جمله های كوتاه با يك دنيا معنا

[naghmeirani]

هیچ زمستانی ماندنی نیست حتّی اگر تمامِ شب هایش یلدا باشد.​

 

[آیاتای]

الماس را جز در قعر زمين نمي توان پيدا كرد و حقايق را جز در عماق فكر نمي توان يافت.

 

[secret_f]

یادم باشد که زیبایی های کوچک را دوست بدارم حتی اگر در میان زشتیهای بزرگ باشند

 

[mosleh.bargh]

زندگی شوق رسیدن به همان فردایست
که نخواهد آمد
تو نه در دیروزی و نه در فردایی
ظرف امروز پر از بودن توست
زندگی را دریاب

 

[mosleh.bargh]

گل اگر خار نداشت
دل اگر بی غم بود
اگر از بهر پرستو قفسی تنگ نبود
زندگی عشق اسارت قهر آشتی همه بی معنا بود​

 

[mosleh.bargh]

زندگی کودکیست ، اگر می خواهید به خواب نرود همیشه او را سرگرم کنید !

 

[mosleh.bargh]

در آن زمان که امیدت برید از همه جا ، ببین کیست امیدت ، بدان که اوست خدا . . .

 

[mosleh.bargh]

بیا بشکن سکوت قلب خسته
ببین بی تو دلم غمگین شکسته
ز صبح عاشقی حیران ترم کن
که تاریک است این قلب شکسته . . .​

 

[mosleh.bargh]

گر يك وفا كنى صنما صد وفا كنم ور تو جفا كنى همه من كى جفا كنمجان و دل منى و دل و جان دريغ نيست گر من تو را كه هم دل و جانى عطا كنمگر بر كنم دل از تو و بردارم از تو مهر آن مهر بر كه افكنم آن دل كجا كنم​

 

[mosleh.bargh]

جهل من و علم تو فلكرا چه تفاوت
آنجا كه بصر نيست چه خوبى و چه زشتى
تنها نه منم كعبه دل بتكده كرده
در هر قديم صومعه يى هست و كنشتى
معمار وجود ارنزدى رنگ تو از عشق
در آب محبت گل آدم نسرشتى ​

 

[mosleh.bargh]

فهمیدن عشق را چه مشکل کردند ما را ز درون خویش غافل کردند انگار کسی به فکر ماهی ها نیست سهراب بیا که آب را گل کردند

 

[mahtab.sh]

هر وقت توی زندگی به یه در بزرگ رسیدی که روش یه قفل بزرگ بود نترس و نا امید نشو!!! چون اگه قرار بود باز نشه جاش یه دیوار میذاشتن

 

[samzar]

رنگین کمان پاداش کسانی است که تا انتهای باران زیر آن می مانند.

 

[samzar]

خدایا چکونه زیستن را به من بیاموز چگونه مردن را خود خواهم آموخت.
دکتر شریعتی

 

[leila bagheri]

بی هدفیم به آنجا رسیده است که تا از جآیم بلند نشوم به قدمی که بر خواهم داشت فکر نمی کنم.

 

[naghmeirani]

باران باش ! ببار و نپرس که پیاله هایِ خالی از آنِ کیست؟​

 

[mosleh.bargh]

[FONT=Tahoma+1]

در نيست
راه نيست
شب نيست
ماه نيست
نه روز و
نه آفتاب،
ما
بيرون زمان
ايستاده ايم
با دشنه ی تلخی
در گرده های مان[/FONT].​

 

[mosleh.bargh]

[FONT=Tahoma+1]

هيچ کس
با هيچ کس
سخن نمی گويد[/FONT].​

[FONT=Tahoma+1]

که خاموشی
به هزار زبان
در سخن است[/FONT].​

[FONT=Tahoma+1]

در مردگان خويش
نظر می بنديم
با طرح خنده ئی،
و نوبت خود را انتظار می کشيم
بی هيچ
خنده ئی [/FONT]!​

 

[kia_martan]

زندگی چیست؟خون دل خوردن اولش رنج اخرش مردن

 

[A&S]

امضای خودم

 

[mosleh.bargh]

