تاپیک مشاوره: چگونه ضربه ای را که از تصور علاقه یک نفرپیدا شد خاتمه دهم

آوای علم

مدیر تالار مشاوره
مدیر تالار
باسلام به همه دوستان گرامی

باردیگر با بحث مشاوره ای پیرامون مشکلات کاربران منتظر نظرات شما هستیم

یکی از دوستان عزیز این سایت دچار مسئله ای است که امیدوارم با نظرات وپاسخ های شما مسئله ایشون حل شود

طرح مسئله به گفته ایشان
یک مدت به فردی علاقه مند بودم وعلی رغم علاقه زیاد هیچ وقت این موضوع مطرح نکردم وبه روی خود نمی اوردم طوری شده بود که با توجه به رفتار طرف مقابلم سعی کردم او را فراموش کنم بعد از مدتی ان اقا رفتارهایی از خودش نشان داد که
نشانگر علاقه ایشون بود اما با وجود این رفتار بعد از مدتی با یک فرد دیگر ازدواج کرد از ان به بعد رفتارش که حتی با پدر من صمیم بود تغییر کرد هر جایی من حضور داشتم او حضور پیدا نمی کرد وکلا تغییر کرد
حال من به عنوان یک دختر خیلی از جانب ایشون ضربه خوردم از طرفی علاقه زیاد به ایشون دارم واز اینکه مدام سعی کنم فراموشش کنم خسته شدم
از طرفی من هم یک خانم هستم ونمی خواهم همسر ش ا ز علاقه من چیزی متوجه شود
ودچار سر در گمی شدم واز طرفی ضربه ای که خوردم مرا افسرده ومایوس کرده است.


خوب با توجه به مشکل این کاربر عزیز بدون پست های اضافی واسپم وبا رعایت احترام نظرات خود را بیان کنید

موفق باشید باتشکر
 
آخرین ویرایش:

13654242

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
فکری که به نظر من میرسه اینه ....اول به این فکر کن اگه دختری نسبت به شوهر ایندت همچین فکری داشته باشه تو چه احساس بدی بهت دست میده پس از شوهر مردم چشم بپوش ..دوم این که به کار های جانبی خودت رو مشغول کن ..سوم این که ضعفهای طرف رو جلو چشم خودت بزرگ کن و همش وقتی احساس خوبی نسبت به اون داشتی سریع ضعفاش رو به یاد بیار ..چهارم گذشت زمان همه چیز رو حل میکنه به خصوص که حرف از خاستگارهای جدید میشه . .پنجم تا داره میاد تو ذهنت حواس خودت رو پرت کن مثلا برو تو جمع بشین و با اونا حرف بزن و سعی کن مدتی کمتر تنها باشی تا ذهنت طرفش نره ..و ششم تفریحات سالم ... هفتم ومهمتر از همه یاد خدا رو تو دلت زنده کن تا عشق زمینی خود به خود در حاشیه قرار بگیره و از معصومین بخواه برات دعا کنن ..به خصوص در زمانهایی که یه حالی بهت دست میده از فرصت استفاده کن و سیم رو وصل کن ....ضمنا اون پسر خیلی فهمیده برخورد کرده چون میخواد اذیت نشی فاصله میگیره تا راحت فراموشش کنی ..
 

zeinab68

عضو جدید
کاربر ممتاز
منم فکر می کنم وجود یه عشقه دیگه که به مراحل بالاتر برسه .. کمک کننده و نجات دهنده است ...

چیزی که میتونه کمک کنه به ایشون ازدواج هست .
 

asaly

عضو جدید
کاربر ممتاز
به نظر منم يه عشق ديگه خيلي كمكت ميكنه ولي اگه واسه ازدواج ميخواي اول سعي كن اونو از ذهنت پاك كني. پاك كه نه چون اصلا امكان نداره ولي ميتوني كم رنگش كني. براي اينكار نزار تنها بموني سر خودتو گرم كن. از خدا خيلي كمك بخواه و مطمئن باش كمكت ميكنه.;)
 

"Amir masoud"

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
موافق نیستم....ازدواج به تنهایی دردی از ایشون دوا نمیکنه.... و چه بسا یک ازدواج نا آگاهانه میتونه ضربه روحی شدید تری به ایشون بزنه....ایشون باید در ابتدا مهر

معشوقه از دست رفته را از دلش بیرون کنه..... و یک حس عادی نسبت به ایشون پیدا کنه.... این امر هم فقط گذر زمان و دوری از خیالات و خاطرات گذشته زودتر و

سریع تر به وقوع میپیونده..


