بناهای تاریخی ایران وجهان(جامـــع)

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
اهرام ثلاثه مصر
در (جیزه)گيزا، غرب قاهره امروزي، سه هرم از فراعنه سلسله چهارم به نامهای خوفو يا خئوپوس (Cheops) (به معنای کسی که به افق تعلق دارد)، خفرع (Khafre) يا خفرن (يعنی بزرگ) و منكورع (Menkaure) يا موكرينوس (به معنای ملکوتی) وجود دارد. هرمهای سه گانه ، عظيم ترين و باشکوهترين بناهای دوره پادشاهی کهن هستند که جزو عجايب هفت گانه جهان باستان نيز محسوب می شوند.
اين هرمها كه از حدود سال 2550 پيش از ميلاد ساخته شده اند، با رمز و علم پنهاني ارتباط پيدا كرده اند و نمادهای "حکمت ازلی"، "سرزمين مصر"، "پايداری ابدی" و "فنون جادوگری" بودند. اهرام چيزه نقطه اوجي در تكامل شيوه معماري مقابر مصر در دوره پادشاهی کهن است كه با ساختن مصطبه ها ، مقابر اوليه مصريان که غالباً آجری يا سنگی بودند ، آغاز و با هرم پلکانی زوسر پيشرفت کرد.
برای ساخت اهرام، تعدادی شيب راهه آجر فرش احداث گرديد و تخته سنگهای آهکی را که از معادن آن سوی نيل با قايق به آنجا منتقل می شدند، احتمالاً با استفاده از غلطکهای چوبی (در آن زمان هنوز چرخ اختراع نشده بود) روی اين شيب راهه ها به بالا منتقل می کردند.
در جلوی هر هرم، معبد کوچکی قرار داشت که با گذرگاهی سنگفرش به معبدی ديگر که در دره نيل، در حاشيه مزارع واقع بود، می پيوست. ورود به معبد واقع در دره از طريق مجرايي از رود نيل ممکن بود و هنگام جاری شدن سيل، با قايق به آنجا رفت و آمد می کردند.
در دو سوی اهرام، هرمهايي کوچک با طرحی منظم و دقيق وجود داشت که ويژه اعضای خاندان سلطنتی بود و تعدادی مصطبه نيز به مقامهای بلندپايه درباری اختصاص داشت. جهت هرمهای سه گانه، شمالی – جنوبی است؛ هرمهای خوفو و خفرع نيز بر روی محوری مايل در امتداد يکديگر ساخته شده اند.
در مورد استفاده از فرمهای هرمی شکل، "هلن گاردنر" در کتاب «هنر در گذر زمان» چنين نگاشته است:
«... وقتی پادشاهان سلسله سوم، اقامتگاه دايمی خود را به ممفيس انتقال دادند، تحت تأثير هليوپليس بود، قرار گرفتند. اين شهر، مرکز کيش نيرومند "رع"، خدای آفتاب بود که بتش به صورت يک سنگ هرمی شکل بنام بن بن ساخته شده بود. در دوران سلسله چهارم، فراعنه مصر، خود را فرزندان رع ناميدند و به همين علت از آن پس کوشيدند او را بر روی زمين مجسم کنند. بنابراين، فراعنه ديگر، فاصله ای با انتقال از اعتقاد به مجود روح و قدرت رع در سنگ هرمی شکل "بن بن" تا اعتقاد به نگهداری از روح و جسم خداگونه خودشان به همان طريق مشابه در درون مقبره های هرمی شکل نداشتند
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
خوفو (خئوپس)، دومين پادشاه سلسله چهارم بود که از حدود سال 2551 پيش از ميلاد به مدت نزديک به ربع قرن بر مصر حکومت نمود. وی مجموعه گيزا را در چهل کيلومتری شمال داشور ، نزديک قاهره مدرن و شهر تاريخی و کهن ممفيس، پايه گذاری کرد. اين مجموعه دارای پنج عنصر اصلی است: اهرام خوفو ، خفرع و منکورع ، تنديس ابوالهول و معبد دره ای هرم خفرع. از اهرام سه گانه چـيزه، هرم خـوفو، كهن ترين و بزرگترين است و تاريخ ساخت آن به حدود سال 2570 پيش از ميلاد باز می گردد. اين بنای يادمانی سنگی بسيار عظيم, به «هرمی که مکان طلوع و غروب خورشيد است»، شهرت داشت.
به استثناي اتاقك تدفين، توده غول پيكري از بنايي با سنگ آهك يا كوهي از سنگ است كه مطابق همان اصول ساختماني هرم پله دار پادشاه زوسر در سقاره ساخته گرديده. لازم به ذکر است که تمامی سنگهای بکار رفته در ساخت اهرام، بدون ملات در کنار يکديگر کار گذاشته شده اند.
زاويه شيب پهلوهای هرم خوفو 54 درجه و 54 دقيقه است که ضابطه ای برای ساخت هرمهای بعدی در مصر شد. طول ضلع هر قاعده اين هرم 364/230 متر، طول هر يال 217متر، بلندای اصلی آن حدود 75/145 متر و ‌ارتفاع كنوني آن حدود 18/137 متر است و قاعده هرم, 37/5 هکتار زمين را فرا گرفته است. در ساخت اين بنای عظيم نزديک 000/300/2 قطعه سنگ در 210 رديف سنگ چين بکار رفته که هر يک وزنی بين 2 تا 15 تن داشته اند (وزن متوسط سنگها 5/2 تن می باشد). در برخی منابع که در رابطه با ويژگيهای منحصر بفرد اين بنای عظيم منتشر گرديده ، جرم هرم خئوپس را برابر يکصد ميليونيوم کره زمين تخمين زده اند.
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
۲- هرم خفرع :
خفرع ، چهارمين پادشاه سلسله چهارم و پسر (يا برادر؟) خوفو بود. وی دومين هرم بزرگ گيزا و تنديس عظيم ابوالهول را احداث نمود که اين دو در حدود سال 2530 پيش از ميلاد ساخته شدند. خفرع از حدود 2558 پيش از ميلاد به مدت 26 سال بر مصر حکومت کرد.
هرم خفرع که در جنوب غربی هرم بزرگ خوفو واقع گرديده، 5/136 متر ارتفاع دارد (درحاليکه بلندای اصلی آن 5/143 متر بوده)، طول هر قاعده آن 8/215 متر و زاويه شيب هرم 53 درجه و 20 دقيقه می باشد. در تصاوير، هرم خفرع به دليل واقع شدن بر سطحی بلندتر نسبت به هرم بزرگ خوفو ، مرتفع تر به نظر می رسد.
در دوران پادشاهی کهن، ساخت ورودی در بخش شمالی اهرام، رو به سوی ستاره قطبی، بخشی از مقررات دينی بوده است. در تمامی هرمها اين موضوع رعايت شده ؛ تنها استثناء ، هرم خفرع است که در پهلوی شمالی دارای دو ورودی می باشد.
پس از ساخت قاعده اهرام، بدنه آنها را با سنگهای آهک سفيد و براق می پوشاندند؛ پوشـش از رأس هرم رو به پايين صورت می گرفت. بدين ترتيــب که قطـعات سـنگ آهـکی را روی پـله ها قرار می دادند و بيـــن آنهـا را پـر می کردند، سپس آنها را می تراشيدند و رو به پائين صاف می کردند تا زاويه مناسب پيدا کند و ظاهرشان براق شود. تمامی اهرام بجز هرم پلکانی زوسر، ميدوم و منکورع، دارای پوشش بوده اند. هنوز بخشی از پوشش آهکی رأس هرم خفرع موجود است، اما سنگهای پوششی هرم خوفو را در قرون وسطی برای استفاده در ساخت بناهای قاهره کنده اند.
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
- هرم منکورع :
منکورع، پنجمين پادشاه سلسله چهارم و پسر خفرع بود که از حدود 2532 پيش از ميلاد به مدت بيست و نه سال بر مصر حکمرانی کرد. وی کوچکترين هرم را در فلات گيزا احداث کرد که سومين هرم از مجموعه اهرام سه گانه است. اين هرم، 5/66 متر بلندا داشته که امروزه به 62 متر تقليل يافته است. زاويه شيب هرم 51 درجه و 20 دقيقه و طول قاعده آن 5/108 متر می باشد و در بخش جنوب غربی دو هرم عظيم همجوار خود جای گرفته است. هرم مذکور نيز حدود سال 2510 پيش از ميلاد بنا گرديد.
هرم منکورع دارای سنگهای دو رنگ می باشد: نيمه بالايي آن توسط سنگ آهکی سفيدی پوشيده شده، در صورتيکه در بخش زيرين آن از سنگهای گرانيتی سرخ فام منطقه آسوان استفاده گرديده است. اين هرم بسيار شـايان توجه می باشد، چون تنها هرم سلسله چهارم پادشاهی مصر است که دارای 16 رديف سنگچين از جنس گرانيت می باشد و چنين پيش بينی شده بود تا سطح اين هرم با سنگـهای گرانيتی پوشيده شود، اما به دليل مـرگ ناگهانی منکورع اين امر هرگز تحقق نمی يابد و هرم مذکور فاقد روکش باقی می ماند
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
- ابوالهول :
از ديگر عناصر قابل ذکر در مجموعه گيزا می توان به تنديس عظيم و اعجاب آور ابوالهول (مجسمه مرگ) اشاره داشت. اين تنديس که در فاصله 400 متری از اهرام سه گانه و شمال معبد دره ای خفرع قرار دارد، بنام پاسدار و نگهبان اهرام نيز ناميده شده است.
سر و قسمت جلوی مجسمه ابوالهول از تخته سنگی يکپارچه و طبيعی به طول 57 متر ، عرض 6 متر و بلندای آن نيز 6/18 متر است، تراشيده شده؛ پهنای چهره حدود 4 متر و پاها و ساير قسمتهای بدن را با سـنگ چيــن و آجــر تکميل کرده اند. چهره اين تنديس، احتمالاً صورت خفرع ، فرزند و جانشين خوفو و بدن آن، هيکـل شير می باشد. بسياری معتقدند که ابوالهول چيـزه، مظـهر خدای خـورشـيد (رع – هراخت) است و حتی ممکن است در زمان واحد، مظهر خدا و فرعون بوده است.
مجسمه ابوالهول، کهنترين و بزرگترين تنديس دنيای باستان است که عليرغم صدمه های فراوانی که در دوران استيلای اعراب به آن وارد شده و باعث از بين رفتن بخشی از چهره آن گرديده است، با ابهت ترين مظهر سلطنتی فراعنه به حساب می آيد.
ابوالهول رو به سمت شرق دارد و در ميان پنجه های آن نيز معبد کوچکی ساخته شده است. سنگهای بکار رفته در معبد، غالباً از تراش تخته سنگ طبيعی که پيکره ابوالهول را تشکيل می دهد، بدست آمده و وزن برخی از آنها به بيش از 200 تن می رسد.
در دوره پادشاهی ميانه و جديد، تعداد زيادی ابوالهول در اندازه های مختلف از مصر باستان بدست آمده است. شايد بتوان ابوالهولی که سر آن شبيه رامسس دوم، فرعون سلسله نوزدهم ساخته شده است را آخرين آنها دانست که در مصر تراشيده گرديده است. بيشـتر ابــوالهـول ها را مشابه فرعون وقت می تراشيده اند.
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
- معبد دره ای هرم خفرع :
اين معبد در 400 متری شرق مجموعه اهرام واقع شده است و با روش تير باربر و ستون با مقطع مربع شکل، به صورت کاملاً يکپارچه از سنگ خارای سرخ پاکتراش و صيقلی احداث گرديده. تنها تزئين بکار رفته در اين معبد، تنديسهايي است که در امتداد ديوار به صورت رديفی قرار داشتند. کف معبد نيز از سنگهای مرمر سفيد پوشانيده شده بود.
دليل عدم استفاده مصريان باستان از سيمان، برای برافراشتن ستونها، ابعاد و تناسبات آنها را بزرگ در نظر می گرفتند. هنگام ايجاد تالارهای ستوندار نيز در بيشتر موارد، رديف ستونهای ميانی را بلندتر از ستونهای کناری در نظر می گرفتند تا يک رديف پنجره زير سقفی برای رساندن نور خورشيد به درون بنا در آن بخش تعبيه کنند. چنين شيوه ساختمان سازی به صورت ابتدايي در معبد دره ای هرم خفرع رعايت شده است. به نظر می رسد که اين رديف پنجره زير سقفی از ابداعات مصريان باشد، نوآوری که تا به امروز به عنوان يکی از عناصر مهم معماری، مورد استفاده واقع می گردد.
هرم پلکانی زوسر
نخستين بنای عظيم سنگی جهان
در حدود سال 2650 پيش از ميلاد هرم پله دار فرعون زوسر (Djoser)، دومين پادشاه از سلسله سوم در سقاره (Saqqarah) يا گورستان باستاني (شهر مردگان ) ممفيس توسط «ايمحوتپ»، معمار، طبيب و مشاور مخصوص زوسر، برپا داشته شد. وی نخستين هنرمندی است که نامش در تاريخ جهان به صورت مکتوب موجود می باشد، بسيار به علم طب مصری خدمت کرد به گونه ای که در دوران بعد، به عنوان رب النوع هنر و علم مورد پرستش واقع گرديد؛ چنين به نظر می رسد که مکتب معماری مصر به دست وی تأسيس شد.
ايمحوتپ نخستين کسی بود که در ساخت هرم از قطعات کوچک سنگ بهره برد. اين هرم كه احتمالاً كهن ترين بناي سنگي مصر و نخستين بنای سنگی عظيم جهان است، اولين مقبره عظيم پادشاهي نيز بود که ساخت آن نزديک به سی سال به طول انجاميد. هرم زوسر که حـدود 61 متر ارتفاع دارد و متشکل از شش مصطبه به تدريج کوچک شونده، با ارتفاعی يکسان است، دارای زاويه ای با شيب 72 درجه می باشد. شكل هرم مذبور كه ظاهراً چيزي در حد واسط بين مصطبه - شکل رايج مقابر مصريان در دوراه باستان - و هرمهاي حقيقي بعدي در گيزا (چيزه) است، در پايان كار، ساختماني مشابه زيگوراتهاي بزرگ بين النهرين از آب درآمده است، اما هرم زوسر برخلاف زيگوراتهاي بزرگ که معبد بودند، يك مقبره است و ارتفاعش از بناهاي شهر مردگاني كه پيرامونش ترتيب يافته، بسيار ‌بلندتر مي باشد.
در ساخت مصطبه پايينی و اصلی هرم پلکانی زوسر، سنگهای سفيد آهکی را دقيقاً همانند آجر بکار برده اند. سازندگان که قطعات سنگ را همچون آجرهای بزرگ شکل داده بودند، آنان را در رجهای افقی و با ملات گِل ساده چيده بودند. در دومين مرحله که نشانگر تغيير از مصطبه پله پله ای به هرم پلکانی است، تکنيک متفاوتی آشکار شده است؛ حجم سنگهای تراش داده شده، بيشتر گرديده به طوريکه هريک از آنها حدود نيم تن وزن دارند. اين سنگها را بطور مايل با زاويه 18 درجه چيده بودند، به گونه ای که شيب آنها به سمت درون و قلب بنا بود و بدين ترتيب، در مرحله پايانی توسعه و تکميل هرم، زاويه ای با شيب 72 درجه ايجاد گشت.
مقبره اي چون هرم زوسر وظيفه يا كاركردي دو گانه داشت: "حفاظت از پادشاه موميايي شده و متعلقاتش" و "مجسم ساختن قدرت مطلق و خدايگونه فرعون به كمك فرم معماري". در انديشه مصريان، شکل هرم نمود پلکانی بود که فرعـون را به سـوی «رِع» (Ra) يا رب النـوع خورشيـد بالا می برد. از ديگر سو، عقيده آنان بر اين بود که عظمت پيکر هرم، موجب جذب هرچه بيشتر انوار فيض بخش رِع بر بدنه مزار و سپس حلول آن در کالبد فرعون می شود.
هرم زوسر درون مجموعه ای تدفينی به ابعاد 540 متر در 278 متر جای گرفته که پرستشگاههای سنگی، بناهای آيينی و حياطهايي متعدد آن را احاطه کرده است. ديواری پيرامونی به طول بيش از 6/1 کيلومتر از سنگ به بلندای 5/10 متر، مجموعه را دربر گرفته و دارای پانزده سطح فرورفته، همچون درگاه ورودی می باشد. از اين ميان، چهارده دروازه کاذب و غير واقعی اند، تنها درگاه ورودی منتهی به مجموعه در بخش جنوب شرقی ديوار پيرامونی واقع شده است.
پس از گذر از ورودی، تالاری گسترده گرديده که 54 متر طول دارد و سقفی متشکل از سنگهايي استوانه ای، شبيه به تنه درخت نخل داشت که بر ستونهايي باريک استوار بود. سطوح اين ستونها که خياره دار می باشند، کهن ترين ستونهای شناخته شده در مصر هستند. تالار ذکر شده، به حياط باز و بزرگ مجموعه منتهی می شود.
مجموعه همچنين شامل تعدادی فضای عبادتی است که ايمحوتپ سقف خيمه مانند آنها را از معماری کاخهای چوبی الهام گرفته بود. بناهای مذکور که با سنگ آهک شفاف طلايي ساخته شده اند، بر روی ديوار بيرونيشان سه نيم ستون باريک شياره دار کار شده است.
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
هرام مصر : عهد دودمان سوم مصر معمار نابغه اي به نام ايم حوتپ Imhotep براي فرعون مصر، زوسر «جوزر» (حدود ٢٦٤٩ - ٢٦٦٣ ق م) مجتمع عظيمي در سقاره، و گورستان گروهي نزديک تختگاه مصر؛ ممفيس مي سازد. افزون بر اين، هرمي پله پله از سنگ بنا ساخت م مرقد و تأسيسات جانبي ديگري در اطراف هرم بدان افزود. هرم عظيم زوسر که به منظور حفاظت از جسد فرعون مصر بنا گرديد؛ کهن ترين اثر معماري باقي مانده از مصر باستان است. اين معماري خود الگويي گشت تا آيندگان به تقليد و تبعيت از آن، دست به کار ساختماني عظيمي بزنند که يکي از عجايب هفتگانه جهان شناخته شود. معماري پادشاهي کهن، اهداف و انگيزه هاي آن دست مايه اي گرديد تا مورخان و باستان شناسان بر اين دوره پانصدساله و شرايط و اوضاع اجتماعي آن را بر مبناي بناهايي که به هر صورت از سنگ آهک و گرانيت در مقياس بزرگ براي ساختن ساختمان ها در مقبره ها به کار مي رفت، شناسايي کنند. جالب اينکه در اين دوره ، معابدي شبيه آنچه در دودمان يکم و دوم پادشاهي متداول بود، به ندرت ساخته مي شد . به طوريکه اشاره شد، در پايان دودمان سوم پادشاهي، ساختن اهرام آغاز و به تدريج گسترش پيدا کرد. اما کمال حشمت اين معماري تنها مديون دودمان چهارم پادشاهي است که در آن عهد احداث چنين آرامگاه هاي پادشاهي با عظمت و پرشکوه، رونقي فراوان يافت. ساخت اهرام مهمترين و اصلي ترين سازندگي اين دوره را تشکيل مي دهد؛ اين معماري بديع خود موجد تحولي شگرف گرديد و تمدن و فرهنگ فراعنه به يک شکوفايي بي نظير دست يافت؛ به گونه اي که مشعل هدايتي براي صنعتگران مصري براي يک دوره سه هزار ساله بعدي شد. اهرام مصر نمايانگر اوج دستاوردهای فنی، معماری، طراحی و تزیینات است که تنها در سایه یک سازمانبندی منظم، استادکارانی بی نظیر و هنرمندانی با انگیزه های قوی، و مهم تر از همه امنیت کافی و ثروتی کلان امکان پذیر بود. دوره دودمان چهارم پادشاهی اندکی افزون بر یک سده دوام آورد (٢٤٩٨-٢٦١٣پ م) و شش پادشاه از این دودمان بر مصر فرمانروایی کردند. هرم غول پيكر مصر از قديمي ترين عجايب هفتگانه است البته اين تنها بنايي است كه در ميان عجايب هفتگانه تا به امروز باقي مانده است. زماني كه اين هرم ساخته شد بلندترين ساختمان جهان در آن زمان محسوب مي شدواين رتبه را تا ٤٠٠٠ سال حفظ كرد. پادشاهان مصر باستان را فراعنه مي ناميدند.يكي از اين پادشاهان خفو بود. در حدود ٢٥٨٠سال قبل از ميلاد مسيح اين هرم بزرگ را براي محل دفن ياهمان آرامگاه فرعون ساخته اند. خفو همان فرمانروايي است كه يوناني ها اوراخئوپس مي ناميدند. وپس از مدتي پسر ونوه ي خفو نيز براي خود هرم هايي را ساختند البته در اطراف ودر مجاورت اين سه هرم چند هرم كوچك نيز بنا شده اند كه اين هرم ها مطعلق به درباريان وملكه ها بوده است. مصريان باستان اعتقاد داشته اند كه انسان پس از مرگ دوباره زنده مي شود وبه همين خاطر در اطراف جسد موميايي شده ي مردگان خود موادغذايي ووسايل دفايي و... رابه همراه آن ها دفن مي كردن واهرام مصر نيز براي حفاظت ازجسد خفو و فراعنه ي ديگر ساخته شده است. اهرام مصر از سه هرم بزرگ تشكيل شده است كه دركنار آنها هرم هاي كوچكي نيز وجود دارند.وقتي ما اهرام مصر را از نزديك مي بينيم هرم وسطي از همه بزرگتر به نظر مي رسد ولي اين اشتباه است زيرا كه هرم وسط چون روي زمين مرتفع تري بنا شده است بزرگ تر به نظر مي رسد.ولي در اصل هرم خفو كه سمت چپ هرم وسط قراردارد از همه بزرگتر است . هرم ها درگورستاني قديمي در جيزه واقع شده اند. گروهي از باستان شناسان عقيده دارند كه ٠٠٠/١٠٠ كارگر به مدت بيست وسه سال كاركردند ودر اين هرم بيش از دومليون نيم سنگ به كار رفته كه وزن آن ها از٥/ ٢تن تا چهل تن وزن دارد را بنا كرده اند. يكي از طريقه هايي كه احتمال دارد مصريان باستان سنگ هاي غول پيكر را حمل مي كردند شيوه ي غلطاندن و بلند كردن است يكي از دانشمندان اتريشي به نام آقاي پروفسر دكتر اسكارريدل براي اين معما راه حلي پيشنهاد كرده است او مي گويد كه مصريان براي حمل اين سنگ ها دور هم جمع مي شدند و با نيروي خود و به وسي له ي اهرم هايي اين سنگ ها را مي غلتاندندودر اين باره نظر هاي بسياري وجود دارد بعضي از باستان شناسان عقيده دارند كه اين سنگ ها را با استفاده از سطوح شيبدار ماسه اي به بالاي هرم ها مي بردند. وعده اي از باستان شناسان عقيده دارند كه مصريان از داروهاي نيروزاي قوي استفاده مي كردند وبه وسيله ي آنها اين سنگ ها را به بالا مي بردند. اهرام مصر از هر نظر چه از نظر معماري وموقعيت جغرافيايي در محل مناسبي قرار دارد. -هرم به گونه اي ساخته شده است كه به چهار جهت اصلي مشرف است. -خط مداري كه از روي جيزه مي گذرد دقيقا خشكي ها وآب هاي روي كره ي زمين را دقيقا نصف مي كندوهرم در چنين نقطه اي از نصف النهار ساخته شده است. -فاصله ي ميان مركز زمين تا هرم كاملا برابر است. -اندازه ي سطحي چهارجانبي حرم دقيقا برابراست با ارتفاع هرم. -نوك هرم بزرگ دقيقا شمال واطرافش نيز طول استوا را تمثيل مي نمايند. تمامي اين محاسبات بيان گر آن است كه اهرام مصر با اندازگيري هاي دقيق رياضي ونجومي همراه است كه نشان مي دهد درآن زمان مصريان از نظر معماري بسيار پيشرفته بوده اند . سنگ هايي كه دراين هرم به كار رفته است از خود كشور مصر گرفته نشده اند وطبق نظر بعضي از كارشناسان وباستان شناسان سنگ ها به مدت ده سال توسط كارگران حمل مي شده است وبعد از ده سال تازه به محل بناي اهرام مصر آورده شدند هنوز هيچ كس نمي داند كه اين سنگ ها مطعلق به چه كشوري است و يا مهندس يا معمار اهرام مصر چه كسي بوده است واز چه شيوه اي استفاده شده است. نكته اي كه بايد دراينجا به آن اشاره كرد اين است كه كارگران اهرام مصربر اثاث ياداشت هاي هردوت گويا درعرض بيست سال متمادي حدود صد هزار كارگر در ساخت اهرام مشغول بودند. جالب اينكه هر كارگر روزانه به اندازه ي يكصد گرم پياز مصرف مي كرده اند با اين حساب مشخص مي گردد كه هر روز براي تامين غذاي يكصدهزار كارگر معادل ده هزار كيلو پياز نياز بوده است. اين رقم در ده روز به يكصد هزار كيلو مي رسد. (يكصدتن )ومسلما در ماه نيز به سيصد تن مي رسد . بااين محاسبه مشخص است كه درعرض شش ماه كار متوالي حدود هزاروهشتصدتن پياز مصرف شده است. باتوجه به آن كه درآن زمان پياز ها را با چه زحمات وسختي اي از اقصي نقاط جهان وارد مصر مي كردند البته ما بايد نياز خود مردم مصر رانيز به اين ميزان بيفزاييم. اساس ارزيابي متر مكعب به اندازه ي فاصله ي ميان خورشيد وآلفا قنطوريس بوده واگر ميزان گازهاي حاصل از مصرف پياز را كه مردمان آن زمان دفع مي كردند حساب كنيم به اندازه ي ميزان پارگي به اندازه ي از بين رفتن لايه ي ازن اطراف كره ي زمين است. مجسمه ي ابولهل : يكي از آثار بسيار زيبايي كه در روبه روي هرم بزرگ قرار دارد مجسمه ي ابولهل است اين مجسمه از لحاظ معماري بسيار زيبا مي باشد و طبق مدارك به دست آمده اين مجسمه وظيفه ي محافظت از اهرام مصر وقبر خفو را دارد. فرعون به خاك سپرده مي شود : مصريان قديم مي پنداشتند كه وقتي كسي مي ميرد بايد از بدن او نگهداري كرد تا روحش بتواند به زندگي پس از مرگ ادامه دهد. ازهمين رو اندام هاي داخلي بدن مردگان مانند قلب وكليه و كبدو... را از بدن خارج مي كردند وآن را با روشي مخصوص به نمك آغشته مي كردند. سپس بدن را با پارچه هاي كتاني نوار پيچ مي كردند بدين ترتيب بدن مرده موميايي مي شد. عاقبت شده به همراه لباس و غذا و وسايل دفايي مورد نياز او به خاك سپرده مي شود.يال هرم خفو ٢٣٠متراست ومساحت قاعده ي آن بزرگتر از مساحت نه زمين فوتبال است. بعد از كشف جسد خفو در زير هرم او يك كشتي پيدا شد كه براي رد شدن خفو از رود نيل قرارداده شده بود. بعد از خفو نيز فراعنه اي روي كار آمدند مانند: منقرع (نوه ي خفو).خفرع (پسرخفو)كفرع (پسرخفو).
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
هرم بزرگ جیزه
از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد.
هرم بزرگ جیزه (اسامی دیگر: هرم خوفو، هرم خئوپس) در مصر تنها بازمانده عجایب هفتگانه جهان به شمار می‌آید. پندار بر اینست که این هرم آرامگاه فرعون خوفو از دودمان چهارم بوده است. از اینرو به این هرم، هرم خوفو هم گفته می‌شود. این هرم در شهر قاهره مصر واقع شده است و قدمت آن به ۲۹۰۰ ق.م. می‌رسد. ساخت آن توسط ۱۰۰٫۰۰۰ نفر کارگر در مدت ۲۰ سال به اتمام رسیده است.
این هرم که همراه با دو هرم کوچکتر در خارج از قاهره - در مصر- قرار دارند، به دستور خوفو یا خئوپس ، فرعون سلسله چهارم، ساخته شد. مصریان باستان به زندگی پس از مرگ اعتقاد فراوانی داشتند و این هرم در واقع مکان مقبره و محل زندگی فرعون پس از مرگ او به شمار می آمده است. از آنجایی که گنجینه فرعون نیز همراه با او در این هرم قرار داده میشد، راه ورود به مقبره بسیار پیچیده و تودرتو است و تعداد زیادی از سازندگان و مهندسین آن نیز در راهروهای آن ناپدید شدند. هرم در اصل ۱۴۷ متر ارتفاع داشته است که در حال حاضر در اثر فرسایش، به حدود ۱۳۷ متر رسیده است. هر ضلع قاعده هرم ۲۳۰ متر طول دارد و در ساخت آن از حدود ۲٬۳۰۰٬۰۰۰ بلوک به وزن متوسط ۲٫۵ تن استفاده شده است. تاریخ اتمام این بنای عظیم حدود ۲۶۸۰ قبل از میلاد تخمین زده شده است. هرم جیزه تنها بازمانده عجایب هفت گانه است.
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
شهر سوخته
شهر سوخته (Burned City) در ۵۶ کیلومتری زابل در استان سیستان و بلوچستان و در حاشیه جاده زابل - زاهدان واقع شده است. این شهر در ۳۲۰۰ سال قبل از میلاد پایه گذاری شده و مردم این شهر در چهار دوره بین سال‌های ۳۲۰۰ تا ۱۸۰۰ قبل از میلاد در آن سکونت داشته اند. تاریخچه این شهر به چهار قرن قبل از میلاد مسیح باز می گردد.
تاریخچه تحقیقات
کلنل بیت، یکی از ماموران نظامی بریتانیا از نخستین کسانی است که در دوره قاجار و پس از بازدید از سیستان به این محوطه اشاره کرده و نخستین کسی است که در خاطراتش این محوطه را شهر سوخته نامیده و آثار باقیمانده از آتش سوزی را دیده است. پس از او سر اورل اشتین با بازدید از این محوطه در اوایل سده حاضر، اطلاعات مفیدی در خصوص این محوطه بیان کرده است. بعد از او شهر سوخته توسط باستان‌شناسان ایتالیایی به سرپرستی مارتیسو توزی از سال ۱۳۴۶ تا ۱۳۵۷ مورد بررسی و کاوش قرار گرفت. این شهر یکی از آثارتاریخی استان سیستان و بلوچستان به شمار می آید.

