تربیت در نهج البلاغه

*جیگر طلا*

عضو جدید
کاربر ممتاز
به نام خداوند بخشنده ی بخشایشگر
سلام عرض میکنم خدمت همه ی دوستان و اعضای محترم باشگاه
من فائزه هستم ۱۸ ساله
سال قبل برای شرکت در یک مسابقه یک تحقیق تخصصی البته با کمک پدرم انجام دادم که موضوعش تربیت و جامعه تربیت یافته از منظر امیرالمومنین علی (ع)بود
روی کارم خیلی زحمت کشیدم و وقت زیادی رو واسش صرف کردم که البته چند تا مقام هم آورد
تصمیم گرفتم که بخش هایی از این مقاله رو در اختیار دوستان بذارم و امیدوارم مفید باشه
فقط از همه ی دوستان خواهش میکنم اگه نظری در مورد این مقاله و بخش های مختلف اون دارن به خودم بگن و از بحث توی این تاپیک خواهشا خودداری بشه چون اصلا دلم نمیخواد این تاپیک حذف بشه شاید چند نفری باشن که ازش استفاده کنن.من آماده ی جواب دادن به هر نوع پرسش و ابهامی در مورد مقاله خودم هستم...بازم خواهشمندم از توهین و تحقیر و بحث در مورد این نوشته ها خودداری بشه
از لطف همه ی دوستان و خانوم آگاهدخت بسیار بسیار ممنونم
 
آخرین ویرایش:

*جیگر طلا*

عضو جدید
کاربر ممتاز
مقدمه

مقدمه

يكي از اهداف مهم دين اسلام تربيت و تزكيه‌ي انسان است. اهتمام دين اسلام به همه‌ي ابعاد وجودي انسان از جمله روح و جسم، فطرت و عقل و توجه ويژه‌ي آن به بلوغ فكري و رشد انسان و تربيت و تزكيه‌ي او و ارايه‌ي برنامه‌اي فراگير در زندگي اوست.
خداوند تزكيه را جزو اهداف اصلي بعثت پيامبر (صلی الله علیه وآله) خود بیان می نماید:هو الّذِی َبعث فِی اّلًّاُّمیِینَ رَسُولاً مِنهُمْ یَتلوا عَلَیهِمْ آیاتِهِ و یُزَکِیْهِمْ و یُعَلِمِهُمُ اْلکِتاب وَ الْحِکْمَة َواِنْ کانُو ا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلالٌ مُبِیْنِ (جمعه( 2 اوست که در میان مردم درس ناخوانده ، پیامبری از خودشان مبعوث کرد تا آیات الهی را بر آنان بخواند و آنها را رشد وپرورش داده (از آلودگی شرک و تفرقه پاک سازد)وکتاب آسمانی .وحکمت به آنان بیاموزد و همانا پیش از این در انحراف و گمراهی آشکار بودند
و انسان را موجودي توانا و مسئول در برابر اعمال خود مي‌داند. لذا با توجه به اين مسئوليت، تربيت بايد مايه‌ي ديني داشته باشد تا اهداف بعثت محقق گردد. كار عمده‌ي تربيت اين است كه آدمي را به ماهيت وجودي و هدف خلقت خود آگاه سازد، فضايل اخلاقي را در آن‌ها شكل بخشد و آدمي را ياري نمايد تا رذايل و كاستي‌هاي معنوي را در خود به حداقل برساند. تربيت نمود يافتن فضایل در رفتار است كه انسان را به سوي كمالات سير خواهد داد. مطالعه در آيات و روايات نشان مي‌دهد كه كمال نهايي در اسلام تعلق به دنيا و طبيعت مادي نداشته و متعلق به جهان ابدي است. اما اين كه مسير كمال و تعالي چگونه بايد پيموده شود، نياز به الگويي شايسته و هدايت كننده‌اي آگاه دارد كه خود به مرحله‌ي رشد و كمال رسيده باشد. لذا نگارنده در اين نوشته سعي نموده كه ديدگاه‌هاي تربيتي امير مؤمنان (علیه السلام) كه خود در دامان رسول خدا (صلی الله علیه وآله) و مكتب انسان ساز اسلام پرورش يافته و به مقام والاي انساني كه فوق تصور بشر است نائل شده را بياورد:«ای کمیل،پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله)را خدا تربیت کردوآن حضرت مرا تربیت نمود ومن نیزاهل ایمان را تربیت نموده وآداب پسندیده را به آنها یاد می دهم»(بحارالانوار،ج71،ص77) .البته اعتراف می کند كه از اقيانوس بيكران گفتار مولا (علیه السلام) گوهرهايي برگزيده كه در حد درك ضعيف و وسع اندك خود بوده است و از اين بحر عميق به اندازه‌ي رفع تشنگي خود چشيده است. اميد است كه مورد پذيرش حضرت حق قرار گيرد.
 
آخرین ویرایش:

