mojtaba_81
عضو جدید
مقصود از این تاپیک تو قسمت تاریخ، فلسفه و اندیشه (که متاسفانه پر شده از تاپیک های بی ربط) ایجاد مکانیست برای مطرح شدن و تبادل نظر در موضوعات پایه ای و مقدماتی فلسفه تا شاید هم فرصتی باشد برای دوستان علاقه مندی که تا کنون وارد این مقوله نشده اند ولی اشتیاق به مطالعه دارند... که به گفته ی افلاطون " فلسفه لذتی گرامیست، خاستگاه فلسفه حیرت در برابر جهان است"
معنای لغوی :
فلسفه از واژه ی یونانی (دوستداری) philo و (دانایی) sophia گرفته شده...
تعریف فلسفه:
فلسفه عبارت از مطالعه ی مسائلیست که نهایی، انتزاعی و بسیار فراگیر هستند. این مسائل مربوط می شوندبه ماهیت وجود، معرفت، اخلاق، دلیل ، هدف انسان و...
فلسفه رو به عنوان یک کل به شاخه های اصلی زیر تقسیم می کنند:
ما بعد الطبیعه (metaphysics) ... مطالعه ی وجود و شناخت
فلسفه ی اخلاق (ethics) ... مطالعه ی ارزشها
فلسفه ی سیاسی (political philosophy) ... مطالعه در خصوص شهروند و دولت
فلسفه ی علم (philosophy of science)
منطق (logic) ... فلسفه ی استنتاج و دلیل
برخی دیگر از شاخه های فلسفه عبارتند از :
ریاضیات، فلسفه ی زبان، فلسفه ی حقوق (فقه)ف، فلسفه ی هنر (زیبائی شناسی) و...
مطالعه ی فلسفه:
به طور کلی به یکی از دو طریق زیر می توان به مطالعه ی فلسفه پرداخت. به عبارتی دو طریق فلسفه ورزی داریم :
1. رویکرد تحلیلی؛
در این رویکرد فیلسوف مفاهیم انتزاعی را تعریف و تحلیل کرده و تفاسیر فراوان ممکن درباره ی مسائلی را که متضمن چنین مفاهیمی هستند بررسی می کند.
فلسفه ی تحلیلی به این نام مشهور است بدین دلیل که ابتدا مستلزم تحلیل، تعریف و به اصطلاح جداسازی عناصر و اجزا مختلف مسائل پیچیده بوده و سپس در جهت بررسی تفاسیر مختلف درباره ی مفاهیم انتزاعی و مسائل پیچیده ای که پاسخی می توان برایشان یافت پیش می رود.
این رویکرد از سقراط، ارسطو، توماس آکوئیناس و... به ما رسیده است و امروزه در رویکرد فیلسوفانی چون گیلبرت رایل، جی. ال. استین ، دونالد دیوید سن و...دیده میشود.
به طور مثال سقراط مباحثات خود را با سوال از تعاریف مفاهیمی آغاز میکند که می خواهد درباره ی آنها سخن بگوید... و یا اکوئیناس که بخش های مختلف سوال را قبل از پاسخگویی به آن تحلیل میکند...
رویکرد تحلیلی عمدتا در دانشگاههای انگلیسی زبان رواج دارد...
2. رویکرد قاره ای؛
در این رویکرد فیلسوف سعی میکند به بررسی نظریه ی بسیار کلی، و در صورت امکان کاملا هماهنگ بپردازد، تا به نحوی تصورات انتزاعی ( مثل تصور وجود و شناخت) که مسائل اصلی مورد توجه فلسفه می باشند را شرح دهد...
این رویکرد در فلسفه ی بزرگانی چون هگل، شوپنهاور، نیچه، مارکس، هایدگر، سارتر، هابرماس و... دیده می شود...
فلسفه ی با رویکرد قاره ای در دانشگاههای اروپای قاره ای، آمریکای جنوبی و بعضی از بخش های ایالات متحده تدریس می شود...
مقدمه ای بود... و چنانچه استقبالی از این تاپیک شد فلسفه ورزی خواهد بود برای همه ی ما...
معنای لغوی :
فلسفه از واژه ی یونانی (دوستداری) philo و (دانایی) sophia گرفته شده...
تعریف فلسفه:
فلسفه عبارت از مطالعه ی مسائلیست که نهایی، انتزاعی و بسیار فراگیر هستند. این مسائل مربوط می شوندبه ماهیت وجود، معرفت، اخلاق، دلیل ، هدف انسان و...
فلسفه رو به عنوان یک کل به شاخه های اصلی زیر تقسیم می کنند:
ما بعد الطبیعه (metaphysics) ... مطالعه ی وجود و شناخت
فلسفه ی اخلاق (ethics) ... مطالعه ی ارزشها
فلسفه ی سیاسی (political philosophy) ... مطالعه در خصوص شهروند و دولت
فلسفه ی علم (philosophy of science)
منطق (logic) ... فلسفه ی استنتاج و دلیل
برخی دیگر از شاخه های فلسفه عبارتند از :
ریاضیات، فلسفه ی زبان، فلسفه ی حقوق (فقه)ف، فلسفه ی هنر (زیبائی شناسی) و...
مطالعه ی فلسفه:
به طور کلی به یکی از دو طریق زیر می توان به مطالعه ی فلسفه پرداخت. به عبارتی دو طریق فلسفه ورزی داریم :
1. رویکرد تحلیلی؛
در این رویکرد فیلسوف مفاهیم انتزاعی را تعریف و تحلیل کرده و تفاسیر فراوان ممکن درباره ی مسائلی را که متضمن چنین مفاهیمی هستند بررسی می کند.
فلسفه ی تحلیلی به این نام مشهور است بدین دلیل که ابتدا مستلزم تحلیل، تعریف و به اصطلاح جداسازی عناصر و اجزا مختلف مسائل پیچیده بوده و سپس در جهت بررسی تفاسیر مختلف درباره ی مفاهیم انتزاعی و مسائل پیچیده ای که پاسخی می توان برایشان یافت پیش می رود.
این رویکرد از سقراط، ارسطو، توماس آکوئیناس و... به ما رسیده است و امروزه در رویکرد فیلسوفانی چون گیلبرت رایل، جی. ال. استین ، دونالد دیوید سن و...دیده میشود.
به طور مثال سقراط مباحثات خود را با سوال از تعاریف مفاهیمی آغاز میکند که می خواهد درباره ی آنها سخن بگوید... و یا اکوئیناس که بخش های مختلف سوال را قبل از پاسخگویی به آن تحلیل میکند...
رویکرد تحلیلی عمدتا در دانشگاههای انگلیسی زبان رواج دارد...
2. رویکرد قاره ای؛
در این رویکرد فیلسوف سعی میکند به بررسی نظریه ی بسیار کلی، و در صورت امکان کاملا هماهنگ بپردازد، تا به نحوی تصورات انتزاعی ( مثل تصور وجود و شناخت) که مسائل اصلی مورد توجه فلسفه می باشند را شرح دهد...
این رویکرد در فلسفه ی بزرگانی چون هگل، شوپنهاور، نیچه، مارکس، هایدگر، سارتر، هابرماس و... دیده می شود...
فلسفه ی با رویکرد قاره ای در دانشگاههای اروپای قاره ای، آمریکای جنوبی و بعضی از بخش های ایالات متحده تدریس می شود...
مقدمه ای بود... و چنانچه استقبالی از این تاپیک شد فلسفه ورزی خواهد بود برای همه ی ما...