بوسه

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هرشبي گويم كه فردا يارم آيد از سفر
چون كه فردا مي رسد گويم كه فردايي دگر
آنقدر امروز و فردا انتظارش مي كشم
تا بيايد عاقبت يادگارم از سفر
گر بيايد بوسه بر خاك دم پايش زنم
تا نمايد يك دمي بر حال زار من نظر
من كه مي دانم بيايد عاقبت دلدار من
ليك مي ترسم نباشد آن زمان از من اثر
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
کاش آن سفر شبانه تکرار شود.

آن تاب و تب و ترانه تکرار شود.

در بارش بی دریغ لبخندت کاش.

آن بوسه ی عاشقانه تکرار شود

 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
لب‌ ر‌ا با لب‌
در ‌اين‌ سکوت‌
در ‌اين‌ خاموشى‌‌ى‌ گويا
گوياتر ‌از ‌هر ‌آنچه‌ شگفت‌‌انگيزتر کر‌امت‌ِ ‌آدمى‌ به‌ شمار ‌است‌
در رشته‌‌ى‌ بى‌‌انتها‌ى‌ معجزتى‌ که‌ ‌اوست‌... در ‌اين‌ ‌ا‌عتر‌اف‌ِ خاموش‌،
در ‌اين‌ «‌همان‌»
که‌ تو‌اند در ميان‌ نهاد

با لبى‌
لبى‌
بى‌وساطت‌ِ ‌آن‌چه‌ شنودن‌ ر‌ا بايد...
‌آن‌ ‌احساس‌ِ ‌عميق‌ِ ‌امان‌، در ‌اين‌ پير‌انه‌سر

که‌ ‌هنوز
پرو‌از در تد‌اوم‌ ‌است‌
‌هم‌ ‌از ‌آن‌گونه‌ کز ‌آ‌غاز:
ر‌ابطه‌يى‌ معجز‌آيت‌

‌از يقينى‌ که‌ در ‌آن‌ ‌آشيان‌ گذشت‌
در پايان‌ِ ‌اين‌ بهار‌ان‌

تا گمانى‌ که‌ به‌ خاطر‌ى‌ گذرد
در ‌آ‌غازِ يکى‌ خز‌ان‌.
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
امشب

موريانه ها ورق ورق

همه را خوردند

كتابي كه فصلي از آن –

قانون منع بوسه بود

فردا

سخت خواهمت بوسيد
 

ni_rosa_ce

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
او شراب بوسه می خواهد ز من
من چه گویم قلب پر امید را
او به فکر لذت و غافل که من
طالبم آن لذت جـاوید را

فروغ
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

لعنت به آن بوسه اي كه شيريني اش. . .

تـلـخ تـريـن خاطره ام شد . . .

در نبـــــودت !
 

ni_rosa_ce

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
از شــوق دو صد بــوسه زنم بر دهن خویش
هــرگاه که نــام تو بر آید به زبــانم!

جلال عضد
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ای پستهٔ دهانت شیرین و انگبین لب

من تلخ کام مانده در حسرت چنین لب


بودیم بر کناری عطشان آب وصلت

زد بوسهٔ تو ما را چون نان در انگبین لب


هرگز برون نیاید شیرینی از زبانش

هر کو نهاده باشد باری دهان برین لب


عاشق از آستینت شکر کشد به دامن

چون تو به گاه خنده، گیری در آستین لب

سیف
 

mahtab n

دستیار مدیر
کاربر ممتاز
نوبت بوسه ی دوم که رسید،​
دخترک دست تمنا برداشت​
عاشق تشنه که این ناز بدید​

بوسه را بر لب معشوق گذاشت!


 

mahtab n

دستیار مدیر
کاربر ممتاز
نوبت بوسه ی دوم که رسید،​
دخترک دست تمنا برداشت​
عاشق تشنه که این ناز بدید​

بوسه را بر لب معشوق گذاشت!


 

ni_rosa_ce

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
راز این داغ نه در سجدة طولانی ماست
بوسة اوست که چون مهر به پیشانی ماست
شادمانیم که در سنگدلی چون دیوار
باز هم پنجره‌ای در دل سیمانی ماست

موج با تجربة صخره به دریا برگشت
کمترین فایدة عشق پشیمانی ماست

خانه‌ای بر سر خود ریخته‌ایم اما عشق

همچنان منتظر لحظة ویرانی ماست
باد، پیغام رسان من و او خواهد ماند
گرچه خود بی‌خبر از بوسة پنهانی ماست


فاضل نظری
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اری فی النوم ما طالت نواها
زمانا طاب عیشی فی هواها

به جامی کز می وصلش چشیدم
همی دارد خمارم در بلاها

عرانی السحر ویحک ما عرانی
رعاها الصبر ویلی ما رعاها

به بوسه مهر نوش او شکستم
شکست اندر دلم نیش جفاها

بدت من حبها فی القلب نار
کان صلی جهتم من لظاها

خطا کردم که دادم دل به دستش
پشیمان باد عقلم زین خطاها
 

z_elect

عضو جدید
کاربر ممتاز
عید بر عاشقان مبارک باد
عاشقان عیدتان مبارک باد
عید ار بوی جان ما دارد
در جهان همچو جان مبارک باد
بر تو ای ماه آسمان و زمین
تا به هفت آسمان مبارک باد
عید آمد به کف نشان وصال
عاشقان این نشان مبارک باد
روزه مگشای جز به قند لبش
قند او در دهان مبارک باد
عید بنوشت بر کنار لبش
کاین می بی‌کران مبارک باد
عید آمد که ای سبک روحان
رطل‌های گران مبارک باد
چند پنهان خوری صلاح الدین
بوسه‌های نهان مبارک باد
گر نصیبی به من دهی گویم
بر من و بر فلان مبارک باد