*جیگر طلا*

عضو جدید
کاربر ممتاز
تربیت،اصول وثمره ی تربیت، الگو و نقش آن درتربیت

تربیت،اصول وثمره ی تربیت، الگو و نقش آن درتربیت



معناي لغوي و اصطلاحي تربيت
از نظر لغوي واژه ی تربيت از ریشه ی «رَبَوَ» وبه معناي فراهم آوردن موجبات فزونی وپرورش است. (باقری،صص53-52)
اما تربيت در اصطلاح «كوششي است که در آن افراد مسن تراجتماع انسانی یا آنهایی که بیشتررشد کرده اند با افراد کم رشد تر بر خورد می کنند تا رشد بیشتری در آنها به وجود آورند واز این راه به پیشرفت زندگی انسانی کمک کنند.»(جاهد،ص15)
تربيت به معناي ادب: واژه‌ي ادب تعبير ديگري از تربيت و حتي مترادف با آن است. دليل اين معنا هم در اين سخن اميرالمومنين (ع) به خوبي ديده مي‌شود: «هيچ بخششي از جانب پدر به فرزند، برتر از ادب و تربيت نيكو نيست.» (مستدرك وسايل ج 2، ص 15)
تربیت از دیدگاه غزالی:عبارت است از نوعی تدبیر نقش وباطن از طریق اعتدال بخشی تدریجی به قوا وتمایلات به وسیله معرفت،ریاضت واستمرار،برای نیل به انس وقرب الهی.(جاهد،1387 )
تربیت از دیدگاه پستالوزی:فرایندی است که در طی آن مربی،متربی را به گونه ای از زندگی رهنمون شود که با اقتضای فطرت او سازگار افتد و بر ارزشهای معنوی استوار شود.(جاهد،1387)
2-2نظر علامه محمد تقی جعفری در باره ی تربیت:
1-تربیت به آرامی وبه صورت سیر تکامل موثر می افتد:نتیجه تدریجی بودن تاثیرتربیت این است که« مدینه فاضله آنا ایجاد نمی کند،داروی سحر انگیزنمی دهد»وبا سرعت انجام نمی گیرد.
2-وعده های بی قید وشرط عرضه نمی دارد.یعنی تربیت که خود بهترین عامل نفی وعده های بی قید وشرط است نمی تواند مرتکب چنین امر نابکارانه ای شود.
3-تربیت مستلزم کوشش وانضباط است ویکی از شرایط به نتیجه رسیدن تربیت همین شرط است که هم برای مربی ضرورت دارد وهم برای متربی.به نظر می رسد که کوشش وانضباط،دو معلول یک علت اصلی هستند که عبارت است از جدی گرفتن امر تربیت از طرف مربی ومتربی برای به ثمر رساندن امر تربیت.
4-تربیت بشر رامتوجه امکانات خلاقه ی خود می کند،در اینکه تربیت در توجه انسان به استعدادهای خلاقه اش بسیار موثر است تردیدی وجود ندارد.( شرح نهج البلاغه ،ج17،صص17-15)


تربيت از نظر اسلام
«به رغم دامنه ی محدودی که کلمه ی تر بیت از (ر ب و)دارد،ماده ی (ر ب ب» واستعمال آن در ارتباط با انسان،فراخنای وسیعی از آیات قرآن را در بر گرفته است وچنین به نظر می آید که در بررسی آن چه به عنوان تر بیت اسلامی گفته می شود،باید این طریق را پیمود.
واژه‌ي تربيت از ريشه‌ي‌ ر‌ب‌ب به معناي زيادت و فزوني است و باعث به كمال رسيدن. اين مفهوم كه در صورت مضاعف ربّ مي‌شود، دو عنصر معنايي دارد: مالكيت و تدبير. پس رب به معناي مالك مدبر است. يعني هم صاحب است و هم تنظيم و تدبير امور در اختيار اوست. كه اين معنا اختصاص به خدا دارد.
براي معناي اول (صاحب بودن رب) حتي مشركان نيز در خالقيت خدا شكي نداشتند: اگر از مشركان بپرسي كه آفريننده‌ي آسمان‌ها و زمين كيست؟ بي ترديد مي‌گويند: الله. (لقمان /45) اما در مسأله‌ي تدبير بود كه رب‌هاي گوناگوني انتخاب مي‌كردند: (رب دريا، باران، آتش، و... ) و يا كساني خود را رب مي‌ناميدند: انا ربّكم الاعلي (نازعات 24). كه تلاش انبياء بر اين بوده تا نشان دهند كه ربوبيت و خالقيت انفكاك ناپذيرند و تنها خالق مي‌تواند ربّ باشد و تن دادن به ربوبيت غير از خدا به تفرقه مي‌انجامد أ اَربابٌ مُتَفَرِّقونَ خَيرٌ اَم الله الواحِد القَهّار) (یوسف39)«آيا خدايان پراكنده داشتن بهتر است يا خداي يگانه و بي رقيب را رب دانستن».
پس بهاي تن دادن به ربوبيت خدا، تن زودودن از هر كس و هر چيز است. حال با توجه به آن چه گفته شد، تربيت اسلامي را اين گونه مي‌توان تعريف كرد: «شناخت خدا به عنوان رب يگانه‌ي انسان و جهان و برگزيدن او به عنوان رب خويش و تن دادن به ربوبيت او و تن زدن از ربوبيت غير» (خسرو باقري صص -61-51)
 
آخرین ویرایش:

*جیگر طلا*

عضو جدید
کاربر ممتاز
تربيت از ديدگاه امام علي (علیه السلام)

تربيت از ديدگاه امام علي (علیه السلام)

