به نفر قبلیتون یه شعر هدیه بدین

baroonearamesh

عضو جدید
کاربر ممتاز
اشتباهی که یک عمر پشیمانم از آن

اعتمادی است که بر مردم دنیا کردم
__________________
 

farahikia83

عضو جدید
ممنونم. :gol: اینم بعدش:
شب مستی طلوعش نازند کاش
چنین وصلی غروبش نا رسد کاش
موذن را بگویید این سحرگه
خمارم من اذان سر نادهد کاش
 

ne_sh67

عضو جدید
کاربر ممتاز
من اگر خاموشم
گر نمی آورم حرفی به زبان
گر دلم هر دم و بی دم
پیش هر قوم و غریب
سفره نمی اندازد
نکند فکر کنی
که سرشتم این است
من اگر خاموشم
خرمن حرف گلویم بسته
چه بگویم که لبم لال شده
لال از کمرنگی این دولت عشق
لال از وادی نامردیها
و هنوز
تنم از لرزش پس لرزه ی حرمت دری وطعن و دروغ
بی امان میلرزد
و دلم
زیر سنگینی آوار حقارت مانده
و حقیقت اینجاست
درهمین یک قدمی
در نگاهی خسته
پس بیا
پس بیا چشم بدوز
به دو چشم نگران
دل من
عمق چشمان تو را می جوید
و کدر فکر نکن
اشک من شفاف است
 

yamaha R6

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]یادمان باشد اگر شاخه گلی را چیدیم[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]وقت پر پر شدنش سوز و نوایی نکنیم[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]پر پروانه شکستن هنر انسان نیست[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]گر شکستیم ز غفلت من و مایی نکنیم[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]یادمان باشد سر سجاده ی عشق[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]جز برای دل محبوب دعایی نکنیم[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]یادمان باشد اگر خاطرمان تنها ماند[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]طلب عشق زهر بی سرو پایی نکنیم[/FONT]
 

pink83

عضو جدید
دردهای من
گرچه مثل دردهای مردم زمانه نیست
درد مردم زمانه است
مردمی که چین پوستینشان
مردمی که رنگ روی آستینشان
مردمی که نامهایشان
جلد کهنه شناسنامه هایشان
درد می کند
من ولی تمام استخوان بودنم
لحظه های تازه ی سرودنم
درد می کند
انحنای روح من
شانه های خسته غرور من
تکیه گاه بی پنا هی دلم شکسته است
کتف گریه های بی بهانه ام
بازوان حس شاعرانه ام
زخم خورده است
 

farahikia83

عضو جدید
یاران هوار مردم هوار
از دست این بی بند و بار
از دست این دیوانه یار
از کف بدادم اعتبار
می میزنم می میزنم
جام پیاپی میزنم
هی میزنم هی میزنم
می میزنم بی اختیار
 

baran-bahari

کاربر بیش فعال
یک قطره آب بود با دریا شد
یک ذره خاک با زمین یکتا شد
آمد شدن تو اندرین عالم چیست
آمد مگسی پدید و ناپیدا شد
 

farahikia83

عضو جدید
هر که تو را دیده ز خود دل برید
رفته ز خود تا که رخت را بدید
تیر غمت چون به دل من رسید
همچو بگفتم که همه کس شنید
من ز تو دوری تنوانم دگر
وز تو صبوری نتوانم دگر
 

meibudy

عضو جدید
بی تفاوت با ید بود
ساعتم بی کار است

چه لزومی دارد او دگر کار کند
دقتش حساس است
وقت را می داند
چه لزومی است به دانستن یک لحظه عمر
کاش می دانستم چه زمان باید مرد
لیک باز خوشحالم
چون که خوب می دانم

