بسم الله الرحمن الرحيم
حقيقت شب قدر
استاد ميرباقري
29 / 04 / 83
يكي از بشارتهاي عظيمي كه خداوند متعال در قرآن مجيد به نبيّ مكرّم اسلام(ص) و همچنين، به بركت آن وجود مقدس به امّت ایشان داده، بشارت شب قدر است. خداوند در قرآن کریم میفرماید: «إِنَّا أَنْزَلْناهُ في لَيْلَةِ الْقَدْرِ(1) وَ ما أَدْراكَ ما لَيْلَةُ الْقَدْر(2)». اين سوره در مورد شب قدر سخن میگوید نه در مورد قرآن؛ به همین دلیل، به سرعت از نزول قرآن عبور ميكند و میفرماید: « لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ(3) تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ فيها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ(4) سَلامٌ هِيَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ(5) »؛ یعنی اين شبي است كه از هزار ماه بهتر است.
شب قدر، موهبت الهی در برابر عمر طولانی امم گذشته
طبيعي است براي امّت نبي اكرم(ص) بشارت بزرگي در اين سورهي مباركه وجود دارد و آن اینکه به شفاعت پیامبر(ص)، راه امت ایشان به اندازهاي كوتاه شده كه میتوانند راه طولانيِ امم گذشته را در يك شب بپیمایند. آنگونه که از ظاهر روايات برداشت میشود شب قدر در امم گذشته وجود نداشته، ولی به شفاعت پیامبر(ص)، راه امت او كوتاه شده است. در روايت آمده كه اگر عمر امّت پیامبر(ص) نیز كوتاه است به همین دلیل است چون زندگي در اين دنيا هيچ موضوعيتي ندارد و دنيا معبر انسانها است؛ «أَ وَ لَمْ نُعَمِّرْكُمْ ما يَتَذَكَّرُ فيهِ مَنْ تَذَكَّر» .(آيا شما را به اندازهاى كه هر كس اهل تذكّر است در آن متذكّر مىشود عمر نداديم) در حقیقت به اندازهاي كه براي رشد انسان لازم است به او عمر ميدهند. در روايت نوراني كه مرحوم فيض در كتاب شريف صافي در مورد سورهي قدر نقل كرده آمده است كه در محضر وجود مقدس رسول الله(ص)، دربارهي امم گذشته صحبت ميشد. در این میان، نام فردی از بني اسرائيل به ميان آمد كه بيش از هزار ماه در راه خدا شمشير به دوش كشيده بود و در جبهههاي جنگ مبارزه كرده بود و از بركت اين جهاد في سبيل الله، بيش از هزار ماه برخوردار شده بود؛ «إِنَّ الْجِهَادَ بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ الْجَنَّةِ فَتَحَهُ اللَّهُ لِخَاصَّةِ أَوْلِيَائِه» . پیامبر(ص) از شنیدن این سخن و از اینکه انساني بتواند بيش از هزار ماه در راه خدا مجاهده كند بسیار شگفتزده شد. سپس از خداي متعال پرسیدند كه خدايا در برابر اين عمر طولاني كه به امم گذشته عطا كردي آنها كه موفق به اين عبادات طولاني ميشدند، به امّت من چه عطا كردهاي؟ آنگاه خداي متعال سورهي قدر را بر وجود مقدس رسول الله(ص) نازل كرد؛ يعني ما به بركت شما به امت شما شب قدر را داديم و با وجود آن ديگر به آن درنگ و توقّف طولاني در این دنيا نيازي نيست؛ به بیان دیگر با آمدنِ حضرت، راه بسيار كوتاه شد و با درك اين فضيلت میتوان همهي آن راههاي طولاني را پشت سر گذاشت.