در انديشه‌ي امام علي (علیه السلام)، جايگاه و نقش تربيت انسان بسيار بلند مرتبه است و انسان با نيروي خرد و تفكر به بزرگي مي‌رسد: «بزرگي به خرد و ادب است نه دارايي و دودمان» غرر حدیث 3873).
در انديشه‌ي امام (علیه السلام) انسان تربيت يافته شريف و بلندمرتبه است و هيچ چيز با اين شرافت برابري نمي‌كند آن چنان كه مي‌فرمايد: «نيكويي ادب بهتر از بزرگواري نسب است» (غرر، ج 2، ص 282)، و شرافت انساني با ادب و تربيت صحیح به دست می آید.امام علی(علیه السلام)معتقد است که بایددر تربیت افراد شتاب نمود و آن را بر هر كار ديگري مقدم داشت، زيرا ممكن است آداب و روشهاي زشت دل‌هاي پاك را آلوده سازد و تربيت را ناممكن كند. چنان كه خود در نامه تربيتي‌اش به فرزندش امام حسن مجتبي (علیه السلام) نوشت:« پس در تربيت تو شتاب كردم، پيش از آن كه دل تو سخت شود و عقل تو به چيز ديگري مشغول گردد» (نهج‌البلاغه، نامه 31). از اين رو توجه به تربيت در دوران كودكي كاملاً ضروري است.
با نگاهي به ديدگاه‌ها و سيره‌ي تربيتي امام علي (علیه السلام) آشكار مي‌شود كه در نظام تربيت اسلامي هدف نهايي از تربيت ،رسيدن به مقام اطاعت و عبوديت الهي است، هدف نهايي، تربيت انساني است كه مطيع پروردگار و تسليم در پيشگاه او باشد وبا این اطاعت وتسلیم بودن،پله های ترقی را گام به گام بپیماید وبه کمال مطلق برسد.که همان مقام قرب الهی است.
خواندن نماز، (شرح غرر، ج 4، ص 353)، تعليم قرآن (نامه 31)، تعليم دعا (بحارالانوار، ج 92، ص 179)، آشنایی باعلوم اهل بيت (وسايل الشيعه،ج15،ص197)، رعایت آداب معاشرت اجتماعی(حکمت10)،سکوت حکیمانه(نامه31)،پرهیز از سخنان بیهوده(حکمت123)،پرهیز ازحرص وطمع (حکمت267)، پرهیز از تکبر (خطبه192)، پرهیز از سستی و تنبلی (خطبه3)، دعوت به فراگیری علم (غرر6940)، دعوت به صبر (حکمت471)، دوری ازخشم(غرر7527)،رعايت آداب و سنن اسلامي،... ، كه امام (علیه السلام) بدانها پرداخته است، راه رسيدن به تربيت اسلامي را نشان مي‌دهند كه حضرت به پيروان خود آموخته تا بدين طريق به خداي خود ملحق شوند.
امام علي (علیه السلام) همه‌ي انسان‌ها را به تحصيل تربيت امر مي‌نمايد:«ای مردم!کار تربیت خود را خود بر عهده گیرید ونفس را از عادت هایی که به آن حرص دارد باز گردانید»(حکمت 359) زيرا فقط تربيت موجب بي‌نيازي از ديگران است .
کن ابن من شئت واکتسب ادبا یغنک محموده عن النسب
«فرزند هر كس مي‌خواهي باش، تربيت بياموز تا امتيازهاي علم و ادب از خويشاوندان بي‌نيازت كند» (ديوان اشعار، ص 68).
 
آخرین ویرایش:

*جیگر طلا*

عضو جدید
کاربر ممتاز
اصول تربيت از نگاه امام علي (علیه السلام)

اصول تربيت از نگاه امام علي (علیه السلام)

در منابع تربیتی باید اصول وقواعد فراگیر راکه در بر گیرنده ی چار چوب تربیتی است مد نظر قرار داد .رفتار و گفتار امام علي (علیه السلام) به عنوان نمونه‌هايي كامل از اين اصول مورد توجه است، به طور كلي با مراجعه به بيانات امام علي (علیه السلام) در نهج‌البلاغه مي‌توان به پنج اصل دست يافت كه در خصوص تربيت، به ويژه تربيت ديني از اهميت و جايگاه خاصي برخوردار است که در اين قسمت این پنج اصل را به طور خلاصه مورد بحث قرار مي‌دهيم.

اصل آخرت گرايي:

از جمله مفاهيمي كه در تربيت اسلامي مورد توجه قرار مي‌گيرد، ايجاد نوعي تقابل ميان دنيا و آخرت و تقدم آخرت به دنيا و فدا كردن آسايش فاني دنيا به قيمت رسيدن به سعادت جاودانه‌ي آخرت است «تُرِیْدُونَ عَرَضَ الدُنْیا وَاللهُ یُرِیْدُالاخِرَة»(شما متاع دنيا را مي‌خواهيد و خدا آخرت را مي‌خواهد، انفال 67). در نگاه تربيتي علي (علیه السلام) لزوم گزينش آخرت بر دنيا همواره مورد توجه قرار گرفته است: «بكوشيد از فرزندان آخرت باشيد نه دنيا» (خطبه 23).
در نگاه امام علی(علیه السلام)، راه دنيا و آخرت را با هم نمي‌توان رفت و همزمان طالب هر دو گشت و به هر دو رسيد. بهره‌مندان از دنيا آخرت را از دست مي‌دهند و پويندگان آخرت هرگز شيفته‌ي زرق و برق دنيا نمي‌شوند: «دنيا و آخرت دو دشمن متفاوت و دو راه جداي از يكديگرند. پس كسي كه دنيا را دوست داشته باشد و بر آن عشق ورزد از آخرت نفرت دارد و با آن دشمن است، آن دو به منزله‌ي مشرق و مغرب‌اند و رهرو به سوي هر كدام، به هر اندازه كه نزديك شود از ديگري دور خواهد شد و آن دو همواره به زيان يكديگرند» (حكمت، 103)
حضرت براي زدودن غبار غفلت از دل انسان‌ها و جلوگيري از غرق شدن در آمال و آرزوها و نشان دادن راه رستگاري، آنان را هشدار مي‌دهد كه: «قيامت پيش روي شما و مرگ در پشت سر شما را مي‌داند. سبكبار شويد تا برسيد، همانا آنان كه رفتند در انتظار رسيدن شمايند.» (خطبه‌ي 21) .علامه جعفری در ذیل این خطبه می گوید:«خاصیت اساسی روان آدمی، پرواز سریع به هدف اعلای زندگی است پروبال این مرغ ابد پرواز را نبندید...قانون لایزال تکامل این است: سبک شدن ورهایی از موقعیت پیشین وجهش به موقعیت بعدکه کامل تر وظریف ترودارای ابعاد سازنده ای بیشتر می باشد..پس منظورتوجه به هدف وغایت زندگی وورود به مجمع کاروانیان رو به کمال است که با تلاش وآگاهی صورت می گیرد.»(شرح نهج البلاغه،ج5،ص11)
البته منظور امام (علیه السلام) اين نيست كه انسان به كلي از دنيا دست بشويد و آن را رها سازد، بلكه تأكيد آن حضرت بر چشم پوشي از دنياي حرام است كه سزاوار ترك است وگرنه بهره‌گيري از نعمت‌ها و لذت‌هاي مشروع بستري براي دينداري و رسيدن به سعادت آخرت است و حضرت بارها به انسان‌ها توصيه مي‌كنند كه از متاع فاني دنيا براي سراي آخرت خود توشه برگيرند: «اگر مستمندي را ديدي كه توشه‌ات را تا قيامت مي‌برد و فردا كه به آن نياز داري به تو باز مي‌گرداند، كمك او را غنيمت شمار و زاد و توشه را بر دوش او بگذار و اگر قدرت مالي داري، بيشتر انفاق كن...» (نهج‌البلاغه، نامه 31).
تأثير تربيتي اين اصل اين است كه انسان به شناخت و آگاهي از عمق دنيا و آخرت دست يابد و به مرحله‌ي عمل در استفاده‌ي صحيح از دنيا جهت دستيابي به نعمت‌هاي جاويدان آخرت بكوشد، و اين شناخت و عمل در طول زندگي انسان تداوم داشته باشد. و اين فهم عميق موجب غفلت زدايي از انسان و سوق او به سوي توجه مستمر به واقعيت دنيا و آخرت مي‌شود. آگاهي انسان از واقعيت اين دو موجب مي‌شود كه انسان آمادگي لازم را براي اقدامات عملي در خود فراهم نمايد و ياد آخرت و فاني بودن دنيا را هميشه و همه جا در ياد خود زنده نگه دارد و خود را از غفلت برهاند.

