تک بیتی های ناب وپرمعنا

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
جفای تلخ تو گوهر کند مرا ای جان
که بحر تلخ بود جای گوهر و مرجان


 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
معینی کرمانشاهی

معینی کرمانشاهی

صحبت از آسایش دل در مقام عشق نیست
در چنین هنگامه حال مرغ سر گردان خوش است
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
ای دل به کوی عشق گذاری نمی کنی
اسباب جمع داری و کاری نمی کنی
 

f.mohebbi

عضو جدید
تاریکم و شب از دل من می جوشد
تکرار به تکرار خودش می کوشد

تکراریم آنقدر که حالا دیگر
پیراهنم از حفظ مرا می پوشد
 
آخرین ویرایش:

*زهره*

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
نیست در روی زمین، یک کف زمین بی‌انقلاب

وقت آنان خوش که در زیر زمین خوابیده‌اند
 

*زهره*

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
دردها کم شود از گفتن و دردی که مراست

از تهی کردن دل می‌شود افزون، چه کنم؟
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
قند آمیخته با گل نه علاج دل ماست
بوسه ای نیز بیامیز به دشنامی چند


 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
کو باده، تا به شیشه گردون زنیم سنگ
تا کِی زمانه سنگ زند بر سبوی ما؟
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
عضوی ز تو گر دوست شود با دشمن
دشمن تو شِمُر، تیغ دو کِش ، زخم دو زَن


 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
داشتم خوش حالتی امشب میان کفر و دین
دیده مشغول بت و، دل گرم استغفار بود


 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
صائب

صائب

مست خیال را به وصال احتیاج نیست
بوی گلم ز صحبت گل بی نیاز کرد
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
صائب

صائب

زمن مپرس که چون بر تو ماه و سال گذشت ؟
که روز من به شتاب شب وصال گذشت
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
صائب

صائب

در شاهراه عشق ز افتادگی مترس

کز پا فتادن تو به منزل رسیدن است
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
آمد خزانِ عمر و هوایِ چمن به جاست
پر رفته است و حسرتِ پرواز مانده است ... :gol::gol:
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
آتش از برق نگاهت ریختی بر جان من
خواستی تا در میان شعله ها آبم کنی
 
  • Like
واکنش ها: jjjj

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
آخر به اسارت، دل حسرت زده خو کرد
شادم که دگر یاد گریز از قفسم نیست
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
پیری میا، که سستی پا، چون رسید ز راه
چشمان خسته هم به تو خدمت نمی کنند
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
شمع اگر زان لب خندان به زبان لافی زد

پیش عشاق تو شب‌ها به غرامت برخاست
 

*setareh66*

عضو جدید
کاربر ممتاز
نگویم یار را شادی که از شادی گذشت است او
مرا از فرط عشق او ز شادی عار می آید
سعدی...
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
در تيره شب هجر تو جانم به لب آمد
وقت است كه همچون مه تابان به در آيي
 
  • Like
واکنش ها: jjjj

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
ما را سریست با تو که گر خلق روزگار
دشمن شوند و سر برود هم بر آن سریم
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
فروغی بسطامی

فروغی بسطامی

فریاد که جز اشکِ شب و آهِ سحرگاه

اندر سفرِ عشق، مرا همسفری نیست
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=times new roman, times, serif]یـاد بـاد آنـکه سـر کــوی توأم منـزل بـود[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]دیدۀ را روشنی از خاک درت حاصل بود[/FONT]
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
پروین اعتصامی

پروین اعتصامی

ذرّه ،ذرّه آن چه داد از من گرفت
دیر دانستم که گیتی رهزن است
 
  • Like
واکنش ها: jjjj

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
عماد خراسانی

عماد خراسانی

ذرّه ای خاک ز کویِ تو به عالم ندهم
گرچه بر باد دهد جورِ تو خاکسترِ ما
 
  • Like
واکنش ها: jjjj
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
ie student تک بیت ترکی زیبا اشعار و صنايع شعری 50
باران بهاری رباعی و دو بیتی اشعار و صنايع شعری 2770

Similar threads

بالا