تاریــــخ آلمان

P O U R I A

مدیر مهندسی شیمی مدیر تالار گفتگوی آزاد
مدیر تالار
آلمان باستان

ژرمنها در دوران باستان آمیزه ناهمگونی از قبایل بودند که اروپا را در محدوده میان رودخانههای راین و ویستولا و میان رود دانوب و دریای شمال و دریای بالتیک اشغال میکردند. رومیان برای شناسایی این اقوام صفت گرمانوس (به لاتین: germanus) را به کار میبردند (که مشتق شده از germen به معنی اولاد است) و در لاتین به معنای به وجود آمده از یک پدر و مادر است و شاید در اطلاق این نام به ژرمنها سازمان خویشاوندی قبایل توتون مد نظر بودهاست. با تصرف سرزمین گل (۵۱ قبل از میلاد) در غرب اروپا توسط ژولیوس سزار امپراتور وقت روم، جنگهای میان ژرمنها و رومیان در کرانههای رود راین برای اولین بار به وقوع پیوست. این جنگها در آغاز با پیروزی نیروهای رومی همراه بود ولی نیروهای رومی هرگز درصدد اشغال دایمی مناطق آنسوی رود راین برنیامدند و این رودخانه همواره از سوی رومیان به عنوان مرز ایده آل امپراتوری روم و ژرمنها شناخته میشد.

درگیریهای خونین قبایل ژرمن و رومیان در سال ۳۷۸ میلادی و با وقوع جنگ ادرنه به صورت برگشت ناپذیری به نفع اقوام ژرمن رقم خورد. این جنگ به عنوان یکی از تعیین کننده ترین جنگهای تاریخ شناخته میشود که در آن لژیونهای پیاده رومی به دست سواره نظام گوتی (از قبایل ژرمن) شکست خوردند. پس از این جنگ به علت نمایش تفوق بزرگ سواره نظام؛ لژیونهای پیاده رومی دیگر هرگز تشکیل نشدند. از آنجا که رومیان سواره نظام ناچیزی داشتند در دوران پس از این جنگ عمدتا از مزدوران ژرمن یا هون به عنوان سواره نظام استفاده میکردند و در نتیجه وضعیت نظامی در روم دستخوش تغییرات بزرگ و تعیین کنندهای گشت. در نهایت در سال ۴۰۶ میلادی ائتلافی از قبایل ژرمن که عمدتا از مارکومانها، کوادها، وندالهای بالا رونده و وندالهای پایین رونده تشکیل میشدند از راین گذشتند و با اشغال فرانسه موجبات تجزیه امپراتوری روم را فراهم کردند.
این دوران مقارن است با هجوم هونها به رهبری آتیلا به سرزمینهای ژرمنها (۴۳۳-۴۵۳) که موجب درگیری هونها از یک سو و قبایل ژرمن و روم شرقی و روم غربی از سوی دیگر بود. در نهایت در سال ۴۵۴ میلادی و به دنبال مرگ آتیلا، ژرمنها به رهبری ژپیدها توانستند هونها را شکست دهند.



بعدها فرانکها قبایل ژرمن را مطیع خود ساختند. سرانجام با تجزیه شدن امپراتوری شارلمانی، در نواحی شرقی قلمرو آن، امپراتوری قرون وسطایی آلمان شکل گرفت.

امپراتوری مقدس روم

گسترهٔ امپراتوری روم مقدس در سال ۱۳۶۰. هلند به رنگ روشنتر نشان داده شده زیرا در آن سال تنها اسماً بخشی از این امپراتوری بود.
در زمان پادشاهی اوتوی اول معروف به اوتوی کبیر، که از سال ۹۳۶ میلادی آغاز شد؛ با تاسیس امپراتوری جدیدی، بر وحدت آلمانها افزوده گشت؛ و آلمان به صورت یکی از مطرح ترین قدرتهای اروپایی درآمد.

اختلافات امپراتوری آلمان با مقام پاپ که از زمان هنری سوم و هنری چهارم بروز کرده بود، منجر به قطع روابط با پاپ در زمان پادشاهی شارل چهارم شد. همزمان اصلاحات مذهبی مارتین لوتر، مذهب پروتستان را به وجود آورد و اتحادیه پروتستانها به سال ۱۶۰۸ تشکیل شد.