مولانا

 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دري بمان كه بي تو چه دلگير ميشوم
دارم ميان حادثه ها پير مي شوم

در بي حضور چشم تو اي طعم عاشقي
از لحظه هاي زندگيم سير ميشوم

انگشت اتهام به سويم نشانه رفت
تنها به جرم عشق تو تحقير ميشوم

سرداب هاي وحشت و سلول هاي درد
بي تو اسير پنجه زنجير مي شوم

چون عكس يادگاري ياران زمان عمر
در زير پاي كوچه زمينگير ميشوم

چون نور در ميانه منشور زندگي
در هفت رنگ دلهره تكثير ميشوم

حالا براي دفعه اخر مرا ببوس
دارم ميان حادثه ها پير ميشوم
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
عشق آمد و ناگهانی از بوسه نوشت

یک آیه ی آسمانی از بوسه نوشت

با قرمز لبهای قشنگت تا صبح

بر روی لبم رمانی از بوسه نوشت
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ما خانه نداریم

ماشین نداریم

ما کنج دنج هیچ جایی را نداریم

اما

تمام جزیره‌های کوچک این شهر را

برای یک بوسه کشف کرده‌ایم

منیره حسینی
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تنهایی هر شب ,

می نشینم روبه روی ماه

و بوسه های نداده ات را حساب می کنم ..

کاش می توانستم حسابت را برسم ..


بهمن فاطمی
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
شعبده نیست

اصلن دست من نیست

چال که می افتد گونه اَت

بوسه

خودش بروز می کند.

(اعترافات مترسک فراری ) - شهریار بهروز
 

mahtab n

دستیار مدیر
کاربر ممتاز
گفت دلبر بوسه اش، سازد جوان هر پیر را **** زین سبب بایست، لب بر آن لب جادو نهاد

 
آخرین ویرایش:

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
می آیی و آب می شود تب هایم

مهتاب تمام می شود شب هایم

لب بر لب تو گذاش...بیدار شدم

طعم گس بوسه می دهد لب هایم
 

khanommohandes

عضو جدید
کاربر ممتاز
به کـوريـه چـشــم ِ هـمــه ! !​
يکــروز​
در شـلوغــتـرين نقـطه شـهـر​
ديــوانـه وار​
مي بـــوسـمــت ...​


 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
لبهای ترانه داغ از بوسه ی توست
گل واژه ی عشق در گل خنده ی توست
لبهای تو بوسیدنی و شیرین اند
هیهات که دل بر کنم از بوسه ی تو
آغوش تو گرم و خواستنی است ای گل من
آغوش گشا که جان دهم در بر تو

 

mahtab n

دستیار مدیر
کاربر ممتاز
دعواهامون هر چی بود،به بوسه های آخدش میرزید...

 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هرشبي گويم كه فردا يارم آيد از سفر
چون كه فردا مي رسد گويم كه فردايي دگر
آنقدر امروز و فردا انتظارش مي كشم
تا بيايد عاقبت يادگارم از سفر
گر بيايد بوسه بر خاك دم پايش زنم
تا نمايد يك دمي بر حال زار من نظر
من كه مي دانم بيايد عاقبت دلدار من
ليك مي ترسم نباشد آن زمان از من اثر
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
بوسه اتیشینی میخواهم
تا شاید
لبهای یخ کردهام
دوباره داغ و گرم شود
اما نه
کسی مرا نمیبوسد
اخر کسی که کسی را دوست دارد میبوسد
نه
من که
کسی را ندارم
که مرا ببوسد
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
بعضی میگویند
من ساحره هستم
زیبا و اغواکنندهام
اری
بوسه هایم وسوسه انگیزترین
تجربه ایست
که میشود
تجربه اش کرد
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
بوسه ام را
تقدیم
باد میکنم
تا برساند
به همان که دوستش میدارم
بوسه ام را
تقدیم
دریا میکنم
تا امواجش به
ساحل برساند
شاید در کنار ساحلی دخترکی غمگین نشسته باشد
بوسه ام را
تقدیم باران
میکنم
تا بدهد به تمام گلها
تا ان لحظه که
عاشقی گلی به
معشوقه اش میدهد
لبخند بر لب معشوق بنشیند
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خراما ن امدی با عطر سنبل
به اغوشت گرفتم با توکل
دلم لرزید وگشتم مست وحیران
تو بازم امدی با بوی باران
به هرجا گیسویت افتاد و لغزید
شکوفه چون ستاره خوش درخشید
همه مرغان برایت نغمه خوانند
تمام عاشقا ن دیوانه گا نند
زمین وجنگل ودریا و بیشه
زعشق دید نت سوزند ز ریشه
برای لحظه ی اغاز دیدار
زدم یک پرده از ترمه به دیوار
به یاد سفره هفت سین مادر
گشودم سفره ای از عود و عنبر
نهادم پای اسپند نام دلبر
کتابی را که پر کرده ز گوهر
کنار سیب و سنجد تنگ ماهی
نبات وسیر و سبزه هر چه خواهی
بیاد ان زمان های گذ شته
یه عکس کودکی پشت اش نوشته
کتاب حافظ و اینه شمعدان
برای گام اول داغ و سوزان
تنم در شور وحال بوسه تو
حجابی بسته بر دل از پر نو
همان چادر که گلهای زری داشت
فراوان خاطرات مادری داشت
نشستم در کنارت با دل وجان
بهاری شد وجودم زیر قران

به نوروز شد تبرک کار و بارم
بمن دادی تو پیغامی ز یارم
بزن هرلحظه پیوندی به هستی
برای میوه اش از بهر مستی
خجسته باد بهاری این چنینی
ز هر سین اش گل شب بو بچینی
 
بالا