هرشبي گويم كه فردا يارم آيد از سفر
چون كه فردا مي رسد گويم كه فردايي دگر
آنقدر امروز و فردا انتظارش مي كشم
تا بيايد عاقبت يادگارم از سفر
گر بيايد بوسه بر خاك دم پايش زنم
تا نمايد يك دمي بر حال زار من نظر
من كه مي دانم بيايد عاقبت دلدار من
ليك مي ترسم نباشد آن زمان از من اثر
چون كه فردا مي رسد گويم كه فردايي دگر
آنقدر امروز و فردا انتظارش مي كشم
تا بيايد عاقبت يادگارم از سفر
گر بيايد بوسه بر خاك دم پايش زنم
تا نمايد يك دمي بر حال زار من نظر
من كه مي دانم بيايد عاقبت دلدار من
ليك مي ترسم نباشد آن زمان از من اثر