جنگهای ۳۰ ساله که سراسر اروپا را فراگرفت(۱۶۱۸ تا ۱۶۴۸) موجب شد در داخل سرزمین آلمان دو دولت نیرومند اتریش و پروس به وجود آمد.

 

P O U R I A

مدیر مهندسی شیمی مدیر تالار گفتگوی آزاد
مدیر تالار
دوران بیسمارک

دوران بیسمارک

در ۲ ژانویه ۱۸۶۱ ویلهلم یکم در حالی که از سال ۱۸۵۸ زمام امور کشورش را در دست داشت پادشاه پروس شد. وی در سال ۱۸۶۲ اتو فون بیسمارک را به عنوان نخستوزیر و وزیر امور خارجه پروس انتخاب نمود. به دلیل اختلاف هایی که بر سر دوک نشینهای شلسویگ، هلشتاین، لونبورگ بین پادشاه دانمارک و اتحادیه ایالتهای آلمانی بود.بیسمارک از اتریش خواست تا در این حل اختلاف کمک کند.
پیشنهاد این دو کشور به دانمارک چشم پوشی از دوک نشین شلسویگ بود که دانمارک نپذیزفت سرانجام آلمان با یاری اتریش با ۹۰ هزار سپاه به دانمارک حمله نمودند. سپاهیان دانمارک به علت کمی نیروها شکست خوردند و درخواست صلح نمودند و سرانجام به موجب عهدنامهای که در وین منعقد شد دانمارک رسماً از دوک نشینهای سه گانه چشم پوشید. پروس دوک نشین لونبورگ را تصرف کرد و اتریش ۱۵ میلیون مارک غرامت از آن دوک نشین گرفت و حکومت دو دوک نشین دیگر نیز بین دو دولت تقسیم شد.

بیسمارک پس از جنگ دانمارک درصدد بود بین پروس و اتریش نیز جنگی ایجاد کند، ولی برای احتیاط ابتدا با ناپلئون سوم امپراطور فرانسه دوست شد و او را راضی نمود تا در جنگ بین پروس و اتریش بیطرف بماند و سپس با ویکتور امانوئل دوم پادشاه ایتالیا بر ضد اتریش معاهدهای منعقد ساخت. پس از آن، اتریش را متهم ساخت که در حکومت هلشتاین از رعایت منافع مشترک دو دولت خودداری نمودهاست. همچنین موضوع تغییر وضع اتحادیه دولتهای آلمانی را پیش کشید و مجلس اتحادیه ایالتهای آلمانی به اتریش اعلان جنگ داد.
به موجب معاهده پراگ ، ایالات شلسویک هولشتاین، هانور الکنرال، هس و فرانکفورت ضمیمه پروس گردید و پروس، که تا این زمان دو قطعه جداگانه بود، به یک مملکت تبدیل شد. بعد از این، بیسمارک با ممالک واقع در شمال رودماین در مورد تشکیل یک اتحادیه جدید به مذاکره پرداخت و این هیئت به اسم ممالک مجتمعه آلمان شمالی در ماه آوریل ۱۸۶۷ تشکیل گردید که شامل ۲۲ مملکت یعنی تمام ممالک آلمان به جز آلمان جنوبی (ممالک باویر و ورتامبرگ و گراندوشه باد) میشد.

پس از دو پیروزی بزرگ یبسمارک دراندیشه نبرد با فرانسه بود درپنجم اوت ۱۸۶۶ دولت فرانسه از بیسمارک قسمتی از اراضی باویر در ساحل رود رن و همچنین شهر مایانس را تقاضا نمود ولی چون بیسمارک جواب داد که این تقاضا در حکم جنگ است این تقاضا پس گرفته شد ولی طولی نکشید که فرانسه در ۲۰ اوت الحاق فوری لوکزامبورگ و اجازه الحاق بلژیک را در موقع مساعد درخواست نمود سرانجام در روز سه شنبه ۱۹ ژوئیه ۱۸۷۰ ناپلئون رسماً به دولت پروس اعلان جنگ داد و در دوم اوت جنگ آغاز شد و تا شش ماه ادامه یافت.

در پایان کار فرانسویان شکست خوردند.با شکست فرانسه در ۱۸۷۱ امپراتوری آلمان تشکیل گردید، باویر، ورتمبرگ و باد به اتحادیه آلمان شمالی پیوستند و پادشاه پروس ویلهلم اول به مقام امپراتوری رسید. امپراتوری ۲۵ دولت نامتساوی و همچنین سرزمین آلزاس و لورن را که از فرانسه جدا شده بود شامل میشد.
 

