seabeladi
عضو جدید
تناسخ در مسالهٔ روح شاخهای از روح شناسی و مسالهٔ معاد، شاخهای از دین شناسی بررسی میشود
عدّهای حیات را با تکیه بر تعریف زیست شناسان ماتریالیست معرفی میکنند و به وجود روح (بعد غیر مادی) اعتقاد ندارند، و معتقدند انسان پس از مرگ نابود میشود.
معاد: یعنی جسم پس از مرگ نابود میشود. اما روح به نوعی زندگی (مانند برزخ) ادامه میدهد تا در روز قیامت اعمالش مورد قضاوت و پاداش و مجازات قرار گیرد. این عقیده در بسیاری ادیان بزرگ مثل ادیان ابراهیمی شایع است.
تناسخ یعنی روح پس از مرگ به جسم فرد دیگری منتقل میشود.
این سه عقیده با یکدیگر در تضاد عمده اند
دینهای معتقد به تناسخ
بودایی
نوشتار اصلی: باززایی (آیین بودایی)
به استناد کتب مقدس، بودا معتقد به نوعی از تناسخ بود. [۲]. در آیین بودا، تناسخ، مطلقا" به معنای حرکت روح یا "نفس" از یک کالبد به کالبد دیگر نیست. این برداشت شبهه انگیز، از اخلاط اندیشه هندو و فلسفه بودایی ناشی شده، حال اینکه در آیین بودا، موجودات دارای "خود" یا بخش پایدار وجود، نبوده و بنابر این، انتقالی صورت نمیگیرد.
تمثیل بودا در این باب چنین است که همانگونه که با آتش یک شمع روشن، میتوان شمعی دیگر را روشن کرد (آتش شمع اول، علّت روشنایی شمع دوم است)، آگاهی یک موجود، میتواند باعث پدیداری واحد(های) آگاهی دیگر شود. [۳]
هندوئیسم
در هندوئیم، روح (آتمن) جاودانه و نامیرا است، درحالیکه جسم تولد و مرگ دارد. روح جسم را مانند لباس کهنه ترک میگوید و لباس نو می پوشد.[۲] برهمنها به ایده تناسخ معتقد هستند؛ یعنی هر وقت موجودی از بین برود، روح آن از کالبد جدا شده و در همین دنیا به کالبد موجود دیگری درمی آید. [۱]
تائوئیسم
در تائوئیسم افرادی را می بینیم که در قالب افراد متفاوت در زمانهای مختلف زندگی کرده اند. در متن مقدس چانگ تزو آمده است: تولد آغاز نیست، مرگ پایان نیست، وجود داشتن بدون محدودیت است. ادامه یافتن بدون آغاز است. [۲]
یارسان
در دین یارسان تناسخ حقیقتی جدا نشدنی است.یارسان میگوید که هر روحی باید سیری را برای تکامل خود طی کند و آن را با دونادون میشناسند. روح باید جسمها وجامههای مختلف ازجمله ( مرحله جانوری؛ نباتی : جمادی و....) را طی کند و در هر مرحله روح وارد عالم برزخ میشود و پس از رسیدگی به اعمال روح و سنجش اعمالی که روح با اختیار خود بدست اورده دوباره روح را با توجه به اسحقاق خود به صورت نوزاد در خانواده مستحق خود (مثلا"در جامه انسانی) در خانواده ثروتمند یا فقیر و...مورد آزمایش قرار میگیرد.و بعد از ۱۰۰۱ دون(همان مرحله)روح انسان کامل میشود و ذات خدایی در آن روح نایل میشود.البته روحهایی وجود دارد که کمتر ویا بیشتر از هزار ویک دون را طی نمایند واین بستگی به دلایل مختلف از جمله ریاضت و لطف حق تعالی و ... دارد.در تناسخ اعتقاد به حلول روح است ولی در دونادون اعتقاد بر تجلی ومظهریت ذات بر روح است و...).[نیازمند منبع]
دیدگاههای دیگر
عدهای معتقدند عقیده به تناسخ عقیدهای گسترده در سطح جهان است:
شهرستانی میگوید: «فرقهای نیست که در آن تناسخ جایگاه محکمی نداشته باشد.[۴]
جان ناس میگوید: «عقیدهٔ به تناسخ منحصر به مردم هند نیست، بلکه تمام مذاهب عالم از بدویان وحشی گرفته تا مردم پـیـشـرو که دارای فرهنگی متعالی میباشند همه کم و بیش قدمی در راه عقیده به تناسخ برداشتهاند.»[نیازمند منبع]
در مقابل عدّهای معتقدند این عقیده در ادیان نبوده و بعداً به دلایلی وارد ادیان شده است.