جغرافیا و محیط زیست شهر سوخته
بر مبنای یافته‌های باستان شناسان شهر سوخته ۱۵۱ هکتار وسعت دارد و بقایای آن نشان می‌‌دهد که این شهر دارای پنج بخش مسکونی واقع در شمال شرقی شهر سوخته، بخش‌های مرکزی، منطقه صنعتی، بناهای یادمانی و گورستان است که به صورت تپه‌های متوالی و چسبیده به هم واقع شده اند. هشتاد هکتار شهر سوخته بخش مسکونی بوده است. تحقیقات نشان داده است این محوطه بر خلاف اکنون که محیط زیست کاملاً بیابانی دارد و فقط درختان گز در آنجا دیده می‌‌شود، در پنج هزار سال قبل از میلاد منطقه‌ای سبز و خرم با پوشش گیاهی متنوع و بسیار مطلوب بوده و درختان بید مجنون، افرا و سپیدار در آنجا فراوان وجود داشته است. در آن دوران نیز این منطقه بسیار گرم بوده، اما آب رودخانه هیرمند و شعباتش به خوبی زمین‌های کشاورزی شهر سوخته را سیراب می‌‌کرده است. دریاچه هامون در ۳۲۰۰ قبل از میلاد دریاچه‌ای بزرگ و پرآب بوده و رودها و شاخه‌های قوی از آن منشعب می‌‌شده و در اطراف آن نیزارهای وسیعی وجود داشته است. در بررسی‌های منطقه‌ای در اطراف شهر سوخته بستر رودخانه‌های مختلف و آبراه‌هایی پیدا شده که به مزارع کشاورزی شهر سوخته آب می‌‌رسانده اند. در اولین فصل کاوش در شهر سوخته کوچه‌ها و خانه‌های منظم، لوله کشی آب و فاضلاب با لوله‌های سفالی پیدا شد که نشان دهنده وجود برنامه ریزی شهری در این شهر است.

منطقه گورستان
از سال1376 تا 1383 تعداد 14 گمانه به مساحت تقريبی 2300 متر مربع در گورستان شهر ،حفار ی شده و در نتيجه 310 گور كشف شده است. طی كاوش های بعمل آمده توسط باستان شناسان ،برخی از مردم شهر سوخته را با لباس و پارچه كفنی دفن می كرده اند.در تعدادی از قبرها، آثار پارچه در روی بدن اجساد مردگان ديده می شود. پارچه ها به سه شكل مختلف در قبرها ديده می شود.به صورت كفن ،كه مرده ها را در آن می پيچيده اند.
به شكل لباس زير انداز و رو انداز .
كف قبر فرش شده و مرده را با لباس در آن می گذاشتند.
اشياء سفالی اصلي ترين موادی هستند كه تقريبا در همه قبرها وجود دارند در كنار اين دسته از اشياء ،هدايای ديگری ساخته شده از سنگ،چوب، پارچه در قبور ديده می شود
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
صنعت و مشاغل در شهر سوخته
شهر سوخته مرکز بسیاری از فعالیت‌های صنعتی و هنری بوده، در فصل ششم کاوش در شهر سوخته نمونه‌های جالب و بدیعی از زیورآلات به دست آمد. در جریان حفاری‌های فصلهای گذشته در شهر سوخته مشخص شد که با توجه به صنعتی بودن شهر سوخته و وجود کارگاه‌های صنعتی ساخت سفال و جواهرات در این منطقه، ساکنان شهر سوخته از درختان موجود در طبیعت محوطه برای سوخت استفاده می‌‌کرده اند. شهر سوخته مرکز بسیاری از فعالیت‌های صنعتی و هنری بوده، در فصل ششم کاوش در شهر سوخته نمونه‌های جالب و بدیعی از زیورآلات به دست آمد.
باستان شناسان با یافتن مهره‌ها و گردنبندهایی از لاجورد و طلا در یک گور در باره روشهای ساخت ورقه‌ها و مفتول‌های طلایی به تحقیق پرداختند و دریافتند صنعتگران شهر سوخته با ابزار بسیار ابتدایی ابتدا صفحه‌های طلایی بسیاز نازک به قطر کمتر از یک میلیمتر تهیه کرده و بعد آنها را به شکل لوله‌های استوانه‌ای درمی آوردند و پس از اتصال دو سوی ورقه‌ها به یکدیگر مهره‌های سنگ لاجورد را در میان آن قرار می‌‌دادند. در شهرسوخته انواع سفالینه‌ها و ظروف سنگی، معرق کاری، انواع پارچه و حصیر یافت شده که معرف وجود چندین نوع صنعت، به ویژه صنعت پیشرفته پارچه بافی در آنجاست. تاکنون ۱۲ نوع بافت پارچه یکرنگ و چند رنگ و قلاب ماهیگیری در شهر سوخته به دست آمده و مشخص شده مردم این شهر با استفاده از نیزارهای باتلاق‌های اطراف هامون سبد و حصیر می‌‌بافتند و از این نی‌ها برای درست کردن سقف هم استفاده می‌‌کردند. صید ماهی و بافت تورهای ماهیگیری نیز از دیگر مشاغل مردمان شهر سوخته بوده است. شهر سوخته بدون شك جز شهرهاي بسيار پيشرفته زمان خود بوده است. اين نكته نه تنها در بقاياي آثار معماري و كارهاي ظريف دستي وصنعتي ديده مي شود بلكه در سازمان دهي اجتماعي شهر نيز ديده مي شود. شهر سوخته دارای تشكيلات منظم و مرتبی بوده است.آثار باقی مانده نشان دهنده اين امر است كه در اين شهر طی هزاره سوم پيش از ميلاد، دارای يك نظام مرتب و منظم آبرسانی،تخليه فاضلاب ودانش پزشكی بوده تا آن حد كه پزشكان اين شهر نه تنها از علومی چون شكسته بندی آگاه بوده اند ،بلكه می توانسته اند به اجرای اعمال شگفت انگيز جراحی مغز دست بزنند. از سوي ديگر پيدا شدن تنها لوح نوشته دوران آغاز ايلامی اين شهر،همراه با آثار مهرها ، نشان از ارتباطات تجاری و كنترل اقتصادی منطقه از سوی اين جامعه دارد .
در يك تقسيم بندی كلی ، اشياء پيدا شده را می توان به گروهای زير تقسيم كرد.اشياء زينتی
اشياء آيينی
اشياء مربوط به مشاغل
اشياء مورد استفاده در زندگانی روزمره
مواد غذايی
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
اشیاء چوبی شهر سوخته
اشياء چوبي به اشكال مختلف در شهر سوخته ديده شده اند. اشياء تزئيني، قالب كفش، جعبه ها، اشياء و ابزار كار و اشياء و نيز ابزار
شخصي. يكي از شاخص ترين گروه اشياء چوبي شهر سوخته شانه ها هستند در كاوش هاي سال 1379 دو عدد شانه شكسته و ناقص در محل بناهاي يادماني پيدا شد كه هر دو در تغيير نظر آنچه كه پيشتر در مورد هنر معرق در روي چوب كه ظاهرا ريشه هاي چيني داشته و باز ظاهرا تاريخ قديمي ترين نمونه هاي آنها به دوره قاجار و يكي دو نمونه به دوران صفويه يعني حدود 300 يا 400 سال پيش ميرسيده،‌تغييراتي داده است. شانه هاي مورد بحث، شانه هاي چوبي بسيار ظريف با دسته هلالي هستند. دو نمونه فوق قديميترين اثر معرق كاري شناخته شده در ايران ، و شايد در جهان باشند. در روي دسته اين شانه ها، هنرمند ابتدا با خراطي فضائي بوجود آورده و سپس فضاي مورد بحث را با اشكال هندسي و چوب متفاوت و در نتيجه رنگ متفاوتي پر كرده است و به اين ترتيب تزئينات قابل توجهي را در روي شانه هاي مزبور بوجود آورده است. نكته بسيار جالب در اين ميان، نقوش خراطي شده و چسبانده شده در روي فضاهاي خالي دسته شانه ها ميباشد. نقشهاي مزبور دقيقا نقوش هندسي و پلكاني موجود در روي سفالهاي دوره اول شهر سوخته همزمان با دوره سوم نمازگاه در تركمنستان را به ياد مي آورند كه در روي سفالهاي شهر سوخته، دوره هاي مختلف نمازگاه در آسياي مركزي و سفالهاي موسوم به سفال كويته در پاكستان به وفور ديده شده و مربوط به سالهاي حدود 3000 پيش از ميلاد مي باشد
آثار بدست آمده از شهر سوخته نشان داده كه اين شهر مهمترين مركز استقرار و در حقيقت مركز اجتماعي/ سياسي/ اقتصادي و فر هنگي تمام منطقه طي هزاره سوم پيش از ميلاد بوده است. موقعيت خاص طبيعي شهر سوخته و وجود لايه هاي شوره و نمك در سطح شهر به حفاظت نمونه هاي باستاني و اشياء آن كمك فراوان نموده و نمونه هاي مواد آلي كه معمولا در كاوشهاي باستاني كمتر بدست مي آيند، در آن جا بخوبي باقي مانده اند. در ميان اين نمونه ها مي توان به آثار طناب، سبد و فرش هاي حصيري، وسائل چوبي ، رنگ ، پارچه ، مو و در كنار آنها اشياء سفالي، سنگي و فلزي اشاره كرد كه مجموعه نسبتا كاملي از مواد و اشياء باستاني به شمار مي رود كه در اختيار دانشمندان قرار گرفته است. محاسبات انجام شده بر اساس تراكم مواد باستاني در يك متر مكعب خاك شهر سوخته نشان داده بيش از چهار ميليارد ماده فرهنگي و باستاني از لارو حشرات و دانه هاي گياهي تا مهره هاي سنگي و اشياء سفالي و چوبي تا بقاياي انساني در ميان خاكهاي اين شهر موجود است. اين آثار و بقايا همگي نشان دهنده اين واقعيت هستند كه اين نقطه محلي براي تهيه و توزيع مواد اوليه و اشياء ساخته شده براي مصارف داخلي و نيز صادرات خارجي بوده است. اين نكته هم درباره مواد وارداتي چون سنگ لاجورد و فيروزه و صدف و هم در مورد معادن محلي چون مس ، ديوريت و سنگ مر مر صدق مي كرده است.

