"به نظر تو چرا خيلي از بچه هايي که براي ادامه تحصيل به خارج از ايران مي روند ديگر بر نمي گردند؟"!

Alborz Rad

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
«چندي پيش يکي از دوستان سوال مي کرد: "به نظر تو چرا خيلي از بچه هايي که براي ادامه تحصيل به خارج از ايران مي روند ديگر بر نمي گردند؟" شايد انتظار داشت که يک جواب کليشه مثل "مسائل سياسي" يا "نبودن آينده شغلي در ايران" يا "کمبود امکانات" و يا حتي "جو گير شدن و آرزوهاي پوشالي" از من بشنود. ولي گرچه هر کدام از اين دليل ها تا حدودي مي تواند درست باشد، ولي نظر من چيز ديگري است.


در سال هاي اخير صحبت هاي بسياري در مورد مهاجرت به خارج از کشور و دليل فرار نيروي کار متخصص از ايران شده است. فيلم هايي مثل ميراث البرتا و نوشته هاي متفکرين و جامعه شناسان و نويسندگان هم به اين موضوع معطوف بوده است. البته من هيچ يک از دلايل ذکر شده را نفي نمي کنم. همه ي دليل ها مي تواند تا حدي درست باشد. براي هر انسان هم ممکن است دليل کمي فرق کند و با ديگران متفاوت باشد. اين ها همه درست. ولي اگر از من بپرسند از ميان تمام دليل هاي متفاوت که مطرح است، کدام يک از همه مهم تر است، خواهم گفت:
"استهلاک تدريجي انسان در ايران".


اجازه دهيد توضيح دهم.


- فروشنده جنس ناقص و معيوب فروخته است، وقتي عيب را به او نشان مي دهي نه تنها عذرخواهي نمي کند، بلکه وقيحانه آسمان ريسمان مي کند. آخرش بدهکار هم شدم!!!


- همسايه هر موقع که عشقش بکشد، هر کجا که عشقش بکشد پارک مي کند. سه ماشين دارد و يک جاي پارک. محاسبه اش با شما.


- کسي که مي خواسته پرده ي خانه را وصل کند، دائم امروز و فردا کرده است، حداقل 3 بار به ما دروغ گفته است و سر قرار نيامده است. دفعه ي آخر هم بعد از اين که ما را 5 ساعت کاشته است، ساعت 11 و نيم نصف شب آمده است. طلبکار هم هست که چرا در را نصف شب براي او باز نکرده ايم و هزينه ي اياب ذهابش را مي خواهد از ما بگيرد


- رفته ام بانک. از کارمند سوال مي کنم که چقدر کار افتتاح حساب طول خواهد کشيد؟ مي گويد گويد چيزي نيست و سريع تمام مي شود. حداقل يک ساعت بيش از آنچه ادعا کرده است طول مي کشد.


- براي خريدن ماشين قرارداد امضا کرده ام، فروشنده ماشين که بنگاه است، با تاخير 300% درصدي ماشين را تحويل داده است. آخر هم درخواست مبلغي بيش از مبلغ قرارداد کرده است، چون در طي زماني که تاخير کرده است قيمت ماشين افزايش پيدا کرده!


- ماشين خريده ايم. مجبوريم ببريم براي ما قفل کامپيوتر و قفل باطري و قفل زاپاس نصب کنند که مبادا کسي به ماشين دستبرد نزند. يعني در جامعه اي زندگي مي کنيم که از همان اول همه جاي زندگي را بايد قفل زد که در امان باشد!


- مي بايست مدرک دکتري خودم را ارزش گذاري کنم! يعني وزارت علوم بايد بگويد آن شب ها که من تا صبح سر آزمايش بودم، جايزه و افتخارتي که کسب کرده ام، و آن همه مقالات بين المللي که نوشته ام ارزش دارد يا ندارد!؟؟


- فرم هايي که براي ارزش گذاري مدرک پر شود غير دقيق و گيج کننده است. سفارت ايران در کشور محل تحصيل مي بايست همه ي اين مدارک را تاييد کند و مهر بزند.


- مبل خريده ايم. آن چه آورده اند در خانه تحويل داده اند، با آنچه در نمايشگاه پسنديده بوديم يکي نيست.


-- خدا را شکر حقوق ما را به موقع مي دهند. شنيده ام بعضي از شرکت ها هنوز حقوق فروردين را هم نداده اند.