شب قدر ، عطای مخصوص به نبی اکرم صلی الله علیه وآله در ولایت و هدایت آفرینش
نكتهي ديگري كه در مورد شب قدر از روايات نوراني اهل بيتعليهم السلام برداشت ميشود، اين است كه شب قدر يك عطاي مخصوص به خود نبي اكرم(ص) براي به انجام رساندن رسالتشان است. یعنی براي اينكه حضرت در اهدافشان که بردن همهی عالم به سوی خدا و شفاعت همهي انبيا و اوليا است، به ایشان عطا شده است. رسالت پیامبر(ص) دستگيري از همه است و هر كسي به خدا ميرسد به واسطهي نبوّت مطلقهي نبي اكرم(ص) است. حتي نبوّت انبيای گذشته هم - آنچنان كه در روايات نیز آمده است- از فروع نبوّت نبي اكرم(ص) و شعبهاي از شعب اين نورانيّتي است كه به حضرت داده شده است. همهي اين هدايتها به حضرت برميگردد و همانگونه که گفتیم آنچه براي به مقصد رسيدن اين رسالت و رفع موانع به پیامبر(ص) عطا شده، شب قدر است. در صافي شريف نقل شده كه روزی پیامبر(ص) در خواب ديدند كه بني اميه بر منبر ایشان بالا رفتند و مردم را رو به عقب برگرداندند، دوباره جانها را متوجه دنيا کردند و جاهليت را در شكل جديدي از نو برگردانند. پیامبر(ص) وقتي از خواب برخواستند، اندوهگین شدند؛ چون خواب ایشان به منزلهي وحي است. در این هنگام جبرئيل به ایشان عرض كرد يا رسول الله چرا نگران هستید؟ پیامبر(ص) فرمودند چنين خوابي ديدم. جبرئیل گفت من از ماجرا بيخبرم بايد بروم و از خداوند متعال خبر بياورم. جبرئیل رفت و برگشت و سورهي قدر و تعداد دیگری از آيات قرآن را برای پیامبر با خود آورد. بنابراین يكي از شأن نزولهاي سورهی قدر این ماجرا است. خداي متعال به پيامبر(ص) ميفرمايد درست است كه ما يك دولت طولاني و هزار ماهه به بنيامیه داديم و به آنها اجازه داديم كه بر منصب تو بنشينند و خلافت كنند، ولي نگران نباش، آنچه به تو عطا كرديم از همهی آنها بهتر است و تنها كار تو اين است كه مردم را به سوي خدا دعوت نمایی؛ ولی شأن آنها اين است كه مردم را به سمت دنيا برگردانند، به آنها مهلت ميدهيم ولي به تو چيزي عطا كردهايم كه با دادن اين سرمايه به تو همهي آن دولتهاي ناپايدار، جبران مي شود، و آن چیزی نیست به جز «خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ»؛ یعنی از دولت هزار ماههي بني اميه، بني تيم و عدي - كه همهي فتنهها زير سر آن¬¬ها بود- طولانيتر است.
حضرت زهرا سلام الله علیها ، حقیقت شب قدر
در بحارالانوار از تفسير فرات ابن ابراهيم آمده است كه امام صادقعليه السلام فرمودند: «اللَّيْلَةُ فَاطِمَةُ وَ الْقَدْرُ اللَّهُ»
؛ به این معنا که ليله القدر يعني وجود مقدس فاطمه¬ی زهرا سلام الله عليها. سپس فرمودند: كه « فَمَنْ عَرَفَ فَاطِمَةَ حَقَّ مَعْرِفَتِهَا فَقَدْ أَدْرَكَ لَيْلَةَ الْقَدْرِ »، یعنی اگر كسي بتواند به حقيقت معرفت فاطمهي زهرا سلام الله عليها راه پيدا كند، به شب قدر راه پيدا كرده است. روشن است كه مقصود از اين معرفت، معرفت به مقام نورانيّت است. اين معرفت معمولي راه¬گشا نيست. حقيقت راه¬يابي به شب قدر، راه يافتن به مقام ولايت خداوند متعال و معرفت به مقام نورانيّت اولياي الهي است، كه اين معرفت عين معرفت خداوند متعال است: « مَعْرِفَتِي بِالنُّورَانِيَّةِ مَعْرِفَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ وَ مَعْرِفَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَعْرِفَتِي بِالنُّورَانِيَّة » . اگر كسي بتواند راه به آستانهي رفيع فاطمهي زهرا سلام الله عليها پيدا كند و نورانيت حضرت در دل او تجلي كند، برابر با شب قدر است؛ يعني همهي اين راه¬هاي طولاني با دست¬یابی به اين معرفت پیموده ميشود، چون هدف چيزي نيست به جز قرب، عبوديت و معرفت. «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُون» . در روايات آورده است: « إِنَّ اللَّهَ جَلَّ ذِكْرُهُ مَا خَلَقَ الْعِبَادَ إِلَّا لِيَعْرِفُوه » ؛ یعنی هدف، معرفت الله است. اين معرفت نیز بر طريق حجّت و استدلال نيست، چراكه حجت براي فراعنهي تاريخ نیز تمام مي¬شود. حجت بر دشمنان نیز تمام ميشود. درحالیکه اينها عارف به خدا نيستند. معرفت، آن معرفت حقيقي و معرفت واقعيِ خداوند متعال است. به بیان ديگر، معرفت مقام نورانيّت است. بنابراين چيزي كه بايد به آن راه يافت و همهي اين عمر براي رسيدن به آن است، معرفت خداوند متعال است و اين معرفت ایجاد نميشود مگر از راه معرفت انوار ائمهي معصومينعلیهم السلام و وجود صديقهي طاهره سلام الله عليها. به گونهاي اين نور را در عالم تجلي داده كه راه معرفت خداوند متعال و معرفت اين انوار الهي را آسان كرده است.