اصل عمل گرايي و آرزوگريزي:

عمل و آرزو دو واژه‌اي هستند كه در مقابل هم قرار دارند. به اين معني كه عمل يك واقعيت و آرزو يك توهم است. و اگر كسي عملگرا باشد، هرگز خود را با آرزوهاي پوچ و واهي سرگرم نمي‌كند: «آگاه باشيد هم اكنون در روزگار آرزوهاييد كه مرگ را در پي دارد. پس هر كس در ايام آرزوها، پيش از فرا رسيدن مرگ، عمل نيكو انجام دهد، بهره‌مند خواهد شد و مرگ او را زياني نمي‌رساند و آن كس كه در روزهاي آرزوها، پيش از فرا رسيدن مرگ كوتاهي كند، زيانكار و مرگ او زيانبار است.» (خطبه‌ي 28).ودر خطبه ی 193 در ذکر ویژگی های متقین می فرماید:«پرهیز کار را می بینی که آرزویش نزدیک،لغزش هایش اندک،قلبش فروتن و...است.»
از ديد اميرالمومنين (علیه السلام) آرزو يعني عدم توجه به محدوديت‌هاي موجود و نيز غفلت از واقعيت دنيا و دل بستن به آن و فراموشي آخرت: «آرزوهاي طولاني آخرت را از ياد مي‌برد.» (خطبه 42). بنابراين آرزو منجر به فريب انسان مي‌شود و او را در غفلت فرو مي‌برد و عمل انسان را هوشيار مي‌كند و از سرگرداني نجات مي‌دهد، او را به محدوديت‌هايش آگاه مي‌سازد و مانع هر نوع خيال‌گرايي مي‌شود.
اين اصل در تربيت ديني ناظر به حاكم بودن واقع‌نگري در روند زندگي و پرهيز از خيال پردازي است، تأكيد بر عمل‌ و مداومت در آن به طور طبيعي موجب دوري از آرزوگرايي و خيال‌پردازي خواهد شد و ايجاد روحيه‌ي واقع بيني در انسان از جنبه‌ي عملگرا بودن و آرزوگريزي، رسيدن به درجات بالاي تربيت و رستگاري در هدايت را تضمين مي‌كند.

اصل اميدواري و يأس گريزي:

انسان جايز الخطاست و همواره در معرض ارتكاب گناه قرار دارد و با انجام يك گناه نبايد او را از قلمرو دين خارج ساخت، و نبايد از درگاه الهي مأيوس گردد، بلكه بايد توبه نمايد و با جبران گناه مزبور، امكان بازگشت به گناه را كلاً بر خود مسدود سازد. «ستايش خداوندي را سزاست كه كسي از رحمت او مأيوس نگردد و از نعمت‌هاي فراوان او بيرون نرود. خدايي كه از آمرزش او گنهكاري نااميد نگردد.» (خطبه‌ي 45).
جنبه‌ي تربيتي اين اصل در اين است كه روحيه‌ي اميدواري و يأس‌گريزي مستلزم عمل است. امام (علیه السلام) مي‌فرمايد: «پس هر كس به خدا اميدوار باشد، اميد او در كردارش آشكار شود.» (خطبه‌ي 160)، و توبه نمونه‌ي ديگري از عمل‌ است كه نشانگر روحيه‌ي اميدواري در آدمي است: «اين گونه نيست كه خداوند در توبه را بر بنده‌اي باز گذاشته باشد و در آموزش را بر او بسته باشد.» (حكمت 435). بنابراين جاي هيچ گونه شك نيست كه پرورش روحيه‌ي اميدواري در فرد سبب بروز عمل و اطاعت در وي مي‌شود. و اميدواري در عمل كردن، اهميت مي‌يابد و نه خيال و آرزو.