- ماشين ظرف شويي خريده ام، در مغازه مي گويند "نصب رايگان" خواهد شد. کارمند آن شرکت چند روز بعد آمده است و نصب کرده است، در آخر فاکتور به من مي دهد و درخواست پو
ل مي کند. سوال مي کنم اين ديگر چيست مگر نصب رايگان نبود؟ مي گويد نصب رايگان بود ولي شيرآلاتي که به کار بردم هزينه دارد. پولش را دادم و رفت. رفتم سر کوچه شيرها را قيمت کردم، متوجه شدم شيرها را حداقل دو برابر قيمت حساب کرده است. اين هم از نصب رايگان!


- مي خواهي در تهران تردد کني. براي اين که از خانه ي پدرم به خانه ي پدرزنم بروم، مجبورم بيش از يک ساعت در ترافيک باشم. به اگزوز ماشين ها نگاه مي کنم که همه پشت هم ايستاده اند. گويي اين عمر و زمان و زندگي من است که دارد دود مي شود.


- موقع رانندگي افراد همواره تلاش مي کنند که جلو بزنند. همه در صف ايستاده اند که بروند داخل خروجي، ولي عده اي تمام صف را رد مي کنند و با تقلب سر ماشينشان را مي کنند داخل.


- کلاس کارشناسي ارشد دانشگاه درس مي دهم. دانشجوها با اين سن و سالشان تقلب مي کنند. کسي شرم نمي کند؟ از خودشان خجالت نمي کشند؟


- طرف ورود ممنوع آمده است، از جلو چراغ مي زند که من بروم کنار تا ايشان رد شود!


- دائم افراد در حال ريختن آشغال بر روي زمين هستند. يک خانم جلوي چشم خودم آشغال بر روي زمين ريخت. بدون گفتن هيچ حرفي به جلوي او رفتم، آشغال را از روي زمين برداشتم، و به درون سطل زباله انداختم. ايشان هم برآشفت و من را مسخره کرد.


- زنگ زده ام پليس 110 که بگويم فلان ماشين در کوچه پارک است ولي درش قفل نيست و شيشه اش پايين است. لطفا رسيدگي بفرماييد نکند که حادثه اي رخ بدهد. پليس آمده است ماشين بدون قفل را در آن وضعيت مي بيند. من را سين جيم مي کند، آخرش هم مي گويد ديگر به پليس زنگ نزن، ماشين را رها مي کند و مي رود!!!


من عاشق کشورم هستم. ولي اگر روزي بزنم به سيم آخر و بخواهم اين مرز و بوم را ترک کنم، نه به خاطر مسائل سياسي است، نه به خاطر مسائل مالي، نه به خاطر آينده شغلي و غيره و غيره. به خاطر اين خواهد بود که اينجا انسان استهلاک مي شود. روح و ذهن آدم رفته رفته پژمرده مي شود.اين حمله ي همه جانبه به انسان چيزي نيست که مسئولش رئيس جمهور يا يک فرد به خصوص باشد. کل جامعه مقصر است، و اين آشفتگي دقيقا همان چيزي است که به نظر من ايران را يک کشور جهان سوم مي کند. هر موقع از اين نوع مشاهدات مي
کنم که من را آزرده مي کند، به خودم يادآوري مي کنم که اينجا جهان سوم است. نبايد انتظار داشت که مثل آلمان قطار حتي دو دقيقه هم تاخير نکند. متاسفانه از طرفي بسياري از مردم ما به شدت خودباخته اند. مي خواهند هر طور شده با مارک لباس و پز ماشين مدرن و حرف هاي بي ارزش و آهنگ هاي وارداتي خودشان را مدرن کنند. فکر مي کنند با اين رفتار ها از جهان سوم بودن در مي آيند!»




****بیخودی پرسه زدیم صبحمان شب بشود
بیخودی حرص زدیم سهم مان کم نشود
ما
خدا را با خود سر دعوا بردیم و قسمها خوردیم
و
حقیقتها را زیر پا له کردیم
و چقدر حظ بردیم که زرنگی کردیم
****
 

lord70

عضو جدید
از خوشی زیاد
 

سیّد

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من از برادرم وقتی این سوال رو کردم گفت آ .... ندها 2 دستی تو پاچمون کردن با باور های غلط و نادرست همه جوره چ دین ، فرهنگ و .... و گفت دیگه راحت شدم اینورم عالی عالیه .... :))
 

Similar threads

بالا