ابتلائات حضرت زهرا سلام الله علیها، عامل افشای جبهه نفاق
مقاومتي كه حضرت صدیقهسلام الله علیها در مقابل دستگاه باطل كردند، راه رسيدن به مقام نورانيّت و معرفت را بر همهي امت كوتاه كرده است؛ آن چنان که اگر رسالت پیامبر(ص) هدايت همهي امت به سمت خداوند متعال بود، آن كسي كه جبران همهي موانع و تاريكيها و ظلمتها را كرده و جلوی دشمنان حضرت ایستاد، فاطمهي زهرا سلام الله عليها بود. « وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَياطينَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ يُوحي بَعْضُهُمْ إِلى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً وَ لَوْ شاءَ رَبُّكَ ما فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَ ما يَفْتَرُونَ (112) وَ لِتَصْغى إِلَيْهِ أَفْئِدَةُ الَّذينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ وَ لِيَرْضَوْهُ وَ لِيَقْتَرِفُوا ما هُمْ مُقْتَرِفُون » . (اينچنين در برابر هر پيامبرى، دشمنى از شياطين انس و جنّ قرار داديم؛ آنها بطور سرى سخنان فريبنده و بىاساس(براى اغفال مردم) به يكديگر مىگفتند؛ و اگر پروردگارت مىخواست، چنين نمىكردند؛ (و مىتوانست جلو آنها را بگيرد؛ ولى اجبار سودى ندارد.) بنا بر اين، آنها و تهمتهايشان را به حال خود واگذار! (112) نتيجه اين خواهد شد كه دلهاى منكران قيامت، به آنها متمايل گردد؛ و به آن راضى شوند؛ و هر گناهى كه بخواهند، انجام دهند) خداوند متعال در مقابل هر پيامبری يك دشمني قرار داده است. اين دشمن يك همآورد نیز هست؛ بنابراین آن شياطين جني و انسي كه در مقابل وجود مقدس نبي اكرم(ص) شيطنت و إغواگري ميكنند، رئيس همهي شياطين و سرآمد و محور همه هستند. در روايات ما از این شیاطین نام برده شده است. در بعضي از روايات نام شياطيني كه با انبيای اولوالعزم گذشته درگير بودند آورده شده است. در مورد پیامبر(ص) نیز ميفرمايد: «حَبْتَرٌ وَ دُلَام»؛ این¬ دو نفرند كه دشمنان خاص نبي اكرم (ص) هستند و با حضرت دشمني ميكنند. در مقابل اين دولت و در مقابل اجازه¬اي كه به اين دشمنان داده شده تا اغواگري کرده و تاريخ را ظلماني كنند (به تعبير آيات قرآن و روايات معصومين عليهم السلام، نتيجهي دولت آن¬ها ظلمت تاريخي است) خداوند متعال نور وجود مقدس فاطمه¬ی زهرا سلام الله علیها را به پیامبر(ص) عطا کرده است. « وَ اللَّيْلِ إِذا يَغْشاها» (وبه شب، آن هنگام که زمین را بپوشانند) در روايات به دولت آن¬ها تفسير شده است . « دَوْلَةُ حَبْتَرٍ فَهِيَ تَسْرِي إِلَى قِيَامِ الْقَائِمِ ع» . حقيقت آن ليله القدري است كه خداوند متعال به وجود مقدّس رسول الله (ص) عطا كرده و راه ايشان را در دعوت به سوي خداي متعال كوتاه كرده و موانع و دشمنيها با ايشان دفع شده است؛ سرآغاز درگيري با جبههي باطل و جبههي نفاق بعد از رسول الله (ص)، وجود مقدس فاطمه زهرا سلام الله عليها است. امير المؤمنين عليه السلام مأمور به صبر هستند؛ شيعيان اندکی هم كه گرد حضرت باقي ماندند مأمور به صبر هستند چون رفتن آن¬ها در اين شرايط فايده ندارد. آن كسي كه مقاومت و مقابلهاش، مسير تاريخ را روشن ميكند و حجت را بر همه تمام ميكند، فاطمهي زهرا سلام الله عليها است؛ آن هم با آن مقاومت سنگين و عجيبي كه ايشان در اين مدّت بسيار كوتاه داشتند؛ يعني در يك دورهي كوتاه 75 روزه و يا 95 روزه كاري كردند كه راه را بر يك جبههي تاريخي سد كردند و تمام تلاش دستگاه ابليس و دستگاه اصحاب سقيفه را که محور شيطنت، استكبار و طغيان در مقابل خدا هستند، سد كردند. ایشان با این کار، عالم را نوراني كردند و هيچ انسان مؤمن و موحّدي نيست، مگر اين¬كه در پرتو اين نور، به سوي نبي اكرم (ص) مي¬رود. اگر اين نور نبود، راه همهي عوالم به سوي نبيّ خاتم(ص) و به سوي اميرالمؤمنين عليه السلام بسته ميشد. هر كسي به سوي حضرت هدايت شده، از بستر فاطمهي زهرا سلام الله عليها است؛ بنابراین و لذا آن كساني كه چشمهایشان را به روی اين دورهي 75 تا 95 روزه¬ی تاريخ ميبندند و حوادث اين مدت را ناديده ميگيرند، در قدم اول از اميرالمؤمنين عليه السلام ، در قدم دوم از نبي خاتم (ص) و در قدم سوم از خدا جدا ميشوند و هيچ ترديدي در اين مطلب نيست، تنها چراغي كه در دل اين ظلماتی كه اصحاب سقيفه و اوليای طاغوت در عالم ايجاد كردند ميدرخشد و عالم را روشن ميكند، فاطمهي زهرا سلام الله عليها است. انوار ائمه¬ی معصومينعلیهم السلام از اين نور جلوه كرده و راهي به جز فاطمهي زهرا سلام الله عليها به سوي آن انوار نيست. آن كسي كه مبارزهي جدي صديقهي طاهره و مقاومت او را در مقابل ظلماني كردن تاريخ نبيند، بي¬ترديد ظلمت او را فرا ميگيرد؛ بنابراین كساني كه چشم¬هایشان را بر اين نور بستند، با تمام ادّعايي كه داشتند و با تمام عبادت و رياضتي كه انجام دادند زمينگير شدند و صفشان را از صف اميرالمؤمنين عليه السلام و رسول الله (ص) جدا كردند.