مرمر شهر سوخته
پس از سفال مرمر رايجترين ماده اي است كه در شهر سوخته براي توليد ظرفهاي مختلف و اشيائي مانند مهر، تعويذ، مدال، مهره هاي سنگي، دوك نخريسي، وزنه هايبافندگي وپيكرك ها استفاده شده است. گواه اين مطلب نمونه هاي فراوان اشياء مرمري است كه در كاوش هاي دور هاي نخست ودوم شهرسوخته بدست آمده است .
با توجه به مطالعات انجام شده، بقاياي مادي و فرهنگي دو محوطه مهم حوزه تمدن هيرمند يعني شهرسوخته و مونديگك به دلايل متعدد از جمله شرايط محيطي همگون داراي شباهت و همساني بسيار زيادي مي باشند. اشياء وظروف مرمري بدست آمده از هر دو محوطه مورد گفتگو نيز نشانگر چنين مشابهت و همگرايي مي باشد.
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
مرمر كاملا خالص داراي رنگ سفيد و درخشان مي باشد. مرمرهائي بهرنگ هاي تيره، از خاكستري روشن تا سياه وجود دارد. مواد كربن دار پراكنده در مرمر باعث سياه شدن رنگ مرمر مي شود. در حالي كه اثر رنگ سبز روشن در مرمر معمولا با حضور كلرايت يا ديگر سيليكات ها ايجاد مي شود، رنگ صورتي و قرمز معمولا در نتيجه وجود ذرات بسيار ريز پراكنده هماتيت و يا كربنات منگنز و رنگ زرد در نتيجه حضور ليمونيت است. رنگ ممكن است در تمام قسمت ها بطور يكنواخت پخش شود اما در بسياري از مرمر ها رنگ بصورت خال ها و خطوط منظم لكه مانند و يا رگه در مي آيد. مرمرهاي رگه دار را معمولا در برش به صورت دو ورقه در مي آورند كه رگه ها بطور قرينه بريده شده و بعد از گذاشتن دو قسمت بريده شده در كنار هم هر كدام قرينه ديگري را نشان مي دهد. چنين ورقه هايي پس از پرداخت كامل زيبايي خاصي را با انعكاس نور از خود نشان مي دهند.
براي درك اين حقيقت كه توليد ظروف مرمري چه سهمي در حيات اقتصادي جامعه شهرسوخته در آن زمان داشته يا اينكه تا ثير آن در شكل گيري الگو هاي تجارت با مناطق دور دست چه بوده، بايد به چگونگي انجام فعاليت هاي صنعتي در اين باره نمود. بر اساس شواهد موجود به نظر مي رسد كه توليد ظروف سنگي در شهرسوخته فعاليتي تخصصي بوده است. تا كنون مجموعه كامل ابزار هايي كه در فرآيند توليد ظروف از آنها استفاده مي شده در كاوش هاي منطقه مسكوني يا گورستان شهر بدست نيامده است. بر مبناي اطلاعاتي كه از گورستان در دست است، مي دانيم كه بسياري از مشاغل و پيشه ها تخصصي بوده است. در قبور پيشه وران ومتخصصين مجموعه ابزار كار آنان نيز به چشم مي خورد ،اما تا كنون گوري كه داراي ابزار كار يك صنعتگر مرمركار باشد شناسايي نشده است.
ماده اوليه به كار رفته در توليد ظروف سنگي در شهرسوخته با توجه به آناليز هاي آزمايشگاهي انجام شده عمدتا از نوع سنگ هاي آهكي (Calsite) مي باشد. معادن كالسيتدر بخش هاي جنوبي حوزه هيرمند وجود دارد. اين معادن اغلب در افغانستان در منطقه كوه خان نشين حدود 130 كيلومتري جنوب قلعه بست و حدود 250 كيلومتري شرق شهرسوخته قرار دارد. در منطقه نوك كندي پاكستان معادن كالسيت و آراگونيت وجود دارد. معادن ثبت شده زيادي از اين سنگ نيز در جانب شرقي كوه هاي بيرجند در غرب دلتاي سيستان يافت مي شود. چند معدن پراكنده مرمر در بخش هاي شمالي و مركزي بلوچستان ايران در نواحي خاش، ميرجاوه و ايرانشهر قرار دارد. در كوه هاي اطراف زاهدان بويژه كوه ملك سياه نيز مجموعه هاي كالسيتي يافت ميشود. با توجه به مطالعات انجام شده به نظر مي رسد عمده سنگ هاي به كار رفته در توليد اشياي مرمري شهرسوخته از افغانستان به اين منطقه آورده مي شده است. كالسيت هاي موجود در افغانستان هم به صورت رگه و هم دپوزيت مي باشد. ضخامت رگه هاي كالسيت اين منطقه حدود 20-40 سانتيمتر و دپوزيت ها 15-25 سانتيمتر مي باشد كه در برخي موارد تا 50 سانتيمتر هم افزايش مي يابد.
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
پارچه وحصیر درشهر سوخته
حجم قابل توجهي از پارچه، حصير و طناب در كاوشها پيدا شده است. آثار پارچه پيشتر نيز در شهر سوخته ديده شده بود اما نه تنوع آنها از نظر بافت و نه مقدار آن به اين زيادي بوده است. پارچه هاي بدست آمده جدا از قطعات پودر شده و از بين رفته، نرم و تازه بنظر مي رسند و برخي از نمونه ها را مي توان به مانند دستمالي پيچيد و باز كرد بدون آنكه به شكل آنها خللي وارد شود. پارچه هاي پيدا شده اغلب به رنگ قهوه اي سوخته و گاهي كرم هستند اما بيش از چند مورد نيز با پارچه هاي دو رنگ برخورد شده است. همين نكته در باره طناب ها نيز صادق است. منشاء و ريشه بيشتر طنابها گياهي است در حاليكه پارچه ها هم داراي منشاءگياهي و هم داراي منشاء جانوري هستند . پيدا شدن تعداد قابل توجهي ابزار گوناگون بافندگي و ريسندگي چوبي، گلي و سفالي و فلزي نشان دهنده توليد پارچه ها در شهر سوخته بوده است.
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
مهر های شهر سوخته
در ميان اشياء پيدا شده تعداد قابل توجهي اشياء و ابزاري كه از آنها مي توان با عنوان ابزار كنترل و قدرت نام برد پيدا شده اند. اين گروه از اشياء را مهر هاي مختلف، اثر مهر، اثر مهر و موم و طناب كشي ظروف بزرگ و در هاي اتاقها و انبارها ، سرپوشهاي مهر شده،ديسك هاي مثلث و گرد محاسباتي و مانند آن تشكيل ميدهند. طناب و حصير، نشان دهنده استفاده از آنها براي مهر كردن در انبار ها و يا ظروف بسيار بزرگ انباري بوده است. آثار مهر در روي دهانه ظروف كوچكتر با حجم هاي بسيار كوچك نيز بصورت ديسك هاي گلي گرد و مهر شده ديده شده اند.
كليه بقاياي مهر و موم هاي پيدا شده در بناهاي يادماني توسط مهر هاي سنگي و فلزي مهر شده اند. بيشتر اثر مهر ها نشان از شكل هندسي مهر ها دارند كه چهار گوش يا مربع بوده اند. نقوش مهر ها ي فلزي بيشتر هندسي ميباشند اما اثر مهر هاي ديگري كه داراي نقشهاي گياهي، جانوري يا نقش پرنده هستند نيز در ميان نمونه ها ديده شده است. اطلاعات بدست آمده از اين مهر ها و اثرات آنها از نظرهاي گوناگون مهم ميباشند و بويژه براي تصحيح گاهنگاري و پيدا كردن مسير ارتباطات خارجي شهر بكار گرفته مي شوند.

صید وصیادی
طالعات نشان می دهد که بیش از 99%استخوانهای به دست آمده جانوران در نقاط مختلف شهر سوخته متعلق به چارپایان اهلی بوده که گوشت آنها به مصرف غذایی می رسیده است تاکنون هزاران قطعه از استخوان جانوران مورد بررسی قرار گرفته اند که از این مقدار5/21%استخوان گاو،5/54%استخوان گوسفند و 6/23%استخوان بز بوده است در حالیکه مجموع استخوانهای یازده نوع جانور وحشی که تاکنون شناسایی شده ، تنها یک درصد کل استخوانهای مطالعه شده را تشکیل می دهد.
به نظر می رسد مصرف گوشت جانورانی چون گوزن و آهو کمتر رایج بوده و احتمالا جزوغذاهای تفننی و گرانبها شمرده می شده استو از طرفی با اینکه 2/4% پیکره های گلی بدست آمده از شهر سوخته ، پیکره خوک وحشی یا گراز است اما در میان هزاران قطعه اسستخوان آزمایش شده و بدست آمده تاکنون حتی یک قطعه استخوان گراز نیز دیده نشده است . در حقیقت تنها یک استثنا وجود دارد و آن یک قطعه کار کرده از دندان گراز است که در رود بیابان شده است این تنها قطعه استخوان گراز پیدا شده از میان 30000قطعه آزمایش شده است از سوی دیگر وفور گراز در اطراف دریاچه هامون نه تنها از روی پیکره های گلی و سفالی شهر سوخته قابل اثبات است بلکه حتی تا یکی دو سده پیش تعداد این گرازان به قدری زیاد بوده که به کراتمورد اشاره سیاحان و بازدید کنندگان منطقه قرار گرفته است . احتمال زیادی وجود دارد که مصرف گوشت این جانور در شهر سوخته رایج بوده است اما به دلایلی که هنوز روشن نشده استخوانهای این جانور به کلی سوزانده و از بین برده می شده است یکی ازاین دلایل می تواند اجرای برخی رسوم خاص و ناشناخته باشد هر چند نمی توان دلیلی قطعی و قابل اثبات باشد.
در میان استخوانهای جانوران ، بقایای استخوان 41 نوع پرنده دیده شده است که مهمترین آنها عبارتند از »غاز،زغن،درنا ، قو،غاز، پلیکان و مرغ جنگلی یا انقوب که در این بین 60% استخوان پرندگان شناسائی شده مربوط به این مر غ است که پرنده ای مهاجر و آبی بی شمار میرود و امروزه نیز در فصلهای پائیز و زمستان در سیستان دیده می شود یادآوری می کنم که فهرست کلی بالا تنها شامل استخوان جانورانی است که تاکنون مورد بررسی و شناسائی قرار گرفته اند.و هزاران قطعه استخوان جمع اوری شده دیگر وجود دارد که هنوزمورد مطالعه قرارنگرفته اند استفاده از تخم این پرندگان نیز به منظور تغذیه در شهرسوخته رایج بوده است و پیدا شدن هزاران قطعه تخم پرنده تایید کننده این مدعا است صید ماهی نیز از کارهایی بوده است که برای تامین قسمتی از مواد غذایی مورد نیاز جامعه انجام می گرفته و نشانه های آن به صورت تیره های ماهیان و قلاب های ماهی گیری پیدا شده است .جالب است اشاره کنیم در مقابل شناسایی بیش از چهل نوع پرنده شناخته شده تنها اسخوانهای دو گونه ماهی مخصوص آبهای کوهستانی دیده شده است به طور کلی می توان گفت که شکار پرندگان و صید ماهی دامداری و به خصوص دامداری در حاشیه شرقی دریاچه انجام می شده وکشاورزی در ناحیه دلتا صورت می گرفته است اطلاعات بالا نشان می دهند که اقتصاد شهر سوخته از نوع محلی و تقریبا خود کفا بوده است به نظر می رسد شهر سوخته از سویی وظیفه توزیع محصولات کشاورزی و صنعتی منطقه را برعهده داشته و از سوی دیگرامکان تهیه برخی از محصولات کشاورزی در طول هزاره سوم بیش از میلاد در شهر سوخته وجود نداشته است تا جایی که اطلاعات موجود نشان می دهند در خلال 5هزار سال گذشته تغییرات بسیار مهم آب و هوایی چنان که بتواند محیط زیست را به کلی دگر گون کند در سیستانب وقوع نپیوسته تنها اتفاق مهم طبیعی تغییرات مکرر بستر رودخانه هیرمند بوده که ان هم تنها در سرزمین های کناره ای این رودخانه موثر بوده است بنابراین می توان به این نتیجه رسید که برخی از محصولات کشاورزی مورد نیاز شهر سوخته از مناطق اطراف به این شهر وارد می شده اند .
بررسی های انجام شده برروی استخوانهای جانوران شهر سوخته نشان داده اند که تقریبا 80% درصد استخوان جانوران علف خوار متعلق به گوسفندان و بز ها بوده و تقریبا 20% باقیمانده مربوط به انواع گاو ها است آمار مزبور نشان از کمبود قابل توجه استخوان جانوران وحشی دارداین نکته به آن معناست که در شهر سوخته پرورش جاوران بزرگ و شغل دامداری اهمیت زیادی دادهمی شده است با انکه نسبت عددی استخوان گوسفندان و بز ها بیشتر از گاو هاست اما از آنجا که وزن و اندازه گاو چند برابر گوسفند و یا بز است طبیعتاگاو ها تولید کنندگان درجه یک پروتئین مورد نیاز شهر بوده اند بر این اساس به نظر می رسد تقریبا 76%پروتئین مصرفی شهر را گاو ها و 24%باقی مانده را گوسفندان و بز ها تامین می کرده اند بر این محصولات گوشتی باید مواد لبنی چون شیر،پنیر ،ماست،کره و روغن را نیز اضافه نمود هر چند تاکنون هیچ مدرک و سند قابل قبولی مبنی بر وجود این محصولات در شهر سوخته بدست نیامده است ، در هر صورت نمی توان استفاده از شیر و روغن حیوانی را منتفی دانست.
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
منابع غذایی و ماهیان
چنانکه گفتیم بیشتر پروتئین شهر سوخته از طریق گوشت جانوران عظیم الجثه تولید می شده است و با آنان که جانوران وحشی بزرگ اندام چون گوزن و گور خر نقش بسیار ناچیزیدر تولید پروتئین داشته اند ، اما پرندگان و ماهیان به طور وسیع برای تغذیه (و استفاده های دیگر ابزاری ) مورد استفاده قرار می گرفته اند در میان استخوانهای پرندگان خوراکی شناخته شده نسبت عددی استخوانهای انقوت (مرغ جنگلی )و اردک گردن حنائی نسبت به استخوان دیگر پرندگان خوراکی بسیار بالاست در میان پرندگان غیر خوراکی مقدار بسیار بالای استخوان قره غاز (نوعی کلاغ سیاه) را چنانکه خواهیم دید ، می توان بعلت استفاده از این پرنده در صید ماهی دانست.
اشاره کردیممقدار بسیار زیادی از پوست تخم پرندگان مختلف از میان زباله دانی ها و مناطق مسکونی شهر بدست آمده که نشانه مصرف زیاد این منبع خوراکی مهم در جامعه پنج هزار سال پیش سیستان بوده است . اگر چه تا کنون مدرکی مبنی بر مرغداری و تربیت پرنده در شهر سوخته برای مصارف غذائی به دست نیامده است اما تخم پرندگان وحشی به آسانی در بخش های باتلاقی دریاچه یعنی جائی که پرندگان آبزی ،همچون قوها ،در زمان گذشته همچون امروز در آن زندگی می کرده اند ،به دست امده است.
ارقام بالای استخوان و تیغه ماهی به دست آمده نشان می دهد که مصرف گوشت ماهی در شهر سوخته روستاهای اطراف آن بالا بوده است در کنار تیغه ماهی ها، پیدا شدن برخی ابزار ماهیگیریو صیادی همچون قطعات تور ماهیگیری و همچنین قلاب های فلزیاین فرضیه را تائید می کنند ماهیگیر به روشهای مختلفی انجام می گرفته است . استفاده از تور ،قلاب ،دست آزاد ،پیکان ، سبد و یا استفاده از پرندگانی چون قره غاز ، درصد بالای استخوان های ماهی در شهر سوخته می توانداین نظریه را نیزمطرح سازد که شاید از ماهی برای معاملات پایاپای ، جدا از میان صیادان و ساکنین شهر سوخته و روستاهای آن،با ساکنان سرزمین های نسبتا دورترینیز انجام می شده است و در این صورت لاجرم به نتیجه دیگری می رسیم که براساس آن مردم آن جامعه با روش های نگهداری ماهی مانند خشکاندن و دود دادن آن نیز آشنائی داشته اند.
ماهیان به دست آمده از شهر سوخته از همان گونه ماهیانی است که در دیگر رودخانه ها و دریاچه های ایران رایج هستند اما با توجه به اندازه ساختمان و تیغه ماهی های پیدا شده می توان گفت که ماهیان مصرفی شهر سوخته از نوع ماهیان کوچکی به درازای11تا30سانتی متر بوده اند نمونه های ماهیان پیدا شده از خانواده کپور یان ،گونه ای ماهی ریشه دار Barbus و شاید Varicorhnus و یا کپور کوچکcyprion هستند امروزه ظاهرا انواع دیگری از ماهیان نیز در دریاچه وجود دارند که عبارتند از چند گونه ماهی بومی و فوق العاده مقاوم در برابر شرایط سخت و گرمای زیاد .مهمترین و فراوانترین این ماهیان گونه ای از خانواده به وزن متوسط یک کیلوگرم در سن چهار سالگی هستند گونه دیگرماهیکوچکتر و ریزتر از گونه قبلی است که حداکثر وزن ان از 250گرم تجاوز نمی کند . گونه ای دیگر ،نوعی ماهی قرمز به نام Carassisus Aurtus است که بومی دریاچه نبوده و از مناطق دیگر به آنجا آورده شده است . علاوه بر این گونه های دیگری از قبیل ماهی علفخوار یا آمورسفید و کپور معمولی نیز به ماهیان دریاچه اضافه شده است که در این میان وضعیت رشد کپور ماهی موفقیت آمیز بوده است به طوری که وزن برخی از آنها تا 10کیلوگرم نیز رسیده است از دیگر آبزیان دریاچه ، دو نوع پلانکتون یعنی دافنیاDaphnia و سیکلو پسCyclops می باشند در کاوش های سال 1376 در قبر ثروتمند شماره 1400از نوع سرد آبه ای متعلق به یک زن جوان بقایای پوسیده واز بین رفته یک ماهی به طول تقریبی 4سلنتی متر داخل یک کاسه سفالی نخودی رنگ دیده شد که به محض برخورد با هوای آزاد بقایای آن از بین رفت . پیداشدن این نمونه نشان دهنده آن است که شاید در آن روزها علاوه بر تغذیه از ماهیبرای زینت نیز استفاده می شده است .
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
پرندگان
صید پرندگان مختلف مهاجر و بومی نیز در شهر سوخته رایج بوده است از این پرندگان جهت کارهای مختلفی استفاده می شده است گوشت وتخم آنها برای تغذیه ،استخوان آنها برای ابزارسازی و پرهای انها برای کار های دیگری از جمله ساختن وسائل زینتی و یا استفاده در مراسم مذهبیو یا جادوئی مورد استفاده قرا می گرفته است پیدا شدن صد ها ابزار کار و یا زینتی ساخته شده از استخوان پرندگان نظریه بالا را تائید می کند کا شکار پرندگان به دو طریق شکار فلاخنهای گلی و با پیکانهای سنگی و تورگذاری معمول بوده است .
استخوانهای بسیاراز پرندگان مختلف در کاوش های شهر سوخته به دست آمده است و تعداد 2614از نمونه های شناسائی شده مربوط به پا و بال پرندگان بوده است . با مطالعه این استخوانها ،تعداد 41نوع پرنده متعلق به 10 خانواده مختلف شناسائی شده اند . بیشتر استخوانهای پرندگان مربوط به رسته غازها بوده و بعد از آن انواع درناها و سپس پرندگان شکاری مانند عقابها قرار دارند بیشتر گفته شد که استخوان انقوت یا مرغ جنگلی به تنهایی60% استخوان پرندگان شهر سوخته را تشکیل می دهد مهمهترین خانواده پرندگان موجود در شهر سوخته پیش از تاریخ عبارتند از:
1. کشیم ها شامل کشیم های بزرگ و کوچک و گردن سیاه.
2. پلیکانها . پرندگان مهاجر ماهیخوار. از پلیکانها چهار نمونه از دو خانواده متمایز دیده شده است تغذیه این پرندگان از ماهی بوده است ودر هر فصل جوجه آوری یک یا دو تخم می گذارند.
3. حواصیل . از این نوع پرنده تنها استخوان حواصیل خاکستری دیده است . این نوع پرنده ها در زمین های اطراف دریاچه ها و باتلاقها بسیار زیاد هستند.
4. پرندگان شکاری مانند شاهینها که از مار و خرگوش و روباه و اردک و مرغابی تغذیه می کنند از این نوع پرندگان مقدار کمی استخوان باقی ماده است در میان این دسته از پرنده گان ،کورکور در فضای لزرگ و آزاد و نزدیک نهرهای پر آب زندگی می کند و قرقی ،عقاب طلائی ،عقاب شاهیو عقاب دشتی در سرزمین های مرتفع نیمه صحرائی و یا مناطق چوبدار (یعنی جائی که درخت می روید)ودر طول کرانه های رودخانه ها زندگی می کند و دال سیاه در سرزمین های نیمه صحرائی پیدا می شود . استخوانهای بسیار از این پرنده آخری در کاوش ها پیدا شده است که دارای بریدگی و شکستگی های تعمدی هستند و به نظر می رسد شکار این نوع پرنده برای استفاده از استخوان آن جهت ابزارسازی بوده است . از قرقی یا قوش ، همان گونه که در دوران تاریخی وحتی امروز برای شکار پرندگان در ایران و ترکیه استفاده می شود . برای شکار کپک و بلدرچین استفاده می شده است
5. خانواده بوقلمون ،شتر مرغ و با قرقره. یکی ازانواع پرندگان این خانواده کبک ایرانی است که پرنده ای تقریبا منحصر به ایران است و بیشتردر مناطق تپه ای یا صخره ای زندگی می کند.
6. غازها . گروه پرندگان آبزی که در کنار جریان های آبی مانند تالابها و دریاچه ها زندگی می کنند و آشیانه می سازد . نمونه استخوانهای پیدا شده در شهر سوخته که متعلق به این خانواده است عبارتند از نوعی قو(سیگموس اولور)، غاز پا خاکستری ،غاز پیشانی سفید و غاز هندی که تعداد بسیاری از آنها در شهر سوخته دیده شده است . اردک وحشی،ادک رودخانه ای،غاز کوچک پا کوتاه و اردک گردن حنائی که در رتبه بندی استخوانهای پیدا شده دررده دوم قرار دارد ،مرغابی غوص ،اردک دریاییو غاز پاکوتاه که امروزه تنها به صورت تصادفی دیده می شود اردک ماندارین (چینی کلاه دار) و مرغابی اروآسیائی نیز از این جمله اند. از میان کلیه پرندگان نامبرده ، انروزه تنها غاز پاخاکستری دیده می شود . این پرونده مهاجر در برخی سالها در دریاچه تولید مثل می کند و آمار جمعیت آن در سال1355برابر با 2378 ودر سال 1363برابر با 9151عدد بوده است.
7.درناها . تمام پرندگان این دسته آبزی هستند و ترجیح می دهند در کنار جریانهای آب و نزدیک رودخانه هازندگی کنند . استخوانهای تربونیکس ،انقوت،کلنگ معمولی سفید سیبریائی و هوبره که در سرزمین های غرب آسیای مرکزی زندگی می کنند در شهر سوخته دیده شده است.
8.رسته کبوتران .استخوانهای چهار نوع پرنده متعلق به این رستهدر شهر سوخته پیدا شده است که عبارتند از: کبوتر ماهی،احتمالا یکی از انواع شرقی و کوچکتر آن که منحصرا در سرزمین های هندی دیده می شوند ،کبوتر طوقدار،باقرقرهشنزار،که با نام سهره سنگالی نیزشناخته می شود و با قرقره شاهی.
9.دارکوبان . از این رسته از پرندگان تنها استخوانهای دارکوب سبز دیده شده است.
10. رسته پرندگان شاخه نشین آواز خوان (19). از این رسته تنها استخوانهای پرستو و کلاغ شاهی دیده شده است .
این نکته روشن است که بیشتر پرندگان شهر سوخته از نوع پرندگان آبی و یا حداقل از نوع پرندگان بوده اند که در سرزمین های پر آب و بخصوص در آبهای مردابی و یا باتلاقی زندگی می کنند مقدار استخوان پرندگانی که در محیط اکو پیکی متمایزاز تالابها و مردابها زندگی می کنند بسیار اندک بوده استوجود پرندگان بومیسرزمین های صحرائی برای بازسازی محیط اکولوزیکی شهر سوخته در هزاره سوم پیش از میلاد کافی به نظر نمی رسد.
از بررسی های انجام شدهبر روی استخوان پرندگان شهر سوخته روشن می شود اگر چه گونه از پرندگان و از جمله پلیکانها و شاهین ها را ، که کاملا غیر قابل خوردن هستند ، از مجموعه پرندگان هامون جدا کنیم ، تقریبا بقیه پرندگلن یعنی حدود 95% آنها از خانواده غاز ها هستند که به منظور تغذیه شکار می شده اند و بنا براین از سوی شکارچیان برای شکار انتخاب می شده اند و به همین دلیل استخان بیشتری از انها در دست است . این نظریه از آنجا تائید می شود که بقایای استخوانهای این پرندگان نه تنها در زبانه دانی ها بلکه در منطقه مسکونی نیز پیدا شده اند که به آن معناست که این جانوران در اطراف دریاچه و یا رودخانه صدیه می شده و به شهرسوخته آورده می شده اند .
پرندگان شهر سوخته نشان می دهند که نوعی شرایط آب و هوایی تقریبا مرطوبو آبدار شبیه مناطق مرکزی فلات ایران در منطقه وجود داشته است : پرندگانمقیم و آشیانه ساز ،پرندگان شکاری روز پرواز و کوکر و انقوت ، که اگر چه مقیم (غیر مهاجر)و آشیانه ساز است اما یک ماهجر زمستانیمناطق جنوبیکشور نیز به شمار می رود یک بخش مهم پرندگان زا که بیشترآنها از انواع غازها ترکیب شده اند می توان جزو پرندگا ن مهاجر زمستانی شمرد که در حقیقت متعلق به گروه پرندگان مهاجر فصلی هستند و با انکه محل آشیانه انها در شمال سیستان است اما اگر وضعیت محل پرواز و زندگی انهامطلوب باشد گاه به شکل پرندگان مقیم نیز در می آیند.
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
برخی از پرندگان شناسایی شده در شهر سوخته امروز در منطقه وجود ندارد اینم پرندگان عبارتند از غاز هندی که در منطقه چین مرکزی آشیانه دارد ودر زمستانها به هندوستان و پاکستان مهاجرت می کند ، غاز گرمسیری پا کوتاه که یک پرنده شبه قاره هند است و حضور ان در ایران تنها یک تصادف بشمار می رو.د ، دم قرمز پرنده دیگری است که در شالیزارهای اطراف شمال هندوستان و پاکستان زندگی می کند . و بالاخره دیگر پرنده مهم این دسته نوعی کلنگ(درنا)است . محل آشیانه سازی این پرنده در شمال آسیا و تقریبا نزدیک رودخانه هی سیبری است در زمان مهاجرت که در زمستانهای بسیار سصرد انجام می گیرد این پرنده به سوی جنوب مهاجرت می کند و حضور آن در ایران یک حضور تصادفی به شمار می رود.
چند نکته مهم از مطالعه استخوانهای پرندگان عظیم الجثه و غیر خوراکی مانند دالو عقاب و پلیکان به دست امده که به شرح زیر است جز قسمتی از جمجمه یک پلیکان ،بقیه استخوانها متعلق به بال و یا پای این پرندگان است علاوه بر آن در برخی از استخوانها و بخصوص استخوان زند زیرین اثر یک برش تمیز در روی لبه های بریده و شکسته دیده می شود که نشان دهنده استفاده ابزاری از این استخوان است . از قسمت میانی این استخوان که دارای مقطعی نزدیک به منحنی و بلند است برای ساختن اشیاء تزئینی و ابزار استفاده می شده است و از استخوان بال پرندگانی که بالشان بسیار بازمی شودبرای ساختن ابزارهای پرستشی و یاتزئینی استفاده می شده است .
از بال و پر پرندگان بی تردید استفاده های مختلفی می شده است . غیر از استفاده های ابزاری ، این احتمال می رود که از آنها در مراسم دینی و یا جادوئی نیز استفاده می شده است ودر عین حال به خاطر می آوریم که اصولا پر سمیرغ در افسانه های ایرانی دارای اهمیت بسیاری است که اشاره به آن از حوصله مطلب حاضر خارج است .
آخرین نکته قابل اشاره در مورد استخوان قره غاز یا کلاغ سیاه است که به خاطر گوشت هضم ناشدنی و بوی بد آن کاملا غیر خوردنی است اما این پرنده امروزه در خاور دور نیمه اهلی شده و توسط مردم برای ماهیگری استفاده می شود و گفته می شود در کشور چین این کار سابقه ای بسیار طولانی داشته است و به این ترتیب دور نیست که مردم شهر سوخته پنج هزار سال پیش نیز از این روش برای ماهیگری استفاده می کرده اند