P O U R I A

مدیر مهندسی شیمی مدیر تالار گفتگوی آزاد
مدیر تالار
امپراتوری آلمان

امپراتوری آلمان

بعد از پیروزی چشمگیر در جنگ فرانسه-پروس، ویلهلم در سال ۱۸۷۱، در ورسال فرانسه، به عنوان امپراتورِ (آلمانی: Kaiser) تاجگذاری کرد و بیسمارک هم از این رو، به عنوان اولین صدراعظمِ تاریخ آلمان شناخته شد. بنابراین از همبستگی آلمان شمالی (۱۸۶۷-۱۸۷۱)، کشوری فدرالی به نام امپراتوری آلمان به وجود آمد. به این قسمت از تاریخ، در منابع آلمانی امپراتوری دوم یا رایش دوم (به آلمانی: Zweites Reich) گفته میشود، زیرا که این دوران پس از امپراتوری مقدس روم و قبل از قدرت گیری نازیها (که به آن رایش سوم میگویند) در کشور آلمان رخ دادهاست.در حد فاصل سال های ۱۸۷۱ تا ۱۸۷۷ بیسمارک سیاست جهاد برای تمدن را در پیش گرفت و اصلاحاتی موسوم به جنگ فرهنگی انجام داد. امپراتوری آلمان تا انقلاب نوامبر و تشکیل جمهوری وایمار ادامه پیدا کرد.
 

P O U R I A

مدیر مهندسی شیمی مدیر تالار گفتگوی آزاد
مدیر تالار
جنگ جهانی اول

پس از آنکه که آرشیدوک فرانتس فردیناند ولیعهد امپراتوری اتریش - مجارستان در صربستان ترور شد دولت اتریش تقاضا نمود تحقیقاتی با شرکت نمایندگان اتریش صورت پذیرد که دولت صربستان تحقیقات را قبول نمود ولی با حضور نمایندگان خارجی مخالفت کرد در ۲۸ ژانویه اتریش - مجارستان جنگ با صربستان را اعلام کرد.روسیه در حمایت از صربستان بسیج عمومی اعلام کرد و آلمان هم به حمایت از اتریش به روسیه و فرانسه اعلان جنگ داد. قوای آلمان به بلژیک حمله کرد و این اقدام یعنی حمله به یک کشور بیطرف موجب دخالت انگلیس در جنگ شد. این جنگ به طور مستقیم و غیر مستقیم نقش بزرگی در تعیین تاریخ قرن بیستم داشت. این جنگ پایانی بر نظامهای سلطنت مطلقه در اروپا را به همراه آورد و باعث انقراض چهار امپراتوری امپراطوری اتریش - مجارستان, آلمان و عثمانی و روسیه تزاری و سلسلههای هوهنزولرن, هابسبورگ, عثمانی و رمانوف شد. همه این امپراتوریها از زمان جنگهای صلیبی بر سر قدرت بودند.جنگ تا چهار سال بطول انجامید و پس از کشته شدن میلیونها تن در ۱۱ نوامبر ۱۹۱۸ پیمان صلح امضا شد و جنگ جهانی اول پایان یافت. تعداد تلفات آلمان در حدود ۱۷۷۳۷۰۰ نفر تخمین زده میشود.

شکست آلمان در جنگ جهانی اول، قدرت اقتصادی سیاسی و نظامی آلمان را شدیدا تنزّل داد؛ و به استعفای ویلهلم دوم، تحمیل معاهده ورسای به آلمان، و روی کار آمدن جمهوری وایمار منجر شد.



انقلاب آلمان

انقلاب آلمان (یا انقلاب نوامبر) معمولاً به مجموعهای از حوادث اطلاق میشود که در سال ۱۹۱۸ و ۱۹۱۹ اتفاق افتاد و به سرنگونی قیصر و تأسیس جمهوری وایمار انجامید.شورش از ۳ نوامبر ۱۹۱۸ با اعتراض چهل هزار ملوان آغاز شد. تا ۸ نوامبر شورهای کارگران و سربازان اکثریت غرب آلمان را تسخیر کرده بودند و پایه های "جمهوری شورایی" را بنیان میریختند. در ۹ نوامبر قیصر ویلهلم برکنار شد و سلطنت آلمان رسما ملغی شد. حزب سوسیال دموکرات آلمان به همراه حزب سوسیال دموکرات مستقل آلمان (که چپتر از اولی بود) دولت را تشکیل دادند.انقلاب آلمان جمهوری ویمار را بنیان گذاشت و بعدها نازیها از همین جمهوری ظهور کردند