حضرت زهرا روز بعد از رحلت رسول الله (ص) خطبهي غرّا و بينظيری خواندند، اما حتی يك نفر از او حمايت نكرد. كاملاً آشكار است كه حق كدام سمت و باطل كدام سمت است. اگر با وجود این افشاگری¬ها كسي چشمش را بر روی اين چراغ بست پيداست در تاريكي ميرود. کسانی که در این تاریکی رفته¬اند نزديكان پیامبر بودند، با آن احاديث عجيبی كه در مورد آن¬ها جعل شده، چه¬گونه می شود كسي اشتباه نكند؟!. آخرين چيزي كه معتقد به آن هستند اين است كه امير المؤمنين علیه السلام با آنها نزاعي نداشته و اين قبول امیرالمومنین علیه السلام نیست بلکه برابر با عداوت است. همچنین فرمود در يك قلب دو محبّـت نميگنجد؛ « ما جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَيْنِ فِي جَوْفِه » . یعنی نمی¬توان ما و دشمنان ما را در یک قلب جمع کرد، بلكه بايد صف خود را روشن كنيم. آن¬هايي كه چشمهایشان را نسبت به صديقهي طاهره سلام الله علیها بستند، از حقيقت دين جدا شدند و آن¬چه كه پذیرفتند يك پوسته و يك نفاق است و این همان كاري است كه دشمن انجام داده است. حقيقت و باطن دين ولايت وليّ الله است. حقيقت دين، تجلّي ولايت خداست. اما عده¬ایی نسبت به اين حقيقت، چشم خود را ميبندند. اصحاب سقيفه نیز چنین كردند باطن دين را از دين گرفتند و تنها يك پوسته براي دين باقي گذاشتند. «حسبنا كتاب الله» به همين معنا است. تأكيد حضرت است كه: « إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِي كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ » ؛ یعنی دين با ولي تمام ميشود؛ باطن دين چيزي جز ولايت ولي الله نيست و حقيقت توحيد از طريق تولّي و تبري حاصل ميشود.
این مبارزهايی است كه همهي حجت¬هايش تمام شده است؛ از حمایت کردن تا مقاومت كردن در كوچه، تا خطبه خواندن و تا جوانمرگ شدن حضرت و پنهان بودن قبر او همه آياتي هستند كه صديقه طاهره سلام الله عليها قرار دادند. حتي رحلت ایشان در سنين جواني يك رحلت طبيعي نيست این رحلت، رحلتي است كه به درخواست خود حضرت و دعاي او رخ داده است. در کتاب اصول كافي آمده است كه معصومين عليهم السلام، نوع مرگ¬شان را خودشان انتخاب ميكنند. دلیل رحلت و شهادت اين صديقهي شهيده در جواني این است كه حجّت با او تمام شد. طبیعی است کسانی که چشمهایشان را در مقابل اين چراغ بستند، از باطن دين كه ولايت است جدا شدند. اين جدايي، جدایی از خدا و رسول اوست و ديني كه باقي ميماند دين نيست. اين همان است كه « النَّاسُ عَبِيدُ الدُّنْيَا وَ الدِّينُ لَعِقٌ عَلَى أَلْسِنَتِهِم » اين همان ديني است كه در آن به اسم خدا و به اسم خلافت رسول الله (ص)، وجود مقدس سيد الشهداء عليه السلام را به شهادت ميرسانند و بعد از آن جشن ميگيرند. اين چه ديني است؟ اين دين¬داري صد بار از كفر بدتر است. اين نوع دین¬داری محصول چشم بستن به نور صديقهي طاهره سلام الله عليها است. ايشان حلقهي اتصال همهي عوالم به ولايت كليه و نبوّت مطلقهي رسول الله (ص) هستند و شايد معناي شب قدر بودن فاطمهي زهرا سلام الله عليها براي وجود مقدس حضرت اين باشد كه ايشان طريق هدايت به رسول الله (ص) هستند.
