افغانی بود. دم بیمارستان امام خمینی سوار اتوبوس شد. اومد ردیف جلو کنارم نشست.
بی صدا گریه میکرد. یه پیره مرده از ردیف اونور ازش پرسید: چرا گریه میکنی؟
میگفت: داداشش از ساختمون افتاده و بعد از دوماه که توی بیمارستان بوده، مرده!
حالا هم چون ۶ ملیون پول بیمارستان رو ندارن که بدن، جنازرو بهشون نمیدن
چیزی نمیخواست، جنازه داداششو میخواست تا توی غربت فقط دفنش کنه.
*دقت کردین بعضیا چقدر بدبختن؟
از گوگل ریدر
بی صدا گریه میکرد. یه پیره مرده از ردیف اونور ازش پرسید: چرا گریه میکنی؟
میگفت: داداشش از ساختمون افتاده و بعد از دوماه که توی بیمارستان بوده، مرده!
حالا هم چون ۶ ملیون پول بیمارستان رو ندارن که بدن، جنازرو بهشون نمیدن
چیزی نمیخواست، جنازه داداششو میخواست تا توی غربت فقط دفنش کنه.
*دقت کردین بعضیا چقدر بدبختن؟
از گوگل ریدر