دکتر علی شريعتی انسان‌ها را به چهار دسته تقسيم کرده است:​

١ـ آناني که وقتی هستند، هستند و وقتی که نيستند هم نيستند.​

عمده آدم‌ها حضورشان مبتنی به فيزيک است. تنها با لمس ابعاد جسمانی آنهاست که قابل فهم مي‌شوند. بنابراين اينان تنها هويت جسمی دارند.​

​

٢ـ آنانی که وقتی هستند، نيستند و وقتی که نيستند هم نيستند.​

مردگانی متحرک در جهان. خود فروختگانی که هويت‌شان را به ازای چيزی فانی واگذاشته‌اند. بی‌شخصيت‌اند و بی‌اعتبار. هرگز به چشم نمی‌آيند. مرده و زنده‌‌شان يکی است.​

​

٣ـ آنانی که وقتی هستند، هستند و وقتی که نيستند هم هستند.​

آدم‌های معتبر و با شخصيت. کسانی که در بودنشان سرشار از حضورند و در نبودنشان هم تاثيرشان را می‌گذارند. کسانی که همواره به خاطر ما می‌مانند. دوستشان داريم و برايشان ارزش و احترام قائليم.​

​

٤ـ آنانی که وقتی هستند، نيستند و وقتی که نيستند هستند.​

شگفت‌انگيز‌ترين آدم‌ها. ​

در زمان بودشان چنان قدرتمند و با شکوه‌اند که ما نمي‌توانيم حضورشان را دريابيم. اما وقتی که از پيش ما مي‌روند نرم نرم آهسته آهسته درک مي‌کنيم، باز مي‌شناسيم، می فهميم که آنان چه بودند. چه می‌گفتند و چه می‌خواستند. ما هميشه عاشق اين آدم‌ها هستيم. هزار حرف داريم برايشان. اما وقتی در برابرشان قرار می‌گيريم قفل بر زبانمان مي‌زنند. اختيار از ما سلب مي‌شود. سکوت می‌کنيم و غرقه در حضور آنان مست می‌شويم و درست در زماني که می‌روند يادمان می‌آيد که چه حرف‌ها داشتيم و نگفتيم. شايد تعداد اين‌ها در زندگی هر کدام از ما به تعداد انگشتان دست هم نرسد.​

 

[mosleh.bargh]

انكس كه قدرت دارد انجام ميدهد انكس كه ندارد پند

 

[mosleh.bargh]

درنگاهم یک غروب سرد بود. سرنوشتم جاده های درد بود از میان برگ های سبز باغ قسمت من برگ های زرد بود

 

[sahar68]

پاورقی زندگی نباشیم
(امضام رو بنگر!!!!)

 

[Mitra_Galaxy]

يادمان باشد كسي مسئول دلتنگي ها و مشكلات ما نيست...اگر ردپاي دزد آرامش و سعادت را دنبال كنيم، سر انجام به خودمان خواهيم رسيد كه در انتهاي هر مفهومي نشسته ايم و همه چيزهاي تلنبار مربوط و نامربوط را زيرورو مي كنيم.
(حسين پناهي)

 

[Mitra_Galaxy]

"وقتی چیزی را می خوانم، در واقع نمی خوانم. جمله ای زیبا را به دهان می اندازم و مثل اب نبات می مکم، یا مثل لیکوری می نوشم، تا انکه اندیشه ، مثل الکل، در وجود من حل شود، تا در دلم نفوذ کند و در رگ هایم جاری شود و به ریشه هر گلبول خونی برسد."

تنهایی پر هیاهو / بهومیل هرابال / کتاب روشن

 

[Goldstone]

افلاطون می گه: " افسوس که در علاقه های امروزی بیشتر از آنکه با عقل به احساس نگاه شود با احساس عقل توجیه میشود

 

[Goldstone]

اگر مي خواهي قواعد بازي را عوض کني اول قواعد را بياموز.

 

[م.سنام]

همیشه آتش خشم رابا آب سکوت خاموش کن.

 

[آیاتای]

کسي که آزادي را براي کسب امنيت معامله ميکند نه لايق آزادي است نه سزاوار امنيت.

بنجامين فرانکلين