جمله های زیبا

وضعیت
موضوع بسته شده است.

*moonlight girl*

عضو جدید
کاربر ممتاز
[h=6]تو زندگی به هیچ چیز زیاد اعتماد نکن
حتی سایه ات ، که جاهای تاریک تنهات می ذاره . . .[/h]
 
  • Like
واکنش ها: ho_b

*moonlight girl*

عضو جدید
کاربر ممتاز
[h=6]قدرت عشق...
یه داستان شنیدم متاسفانه منبعشو نمیدونم،خیلی شرمنده ام بابت این موضوع. خلاصه میگن روزی آقایی عاشق خانومی میشه. این آقا هرروز از یه رودخونه بزرگ و خیلی پر آب میگذشته تا به اونطرف رودخونه بره وعشقشو ببینه.یه روزی بعد از طی این مسافت سخت وهولناک وقتی به عشقش میرسه میپرسه:این سفیدی تویه چشمات چیه؟از کی به وجود اومده؟ معشوقه میگه:همیشه بود ولی از وقتی عشق تو کمرنگ شد تونستی ببینی وازش میخواد روز بعد نیاد به دیدنش چون حتما غرق میشه ولی آقا گوش نداد و اومد وتو راه غرق شد! اون چیزی که به عاشق قدرت میداد بتونه از رودخونه بسیار وسیع وترسناک عبور کند چیزی بجز قدرت عشق نبود![/h]
 

*moonlight girl*

عضو جدید
کاربر ممتاز
[h=6]وقتی که تکیه گاه کسی باشی
نباید پایت سُر بخوره....
نه اینکه بترسی که خودت زمین می خوری،
نه...
بترسی از اینکه کسی که به تو تکیه کرده زمین بخوره و بشکنه....[/h]
 

sayeh69

عضو جدید
کاربر ممتاز
به یکجایی از زندگی که رسیدی، می فهمی اونی که زود میرنجه زود میره، زود هم برمیگرده. ولی اونی که دیر میرنجه دیر میره، اما دیگه برنمیگرده..

به یک جایی از زندگی که رسیدی می فهمی رنج را نباید امتداد داد باید مثل یک چاقو که چیزها را میبرد و از میانشان میگذرد از بعضی آدمها بگذری و برای همیشه تمامشان کنی.

به یکجایی از زندگی که رسیدی، می فهمی بزرگ‌ترین مصیبت برای یک انسان این است که نه سواد کافی برای حرف زدن داشته‌باشد نه شعور لازم برای خاموش ماندن.

به یکجایی از زندگی که رسیدی، می فهمی مهم نیست که چه اندازه می بخشیم بلکه مهم این است که در بخشایش ما چه مقدار عشق وجود دارد.

به یکجایی از زندگی که رسیدی، می فهمی شاید کسی که روزی با تو خندیده است را از یاد ببری، اما هرگز آنرا که با تو اشک ریخته است را فراموش نخواهی کرد.

به یکجایی از زندگی که رسیدی، می فهمی توانایی عشق ورزیدن؛ بزرگ‌ترین هنر جهان است.

به یکجایی از زندگی که رسیدی، می فهمی از درد های کوچک است که آدم می نالد وقتی ضربه سهمگین باشد، لال می شوی.

به یکجایی از زندگی که رسیدی، می فهمی اگر بتوانی دیگری را همانطور كه هست بپذیری و هنوز عاشقش باشی؛ عشق تو واقعی است.

به یکجایی از زندگی که رسیدی، می فهمی همیشه وقتی گریه می کنی اونی که آرومت میکنه دوستت داره اما اونی که با تو گریه میکنه عاشقته.

به یکجایی از زندگی که رسیدی، می فهمی كسي كه دوستت داره، همش نگرانته.به خاطر همين بيشتر از اينكه بگه دوستت دارم ميگه مواظب خودت باش

و بالاخره

همیشه یک ذره حقیقت پشت هر"فقط یه شوخی بود " هست.

-یک کم کنجکاوی پشت" همین طوری پرسیدم " هست.

-قدری احساسات پشت"به من چه اصلا " هست.

-مقداری خرد پشت " چه بدونم" هست.

-و اندکی درد پشت" اشکالی نداره" هست.
 

sayeh69

عضو جدید
کاربر ممتاز
تقدیم به همه مادر های گل دنیا...


احساس تو
چون طراوت باران است

بر زخم
شکوفه های گل درمان است

هر وقت
که در هوای تو می چرخم

انگار
نفس کشیدنم آسان است

مادر تنها کسیِ که هرجوری باشی
بـــازم عــاشــقــانــه دوســـــتت داره

روز مـــــادر رو فـرامــوش نـکـنـیـن ...


