بهترين کتابي‌ که به تازگي خوانده‌ايد؟

کالیگولا

عضو فعال
کاربر ممتاز
از اونجايي كه كتاب دنياي سوفي خيلي قشنگه حيفم اومد اطلاعات كاملشو براي دوستان نزارم!




[FONT=arial, helvetica, sans-serif]دنياي سوفي: داستاني در باره‌ي تاريخ فلسفه / نوشته‌ي يوستاين گاردر؛ برگردان کورش صفوي.- تهران: دفتر پژوهش‌هاي فرهنگي‏ 1374. 656 ص‏
دنياي سوفي: داستان در باره‌ي تاريخ فلسفه / نوشته‌ي يوستين گادر؛ ترجمه‌ي حسن کامشاد.- تهران: انتشارات نيلوفر1377. 608 ص‏
در سال‌هاي اخير کتابي با نام «دنياي سوفي» انتشار يافت که به بيشتر زبان ها ترجمه شد و حتي دو ترجمه‌ي فارسي از آن در دست است‏ نويسنده‌ي اين کتاب يوستين گاردر، تاريخ فلسفه را داستان وار و با زباني شيرين براي دختري به نام سوفي شرح مي دهد. استقبال از اين اثر چنان گسترده و فراگير بود که اين کتاب را به کتاب درسي مدارس برخي از کشورها از جمله آلمان تبديل کرده است .
يوستين گاردر، سال ???? در نروژ به دنيا آمد. سالها در برگن فلسفه تدريس کرد، و پيوسته در فکر متن فلسفى ساده اى بود که به درد شاگردان جوانش بخورد: چون متن مناسبى نيافت خود نشست و دنياى سوفى (1991) را نوشت. کتاب با استقبال غير منتظره اى رو به رو گرديد و در همان چند سال اول انتشار به بيش از سى زبان ترجمه شد و تا کنون ميليونها نسخه در جهان فروش رفته است.
گاردر استاد ساده نويسى و ايجاز است . سه هزار سال انديشه را در 600 صفحه مى گنجاند، و زيرکانه از قول گوته مى گويد: "کسى که از سه هزار سال بهره نگيرد تنگدست به سر مى برد" و چه راحت مباحث پيچيده فلسفه غرب را، بى آنکه مبتذل شود، به زبان ساده و شيوا و همه فهم بيان مى کند: از جمله بهره جويى مسيحيت را از نظريه هاى افلاطون و ارسطو، ريشه گرفتن فرهنگ اروپايى را از فرهنگ سامى و هند ـ اروپايى، هگل را و بحث آنچه عقلى است ماندنى است، و دوران خود ما را و انسان محکوم به آزادى را و غيره و غيره.
اين کتاب داستان دختر بچه ايست به نام سوفي آموندسن که يه نامه براش مياد که نه نشاني داره نه چيزي و فقط داخلش نوشته تو کي هستي و بعد با نامه هاي ديگر کنجکاوي خواننده رو بر ميانگيزه
توجه داشته باشيد که دنياى سوفى رمان است، رمانى خودآموز، با طرح و بسطى گيرا و دلنشين درباره هستى. و علت محبوبيت عجيب و پيگير آن در سراسر جهان همين است.
ازديگرکتابهاي (يوستين گوردر)عبارت است از:
سلام کسى اينجا نيست؟/ «راز فال ورق»/ «دختر پرتقالي
[/FONT]
 

tanha990

عضو جدید
درود
چون عادت دارم بین بحث بیام و موضوع عوض کنم ... میگم که نظرتون در مورد صد سال تنهایی چیه ؟
 

کالیگولا

عضو فعال
کاربر ممتاز
درود
چون عادت دارم بین بحث بیام و موضوع عوض کنم ... میگم که نظرتون در مورد صد سال تنهایی چیه ؟
جالب بود! از دوباره خوندنش خسته نمي شه آدم .البته بستگي به ترجمه اي كه گير آدم هم مياد داره!
 

Amirofff

عضو جدید
برای هفتمین بار هفتمین کتاب از مجموعه کتابهای هری پاتر یعنی هری پاتر و یادگاران مرگ رو خوندم و فکر کنم چند وقت دیگه دوباره بخونمش... ;):D:)
 

کالیگولا

عضو فعال
کاربر ممتاز
برای هفتمین بار هفتمین کتاب از مجموعه کتابهای هری پاتر یعنی هری پاتر و یادگاران مرگ رو خوندم و فکر کنم چند وقت دیگه دوباره بخونمش... ;):D:)
يادش بخير. انقده كتاباشو خوندم كه فكر كنم بهتونم يه بار خودم از اول بنويسمشون. حيف كه خيلي ژول ورني تمومش كرد.
 
  • Like
واکنش ها: ebbi

Amirofff

عضو جدید
يادش بخير. انقده كتاباشو خوندم كه فكر كنم بهتونم يه بار خودم از اول بنويسمشون. حيف كه خيلي ژول ورني تمومش كرد.

آره البته بهتره بگیم هندی تموم شد :biggrin: اما خداییش خیلی قشنگ بود همه کتاباش مخصوصا" آزکابان و جام آتش ... چه بی خوابی هایی که نکشیدیم سره خوندن این کتابا :biggrin:

یادش بخیر :heart::gol:
 

tanha990

عضو جدید
جالب بود! از دوباره خوندنش خسته نمي شه آدم .البته بستگي به ترجمه اي كه گير آدم هم مياد داره!



جالب هست اما یه سوالی پیش اومد برام ... چرا گابریل به راحتی از مرگ و تعریف اون میگذره اما شهوت را کامل به تصویر میکشه به طوری که احساس میکنی همونجا هستی و داری میبینی واقعه را ...
هری پاتر هم که فوق العادست ... بعدا در مورد اون هم حرف میزنیم ...
 