با تشکر: امیر مسعود
 

zeinab68

عضو جدید
کاربر ممتاز
موافق نیستم....ازدواج به تنهایی دردی از ایشون دوا نمیکنه.... و چه بسا یک ازدواج نا آگاهانه میتونه ضربه روحی شدید تری به ایشون بزنه....ایشون باید در ابتدا مهر

ایشون را از دلش بیرون کنه..... و یک حس عادی نسبت به ایشون پیدا کنه.... این امر هم فقط گذر زمان و دوری از خیالات و خاطرات گذشته زودتر و سریع تر به وقوع

میپیونده..


با تشکر: امیر مسعود

خوب امیر .. شاید با یه عشقه دیگه بتونه راحت تر فراموش کنه ...
 

masoumeh_f

عضو جدید
کاربر ممتاز
باید بخان که فراموش کنن ، البته نه با جایگزینی کسی به جای اون اقا ! خودشون باور کنن که رفته و باید زندگی رو جور دیگه بسازن .
 

13654242

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
باید این دختر خانوم وارد رابطه عاطفی دیگری بشه تا قبلی رو فراموش کنه
البته من با رفیقمون تا حدودی موافقم .ولی اعتقاد دارم با عشق کسی دیگه نمیشه تو خونه کس دیگه رفت پس باید تا میتونه این احساس رو کم کنه تا روحش رو بتونه در اختیار شوهرش بزاره ..با رابطه عاطفی مثل دوست پسر دوست دختری هم شدیدا مخالفم چون اسیب جبران ناپذیر (مخصوصا عاطفی ) برا دو طرف داره ..به خصوص برا این خواهرمون که فقط احساس کرده طرف دوستش داره اینقدر بهش علاقه پیدا کرده اگه تو همچین روابطی قرار بگیره و یه پسری بیاد بگه دوستت دارم و براش فیلم بازی کنه احتمالا بد جوری به اون پسر دل میده و اگه اون پسر بره با کس دیگه ازدواج کنه که خیلی هم اتفاق میفته احتمالا این ابجی ما کلا داغون میشه و این بار به دلیل این که شکست عشقی دومشه ضربه شدید تر میشه و دیگه به احتمال قوی به هیچ پسری نمیتونه اعتماد کنه ..باید به خودش فرصت بده این اتفاقات زیاد میفته و البته زمان هم خیلی چیزها رو حل میکنه ..
 

garshasbi-m

عضو جدید
بادرود
من با پاسخ جناب امیر مسعود موافقم ازدواج فقط کار رو بدتر میکنه ، من مواردی رو دیدم که اینکار رو کردن و این ازدواج فقط باعث شده که زن شوهرش رو با عشقش مقایسه کنه و از شوهرش بیشتر بیزار بشه
فکر میکنم اول باید این عشق رو از سرشون بیرون کرد
اینکه بهش فکر نکنن کار درستیه ولی شرایطی داره
باید سعی کنند خودشون رو بیشتر سرگرم کنن و تا جایی که میتونن وقتشون رو پر کنن ، به قول قدیمیا شیطون برای دستای بیکار کار میتراشه ولی اگر مشغول باشن و وقتشون پر باشه کمتر فکر میکنن ، باید سعی کنن تو محیطهای شلوغ و باشن و تا جایی که میتونن از تنهایی دوری کنن ، البته این کارها احتمالا برای خانمها دشوارتر باشه ولی فکر میکنم بهترین راه هست ، اگه میتونن سرشون رو به ورزش ، کلاسهای آموزشی ، و یا هرچیز دیگه ای که خودشون بهتر میدونن و کمتر به فکر اون بنده خدا میندازتشون گرم کنن ، و البته هر وسیله ای رو که باعث میشه خاطره اون بنده خدا رو به یاد بیارن از جلوی چشمشون دور کنن ، اگه بتونن اینجوری فکرشون رو به سمت دیگه ای سوق بدن اونوقت میشه با یه رابطه جدید رابطه قدیم رو کاملا از ذهنشون پاک کنن
البته یه چیز دیگه هم میتونه تاثیر بذاره و اون اینکه هر وقت به عشقشون فکر میکنن سعی کنن نقاط ضعف و معایبش رو به یاد بیارن که البته این هم کار سختیه
امیدوارم موفق بشن
:gol:
 