زود خواهم مرد
خوب خواهم مرد
 

سامه

عضو جدید
به كوروش چه خواهيم گفت؟

به كوروش چه خواهيم گفت؟

به كوروش چه خواهيم گفت؟
به کوروش چه خواهيم گفت؟
اگر سر بر آرد ز خاک
اگر باز پرسد ز ما
چه شد دين زرتشت پاک
چه شد ملک ايران زمين
کجايند مردان اين سرزمين
به کوروش چه خواهيم گفت؟
اگر ديد و پرسيد از حال ما
چه کرديد بُرنده شمشير خوش دستتان
کجايند ميران سر مستتان
چه آمد سر خوي ايران پرستي
چه کرديد با کيش يزدان پرستي
به شمشير حق ، نيست دستي
که بر تخت شاهي نشسته است
چرا پشت شيران شکسته است
در ايران زمين شاه ظالم کجاست
هوا خواه آزادگي ،
پس چرا بي صداست
چرا خامش و غم پرستيد، هاي
کمر را به همت نبستيد، هاي
چرا اينچنين زار و گريان شديد
سر سفره خويش مهمان شديد
چه شد عِرق ميهن پرستيتان
چه شد غيرت و شور و مستيتان
سواران بي باک ما را چه شد
ستوران چالاک ما را چه شد
چرا مُلک تاراج مي شود
جوانمرد محتاج مي شود
چرا جشنهامان شد عزا
در آتشکده نيست بانگ دعا
چرا حال ايران زمين نا خوش است
چرا دشمنش اينچنين سر کش است
چرا بوي آزادگي نيست، واي
بگو دشمن ميهنم کيست، هاي
بگو کيست اين ناپاک مرد
که بر تخت من اينچنين تکيه کرد
که تا غيرتم باز جوش آورد
ز گورم صداي خروش آورد
به کوروش چه خواهيم گفت؟
اگر سر بر آرد ز خاک...
 

yamaha R6

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]دلم گرفت ای هم نفس پرم شکست تو این قفس[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]تو این غبار تو این سکوت چه بی صدا نفس نفس[/FONT][FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]![/FONT][FONT=&quot][/FONT]
 

meibudy

عضو جدید
من در نگهت هزار زاری کردم
با یاد تو دیدی که چه کاری کردم​
جانا تو بگو برای آن توشه عشق
دیگر چه بود که من نا کردم​
 

farahikia83

عضو جدید
آتش به دلم زن که دل آرام نخواهم
آرام ز من گیر که سرانجام نخواهم
با آن نفس رفته بگو باز نیاید
از من بستان جان که فرجام نخواهم
----
شعر از خودم.
 

yamaha R6

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]من در انتظار تو ایستاده ام. در خیابان خلوت تنهایی خویش. انتظارت را می کشم و می ترسم. ترسی از نیامدنت

:gol::gol::gol: بابت اشعار زیباتون فرهی کیای عزیز:gol::gol::gol:
[/FONT]
 

afsaneh_k

عضو جدید
هیچ کس فکر نکرد
که در آبادی ویران شده دیگر نان نیست
و همه مردم شهر بانگ برداشتند
که چرا سیمان نیست
و کسی فکر نکرد که چرا ایمان نیست
و زمانی شده است
که به غیر از انسان
هیچ چیز ارزان نیست...
 

yamaha R6

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]دلم گرفت ای هم نفس پرم شکست تو این قفس[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]تو این غبار تو این سکوت چه بی صدا نفس نفس[/FONT][FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]![/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
 

Mahdi JooN

عضو جدید
تو دوباره بر می گردی ! دل یه عمره گوش به زنگه !
پا بذار رو خط جاده ! با تو قصه مون قشنگه !
نگو پروانه هنوزم ، تو دل پیله اسیره !
پر پروازتو وا کن ! نگو دیره ! نگو دیره !
واسه فهمیدن چشمات ، پلک خورشیدو میبندم !
گم میشم تو شهر رویا ! من به بیداری میخندم !
 

