تفاوت ويژگي هاي زنان و مردان.

tino25

عضو جدید
يکي ازشگفتي هاي آفرينش، وجود تفاوت ها بين زنان و مردان است. بيولوژيست ها و پژوهش گران،پس از بررسي و تحقيق هاي متعدد، به اين نتيجه دست يافتند که رفتارهاي ذهني و فکريزنان و مردان در پاره اي از صفت هاي اصلي به صورت ذاتي، با هم فرق داشته و تحتتاثير جنسيت، به گونه اي متفاوت از يکديگر، عمل مي کنند. بخشي از تفاوت هاي مردان وزنان را به صورت زير مي توان عنوان نمود:
* زنان تشريفات را دوست دارند.
* مردان کمتر تشريفاتي هستند.* زنان، رابطه گرا بوده و تمايل به تماشا و نظردارند و استعداد بيشتري براي بينش و شهود از خود نشان مي دهند.* مردان، هدف گرابوده و بهعمل و آزمايش، بيشتر تمايل نشان داده و استعداد بيشتريبراي ارائه دليل ومنطق دارند.* زنان نفوذ همسران خود را راحت تر مي پذيرند.* مردان در مقابلنفوذ زنان از خود مقاومت نشان مي دهند.* ترس زنان بيشتر است تا خشم شان.* مردان بيشتر از اين که بترسند، خشمگين مي شوند.* زنان تحمل بيشتري در برابر رنجبدني نشان مي دهند تا رنج روحي.* مردان در برابر رنج روحي، مقاومت بيشتري ازخود نشان مي دهند.* زنان سعي دارند فرزندانشان، همواره راضي و راحت باشند.* مردان، فرزندانشان را براي استقلال، مقابله با خطر و سختي ها آماده مي سازند.* مادر، همه فرزندان خود را به طور تقريبي يکسان دوست دارد؛ مهر و محبت او مشروط بهاطاعت و بروز استعداد نيست.* پدران، فرزنداني را که از آنان حرف شنوي داشته ودر امر تحصيل، اجتماعي و حرفه اش موفق تر باشند، بيشتر دوست دارند.* زنان درانتخاب همسر، مسايل بسياري از جمله: وضع مالي، آينده، موقعيت اجتماعي، شغلي و... را در نظر مي گيرند.* مردان سريع تر و راحت تر از زنان، درصدد ازدواج با همسرمورد علاقه شان برمي آيند.* در چهره زنان، هنگام گفت و گو حالت هاي ترس، خشم،تعجب، آرامش، اضطراب و لذت به خوبي قابل رويت است.* مردان در هنگام گوش دادن،خونسرد بوده و چهره شان دچار تغييرهاي زيادي نمي شود.* زنان هنگامي که انديشههاي غم انگيز و ناراحت کننده اي دارند، واکنش هاي هيجاني تر و احساسي تري را نسبتبه مردان از خود بروز مي دهند.* مردان در برخورد با افکار غم انگيز و رويدادهايناراحت کننده، احساس هاي خود را بروز نداده يا کمتر بروز مي دهند.* زنان درهنگام گفت و گو، جروبحث و بگومگوهاي مختلف، مسايل منطقي را با عواطف و احساسات خوددر هم مي آميزند و از رفتارهاي کلامي و غيرکلامي خود، بيشتر و قوي تر استفاده ميکنند.* مردان در هنگام گفت و شنود، جروبحث و بگومگوها، بدون اينکه عواطف واحساسات خود را بروز دهند، مي توانند خويشتن دار باشند، منطقي سخن بگويند و مستقلاز احساسات خود عمل کنند.* در صحنه زندگي اجتماعي، زنان بيشتر تساوي طلب هستندو همدردي، همدلي و ملاطفت بيشتري از خود نشان مي دهند.* در صحنه زندگي اجتماعي،مردان برتري طلب و مبارزه جو بوده و براي برتري خود، بيشتر تلاش مي کنند. مردانبيشتر از زنان، پرخاشگر و تهاجمي هستند و رفتار خطرناک و غيراخلاقي بيشتري از خودنشان مي دهند.* احساس موفقيت در زنان، زماني حاصل مي شود که مورد تاييد و تصديققرار گيرند.* مردان زماني خود را موفق و باارزش مي دانند که به هدف هايشانبرسند و اعتماد به نفس آنان زماني بالاست که در انجام کارها موفق عمل کرده و خود راثابت کرده باشند.* در جريان زندگي، زنان، بيشتر به گذشته توجه مي کنند و گوشهچشمي نيز به آينده دارند.
*
مردان بيشتر به آينده توجه نشان مي دهند و به راحتيمي توانند گذشته را فراموش کنند.