کالیگولا

عضو فعال
کاربر ممتاز
جالب هست اما یه سوالی پیش اومد برام ... چرا گابریل به راحتی از مرگ و تعریف اون میگذره اما شهوت را کامل به تصویر میکشه به طوری که احساس میکنی همونجا هستی و داری میبینی واقعه را ...
هری پاتر هم که فوق العادست ... بعدا در مورد اون هم حرف میزنیم ...
نگاهی به رمان صد سال تنهایی نوشته گابریل گارسیا مارکز
ترانه جوانبخت

گابریل گارسیا مارکز در رمان صد سال تنهایی به شرح زندگی شش نسل خانواده بوئندیا می پردازد که نسل اول آنها در دهکده ای به نام ماکوندو ساکن می شود. داستان از زبان سوم شخص حکایت می شود. طی مدت یک قرن تنهایی پنج نسل دیگر از بوئندیاها به وجود می آیند و حوادث سرنوشت ساز ورود کولیها به دهکده و تبادل کالا با ساکنین آن رخ دادن جنگ داخلی و ورود خارجی ها برای تولید انبوه موز را می بینند.



شخصیت های مهم رمان عبارتند از: خوزه آرکادیو بوئندیا که اولین مرد وارد شونده به سرزمینی ست که بعدها ماکوندو نام می گیرد زن او به نام اورسولا که در طی حیات خود اداره کردن خانواده را با تحمیل مقررات خود به بچه ها عهده دار می شود و تولد چندین نسل را به چشم می بیند. اورسولا به ساختن آب نبات های کوچک به شکل حیوانات می پردازد تا مخارج خانواده را تامین کند. دو پسر او آئورلیانو و خوزه آرکادیو هستند که اولی در جنگ شرکت می کند و به عنوان سرهنگ و رهبر آزادی خواهان به مبارزه با دولت محافظه کار می پردازد و دومی به سفر می رود و بعد از بازگشت به دهکده ماکوندو به کارهای خلاف اخلاق می پردازد. سرهنگ آئورلیانو بوئندیا در طی سال های جنگ از زنهایی که با آنها در جبهه جنگ آشنا شده صاحب پسران بسیار می شود. دختر اورسولا به نام آمارانتا بر خلاف دو برادر خود تا آخر عمر مجرد می ماند و سرپرستی بچه های دیگران را برعهده می گیرد. نسل های بعدی این خانواده از خوزه آرکادیو و همسرش ربکا به وجود می آیند. آمارانتا که قبل از ازدواج ربکا با خوزه آرکادیو برای ازداج با یک مرد ایتالیایی رقابت می کند کینه ربکا را به دل می گیرد. از ازدواج پسر خوزه آرکادیو و ربکا پسری به دنیا می آید که اسمش را آرکادیو می گذارند. خوزه آرکادیو و برادرش سرهنگ آئورلیانو بوئندیا با زنی به نام پیلار ترنرا که فال ورق برای اعضای خانواده می گیرد رابطه برقرار می کنند که پسر سرهنگ آئورلیانو بوئندیا به نام آئورلیانو خوزه از همین زن به وجود می آید. همسر جوان سرهنگ به اسم رمدیوس بعد از ازدواج با او بدون آنکه برایش فرزندی بیاورد می میرد. اسم دیگر پسرهای سرهنگ آئورلیانو بوئندیا را که از زنهای دیگر در جبهه جنگ به وجود آمده اند آئورلیانو می گذارند و اسم مادرهایشان را به اسم هرکدام اضافه می کنند تا مادر هریک از آنها مشخص باشد. آرکادیو پسر خوزه آرکادیو در غیاب سرهنگ اداره ماکوندو را برعهده می گیرد اما با ظلم و ستم به مردم دهکده همه را از خود عاصی می کند. حتی اورسولا مادربزرگ او از ظلم او ناراضی ست و این نارضایتی را با کتک زدن او به او نشان می دهد. آرکادیو از سانتا سوفیا دلا پیه داد صاحب یک دختر به نام رمدیوس و دو پسر دو قلو به نام های خوزه آرکادیوی دوم و آئورلیانوی دوم می شود. از ازدواج آئورلیانوی دوم با فرناندا دل کارپیو دو دختر با نام های آمارانتا اورسولا و رناتا رمدیوس و یک پسر به اسم خوزه آرکادیو به وجود می آیند. رناتا رمدیوس از پسری به اسم مائوریسیا بابیلونیا که شاگرد مکانیک است صاحب فرزندی به اسم آئورلیانو می شود. این آئورلیانو بزرگ می شود و با آمارانتا اورسولا که خاله اوست در غیاب شوهرش گاستون که بلژیکی است رابطه برقرار می کند و از او صاحب پسری به اسم آئورلیانو می شود که آخرین نسل از خانواده بوئندیاست. ملکیادس که از کولی های دارای تجربه در فروش کالاهای اختراعی دنیای خارج به اهالی دهکده است به خوزه آرکادیو بوئندیا و دیگر اهالی دهکده اختراعاتی را نشان می دهد که همه آنها را مجذوب شگفتی آن اختراعات می کند.

وقتی سرهنگ آئورلیانو بوئندیا زمام امور شورشیان آزادیخواه را برعهده می گیرد و با متحد کردن آنها به قدرت می رسد به یک دیکتاتور تبدیل می شود و در اواخر دوره جنگ نسبت به همه حتی به مادر خود اورسولا نیز بدبین می شود طوری که وقتی وارد خانه می شود به اورسولا دستور می دهد از فاصله سه متر به او نزدیک تر نشود. او برای کسب قدرت از کشتن نزدیک ترین دوستان خود دریغ نمی کند و مارکز در خلال داستان نقل می کند که او در عمر خود به هیچ کسی حتی به زنهایی که مادر فرزندانش بودند واقعا دل نبست و زندگی را در جنون قدرت و بی اعتمادی به دیگران گذراند.