حقيقت شب قدر
استاد ميرباقري
29 / 04 / 83
يكي از بشارتهاي عظيمي كه خداوند متعال در قرآن مجيد به نبيّ مكرّم اسلام(ص) و همچنين، به بركت آن وجود مقدس به امّت ایشان داده، بشارت شب قدر است. خداوند در قرآن کریم میفرماید: «إِنَّا أَنْزَلْناهُ في لَيْلَةِ الْقَدْرِ(1) وَ ما أَدْراكَ ما لَيْلَةُ الْقَدْر(2)». اين سوره در مورد شب قدر سخن میگوید نه در مورد قرآن؛ به همین دلیل، به سرعت از نزول قرآن عبور ميكند و میفرماید: « لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ(3) تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ فيها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ(4) سَلامٌ هِيَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ(5) »؛ یعنی اين شبي است كه از هزار ماه بهتر است.
شب قدر، موهبت الهی در برابر عمر طولانی امم گذشته
طبيعي است براي امّت نبي اكرم(ص) بشارت بزرگي در اين سورهي مباركه وجود دارد و آن اینکه به شفاعت پیامبر(ص)، راه امت ایشان به اندازهاي كوتاه شده كه میتوانند راه طولانيِ امم گذشته را در يك شب بپیمایند. آنگونه که از ظاهر روايات برداشت میشود شب قدر در امم گذشته وجود نداشته، ولی به شفاعت پیامبر(ص)، راه امت او كوتاه شده است. در روايت آمده كه اگر عمر امّت پیامبر(ص) نیز كوتاه است به همین دلیل است چون زندگي در اين دنيا هيچ موضوعيتي ندارد و دنيا معبر انسانها است؛ «أَ وَ لَمْ نُعَمِّرْكُمْ ما يَتَذَكَّرُ فيهِ مَنْ تَذَكَّر» .(آيا شما را به اندازهاى كه هر كس اهل تذكّر است در آن متذكّر مىشود عمر نداديم) در حقیقت به اندازهاي كه براي رشد انسان لازم است به او عمر ميدهند. در روايت نوراني كه مرحوم فيض در كتاب شريف صافي در مورد سورهي قدر نقل كرده آمده است كه در محضر وجود مقدس رسول الله(ص)، دربارهي امم گذشته صحبت ميشد. در این میان، نام فردی از بني اسرائيل به ميان آمد كه بيش از هزار ماه در راه خدا شمشير به دوش كشيده بود و در جبهههاي جنگ مبارزه كرده بود و از بركت اين جهاد في سبيل الله، بيش از هزار ماه برخوردار شده بود؛ «إِنَّ الْجِهَادَ بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ الْجَنَّةِ فَتَحَهُ اللَّهُ لِخَاصَّةِ أَوْلِيَائِه» . پیامبر(ص) از شنیدن این سخن و از اینکه انساني بتواند بيش از هزار ماه در راه خدا مجاهده كند بسیار شگفتزده شد. سپس از خداي متعال پرسیدند كه خدايا در برابر اين عمر طولاني كه به امم گذشته عطا كردي آنها كه موفق به اين عبادات طولاني ميشدند، به امّت من چه عطا كردهاي؟ آنگاه خداي متعال سورهي قدر را بر وجود مقدس رسول الله(ص) نازل كرد؛ يعني ما به بركت شما به امت شما شب قدر را داديم و با وجود آن ديگر به آن درنگ و توقّف طولاني در این دنيا نيازي نيست؛ به بیان دیگر با آمدنِ حضرت، راه بسيار كوتاه شد و با درك اين فضيلت میتوان همهي آن راههاي طولاني را پشت سر گذاشت.