جواهر سازی
شهر سوخته یکی از شهرهای صنعتی اواخر هزاره چهارم پیش از میلاد در جنوب شرقی ایران بوده است ودر کارگاه های مختلف آن اشیاء گوناگونی ساخته می شده است این شهر ، در اواخر هزاره چهارم پیش از میلاد پایه گذاری شده است یعنی تقریبا همان زمانی که شهرهای پیش از دولت دیگری یا شهرنشینی در جنوب غرب آسیا شروع به رشد کرده اند شهر سوخته مانند سایر شهرهای شبیه به آن در حدود نیمه های هزاره سوم پیش از میلاد بوده است و پهنه ای بین سواحل مدیترانه تا دره سند با جمعیتی نزدیک به ده هزار نفر در آن زندگی می کرده و اوج گستردگی آن بین سال های 2500تا 2800پیش از میلاد بوده است نکته مهم درباره شهر سوخته نابودی تقریبا سریع آن است اسن شهر 150هکتاری بلافاصله پس از سالهای 2500پیش از میلاد ،ابتدا به سرعت رو به زوال رفته و تبدیل به شهرک کوچکی شده و سپس در سالهای 1900-2100پیش از میلاد کاملا از بین رفته است.

جز از سنگ لاجورد و فیروزه ، تقریبا تمام مواد اولیه و خام به کار رفته در شهر سوخته از ارتفاعاتی که سیستان رادر محاصره دارند تامین می شده است جز از عقیق که از بستر رودخانه ها بدست می آمده بقیه این مواد اولیه از منطقه چاگای در جنوب دلتای قدیمی تامین می شده است منطقه چاگای حدود 1000متر بالاتر از سطح دریاست و مس و رگه های آراگونیت (سنگ معدنی شبیه کالسیت اما با تبلور بیشتر ) برسطح زمین آن دیده می شود ودر بخش شرقی آن یعنی در دشت برامچه (بهرامچه) مقدار ناچیزی سنگ لاجورد نیز دیده شده است.
گورهای شهر سوخته این مواد را تاکنون نگاه داشته اند و چنانکه بیشتر نیز اشاره شد بسیار متحمل است که بخش مهمی از سنگ لاجورد استفاده شده در میانرودان ، غرب ایران و سواحل سوریه وفلسطین و نیز مصر از طریق همین سیستان ، حداقل تا حدود 2400 پیش از میلاد ، به این سرزمین ها رسیده باشد.

لوحه های سومری که داستان های شاهان اولیه اروک مانند انمرکار و لوگان باندا و گیلگمش را در نیمه نخست هزاره سوم پیش از میلاد نقل کرده اند از سرزمین در انتهای شرق یاد می کنند که شاهی نیرومند آن را اداره می کرده و کنترل سنگ های گرانبها را در دست داشته است این شهر- کشور در متون سومری با نام «ارت» خوانده شده و محل آن نیز در شرق شعر بزرگ ایرانی انشان یا تپه ملیان امروزی در فارس دانسته شده است.
باستان شناسان و پژوهشگران تاکنون اماکن و محل های مختلفی را در شهر ارتایسومری دانسته اند که در میان آنها می توان از منطقه لرستان ، مناطق جنوبی مازندران و یا در حقیقت تپه حصار ، مجموعه مناطق همدان ،نهاوند ،کرمانشاه ،سنندج ،شهر سوخته و حتی مناطق جنوبی دریاچه ارومیه نام دارد با پژوهش های جدیدتر باستان شناسان امروزه مشخص شده است که به دلائل مختلف هیچ یک از اماکن بالا نمی توانسته محل شهر – دولت سومری ارت باشد و شهر سوخته تنها جایی است که تا حدودی از خصوصیات و توصیفات الواح سومری برخوردار است که البته بنا بر دلیلی که دکتر یوسف مجید زاده بعد ارائه کرد شهر سوخته نیز نمی توانسته با ارت منطبق باشد بنابراین تنها محلی که براساس یافته های باستان شناسان شهداد در استان کرمان است که یکی از مراکز مهم تولید اشیاء تزئینی بوده و از سوی دیگر جز از مختصات جغرافیایی تشریح شده در لوحه های سومری ، اشیاء ساخته شده از مواد خام نامبرده شده در آن الواح نیز به وفور در آن یافت می شود کاوش های بعدی شهداد و یافته های جدیدتر میرعابدین کابلی و کشفیات اخیر دشت سبزواران نیز این نظریه مجید زاده را تایید می کنند و تاکنون نظریه ای یقینی و عملی دال بر رد این ادعا عنوان نشده است در هر حال ، با اذغان این مطلب که در هر صورت محلارت ، اگر نه در شهر سوخته و حتی اگر نه در شهر شهداد ،اما به هر حال در مشرق ایران بوده ،به این نتیجه می رسیم که روابط بازرگانی و مبادله کالا بین سرزمین های شرقی فلات ایران و میانرودان طی هزاره سوم پیش از میلاد به گرمی برقرار بوده است.
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
با آنکه تاکنون در شهر سوخته بقایای گورستان قابل مقایسه با گورستان سلطنتی اور پیدا نشده ، اما با توجه به گسترش و وسعت گورستان شهر سوخته این را باید یک تصادف محض به شمار آوریم ، زیرا در حال حاضر کمتر از 500تدفین از25000الی 40000گور تخمینی در این شهر حفاری شده است در هر حال چند تدفین پیدا شده در شهر سوخته ویژگیهای خاصی دارند که می توان گفت آنها را از گورهای معمولی جدا می کنند در این میان بویژه باید از تدفین شماره 731نام برد در میان اشیاء گوناگون پیدا شده در این قبر، به خصوص باید به یک تخته بازی چوبی منقوش به نقش ماری که دم خود را گاز گرفته و مهره همراه آن توجه کرد درست به همان شکل و با همان اندازه تعداد خانه،تخته بازی دیگری در او پیدا شده و تاریخ آن همانند گور شهر سوخته احتمالا به سده های آخر هزاره سوم پیش از میلادمی رسد این شباهت حیرت انگیز است که از نزدیکی و ارتباط این دو شهر با یکدیگر سخن می گویند شباهت بسیار زیاد صفحه بازی شهر سوخته با صفحه بازی او در میانرودان،یکی از دلایل ارتباط بین این دو مرکز تمدنی بسیار مهم در شرق و غرب خاورمیانه هزاره سوم پیش از میلاد است و هرچند که بدرستی نمی توان گفت که در این زمینه و یا بسیاری از زمینه های دیگر ،کدام یک از این دو سرزمین مبردع و مبتکر این بازی بوده اند اما قدمت وجود طاس های پیدا شده در سرزمین شرق میانرودان و همچنین قدمت بیشتر و حدود یکصد ساله تخت بازی شهر سوخته نسبت به بازی اور ،نشان دهنده قدیمی تر بودننمونه شهر سوخته نسبت به همتای میانرودانی خود است بازی شهر سوخته حدود 80الی 100سال پس از ابداع آن در شهر سوخته به میانرودان رسیده است موارد مشابه دیگر نشان می دهد که حکمرانان میانرودانی پنج هزار سال پیش ،نه تنها جذب کننده مواد معدنی و پر ارزش زمان خود بوده اند بلکه به مانندکشور های مهاجر پذیر امروزی ،جاذب مغزهای متفکر و مبدع زمان خود در اقصی نقاط عالم به شمار می رفته اند و یا در حقیقت جاذبه های میانرودان در دنیایباستان باعث مهاجرت و جذب اندیشه های نو و تازه به این سرزمین ثروتمند بوده است .

نتیجه بحث بالا آن است که اینگونه تدفین ها،هرچند چند نه در طبقه سلطنتی ،امادر طبقه خاص ای متداول بوده است مردم عادی جامعه شهر سوخته نیز بدون شک برای ساخت و استفاده اشیاء تزیینی خود از سنت های محلی سود می برده اند مهره های ساخته شده از سنگ های نیمه گرانبها ی امروزی و بسیار گرانبهای دیروزی شهر سوخته به مصرف ساخت گردنبند ،بازوبند ،دستبند و یا پابند می رسیده اند و یا به شک مهره های مجرد و ایزوله تنها در کنار گردن یا لگن خاصره و یا پاهای مدفونین کار گذاشته می شده اند این همه ها داخل گورهای زنان و مردان و کودکان پیدا می شوند نکته قابل توجه انکه هیچ گونه سربند و یا سینه بند مزین به مهره ها آن چنان که در میانرودان و یا حتی در روستاهای امروزی تحت تسلط تازیان ، در یمن و عربستان و سواحل جنوبی خلیج فارس پیدا می شوند ، در این جا دیده نمی شوند و تنها در یک مورد خاص ، یعنی تدفین شماره 1703که در سال 1377 گروه باستان شناسان شهر سوخته و دهانه غلامان حفاری کرده اند این ظن می رود که مهره های پیدا شده مربوطه به منجوق دوزی پارچه و یا لباس زن مدفون شده است که صحت آن هم هنوز محل تردید است.
مهره های شهر سوخته به شکل های مختلف و از مواد گوناگونی چون سنگلاجورد ،فیروزه ، عقیق ،کریستال صخره ای ،کالسیت ،سنگ آهک ،مرمر،سنگ صابون،کلرایت،صدف های دریایی،استخوان فلز و در موارد نادری از لاء ساخته شده اند و مجموعه آن تشکیل دهنده گردنبند یا دستبندهایی از ترکیب چند سنگ با رنگ های مختلف بوده است بررسی های انجام شده نشان داده اند که مهره های بیشتر از سنگ لاجورد ،فیروزه و عقیق ساخته شده اند یکی از نکات بسیار مهم قابل اشاره آن است که در گورستان شهر سوخته و در گورهای صنعتگران ،جز مهره های مورد بحث ابزار کار این صنعتگران نیز حفظ شده است در تدفین شماره 2701 گروه سازمان میراث فرهنگی کشور در سال 1377 حفاری کرده اند تعداد قابل توجهی نوک مته ،اره، تراشه و قطعات نیمه تمام مهره ها و ابزارهای مورد لزوم سنگ تراش دیده شده است.
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
نیز مهره های شکسته و ناقص و یا ناتمام در بخش های حفاری شده دیده می شوند . اما با گسترش شهر سوخته و تبدیل آن از یک شهر کوچک به پایتخت تمدنی رودخانه هیرمند نحو سازماندهی کار نیز به صورت رادیکالی تغیییر کرد آثار این تغییر و تبدیل از حدود سالهای 2700 به بعد دیده می شود که بقایا و اثر کار در مهره ها به شکل های مختلف در حیاط خانه ها ،فضای سرباز و اتاق ها کمتر و کمتر دیده می شود اما در کنار شهر و بخش غربی آن در همین تاریخ شاهد گسترش و پیدایی قسمت های کوچکی همانند راسته های بازارها هستیم که محل کار و داد و ستد صنعتگران بوده است در همین جاهاست که کارگاه های سنگ تراشی،سفالگری ،فلز کاری و مهره ی سازی ایجاد شده و نیز طی همین دوره است که در شهر خانه های حصار دار و بناهای بسیار بزرگی ساخته می شود این نکته که لایه های بالایی شهر ، به ویژه پس از متروک شده کامل آن حتی در زیر کف اتاق ها در اثر فرسایش باد از بین رفته اند کار تشخیص علت این خرابی و متروک شدن آن را مشکل می کند واز سوی دیگر آگاه نیستیم که بر سر طبقه صنعتگر و کارگر این شهر چه آمده است اما متون میانرودانی اواخر هزاره سوم و اوائل هزاره دوم بدون کمترین اشاره به این حوادث ، در آن زمان می نویسند که سنگ لاجورد و عقیق و سایرمحصولات ملوخا که بنا به تصورات برخی از باستان شناسنان در بخش های جنوب غربی تمدن هندی واقع شده بود از حاصلخیز تر و پر رونق تر باشد تا در این سرزمین های جدید تر بتوانند به کارهای سنتی خود ادامه دهند در حال حاضر و حتی با توجه به پژوهش های باستان شناسان درباره محل ملوخا که جانشین ارت شده و برخی آن را با سواحل عمان و برخی دیگر آن را با سواحل جنوبی هندوستان برابر می دانند سخن نمی گوییم اما برخی از شواهد باستان شناختی ، که بتوانیم محل شهر ملوخارا که جانشین ارت شده است جستجو کنیم.