ناپدید شدن و مرگ بعضی از شخصیت های داستان به جادویی شدن روایت ها می افزاید. صعود رمدیوس به آسمان درست مقابل چشم دیگران کشته شدن همه پسران سرهنگ آئورلیانو بوئندیا که از زنان در جبهه جنگ به وجود آمده اند توسط افراد ناشناس از طربق هدف گلوله قرار دادن پیشانی آنها که علامت صلیب داشته و طعمه مورچه ها شدن آئورلیانو نوزاد تازه به دنیا آمده آمارانتا اورسولا از این موارد است.

شخصیت اورسولا و پیلار ترنرا از بقیه افراد خانواده تفاوت دارد زیرا این دو نفر با حس ششم خود و گرفتن فال ورق می توانند آینده افراد را پیش بینی کنند. بعد از مرگ اورسولا این فرناندا دل کارپیو است که کنترل زندگی افراد خانواده را برعهده می گیرد و نظراتش را بر آنها تحمیل می کند. چون او از ارتباط دخترش رناتا رمدیوس با مائوریسیا بابیلونیا ناراضی ست و نمی خواهد مردم دهکده در جریان رابطه آن دو قرار بگیرند مرگ آن جوان را سبب می شود و دخترش را به یک صومعه پیش عده ای راهبه می فرستد تا در آنجا تا پایان عمرش بماند. وقتی راهبه ای به خانه فرناندا می آید و نوه او که فرزند رناتا و مائوریسیا است را با خود می آورد با وجود آن که فرناندا در ابتدا قصد کشتن آن کودک را دارد اما از فکر خود منصرف می شود و آن بچه در آن خانه بزرگ می شود.

تغییراتی که کولی ها در زندگی خانواده بوئندیا می دهند نیز جالب است. ملکیادس جادوگر که به عنوان کولی همراه با کولی های دیگر وارد دهکده ماکوندو می شود پس از مدتی در خانه بوئندیاها ساکن می شود و به نوشتن مکاتیبی به زبان سانسکریت می پردازد که خوزه آرکادیو و بعدها آئورلیانو پسر رناتا رمدیوس با خواندن این مکاتیب سعی در بر ملا کردن راز آن نوشته ها می کنند اما خوزه آرکادیو ناموفق می ماند و آئورلیانو با خریدن تعدادی کتاب قدیمی از یک کتاب فروشی و خواندن آن کتاب ها به تدریج راز آن نوشته ها را کشف می کند. او در بخش پایانی داستان به نحوه مردن افراد خانواده بوئندیا از نوشته های ملکیادس پی می برد. ملکیادس نوشته است که اولین فرد خانواده یعنی خوزه آرکادیو بوئندیا با بسته شدن زیر یک درخت می میرد و آخرین فرد خانواده خوراک مورچه ها می شود. در پایان داستان طوفانی اتفاق می افتد که آئورلیانو در حین خواندن واقعه طوفان و مرگ خود در اثر طوفان در جریان نحوه مرگ خود قرار می گیرد و دیگر هرگز از اتاق ملکیادس خارج نمی شود چون با وقوع طوفان زندگی او نیز به پایان می رسد و داستان تمام می شود.

تغییر ارتباط زنها و مردها از یک نسل خانواده بوئندیا به نسل دیگر در داستان جالب است. در نسل دوم پسرها ارتباطی باز با زنهای متعدد دارند به طوری که سرهنگ آئورلیانو بوئندیا از داشتن این ارتباط های متعدد صاحب پسران بسیار می شود اما در نسل های بعدی می بینیم که از تعداد زنهای مربوط به هر مرد رفته رفته کم می شود تا جایی که گاستون شوهر بلژیکی آمارانتا اورسولا به داشتن همان یک همسر قناعت می کند و با وفاداری با او در دهکده زندگی می کند و آئورلیانو پسر رناتا رمدیوس نیز بعد از مراجعت گاستون به بلژیک برای خرید هواپیما و انتقال آن به دهکده با آمارانتا اورسولا رابطه برقرار می کند. تغییر زندگی مردان خانواده بوئندیا از چند زنه بودن به تک زنه شدن را می توان در دو علت دید. سخت گیری مادرها در بزرگ کردن پسرهایشان و تحمیل نظراتشان به آنها یکی از این عوامل است و عامل دیگر چسبیدن شبانه روزی پسرها به نوشته های ملکیادس برای رمز گشایی از آنهاست که از ارتباط آنها با دیگر افراد به اندازه قابل توجهی کم می کند طوری که آنها فقط برای احتیاجاتشان از اتاق ملکیادس به آشپزخانه و توالت می روند و همه وقت خود را در اتاق ملکیادس برای خواندن نوشته هایش می گذرانند.

سبک رمان صد سال تنهایی رئالیسم جادویی ست. مارکز با نوشتن از کولیها از همان ابتدای رمان به شرح کارهای جادویی آنها می پردازد و شگفتی های مربوط به حضور آنها در دهکده را در خلال داستان کش و قوس می دهد تا حوادثی که به واقعیت زندگی در کلمبیا شباهت دارند با جادوهایی که در این داستان رخ می دهند ادغام شده و سبک رئالیسم جادویی به وجود آید. فرود آمدن گل های زرد از آسمان تولد فرزند دم دار در اثر ازدواج فامیلی زنده شدن ارواح و گشت و گذار مردگان در خانه بوی رمدیوس و فرستادن مردها به کام مرگ توسط او وجود پروانه های زرد رنگ بالای سر مائوریسیا بابیلونیا که همراه او همه جا می روند مردن پرندگان در اثر آمدن هیولا به دهکده بلند شدن مکاتبب ملکیادس کولی به هوا با نیروی نامرئی و فاحشه خانه خیالی که همه حوادث در آن غیر واقعی است بخش های جادویی این داستان را تشکیل می دهد.

