شرکت خدمات کشاورزی شدم برای بازدید مزارع گندم با موتور میرفتیم یادش بخیر هرو وقت میرفتیم سگ میانداخت دنبال موتورمون تا چند کیلومتر باید با موتور دست کش میکردیم
موتور دست کش میکردین یعنی چی ؟؟!؟!؟
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
سلام

عملیات کشاورزی
وقت آبیاری
بین ردیف های ذرت

فامیلی من چون از حروف اول الفبا است توی لیست اسامی بیشتر اوقات بین اول تا پنجم بودم
توی لیست دکتری که باهاشون عملیات کشاورزی داشتیم نفر اول
بنابراین 2 کرت اول برای من بود

آب با فشار وارد زمین میشد از کرتهای من میگذشت بعد من باید با بیل دیواره درست میکردم جلوی ورود آب رو میگرفتم

آب رو باز کردند دکتر گفتند:خانم .........مراقب باشید

منم بیل به دست (
البته ناگفته نماند روپوش سفید اتوزده ،کلاه حصیری، دستکش وچکمه مشکی)

یکهو زهرا دوستم از کرت روبرویی داد زد. :
............(اسممو گفت) یه آبدوزدک بزرگ روی چکمه اته داره میاد طرف روپوشت

منم با عجله یکی از پاهامو بلند کردم

یکبار دیگه زهرا:
این پات نه اون یکی

من پای قبلی رو زمین نذاشته دومی رو بلند کردم


نتیجه:

از پشت دمر افتادم توی کرت پرآب

حالا من:confused:

همکلاسی هام:biggrin:

شما :w15:

روپوش سفید رو باهرچی بعدش شستیم تمیز نشد که نشدکه نشد
:)
 

fati.sh8775

کاربر بیش فعال
خاطره من.............

خاطره من.............

ترم دوم بودیم :smile:منو دوتا از دوستام خواستیم بریم واسه درس آفات نمونه جم کنیم:w34: من که کلهم از حشره زنده میترسم بنابر این قضایا دوتا از پسرا همراهمون واسه کمک اومدن،یکیشون یه سنجاقک با تور گرفت ،اومدیم سنجاقک رو درش بیاریم یهوی سنجاقکه پرید فرار کرد اون یکی همکلاسیمون یییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییه جیغی کشید چه جیغ تاریخی بود طوری که ما سه تام همراش جیغ زدیم بجز مستر همکلاسی که حشره رو شکار کرده بود :w08:
 

بی ازار

عضو جدید
کاربر ممتاز
ی دفعه منو دوستم رفتیم بخش شیردوشی درم پشت سرمون نبستیم :redface: گاوا هم همون زمان اومدن تو اون بخش و از در نبسته فرار کردن و پخش شدن تو ایستگاه
استاد دید به پسرا گفت برن بگیرنشون جاتون خالی پسرا بدو گاوا بدو
چهره منو دوستم بعد از خرابکاری:whistle:
 

بی ازار

عضو جدید
کاربر ممتاز
ی استادی داشتیم خیلی ستم بود ی روز که تو کلاس تموم شد رفت دستاشو بشوره (پشت دستشویی جایگاه گاوای نر بود)خم شده بود و داشت دستشو می شوست که ی گاو نر پشتشو لیس زد
قیافه من:biggrin:
استاد که حسابی کم اورده بود با مشت زد تو سر گاوه
 

fati.sh8775

کاربر بیش فعال
وای وای وای ،الانه که الانه باز به این قضیه میخندم.....:smile:
تا حالا شده به استادت بگی استاد اگه سوالی دارین بپرسین!!چه سرخ وسفیدی شدم وقتی استاد گف این منم که باید سوال بپرسم نه شما .
سر قضیه تحویل نمونه درس حشره شناسی.
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
vahid mahdavi معرفي سايتهاي كشاورزي بایگانی مهندسی کشاورزی 392

Similar threads

بالا