 

P O U R I A

مدیر مهندسی شیمی مدیر تالار گفتگوی آزاد
مدیر تالار
آلمان معاصر

جمهوری وایمار

جمهوری وایمار به نظام حکومتی آلمان طی سالهای ۱۹۱۹ تا ۱۹۳۳ میلادی اطلاق میگردد. جمهوری وایمار در اصل اصطلاحی است که مورخان برای دوره تاریخی حدفاصل پایان جنگ جهانی اول تا روی کار آمدن حکومت نازیها در آلمان ابداع نمودهاند. نام رسمی این نظام حکومتی، همانند دوره حکومتی پیش از آن، امپراتوری آلمان (به آلمانی: Deutsches Reich) باقی میماند.در سال ۱۹۱۹ اعضای مجلس ملی آلمان به نام رایشستاگ، که غالبا چپ میانهرو و جانبدار نظام فدرال و آزادی بی قید و شرط همهٔ احزاب و مطبوعات بودند، برای تدوین قانون اساسی در وایمار (مشهور به شهر گوته و شیلر) گرد آمدند. در این قانون حقوق و تکالیف آلمانیها بر اساس لیبرالیسم روشنگری و تامین آزادیهای فردی تعیین شد.از این رو مورخین این جمهوری را نخستین دولت دموکراتیک در کشور آلمان می دانند.


آلمان نازی

در انتخابات سال ۱۹۳۲ حزب ناسیونال سوسیالیست به رهبری آدولف هیتلر حائز اکثریت آرا شد. در ۱۹۳۳ جمهوری وایمار سقوط کرد. آلمان نازی با حمله به لهستان در اوت ۱۹۳۹، جنگ جهانی دوم را آغاز کرد؛ که با شکست آلمان و متحدانش در ۱۹۴۵ پایان یافت.

تقسیم آلمان

پس از جنگ، متفقین آلمان را میان خود تقسیم کردند. در سال ۱۹۴۹، جمهوریهای آلمان شرقی و آلمان غربی شکل گرفتند. آلمان غربی به سرعت به سوی صنعتی شدن حرکت کرد، و آلمان شرقی برای جلوگیری از فرار مردم به آلمان غربی، دیوار برلین را بنا نهاد.

اتحاد دو آلمان

با فروپاشی شوروی، در آلمان شرقی، اریش هونکر استعفا داد و اگون کرنتس به جای او نشست. کرنتس مرزها را باز کرد و دیوار برلین را تخریب نمود. در آلمان غربی نیز، هلموت کهل صدراعظم وقت، خواستار الحاق دو آلمان شد. در اوت ۱۹۹۰، جمهوری فدرال آلمان با اتحاد دو آلمان رسما اعلام موجودیت کرد.

یکی از اصلی ترین مشکلات آلمان پس از فروپاشی شوروی که کماکان نیز ادامه دارد، فعالیتهای نژادپرستانه نئونازیهاست. از جمله صدراعظمهای اخیر آلمان، میتوان گرهارد شرودر و آنگلا مرکل را نام برد.
 

P O U R I A

مدیر مهندسی شیمی مدیر تالار گفتگوی آزاد
مدیر تالار
امپراتوری مقدس روم

امپراتوری مقدس روم

امپراتوری مقدس روم بعدها امپراتوری مقدس روم ِ ملت آلمان ، نام رسمی کشوری بود که در زمان حکومت اتو یکم از امپراتوری فرانک شرقی کارولنژی تشکیل شد و تا سال ۱۸۰۶ ادامه پیدا کرد. اصطلاح امپراتوری روم (لاتین: Romanum Imperium)از زمان کارل بزرگ (شارلمانی) نیز مرسوم بودهاست و این امپراتوری لقب مقدس (لاتین: Sacrum) را برای نخستین بار در ادبیات سلطنتی، در زمان فریدریش یکم سال ۱۱۵۷ به دست میآورد. واژهٔ ملت آلمان (لاتین: Nationis Germanicae) در ابتدا به سال ۱۴۳۸ برمیگردد و از زمان ۱۵۱۲ نام کامل رسمی این امپراتوری، امپراتوری مقدس روم ملت آلمان میشود. با برکنارگذاشتن تاج سلطنتی توسط فرانس دوم، امپراتوری مقدس روم ملت آلمان ۶ اوت۱۸۰۶ منقرض و از بین میرود.