مارکز در چند جای رمان زمان را به عقب می برد اما این برگشت زمانی به گذشته تاثیری در انسجام روایت ها ندارد و باعث پیچیدگی داستان نمی شود.

داستان تنها یک راوی دارد که سوم شخص است اما اگر مارکز در بخش های مختلف رمان روایت را به شخصیت های مختلف می سپرد با توجه به تفاوت ذهنیتی که هر کدام نسبت به دیگران دارد داستان زیباتر می شد و در عین حال از این سادگی روایت بیرون می آمد.

رمان صد سال تنهایی با روایت جزئیات زندگی در دهکده ای تصوری که به زادگاه مارکز بی شباهت نیست زندگی در کلمبیا را به خوبی به ذهن خواننده منتقل می کند و تداخل اثر شخصیت های مختلف داستان در واقع شدن حوادث به زیبایی در آن شرح داده شده است.

منبع:

صد سال تنهایی- گابریل گارسیا مارکز- ترجمه بهمن فرزانه- انتشارات امیر کبیر- چاپ چهارم- 1357- تهران
*سايت ماه مگ
 

کالیگولا

عضو فعال
کاربر ممتاز
رمان صد سال تنهایی همچون افسانه‌ی رئیس رایت سرگذشت پیدایش ، نابودی و انقراض دهکده‌ی ماکوندو ( Macondo )ومهم‌ترین خاندان آن بوئندیا ( Buendia )است. این رمان بیان‌گر تاریخ خاندان بوئندیا و در واقع استعاره‌ای از یک دوره‌ی فرهنگی خاص که تاریخ یک ملت را نشان می‌دهد. در صد سال تنهایی دهکده‌ی ماکوندو ، محصور در باتلاقها و جنگل غیر قابل عبور ، در حقیقت از جهان بریده است. شهر را خانواده‌ی بوئندیا بنا نهاده و تا حد ممکن آن را دور از دریا ، راهی که آنان را به نقطه‌ی جهان رسانده ، بنا کرده‌اند. دورافتادگی شهر چنان است که در آن همه‌چیز روال دیگری ، از بقیه‌ی جهان دارد. اختراعات اروپایی ، چیزهایی چون دندان مصنوعی ، تاریخ و قطب‌نما ، هر چند گاه یک بار توسط کولی‌های آواره به ماکوندو می‌رسد. اما شهر ، چنان از جهان خارج بی‌خبر مانده که وقتی «اورلیانو بوئندیا» به کشف کرویت زمین قائل می‌شود هرگز نمی‌داند که این موضوع پیش پا افتاده‌ای ست. دهکده‌ی بی‌نامی همچون روایت‌های اساطیری که جهان را در ابتدای هستی خود ترسیم می‌کند و بی‌نامی ، بی‌مکانی و ‌بی‌زمانی اشیا و پدیده‌ها را روایت می‌کند در آغاز دهکده‌ای پاک و ساده است ، مرگی نیست و اشیا و پدیده‌ها هنوز نامی ندارند. این سادگی و معصومیت در اخلاقیات مردم شهر نیز تعمیم یافته است. افراد و خانواده‌ی بوئندیا با عمه‌های خود و دخترکان نابالغ ازدواج می‌کنند ، رمدیوس بوئندیا برهنه می‌گردد ، بی‌آنکه از تاثیر زیبایی خود بر مردان آگاه باشد. این فضای وهم‌انگیز و خیالی بی‌شباهت به آمریکای لاتین یا حداقل نقاط دوردست این قاره نیست. در این سرزمین وسیع نیز طی قرون متمادی ، تماس مردم با جهان خارج بسیار اندک و پراکنده بوده است. در ماکوندو آنچه بد است از جهان خارج می‌رسد. جنگ داخلی صد ساله ، برای ساکنان شهر ، مرگ و تباهی به بار می‌آورد و شرکت موز ، ظلم و تعدی و استثمار را رواج می‌دهد. مصائب طبیعی مانند خشم خدایان در اساطیر نیز به این بلاها اضافه می‌گردد ، طوفانی که چهار سال طول می‌کشد ، طاعون بی‌خوابی ، باران پرندگان مرده ، همچون بلایا و مصائب عهد عتیق بر شهر و مردمانش نازل می‌شود.
رمان صد سال تنهایی تصویری افسانه‌ای از فرهنگ جهان سوم است که تاریخ سرگذشت خاندان بوئندیا به شکل تاریخ اسطوره‌ای و ماقبل مدرن حال و هوای ساختار رمان را نسبت به آثار معاصر ادبیات جهان به کلی دگرگون کرده است. صد سال تنهایی با ساختار شبه‌اسطوره‌ای آن حس شدیدی از فضاهای غبارآلود ، هاله‌ی تیره‌ای از غم و اندوه ، حس پوچی ، بیهودگی اندوه‌زا و به طور کلی فضای گذشته‌های نوستالژیک اسطوره‌ای را ترسیم می‌کند. شخصیت اورلیانو بوئندیا که در آغاز رمان مدام در حال کشف کردن و در پی دست‌یافتن به پدیده‌های نو می‌باشد نیز گونه ی دیگری از شخصیت‌های اسطوره ‌ای ست. بوئندیا بی‌خبر از آن که بسیاری از پدیده‌هایی را که کشف می‌کرده است در جهان خارج پدیده‌ای معمولی و پیش‌پا افتاده تلقی می‌شود تا مرحله‌ی جنون به کنجکاوی و کشفیات خود ادامه می‌دهد.
انکار عقلگرایی مدرن ، منطق و عناصری که بر پایه‌ی تفکر و اندیشه تکیه زده‌اند و پناه‌بردن به ساختارهای عاطفی ، خیال و رویدادهای غیرواقعی صد سال تنهایی را با ساختار اسطوره‌ها همانند کرده است. گابریل گارسیا مارکز در این رمان در واقع اسطوره تاریخ فرهنگ آمریکای لاتین را از نو خلق کرده است.