*Chakavak*

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
فکری که به نظر من میرسه اینه ....اول به این فکر کن اگه دختری نسبت به شوهر ایندت همچین فکری داشته باشه تو چه احساس بدی بهت دست میده پس از شوهر مردم چشم بپوش ..دوم این که به کار های جانبی خودت رو مشغول کن ..سوم این که ضعفهای طرف رو جلو چشم خودت بزرگ کن و همش وقتی احساس خوبی نسبت به اون داشتی سریع ضعفاش رو به یاد بیار ..چهارم گذشت زمان همه چیز رو حل میکنه به خصوص که حرف از خاستگارهای جدید میشه . .پنجم تا داره میاد تو ذهنت حواس خودت رو پرت کن مثلا برو تو جمع بشین و با اونا حرف بزن و سعی کن مدتی کمتر تنها باشی تا ذهنت طرفش نره ..و ششم تفریحات سالم ... هفتم ومهمتر از همه یاد خدا رو تو دلت زنده کن تا عشق زمینی خود به خود در حاشیه قرار بگیره و از معصومین بخواه برات دعا کنن ..به خصوص در زمانهایی که یه حالی بهت دست میده از فرصت استفاده کن و سیم رو وصل کن ....ضمنا اون پسر خیلی فهمیده برخورد کرده چون میخواد اذیت نشی فاصله میگیره تا راحت فراموشش کنی ..


سلام دوست عزیز
اینکه میگین باید این خانم خودشو جای همسر اون آقا بذاره ، که با توجه صحبتهاشون ظاهرا این مساله رو در نظر گرفتن و این کارو کردن.
اما با این نظرتون منم موافقم و معتقدم تا زمانی که این مساله کاملا تموم نشده، نباید به هیچ عنوان وارد هیچ رابطه دیگه ای بشن، این کار حتی اگه ضربه ای نزنه سودی هم نداره.

 

Schneider

مدیر بازنشسته
عشق ویران میکنه و میره
میره و تو میمونی
تو میمونی و تصور اینکه 4سال گذشته
اونم رفته
پس حتما دیگه فراموشش کردم
پس چون الان نیستش...چون الان راحت میخندم.....چون الان معقول بنظر میرسم.....چون با یچیزی از خاک میشه دقایقی جدا شم
پس همه چی سر جاشه
اما اشتباهه
هیچوقت دیگه انتهای جمله هات نقطه نداره
 

*Chakavak*

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
به نظر من این خانم اول باید بپذیره که علاقه ای در کار نبوده ،
مرحله بعد باید باور کنه همه چی تموم شده و واقعا بخواد تا بتونه طرف رو فراموش کنه، اما چه جوریشو دیگه نمی دونم:redface:
 

zeinab68

عضو جدید
کاربر ممتاز
خیلی سخته فراموش کردن ....

شاید هیچ وقت نتونه فراموش کنه ... فقط احساساتش کمرنگ بشه .
 

S.P.R

عضو جدید
اومده بودم باشگاه که همین مشکلمو بگم که این تاپیک و دیدم

من الان تازه اول این راه هستم

خیلی سخته،خیلی

مخصوصا اگه تو اونی باشی که گذشت کرده باشی و کنار کشیده باشی

طرف مقابلم وقتی همه چیزو فهمید تنهام نذاشت و مثل یک برادر مهربون پیشم موند و برام برادری کرد

اما حالا بخاطر اینکه داره آیندش خراب میشه مجبورم که کنار بکشم و تظاهر کنم که فراموشش کردم

اماحالا با این وابستگی باید چیکار کنم

مهر و محبتی که 10 ماه روز به روز،قطره قطره به جون آدم ریخته شده باشه،چقد طول میکشه تا بیرون بره؟

بدیش اینه که نتونی دردتو به کسی بگی

کسی نباشه که سرتو بذاری رو شونه هاش و گریه کنی
 

lady bayat

عضو جدید
اومده بودم باشگاه که همین مشکلمو بگم که این تاپیک و دیدم

من الان تازه اول این راه هستم

خیلی سخته،خیلی

مخصوصا اگه تو اونی باشی که گذشت کرده باشی و کنار کشیده باشی

طرف مقابلم وقتی همه چیزو فهمید تنهام نذاشت و مثل یک برادر مهربون پیشم موند و برام برادری کرد

