ترفند عاشقانه (خیلی تاثیر گذاره)(غم انگیز)

کاپلو

عضو جدید
کاربر ممتاز
مرد و زن جواني سوار بر موتور در دل شب مي راندند .آن ها عاشقانه ... يكديگر را دوست داشتند
زن جوان : يواش برو من مي ترسم
مرد جوان : نه اين جوري خيلي بهتره
زن جوان : خواهش ميكنم من خيلي مي ترسم
مرد جوان : خوب ، اما اول بايد بگويي كه دوست دارم
زن جوان : دوست دارم ، حالا ميشه يواشتر بروني
مرد جوان : مرا محكم بگير
زن جوان : خوب ، حالا مي شه يواش بري
مرد جوان : به شرط اين كه كلاه كاسكت مرا برداري و روي سر خودت بگزاري ، آخه نمي تونم راحت برونم اذيت مي كنه
روز بعد واقعه اي در روزنامه ثبت شده بود برخورد موتور سيكلت با ساختمان حادثه آفريد . در اين سانحه كه به دليل بريدن ترمز موتور سيكلت رخ داد يكي از دو سرنشين زنده ماند و ديگري در گذشت
مرد جوان از خالي شدن ترمز آگاهي يافته بود . پس بدون اينكه زن جوان را مطلع كند با ترفندي كلاه كاسكت خود را بر سر او گذاشت و خواست تا براي آخرين بار دوستت دارم را از زبان او بشنود و خودش رفت تا او زنده بماند.
 

mehdix622

عضو جدید
کاربر ممتاز
البته انان كه موتوررانده اند ميدانن كه اين مطلب فقط در خيالات واقعيت دارد چرا كه موتور با 10 روش ديگر بجز ترمز گرفتن توقف ميكند:D
 

mina.a.s

عضو جدید
البته انان كه موتوررانده اند ميدانن كه اين مطلب فقط در خيالات واقعيت دارد چرا كه موتور با 10 روش ديگر بجز ترمز گرفتن توقف ميكند:D

خب حالا میخواستی نگی؟
کلی تحت تاثیر قرار گرفته بودم
 

atish pare

عضو جدید
کاربر ممتاز
من الان کاملا تحت تأثیر...

































تحت تأثیر...


































تحت تأثیر تکراری بودن تاپیکتم! :D
 

esmaeili60

عضو جدید
کاربر ممتاز
مرد و زن جواني سوار بر موتور در دل شب مي راندند .آن ها عاشقانه ... يكديگر را دوست داشتند
زن جوان : يواش برو من مي ترسم
مرد جوان : نه اين جوري خيلي بهتره
زن جوان : خواهش ميكنم من خيلي مي ترسم
مرد جوان : خوب ، اما اول بايد بگويي كه دوست دارم
زن جوان : دوست دارم ، حالا ميشه يواشتر بروني
مرد جوان : مرا محكم بگير
زن جوان : خوب ، حالا مي شه يواش بري
مرد جوان : به شرط اين كه كلاه كاسكت مرا برداري و روي سر خودت بگزاري ، آخه نمي تونم راحت برونم اذيت مي كنه
روز بعد واقعه اي در روزنامه ثبت شده بود برخورد موتور سيكلت با ساختمان حادثه آفريد . در اين سانحه كه به دليل بريدن ترمز موتور سيكلت رخ داد يكي از دو سرنشين زنده ماند و ديگري در گذشت
مرد جوان از خالي شدن ترمز آگاهي يافته بود . پس بدون اينكه زن جوان را مطلع كند با ترفندي كلاه كاسكت خود را بر سر او گذاشت و خواست تا براي آخرين بار دوستت دارم را از زبان او بشنود و خودش رفت تا او زنده بماند.