زمان در رمان صد سال تنهایی زمان به صورت حلقه‌ای همه‌ی شخصیت‌های رمان را در بر می‌گیرد. کودکان به سرعت رشد می‌کنند و وقتی به طرزی ویژه بالغ شدند ، زمان آنها را رها می‌کند و تا لحظه‌ی مرگ در نوستالژی‌ای تلخ و وضعیتی دلگیر قرار می‌دهد. «کلنل اورلیانو بوئندیا» و «جوز آرکادیو سگاندو» ، هر دوی آنها در لحظه‌ی معینی از زمان محبوس مانده‌اند و از پیوستن به سیر خطی زندگی ، حرکت و پیشروی در جهان سرباز می‌زنند.
وقتی که «اورسولا ایگورن» به کارهای خانواده رسیدگی می‌کند زمان با چرخشی دایره‌وار پدیدار می‌گردد. اضمحلال و سقوط خانواده‌ی بوئندیا و مرگ و میر مشروط آنها تا پایان در حلقه‌ای مدور به تفصیل شرح داده می‌شود. تمام تلاش مارکز برای این است که نشان دهد زمان در سیری گردشی و دایره‌ای شکل می‌چرخد و انسان‌ها نمی‌توانند در حال پیشروی و حرکت در سیری مستقیم باشند.

کاراکترها کلمه‌ی تنهایی متناوبا در جاهای گوناگونی از صفحات این رمان دیده می‌شود. جوز آرکادیو بوئندیا ، آمارانتا ، اورسولا ، اورلیانو و جوز آرکادیو سگاندو همه‌ی آنها تنها هستند و بطور کلی در حلقه‌ی زمان به دست فراموشی سپرده‌ شده‌اند. راوی در این اثر این گونه استنتاج می‌کند که بوئندیاها به گردشی دورانی از تنهایی محکوم شده‌اند و هرگز فرصت دیگری برای کسب مجدد زیستن پیدا نخواهند کرد. مارکز سعی کرده است چهره‌های متفاوتی از تنهایی را به روش‌های گوناگون در طول اثر نشان دهد. این اثر اعتراضی‌ست بر علیه ممارست و تکرار جهان غربی که انسان‌های آن به نوعی ویژه از تنهایی محکوم شده‌اند و از دسترسی به ابزارهایی برای توسعه‌بخشیدن به جهان خودداری می‌کنند. همچنین صد سال تنهایی تشریحی از انسان آینده‌ است که به تنهایی محکوم گردیده و این تنهایی می‌تواند هم ویرانگر یک شخص و هم ویرانگر جامعه‌ای عظیم باشد.

زنای با محارمزنای با محارم دومین موضوع این اثر می‌باشد. این موضوع نقش عظیمی را در رمان ایفا می‌کند. از لحظه‌ی شروع رمان اورسولا اخطار می‌کند که نتیجه‌ی زنای با محارم ، تولد کودکانی با دم خوک می‌باشد و همچنانکه می‌بینیم در پایان رمان نیز آخرین بوئندیا با دم خوک متولد می‌شود. زنای با محارم برای این خانواده‌ها تهدید بزرگی به شمار نمی‌رود. در حقیقت در این عمل چیزی وجود دارد که سبب می‌شود بوئندیاها از داشتن ویژگی‌هایی برای ایجاد یک نظام خانواده ناتوان بمانند. زنای با محارم برای بوئندیاها آموزشی است که نظام خانواده در یک حصار بسته قرار بگیرد و خود را از جهان بیرون جدا کند.

رئالیسم جادویی اغلب اوقات ، در حوزه‌های انتقادی ، آثار مارکز را در بخش رئالیسم جادویی رده‌بندی می‌کنند. این رده‌بندی در واقع به دلیل ترکیب واقعیت و تخیل در آثار وی می‌باشد. کلمبیایی که مارکز در آثارش ترسیم می‌کند ؛ جایی است که اساطیر ، شگفتی و افسانه در کنار تکنولوژی و مدرنیته در کنار هم قرار دارند. همچنین دلیل دیگر برای رده‌بندی این است که آثار مارکز خواننده را به سمت نوعی تردید در چیستی واقعیت و تخیل و پوچی هر روز زندگی ما سوق می‌دهد.

مذهبدر رمان صد سال تنهایی مذهب موضوعی برای شوخی و طنز سازماندهی شده است. یکی از نامهربان‌ترین و ناخوشایندترین شخصیت‌ها در این رمان شخصیت فرناندا دل کارپیو ، یک کاتولیک پرشور و شعف می‌باشد که هیچ ‌چیز برایش اهمیت ندارد و حتی قرار دادن فرزندش در صومعه و فراموش کردن او نیز برایش یک امر کاملا عادی و پیش‌پا افتاده‌ تلقی می‌شود. همچنین کشیش ماکوندو ، پدر نیکادور همیشه در حال ایفای نقشی مضحک و کاملا سرگرم‌کننده است. به طور کلی مذهب در صد سال تنهایی بر اساس نوعی شک‌گراییو یابدبینی ( Skepticism )سازماندهی شدهاست.
شخصیت‌ها برخلاف عرف و آزاد از قیود و رسوم در جستجوی خدا هستند ؛ اما این روش مثل شخصیت اورسولا که محترمانه و با شان و وقار رفتار می‌کند یک روش کاملا معنوی و اخلاقی است.