* مسايل مالي و ثروت از نظر زنان، ايستا وغيرديناميک هستند. زنان با محافظه کاري در حفظ و نگهداري آن مي کوشند و به طور کلي،بيشتر به نگه داري چيزهاي موجود، دلبستگي دارند و نسبت به مردان کمتر ريسک ميکنند.

*
مسايل و ثروت از نظر مردان، ديناميک و غيرايستا هستند. مردان همواره درجهت افزايش و کسب پيروزي بيشتر، تلاش مي کنند و به طور کلي، مردان فزوني طلب بوده ودر جست و جوي پيروزي بيشترند و براي تحقق آرزوها و اهداف خود بيشتر ريسک پذيرهستند.

* زنان به گفت و گو علاقه مندند و با بيان مسايل، از فشار ناراحتي خود ميکاهند.

*
مردان سکوت را دوست دارند و به تنهايي به حل مسايل خود ميپردازند.

* زنان شنونده خوبي هستند.

*
مردان شنونده خوبي نيستند.

* زنانکارهايشان را با يک روند آرام، تدريجي، حرکت هاي ملايم، ظريف و ... به انجام ميرسانند.

*
مردان، کارهايشان را با نوسانات زياد ولي آگاهانه و با حرکت هايفراوان، مطمئن و محکم انجام مي دهند.

* بدون درخواست کمک، اگر به خانمي پيشنهادکمک شود، او آن را علامت مهر و محبت دانسته و در اغلب موارد پذيراي آن مي شود.

*
در نظر يک مرد، پيشنهاد کمک به او، به منزله اين است که قدرت انجام کاري که به عهدهگرفته است، ندارد و او از اين پيشنهاد، آزرده شده و آن را نوعي توهين به خود تلقيمي نمايد.حتي ممکن است به آن اعتراض کرده و خشم خود را نشان دهد، چرا که مرد تصورمي کند که خود مي تواند از عهده کارهايش برآيد.

* براي بيشتر زنان، گفت و شنود وهم دلي وسيله ارتباط عاطفي و احساسي است و زن با زبانش مي خواهد با همسرش ارتباطبرقرار کند.

*
براي بيشتر آقايان، گفت و گو وسيله ارتباط و تبادل اطلاعات بهحساب مي آيد. مرد با بدنش مي خواهد با همسرش ارتباط برقرار کند.

* مرکز گويشزنان در دو نيم کره مغز قرار دارد و آنان براي صحبت کردن، هم زمان از دو نيم کرهخود استفاده مي کنند.

*
مرکز گويش مردان فقط در نيم کره چپ مغز قرار دارد و نسبتبه مرکز گويش زنان، کوچک تر است.

* دختران زودتر از پسران حرف زدن را شروع ميکنند. تا 3 سالگي، 99 درصد صحبت، جامع است.

*
پسران ديرتر از دختران حرف زدن راشروع مي کنند. تا 4.5 سالگي، 99 درصد صحبت آنان جامع است.

* زنان در برقراريارتباط، گوش دادن و فراگيري زبان، قوي تر از مردان عمل مي کنند.

*
مردان درارتباط برقرار کردن، گوش دادن و فراگيري زبان، ضعيف تر از زنان عمل مي کنند.

* ارتباط بين دو نيم کره مغز، در زنان حدود 15 درصد بيشتر از مردان است. زنان بين دونيم کره مغز، ارتباط بهتري برقرار مي سازند و توانايي بيشتري در انجام کارهاي مختلفو چند وظيفه اي در يک زمان را از خود نشان مي دهند. (در مجالس زنان، هم زمان چندنفر با هم صحبت کرده و حرف هاي يکديگر را هم گوش مي دهند.(

*
ارتباط بين دو نيمکره مغز در مردان کمتر از زنان است؛ توانايي مردان در انجام کارهاي مختلف و چندوظيفه اي هم زمان، از زنان کمتر است. (در مجالس مردان به طور معمول يک نفر صحبتکرده و بقيه گوش مي دهند.(

* زنان انديشه استقرايي دارند و از جزء به کل ميرسند؛ خواهان احساس و عاطفه بيشتري هستند در تصميم گيري مرددند؛ براي تصميم گيري بهاطلاعات بيشتري نياز دارند، ولي به آساني اشتباه هاي خود را قبول مي کنند.
*
مردان با شيوه قياسي، استدلال مي کنند و از کل به جزء مي رسند و خواهان اطلاعاتبيشتري هستند، سريعتر تصميم مي گيرند و کمتر حاضر مي شوند به اشتباه هاي خود اعترافکنند.

* زنان بيشتر از راه گوش (شنيدن) تحت تاثير قرار مي گيرند و محبت خود رابروز داده و عشق را انتخاب مي کنند.

*
مردان بيشتر از راه چشم (ديدن) عاشق ميشوند.

* زنان به زندگي عشق مي ورزند، عشق براي خانم ها همه زندگي محسوب مي شود. زنان به احساس عشق، عنايت بيشتري دارند، همراه با آزاردوستي.

*
مردان به روابطجنسي توجه دارند، همراه با ديگرآزاري. عشق براي مردان بخشي از زندگي است، مردان بهکارشان عشق مي ورزند و آن را عاشقانه انجام مي دهند.
* توليد هورمون استروژن (هورمون جنسي زنانه) باعث کمتر شدن خشونت، کاهش پرخاشگري، ابراز وجود، رقابت و ... در زنان مي شود. توليد هورمون زنانه، پيوندجويي را در زنان تقويت مي کند.
*
توليد هورمون تستسترون (هورمون جنسي مردانه) ميل جنسي، پرخاشگري، تهاجم، رقابت،اتکا به نفس، حرکت هاي تند و ... را در مردان سبب مي شود. توليد بيشتر اين هورمون،مردان را به خشونت، تجاوزهاي جنسي و بدرفتاري جنسي، حس رقابت، اتکا به نفس و رسيدنبه هدف، سوق مي دهد.

* ميل جنسي در زنان کمتر از مردان است. زنان قلب مردان رامي خواهند.
*ميل جنسي در مردان بيشتر است. مردان جسم زنان را مي خواهند.
* زنان جزئي نگر هستند، ماهرانه متوجه آهنگ هاي ظريف صدا، علائم ظاهري، حالت ها وتغييرهاي چهره شده و از اين طريق به علاقه ها، انديشه ها و روحيه طرف مقابل به خوبيو سريع پي مي برند؛ راست و دروغ حرف هاي طرف مقابل را به سرعت کشف مي کنند.
* مردان کلي نگر هستند و به جزييات زياد توجه نمي کنند لذا تمايل، احساسات و هيجانهاي طرف مقابل را از چهره اش به خوبي درک نمي کنند.
* زنان تصاوير معمولي وهيجاني را بهتر از مردان به خاطر مي آورند.

*
به يادآوردن تصاوير معمولي وهيجاني براي مردان، به آساني صورت نمي گيرد.

* زنان در به خاطر آوردن چهره ها واسامي، بهتر از جنس مذکر عمل مي کنند و کمتر از مردان دچار فراموشي مي شوند.

*
مردان چهره و اسامي افراد را زودتر فراموش مي کنند و بيشتر از زنان دچار "آلزايمر
" مي شوند.
* زنان در جواني، مهربان و در پيري، تهاجمي و خشن مي شوند.

*
مرداندر جواني، خشن و خودخواه و در پيري، مهربان مي شوند.

* بر اساس آمار موسسه "هاريس"، فقط 76 درصد از زنان، اعلام کرده اند که حاضر هستند با همسر کنوني شانازدواج کنند.

*
بر اساس آمار موسسه "هاريس"، 87 درصد مردان متاهل اعلام کرده اندکه اگر قرار باشد دوباره ازدواج کنند، حاضرند با همسر کنوني شان ازدواج کنند.

