جوک بگو....

SEVDA.14

عضو جدید
کاربر ممتاز
داشتم با ژاپنيه چت ميکردم​
بهش گفتم سرعت اينترنت شما چه جوريه ؟​
گفت : تا ماي کامپيوتر بياد بالا چندتا فيلم دانلود ميکنم ؛​
مال شما چي ؟​
منم گفتم : ما هم تا گوگل بياد بالا چندتا فيلم مي بينيم​
حوصلمون سر نره!!!​
 

SEVDA.14

عضو جدید
کاربر ممتاز
ﻣﺎ ﮐﻪ ﺁﺧﺮ ﻧﻔﻬﻤﻴﺪﻡ ﺩﻧﯿﺎ ﺑﻪﮐﺎﻡ ﮐﯿﻪ​
ﻭﻟﯽ ﻫﺮﮐﯽ ﮐﻪ ﻫﺴﺖ ﺧﻮﺍﻫﺸﺄ ﺩﺳﺖﺑﻪ ﺩﺳﺖ​
ﺑﭽﺮﺧﻮﻧﻪ ﻣﺎ ﻫﻢ ﺩﻭﺗﺎ ﮐﺎﻡ ﺑﮕﯿﺮﯾﻢ​
ﺛﻮﺍﺏ ﺩﺍﺭﻩ
 

SEVDA.14

عضو جدید
کاربر ممتاز
ديشب داشتم با انجلينا جولي چت ميکردم...​
باورم نميشد خود خودش بود عکساشم مال خودش بود​
فقط نميدونم شارژ ايرانسل ميخواست واسه چي !!​
 

SEVDA.14

عضو جدید
کاربر ممتاز
برنامه روزانه یه میلیاردر​
1. از خواب بیدار میشم.​
2. سوار لامبورگینیم میشم.​
3. میرم سر کار​
4. عصر با عشقم میرم بیرون​
منم همین کارا رو میکنم ولی به این ترتیب :​
2​
3​
4​
1​

 

SEVDA.14

عضو جدید
کاربر ممتاز
من حاضـــرم آمونیاک تنفـــس کنم.​
ولی بــــوی مـــاه مهــــــر به مشامم نرســـه​
 

vahid_007_006

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خارجی ها اینجوری بچه شون رو آروم میکنن
اوه مای دیر!!!
مامى ايز هير !!
مامى لاوز يو !!!


اما ما اینجوری :
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.سگ بیا ببرش !!
دیو سیاه بیا هر که گریه میکنه بخورش!!
انقد وق بزن تا جونت بیاد بالا پدر سگ!!


.
خفه میشی یا بدم نون خشکى ببردت !
 

naight

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
دختران اگر سربازی میرفتن ! ! !

دختران اگر سربازی میرفتن ! ! !




صبحگاه:

فرمانده: پس این سربازه ها (بجای واژه سرباز برای خانمها باید بگوییم سربازه !)

کجان؟

معاون: قربان همه تا صبح بیدار بودن داشتن غیبت میکردن

ساعت 10 صبح همه بیدار میشوند...

سلام سارا جان

سلام نازنین، صبحت بخیر

عزیزم صبح قشنگ تو هم بخیر

سلام نرگس

سلام معصومه جان

ماندانا جون، وای از خواب بیدار میشی چه ناز میشی



...



صبحانه:

وا...اقای فرمانده، عسل ندارید؟

چرا کره بو میده؟

بچه ها، من این نون رو نمیتونم بخورم، دلم نفغ میکنه

آقای فرمانده، پنیر کاله نداری؟ من واسه پوستم باید پنیر کاله بخورم


...



بعد از صبحانه، نرمش صبحگاه (دیگه تقریبا شده ظهرگاه)


فرمانده: همه سینه خیز، دور پادگان. باید جریمه امروز صبح رو بدید

وا نه، لباسامون خاکی میشه ...

آره، تازه پاره هم میشه ...

وای وای خاک میره تو دهنمون ...


من پسر خواهرم انگلیسه میگه اونجا ...


...



ناهار

این چیه؟ شوره

تازه، ادویه هم کم داره

فکر کنم سبزی اش نپخته باشه

من که نمی خورم، دل درد میگیرم

من هم همینطور چون جوش میزنم

فرمانده: پس بفرمایید خودتون آشپزی کنید!

بله؟ مگه ما اینجا آشپزیم؟ مگه ما کلفتیم؟

برو خودت غذا درست کن

والا، من توخونه واسه شوهرم غذا درست نمی کنم، حالا واسه تو..




چون کسی گرسنه نبود و همه تازه صبحانه خورده بودند، کسی ناهار نخورد


...



بعد از ناهار

فرمانده: کجان اینا؟

معاون: رفتن حمام


فرمانده با لگد درب حمام را باز میکنید و داد میکشد ، اما صدای داد او در میان جیغ سربازه ها گم میشود...

هوووو....بی شعور

مگه خودت خواهر مادر نداری...

بی آبرو ******** بیرون...

وای نامحرم...

کثافت حمال...

(کل خانم ها به فرمانده فحش میدهند اما او همچنان با لبخندی بر لب و چشمانی گشاده ایستاده است!!)




...




بعد از ظهر

فرمانده: چیه؟ چرا همه نشستید؟

یه دقیقه اجازه بده، خب فریبا جان تو چی میخوری؟

جوجه بدون برنج

رژیمی عزیزم؟

آره، راستی ماست موسیر هم اگه داره بده میخوام شب ماسک بزنم.



...




شب در آسایشگاه

یک خانم بدو بدو میاد پیش فرمانده و ناز و عشوه میگه: جناب فرمانده، از دست ما ناراحتین؟

فرمانده: بله بسیار زیاد!

خب حالا واسه اینکه دوباره دوست بشیم بیایید تو آسایشگاه داره سریال فرار از زندان رو نشون میده، همه با هم ببینیم

فرمانده: برید بخوابید!! الان وقت خوابه!!

فرمانده میره تو آسایشگاه:

وا...عجب بی شعوری هستی ها، در بزن بعد بیا تو

راست میگه دیگه، یه یااللهی چیزی بگو

فرمانده: بلندشید برید بخوابید!

همه غرغر کنان رفتند جز 2 نفر که روبرو هم نشسته اند

فرمانده: ببینم چیکار میکنید؟

واستا ناخونای پای مهشید جون لاکش تموم بشه بعد میریم.

آره فری جون؛ صبر کن این یکی پام مونده

فرمانده: به من میگی فری؟؟ سرباز! بندازش انفرادی.

سرباز: آخه گناه داره، طفلکی

مهشید: ما اومدیم سربازی یا زندان! عجبا
 

Similar threads

بالا