تمدنصد سال تنهایی سرنوشت ماکوندو را از لحظه‌ی پیدایش تا لحظه‌ی نابودی به ترسیم می‌کشد. ماکوندو میان موفقیت ، پیشرفت ، جنگ و نزاع‌های غیرنظامی ، تجدد و پیشروی و رویدادهای وابسته به تحولات عظیم که شهر را به سمت سقوط و مرگ احتمالی سوق می‌دهد ، نوسان می‌خورد. رمان صد سال تنهایی همچنین از خط سیر تمدن کلاسیک یونانی ؛ همراه با ثبت‌های محتاطانه که چه‌طور و چه‌وقت علم ، هنر و سیاست به ماکوندو آمد ، تبعیت می‌کند. این موضوع در ظهور تنهایی به عنوان یک رمان کامل که محتوی همه‌چیز می‌باشد و به دیدگاه کلی مارکز از ماکوندو که همچون یک عدسی می‌توان از خلال آن تاریخ بشریت و تاریخ طبیعت را دید کمک می‌کند.

کتاب پیدایش (تورات) و کتاب مقدس راوی کتاب صد سال تنهایی از نخستین پاراگرافهای رمان به خواننده اعلام می‌کند که ماکوندو به باغی از بهشت تعلق دارد. بلاهای (بی‌خوابی – باران) که شهر متحمل آن می‌گردد ؛ کاملا با کتاب مقدس تطابق دارد. بلای باران سیل‌آسا بر ماکوندو شهر را از هرگونه گناه و مردان شریر پاک می‌کند. در اینجا تلاش مارکز بر این است که مطابق با پژواک کتاب پیدایش(تورات) و کتاب مقدس تاریخ جهان و نسل بشریت را در این کتاب از نو طرح‌ریزی می‌کند. این اثر بر اساس بسیاری از داستانهای عمده‌ی کتاب مقدس طرح‌ریزی شده است و به نظر می‌رسد شخصیتهای آن تمثیلی از فیگورهای عمده‌ی کتاب مقدس هستند. رمان با آفرینش ماکوندو و پیشترین روزهای بهشتی از معصومیت آن آغاز و تا پایان مکاتیب (کتاب مکاشفات یوحنا) ادامه پیدا می‌کند. در این رمان می‌توان سقوط جوزآرکادیو بوئندیا را دید که در نتیجه‌ی جستجوی شناخت و آگاهی بیشتر تا مرحله‌ی جنون پیش می‌رود. در حقیقت او و همسرش اورسولا ایگوآران نمایشگر آدم و حوا در کتاب مقدس هستند که بعد از خوردن میوه‌ی دانش و آگاهی از بهشت تبعید می‌شوند. تمام رمان تابع استعاره‌ای از گذشته‌ی بشریت و گزارشی مجدد از آینده‌ی وی می‌باشد.

بلاها دست‌کم دو بلای معین و آشکار بر ماکوندو نازل می‌شود : اولین بلا ، بلای بی‌خوابی و دومین بلا ، بلای باران سیل‌آساست که به مدت پنج سال طول می‌کشد. کما اینکه هجوم بیگانه‌های خارجی و تاسیس مراکزی در ماکوندو نیز بلای دیگری به شمار می‌رود. به طور یقین خارجی‌ها مرگ و ویرانی را با خود به ارمغان آوردند. در واقع این بلاها سبب جلوگیری از تماس ماکوندو با واقعیت و جهان خارج و غوطه‌ور شدن در نوعی نوستالژی و از دست دادن حافظه‌ی خود منجر گشت.

سیاست جهان پرپیچ و خم سیاست در این رمان بویژه در فصل‌هایی که با کلنل آئورلیانو بوئندیا سر و کار دارد به مقدار زیادی مورد بررسی قرار گرفته است. دنیای سیاست در این اثر جهانی تیره و تاریک است. تفاوت اندکی میان آزادی‌خواهان و محافظه‌کارها وجود دارد. و در حقیقت کار هر دو کشتن مردم و مورد بهره‌برداری بردن از آنان است. در اینجا مارکز دیدگاه ضد سرمایه‌داری صریحی دارد و قصد وی از به تصویر کشیدن تصویر این منطقه بحث و مجادله نیست. مارکز توضیح می‌دهد که چطور طبیعت سیاست آمریکای لاتین به سمت پوچی ، تکذیب و تکرار پایان‌ناپذیر فاجعه نزدیک می‌شود.

مدرنیته مضمون مدرنیته بویژه در فصل‌های مربوط به خرید و فروش و کشت زرع موز دیده می‌شود. ماکوندو در طی چندین سال از طریق تاثیر تکنولوژی ، بهره‌برداری اقتصادی و هجوم بیگانگان از یک مرداب راکد به شهری مدرن و مهیب تغییر شکل می‌دهد. اما ورود ماشین‌ها و تکنیک‌های کشاورزی به ماکوندو نه تنها جایی بهتر برای زندگی‌کردن نمی‌سازد بلکه به واقع همه‌چیز را بدتر هم می‌کند. نکته در اینجاست که تکنولوژی مدرن بدون اصلاح همزمان اصول اخلاقی کاملا بی‌معنی و پیشروی بدون نقشه‌ای برای تقلیل عدم تساوی اقتصادی کاملا جانورصفتانه می‌شود.