تبریک میگم این روزو واسه خانومای عزیز
 

sayeh69

عضو جدید
کاربر ممتاز
وقتی به کسی بطور کامل و بدون هیچ شک و تردیدی اعتماد می کنید، در نهایت دو نتیجه کلی خواهید داشت-
شخصی برای زندگی
یا
درسی برای زندگی،،،‬
 

sayeh69

عضو جدید
کاربر ممتاز
ای دهقــــان ِ فــــــداكار ؛

تو در روزگاری بزرگ شدی ،

كه مردی برهنه شد ! تا زنان و كودكان زنده بمانند...


امّا من


در روزگاری نفس میكشم ،

كه زنی برهنه میشود ! تا كودكش از گرسنگی نمیرد

 

sayeh69

عضو جدید
کاربر ممتاز
[h=6]نگاه به آینه بکن چقدر شکسته شدی ...
شکستنت اما !
چه بد شکسته شدی ...[/h]
 
  • Like
واکنش ها: ho_b

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
کنــارم گذاشــتی که تلخـم کـنی ؟؟؟
شــرابـی شــدم نـــاب !
هــه ...
حالا خمـاری ام را بکــش . . . !!!​
 
  • Like
واکنش ها: RZGH

ho_b

عضو جدید
کاربر ممتاز
اسارت

اسارت

اسارت چقدر سخت است. حتی برای چند روز.
تاپیکم چند روزی در اسارت بود و در انتظار آزادی تا اینکه بالاخره امروز آزاد شد. همینجا از آقای پیرجو تشکر میکنم.

 
آخرین ویرایش:

ho_b

عضو جدید
کاربر ممتاز
مرداب اتاقم کدر شده بود
و من زمزمه خون را در رگهایم می شنیدم.
زندگی ام در تاریکی ژرفی می گذشت.
این تاریکی،طرح وجودم را روشن میکرد.
در باز شد
و او با فانوسش به درون وزید.
زیبای رها شده ای بود
و من دیده به راهش بودم:
رویای بی شکل زندگیم بود.
عطری در چشمم زمزمه کرد.
رگهایم از تپش افتاد.
همه رشته هایی که مرا به من نشان میداد
در شعله فانوسش سوخت:
زمان در من نمی گذشت.
شور برهنه ای بودم.
او فانوسش را به فضا آویخت.
مرا در روشن ها می جست.
تار و پود اتاقم را پیمود
و به من ره نیافت.
نسیمی شعله فانوس را نوشید.
وزشی می گذشت
و من در طرحی جا میگرفتم،
در تاریکی ژرف اتاقم پیدا میشدم.
پیدا، برای که؟
او دیگر نبود.
آیا با روح تاریک اتاق آمیخت؟
عطری در گرمی رگهایم جابجا میشد.
حس کردم با هستی گم شده اش مرا می نگرد
و من چه بیهوده مکان را میکاوم:
آنی گم شده بود.


سهراب
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چه روزنه امـ ـیدی ممکن است باشد ؟!

وقتی نداشته ها بیـ ـشتَر از داشته هاست

 

ho_b

عضو جدید
کاربر ممتاز
برای ربودن دل آدمیان باید بر هم پیشی گرفت که این زیباترین آورد زندگی است. (ارد بزرگ)
 

ho_b

عضو جدید
کاربر ممتاز
آنکه از دست روزگار به خشم می آید، هر آنچه آموخته بیهوده بوده است. (کریستین)
 

ho_b

عضو جدید
کاربر ممتاز
انسان هرگز حتی به مرگ هم تسلیم نمی شود مگر زمانیکه اراده اش هم ضعیف باشد. (ادگارد آلن پو)
 

ho_b

عضو جدید
کاربر ممتاز
انسان نمی تواند به همه نیکی کند ولی می تواند نیکی را به همه نشان دهد. (رولن)
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
عبور تو از حوالی چشم های من

تنها اتفاق غیر منتظره ی زندگیم بود

چراکه من

همیشه منتظر نیامدنت بودم ... !
 
  • Like
واکنش ها: ho_b

eb@d

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
عشق عینک سبزی است که با زدنش میتوان که را یونجه دید
 
  • Like
واکنش ها: ho_b

eb@d

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
عشق عینک سبزی است که با زدنش میتوان کاه را یونجه دید
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار


قسم به بزرگی ات
و لحظه هایی که از آن من کرده ای
دنیا و دار و ندارش
به چشم بر هم زدنی هم نمی ارزد

 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

عشقم تمامی لحظات تو را می خواهند وبرای با تو بودن دلتنگی میکنند


دل من همانند آسمان ابری از دوری تو ابری است


درخشش چشمانم همانند خورشید درخشان انتظار چشمانت را می کشند


پس بدان اگر پروانه سوختن شمع را فراموش کند من هرگزفراموشت نخواهم کرد.


عاشـــــــقـــــــــانـــ ــــه دوســــــتت خواهــــــــــم داشـــــــــــت
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
قلبم را در روشنايي امروز تقديمت مي كنم تا در تاريكيه فردا فراموشم نكني



گر در بيابان ها صد سال ويران شوي ، بهتر است اندر وطن محتاج نامردان شوي



صفاي خاطر دلها زدرد است / دل بي درد همچون گور سرد است.
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا