تعريف مديريت :تقريباً به تعداد نويسندگان كتب مديريت، تعريف مديريت وجود دارد. مديريت يعني كار كردن با افراد و به وسيله افراد و گروه ها براي تحقق هدف هاي سازماني. لازمه موفقیت آن است كه همه مديران به مهارت هاي اجتماعي و انساني مجهز باشند. به عبارت ديگر مديريت عبارت است از دستيابي به هدف هاي سازماني از طريق هدايت و رهبري ، بنابراين هر كسي حداقل در مراحل مشخصي از زندگي خود يك مدير است.
مهارت فني ـ توانايي به كار بردن دانش ـ روش ها ـ فنون و ابزار كه لازمه انجام وظايف خاص است و از طريق تجربه ـ تحصيل و كاروزي كسب ميشود،
مهارت انساني ـ توانائي و قدرت تشخيص در كار كردن با مردم و انجام دادن كار به وسيله آنها كه شامل درك و فهم و انگيزش و به كار بردن مديرت مؤثر است.
مهارت ادراكي ـ توانايي فهميدن پيچيدگي هاي سازمان و آگاهي از اين كه آيا خود شخص در خور شرايط سازمان عمل مي كند يا نه. اين آگاهي موجب مي شود كه مدير به جاي اين كه فقط بر مبناي هدف ها و نيازهاي گروه نزديك و بلافاصله خود عمل كند و اقدامات خودر ا بر هدف هاي سازمان استوار سازد.
امروزه تأكيد بر مهارت هاي انساني از اولويتهاي ويژهاي برخوردار است. گفته شده است كه در مديريت ، توانايي رفتار كردن با مردم بيشتر از هر نوع توانايي ديگر اهميت دارد. به موجب گزارش انجمن آمريكايي مديريت ، اكثر قريب به اتفاق 200 نفر از مديراني كه در يك بررسي پرسشي شركت كردند، بر اين رأي توافق داشتند كه مهمترين مهارت يك مدير ، توانايي در سازگاري و رفتار با مردم است. در اين بررسي ، مديران اين توانايي را حياتي تر از هوش، قاطعيت، دانش و معلومات، يا مهارت هاي شغلي درجه بندي كردند. پس اگر اين اعتقاد را داشته باشيم كه نقش هر مدير لايق، دورنگر و كاردان، تأمين بهداشت رواني كاركنان در سازمان مي باشد، سخني دور از انتظار نگفتهايم . درست مثل آن است كه مديران سازمان ها به اين وظيفه با احساس مسئوليت و تعمق بيشتري توجه كنند و علاقه خود را نسبت به فراگيري مفاهيم اوليه آن و كاربرد اصول و مفاهيم بهداشت رواني در محيط كار نشان دهند. بهداشت رواني در محيط كار يعني مقاومت در مقابل پيدايش پريشاني هاي رواني و اختلال هاي رفتاري در كاركنان سازمان و سالم سازي محيط و فضاي رواني كار به نحوي كه هدف هاي چند گانه زير تأمين شود:
مهمترين مهارت يك مدير ، توانايي در سازگاري و رفتار با مردم است
هيچ يك از كاركنان سازمان به دليل عوامل موجود، گرفتار اختلال رواني نشوند
هر يك از كاركنان از اينكه در سازمان به فعاليت خود اشتغال دارند احساس رضايت كنند و علاقهمند به ادامه كار در سازمان باشند.
هر يك از كاركنان سازمان نسبت به خود، رؤسا، مرئوسان و همگنان خود و به طور كلي نسبت به جهان اطراف خود و خاصه نسبت به جايگاه خود در سازمان احساس مثبتي داشته باشند
همه كاركنان سازمان قادر به ايجاد روابط مطلوب با مدير و محيط كار و عوامل موجود در آن باشند و بالاخره:
عليرغم مشكلاتي كه در داخل خانواده و در سازمان محل كار خود دارند، احساس خوشبختي كنند و از اين كه عضوي از آن سازمان هستند راضي و خشنود باشند
براي اين كه مديران بتوانند به نقش خود به عنوان تأمين كننده بهداشت رواني در محيط كار جامه عمل بپوشانند، بايد با مفاهيم اساسي و اوليه بهداشت رواني و اصول آن آشنا باشند. دليل اين كه از مديران خواسته مي شود تا با مفاهيم اساسي و اوليه بهداشت رواني آشنا باشند اين است كه در آنان مهارت هاي شناختي، هيجاني و كرداري خاص و لازم به وجود آيد و در نتيجه با كاركنان تحت نظارت خود مانند ديگر اعضاي خانواده خويش رفتار كنند و موجباتي را فراهم سازند تا هدف هاي ذيل تحقق پيدا كند
ايجاد آن چنان فرهنگ يا فضاي رواني در سازمان كه كاركنان گرفتار پريشاني رواني ناشي از محيط كار و عوامل درون سازماني نشوند
پيشگيري از پيدايش دشواري هاي ناشي از اختلال هاي رفتاري و پريشاني هاي رواني بعضي از كاركنان سازمان و به كارگيري توصيههاي متخصصان تشخيص و درمان بيماري هاي رواني در محيط كار.