روش کار و تراش سنگ های نیمه بهادار
روشن است که برای پاسخ به درخواست و تقاضای جوامع شهری برای داشتن اشیاء تجملی ، همچون جنبه های دیگر زندگی اجتماعی ، طبقه کارگر متخصص در در جامعه به وجود آمد از اواخر دوران پارینه سنگی به بعد سنگ تراشان پاره وقت آغاز به تراش سنگ ها و تبدیل آنها به اسلحه و ابزار شکار کردند و بعد ها با تحولات صورت گرفته از دوران نوسنگی به بعد و به خصوص از دوران آغاز شهر نشینی ، گروهای کارگران متخصصی در جوامع ظاهر شدند و سنگ تراشان از صورت پاره وقت بیرون آمده و به صنعتگران تمام وقت تبدیل شده بودند به شکل ابزار کارهای شکسته و سالم ، اره ، پیکان ، نوک پیکان و قطعات خرده سنگ های گوناگون در میا ن بقایای لایه های مختلف تپه های باستانی دیده می شود . جز از آن چنانکه پیشتر دیدیم در میان گورهای این جوامع نیز کم و بیش آثار کارهای این کارگران تمام وقت ، چه به شکل کامل و تمام شده و چه به شکل کارهای نیمه تمام و ناقص و چه به صورت ابزار کارهای گوناگون پیدا می شوند این گروه از مواد و آثار باقی مانده برای شناسایی ابزاهای کار ، نوع سنگ ها و مواد گوناگون و همچنین روش های کار در دینای باستان مفید هستند.

روش کار در روی سنگ لاجورد.
کار در روی سنگ لاجورد در چند مرحله جداگانه انجام می گرفته است قطعات سنگ پس از استخراج ابتدا به قطعات کوچکتری که به آسانی قابل حمل و نقل بوده اند تقسیم می شده و در همان مرحله تا حدودی سایش داده می شده اند و سطح سنگ از لایه های آهکی و کریستالی که روی آن را می پوشانیده پاک می شده است در مرحله بعدی متناسب با شکل شی ءی دلخواه که بیشتر اوقات مهره بوده ، سنگ آماده تراش و کار می شده و با یک اره از جنس فلینت ، شیاری اولیه با عمقی کمی بیشتر از یک میلی متر برای برش در سطح آن ایجاد می شده و سپس آن را به قطعات کوچکتری تقسیم می کرده اند تیغه های مورد استفاده برای ایجاد این شیارها معمولا 3تا4سانتیمتر طول داشته اند این قطعات سپس با سایش و اره کردن به قطعات کوچکتری تقسیم می شده اند تا اندازه دلخواه برای ساختن مهره مورد نظر به دست آمده است پس از تهیه هسته اصلی مهره ، ابتدا گوشه های بلوک کوچکی سنگی را با همان روش بریده و زاویه های به وجود آمده را می ساییدند تا اینکه سطح خارجی بلوک کوچک سنگی را به شکل دلخواه نزدیک می شده است در این مرحله و پیش ازصیقل نهایی، کار سوراخ کردن که ظریف ترین و سخت ترین قسمت کار بوده ،آغاز می شده است مرحله ایجاد سوراخ و حفره حساس ترین مرحله کار مهره سازی بوده و در بسیاری از مواقع صنعتگر به دلائل گوناگون موفق به انجام این کار نمی شده و کار را به صورت نیمه تمام رها می کرده و یا مهره شکسته و ناقص را دور می انداخته است و همین قطعات به ظاهر بی مصرف و از بین رفته امروزبه باستان شناسان کمک می کنند تا به دقایق و ظرایف این کار در جوامع باستانی پی ببرنند آثار این گونه کارهای نیمه تمام و یا شکسته و از بین رفته درشهر سوخته بسیار دیده شده است کار سوراخ کردن مهره ها به مته های چرخان با نوک مته های بسیار ظریف ازهر دو سوی مهره انجام می گرفته است طول نک مته ها به طور متوسط 11 میلی متر بوده و با دقت فراوان از آنها استفاده می شده است صنعتگران برای کم کردن ریسک شکستن و ناقص شدن مهره ، کار سوراخ کردن مهره ها را در دومرحله جداگانه انجام می داده اند کار سوراخ کردن یک بار از یک سو و دیگر بار از سوی دیگر به تناوب آغاز می شده تا اینکه دو سوراخ در یک نقطه به هم متصل می شده اند تنها پس از اینکه سوراخ کردن با موفقیت به سرانجام می رسیده است ظریف کاری و تمیز کردن نهایی آغاز می شده و مهره ابتدا با دقت تمام صیقل داده می شده و سپس به به احتمال زیاد سطح خارجی آن با قطعات چرم چربی کاملا براق و شفاف می شده است این روش کار مراحل مختلف آن جز از مرحلهنهایی یعنی برق اندازی و شفاف کردن سطح خارجی مهره، در شهر سوخته دیده شده است در تپه حصار نیز با ظرافت کمتری رایج بوده است در حقیقت روش مهره سازی در همه جا یکسان بوده اما به نظر می آید که نوع ابزار کار در هر جایی بسته به سنتهایمحلی ، با جای دیگر تفاوت داشته است نمونه هایی از تفاوت های جزیی روش سبک کار در کارگاه های شهر سوخته و تپه حصار دیده شده است.
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
در شهر سوخته بیش از 200نوک مته در زمینی به مساحت 100 متر مربع از اتاق های دوره دوم استقرار جمع آوری شده و هزاران تراشه و خرده سنگ لاجور و عقیق ،چه به صورت مهره های شکسته و چه به صورت خرده ریزه ،دیده شده است علاوه بر آن تعداد 71 قطعه فیروزه ،که حدود 20% فیروزه های پیدا شده شهر سوخته را تشکیل می دهد نیز از همین قسمت جمع آوری شده است با انجام آزمایش های مختلف و بررسی بسیار دقیق در روی نوک مته های جمع آوری شده در این بخش روشن شده که از آنها برای تراش سنگ لاجورد و عقیق استفاده می شده است در روی 60عدد از نوک مته هاآثار گرد سنگ لاجورد ودر روی تنها یکی از آنها اثر گرده عقیق وجود داشته است همین گونه گرده ها در روی نوک مته های پیدا شده از تپه حصار نیز دیده می شود.
بررسی و بازدید دقیق میکروسکپی در روی سوراخ های مهره هانشان داده که چرخ مته ها ، که به دو صورت و شکل مختلف وجود داشته اند و شکل آنها در تصاویر به جای مانده از قبر های مصری متعلق به همین ادوار ، باقی مانده به صورت متداوم و یکنواخت بوده است صنعتگر مهره مورد نظر که در روی یک قطعه چوب ثابت قرار می داده است نوک مته سنگی ظریفی بوده که روی یک دسته چوبی کار می گذاشته اند و کمان به چرخش در می آمده و مهره را سوراخ می کرده است.
در یکی از گورهای سقارا در مصر ، صنعتنگر از سه سنگ تقریبا بیضی شکل به عنوان وزنه استفاده کرده که طناب یا تسمه ای دور آن پیچانده شده بودو هر سه سنگ به بدنه مته اصلی متصل بودند و با چرخش سریع این وزنه های سنگین ،مته و نوک آن را به چرخش در آمده و سوراخ مورد نظر را ایجاد می کرده است نمونه های این وزنه ها در سطح شهر سوخته نیز بدست امده است و در کاوش های سال 1378 نیز یکی از این وزنه ها همراه با سایر ابزار سنگ تراشی در مربع Iua گورستان شهر پیدا شده است.

روش کار در روی سنگ فیروزه
روش کار در روی سنگ فیروزه و سنگ لاجورد تقریبا یکسان بوده و احتمالا در کارگاه های مشترکی انجام می گرفته ، اما چنان که بیشتر نیز گفته شد مقدار فیروزه در شهر سوخته از سنگ لاجورد بسیار کمتر بوده است . یکی از تفاوت های اساسی فیروزه با سنگ لاجورد آن است که اگر فیروزه مدت زمان بسیار طولانی در معرض اکسیژن و هوا قرار گیرد به تدریج رنگ خود را از دست داده و پودر می شود تفاوت دیگر در اندازه های این سنگ ها درزمان استخراج آنهاست و چون سنگ فیروزه در زمان استخراج به اندازه های کوچک و حداکثر به بزرگ تخم پرندگان به دست می آمده و یا حداقل قطعات پیدا شده در کاوش ها از این اندازه بزرگتر نبوده اند نیازی به برش اولیه و قطعه قطعه شدن نداشته است.
همانند تپه حصار ، در شهر سوخته نیز، کار سوراخ کردن مهره های فیروزه با همان روش و همان نوک مته های مورد استفاده برای کار در روی سنگ لاجورد ، انجام می گرفته است در روی هیچ یک از نوک مته های پیدا شده در شهر سوخته اثر پودر فیروزه دال بر استفاده از این مته ها برای سوراخ کردن مهره های فیروزه ای دیده نشده اما از آنجا که در روستاهای آسیای مرکزی نزیدک به معادن فیروزه قزل قوم ازبکستان و در تمدن کلته مینار همزان با شهر سوخته از همان ابزار و همان روش برای سوراخ کردن فیروزه استفاده می شده می توانیم این روش کار را در مورد شهر سوخته نیز صادق بدانیم.
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
روش کار در روی عقیق
برای کار در روی سنگ های عقیق ،مراحل دیگر و ابزاری کاملا متفاوت با کار برروی سنگ لاجورد و فیروزه و لازم بوده است علی رغم مصرف بسیار بالای عقیق در جوامع باستانی ، به دلیل وجود معادن نسبتا زیاد این سنگ ، روش کار و تکنیک ساخت اشیاء عقیقی از دشت های سند تا میانرودان و طبعا شهر سوخته یکسان بوده است . کارگاه ها و گورهای صنعتگران عقیق در اور و اوروک و کیش و شهداد و شوش و شهر سوخته و چانهودارو و لوتا همگی نشان از وجود این کارگاه ها و این صنعتگران می دهند.
برای ساخت مهره های عقیق ، ابتدا قطعات قلو سنگ های پیدا شده در بستر رودخانه ها و بلوک های رگه دار را جمع آوری می کردندو سپس همانند هسته های اولیه و اصلی سنگ چخماق و بر مبنای بزرگی و کوچکی آنها را می آورده اند این مهره ها سپس ساییده شده و به شکل استوانه ای یا کروی و گاهی به شکل دیسک درمی آمده اند.
سایش این سنگ با ساییدن آن در روی سنگ های سخت متامورفیک صخره ای انجام می گرفته که اثر خراش آنها در صورت عدم سایش و صیق دادن در مرحله بعدی برروی مهره های عقیق نیمه تمام و یا شکسته دیده می شوند کار سوراخ کردن مهره عقیق نیز مانند مهره های لاجور وفیروزه پس از انجام صیقل نهایی آن آغاز می شده .و برای این کار از نوک مته هایی به طول 2 تا 4 سانتی متر به قطر 2 تا 4 میلی نتر استفاده می شده است این نوک مته ها بسیار مقاوم ت از نوک مته های استفاده شده برای لاجورد و فیروزه بوده اند با گذشت زمان و استفاده زیاد از نوک مته ها برای سوراخ کردن عقیق ها کیفیت آنها مرغوب تر و قابلیت کاربردی آنها بهتر می شده است زیرا به شکل استوانه ای کاملا صاف و لوله ای در می آمده و طول آنها نیززیادتر می شده است روش سوراخ کردن مهره های عقیق همان روش ایجاد دو سوراخ از دو سوی مهره بوده که اجازه می داده سوراخ های حتی به عمق حدود 10سانتی متر در روی مهره های عقیق ایجاد شود در موقع سوراخ کردن ، به تناوب ابتدا دی ریک سو و بعد در سوی دیگر مهره، سوراخ های اولیه ای به عمق یک سانتی متر حفر می شده و سپس مرتب محل نوک مته از یک سو به سوی دیگر جابه جا می شده تا هر دو سوراخ به هم راه پیدا کنند عمل سوراخ کردن به این دلیل از یک سو انجام نمی گرفته که از فشار زیاد بر یک سوی مهره کاسته شودبه این ترتیب خطر شکستن آن کمتر شود.
گورهای مختلفی متعلق به سنگ تراشان شهر سوخته پیدا شده است گور شماره 12 مربوط به سال های2500-2400سال پیش از میلاد مربوط به یک سنگ تراش بوده است گور شماره 77(2400تا2300پیش از میلاد) مربوط به یک عقیق تراش و مهره ساز کلرایت و گورشماره 2701 مربوط به مهره ساز دیگری بوده که وسایل و ابزار کار و مواد اولیه کار وی همگی در انبانی احتمالا چرمی ، که پوسیده و از بین رفته است در زیر پای وی دفن شده بوده است.
با بررسی آثار باقی مانده سنگی می توان به نتایج گوناگونی رسید که حاصل نظم و نظام نوین اجتماعی (شهرنشینی) بوده که عبارتند از تجارت و مبادله کالا با سرزمین هایی در فاصله های مختلف ، ایجاد تخصص و کار تمام وقت صنعتگران در شهر ها که با جداسازی کارگاه های صنعتی از محله های دیگر شهر صورت می گرفته و بالا خره تقسیم بندی طبقاتی اجتماعی و افراد صنعتگر بر اساس نوع کاری که انجام می داده اند.

پیکره های شهر سوخته
در ميان اين اشياء ، پيكره هاي گلي از جايگاه خاصي برخوردارند. اين پيكره ها معمولا از گل نپخته، بسرعت و با دست ساخته ميشدند.
پيدا شدن ده ها قطعه پيكره ناتمام گوياي نشان دهنده روش ساخت آنها ميباشد. قطعه اي گل به اندازه كمتر از حجم يك مشت متوسط در دست سازنده بسرعت با يك دست ورز داده ميشده و با دست ديگر اجزاء بدن انسان يا جانور شكل مي گرفته اند. پيكره ها معمولا داراي تزئين نبوده اند هر چند برخي نمونه هاي مزين به برخي تزئينات نيز در ميان آنها ديده شده است. براي تزئين پيكره ها از ناخن و يا ابزار هاي چوبي و استخواني ظريف استفاده ميشده و در چند مورد خاص و استثنائي نيز از پولك هاي گلي چسبان و يا نوار هاي پهن گلي استفاده شده است. اندازه پيكره ها معمولا بين 4 تا 8 سانتي متر بوده است. پيكره هاي گاو كوهاندار، خوك، سگ و گراز در ميان پيكره
جانوران براحتي قابل تشخيص هستند، اما تشخيص تعداد ديگري از آنها به آساني ممكن نيست و تنها از روي شكل ظاهري آنان مي توان تا حدودي به نوع آنها پي برد. در ميان اين گروه از جانوران مي توان به كفنار، پلنگ، قوچ، شتر و پرنده اشاره كرد.

پیکرهای انسانی
پيكره هاي انساني از دو گروه مونث و مذكر تشكيل شده اند. پيكره هاي زنان در دو شكل مختلف نشسته با شكم تقريبا بر آمده و پاهاي دراز، ايستاده و بدون تزئينات و گاهي با بچه اي در بغل و يا بسته به پشت ديده ميشوند.
طي كاوشهاي سال گذشته دو نمونه بسيار جالب از پيكره هاي زنان نشسته و ايستاده پيدا شد. در روي سينه يكي از نمونه ها، يعني زن نشسته با پاهاي دراز و يكي شده پولك هاي كوچك گلي تزئيني چسبانده شده و همين تزئينات در روي پيكره يك زن ايستاده به بلندي تقريبي 4 سانتي متر نيز وجود دارد با اين تفاوت كه در اين نمونه دومي تزئينات تا پائين زانوي پيكره كشيده شده است. اين تزئينات در سه رديف مجزا از يك ديگر كه با سه كمر بند از هم جدا شده اند، قرار دارند.
پيكره هاي مردان بيشتر از نوع ايستاده هستند. دستهاي باز و يا آويخته اين مردان و عضلات برجسته آنا ن جالب بنظر ميرسند. با آنكه مردان شهر سوخته در رده مردان نسبتا كوتاه قد طبقه بندي شده اند اما پيكره هاي مردان بدنهائي عضلاني و قوي را نشان مي دهند. يك نمونه بسيار جالب و نادر در ميان پيكره مردان، پيكره مردي بلند قامت است كه ردائي يك نواخت و بلند در بر دارد و سر خود را تقريبا داخل گردن خود فرو برده و ظاهري روحاني و معنوي به خود داده ااست.
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
معماری شهر سوخته
خش بناهاي يادماني در قسمت شمال غربي شهر واقع شده است . بررسي ها اين بخش و كاوشهاي اوليه منجر به كشف بناي عظيمي با حدود 60 اتاق و فضاي مفيد گرديد. اتاق ها و فضاهاي اين بناي بزرگ به دو گروه فضاهاي سرباز يا حياط و فضاهاي سربسته يا اتاقها تقسيم ميشوند. اين كاوشها در سالهاي بعد يعني 1379 و 1380 نيز ادامه پيدا كرد كه در نتيجه تعداد بيشتري از فضاها و اتاقهاي اين ساختمان عظيم از زير خاك بيرون آورده شد اما تا كنون ديوار هاي خارجي اين بنا و محدوده اصلي آن پيدا نشده است.
ديوار هاي اصلي اتاقها از خشت ساخته شده و از استحكام زيادي برخوردار هستند. اين ديوارها عموما حجيم و قطور ميباشند و قطر آنها بين 75 تا 125 سانتي متر بوده اما در برخي ديوارهاي كم اهميت و تيغه ها، قطر ديوارها تقليل پيدا كرده و به حدود 50 سانتي متر ميرسد. خشت ها عموما به اندازه استاندارد 40 ×20 ×12 سانتي متر هستند اما در چند مورد نيز خشت هاي بزرگتري به درازاي 45 سانتي متر ديده شده اند. خشت ها با استفاده از قالب هاي چوبي ساخته شده اند و كناره هاي آنها كاملا صاف بوده و سطحشان نيز با وسيله اي چون ماله صاف شده و اثر انگشت خشتزن در سطح خشنها كمتر ديده مي شود. دروازه اصلي اين ساختمان تا كنون پيدا نشده اما شواهد موجود نشان مي دهند كه محل آن در فضاي سرباز بزرگي در جبهه جنوبي بنا قرار داشته است. اين فضاي سرباز به پلكان بسيار بزرگي منتهي ميشود كه از هشت پله طويل تشكيل شده است. راه ورودي و ارتباط با اتاقهاي مركزي و راهروهاي جانبي و همچنين اتاقهاي پاياني هيچ كدام مستقيم نيستند و ورود به بيشتر اين اتاقها مستلزم عبور از اتاقها و راهروهاي متعددد ديگري ميباشد. تنها راه ورودي مستقيم به مركز ساختمان در حال حاضر از طريق پلكان كوچك شماره 2 است در بيشتر اتاقها آثار آوار و سقف هاي فرو ريخته به شكل قطعات كاه گل، حصير و چوب دیده ميشود.
آثار كف سازي در بسياري از اتاقها ديده نمي شود و بنظر مي آيد كف اتاقها بر اثر رفت و آمد كوبيده ميشده هر چند در تعداد معدودي از اتاقها آثار كف كوبيده شده همراه سنگريزه و در يك مورد آثار كف كوبيده همراه سفالهاي قديمي تر ديده شده است.
در ابتدا و زمان آغاز كاوش بيشتر اشياء و مواد بدست آمده حاكي از آن بودند كه بناي مزبور مربوط به دومين دوره استقرار در شهر سوخته بوده و تعداد بسيار كمي سفالهاي قابل انتساب به دوره سوم در مجموعه سفالهاي اين ساختمان نيز ديده شده است. در كاوشهاي بعدي و با گسترش مساحت گمانه، آثار جديد بدست آمده نشان دادند كه اين بنا در دوره هاي اول و سوم استقرار در شهر سوخته نيز آباد بوده است. بررسي و مطالعه سفالهاي بدست آمده از بنا، كه مهمترين مواد موجود براي تاريخ گذاري آن ميباشند به سبب حجم بسيار زياد هنوز كامل نشده و تا تكميل بررسي
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
تپه سیلک
از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد.
محوطه باستانی سیَلْک که در منطقه فین کاشان واقع شده است و قدمتی در حدود هفت هزار سال دارد.