اصل پايداري و پرهيز از رفاه‌زدگي:

انسان يك سري نيازهاي مادي دارد كه با حيوانات مشترك است و براي زنده ماندن به آن‌ها نياز دارد. اما نبايد اين روحيه در انسان پديد آيد كه بايد به همه‌ي نيازهاي مادي و در سطح گسترده پاسخ مثبت داده شود و هيچ كمبودي در اين زمينه وجود نداشته باشد. و انسان‌ها حتماً و به هر قيمتي زندگي مرفه و بي‌دغدغه‌اي همراه با آسايش كامل داشته باشند. زيرا در اين صورت فقط به دنبال رفع نيازهاي مادي خواهند بود و در اين ميان چيزي به نام استقامت و صبر در برابر محروميت‌ها، براي او بي‌معني خواهد بود و در صورت محروميت، صبر و شكيبايي خود را از دست خواهند داد و براي رسيدن به مطامع مادي دچار حرص و طمع و تجاوز و گناه خواهند شد.
بنابراين انسان بايد براي رسيدن به كمال انسانيت خويش، همه‌ي خواسته‌هاي نفساني را پاسخ مثبت ندهد و خود را در حيات حيواني گرفتار نسازد. اصل پايداري به انسان مي‌آموزد كه در برابر مشكلات پايداري نموده و اراده‌ي خود را تقويت كند. تن‌پروري را كنار گذارد و در برابر خواهش‌هاي نفساني مقاومت نمايد.
امام علي (علیه السلام) در بسياري از كلمات در ارتباط با هدايت و موعظه، اقشار مختلف مردم را به استقامت و پايداري در برابر مشكلات و پرهيز از رفاه‌زدگي و تن‌پروري فرا مي‌خواند. زيرا رفاه به آرزو پروري و دنيا گرايي سوق پيدا مي‌كند. «من شما را به راه روشني بردم... آن كس كه استقامت كرد، به سوي بهشت شتافت و آن كس كه لغزيد در آتش سرنگون شد»(خطبه 119)، و نيز مي‌فرمايد: «همانا رسول خدا (صلی الله علیه وآله) مي‌فرمود: گرداگرد بهشت را دشواري‌ها و گرداگرد جهنم را هوس‌ها و شهرت‌ها گرفته است...» (خطبه 176).

اصل تواضع گرايي:

تواضع به معني فروتني و يك حالت خشوع و خضوع دروني است كه نشانه‌هاي آن در رفتار و كردار و گفتار آدمي آشكار مي‌شود. تواضع در برابر خدا و قوانين او از عالي‌ترين درجات تواضع است كه نشانه‌ي آن تسليم شدن در برابر فرمان‌هاي الهي و اطاعت از او مي‌باشد كه هدفش رسيدن به مقام قرب الهي است. در مقابل تواضع، تكبر است كه تكبر در برابر خدا، بزرگترين گناه و سركشي است و غرور و تكبر راه پذيرش هدايت را مسدود مي‌كند و سبب ايجاد مانعي بين فرد و عوامل تربيتي مي‌شود.
از ديدگاه علي (علیه السلام) تواضع در برابر خدا به عنوان محوري‌ترين بخش تواضع در نظر گرفته مي‌شود: «ستايش خداوندي را سزاست كه لباس عزت و بزرگي پوشيد و لعنت كرد آن كس را كه در آرزوي عزت و بزرگي با خدا به ستيزه برخيزد» (خطبه 192)، و در قالب عبادت چهره‌ي كامل خود را نشان مي‌دهد (خطبه 193)، و غرور و تكبر آفتي براي پندپذيري و رستگاري انسان محسوب مي‌شود: «ميان شما و پندپذيري پرده‌اي از غرور وجود دارد.» (حكمت 282)، كه نهايت تكبر،خودبزرگ‌بيني (حكمت 167)، خود برتربيني (نامه 53)،‌ خودپرستي (خطبه 192)، خودپسندي (نامه 53)، خودستايي (خطبه 5)، خودمحوري (خطبه 88)، و... است كه مورد نهي قرار گرفته‌اند: «....پس از آن چه خداوند نسبت به ابليس انجام داد، عبرت بگيريد، زيرا خداوند اعمال فراوان و كوشش‌هاي مداوم او را با تكبر، از بين برد. تاج تواضع و فروتني را بر سر نهيد و تكبر و خودپسندي را زير پا بگذاريد.» (خطبه 192).

نكات تربيتي اين اصل:

تواضع مستلزم پذيرش وجود نقص از جانب انسان است و تكبر، با پیش فرض انحصار بر امکانات وتواناییهای خویش راه عقل وبینش رادر جهت کسب توانمندی بیشتر از طریق دیگران مسدود می کند.از این رو ریشه ی تواضع تعقل ریشه ی تکبر غفلت است.در فرهنگ تربیتی اسلام،غرور وتکبر سبب ضلالت آدمی است.امری که در آغاز خلقت،سبب فریفته شدن شیطان وخود بزرگ بینی اوشد واو راازبارگاه الهی خارج ساخت.ازطرف دیگر تواضع وفروتنی سبب نزدیکی به سرچشمه ی هدایت وزندگی دربهشت است.امری که در جریان خلقت انسان،ملائکه مظهر کامل آن بودند.به هر میزان که روحیه تواضع در انسان پرورش یابد،امکان نیل به هدایت وقرب الهی بیشتر می شود وبه هر میزان که ویژگی تکبر وی را محدود سازد پافشاری بر ضلالت وگمراهی غیر قابل اجتناب است.