ايجاد شرايطي كه كاركنان با اعتقاد قلبي و با صميميت براي خود و همكاران خويش احترام قايل باشند و اين گونه احساس احترام نسبت به خويشتن و ديگران را در رفتار و اعمال خود نيز آشكار سازند
دليل اين كه از مديران خواسته مي شود تا با مفاهيم اساسي و اوليه بهداشت رواني آشنا باشند اين است كه در آنان مهارت هاي شناختي، هيجاني و كرداري خاص و لازم به وجود آيد و در نتيجه با كاركنان تحت نظارت خود مانند ديگر اعضاي خانواده خويش رفتار كنند و موجباتي را فراهم سازند تا هدف هاي خاصي تحقق پيدا كند
از به كارگيري روش هاي مبتني بر زور و اجبار در محيط كار اجتناب ميكند و به خاطر دارد كه اگر كاركنان تحت نظارت او به دليل ترس و براي اجتناب از تنبيه كار كنند، گرفتار پريشاني هاي رواني محيط كار خود خواهند شد
ابتدا ميكوشد تا استعدادهاي بالقوه كاركنان تحت نظارت خود را بشناسد و سپس همه امكانات لازم براي رشد و شكوفايي اين استعدادها را در حد توان فراهم آورد.
با علاقه و صرف وقت ميكوشد تا دليل يا دلايل كم كاري ، غيبت از كار، بي حوصلگي و بي علاقگي به كار و ايجاد سوانح و حوادث كار را به دليل كم توجهي كاركنان تحت نظارت خود را بشناسد و از قضاوت هاي كوركورانه بپرهيزد.
به اين نكته مهم معتقد است كه لازمه كار مؤثر، برخورداري كاركنان از روحيه بالا و علاقه آنان به كار است.
از همه روش هاي انساني براي جلوگيري از ايجاد احساس حقارت و ناامني در كاركنان تحت نظارت خود استفاده ميكند
مهارت فني ـ توانايي به كار بردن دانش ـ روش ها ـ فنون و ابزار كه لازمه انجام وظايف خاص است و از طريق تجربه ـ تحصيل و كاروزي كسب ميشود،
مهارت انساني ـ توانائي و قدرت تشخيص در كار كردن با مردم و انجام دادن كار به وسيله آنها كه شامل درك و فهم و انگيزش و به كار بردن مديرت مؤثر است.
مهارت ادراكي ـ توانايي فهميدن پيچيدگي هاي سازمان و آگاهي از اين كه آيا خود شخص در خور شرايط سازمان عمل مي كند يا نه. اين آگاهي موجب مي شود كه مدير به جاي اين كه فقط بر مبناي هدف ها و نيازهاي گروه نزديك و بلافاصله خود عمل كند و اقدامات خودر ا بر هدف هاي سازمان استوار سازد.
امروزه تأكيد بر مهارت هاي انساني از اولويتهاي ويژهاي برخوردار است. گفته شده است كه در مديريت ، توانايي رفتار كردن با مردم بيشتر از هر نوع توانايي ديگر اهميت دارد. به موجب گزارش انجمن آمريكايي مديريت ، اكثر قريب به اتفاق 200 نفر از مديراني كه در يك بررسي پرسشي شركت كردند، بر اين رأي توافق داشتند كه مهمترين مهارت يك مدير ، توانايي در سازگاري و رفتار با مردم است. در اين بررسي ، مديران اين توانايي را حياتي تر از هوش، قاطعيت، دانش و معلومات، يا مهارت هاي شغلي درجه بندي كردند. پس اگر اين اعتقاد را داشته باشيم كه نقش هر مدير لايق، دورنگر و كاردان، تأمين بهداشت رواني كاركنان در سازمان مي باشد، سخني دور از انتظار نگفتهايم . درست مثل آن است كه مديران سازمان ها به اين وظيفه با احساس مسئوليت و تعمق بيشتري توجه كنند و علاقه خود را نسبت به فراگيري مفاهيم اوليه آن و كاربرد اصول و مفاهيم بهداشت رواني در محيط كار نشان دهند. بهداشت رواني در محيط كار يعني مقاومت در مقابل پيدايش پريشاني هاي رواني و اختلال هاي رفتاري در كاركنان سازمان و سالم سازي محيط و فضاي رواني كار به نحوي كه هدف هاي چند گانه زير تأمين شود:
مهمترين مهارت يك مدير ، توانايي در سازگاري و رفتار با مردم است
هيچ يك از كاركنان سازمان به دليل عوامل موجود، گرفتار اختلال رواني نشوند
هر يك از كاركنان از اينكه در سازمان به فعاليت خود اشتغال دارند احساس رضايت كنند و علاقهمند به ادامه كار در سازمان باشند.