اما حالا بخاطر اینکه داره آیندش خراب میشه مجبورم که کنار بکشم و تظاهر کنم که فراموشش کردم

اماحالا با این وابستگی باید چیکار کنم

مهر و محبتی که 10 ماه روز به روز،قطره قطره به جون آدم ریخته شده باشه،چقد طول میکشه تا بیرون بره؟

بدیش اینه که نتونی دردتو به کسی بگی

کسی نباشه که سرتو بذاری رو شونه هاش و گریه کنی

منم دقیقا همین مشکل رو دارم اما من خودمو قانع کردم که کنار نکشم چون نمی تونم چون تمام باورهام زیر سوال میره حیرونم نمی دونم چی میخوام بکنم
 

zeinab68

عضو جدید
کاربر ممتاز
اومده بودم باشگاه که همین مشکلمو بگم که این تاپیک و دیدم

من الان تازه اول این راه هستم

خیلی سخته،خیلی

مخصوصا اگه تو اونی باشی که گذشت کرده باشی و کنار کشیده باشی

طرف مقابلم وقتی همه چیزو فهمید تنهام نذاشت و مثل یک برادر مهربون پیشم موند و برام برادری کرد

اما حالا بخاطر اینکه داره آیندش خراب میشه مجبورم که کنار بکشم و تظاهر کنم که فراموشش کردم

اماحالا با این وابستگی باید چیکار کنم

مهر و محبتی که 10 ماه روز به روز،قطره قطره به جون آدم ریخته شده باشه،چقد طول میکشه تا بیرون بره؟

بدیش اینه که نتونی دردتو به کسی بگی

کسی نباشه که سرتو بذاری رو شونه هاش و گریه کنی

من این مشکل رو داشتم / اولاش میگفتم مگه میشه فراموشش کنم / اما گذشت زمان عشق رو کمرنگ می کنه

ادعا نمی کنم که از بین میره / چون هنوزم بعضی شبا به خاطرش گریه می کنم / اما دیگه افسرده نیستم و زندگیه روزمره ام رو دارم / فقط کافیه به این اعتقاد داشته باشی که همیشه یه بهتری هست و در نهایت خدا بهترینو نصیبت میکنه ;)
 

وحيد اسماعيلي

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
باسلام به همه دوستان گرامی

باردیگر با بحث مشاوره ای پیرامون مشکلات کاربران منتظر نظرات شما هستیم

یکی از دوستان عزیز این سایت دچار مسئله ای است که امیدوارم با نظرات وپاسخ های شما مسئله ایشون حل شود

طرح مسئله به گفته ایشان
یک مدت به فردی علاقه مند بودم وعلی رغم علاقه زیاد هیچ وقت این موضوع مطرح نکردم وبه روی خود نمی اوردم طوری شده بود که با توجه به رفتار طرف مقابلم سعی کردم او را فراموش کنم بعد از مدتی ان اقا رفتارهایی از خودش نشان داد که
نشانگر علاقه ایشون بود اما با وجود این رفتار بعد از مدتی با یک فرد دیگر ازدواج کرد از ان به بعد رفتارش که حتی با پدر من صمیم بود تغییر کرد هر جایی من حضور داشتم او حضور پیدا نمی کرد وکلا تغییر کرد
حال من به عنوان یک دختر خیلی از جانب ایشون ضربه خوردم از طرفی علاقه زیاد به ایشون دارم واز اینکه مدام سعی کنم فراموشش کنم خسته شدم
از طرفی من هم یک خانم هستم ونمی خواهم همسر ش ا ز علاقه من چیزی متوجه شود
ودچار سر در گمی شدم واز طرفی ضربه ای که خوردم مرا افسرده ومایوس کرده است.