 
آخرین ویرایش:

*جیگر طلا*

عضو جدید
کاربر ممتاز
نقش الگوها در تربيت

نقش الگوها در تربيت

الگو در لغت به معناي معيار، طرح، سرمشق، نمونه، مثال، مدل و... آمده است (فرهنگ معین) .در حوزه‌ي تعليم و تربيت معناي اصطلاحي الگو با معناي لغوي آن كاملاً تطابق دارد و به طرح و نمونه يا مدلي از شكل يا اشياء يا موردي از رفتار اطلاق مي‌شود. در مورد انسان نيز به شخصيتي گفته مي‌شود كه به دليل دارا بودن برخي خصوصيات، شايسته تقليد است. (tebyan.net)

« تربيت آن گاه به بار مي‌نشيند كه اصول تربيتي آن در قالب شيوه‌هاي درستي به اجرا در آيد. يكي از اين شيوه‌ها الگو برداري است كه اين الگو هر چه مناسب‌تر و كامل‌تر باشد آدمي را در راه رسيدن به هدف بيشتر ياري مي‌رساند. از ديدگاه امير مؤمنان (علیه السلام) بهره‌گيري از اسوه‌هاي حسنه نقش مهمي در رشد و تعالي انسان ايفا مي‌كند: «به سيرت پيامبرتان اقتدا كنيد كه برترين سيرت است و به سنت او باشيد كه هدايت كننده‌ترين سنت‌هاست.» (خطبه 110).

و در خطبه‌اي ديگر امام (علیه السلام) خصوصياتي از الگوها را بيان مي‌دارد و تشنگان راه حقيقت را به سرچشمه‌هاي هدايت رهنمون مي‌گردد: «اي مردم چراغ دل را از شعله‌ي گفتار گويندگان با عمل روشن سازيد و ظرف‌هاي خويش را از آب زلال چشمه‌هايي كه از آلودگي پاك است، پر كنيد.» (خطبه 105). آن گاه حضرت، رسول خدا (صلی الله علیه وآله) را به عنوان الگويي كامل معرفي مي‌نمايد كه تمام افعال، رفتار، گفتار و منش او مي‌تواند سرمشق ديگران باشد: «براي تو بسنده است رسول خدا را مقتدا گرداني... پس به پيامبر پاكيزه و پاك خود اقتدا كن، كه راه و رسمش، سرمشقي است براي كسي كه بخواهد تأسي جويد، و انتسابي است براي كسي كه بخواهد منتسب گردد. و محبوب‌ترين بندگان نزد خدا كسي است كه رفتار پيامبر (صلی الله علیه وآله) را سرمشق كند و به دنبال او رود.» (خطبه 110).

و در بياني ديگر مي‌فرمايند: «به خاندان پيامبرتان بنگريد، بدان سو كه مي‌روند برويد، و پي آنان را بگيريد كه هرگز شما را از راه رستگاري بيرون نخواهند كرد و به هلاكتتان باز نخواهند آورد. اگر ايستادند، بايستيد و اگر برخاستند برخيزيد.» (خطبه 97)»(دلشاد تهرانی ،صص58-43).
 
آخرین ویرایش:

*جیگر طلا*

عضو جدید
کاربر ممتاز
ويژگي‌هاي الگو از ديدگاه امام علي (علیه السلام)

ويژگي‌هاي الگو از ديدگاه امام علي (علیه السلام)

با توجه به مطالب گفته شده در اين بحث و با سير در گفتارهاي امام علي (ع)، مي‌توان ويژگي‌هايي را براي الگو معين كرداز جمله:
داشتن اخلاق نيك:

«محمداًصلی الله علیه وآله...أطهَرَ المُطَهَّرينَ شِيمَةً وَ أجوَدَ المُستَمطِرينَ دِيمَةً»«پيامبر (ص) اخلاقش از همه‌ي پاكان پاكتر و باران كرمش از هر چيزي بادوام‌تر بود.» (خطبه 105)
ساده‌زيستي:

«إنَّ اللهَ فَرَضَ عَلي أئِمَّة العَدلِ إن يُقَدِّروا أنفُسَهُم بِضَعفَةِ النّاس، كيلا يَتَبَيَّغَ بِالفَقيرِ فَقرُهُ» .«خداي متعال بر پيشوايان دادگر واجب كرده كه خود را با مردم ناتوان برابر نهند تا مستمندي، تنگدست را پريشان و نگران نسازد.» (خطبه 209).

مؤدب بودن:

«مَن نَصَبَ نَفسَهُ لِلنّاسِ إماماً فَليَبدَأ بِتَعليمِ نَفسِهِ قَبلَ تَعليمِ غَيرِه. «آن كه خود را پيشواي مردم سازد، پيش از تعليم ديگري بايد به ادب كردن خويش بپردازد.(حکمت43)
شجاع بودن:

«كُنّا إذا أحمَرَّ البأس ُ أتَّقينا بِرَسولِ الله (ص) فَلَم يَكُن أحَدٌ مِنّا أقرَب َ إلي العَدُوِّ مِنهُ. هرگاه آتش جنگ شعله مي‌كشيد، ما به رسول خدا (ص) پناه مي‌برديم، كه در آن لحظه كسي از ما همانند پيامبر (صلی الله علیه وآله) به دشمن نزديك‌تر نبود.» (حكمت‌هاي شگفتی آور،شماره 9)
عمل به گفتار:

«أيُّها النّاسُ إنّي وَالله ِ ما أحُثُّكُم عَلي طاعَةٍ إلّا وَ أسبَقكُم إلَيها وَ لا أنهاكُم عَن مَعصِيَةٍ إلاّ وَ أتَناهي قَبلَكُم عَنها. اي مردم، من شما را به طاعتي بر نمي‌انگيزم جز آن كه خود، پيش از شما به گذاردن آن بر مي‌خيزم و شما را از معصيتي باز نمي‌دارم جز آن كه پيش از شما آن را فرو مي‌گذارم.» (خطبه 175).