تجذیه‌ناپذیری گذشته ، حال و آینده از میان اسامی‌ای که نسلی پس از نسل دیگر باز می‌گردند ؛ زمان در صد سال تنهایی از بازگویی شخصیت‌ها و رویدادها به ترتیب زمانی و تقسیم شدن به حال ، گذشته و آینده امتناع می‌ورزد. اورسولا ایگورن همیشه اولین کسی است که متوجه می‌شود زمان در ماکوندو نامتناهی است و بیشتر به سمت جلو حرکت می‌کند و گاهی اوقات این همزمانی وقت به بی‌خوابی منجر می‌شود. وقتی که مردم نمی‌توانند گذشته را ببینند ، آینده را نیز نمی‌توانند ببینند. پیشگویی‌های ملکیادس ثابت می‌کنند که رویدادها در زمان ادامه دارند. از آغاز رمان کولی پیر قادر بود پایان همه‌چیز را ببیند طوری که انگار رویدادهای مختلف همچون حضور اشباح ملکیادس و جوز آرکادیو بوئندیا به یکباره رخ داده‌اند و گذشته‌ای که آن مردها در آن زندگی می‌کردند با حال یکی شده است.



پی‌نوشت :

۱- لوی استروس. کلود. وایزمن، بوریس. گووز، جودی. نورالدین رحمانیان. نشر شیرازه. ۱۳۷۹. ص ۱۳۶
۲- اسطوره و تفکر مدرن. لوی استروس. کلود. علی جهان پولاد. دکتر فاضل لاریجانی. نشر و پژوهش فروزان روز. ص۴۳
۳- صد سال تنهایی. گارسیا مارکز. گابریل. بهمن فرزانه. انتشارات امیرکبیر. ۱۳۵۷

۴ - On Marquez's One Hundred Years of Solitude, Ian Johnston, March ۲۸, (۱۹۹۵)
۵ - Classical Mythology in Life and Literature to ۱۸۵۵, Novamber ۱۲ – ۱۳, (۱۹۹۳)

منبع:سايت نصور
 

tanha990

عضو جدید
ممنون بابت نقدی که گذاشته بودید اما مد نظر من بیشتر چیزی که خود شما احساس کردید بوده ... حس خوب بد تلخ نفرت ... ؟
 

کالیگولا

عضو فعال
کاربر ممتاز
ممنون بابت نقدی که گذاشته بودید اما مد نظر من بیشتر چیزی که خود شما احساس کردید بوده ... حس خوب بد تلخ نفرت ... ؟
حس تنفر كه نداشتم. ولي حس خوبي هم نداشتم. از ديد من نويسنده خيلي تلاش داره كه حس شهوت رو توي صورت خواننده بكوبه(كاري كه توي كتاب طوفان برگ هم انجام داد) هدفش ايجاد علاقه يا تنفر خواننده نيست بلكه مي خواد اين حس رو به صورت بي پرده و اينكه چجوري خيلي چيزا تحت تاثيرش قرار مي گيرن رو نشون ميده! (البته از ديد من)
حالا شما چي فكر مي كنين؟
 
  • Like
واکنش ها: ebbi

russell

مدیر بازنشسته
از اونجايي كه كتاب دنياي سوفي خيلي قشنگه حيفم اومد اطلاعات كاملشو براي دوستان نزارم!



این کتاب رو 3 سال پیش داداشم از کتابخونه گرفته بود ... همه خوندن ... خواهر کوچکترم ، خواهر زاده ام و خیلی های دیگه ... طوری که نوبت به من نرسید که بخونمش ... و فقط اولاشو تونستم بخونم ... :cry:
اتفاقا 2 روز پیش از کنار یکی از کتاب فروشی ها که رد می شدم دیدمش و یاد اون دوران افتادم کتاب با لحن ساده اما عمیق و برای همه سن هاست ... یه روزی می خونمش :smile:
ممنون کامران جان
 

Amirofff

عضو جدید
من خودم کتابهای هری پاتر رو فکر کنم مجموعا" بالای 30 بار خوندم تا حالا ... البته 100 سال تنهایی رو هم چندین بار خوندم :D;)
 

کافر خداپرست

-
کاربر ممتاز
با ادب و احترام
تاپیک زیبا و سودمندی است، اما متاسفانه در کارگاه دو تا تاپیک کتاب داریم... و این یکی هم از نظر محتوا و هدف با "بهترین کتابی که به تازگی خوانده اید؟" چندان فرقی ندارد... به همین دلیل با آن ادغام می شود....:gol:
 

tanha990

عضو جدید
حس تنفر كه نداشتم. ولي حس خوبي هم نداشتم. از ديد من نويسنده خيلي تلاش داره كه حس شهوت رو توي صورت خواننده بكوبه(كاري كه توي كتاب طوفان برگ هم انجام داد) هدفش ايجاد علاقه يا تنفر خواننده نيست بلكه مي خواد اين حس رو به صورت بي پرده و اينكه چجوري خيلي چيزا تحت تاثيرش قرار مي گيرن رو نشون ميده! (البته از ديد من)
حالا شما چي فكر مي كنين؟



در کل این را میدونم که گابریل برای خود خدایی است چرا که یک ماکوندو ساخت انسانهایی آفرید و پس از زندگی کردن همه را میراند ووو مانند خدا ..
گابریل از کشیشان نفرت دارد و این به وضوع در داستان نشان داده شده .و.. گابریل از مرگ میترسد زیرا به سادگی و به سرعت از ان میگذرد ما گابریل عاشق شهوت است البته نه از عشق ... ان را به طور کامل نمایش میدهد شاید ان را یک حس برتر یا مقدس میداند ...
 