شب قدر ، عطای مخصوص به نبی اکرم صلی الله علیه وآله در ولایت و هدایت آفرینش
نكتهي ديگري كه در مورد شب قدر از روايات نوراني اهل بيتعليهم السلام برداشت ميشود، اين است كه شب قدر يك عطاي مخصوص به خود نبي اكرم(ص) براي به انجام رساندن رسالتشان است. یعنی براي اينكه حضرت در اهدافشان که بردن همهی عالم به سوی خدا و شفاعت همهي انبيا و اوليا است، به ایشان عطا شده است. رسالت پیامبر(ص) دستگيري از همه است و هر كسي به خدا ميرسد به واسطهي نبوّت مطلقهي نبي اكرم(ص) است. حتي نبوّت انبيای گذشته هم - آنچنان كه در روايات نیز آمده است- از فروع نبوّت نبي اكرم(ص) و شعبهاي از شعب اين نورانيّتي است كه به حضرت داده شده است. همهي اين هدايتها به حضرت برميگردد و همانگونه که گفتیم آنچه براي به مقصد رسيدن اين رسالت و رفع موانع به پیامبر(ص) عطا شده، شب قدر است. در صافي شريف نقل شده كه روزی پیامبر(ص) در خواب ديدند كه بني اميه بر منبر ایشان بالا رفتند و مردم را رو به عقب برگرداندند، دوباره جانها را متوجه دنيا کردند و جاهليت را در شكل جديدي از نو برگردانند. پیامبر(ص) وقتي از خواب برخواستند، اندوهگین شدند؛ چون خواب ایشان به منزلهي وحي است. در این هنگام جبرئيل به ایشان عرض كرد يا رسول الله چرا نگران هستید؟ پیامبر(ص) فرمودند چنين خوابي ديدم. جبرئیل گفت من از ماجرا بيخبرم بايد بروم و از خداوند متعال خبر بياورم. جبرئیل رفت و برگشت و سورهي قدر و تعداد دیگری از آيات قرآن را برای پیامبر با خود آورد. بنابراین يكي از شأن نزولهاي سورهی قدر این ماجرا است. خداي متعال به پيامبر(ص) ميفرمايد درست است كه ما يك دولت طولاني و هزار ماهه به بنيامیه داديم و به آنها اجازه داديم كه بر منصب تو بنشينند و خلافت كنند، ولي نگران نباش، آنچه به تو عطا كرديم از همهی آنها بهتر است و تنها كار تو اين است كه مردم را به سوي خدا دعوت نمایی؛ ولی شأن آنها اين است كه مردم را به سمت دنيا برگردانند، به آنها مهلت ميدهيم ولي به تو چيزي عطا كردهايم كه با دادن اين سرمايه به تو همهي آن دولتهاي ناپايدار، جبران مي شود، و آن چیزی نیست به جز «خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ»؛ یعنی از دولت هزار ماههي بني اميه، بني تيم و عدي - كه همهي فتنهها زير سر آن¬¬ها بود- طولانيتر است.
حضرت زهرا سلام الله علیها ، حقیقت شب قدر
در بحارالانوار از تفسير فرات ابن ابراهيم آمده است كه امام صادقعليه السلام فرمودند: «اللَّيْلَةُ فَاطِمَةُ وَ الْقَدْرُ اللَّهُ»
؛ به این معنا که ليله القدر يعني وجود مقدس فاطمه¬ی زهرا سلام الله عليها. سپس فرمودند: كه « فَمَنْ عَرَفَ فَاطِمَةَ حَقَّ مَعْرِفَتِهَا فَقَدْ أَدْرَكَ لَيْلَةَ الْقَدْرِ »، یعنی اگر كسي بتواند به حقيقت معرفت فاطمهي زهرا سلام الله عليها راه پيدا كند، به شب قدر راه پيدا كرده است. روشن است كه مقصود از اين معرفت، معرفت به مقام نورانيّت است. اين معرفت معمولي راه¬گشا نيست. حقيقت راه¬يابي به شب قدر، راه يافتن به مقام ولايت خداوند متعال و معرفت به مقام نورانيّت اولياي الهي است، كه اين معرفت عين معرفت خداوند متعال است: « مَعْرِفَتِي بِالنُّورَانِيَّةِ مَعْرِفَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ وَ مَعْرِفَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَعْرِفَتِي بِالنُّورَانِيَّة » . اگر كسي بتواند راه به آستانهي رفيع فاطمهي زهرا سلام الله عليها پيدا كند و نورانيت حضرت در دل او تجلي كند، برابر با شب قدر است؛ يعني همهي اين راه¬هاي طولاني با دست¬یابی به اين معرفت پیموده ميشود، چون هدف چيزي نيست به جز قرب، عبوديت و معرفت. «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُون» . در روايات آورده است: « إِنَّ اللَّهَ جَلَّ ذِكْرُهُ مَا خَلَقَ الْعِبَادَ إِلَّا لِيَعْرِفُوه » ؛ یعنی هدف، معرفت الله است. اين معرفت نیز بر طريق حجّت و استدلال نيست، چراكه حجت براي فراعنهي تاريخ نیز تمام مي¬شود. حجت بر دشمنان نیز تمام ميشود. درحالیکه اينها عارف به خدا نيستند. معرفت، آن معرفت حقيقي و معرفت واقعيِ خداوند متعال است. به بیان ديگر، معرفت مقام نورانيّت است. بنابراين چيزي كه بايد به آن راه يافت و همهي اين عمر براي رسيدن به آن است، معرفت خداوند متعال است و اين معرفت ایجاد نميشود مگر از راه معرفت انوار ائمهي معصومينعلیهم السلام و وجود صديقهي طاهره سلام الله عليها. به گونهاي اين نور را در عالم تجلي داده كه راه معرفت خداوند متعال و معرفت اين انوار الهي را آسان كرده است.