هر يك از كاركنان سازمان نسبت به خود، رؤسا، مرئوسان و همگنان خود و به طور كلي نسبت به جهان اطراف خود و خاصه نسبت به جايگاه خود در سازمان احساس مثبتي داشته باشند
همه كاركنان سازمان قادر به ايجاد روابط مطلوب با مدير و محيط كار و عوامل موجود در آن باشند و بالاخره:
عليرغم مشكلاتي كه در داخل خانواده و در سازمان محل كار خود دارند، احساس خوشبختي كنند و از اين كه عضوي از آن سازمان هستند راضي و خشنود باشند
براي اين كه مديران بتوانند به نقش خود به عنوان تأمين كننده بهداشت رواني در محيط كار جامه عمل بپوشانند، بايد با مفاهيم اساسي و اوليه بهداشت رواني و اصول آن آشنا باشند. دليل اين كه از مديران خواسته مي شود تا با مفاهيم اساسي و اوليه بهداشت رواني آشنا باشند اين است كه در آنان مهارت هاي شناختي، هيجاني و كرداري خاص و لازم به وجود آيد و در نتيجه با كاركنان تحت نظارت خود مانند ديگر اعضاي خانواده خويش رفتار كنند و موجباتي را فراهم سازند تا هدف هاي ذيل تحقق پيدا كند
ايجاد آن چنان فرهنگ يا فضاي رواني در سازمان كه كاركنان گرفتار پريشاني رواني ناشي از محيط كار و عوامل درون سازماني نشوند
پيشگيري از پيدايش دشواري هاي ناشي از اختلال هاي رفتاري و پريشاني هاي رواني بعضي از كاركنان سازمان و به كارگيري توصيههاي متخصصان تشخيص و درمان بيماري هاي رواني در محيط كار.
ايجاد شرايطي كه كاركنان با اعتقاد قلبي و با صميميت براي خود و همكاران خويش احترام قايل باشند و اين گونه احساس احترام نسبت به خويشتن و ديگران را در رفتار و اعمال خود نيز آشكار سازند
دليل اين كه از مديران خواسته مي شود تا با مفاهيم اساسي و اوليه بهداشت رواني آشنا باشند اين است كه در آنان مهارت هاي شناختي، هيجاني و كرداري خاص و لازم به وجود آيد و در نتيجه با كاركنان تحت نظارت خود مانند ديگر اعضاي خانواده خويش رفتار كنند و موجباتي را فراهم سازند تا هدف هاي خاصي تحقق پيدا كند
از به كارگيري روش هاي مبتني بر زور و اجبار در محيط كار اجتناب ميكند و به خاطر دارد كه اگر كاركنان تحت نظارت او به دليل ترس و براي اجتناب از تنبيه كار كنند، گرفتار پريشاني هاي رواني محيط كار خود خواهند شد
ابتدا ميكوشد تا استعدادهاي بالقوه كاركنان تحت نظارت خود را بشناسد و سپس همه امكانات لازم براي رشد و شكوفايي اين استعدادها را در حد توان فراهم آورد.
با علاقه و صرف وقت ميكوشد تا دليل يا دلايل كم كاري ، غيبت از كار، بي حوصلگي و بي علاقگي به كار و ايجاد سوانح و حوادث كار را به دليل كم توجهي كاركنان تحت نظارت خود را بشناسد و از قضاوت هاي كوركورانه بپرهيزد.
به اين نكته مهم معتقد است كه لازمه كار مؤثر، برخورداري كاركنان از روحيه بالا و علاقه آنان به كار است.
از همه روش هاي انساني براي جلوگيري از ايجاد احساس حقارت و ناامني در كاركنان تحت نظارت خود استفاده ميكند