چکیده
محوطه باستانی سیَلْک در ظلع جنوب غربی کاشان و در سمت راست جاده کاشان به فین قرار دارد و از دو تپهٔ شمالی و جنوبی که در فاصله ۶۰۰ متری یک‌دیگر قرار دارند و دو گورستان تشکیل شده است.
یکی از گوستان‌ها که گورستان الف نامیده می‌شود ۳۵۰۰ ساله است و در ۲۰۰ متری جنوب تپهٔ جنوبی واقع شده است که امروزه بر روی آن بلوری ۲۴ متری به نام بلوار امیرالمومنین کشیده شده است. گورستان دیگر که گورستان ب نامیده می‌شود ۳۰۰۰ ساله است و در زیر باغ‌ها و زمین‌های کشاورزی ضلع غربی تپه‌ها قرار دارد.

پیشینه
تپه سیلک در حقیقت زیگورات یا محل عبادت اقوام باستانی بوده است که از گل رس و سفال ساخته شده است. این بنای تاریخی تا سال ۱۳۱۰ شناسایی نشده بود و در میان مردم کاشان به شهر نفرین شده معروف بود تا اینکه با کاوش‌های باستان‌شناسان خارجی کشف شد. در خرابه‌های تپه باستانی سیلک چند اسکلت انسان و ظروف قدیمی پیدا شده است که همگی این اشیاء در موزه‌ای در جنب این بنای باستانی قرار داده شده است. از نکات قابل توجه این منطقه باستانی وجود خرده سفال‌های چند هزار ساله روی زمین و اطراف این تپه‌ها است.

اقدامات بعد از کشف
تپه تاریخی سیلک در ۲۴ شهریور ۱۳۱۰ با شماره ۳۸ در فهرست آثار تاریخی و ملی ایران به ثبت رسید. سیلک دارای ۲ تپه شمالی و جنوبی است. قدمت قدیمی‌ترین آثار به دست آمده از تپه شمالی به حدود ۷۵۰۰ سال قبل می‌رسد و آخرین آثار مکشوفه از تپه جنوبی مربوط به ۵۰۰۰ سال قبل است.
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
تمدن سیلک
تمدن در نواحی مختلف، و تحت تاثیر وضع زمین و آب و هوا، و روابط ساکنان آن همسایگان ، و هجوم‌ها، و مهاجرتها، به اشکال مختلف متظاهر گردیده‌است.
مسکن انسان در این ناحیه ابتدا به صورت کوه‌ها ، یا خانه‌های محقری که از نی و شاخه‌های درخت ترکیب یافته بود، ساخته شد، و بعدها روی نی و شاخه‌های درخت گل مالیدند، و یا دیوارهای خانه را با چینه بالا بردند ولی خیلی زود برای بالا بردن دیوارها از خشت خام استفاده کردند. در ابتدا خشتها را بدون قالب می‌ساختند، ولی بعداً برای ساختن آن قالب به کار بردند، و توانستند خشتها را یک اندازه و منظم بسازند. در داخل خانه‌ها دیوارها را با گل اخری رنگ می‌کرند. و مردگان را در زیر کف اطاق‌ها که آجر فرش یا سنگ فرش نبود، دفن می‌نمودند. مردگان را در این قبرها به صورت «چمپاته» به خاک می‌سپردند، و همراه آنها در گورشان اشیایی قرار می‌دادند و این اشیا در بعضی از گورها پر ارزش و زیاد بود، و در بعضی دیگر کم و بی ارزش . ذوق و سلیقه هنری این مردم از روی حکاکی‌های آنها که نخستین بار روی استخوان انجام گردیده‌است، و از روی نقوش سفالشان ظاهر می‌گردد. در خانه زن که نگهبان آتش است، مدتها کار کوزه گری بدون چرخ را انجام می‌دهد. علت تاخیر استفاده از چرخ را نیز همین دانسته‌اند. فقط در هزاره چهارم پیش از میلاد اختراع شد. در آن موقع کوزه گر با استفاده از چرخ تکمیل شده سفالگری، توانست انواع مختلف سفال‌هایی را که از نظر هنری به درجه بلندی رسیده بودند به مشتریان بدهد. این سفال اطلاعات بسیار زیادی راجع به هنرمندان در آن زمان در دسترس ما می‌گذارد. سیلک تنها مکان تاریخی در فلات ایران است که مدارک نوشته از دوران پیش از هخامنشی در آن پیدا شده ولی خطی که همزمان با آغاز تاریخ در ایلام به وجود آمده بود، تحت نام پرتو ایلامی شناخته شده پس از رها شدن این پایگاه تجارتی از میان رفت. هنر سیلک جنبه تزیینی آن شدید است و هنری است که آریائی‌ها با خود آورده‌اند.
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
موقعیت جغرافیایی و طبیعی
تپه سیلک کاشان واقع در حاشیه کویر است . فرهنگ سیلک در دو تپه شمالی و جنوبی به فاصله 600 متر از یکدیگر بنیاد نهاده شده‌است. تپه شمالی به طول 320 متر، عرض 110 متر و ارتفاع 6 متر در شمال ناحیه‌ای که به آإن تپه می‌گویند واقع است. تپه جنوبی به طول 260 متر ، به عرض حداکثر 190 متر و در امتداد تپه شمال است و شکل آن مثلثی را می‌ماند که راسش به طرف شمال و قاعده اش به طرف جنوب نهاده شده باشند. ارتفاع متوسط تپه جنوبی 14 متر است. هر دو تپه مذکور در سه کیلومتری جنوب غربی کاشان واقعند و ساکنان تریه «دیزچه» در نزدیکی این میدان باستانی، مدت‌های مدید است که برای باور کردن زمین‌های کشاورزی خود از خاک تپه‌ها استفاده می‌کنند امتداد تپه جنوبی به نکرد پل (شهرمردگان) دوره الف واقع است که تا زیر قریه دیزچه ادامه می‌یابد گورستان دوره ب (شهر مردگان = نکردپل ب ) که اندکی جدیتر است در بخش غربی و در 200 متری تپه جنوبی واقع است.

نگاهی به عکس‌های هوایی تپه سیلک جنوبی
در سال 1314 خورشیدی (1935 میلادی) از یک اف اسمشیت عکسهای هوایی با ارزش از نواحی شمالی، مرکزی ، غربی و جنوب غربی ایران تهیه نمود که تپه‌های باستانی سیلک نیز جزو آنها محسوب می‌شد، عکسهای هوایی سیلک در فصل سوم کاوش به سال 1316 خورشیدی (1937 میلادی) در اختیار روین گیر شمن قرار داشت (تصویر 1) از جمله نکته‌های مهمی که گیر شمن در سال 1939 با استفاده از عکس هوایی به آن اشاره کرد، امکان وجود حصاری پیرامون ساخت و سازهای تپه جنوبی بود که با توجه به بقایای دیوار مشخص در عکس هوایی تشخیص داده می‌شد

لایه نگاری سیلک
اولین کاوش باستانی شناسی در بخش شمال غربی تپه شمالی که حدود 4 متر بلندتر از سطح دشت است آغاز گردید این محل در ادامه خود به چاهی منتهی شد و در عمق 80/11 متر به خاک بکر رسید. از سطح خاک بکر تا ارتفاع 8 متر هیچگونه اثر ساختمانی مشهود نگردید و تنها قشری مخلوط از خاک زرد رنگ با شن و خاکستر وجود داشت. ساکنان آن جا دارای کلبه‌های زاغه مانند ساخته شده از حصیر و شاخه‌های درختان و نی گل اندو بوده‌اند در عمق 8 متر تکه‌هایی از دویار و محوطه کلبه‌هایی مشخص شد که دیوارهایشان فاقد هر گونه سنگ یا خشت و فقط چینه بوده که به سکونتی کندویی تعبیر شده‌است. از روی خاک بکر تا ارتفاع 7 متر سفالینه‌هایی همراه ابزار و آلاتی دیگر به دست آمد و کاوشگر، سفال‌ها را در چهار لایه و گروه طبقه بندی کر. او این چهار لایه را در آغاز دوره نوسنگی جدید و قدیم ترین قشر و دوره اول استقرار دهکده و بنیاد سیلک قرار داد و سفالینه‌ها را به ترتیب زیر معرفی نمود: سفال لایه الف: شامل ظروفی به رنگ زرد یا کردم دارای خمیره‌ای سست و مخلوط با بقایای نبایتی مثل علف و کاه و نیز شن است سفال، دست ساز است و سطوح آن با تکه استخوان و پوست صاف شده‌است ظروف این دسته ناموزون و دارای نقوش هندسی و سیاهند که عبارت استت از حاشیه‌های پهن افقی ، اشکال مثلثی و خطوط راست و کنگره دار در داخل ظروف نیز نقش وجود دارد ولی بیش تر این نقش‌ها از عناصر و بافت‌های سبدی تبعیت می‌کنند. سفال لایه ب : سفالی به رنگ قرمز آجری با خمیره‌ای بهتر از گروه الف است قدیم ترین نمونه آن دارای نقوشی به رنگ سیاه یا خاکستری است که عبارت از دایره‌های موازی سیاهنرگ است چه گروه الف که سال‌های ماشی رنگ بودند و چه این سفالینه‌های قرمز، در اثر حرارت نامتعادل آتش اجاق دارای لکه‌های سیاه و کدری هستند که نتیجه پخت و پز ناقص است. خمیره این سفالینه‌ها در نتیجه زبانه‌های سرکش آتش و وجود مواد آلی و علف در داخل آن سیاه شده‌است قدیم ترین ظرف دسته ب فاقد زمینه‌های نقاشی شده‌است. شکل ظروف که در آغاز ساده و شامل جام و نیم کاسه‌هایی با قاعده‌اند یا محدب بودند، در این دوره بزرگ تر شده‌است.
سفال لایه ج : سفال این لایه خاکستری و سیاه است چون احتمالاً در ترکیب خمیره آن پودر زغال وارد شده‌است تعداد آن‌ها در این لایه از ده تکه تجاوز نکرده‌است و مجموعه این‌ها سفال‌های ساده و بدون نقش را تشکیل می‌دهند. سفال لایه د: سفال این لایه ضخیم و سست و با فشار دست قابل نرم شدن و خرد شدن است . رنگ خاک آن قرمز روشن است و در خمیره این‌ها نیز کاه و علف وجود دارد. انواع ظرف‌های این گروه عبارتند از دیزی‌ها، ظروف کشک سایی، ظروف مطبخ و غیره توضیح: به نظر میرسد دو نوع سفال ج و د که ساده، خشن، سست و نیز فاقد نقش هستند نسبت به دو نوع سفال منقوش الف و ب دارای قدمت بیش تری باشند. احتمالاً در طبقه بندی لایه‌ها دو نوع سفال اخیر را باید مقدم بر سفال‌های دو لایه دیگر قرار داد. در چهار لایه قدیم که ذکر شد، اموات را زیر محل نشیمن دفن می‌کردند. اسکلت مردگان اثر خاک سرخ رنگی را حفظ کرده‌اند گویا هنگام تدفین ماده قرمز رنگی که احتمالاً اخرا (اکسید آهن) بوده‌است روی جسد می‌ریخته‌اند مردگان را به پهلو روی زمین با زانوی خمیده می‌خواباندند. وضعیت قرار گرفتن دست‌ها متغیر بوده‌است. گاهی مردگان را به حالت چمپاته نیز قرار می‌داده‌اند. ولی عموماً اجساد در جهت شرقی – غربی دفن شده‌اند در این قور یک تبر سنگی و یک فک گوسفند به دست آمده‌است. کودکان و نوزدان را در کوزه می‌نهادند و همان خاک قرمز را بر اجساد آنان می‌پاشیدند تنها شی مسی که از لایه ج به دست آمده که یک درفش است. اشیای استخوانی به دست آمده عبارت است از دسته یک سنگ آتش زنه با سر حیوان و دسته دیگری از آتش زنه با سر یک خرگوش به طول 145 میلیمتر و نیز تیغه‌هایی با دست حجاری شده به شکل سر حیوان شاخدار همین طور ابزار دیگری از استخوان که یک شخص ایستاده را نشان می‌دهد، دارای کلاه و لنگی که به کمر پیچیده و سمت پیچش آن از چپ به راست است و چهار برش دارد (شکاف به جای چین پارچه در سوی کمر دیده می‌شود ) این شکل در حالت شرقی نشان داده شده و بدن به جلو خم شده‌است. تناسب بدن کاملاً رعایت گردیده و این دسته آتش زنه در اثر استعمال تا اندازه‌ای ساییده شده‌است این حجاری در اولین دهکده دوران نوسنگی حاشیه کویر از لحاظ نوسنگی حاشیه کویر از لحاظ نشان دادن شکل انسان لباس و کلاه یکی از قدیم ترین آثار مربوط به این دوران است. از دیگر اشیای دوره اول انواع هاون از جنس سنگ خارای خاکستری ظروف مربوط به آرایش و سرخاب، تبر و کج بیل از سنگ گرز چماق و مته‌های سنگی دوک‌هایی از گل نیم پخته یا خام و بالاخره گلوله‌های فلاخن و غیره‌است.
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
لایه دوم سیلک
دوره دوم سیلک شامل سه لایه‌است که با حفر دو ترانشه 2و3 بلندترین نقطه تپه شمالی در عمق 5/14 متر به خاک بکر رسیده‌است گودال شماره 2 تا عمق 8 متری ادامه یافته و از آن جا سونداژی حفر گردیده تا به خاک بکر رسیده‌است ترانشه شماره 3 نیز تا حدی پیشروی کرده که به خشت فرش خانه‌های دوره دوم رسیده و در آن جا متوقف گردیده‌است سپس از آن جا نیز چاهی تا خاک بکر کنده شده‌است. شاخص این طبقه وجود خشت است. این مصالح تازه با دست ساخته شده‌اند و به شکل مکعب مستطیل و دارای زوایای مالیده و اثر انگشت هستند. در خمیره آن‌ها برای دفع چربی، ذرات زغال اضافه شده‌است دیوارها را به رنگ سرخ آراسته‌اند و این رسم زیباسازی از این زمان آغاز شده‌است. مقابر، کماکان مانند دوره اول زیر خانه‌ها کنده شده‌است و روی مردگان را به ترتیبی که گذشت با خاک سرخ پوشش می‌دادند و اشیا و ابزار گلی را با مرده باقی می‌گذارند. این اشیا عبارتند از : النگوهایی که از سنگ خاکستری و مرمر سبز روشن دارای اشکال متنوع مربع و بیضی که اندازه شان تا 80 میلیمتر می‌رسد، ظروف سنگی مطبخ از سنگ سیاه سخت و نیز جامی که با ظرافت از کار در آمده‌است ابزار جنگی و تبری از سنگ و به ندرت قطعات کوچکی از مس کوبیده شده از قبیل سنجاق و یک بازوبند و چندین درفش ولی الات و ابزار استخوانی هم وجود دارد که بیش تر سته‌های حجاری شده غلاف سنگ آتش زنه هستند. با این حال در این دوره به تدریج استخوان جای خود را به چوب می‌دهد چون سنگ چخماق را ساده تر می‌توانستند در آن بنشانند و به کار برند درفش استخوانی نیز کم تر از دوره قبل مصرف داشته و استخوان را بیش تر در ساییدن و پرداخت سفالینه‌ها به کار می‌گرفته‌اند در عوض فلز مس کوبیده شده جای ابزار قدیم تر را گرفته‌است.