سید حسن ابطحی میگوید: «در کلّ جریاناتی که قائلین به تناسخ [برای اثبات] نقل کرده اند مانند ... (اگر واقعیت داشته باشد) ممکن است ارواح خبیثه (شیاطین) برای انحراف مردم از حقیقت دخالت داشته و آنها خود را به جای سوژه یا روح متوفّا قرار داده و با طرف مقابل به گفتگو برخاسته اند.»[۵]
دیدگاه اسلام
مقالهٔ اصلی: تناسخ در اسلام
از آنجا که اعتقاد به معاد از اصول اعتقادات در اسلام است، برخی با تکیه بر این اصل معتقدند مسئله تناسخ جایگاهی در اسلام ندارد و بطور کل مردود است. اینان با اشاره به منابعی در قرآن، حدیث، و در بین متکلّمین و فلاسفهٔ اسلامی(مشاء، اشراق، حکمت متعالیه) دلایلی در ردّ تناسخ ارائه می کنند.[نیازمند منبع] البته برای نوعی از تناسخ که قیامت را مردود نداند، همچون اعتقاد به رجعت، دلیلی از متون اسلامی اقامه نمی کنند.
در عین حال، برخی دیگر با رجوع به آیاتی در قران به اشاره و مقبولیت آن در قرآن اشاره می کنند: "چگونه به خداوند کافر میشوید؟! در حالی که شما مردگان (و اجسام بیروحی) بودید، و او شما را زنده کرد؛ سپس شما را میمیراند؛ و بار دیگر شما را زنده میکند؛ سپس به سوی او بازگردانده میشوید.(بنابر این، نه حیات و زندگی شما از شماست، و نه مرگتان؛ آنچه دارید از خداست)." (بقره، 28) و نیز:
"شب را در روز در می آوری و روز را در شب در می آوری، و زنده را از مرده بیرون می آوری و مرده را از زنده بیرون می آوری؛ و هر که را بخواهی بی حساب روزی می دهی ." (آل عمران، 27)
و در آیه 99 و100 سوره مومنون آمده است که: "آنگاه که مرگ یکی از آن ها برسد می گوید:پروردگارا! مرا باز گردانید شاید عمل صالحی انجام دهم آنچه را در گذشته ترک کرده ام هرگز! این صرفاً سخنی است که او می گوید پیشاپیش آنان برزخ است تا آن روزی که برانگیخته شوند"
تناسخ با اصل "تبدل انواع" از دیدگاه مولانا متفاوت میباشد چرا که تناسخ به دور باطل اشاره و معتقد است روح از یک بدن به بدن دیگر بی هدف در حرکت است حال آنکه تبدل انواع معتقد است روح جهت تکامل و یکی شدن با ذات اقدس در حرکت است و تولد و مرگ مییابد.[نیازمند منبع]
از آیات قویتری که میتوان بعنوان مدرک در باب قبول و تأیید تناسخ در اسلام بدان اشاره کرد آیه 57 سوره کهف میباشد.در این آیه به صراحت (البته با توجه به ترجمه استاد بها الدین خرمشاهی )به این موضوع اشاره نموده که خداوند برای اینکه انسان زندگی های گذشته را فراموش کند از یادآوری آن توسط انسان جلوگیری میکند و این از الطاف خداوندی به انسان است
تناسخ در ادبیات و عرفان
شیخ محمود شبستری در کتاب گلشن راز چنین سروده است:
تبه گردد سراسر مغز بادام گرش از پوست بیرون آوری خام
ولی چون پخته شد بی پوست نیکوست اگر مغزش بر آری بر کنی پوست
شریعت پوست، مغز آمد حقیقت میان این و آن باشد طریقت
خلل در راه سالک نقص مغز است چو مغزش پخته شد بیپوست نغز است
چو عارف با یقین خویش پیوست رسیده گشت مغز و پوست بشکست
وجودش اندر این عالم نپاید برون رفت و دگر هرگز نیاید
وگر با پوست تابد تابش خور در این نشات کند یک دور دیگر
درختی گردد او از آب و از خاک که شاخش بگذرد از جمله افلاک
همان دانه برون آید دگر بار یکی صد گشته از تقدیر جبار
چو سیر حبه بر خط شجر شد ز نقطه خط ز خط دوری دگر شد
چو شد در دایره سالک مکمل رسد هم نقطهٔ آخر به اول
دگر باره شود مانند پرگار بر آن کاری که اول بود بر کار
تناسخ نبود این کز روی معنی ظهورات است در عین تجلی
و قد سلوا و قالوا ما النهایة فقیل هی الرجوع الی البدایة
و در جای دیگر:
تناسخ زین جهت کفر است و باطل که آن از تنگ چشمی گشت حاصل
چو اکمه بینصیب از هر کمال است کسی کو را طریق اعتزال است
رمد دارد دو چشم اهل ظاهر که از ظاهر نبیند جز مظاهر
عدّهای حیات را با تکیه بر تعریف زیست شناسان ماتریالیست معرفی میکنند و به وجود روح (بعد غیر مادی) اعتقاد ندارند، و معتقدند انسان پس از مرگ نابود میشود.