این امپراتوری با نامش از یک سو ابتدا مدعی جایگزینی امپراتوری روم بوده و بنابراین بر حکومت جهان تاکید داشتهاست و از سوی دیگر با استفاده از واژهٔ مقدس ادعای خود را بر جهان خاکی محکمتر کردهاست.

امپراتوری روم مقدس جانشین امپراتوری فرانک شرقی بود. این امپراتوری شامل تمام مناطق آلمانیزبان میشد و بیشتر امپراتوران و پادشاهان آن از خانوادههای نجیب آلمانی بودند ولی هیچگاه به یک کشورِ ملی مانند انگلستان یا فرانسه تبدیل نشد و از لحاظ ایدئولوژی نیز هیچوقت همچنین کشوری به حساب نمیآمد. در ضمن این امپراتوری اصالتا، بیشتر از امارتهای و دوکنشینهای خودمختار (و نسبتاً مستقل) تشکیل میشد که امپراتور را به عنوان فرمانروای خود قبول میداشتند.


با بزرگترین وسعت خود این امپراتوری از کشورهای آلمان، اتریش، اسلوونی، سوئیس، لیختناشتاین، بلژیک، هلند، لوکزامبورگ، جمهوری چک، شرق فرانسه، شمال ایتالیا و غرب لهستان کنونی تشکیل شده بود. به این ترتیب در این امپراتوری به غیر از زبان آلمانی (و لهجه های آن) بسیاری زبانهای اسلاوی و دیگر صحبت و نوشته میشد. زبان لاتین در این حین نقش زبان دین و مذهب را بازی میکرد.

از لحاظ سیستماتیک این امپراتوری دارای مجلس (آلمانی: Reichstag)، دادگاه عالی (Reichskammergericht)، شورای دربار (Reichshofrat) و در زمان جنگ یک ارتش تدارکدیده، ولی فاقد دولت ویا حتی پایتخت به معنای واقعی بود. بعد از صلح وستفالی سال ۱۶۴۸ که به پایان جنگ سیساله (جنگ داخلیِ دو مذهب) انجامید این امپراتوری بیشتر یک اتحادیه بسیار ضعیف از مناطق آلمانی بود و یا همانطور که ولتر مسخره میکرد، نه مقدس، نه رومی و نه اصلاً امپراتوری بود.

 

P O U R I A

مدیر مهندسی شیمی مدیر تالار گفتگوی آزاد
مدیر تالار
تشکیل امپراتوری

با تاجگذرای شارلمانی به عنوان امپراتور توسط پاپ لئو سوم، وی مدعی جانشینی امپراتوری روم شد. سعی شارلمانی برای به ابرقدرت رساندن امپراتوری فرانک در کنار خلافت اسلامی و امپراتوری روم شرقی تنها در زمان سلطنت او موفق بود. با مرگ وی و بعدها تقسیم امپراتوری بین نوادگانش، کلیسا سعی کرد به خاطر علائق مشترک سیاسی، امپراتوری را متحد نگه دارد. با اینوجود سیستم تجزیه پیشروی کرد و بالاخره امپراتوریِ فرانکها به دو قسمت مجزای فرانک غربی (فرانسه امروزی) و فرانک شرقی (آلمان امروزی) تقسیم شد. لقب امپراتور ولی با فرانکِ شرقی باقی ماند، هنگامی که اتو یکم سال ۹۶۲ در حین لشکرکشی به ایتالیا در رم تاجگذاری کرد.

با تاجگذاری اتو، بر این عادت شد که پادشاهان فرانکِ شرقی خود را به عنوان امپراتور تاجگذاری کنند. به این ترتیب با گذشتِ زمان فرانکِ شرقی به عنوان جانشین امپراتوری روم شناخته شد و به این سبب که برعکس رومِ باستان مسیحی بود، به آن لقب مقدس داده شد. عبارت ملت آلمان که به فریدریش یکم برمیگردد هم با پایان قرون وسطی رسمی شد.
 