اولا ترمز موتور سيكلت خالي نميشه و ميبره چون سيميه

درضمن با معكوس دنده و خابوندن گاز موضوعش حل ميشود

اين شبيه كليپ منصور بود و خيلي بد و ابتدايي و خواننده رو متاسفانه دست انداخته

براي نويسندگي بايد بيشتر دقت كني
 

mina.a.s

عضو جدید
اولا ترمز موتور سيكلت خالي نميشه و ميبره چون سيميه

درضمن با معكوس دنده و خابوندن گاز موضوعش حل ميشود

اين شبيه كليپ منصور بود و خيلي بد و ابتدايي و خواننده رو متاسفانه دست انداخته

براي نويسندگي بايد بيشتر دقت كني
شما هم؟؟؟؟؟؟
ممنون
 

hale a.a

عضو جدید
کاربر ممتاز
نه قشنگ بود
خيلي قشنگ بود
اخه من تازه امشب حس ميكنم عاشق شدم!
جو عاشقي گرفتتم!
 

hale a.a

عضو جدید
کاربر ممتاز
اخه اونم نه يه بار صدبار گفت دوست دارم....
گفت ميميرم برات...
و من باور كردم....
 

hale a.a

عضو جدید
کاربر ممتاز
من عشقشو باور كردم...
حسشو باور كردم...
كار اشتباهيه ميدونم...
ميدونم ته اين جاده بن بسته...
ولي باور كردم...
 

sariii

کاربر بیش فعال
آخییییییییییی.....خیلی قشنگ بود!
همین الان میرم عاشق میشم!البته نه......الان وقت بدیه!ارازل بیرونن...عاشقیو به فردا موکول میکنم!
 

کاپلو

عضو جدید
کاربر ممتاز
این که این داستان تخیلی هست که شکی در ان نیست.ولی این یک داستان بود تا عشق را نشون بده
 

forough gh

عضو جدید
مرد و زن جواني سوار بر موتور در دل شب مي راندند .آن ها عاشقانه ... يكديگر را دوست داشتند
زن جوان : يواش برو من مي ترسم
مرد جوان : نه اين جوري خيلي بهتره
زن جوان : خواهش ميكنم من خيلي مي ترسم
مرد جوان : خوب ، اما اول بايد بگويي كه دوست دارم
زن جوان : دوست دارم ، حالا ميشه يواشتر بروني
مرد جوان : مرا محكم بگير
زن جوان : خوب ، حالا مي شه يواش بري
مرد جوان : به شرط اين كه كلاه كاسكت مرا برداري و روي سر خودت بگزاري ، آخه نمي تونم راحت برونم اذيت مي كنه
روز بعد واقعه اي در روزنامه ثبت شده بود برخورد موتور سيكلت با ساختمان حادثه آفريد . در اين سانحه كه به دليل بريدن ترمز موتور سيكلت رخ داد يكي از دو سرنشين زنده ماند و ديگري در گذشت
مرد جوان از خالي شدن ترمز آگاهي يافته بود . پس بدون اينكه زن جوان را مطلع كند با ترفندي كلاه كاسكت خود را بر سر او گذاشت و خواست تا براي آخرين بار دوستت دارم را از زبان او بشنود و خودش رفت تا او زنده بماند.



dar man ke hich hesi eejad nakard ya bayad 2tash mimordan ya 2 tash zende mimondan 1kish zende bemune ke degh mikone.onjori 1 bar mimiri rahat mishi
 

tm-civil

عضو جدید
کاربر ممتاز
نه قشنگ بود
خيلي قشنگ بود
اخه من تازه امشب حس ميكنم عاشق شدم!
جو عاشقي گرفتتم!

ای وااااااااااای
نه تورو خدا....
زود برو یه استامینوفنی ... یه قرص ضد توهمی چیزی بخور..... ببین بیچاره میشیااااااااااا...... اینو از من بشنو....... اینو از طرف یه بچه درس خون که خرییت کرد و رفت عاشق شد بپذیر.... اینا رو به خاطر بامزه بازی نمیگم به خدا.... از رو دلسوزی میگم..... الان دو ساله حالم بده..... دیگه از شیرینی زده دل و رودمو قر و قاطی کرده..... به خدا از شکنجه عشق سخت تر وجود نداره
 

tm-civil

عضو جدید
کاربر ممتاز
اخه اونم نه يه بار صدبار گفت دوست دارم....
گفت ميميرم برات...
و من باور كردم....


من عشقشو باور كردم...
حسشو باور كردم...
كار اشتباهيه ميدونم...
ميدونم ته اين جاده بن بسته...
ولي باور كردم...


دوست من مراقب احساست باش!!
اینو بدون تو یه روح که بیشتر نداری
وقتی میخوای احساستو بدی به یکی باید در نظر داشته باشی که ناب ترین داراییتو میدی!!
 

Similar threads

بالا