ابتلائات حضرت زهرا سلام الله علیها، عامل افشای جبهه نفاق
مقاومتي كه حضرت صدیقهسلام الله علیها در مقابل دستگاه باطل كردند، راه رسيدن به مقام نورانيّت و معرفت را بر همهي امت كوتاه كرده است؛ آن چنان که اگر رسالت پیامبر(ص) هدايت همهي امت به سمت خداوند متعال بود، آن كسي كه جبران همهي موانع و تاريكيها و ظلمتها را كرده و جلوی دشمنان حضرت ایستاد، فاطمهي زهرا سلام الله عليها بود. « وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَياطينَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ يُوحي بَعْضُهُمْ إِلى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً وَ لَوْ شاءَ رَبُّكَ ما فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَ ما يَفْتَرُونَ (112) وَ لِتَصْغى إِلَيْهِ أَفْئِدَةُ الَّذينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ وَ لِيَرْضَوْهُ وَ لِيَقْتَرِفُوا ما هُمْ مُقْتَرِفُون » . (اينچنين در برابر هر پيامبرى، دشمنى از شياطين انس و جنّ قرار داديم؛ آنها بطور سرى سخنان فريبنده و بىاساس(براى اغفال مردم) به يكديگر مىگفتند؛ و اگر پروردگارت مىخواست، چنين نمىكردند؛ (و مىتوانست جلو آنها را بگيرد؛ ولى اجبار سودى ندارد.) بنا بر اين، آنها و تهمتهايشان را به حال خود واگذار! (112) نتيجه اين خواهد شد كه دلهاى منكران قيامت، به آنها متمايل گردد؛ و به آن راضى شوند؛ و هر گناهى كه بخواهند، انجام دهند) خداوند متعال در مقابل هر پيامبری يك دشمني قرار داده است. اين دشمن يك همآورد نیز هست؛ بنابراین آن شياطين جني و انسي كه در مقابل وجود مقدس نبي اكرم(ص) شيطنت و إغواگري ميكنند، رئيس همهي شياطين و سرآمد و محور همه هستند. در روايات ما از این شیاطین نام برده شده است. در بعضي از روايات نام شياطيني كه با انبيای اولوالعزم گذشته درگير بودند آورده شده است. در مورد پیامبر(ص) نیز ميفرمايد: «حَبْتَرٌ وَ دُلَام»؛ این¬ دو نفرند كه دشمنان خاص نبي اكرم (ص) هستند و با حضرت دشمني ميكنند. در مقابل اين دولت و در مقابل اجازه¬اي كه به اين دشمنان داده شده تا اغواگري کرده و تاريخ را ظلماني كنند (به تعبير آيات قرآن و روايات معصومين عليهم السلام، نتيجهي دولت آن¬ها ظلمت تاريخي است) خداوند متعال نور وجود مقدس فاطمه¬ی زهرا سلام الله علیها را به پیامبر(ص) عطا کرده است. « وَ اللَّيْلِ إِذا يَغْشاها» (وبه شب، آن هنگام که زمین را بپوشانند) در روايات به دولت آن¬ها تفسير شده است . « دَوْلَةُ حَبْتَرٍ فَهِيَ تَسْرِي إِلَى قِيَامِ الْقَائِمِ ع» . حقيقت آن ليله القدري است كه خداوند متعال به وجود مقدّس رسول الله (ص) عطا كرده و راه ايشان را در دعوت به سوي خداي متعال كوتاه كرده و موانع و دشمنيها با ايشان دفع شده است؛ سرآغاز درگيري با جبههي باطل و جبههي نفاق بعد از رسول الله (ص)، وجود مقدس فاطمه زهرا سلام الله عليها است. امير المؤمنين عليه السلام مأمور به صبر هستند؛ شيعيان اندکی هم كه گرد حضرت باقي ماندند مأمور به صبر هستند چون رفتن آن¬ها در اين شرايط فايده ندارد. آن كسي كه مقاومت و مقابلهاش، مسير تاريخ را روشن ميكند و حجت را بر همه تمام ميكند، فاطمهي زهرا سلام الله عليها است؛ آن هم با آن مقاومت سنگين و عجيبي كه ايشان در اين مدّت بسيار كوتاه داشتند؛ يعني در يك دورهي كوتاه 75 روزه و يا 95 روزه كاري كردند كه راه را بر يك جبههي تاريخي سد كردند و تمام تلاش دستگاه ابليس و دستگاه اصحاب سقيفه را که محور شيطنت، استكبار و طغيان در مقابل خدا هستند، سد كردند. ایشان با این کار، عالم را نوراني كردند و هيچ انسان مؤمن و موحّدي نيست، مگر اين¬كه در پرتو اين نور، به سوي نبي اكرم (ص) مي¬رود. اگر اين نور نبود، راه همهي عوالم به سوي نبيّ خاتم(ص) و به سوي اميرالمؤمنين عليه السلام بسته ميشد. هر كسي به سوي حضرت هدايت شده، از بستر فاطمهي زهرا سلام الله عليها است؛ بنابراین و لذا آن كساني كه چشمهایشان را به روی اين دورهي 75 تا 95 روزه¬ی تاريخ ميبندند و حوادث اين مدت را ناديده ميگيرند، در قدم اول از اميرالمؤمنين عليه السلام ، در قدم دوم از نبي خاتم (ص) و در قدم سوم از خدا جدا ميشوند و هيچ ترديدي در اين مطلب نيست، تنها چراغي كه در دل اين ظلماتی كه اصحاب سقيفه و اوليای طاغوت در عالم ايجاد كردند ميدرخشد و عالم را روشن ميكند، فاطمهي زهرا سلام الله عليها است. انوار ائمه¬ی معصومينعلیهم السلام از اين نور جلوه كرده و راهي به جز فاطمهي زهرا سلام الله عليها به سوي آن انوار نيست. آن كسي كه مبارزهي جدي صديقهي طاهره و مقاومت او را در مقابل ظلماني كردن تاريخ نبيند، بي¬ترديد ظلمت او را فرا ميگيرد؛ بنابراین كساني كه چشم¬هایشان را بر اين نور بستند، با تمام ادّعايي كه داشتند و با تمام عبادت و رياضتي كه انجام دادند زمينگير شدند و صفشان را از صف اميرالمؤمنين عليه السلام و رسول الله (ص) جدا كردند.