P O U R I A

مدیر مهندسی شیمی مدیر تالار گفتگوی آزاد
مدیر تالار
قرون وسطی

در سدههای میانه نظام اداری امپراتوری بهکلی در حال تغییر بود. حتی در فرانک شرقی رایج بود که در تقسیمات کشوری از واحدهای بزرگتری برای اداره سیاسی استفاده شود. این واحدهای جدید، دوکنشین نام داشتند. دوکنشینها واحدهای نسبتاً بستهای بودند و اختیارات خاص خود را داشتند و همچنین بارها بر ضد قدرت امپراتور به مبارزه برمیخواستند.

در اوج قرون وسطی یعنی حدود قرن ۱۱، امپراتوری تقریباً ۸۰۰٬۰۰۰-۹۰۰٬۰۰۰ کیلومتر مربع مساحت و حدود ۸-۱۰ ملیون جمعیت داشت که البته با پایان اوج این قرون یعنی اواخر قرن ۱۳ این تعداد به ۱۲-۱۴ میلیون نفر رسید.


با آغاز قرون جدید، تغییراتی در سیستم حکومتی به وجود آمد، به طوری که قدرت امپراتور به آهستگی رو به انحطاط گذاشت. بین نخبگان امپراتوری (کسانی که در پارلمان کرسی و حق رای داشتند، مانند امرا، شوالیهها، دوکها و شهرهای آزاد)، اتحادهای مذهبی ایجاد شد که با یکدیگر بارها به جنگ پرداختند. در اواخر قرن ۱۶، به نخبگان امپراتوری اختیار تعیین مذهب برای مناطق تحت کنترل آنها داده شد که باعث یکسانی مذهبی بیشتر برای منتخبین میشد و با یکسانی مذهبی در یک منطقه، راه تجزیهطلبیِ آن هموارتر میشد. این تغییرات در نقطه اوج خود منجر به جنگ سیساله شد. در همین ادامه امپراتور سعی کرد برای آخرینبار قدرت از دسترفتهاش را مجدداً صاحب شود و اتحاد با کلیسا را تشکیل دهد که به موفقییت نرسید. به این ترتیب، امپراتوریِ ازهمگسیختهای به وجود آمد که امپراتور در آن تنها نقش تظاهر داشت ولی از لحاظ قدرت تنها به عنوان دوک اطریش در پارلمان با نخبگان دیگر همپایه بود.

 

P O U R I A

مدیر مهندسی شیمی مدیر تالار گفتگوی آزاد
مدیر تالار
پایان امپراتوری

امپراتوری در زمان جنگهای ناپلئونی فروپاشی کرد، هنگامی که بهوسیله و فشار ناپلئون، تعدادی از امارتهای آلمانی همبستگی راین را تشکیل دادند. این فروپاشی در اصل به صلح وستفالی که به لائیکی و بازشدنِ جهانیِ آلمان منجر شد، برمیگردد. سال ۱۸۰۶ امپراتور فرانس دوم، که از سال ۱۸۰۴ با نامِ فرانس یکم پادشاه اطریش نیز خوانده میشد تاجِ امپراتوری مقدس روم ملت آلمان را بر زمین گذاشت.

بر اساس کنفرانس وین سال ۱۸۱۵، حکومتهای آلمانی به تشکیلِ یک همبستگی آلمانی اقدام کردند، که نقش بیشترِ آن، زنده نگهداشتن لقب و مقام امپراتور بود. با پیشنهاد امپراتوریِ فرانس یکم در اطریش، انتظار این را میرفت که وی اختیارات کامل یک فرمانروا را به دست نیاورد، زیرا حامیان آن، امارتهای کوچک و متوسط بودند که قدرت کمی داشتند. بنابراین فرانس این پیشنهاد را رد کرد. از طرف دیگر نیز اطریش نمیخواست که لقب امپراتور به پادشاهان قدرتمند دیگری همچون پادشاه پروس برسد. به این ترتیب کنفرانس وین بههم خورد بیآنکه امپراتور جدیدی تعیین شود و هبستگی آلمان به عنوان یک اتحاد ضعیف بین حکومتهای آلمانی بهوجود آمد.
 