تواضع و فروتنی:

یکی دیگر از ویژگی های الگو تواضع وفروتنی در برابر مردم ودوری از کبر و غروراست: «وَ لَقَد كانَ (ص) يَأكُلُ عَلي الأرضِ وَ یَجلِسُ جِلسَةَ العَبد وَ يَخصِفُ بِيَدِهِ نَعلَهُ وَ يَرقَعُ بِيَدِهِ ثوبَهُ وَ يَركَبُ الحِمارَ العارِيَ وَ يَردِفُ خَلفَهُ . پیامبر اکرم(ص)روی زمین می نشست وغذا می خورد وبا تواضع همچون بردگان جلوس می کرد وبا دست خویش کفش ولباسش را وصله می کرد بر مرکب برهنه سوار می شد،حتی کسی را پشت سر خویش سوار می کرد.»(خطبه160)
عدم دلبستگی به مادیات:

رسول خدا (صلی الله علیه وآله) حتی در زمانی که به قدرت رسید وغنایم فروانی در اختیارش قرار گرفت زندگی بسیار ساده وفقیرانه وزاهدانه ای داشت ودر ضمن در اختیار داشتن امکانات به زندگی مرفه تمایلی نداشت :«او به اندازه ی نیاز از دنیا بهره گرفت و هر گز تمایلی به آن نشان نداد .اندامش از همه ی مردم لاغر تر وشکمش از همه گرسنه تر بود.دنیا(از سوی خدا)به او عرضه شد ولی آن را نپذیرفت....»(خطبه160)
تسلیم بودن در برابر پروردگار:

هر چه را خدا دوست می داشت او هم دوست داشت وهر آنچه را که خدا دشمن می داشت او هم دشمن می داشت وگرد آن نمی گشت ،محبان خدا محبوب او بودند:«وچون دانست خدا چه چیزی را دشمن می دارد آن را دشمن داشت ،وچیزی را که خدا خوار شمرده خوار انگاشت ،
چیزی را که خدا کوچک شمرده ،کوچک و ناچیز می دانست....»
(خطبه 160)

ابوذر، يك الگوي كامل براي تربيت

امام علي (علیه السلام) يك الگوي كامل از انسان والا را در حكمت 289 نهج‌البلاغه معرفي مي‌كند كه مي‌تواند در زندگي انسان‌ها به عنوان سرمشق كامل قرار گيرد. امام (علیه السلام) در وصف ابوذر فرمود:
«در گذشته برادري داشتم كه در چشم من بزرگ مقدار بود، چون:
- دنياي حرام در چشم او بي‌ارزش مي‌نمود،
- از شكم‌بارگي دور بود،
- پس آن چه را نمي‌يافت، آرزو نمي‌كرد،
- و آنچه را مي‌يافت زياده روي نداشت،
- در بيشتر عمرش ساكت بود، اما گاهي كه لب به سخن مي‌گشود بر ديگر سخنوران برتري داشت و تشنگي پرسش كنندگان را فرو مي‌نشاند،
- به ظاهر ناتوان و مستضعف مي‌نمود، اما در برخورد جدي چونان شير بيشه مي‌خروشيد، يا چون مار بياباني به حركت در مي‌آمد،
- تا پيش قاضي نمي‌رفت، دليلي مطرح نمي‌كرد و كسي را عذري داشت سرزنش نمي‌كرد، تا آن كه عذر او را مي‌شنيد،
- از درد شكوه نمي‌كرد مگر پس از تندرستي و بهبودي،
- آنچه عمل مي‌كرد مي‌گفت و بدانچه عمل نمي‌كرد چيزي نمي‌گفت،
- اگر در سخن گفتن بر او پيشي مي‌گرفتند، در سكوت مغلوب نمي‌گرديد،
- بر شنيدن بيشتر از سخن گفتن حريص بود،
- اگر بر سر دوراهي دو كار قرار مي‌گرفت مي‌انديشيد كه كدام يك با خواسته‌‌ي نفس نزديك‌تر است، با آن مخالفت مي‌كرد.
پس بر شما باد، روي آوردن به اين گونه از ارزش‌هاي اخلاقي، و با يكديگر در كسب آن‌ها رقابت كنيد و اگر نتوانستيد بدانيد كه به دست آوردن برخي از آن ارزش‌هاي اخلاقي بهتر از رها كردن همه‌ي آن‌هاست.»
 
آخرین ویرایش:

*جیگر طلا*

عضو جدید
کاربر ممتاز
تقوا چيست؟

تقوا چيست؟

در فرهنگ معین،تقوا به معنی پرهیز کاری،ترسکاری واطاعت از خدا آمده است.
تقوا از ماده‌ي َوقَي به معني خود نگهداري است. اين كه انسان در يك حالي باشد كه بتواند خود را نگهداري كند. به معناي حفظ و صيانت و نگهداري است.