* در يک ازدواج شکست خورده: زنان مسايل جدايي را به طور عميق احساس مي کنند، ولي چونرابطه گرا هستند، غم ناشي از تنها شدن و بيان مسايل شخصي و زندگي مشترک خود را بهراحتي با ديگران بازگو مي کنند و همچنين با گريه کردن، از فشارهاي روحي و رواني خودمي کاهند، در واقع، درد جدايي را کم مي کنند.
* در يک ازدواج ناموفق: مرداناحساس شکست از زندگي مشترک، درد جدايي و تنهايي را به طور عميق احساس مي کنند وغمگين مي شوند، ولي پس از جدايي گريه نمي کنند و درد و غمناشي از تنها شدن را درخود مي ريزند؛ چون خصوصي ترين مسايل شخصي و زندگي مشترک خود را کمتر با ديگران درميان مي گذارند، بنابراين ممکن است دچار ناراحتي هاي روحي و رواني شوند و جهت رهايياز فشارهاي دروني، به مواد مخدر، الکل و ديگر تسکين دهنده ها پناه ببرند و دچارناراحتي و انواع بيماري ها و ... هم مي شوند.
از مقايسه خصوصيات و ويژگي هايزنان و مردان، مي توان نتيجه هاي زير را به دست آورد:
1- زنان و مردان، مکمليکديگر هستند؛ ويژگي مردان، کمبودهاي زنان و ويژگي هاي زنان، کمبودهاي مردان راتکميل مي کند. به عبارت ديگر، هر کدام کمبودهاي ديگري را برطرف مي سازند، بنابرايناگر با يکديگر هماهنگ شوند، در بسياري از موارد، مسايل و مشکلات منطقي تر، عاقلانهتر و اصولي تر برطرف مي گردند.
2- وقتي زن و مرد تفاوت هاي يکديگر را بدانند وآنها را بپذيرند، ارتباط قوي و موثري بين آنان برقرار مي شود و عشق، فرصت شکوفاييپيدا مي کند. بنابراين، آگاهي از ويژگي هاي رفتاري زنان و مردان، در بهبود روابطهمسران و ايجاد آرامش بيشتر و تنش کمتر، موثر مي باشد.

3- يکي از علت هاي اصليستيزه ها و کشمکش هاي دائمي، عذاب آور و جان فرسا بين زن و شوهرها، اين است کهمردان، زنان را با "ويژگي هاي خود" ارزيابي مي کنند و زنان، مردان را با "مقياسخود" مي سنجند. سنجش مايعات با متر و منسوجات با ليتر، همان قدر صحيح است که مردانو زنان، خصوصيات خود را با يکديگر مقايسه کرده و به سنجش و ارزيابي هم بپردازند.چنين سنجش هايي به طور معمول، حس تحقير يا برتري کاذب به دنبال دارد.
4- زنان دربرخورد با مسايل و مشکلات، به جزئيات، توجه بيشتري داشته و احساسي تر عمل مي کنند،ولي مردان در مقابله با مشکلات و مسايل، کلي نگري کرده و منطقي تر عمل ميکنند.
5- در قياس بين ويژگي هاي زنان و مردان، نبايستي فکر کنيم که خصوصياتمردان، از خصوصيات زنان بهتر است و يا برعکس. براي نمونه: آيا زايمان، رابطه گرايي،دوست داشتن تشريفات، محافظه کاري در حفظ ثروت ها، کارها را با يک روند تدريجي انجامدادن و ... صفت هاي خوب هستند يا بد؟ (ويژگي غالب در زنان). آيا مشکلات را درتنهايي و سکوت حل کردن، کمتر تشريفاتي بودن، کلي نگري در امور، از راه چشم عاشقشدن، به دنبال مسايل مالي، غيرايستا نگريستن و ... خوب هستند يا بد؟ (ويژگي غالب درمردان).

شما تا چه اندازه تفاوت هاي جنس مقابلتان را مي شناسيد وتا کدام حدّ بهاين تفاوتها احترام مي گذاريد؟.
 

Similar threads

بالا