معاد: یعنی جسم پس از مرگ نابود میشود. اما روح به نوعی زندگی (مانند برزخ) ادامه میدهد تا در روز قیامت اعمالش مورد قضاوت و پاداش و مجازات قرار گیرد. این عقیده در بسیاری ادیان بزرگ مثل ادیان ابراهیمی شایع است.
تناسخ یعنی روح پس از مرگ به جسم فرد دیگری منتقل میشود.
این سه عقیده با یکدیگر در تضاد عمده اند
دینهای معتقد به تناسخ
بودایی
نوشتار اصلی: باززایی (آیین بودایی)
به استناد کتب مقدس، بودا معتقد به نوعی از تناسخ بود. [۲]. در آیین بودا، تناسخ، مطلقا" به معنای حرکت روح یا "نفس" از یک کالبد به کالبد دیگر نیست. این برداشت شبهه انگیز، از اخلاط اندیشه هندو و فلسفه بودایی ناشی شده، حال اینکه در آیین بودا، موجودات دارای "خود" یا بخش پایدار وجود، نبوده و بنابر این، انتقالی صورت نمیگیرد.
تمثیل بودا در این باب چنین است که همانگونه که با آتش یک شمع روشن، میتوان شمعی دیگر را روشن کرد (آتش شمع اول، علّت روشنایی شمع دوم است)، آگاهی یک موجود، میتواند باعث پدیداری واحد(های) آگاهی دیگر شود. [۳]
هندوئیسم
در هندوئیم، روح (آتمن) جاودانه و نامیرا است، درحالیکه جسم تولد و مرگ دارد. روح جسم را مانند لباس کهنه ترک میگوید و لباس نو می پوشد.[۲] برهمنها به ایده تناسخ معتقد هستند؛ یعنی هر وقت موجودی از بین برود، روح آن از کالبد جدا شده و در همین دنیا به کالبد موجود دیگری درمی آید. [۱]
تائوئیسم
در تائوئیسم افرادی را می بینیم که در قالب افراد متفاوت در زمانهای مختلف زندگی کرده اند. در متن مقدس چانگ تزو آمده است: تولد آغاز نیست، مرگ پایان نیست، وجود داشتن بدون محدودیت است. ادامه یافتن بدون آغاز است. [۲]
یارسان
در دین یارسان تناسخ حقیقتی جدا نشدنی است.یارسان میگوید که هر روحی باید سیری را برای تکامل خود طی کند و آن را با دونادون میشناسند. روح باید جسمها وجامههای مختلف ازجمله ( مرحله جانوری؛ نباتی : جمادی و....) را طی کند و در هر مرحله روح وارد عالم برزخ میشود و پس از رسیدگی به اعمال روح و سنجش اعمالی که روح با اختیار خود بدست اورده دوباره روح را با توجه به اسحقاق خود به صورت نوزاد در خانواده مستحق خود (مثلا"در جامه انسانی) در خانواده ثروتمند یا فقیر و...مورد آزمایش قرار میگیرد.و بعد از ۱۰۰۱ دون(همان مرحله)روح انسان کامل میشود و ذات خدایی در آن روح نایل میشود.البته روحهایی وجود دارد که کمتر ویا بیشتر از هزار ویک دون را طی نمایند واین بستگی به دلایل مختلف از جمله ریاضت و لطف حق تعالی و ... دارد.در تناسخ اعتقاد به حلول روح است ولی در دونادون اعتقاد بر تجلی ومظهریت ذات بر روح است و...).[نیازمند منبع]
دیدگاههای دیگر
عدهای معتقدند عقیده به تناسخ عقیدهای گسترده در سطح جهان است:
شهرستانی میگوید: «فرقهای نیست که در آن تناسخ جایگاه محکمی نداشته باشد.[۴]
جان ناس میگوید: «عقیدهٔ به تناسخ منحصر به مردم هند نیست، بلکه تمام مذاهب عالم از بدویان وحشی گرفته تا مردم پـیـشـرو که دارای فرهنگی متعالی میباشند همه کم و بیش قدمی در راه عقیده به تناسخ برداشتهاند.»[نیازمند منبع]
در مقابل عدّهای معتقدند این عقیده در ادیان نبوده و بعداً به دلایلی وارد ادیان شده است.