helena_99

عضو جدید
"يك عاشقانه ي آرام"...از زنده ياد " نادر ابراهيمي"...
فكر كنم تا امروز صد دفعه خوندمش.... عاشقشم.....:heart::redface:
منم این رمان شعر زیبا رو خوندم ...فوق العادست...
در ضمن شازده کوچولورو هیشکی نمیتونه منکر زیبا بودنش بشه...من که عاشقشم و با تک تک جمله های کتابش زندگی می کنم...
 

n_h_1365

عضو جدید
سلام

سلام

آخرین کتابی که خوندم ، ندیمه نوشته ی فواد فاروقی بود ، کتابی بود درباره ی شاه اسماعیل و همسرانش که یکی از اونها به دست عثمانی ها اسیر می شه و با دلاوری همسر دوم شاه اسماعیل نجات پیدا می کنه .
من عاشق کتابم و پیشنهاد می کنم حتما این کتابو بخونید.
البته اگه علاقه مندی وجود داشته باشه می تونم خلاصه ی کتابها رو براتون بنویسم .
http://www.www.www.iran-eng.ir/images/icons/star.gif http://www.www.www.iran-eng.ir/images/icons/star.gif http://www.www.www.iran-eng.ir/images/icons/star.gif http://www.www.www.iran-eng.ir/images/icons/star.gif http://www.www.www.iran-eng.ir/images/icons/star.gif http://www.www.www.iran-eng.ir/images/icons/star.gif
 

کافر خداپرست

-
کاربر ممتاز
روز کتاب و کتاب‌خواني بر همه فرهيختگان، دوستداران کتاب و اهل قلم مبارک باد!:gol:

1. کليات تاريخ تطبيقي ايران، عزيز الله بيات، انتشارات اميرکبير.
اين کتاب خواندني نيست، اما به عنوان يک مرجع، داشتني‌ است! براي تطبيق تاريخ ايران با حوادث تاريخ جهان، حضور اين کتاب سودمند و ضروري است.

2. پرسش از حقيقت انسان (مطالعه‌اي تطبيقي در آراء‌ ابن عربي و هايدگر)، علي اصغر مصلح، کتاب طه.
"پرسش از حقيقت انسان" عنواني است که خود، موجب پرسش‌هاي بسيار مي‌شود. اين پرسش دشوارهاي خاصي دارد. از انسان پرسش مي‌شود و پرسش‌کننده، خود انسان است؛ اما فردي از افراد انسان. چه‌گونه يک فرد انسان مي‌تواند از حقيقت انسان پرسش کند؟ آيا فرد انسان به حقيقت انسان راهي دارد؟ اگر راهي هست، آيا براي همه يک‌سان است؟ آيا حقيقت انسان واحد است يا کثير؟ چه نسبتي بين آن حقيقت و افراد و عوالم انساني وجود دارد؟ به شرط اصالت و اهميت پرسش، بايد از کجا آغاز کرد و... اين گونه پرسش‌ها، دشواري موضوع تحقيق را نشان مي‌دهد. گستردگي و سيلان موضوع تحقيق، کار تحديد و حصر آن را دشوار مي‌کند...
 
آخرین ویرایش:

کافر خداپرست

-
کاربر ممتاز
من کتاب داستان راستان را از این اقا خوندم و بعد پارش کردم ...
اما به نظر من، داستان راستان آقاي مطهري، جزو بهترين کتاباشه... در هر داستان نکته‌ي بسيار مهمي نهفته‌اس، دانستنش براي داعيان اسلام بسيار ضروريه...
 

helena_99

عضو جدید
آره...کتابای فواد فاروقی هم فوق العادست...
کلامن به رمانهای تاریخی علاقه زیادی دارم...چون به خاطر شکل داستانیشون هیچوقت خشکی کتابای تاریخ و ندارن...
کتابای دیگه فواد فاروقی:لعیا...رامشگر...سیف القلم(مردی که بعد از مرزگش هم جنایت می کرد)
 

Aseman Etemaad

عضو جدید
کاربر ممتاز
راستش به خاطر حال و هوای این روزام دوباره کتاب از دولت عشق رو خوندم.... بعد سالها و همینطور که خاطرات برام زنده شد یکم هم اوضاع رو به راه شد!

نام کتاب : از دولت عشق
نویسنده : خانم کاترین پاندر (کشیش امریکایی)


کتاب با برداشت من درباره ی روانشناسی هست .... در توضیح پشت جلد کتاب می خوانیم:
« با توجه مداوم به تیک شی زیبا تصویر ذهنی آنرا می آفرینید و آن تصویر از طریق شما و دیگران وارد کار و فعالیت می شود!
مطلب مهم این است که دست به کاری بزنید که گام آغازین به سوی زیبایی محسوب شود(زیبایی درونی).........»

..............................................................................
در حال حاضر هم مشغول مطالعه کتاب بیان نوشته دکتر سیروس شمیسا هستم!
 

samanana

عضو جدید
اره..منم "از دولت عشق" رو خوندم...به نظرم خيلي عاليه...تا حالا واسه فرشته ات نامه نوشتي؟؟
من نوشتم!
و گرفتم!!!
 

samanana

عضو جدید
منم این رمان شعر زیبا رو خوندم ...فوق العادست...
در ضمن شازده کوچولورو هیشکی نمیتونه منکر زیبا بودنش بشه...من که عاشقشم و با تک تک جمله های کتابش زندگی می کنم...



مرسي...توي قشنگي شازده كوچولو كه حرفي نيست...;)
 

m_azar

عضو جدید
امینه کبوتر حرم اثر فوق العاده زیبا از میریام هاری، این کتاب فوق العاده نایاب هست اما اگر پیداش کردید هرگز فراموشش نخواهید کرد:gol:
 
بالا