حضرت زهرا روز بعد از رحلت رسول الله (ص) خطبهي غرّا و بينظيری خواندند، اما حتی يك نفر از او حمايت نكرد. كاملاً آشكار است كه حق كدام سمت و باطل كدام سمت است. اگر با وجود این افشاگری¬ها كسي چشمش را بر روی اين چراغ بست پيداست در تاريكي ميرود. کسانی که در این تاریکی رفته¬اند نزديكان پیامبر بودند، با آن احاديث عجيبی كه در مورد آن¬ها جعل شده، چه¬گونه می شود كسي اشتباه نكند؟!. آخرين چيزي كه معتقد به آن هستند اين است كه امير المؤمنين علیه السلام با آنها نزاعي نداشته و اين قبول امیرالمومنین علیه السلام نیست بلکه برابر با عداوت است. همچنین فرمود در يك قلب دو محبّـت نميگنجد؛ « ما جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَيْنِ فِي جَوْفِه » . یعنی نمی¬توان ما و دشمنان ما را در یک قلب جمع کرد، بلكه بايد صف خود را روشن كنيم. آن¬هايي كه چشمهایشان را نسبت به صديقهي طاهره سلام الله علیها بستند، از حقيقت دين جدا شدند و آن¬چه كه پذیرفتند يك پوسته و يك نفاق است و این همان كاري است كه دشمن انجام داده است. حقيقت و باطن دين ولايت وليّ الله است. حقيقت دين، تجلّي ولايت خداست. اما عده¬ایی نسبت به اين حقيقت، چشم خود را ميبندند. اصحاب سقيفه نیز چنین كردند باطن دين را از دين گرفتند و تنها يك پوسته براي دين باقي گذاشتند. «حسبنا كتاب الله» به همين معنا است. تأكيد حضرت است كه: « إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِي كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ » ؛ یعنی دين با ولي تمام ميشود؛ باطن دين چيزي جز ولايت ولي الله نيست و حقيقت توحيد از طريق تولّي و تبري حاصل ميشود.
این مبارزهايی است كه همهي حجت¬هايش تمام شده است؛ از حمایت کردن تا مقاومت كردن در كوچه، تا خطبه خواندن و تا جوانمرگ شدن حضرت و پنهان بودن قبر او همه آياتي هستند كه صديقه طاهره سلام الله عليها قرار دادند. حتي رحلت ایشان در سنين جواني يك رحلت طبيعي نيست این رحلت، رحلتي است كه به درخواست خود حضرت و دعاي او رخ داده است. در کتاب اصول كافي آمده است كه معصومين عليهم السلام، نوع مرگ¬شان را خودشان انتخاب ميكنند. دلیل رحلت و شهادت اين صديقهي شهيده در جواني این است كه حجّت با او تمام شد. طبیعی است کسانی که چشمهایشان را در مقابل اين چراغ بستند، از باطن دين كه ولايت است جدا شدند. اين جدايي، جدایی از خدا و رسول اوست و ديني كه باقي ميماند دين نيست. اين همان است كه « النَّاسُ عَبِيدُ الدُّنْيَا وَ الدِّينُ لَعِقٌ عَلَى أَلْسِنَتِهِم » اين همان ديني است كه در آن به اسم خدا و به اسم خلافت رسول الله (ص)، وجود مقدس سيد الشهداء عليه السلام را به شهادت ميرسانند و بعد از آن جشن ميگيرند. اين چه ديني است؟ اين دين¬داري صد بار از كفر بدتر است. اين نوع دین¬داری محصول چشم بستن به نور صديقهي طاهره سلام الله عليها است. ايشان حلقهي اتصال همهي عوالم به ولايت كليه و نبوّت مطلقهي رسول الله (ص) هستند و شايد معناي شب قدر بودن فاطمهي زهرا سلام الله عليها براي وجود مقدس حضرت اين باشد كه ايشان طريق هدايت به رسول الله (ص) هستند.