P O U R I A

مدیر مهندسی شیمی مدیر تالار گفتگوی آزاد
مدیر تالار
اشتاوفر

اشتاوفر

اِشتاوفِر نام یکی از خاندانهای آلمانی بود
در سدهٔ دوازدهم میلادی گروهی از نجیبزادگان آلمان بهدنبال اسم خود، نام محل زاد و ولد خویش را نیز اضافه نموده و بدین ترتیب «اشتاوف» که بر روی ارتفاعات هوهنشتاوفن -در حوالی گوپینگن- قراردارد منشأ ظهور این سلسله شد. هاینریش چهارم مجبور شد با این گروه متحد شود و بالاجبار دختر خود آگنس را به همسری فریدریش درآورد. این ازدواج بهاهمیت و اعتبار «اشتاوفرها» افزود و چون پس از مرگ هاینریش پنجم -برادر آگنس- که هیچ جانشین بلاواسطهای از خود به جای نگذاشته بود، اختلاف بر سر تصاحب تاج و تخت شدت یافت. پس از درگیری یک سلسله جنگهای داخلی سرانجام در سال (۱۱۲۵ میلادی) کنراد اشتاوفر بهسلطنت رسید.آخرین پادشاه این سلسله کنراد چهارم بود که در سال (۱۲۵۰ میلادی) بهتخت نشست و تا سال (۱۲۵۴ میلادی) سلطنت کرد. اشتاوفرها بااستعدادترین و برجستهترین سلاطین آلمان بودند و از تحولات فرهنگی زمان خود استقبال کردند. این دوران بهعنوان دوره شکوفایی آلمان در تاریخ ضبط شده و نام آنها همواره مایه امیدواری مردم بودهاست.

امرای انتخاباتی
امرای انتخاباتی (آلمانی: Kurfürst)، تعداد محدودی از امیرهای حاکم در امپراتوری مقدس روم بودند، که باهم انجمن انتخاباتی را تشکیل میدادند، و وظیفه آنها انتخاب امپراتور بود. این انجمن تشکیل شده بود از ۳ روحانی: اسقفِ ماینز، اسقف کلن، اسقف تریر و ۴ حکومت کننده: کنت از راین، دوکِ زاکسن، کنت براندنبورگ و پادشاه بوهمن. قرن ۱۷ نیز به این انجمن دوکِ بایرن و دوکِ برونشوایگ-لونبورگ نیز اضافه شد.

براندنبورگ-پروس

براندِنبورگ-پروس که بعدها به پادشاهی پروس تبدیل شد، در اصل تشکیلی از ۲ قسمتِ مجزا بوده است: قسمتی از آن مارک براندنبوگ بود که یکی از ۷ امارتهای انتخاباتی در امپراتوری مقدس روم ملت آلمان را شامل میشد و قسمت دیگر، دوکنشین پروس بود که در زمان ۱۴۶۶-۱۶۵۴ تحت سلطهً فئودالیِ لهستان قرار داشت. بعد از خاموش شدنِ سلسلهً دوکنشینی هوهنسولرنها در پروس، حکومت این دوکنشین سال ۱۶۱۸ به نزدیکترین خویشاوند آنها (از همین خانواده) که امارت براندنبورگ بود، رسید. به این ترتیب براندنبورگ-پروس تا قرارداد ولاوا در سال ۱۶۵۷، یک حکومت ۲ تکّهای از لحاظ سیاسی بود، که هم تحت قیمومت امپراتوری مقدس روم و هم لهستان بود.

در جنگ سیساله، براندنبورگ در طرف اتحادیه پروتستانها بود و قسمتهای پهناوری از این سرزمین، نابود و حتی خالی از جمعیت شد. امیر فریدریک ویلیام یکم، که بعدها لقب بزرگ نیز گرفت یک سیاست محافظهکارانه، بین ابرقدرتها پیشِ رو کرد، تا بتواند اقتصاد و نیروی نظامی براندنبورگ را که بسیار ضعیف شده بود، بازسازی کند. وی اصلاحات اقتصادی زیادی انجام داد و ارتش نیرومندی نیز تولید کرد.

به این ترتیب در زمان فریدریک ویلیام، براندنبورگ-پروس دومین حکومت قدرتمند (بعد از اطریش) در جغرافیای امپراتوری مقدس روم شناخته شد. وی همچنین توانست دوکنشین پروس را از پادشاهیِ لهستان، که به سبب درگیریهایش با سوئد ضعیف شده بود، بر طبق قرارداد وِلاوا سال ۱۶۵۷ جداکند. در صلح الیوا نیز، اقتدار و استقلال دوکنشین بهطورِ کامل تصویب شد و این آغاز پروس برای تبدیلشدن به یکی از ابرقدرتهای اروپایی بود.
 

Similar threads

بالا