خوب با توجه به مشکل این کاربر عزیز بدون پست های اضافی واسپم وبا رعایت احترام نظرات خود را بیان کنید

موفق باشید باتشکر

با سلام و با عرض احترام و ادب

خانم محترم تمام مشكلات شمااز اينجا ناشي مي شود كه شما پسرها را خوب نمي شناسيد. وقتي كه گفتيد در زماني يك سري رفتارهايي از ايشان ديديد كه نشانگر علاقه ايشان بوده يعني او شما را دوست داشته است و درواقع چراغ سبزي به شما داده است پسرها كمي عجول تر از شما دخترها هستند البته فقط در بعضي از موارد مثل دوست داشتن. من فكر مي كنم در آن زمان شما رفتار خوبي با ايشان نداشته ايد يعني نه تنها در مقابل چراغ سبرش چراغ سبز نشان نداديد بلكه رفتارتان او را دور كرده است و اين كه مي بينيد او روابطش با خانواده شما سرد شده است مطمئن باشيد كه او هنوز به شما علاقه دارد اما مطمئن است كه شما به او هيچ علاقه اي نداريد. اينها را من به عنوان برادر كوچكتر به شما عرض كردم . اما بهترين راه اين است كه به خودتان كمي استراحت دهيد اگر مي توانيد به مسافرتهاي پيا پي برويد يا جوري خود را سرگرم كاري كنيد كه به آن علاقه داريد. بهترين كمك شما ياد خداست چون خداوند منان اكيدا از روابط بعد از ازدواج بندگانش را نهي مي كند لذا به او توكل كنيد كه اورا در زندگي خواهيد يافت و آن چنان مي توانيد به حضرتش عشق بورزيد كه گويا مانند يك شخص در كنارتان هست و مي توانيد حسش كنيد. با اتكال به ذات قدسي حضرت حق ان شا الله بتوانيد از مشكلات خود كم كنيد. اما شما به اين ترتيب كه نمي توانيد هميشه مجرد باقي بمانيد لذا بايد ازدواج كرده و تشكيل خانواده دهيد. حال بهتراست كاري كنيد كه دومرتبه مرتكب اين اشتباه نشويد لذا بايد قبل از ازدواج بتوانيد به سوالات زير كاملا پاسخ دهيد:

1- آيا خودتان را خوب مي شناسيد؟
2- آيا با خودتان مشكل داريد؟
3- آيا جنس مخالف خود را خوب مي شناسيد؟
4- هدف از ازدواج برايتان چيست ؟
5- معيارهاي انتخاب همسر برايتان چيست؟
6- چقدر مي توانيد تفاوتهاي همسرتان را با خودتان تحمل كنيد؟
7- مهمتر از همه چند فرزند مي خواهيد داشته باشيد؟
8- تربيت فرزندانتان به نظر شما به چه صورت بايد باشد؟
9- آيا به اين نتيجه رسيده ايد كه هدف اصلي زندگي مشترك تربيت فرزند است و به نظر شما همسرتان هم با نحوه تربيت شما موافق است؟

با توجه به اين سوالات كه بيشتر هم هستند مي بينيد كه يك مسير طولاني براي تشكيل يك زندگي در پيش داريد لذا خداي منان را شاكر باشيد كه شما را از افتادن در يك دردسر جانكاه كه نهايتا منجر به جدايي مي شده است نجات داده است .

اين جمله را از من به عنوان يك برادر كه به همه انسانها عشق مي ورزد و دوست دارد همه خوشبخت و سعادتمند شوند بپذيريد:

اگر به كسي علاقه مند شديد با او ازدواج نكنيد بگذاريد علاقه بعد از ازدواج بوجود آيد

آمار نشان مي دهد بالاي 90 درصد از كساني كه از روي عشق ازدواج كرده اند كارشان با طلاق كشيده شده است پس يادتان باشد
ازدواج منطقي بسيار به نفع شماست چون حتما در پي آن علاقه و عشق شديد بوجود خواهد آمد اما اگر قبلا عاشق هم باشيد با رسيدن به هم اين عشق كمرنگ شده و لاجرم از بين مي رود

مي بخشيد سرتان را درد آوردم

با آرزوي توفق روز افزون دوستان عزيزم
 
آخرین ویرایش:

zeinab68

عضو جدید
کاربر ممتاز
یه نکته ی خیلی خوبی که آقا وحید اشاره کردن عشق بعد از ازدواج بود که من بهش اعتقاد دارم / یعنی ابتدا فردی رو با عقل می پسندی و بعد تو زندگی عاشقش میشی / این عشق خیلی لذت بخش تر از عشق قبل از ازدواجه / قبل از ازدواج عاشق میشی اما با وصال اتیشه عشق که خاموش شد ممکنه تو دوباره دنبال اون حس عششق بگردی و نبودش باعثه افسردگی و یا حتی میتونه باعثه طلاق بشه /
 

Similar threads

بالا