سامه

عضو جدید

من عشق را در تو
تو را در دل
دل را در موقع تپیدن
و تپیدن را به خاطر تو دوست دارم
من غم را در سکوت
سکوت را در شب
شب را در بستر
و بستر را برای اندیشیدن به خاطر تو دوست می دارم
من بهار را به خاطر شکوفه هایش
زندگی را به خاطر زیبائیاش
و زیبائیاش را به خاطر تو دوست می دارم
من دنیا را به خاطر خدایش خدائی که تو را خلق کرد دوست می دارم
 

Mahdi JooN

عضو جدید
چقدر دلم هوای آسمان کرده فرقی نمی کند ابری باشد یا ستاره باران دلم برای آسمان تنگ است
انگار باز حال و هوای دلم ابری شده گلویم از بغضی سنگین می سوزد
چشمهایم می خواهند ببارند ولی نمی گذارم مثل همیشه
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]این هم یکی دیگر از معایب بزرگ شدن است حالا آرزو دارم بتوانم کودکانه گریه کنم ولی افسوس... :cry::cry::cry:[/FONT]
 

yamaha R6

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]هيچ كسي مث تو ماه نيست [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]مث چشمات بي گناه نيست [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]هيچ كسي قد تو زيبا [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]نيست توي هيچ جاي دنيا[/FONT]
 

Mahdi JooN

عضو جدید
من درد تو را ز دست آسان ندهم
دل بر نکنم ز دوست تا جان ندهم
از دوست به یادگار دردی دارم
کان درد به صد هزار درمان ندهم
 

baran-bahari

کاربر بیش فعال
خطی رنگین

دعایت می‌کنم جانا نمی‌دانم تو می‌دانی
ز یاد بوی زلف تو پریشانم تو می‌دانی

الا باد سحرگاهی چو آگاهی ز احوالم
رسان بر کوی دلدارم که خواهانم تو می‌دانی

بباید هم نوشت آخر ز سرمشق شقایقها
خطی رنگین ز خون دل به دیوانم تو، می‌دانی

خدایا خیل مشتاقان چو در صدرند در مجلس
مرا تاب و توان نبود که دربانم تو می‌دانی

سلیمان باچنان حشمت نظرها بود با مورش
من آن مور تهیدستم ،‌سلیمانم تو می‌دانی

چو بوی شیر می‌آید ز لعل شکرین او
لب دریای مهر او من عطشانم تو می‌دانی

خدایا این شب هجران به پایان بر که این جلوه
به غرقاب فنا افتاد و گریانم تو می‌دانی
 

Mahdi JooN

عضو جدید
از من رميده ئي و من ساده دل هنوز
بي مهري و جفاي تو باور نمي كنم
دل را چنان به مهر تو بستم كه بعد از اين
ديگر هواي دلبر ديگر نمي كنم

رفتي و با تو رفت مرا شادي و اميد
ديگر چگونه عشق ترا آرزو كنم
ديگر چگونه مستي يك بوسه ترا
در اين سكوت تلخ و سيه جستجو كنم

 

سامه

عضو جدید
در شبان غم تنهايي خويش
عابد چشم سخنگوي توام
من در اين تاريكي
من در اين تيره شب جانفرسا
زائر ظلمت گيسوي توام
گيسوان تو پريشانتر از انديشه من
گيسوان تو شب بي پايان
جنگل عطرآلود
شكن گيسوي تو
موج درياي خيال
كاش با زورق انديشه شبي
از شط گيسوي مواج تو من
بوسه زن بر سر هر موج گذر مي كردم
كاش بر اين شط مواج سياه
همه عمر سفر مي كردم
من هنوز از اثر عطر نفسهاي تو سرشار سرور
گيسوان تو در انديشه من
گرم رقصي موزون
كاشكي پنجه من
در شب گيسوي پر پيچ تو راهي مي جست
چشم من چشمه ي زاينده ي اشك
گونه ام بستر رود
كاشكي همچو حبابي بر آب
در نگاه تو رها مي شدم از بود و نبود
شب تهي از مهتاب
شب تهي از اختر
 

Similar threads

بالا