سفال لایه دوم سیلک (چشمه علی)
سفال در هر سه لایه دوره دوم، در یک گروه طبقه بندی شده‌است. شکل گیری ظروف با دست انجام گرفته که در ضمن به یکنواختی کار افزوده‌است خمیره سفال نرم تر و یکدست تر شده ولی هنوز کاه و علف ریز شده شاموت لازمی برای گل بوده‌است شن دانه درشت دیگر در بین خمیره مشاهده نمی‌شود اندود و بطانه کاری کلی سفال به آن رنگ شتری یا اخرایی ملایم بخشیده‌است. پخت و پز سفال در اجاق بزرگ فضای باز انجام می‌شده و تندی یا نقصان آتش در سفال و خمیره آن کم تر به چشم می‌خورد ظرف‌ها به اندازه‌های مختلفی شکل گرفته‌اند که معمولی ترین آنها جام‌های کوچک با نشیمن‌های صاف و بشقاب‌ها و کاسه‌هایی با سطح اتکای بزرگ ترند نقش‌ها نیز معمولاً سیاهرنگ و واضح تر و گاهی برجسته و صاف شده‌اند این تزیین در سطوح خارجی ظروف وجود دارد ولی درون بشقاب‌ها نیز به نقش‌هایی آراسته شده که از لحاظ ترکیبات و عناصر، ضمن آن که مثلث مربع لوزی خطوط موازی افقی و عمودی و به طور کلی ترسیمات هندسی در آن‌ها وجود دارد تصویر جانوران پر از حیات و تحرک نیز به این مجموعه افزوده شده‌است. بزهای در حال تحرک و جست و خیز که اندامشان تنها با یک خط تصویر شده‌است ضمن آن که این خطوط تجریدی چیزی از رئالیسم نقش زنده نمی‌کاهد و ترسیم چند خط خلاصه عمودی و افقی، حیوان و فضا را قابل تشخیص نموده‌است از طرف دیگر با این که شکل بز یا هر جانور دیگر به طرزی ابداعی و نه حقیقی ترسیم گشته‌است ولی نقاش تمام حالات و رفتار تهاجمی یا ترس و گریز را با همین خطوط ساده نشان داده‌است. این مرحله از سفالگری بیان کننده جهشی است که سفالگران از عرضه خطوط هندسی صامت که احتمالاً حاوی پیام‌های زیست محیطی از قبیل زمین کشاورزی مناسب خاک بارور آب فراوان و مکان بی خطر بوده‌است گذر کرده دارای خواسته‌ها و نیازهای جددی گردیده‌اند که الزم هدومام و بقای این استقرارهای کوچک و جوامع اولیه بوده و از جمله نیازهای معیشتی و ادامه زندگی است و نقش بزهای کوهی گوزن و انواع دیگر از جانوران را در توجه دادن به خوراک و معاش خود ترسیم نموده‌اند. نتیجه : دو لایه الف و ب طبقه اول سیلک دارای سفال ابتدایی ساده و بدون نق و خشن آمیخته با علف خرد شده و کاه بوده‌اند که در اجاق خانه نیم پخته شده‌اند سفال دو لایه دیگر کامل تر و آراسته به نقش‌های هندسی است طرح اصلی نقش‌ها از تار و پود بافته‌هایی از قبیل سبد ملهم گردیده‌است برخی از باستان شناسان هنر نقش اندازی اولیه بر روی سفال را منبعث از هنر سبدبافی می‌دانند و معتقدند که از اعصار گذشته و دوران جمع آوری غذا، هنر سبد بافی متداول بوده‌است و معتقدند که از اعصار گذشته و دوران جمع آوری سفال را منبعث از هنر سبدبافی می‌دانند و معتقدند که از اعصار گذشته و دوران جمع آوری غذا، هنر سبدبافی متداول بوده‌است، سبدها را از ترکه‌های جوان درختان می‌بافته و برای استوار و حفظ کالبدشان آنها را گل اندود کرده روی آأتش می‌نهاده‌اند تا ترکه‌ها آب درون خود را از دست داده خشک شوند و سبد شکل دائمی و ماندگار خود را به دست آورد. وقتی گل از اطراف سبد زدوده می‌شد، اثر تار و پود ترکه‌های بافته شده روی گل نیم پخته باقی می‌ماند و همین نقش‌ها مدل‌های اولیه نقش‌های سبدی شکل نخستین در داخل سفالینه‌ها بوده‌اند.
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
لایه چهارم فرهنگ سیلک (اوروک Iv و جمدت نصر)
لایه‌های 1و2 قشر قطوری از خاکستر و تکه پاره‌هایی از استخوان‌های انسانی منفرد و درهم ، بقایای بخش فوقانی و جدید دوره سوم را پوشانیده‌است دهکده در 3200 سال قبل از میلاد مورد حمله و هجوم شدیدی قرار گرفته و آتش آن را ویران کرده‌است. سپس فرهنگ جدیدی بر روی ویرانه‌ها بنیاد نهاد شده که با آثار دوره سوم سیلک هیچ گونه قرابتی نداشته و فرهنگ سفال منقوش را منسوخ کرده و به جای آن سفالی با زمینه خاکستری و لعاب قرمز متداول شده‌است. فرهنگ جدید بناهای مسکونی را از عمق 9 متری به بالا احداث نمود و رند زندگی را ادامه داد. کاوش‌های باستان شناسی در عمق 25/12 متراز بالای تپه به مجموعه بناهای دوره ششم سیلک برخورد کرد لایه و قشر بین 9 تا 25 /12 متری مربوط به دوره چهارم است ساختارها در این دوره فاقد یکنواختی اند و نمی‌توان طرحی از آن به دست داد ولی خصایص اشیای مربوط به آن بسیار پرارزش و قابل تحسین است. در جدیدترین لایه این دوره دو اتاق که نستباً محفوظ مانده بود امکان مطالعه جزئیات و اسباب و آلات خانه را به تفکیک میسر ساخت. اتاق کوچک تر به وسیله دو دریچه نسبتاً مساوی به ابعاد 70 سانتی متر ارتفاع و 25 سانتیمتر عرض به خارج ارتباط می‌یابد. آستانه دریچه‌ها دارای بلندی متفاوتی است. دریچه شرقی به اتاق بزرگ تری باز می‌شود و بلندی آستانه آن نسبت به زمین 10 سانتی متر است وسیله چفت و بست دریچه‌ها نوارهای حصیری از خیزران است دیوارها دارای اندود است ولی پاشنه‌ای برای گردیدن دریچه‌ها وجود ندارد. در اطراف دریچه‌ها یک اجاق و یک تنور و یک مخزن برای انبار سوخت مشاهده می‌شود در طرف راست تنور قدحی تا نیمه در زمین نشانده شده که جای آب بوده‌است تمام قسمت مفید اتاق منحصراً نزدیک در اتاق تعبیه شده که روشنایی و حرارت اجاق گرما و نور لازم را تامین می‌کرده‌است با این که هیچ اثری از سقف‌ها یا اجزای آإن یافت نشد ولی می‌توان گفت که سقف‌ها به سنت ساختمان‌های کویری گنبدی یا گهواره‌ای بوده‌است دیوارها دارای اندود است ولی از خشت‌های قالب خورده 10*30*30 سانیتمتر دوره سوم در این فرهنگ هیچ گونه استفاده‌ای به عمل نیامده‌است در چند جای دیوار طاقچه‌هایی فرو رفته و گود تعبیه شده‌است و روی هم رفته ساختمان‌ها از دوره سوم بهتر است ولی درها کوتاه و کوچک مانده‌اند. این فرهنگ پس از استقرار برای مردگان خود قبرستانی در بیرون از خانه در نظر گرفته و همچنان در اولین لایه استقرار گورهایی که دو تای آن گور زنان است به سنت مالوف منطقه در دوره سوم در زیر خانه‌های این دوره حفر شده‌است جهت گورها شرقی غربی است و مردگان به صورت دو لا و به پشت خوابیده‌اند در قبور اشیای زیادی از جمله آیینه مسی و ظروف سنگ مرمر و ساغر و قدح سفالین نهاده‌اند. زینت آلات مردگان عبارتند از رشته‌های گردنبند از دانه‌های نعلی شکل و از جنس نقره گوشواره‌های طلا و دو دسته استخوانی حکاکی شده در یکی از گورها یک رشته گردنبند دانه نعلی از طلا و مخلوط با سنگ لاجورد دو گوشواره طلا و لاجورد یک کمربند مسی قیراندود شده و ظروفی سیاه رنگ به شکل دیزی و غیره نیز پیدا شده‌است چندین گور هم مربوط به کودکانی است که در کوزه دفن شده‌اند و دهانه کوزه‌ها را با کاسه‌های سفالین مسدود کرده‌اند تعدای کوزه به رنگ قرمز و سیاه که دهانه شان با پاره سفال مسدود شده‌است میراث گورها را تشکیل می‌دهند. اشیای فلزی عبارتند از زینت‌های مسی ، یک کارد با دسته استخوانی مته و آینه‌های مسی سنجاق‌هایی با سرهای گلوله‌ای شکل جام‌های کوچکی از مرمر سینی‌های ساده و پایه دار از سنگ خاکستری رنگ که نظایرشان در مصر و در دوره آغاز سلسله‌ها یافت شده و نیز تیغه‌هایی از سنگ آتش زنه با درازای 14 سانتیمتر و غیره. آثار این دوره همزمان با دوره Iva اوروک در بین النهرین وارد دشت خوزستان و سپس سیلک گردیده‌است.
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
لایه دوم سیلک چهارم: « گل نبشته‌های پیش ایلامی»
گل نبشته‌های پیش ایلامی دوره چهارم سیلک از سر حدات جنوب غربی به ایران وارد شد و پس از تحت تاثیر قرار دادن شوش CB و دشت خوزستاتن با وارد شدن به سیلک گودین تپه یحیی گل نبشه‌هایی به صورت نیمه تصویری و به قول اهل فن پیش ایل امی همراه خود آورد و فرهنگ‌های سفال نخودی رنگ منقوش را هم در شوش و هم در سیلک تحت تاثیر قرار داد و منسوخ کرد. نوشتن و کتابت در سیلک و دشت خوزستان آغازشد و مقدمه سیر تمدن و فرهنگ ایل ام گردید نوشته‌های پیش ایلامی به دو صورت اسناد بایگانی و الواح کوچک دریافت و پرداخت در سیلک متداول شد. گل نبشته‌های کوچک سوراخدار را با نخی که از آن عبور می‌دادند به کالا و امتعه متصل می‌کردند و به این طریق به مبادله صورت حساب با کالا می‌پرداختند. این وضع در روابط تجاری بین سیلک و شوش جریان داشته‌است. هجده گل نوشته به شکل بالش کوچک (بالشتک) از اتاق‌های 1و2و3و45و کشف شد که سه تای آنها دارای علایم قبل از اعدادند. از دیگر اختصاصات دوره چهارم سیلک رواج سیلندرهایی با اثر مجکوک است در بین این مجموعه نقش ردیف حیوانات دنبال هم یا در حال جنگ وجود دارد بین کنده کاری روی سنگ و سیلندر شوش و بین النهرین و مالا سیلک دوره چهارم در دوره جمدت نصر ارتباط بسیار است. از نظر جواهرسزای و سنگ‌های قیمتی شباهت‌های بسیاری بین احجار کریمه و زینت آلات سیلک چهارم و اشیای قبر پادشاهان در اور (Ur) وجود دارد که سطح اعتلای این هنر ظریف به دوره جمدت نصر می‌رسد. مهره‌های سنگ لاجورد و نقره اشیای زینتی خاصی برای جادوگری و ابطال چشم زخم است و شبیه این نمونه‌ها نیز قبلاً در مقابر سلطنتی «اور» مشاهده شده‌است. خط پیش ایلامی با نوشته‌های ایلامی دوره‌های بعد متفاوت است. پیدایش آن در دوره جمدت نصر در بین النهرین و جدیتر از لایه IVA در دوره اورک است که خط سوری برای نخستین بار در آن تاثیر نهاد.
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
اختصاصات سفال در دوره چهارم سیلک
تغییرات زیادی که در دوره چهارم ایجاد گردید باعث دگرگونی شکل، رنگ و نقش سفال شد. در این دوره سفالینه‌ها با دوره قبل از آن متفاوت است با این حال تعدادی از میراث مانده‌های دوره سوم در دوره چهارم نیز به کار برده شده‌اند. ظروف این دوره به دو دسته تقسیم می‌شوند. الف ) کوزه‌های ظریف ب ) کوزه‌های ناصاف و خشن کوزه‌های ظریف با ترکیب لوله‌های ناودانی به رنگ خاکستری – سیاه، فاقد هر گونه نقش و دارای دو، سه یا چهار خط سیاه دوارند. یکی از این نمونه‌ها کوزه‌های آبخوری دارای اندود قرمز رنگین و خطوط سیاه است ظروف دهانه گشاد و دارای لوله‌های ناودانی بسیار زیاد به دست آمده‌است. دیزی‌های کروی از خاک خاکستری نیز وجود دارند که به رنگ‌های سبز روشن می‌باشند. و چند خط مشکی دوار دارند. کوزه‌هایی با دو دسته و از خاک خاکستری متمایل به سیاه یافته شده که دارای اندو قرمز رنگ هستند و نظایرشان از وارکا و نینوا نیز به دست آمده‌است ( دوره چهارم اوروک) جام‌ها در دوره چهارم شبیه بطری‌های شکم دار و ساده هستند. بعضی بلند و کشیده و برخی کوتاه و با دو دسته و دارای اندود قرمز رنگ که هم در لایه 1و هم در لایه 2 به دست آمده‌اند. کوزه‌های ناصاف نیز ساغرهایی با لوله‌های کوچک و سیاه با اندود قرمزند. جام و کاسه دست ساز و شاموت کاه نیز وجود دارد که نظایرشان در اوروک Iva بین النهرین فراوان به دست آمده‌است. از جمله کوزه بزرگ و خمره مانند با اندامی دراز و گل خاکستری خوب پخته یا خمره‌های پهن با نشیمن‌های صاف و فاقد هر گونه نقش در لایه 2 کوزه‌های بیضی شکل و لبه کوتاه کوزه‌هایی با دو دهانه و نیز کوزه‌هایی که دارای خطوط متقاطع لوزی با شطرنجی روی حواشی شانه ظروف هستند به دست آمده‌است. خمیره این ظروف درشت و ناهموار است و بیتر که از خاکی سیاه یا خاکستری شکل گرفته‌اند به وسیله ماده قرمز رنگی ( دو غاب رس قرمز) اندود شده‌اند. این ظروف در طبقه بندی‌های به لایه دوم سیلک چهارم (دوره جمدت نصر) مربوط می‌شوند و از نظر قدمت در 2900 قبل از میل اد قرار می‌گیرند. با طرح دوره شکل گیری سیلک و نفوذ الواح پیش ایلامی در آن و تبدیل فرهنگ روستایی سیلک به بنیانی شهرنشینی مجدداً به شوش برمی گردیم سفال دوره D شوش در لایه‌ای پیدا شد که الواح گلی پیش ایلامی در آن به دست آمده بود در این قشر سفال نخودی منقوش بسیار کم شده و مقدار بسیار زیادی سفالینه‌های بدون نقش که به ظروف اوروک در بین النهرین جنوبی شباهت داشتند جای آنها را گرفته بود در حقیقت سفال از ظروف فلزی که در قشر دوره چهارم سیلک نیز نظایر آن‌ها یافت شده‌است تقلید کرده بود این سفال که به شوش D معروف گردیده‌است از اواخر هزاره چهارخم قبل از میلاد تا زمان آخرین پادشاه اون در حدود 2200 قبل از میلاد متداول بود در طبقه بندی‌ها این سفالینه‌ها را با سفال اورک و خفاجا در بین النهرین مقایسه می‌کنند و تولید آنها را همزمان با آغاز ادبیات و پیدایش خط در بین النهرین می‌دانند که بخش بسیاری از فرهنگ‌های دشت خوزستان و فارس و کرمان از جمله چغامیش قبرستان تپه یحیی و سیلک و تا بخش‌هایی از لرستان را تحت تاثیر قرار داد. گل نبشته‌های پیش ایلامی نیز به این میدان‌ها وارد شد وحتی به شهر سوخته در سیستان و گودین تپه دوره V راه یافت در پایان هزاره چهارم قبل از میلاد که نخستین گل نبشته‌ها به کار می‌رفتند گزارش‌های منتشره حاکی از کاربرد وسیع مهرهای استوانه‌ای و گل نبشته‌های عددی مهر خورده در لایه‌های 18-17 شوش چغامیش و گودین V در فلات ایران هستند. از آغاز هزاره سوم ق. م به بعد در سنت‌های سفالگری شوش تغییری ناگهانی رخ می‌دهد. این تغییر به روشنی آغاز دوره شوش D است. سفال لایه‌های 16-14 ب آکروپل شوش مرحله بانش ملیان در مرودشت و لایه Ivc تپه یحیی کرمان از نظر کیفیت مشابه‌اند احتمالاً آثار به دست آمده از تل قصیر کمی جدیدترهستند در تمامی این محوطه‌ها گل نبشته‌هایی به دست آمده‌است که دارای علایم نگارشی پیش ایلامی و اثر مهرهایی در همین سبک هستند. این امر نشاندهنده نظام اداری جدید و متفاوتی است که منطقه وسیعی را تحت پوشش قرار داد. در این هنگام در بین النهرین دهلران و شمال پشت کوه پیشرفت سنت‌های سفال قدیم تر ادامه داشت سفال‌های مشخص دو رنگی که احتمالاً وارداتی بودند و در دشت‌های دیاله و دهلران به وفور مشاهده می‌شدند به لایه 18 شهر شاهی D در شوش راه یافتند. در تعدای از محل‌های باستانی واقع در بین النهین به همراه این سفال‌های دو رنگ گل نبشته‌هایی با علایم نگارش جمدت نصر به دست آمده‌است بدون تردید این علایم نگارش به زبان سومری هستند. یقیناً در این زمان دو حوزه اداری مجزا وجود داشته‌است که دو نوع علایم نگارشی مختلف را به کار می‌بردند. با این حال مدارک زیادی وجود دارد که بر ارتباط و مبادله مواد و محصولات بین ایو دو حوزه دلالت دارند. با کشف خطوط و علایم پیش ایل امی و نشانه‌ای و نیز کتیبه کوتاهی به خط ایلامی بر لبه خمره کوچکی در شهداد در سال 1348 معلوم می‌گردد که این میدان باستانی مانند فرهنگ یحیی و شهر سوخته و تل ابلیس با شوش و بین النهرین در ارتباط فرهنگی و تجاری بوده‌است . هنر سفالگری یکی از فنون متداول مردم ساکن این ناحیه محسوب می‌شد. سفالگران با مهارت و سلیقه خاص خود ترکیبات متنوعی تولید می‌کردند و با نقش‌های مختلف به زیبایی سفالینه‌ها می‌افزودند. سفال‌های نخودی قرمز نخودی مایل به سبز و خاکستری از لحاظ پخت و اتسحکام با ظروف سفالین سایر نقاط شرق ایران قابل مقایسه‌اند نقوش حیوانات و گیاهان غالباً از طبیعت و بوم منطقه ملهم گردیده و هنرمند سفالگر با رنگ سیاه تصاویر متنوعی را به سبک تجریدی عرضه کرده‌است از این رو در سفال هایب منقوش سفالگر شیوه متداول هنر جنوب شرقی ایران را متجلی می‌سازد. با این حال تمام ظروف سفالین شهداد خبیص ساخته و پرداخته منطقه نبوده بلکه به صورت کالای وارداتی است مانند ظروف خاکستری و کوزه‌های رنگارنگی که تعدادی از آنها در مقابر به دست آمده‌است و مربوط به فرهنگ جمدت نصر بوده و از جنوب غربی ایران وارد شده‌اند ترکیب سفال‌های خبیص (شهداد ) شامل انواع کاسه پیاله ظروف و خمره‌های کوچک و بزرگ است. سفال‌های قرمز رنگ از لحاظ شکل چندان متنوع نیستند فقط از نظر اندازه متفاوتند. ولی با وجود قلت ترکیب محصول مرغوبی را ارائه کرده‌اند. سفال‌های منقوش خبیص با سفال‌های بمپور خوراب تپه دمین و سایر نقاط قبل از تاریخی بلوچستان و کرمان مخصوصاً لوت جنوبی و کویر جازموریان تشابه زیادی دارند و حتی با سفال مناطق شرقی بلوچستان سیستان و غرب دره سند قابل مقایسه‌اند در کنار سفال‌های قرمز رنگ گاهی سفال‌های نقشدار هزاره چهارم قبل از میلا نیز یافت می‌شود با این حال سفال‌های منقوش قرمز رنگ و نخودی رنگ که با سفال‌های سبز خشن همراه بودند در پاره‌ای از مقابر یافت شد که نقش پرندگان مسبک با خطوط راست و منحنی یا شکسته هندسی بر روی آن‌ها رسم شده‌است گاهی نقش درختان خرما و گز نیز به طور متقارن در آن‌ها مشهود است در زمینه کوزه‌های دهانه باز تصاویر خورشید برگ خرما یا خطوط هندسی نقش شده‌است. به طور خلاصه کلمات و خطوط تصویری نقر شده بر روی ظروف سفالی مرحله تازه‌ای را در آغاز دوره شهرنشینی در جنوب شرقی ایران گشود. استفاده از خط و علایم تصویری (پیش ایلامی) در شهداد که از لحاظ روابط تجاری و سیاسی در سطحی بالاتر از فرهنگ‌های شرق ایران قرار داشت.آن را در ردیف یحیی تل ابلیس و شهر سوخته به فرهنگ‌های شهر نشینی جنوب غربی ایران و دشت خوزستان پیوند داد. این فرهنگ که الواح نیمه تصویر یرا با خود به سیلک آورده بود نتوانست دامنه نفوذ خود را گسترش دهد و در داخل فلات ایران نشو و نما کند. نوشته‌های پیش ایلامی تنها در ملیان فارس تپه یحیی شهر سوخته و گودین تپه رواج یافت و پذیرفته شد و سفالینه‌های لبه واریخته این فرهنگ در تپه قبرستان دشت قزوین و گودین تپه دوره V مشاهده گردید. به استثنای شوش ساکنان بومی فلات از این ادبیات وارداتی استقبال نکردن در نتیجه ادبیات پیش ایلامی همه گیر نشد. با این حال در زمینه سفالگری تولید سفالینه‌های شانه دار منقوش در منطقه لرستان و گیان چهارم به پیروی از سفال شوش D,c همچنان ادامه یافت. دایره استیلا و قدرت این فرهنگ به شوش و سواحل جنوب غربی ایران و بوشهر تا بخش‌هایی از کوهپایه‌های زاگرس در لرستان راه یافت. ایلامیان در این هنگام سلسله‌هایی تشکیل داده بودند و مردم بومی کوهپایه‌های زاگرس تحت لوای حکمرانان گوتی لولوبی و کاسی در دره‌های زارگس به صورت دستجاتی مزاحم شهرنشینان ایلامی و سلسله‌های بابل را تهیدد می‌کردند و همواره منتظر فرصت بودند .در این تفرقه گرایی‌ها و تعثبب و گریزها دیری نپایید که فرهنگ و ادبیات پیش ایلامی در سیلک منسوخ شد و ادامه فرهنگ دروه چهارم متروک گردید و تا حدود 2000 سال همین طور باقی ماند ولی سف الگران گیان و گودین و نیمه پیشکوه لرستان به تولید سفالینه‌های منقوش ادامه دادند و حکمرانان آنان هر گاه سستی و ف توری در ارکان سلسله‌های بابلی یا ایلامی احساس می‌کردند با دستجاتی متحد به شهرهای آنان حمله می‌کردند.