سید حسن ابطحی میگوید: «در کلّ جریاناتی که قائلین به تناسخ [برای اثبات] نقل کرده اند مانند ... (اگر واقعیت داشته باشد) ممکن است ارواح خبیثه (شیاطین) برای انحراف مردم از حقیقت دخالت داشته و آنها خود را به جای سوژه یا روح متوفّا قرار داده و با طرف مقابل به گفتگو برخاسته اند.»[۵]
دیدگاه اسلام
مقالهٔ اصلی: تناسخ در اسلام
از آنجا که اعتقاد به معاد از اصول اعتقادات در اسلام است، برخی با تکیه بر این اصل معتقدند مسئله تناسخ جایگاهی در اسلام ندارد و بطور کل مردود است. اینان با اشاره به منابعی در قرآن، حدیث، و در بین متکلّمین و فلاسفهٔ اسلامی(مشاء، اشراق، حکمت متعالیه) دلایلی در ردّ تناسخ ارائه می کنند.[نیازمند منبع] البته برای نوعی از تناسخ که قیامت را مردود نداند، همچون اعتقاد به رجعت، دلیلی از متون اسلامی اقامه نمی کنند.
در عین حال، برخی دیگر با رجوع به آیاتی در قران به اشاره و مقبولیت آن در قرآن اشاره می کنند: "چگونه به خداوند کافر میشوید؟! در حالی که شما مردگان (و اجسام بیروحی) بودید، و او شما را زنده کرد؛ سپس شما را میمیراند؛ و بار دیگر شما را زنده میکند؛ سپس به سوی او بازگردانده میشوید.(بنابر این، نه حیات و زندگی شما از شماست، و نه مرگتان؛ آنچه دارید از خداست)." (بقره، 28) و نیز:
"شب را در روز در می آوری و روز را در شب در می آوری، و زنده را از مرده بیرون می آوری و مرده را از زنده بیرون می آوری؛ و هر که را بخواهی بی حساب روزی می دهی ." (آل عمران، 27)
و در آیه 99 و100 سوره مومنون آمده است که: "آنگاه که مرگ یکی از آن ها برسد می گوید:پروردگارا! مرا باز گردانید شاید عمل صالحی انجام دهم آنچه را در گذشته ترک کرده ام هرگز! این صرفاً سخنی است که او می گوید پیشاپیش آنان برزخ است تا آن روزی که برانگیخته شوند"
تناسخ با اصل "تبدل انواع" از دیدگاه مولانا متفاوت میباشد چرا که تناسخ به دور باطل اشاره و معتقد است روح از یک بدن به بدن دیگر بی هدف در حرکت است حال آنکه تبدل انواع معتقد است روح جهت تکامل و یکی شدن با ذات اقدس در حرکت است و تولد و مرگ مییابد.[نیازمند منبع]
از آیات قویتری که میتوان بعنوان مدرک در باب قبول و تأیید تناسخ در اسلام بدان اشاره کرد آیه 57 سوره کهف میباشد.در این آیه به صراحت (البته با توجه به ترجمه استاد بها الدین خرمشاهی )به این موضوع اشاره نموده که خداوند برای اینکه انسان زندگی های گذشته را فراموش کند از یادآوری آن توسط انسان جلوگیری میکند و این از الطاف خداوندی به انسان است
تناسخ در ادبیات و عرفان
شیخ محمود شبستری در کتاب گلشن راز چنین سروده است:
تبه گردد سراسر مغز بادام گرش از پوست بیرون آوری خام
ولی چون پخته شد بی پوست نیکوست اگر مغزش بر آری بر کنی پوست
شریعت پوست، مغز آمد حقیقت میان این و آن باشد طریقت
خلل در راه سالک نقص مغز است چو مغزش پخته شد بیپوست نغز است
چو عارف با یقین خویش پیوست رسیده گشت مغز و پوست بشکست
وجودش اندر این عالم نپاید برون رفت و دگر هرگز نیاید
وگر با پوست تابد تابش خور در این نشات کند یک دور دیگر
درختی گردد او از آب و از خاک که شاخش بگذرد از جمله افلاک
همان دانه برون آید دگر بار یکی صد گشته از تقدیر جبار
چو سیر حبه بر خط شجر شد ز نقطه خط ز خط دوری دگر شد
چو شد در دایره سالک مکمل رسد هم نقطهٔ آخر به اول
دگر باره شود مانند پرگار بر آن کاری که اول بود بر کار
تناسخ نبود این کز روی معنی ظهورات است در عین تجلی
و قد سلوا و قالوا ما النهایة فقیل هی الرجوع الی البدایة
و در جای دیگر:
تناسخ زین جهت کفر است و باطل که آن از تنگ چشمی گشت حاصل
چو اکمه بینصیب از هر کمال است کسی کو را طریق اعتزال است
رمد دارد دو چشم اهل ظاهر که از ظاهر نبیند جز مظاهر