تقوا يعني پاكي، علي (علیه السلام) تصريح مي‌كند كه تقوا چيزي است كه پرهيز از محرمات الهي همچنين ترس از خدا، از لوازم و آثار آن است. پس در اين منطق تقوا نه عين پرهيز است و نه عين ترس از خدا، بلكه نيرويي است روحي و مقدس كه اين امور را به دنبال خود دارد. تقوا نيرويي است روحي، نيرويي مقدس و متعالي كه منشأ كشش‌ها و گريزها مي‌گردد، كشش به سوي ارزش‌هاي معنوي و فوق حيواني و گريز از پستي‌ها و آلودگي‌هاي مادي.
«گناهان افسار غرایز حیوانی را از دست گنهکاران می گیرند وتقوی زمام غرایز را به دست می گیرد .آن یکی در بادیه ی بی سر وته وتاریک حوادث زندگی رو به سیه چال سقوط می تازد ،این یکی با هشیاری و اختیار ومالکیت به خود در رویدادهای منظم حیات رو به هدف اعلای حیات گام بر می دارد.» (علامه جعفری،ج3،ص255)


از نظر نهج‌البلاغه تقوا حالتي است كه به روح انسان شخصيت و قدرت مي‌دهد و آدمي را مسلط بر خويشتن و مالك خود مي‌نمايد. مفهوم تقوا در نهج‌البلاغه مترادف با مفهوم پرهيز حتي به مفهوم منطقي آن نيست. تقوا در نهج‌البلاغه نيرويي است كه بر اثر تمرين‌هاي زياد پديد مي‌آيد و پرهيزهاي معقول و منطقي از يك طرف سبب و مقدمه‌ي پديد آمدن اين حالت دروني است و از طرف ديگر معلول و نتيجه‌ي آن است و از لوازم آن به شمار مي‌رود.» (ذکریایی،ص 192).
 
آخرین ویرایش:

*جیگر طلا*

عضو جدید
کاربر ممتاز
تقوا چه رابطه‌اي با تربيت دارد؟

تقوا چه رابطه‌اي با تربيت دارد؟

در تعريف تربيت بيان شد كه تربيت، ايجاد دگرگوني مطلوب در فرد براي رشد و رسيدن به كمال و همچنين مراقبت از او در اين مسير مي‌باشد. حال مراقبت در رسيدن به كمال چگونه و از چه راهي صورت مي‌گيرد مسأله‌ي مهمي است. كدام نيرويي قادر به مراقبت از انسان است تا به كمال برسد؟ كدام قدرت خارجي قادر به كنترل درون و نيات فرد و خلوت‌هاي اوست؟ چه نيرويي چشم را از ديدن حرام منع مي‌كند؟ گوش را از استماع اصوات ناروا باز مي‌دارد؟ و زبان را از اقوال ناپسند بر حذر مي‌دارد؟ دست و پا را از افعال زشت منع مي‌كند؟ و... انسان را در سرماي سخت زمستان براي عبادت از خواب خوش بيدار مي‌سازد و در گرماي تابستان براي روزه‌داري از خوردن و نوشيدن باز مي‌دارد؟ آري اين نيروي پر رمز و راز تقواست. تقوا يعني پاك كردن چشم از آن چه نبايد ديد، پاك كردن گوش از آن چه نبايد شنيد، پاك كردن دست و پا اين كه راه كسي را نبندند. هميشه مراقب باشد تا بیراهه نرود، سختي‌ها را تحمل كند، گرد مفاسد نگردد، انجام همه‌ي اين‌ها تربيت است و تقوا يكي از مهم‌ترين عوامل تربيت است. اگر داشتن فضايل اخلاقي و حفظ ارزش‌ها تربيت است، به قول امام علي (علیه السلام): اَلتَُقی رَييْسُ الًأخْلاقِ«تقوا در رأس همه‌ي ارزش‌هاي اخلاقي است.» (حكمت، 410).

از نظر اسلام تعليم و اصلاح ديگران تربيت كردن است، اما كسي مي‌تواند اين مهم را بر عهده گيرد كه ابتدا خود را تأديب كند و باتقوا سازد. امام علي (علیه السلام) در اين رابطه مي‌فرمايد: «كسي كه خود را رهبر مردم قرار داد بايد پيش از آن كه به تعليم ديگران بپردازد، خود را بسازد و پيش از آن كه به گفتار تربيت كند با كردار تعليم دهد، زيرا آن كس كه خود را تعليم دهد و ادب كند، سزاوارتر به تعظيم است از آن كه ديگري را تعليم دهد و ادب بياموزد.» (نهج‌البلاغه، حكمت 73).
«کلام امام در اینجا ،هم رییس حکومت را شامل می شود وهم تمام کسانی را که به نوعی ارشاد و هدایت مردم را بر عهده دارند.این جمله اشاره به یک واقعیت مسلم عقلانی است که تا انسان خودش چیزی را نداشته باشد نمی تواند به دیگران اهدا کند.

خشک ابری که بود زآب تهی
کی شود منصب او آب دهی​

اضافه بر این مردم سخنان کسی را که به گفتار خود پایبند وآثارش در زندگی او نمایان نیست،هر گز نمی پذیرند وبه خود می گویند :اگر او این سخنان را باور می داشت ،نخست خودش به آن عمل می کرد.پس هر گاه انسان نخست به تعلیم وتأدیب خویشتن پردازد،تأثیر سخنانش بیشتر وعمیق تر است در حالی که اگر کسی تنها به تأدیب مردم پردازدو از خویش غافل بماند روزی فرا می رسد که مردم از این امر آگاه می شوند واز او روی بر می گردانند.واز برخی روایات استفاده می شود که این کار از نشانه ی منافقان است که انسان دیگران را به نیکی ها وترک بدی ها دعوت نماید و خود به این اندرز عمل نکند....»(مکارم شیرازی، ج12،ص439-438)

از اين بيانات بر مي‌آيد كه لازمه‌ي تربيت و تأديب، خودسازي است و خودسازي با بهره‌گيري از تقوا امكان‌پذير است. پس تقوا اساس تمام كمالات و ترقيّات معنوي انسان است و اگر هدف تربيت پيمودن صراط مستقيم و در نهايت رسيدن به مقام قرب الهي است، اساس آن تقوا است.
 
آخرین ویرایش:

Similar threads

بالا