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
عصر آهن و مسئله مهاجرت کوچ روها به فلات ایران
پژوهش درباره عصر آهن و بررسی شواهد و مدارک مرتبط با تحولات فرهنگی و هنری اواسط هزاره دوم ق. م و پدید آورندگان این تحولات همواره منجر به پیدایش نظریات و عقاید متعدد و گاه مجهول شده‌است. اینکه اقوام پدید آورنده فرهنگ جدید در فلات ایران چه کسانی بودند مسیر حرکت آنها چه بود کدام یک از شواهد و اسناد و مدارک فرهنگی نشانگر حضور آنان است و … اما در این میان برخی از آرا و عقاید دارای مقبولیت بیشتری نسبت به سایرین است. در نیمه دوم هزاره دوم ق. م. ورود کوچ روهای آسیای مرکزی به ففلات ایران و ظهور فرهنگ جدید از جمله پدیده سفال خاکستری و خاکستری سیاه عصر آهن آغاز شده‌است . ساخت ظروف خاکستری چرخ ساز با سطح صیقلی بیانگر پیشرفت فن سفالگری و رسیدن آن به مرحله صنعتی است و شاید اقوام جدید موجبات تسریع در این تحول را فراهم کرده باشند. مسیر ورود این اقوام احتمالاً از شمال و شمال شرق دریای مازندران به طرف جنوب (فلات ایران) بوده‌است بررسی دستاوردهای باستان شناختی محوطه‌هایی همچنن ترنگ تپه خوروین مارلیک و گورستان A سیلک نزدیکی این اعتقاد به واقعیت را نشان می‌دهد. تامس کایلر یانگ معتقد است که مرکز فرهنگ جدید اواسط هزاره دوم ق. م در شمال شرقی ایران قرار داشته که به تدریج به طرف غرب گسترش یافته و سپس به سیلرک در مرکز فلات ایران رسیده‌است مطالعه سفالهای عصر آهن با پذیرش گاهنگاری و تقسیم بندی داخلی این عصر به سه دوره آهن III,II,I و نسبت دادن تاریخ اواسط هزاره دوم ق. م. به آهن i، 800-1200 ق./ ب. به آإهن ii و 550-800 ق. م به آهن III و نیز تقسیم بندی افق‌های سفالی 1و2و3 و بحث پیرامون تکامل سفال و همگونی‌های فرهنگی موجود در هر یک از مقاطع زمانی تقسیم بندی داخلی عصر آهن نشان می‌دهد که نظریه خط سیر مهاجرت تازه واردان از شمال شرق دریای مازندران گذر از دشت گرگان به طرف جنوب و دو شاخه شدن آنها به طرف مرکز و غرب فلات (کمربند ساحلی دریای مازندران و کوهپایه‌های مازندران و گیلان) چندان بی منطق نیست. علاوه بر ایان اساس تحولات بوجود آمده در نیممه دوم هزاره دوم ق. م آغاز عصر آهن را نمی‌توان جلوتر از حدود 1500 ق. م تصور کرد. این در حالی است که شباهتهایی نیز میان سفالهای آخر حصار IIIC و سفالهای عصر آهن خوروین مارلیک و سیلک (گورستان A) وجود دارد این شباهت صرفاً منحصر به سفال نیست بلکه در صنعت فلزکاری و تزئین فلزات نیز محسوس است. شکاف زمانی بین پایان فرهنگ حصار IIC و آغاز عصر آهن سبب شده‌است تا هزاره دوم ق. م. یکی از مسائل غیر قابل تفسیر باقی بماند و نظر یات بسیار متفاوتی از سوی باستان شناسان ارائه شود. بر اساس یکی از این نظریه‌ها علت این توقف در مسیر تداوم فرهنگ حصار (که به طور ناگهانی از بین رفت) و رود کوچ روهای آسیای مرکزی بوده‌است. اما پس از این افول فرهنگی مناطقی از شمال شرقی و ب ویژه دشت گرگان (برای مثال ترنگ تپه)(9) مجدداً مسکونی شد. برخی از پژوهگشران عنوان کرده‌اند که سرزمین اصلی کوچ روهای مهاجر به فلات ایران در آسیای مرکزی واقع شده‌است و در مقابل هنوز عده‌ای معتقدند که این مهاجرت از راه قفقاز از استپ‌های جنوب روسیه صورت گرفته‌است آبائف معتقد است که در هزاره دوم ق. م قبایل ایرانی در جنوب روسیه بودند و پس از آن گروهی به سوی فلات بزرگ ایران از راه قفقاز و عده‌ای دیگر به سوی آسیای مرکز ی از طریق سواحل شمالی دریای مازندران حرکت کردن دو در همین حال سیت‌ها که خود از گروه ایرانیها بودند در همان منطقه جنوبی روسیه باقی ماندمد. قطعا مکانهایی هم بوده که قبایل کهن غیر ایرانی (کاسی‌ها ، گوتی‌ها … ) طی سده‌های نهم و هشتم ق. م در آنجا قدرت برتر بودند. به هر ترتیب تاریخ و جابجایی قبایل کوچک رو و اقوام اسکان یافته آسیای مرکزی را نمی‌توان بطور مجزا از یکدیگر دانست زیرا هر یک بر دیگری تاثیر گذار بوده و این وابستگی به یکدیگر را باید کاملاً در نظر داشت. از سوی دیگر بر اساس نتایج حاصله از کاوش‌های باستان شناختی در هزاره دوم ق. م و در بخش بزرگی از آسیایی مرکزی تحولات اجتماعی دچار دگرگونی مهمی شد و شکل فرهنگ کاملاً تغییر یافت در درجه نخست یعنی همان تغییری که توجه پژوهشگران تحولات اجتماعی دچار دگرگونی مهمی شد و شکل فرهنگ کاملاً تغییر یافت در درجه نخست یعنی همان تغییری که توجه پژوهشگران را به خود معطوف کرده‌است. مراکز قبلی فرهنگ یکجانشینی افول پیدا کرد و آن مراز بصورت پراکنده و متفرق درآمدند در نتیجه در دره رود سند یعنی مرکز مهم فرهنگ هاراپا شهرهای مهنجو دارو ژو هاوا را با متروک شدند و سایر مراکز زیستی رو به افوق گذاشتند در همان هنگام در شمال شرق ایران تپه حصار و ترنگ تپه خالی از سکنه شدند و همین رویداد در دو مرکز منطقهٔ نمازگاه تپه و آلتین تپه واقع در دشتهای مجاور در دامنه ارتفاعات کویت داغ بوقوع یوست در کنار این افول گسیختگی‌ها متوجه می‌شویم که یک دگرگونی فرهنگی بوقوع پیوسته بود و نه یک از بین رفتگی و نابودی و فاصله فرهنگی با این وصف در خصوص شال شرق ایران در منطقه که افرهنگ‌های غنی حصار شده و ترنگ تپه در دوره تحولات پیشرفته عصر مفرغ شوفا بودند مدارک چندان مستندی در دست نیست که نشان بدهد پس از اینکه این مراکز بزرگ در آغاز هزاره دوم ق. م خالی از سکنه شدند چه وضعی پیدا کردند ولی با این وجود مدارکی وجود دارد که نشان می‌دهد سنتهای بومی کاملاً ناپدید شده‌است این مسئله را می‌توان از تداوم تولید سفالهای خاکستری و سیاه حدس زد. بهر ترتیب بر اساس آنچه که آمده می‌توان این فرضیه را مطرح ساخت که از نخستین مهاجرتهای هزاره دوم مهاجرتی است که در اواسط این هزاره از شمال غرب و شمال شرق دریای مازندارن به فلات ایران رخد اده‌است مهم ترین شاهد این فرضیه علاوه بر رخدادهایی یاد شده منطقه آسیای مرکزی ـ تحولاتی است که در فرهنگ‌های رایج آن زمان به وجود آمده و به احتمال قریب به یقین این تحولات در اثر ورود تازه واردان کوچ رو به وقوع پیوسته بود . منسوخ شدن سنت ساخت سفالهای منقوش رواج سنت تدفین اجساد در فضایی خارج از منازل مسکونی (گورستان) رواج ساخت انبه اشیا مفرغی ظهور پدیده سفال خاکستری سیاه ساخت انبوه پیکرک‌های گلی انسانی و حیوانی … از جمله مسائلی است که به اثبات این فرضیه مبنی بر ظهور اقوام جدید در فلات ایران کمک شایانی کرده‌است از سوی دیگر آثار و شواهد ورود تازه واردان و غلبه آنان بر ساکنان فلات ایران بویژه از لحاظ فرهنگی را می‌توان در مقطع زمانی یاد شده مشاهده کرد تپه آنو در تکمنستان ، ترنگ تپه، تپه حصار (IIIC) محوطه‌های دشت تهران و خوروین در مسیر کوچ رودهای شمال شرق و محوطه یانیک تپه محوطه‌های حوزه اردبیل کردلر تپه گودین گیان و … در مسیر کوچ روهای شمال غرب و تحولات بوجود آمده در آنها پایه و اساس این تفکر را تشکیل می‌دهد این در الی است که برخی از محققین اعتقاد چندانی به وجود ارتباط میان شواهد و مدارک دال بر بروز تحولات در اواسط هزاره دوم ق. م و نیز مسئله وورد تازه واردان کوچ رو ندارند. بهر حال حتی اگر این عقیده را بپذیریم. باید اظهار داشت که رخداد این تغییر و تحولات دارای دلایل و مدارک ویژه‌ای خواهد بود که شاید با توجه به مدارک و نتایج و دانش موجود حاصل از کاوش‌ها در موقعیت کنونی چندان موفق به دریافت آنها نباشیم. در خصوص مسئله مهاجرت‌های صورت گرفته در اواخر هزاره دوم ق. م (نخستین مهاجرت) نظریات متعددی ارائه شده که از تکرار آنها اجتناب می‌گردد اما برخی از محققین در اظهار نظرهایی اعجاب انگیز این امر را منتفی می‌دانند برای مثال در یکی از این موارد عنوان شده‌است که ایرانیان یا آریاییان به ایران کوچ نکرده‌اند بلکه این افراد از جمله همان مردمان بومی ساکن در ایران بوند که در ایران و از ایران کوچ کرده‌اند و پراکنش یافتند بر پایه این اعتقا مسئله کوچ آریاییان از شمال به سوی سرزمین فعلی ایران و آسیای مرکزی ممکن به نظر نمی‌رسد و آریاییان همه مردمان بومی اند که از روزگاران باستان در این سرزمین که از هر حیث برای زندگانی مناسب بوده‌است زیسته‌اند و آثار تمدن به فراوانی در این سرزمین دیده شده و در جای دیگری اثری از سکونت آنان به دست نیامده‌است. برای اثبات این فرضیه که بیشتر به یک تخیل شباهت دارد هیچ استدلال و مداژرک علمی قاطعی ارائه نشده‌است و بدون شک با توجه به نتایج بدست آمده از کاوشهای باستان شناختی در محوطه‌های آسیای میانه و فلات ایران در مقطع زمانی مورد نظر و نیز با توجه به بررسی‌های انجام شده بر روی این مدارک و شواهد و مقایسه میان فرهنگ‌های موجود در فلات ایران مردود است و امروزه بحث نخستین مهاجرت کوچ روها از شمال به طرف جنوب با در نظر گرفتن قابل تامل بودن مکان دقیق آغاز مهاجرت و جایگاه سکونت نخستین این کوچ روها و زمان تقریبی آن امری اثبات شده‌است کاوشهای دیوید استروناخ در یاریم تپه در نزدیکی شاه تپه و ترنگ تپه وولسین در ترنگ تپه اریک اشمیت در تپه حصار رومن گیرشمن در تپه گیان نهاوند و سیلک کاشان برتن براون در گوی تپه ارومیه رابرت دایسون در تپه حسنلو کامبخش فرد در فیطریه تهران و اندنبرگ در خووین و … سبب کشف شواهدی قاطع مبنی بر ورود مهاجران در اواخر هزاره دوم ق. م از دو سوی دریای مازندران به فلات ایران و تلافی این دو خط سیر با یکدیگر شد. کاوشهای محوطه زمنی بابا در وادی بخارا و بدست آمدن آثاری مشابه با حصار IIC و از طرفی دیگر کشف و شناسایی جمجمه‌های قوم شمالی در تپه حصار یادآور خط سیر مهاجرت از ترکمنستان به سرزمین فعلی است ضمن اینکه پژوهشگران روسی در جلگه‌ای واقع در گوشه جنوب شرقی دریای مازندران و در شمال رود اترک آثار تمدنی کاملاً مشابه با تمدن سیلک V را کشف کردند که این امر باعث رواج اعتقادی مبنی بر ورود مهاجران یاد شده از این محل به داخل ایران شده‌است. تغییرات ناگهانی و علل این تغییرات در مقطع زمانی اواسط هزاره دوم ق. م به اعتقاد کایلر یانگ در عصر آهن I و با ورود کوچ روها از آسیای مرکزی صورت گرفته‌است. یانگ این مهاجرت را حدود 400 سال پیش از تاریخ یاد شده عنوان کرده‌است عده‌ای نیز ظهور سفال خاکستری براق را نشانگر ظهور تازه واردان به فلات ایران می‌دانند اما متاسفانه خاستگاه و منشا اصلی سفال خاکستری هنوز مورد تجزیه و تحلیل علمی و دقیق واقع نشده‌است به هر ترتیب ظهور گورستان در مکانی خارج از محدوده مسکونی منسوخ شدن سنت ساخت سفالهای منقوش که پیش از آن تقریباً در سرتاسر ایران معمول بوده استفاده از سنگ در ساخت گورها از دوره آهن II کاربری وسیع مفرغ در ساخت اشیا فلزی و عمومیت یافتن ساخت پیکرهای سفالی حیوان و انسان در اغلب محوطه‌های موجود در فلات ایران از جمله مواردی است که می‌توان با استناد به آنها بروز تحول فرهنگی برزگی را در نیمه دوم هزاره دوم ق. م تصور کرد. اما در نخستین سده‌های هزاره یکم ق. م موج جدیدی از کوچ روها که به احتمال قریب به یقین از لحاظ نژادی با مهاجران اواسط هزاره دوم ق. م به فلات ایران تفاوتی نداشتند. به فلات ایران وارد شدند و خط سیر آنها نیز احتمالاً از شمال شرق شمال و شمال غرب بود. محوطه‌های هزاره یکم ق. م در شمال ایران از جمله محوطه‌هایی است که نشانگر این موج جدید است. به اعتقاد داندامایف از نیمه قرن هفتم ق. م در بیشتر بخشهای غربی ایران از جمله منطقه‌ای که بعداً قلمرو مادها شد و مناطق واقع در غرب آن ایرانیان اکثریت را به دست آوردند و هنگامی که به این مناطق قدم گذاشتند دارای فرهنگ و سنت‌های اجتماعی و اقتصادی پیشرفته‌ای بودند و در دانمداری و کشاورزی فعالیت داشتند. این مردمان با فلز آشنایی داشتند و به پرورش اسب و استفاده از ارابه نیز می‌پرداختند. برخی از پژوهشگران همچون گیرشمن معتقدند مسیری را که قبایل ایرانی طی کردند به خوبی از تغییراتی که در آثار فرهنگی و به خصوص نوع خاص گورهایشان یا تزئین ساز و برگ اسب و ساخت سفال‌های جدید بوجود آمده‌است مشخص است اما نحوه زندگی اجتماعی نظامی سیاسی و پیشرفتهای چشمگیر اقتصادی که احتمالاً با تجارت در آمیخته مشخص است اما نحوه زندگی اجتماعی نظامی سیاسی و پیشرفتهای چشمگیر اقتصادی که احتمالاً با تجارت در آمیخته‌است از جنبه‌های نامعلوم زندگی کوچ روها بوده‌است با این وجود هنر کاملاً اصیل و پیشرفته آنها در ساخت ظروف و ابزار و آلات تزئینی و نظامی و مصرفی چه اشیا و ظروف سفالی بدست آمده از گورها با نقوش و اشکال دارای مافهیم رمزی احتمالی و چه آثار فلزی با نقوش برجسته و کنده با عناصر نقش هنری و اعتقادی کاملاً مشاهده و قابل تامل است. نفوذ کوچ روها (ایرانیان) در آغاز هزاره یکم ق. م احتمالاً با تفاوتهایی نسبت به هجوم صورت یافته در اواسط هزاره دوم انجام یافت. این مهاجمان ظاهراً به زور و با امواج پی در پی وارد شدند و احتمالاً همان دو مسیر پیشین را دنبال کردند آسیای مرکزی و قفقاز آنان در اثر برخورد با بومیان مستهلک نشدند ضمن اینکه پس از این نفوذ تدریجی به فاصله چند سده موفق به تشکیل دولت و حکومت مستقل نیز شدند شعبه شرقی ایرانی‌ها که از آسیای مرکزی شرق دریای مازندران و شمال شرق فلات ایران حرکت کرده بوند نمی‌توانستند بطرف جنوب هندوکش گسترده شوند چرا که ناحیه رخج و پنجاب پیش از آن توسط دسته پیشین کوچ روها اشغال شده بود و آنان در دوران تهاجم اقوام هند و ایرانی در آن حدود مستقر بودند بنابراین تازه واردان مجبور بودند به مغرب و به سوی فلات ایران درطول جاده طبیعی که از بلخ به طرف قلب سرزمین ایران پیش می‌رفت حرکت کنند. از نظر انسان شناسی جسمانی تغییر مکان گروههای انسانی توسط تغییر شکل جمجمه‌ها نیز قابل طرح است بررسی صورت گرفته بر روی جمجمه‌های بدست آمده از کاوشهای باستان شناسان ژاپنی در دیلمان گیلان نشان می‌دهد که هر دو گروه دراز جمجمه و گرد جمجمه در این محوطه سکونت همزمان داشتند و براکی سفالها از دیگر نقاط جهت تسخیر و غلبه در دراز جمجمه‌ها به این منطقه آمده بودند لازم به ذکر است که استخوان و جمجمه دراز جمجمه‌های دیلمان مشابه یافته‌های گورستان سیلک A و حصار IIC است رومن گیرشمن کاوشگر گورستانهای سیلک مردم ساکن در فلات ایران در هزاره دوم ق. م را از نژاد دراز جمجمه مد یترانه‌ای و از هزاره دوم به بعد راگرد جمجمه معرفی کرده‌است بنابراین می‌توان علاوه بر شواهد تاریخی و نیز داده‌های باستان شناختی ورود کوچ روهای جدید درنخستین سده‌های هزاره یکم ق. م را از راه مطالعه جمجمه‌های مکشوفه از کاوش‌ها نیز مورد ارزیابی قرار داد.
 
بالا