بزرگترین اشتباه زندگیم را انجام دادم.عشقم شوهر کرده!

bita.m

عضو جدید
کاربر ممتاز
با عشق زمان فراموش می شود و با زمان عشق:heart::heart:غصه نخور صلاح نبوده حتما:gol::gol::gol::gol:
 

esmaeili60

عضو جدید
کاربر ممتاز
بزرگترین اشتباه زندگیم را انجام دادم.ای کاش هیچوقت زنده نبودم تا بشنوم عشقم ازدواج کرده:crying2:
http://www.www.www.iran-eng.ir/show...(خانم-ها-اگر-شما-بوديد-چگونه-برخورد-مي-كرديد؟)
از بس تو گوشمون خوندن خودتون دنبال ازدواج نباشین.وقتی شرایط ازدواج را داشتین برای آشنایی اقدام کنین.
از بس از بچگی بمون گفتن نگاه نکن به دختر مردم.گناهه.حرف نزن..................:cry:
از بچگی باورهای غلط سنتی در ذهن من القاء کرده اند که برقراری هرگونه رابطه با جنس مخالف قبل از ازدواج صحیح نیست و یک سد ذهنی روانی در برابر اینکه کسی را خودم برای ازدواج بیابم قرار دادند.اعتماد به نفسم را در برابر خانم ها از من گرفتن.منم بچه مثبت حرف گوش کن
نتیجه این چرندیات این شد.عشقم شوهر کرده.خدا چرا من؟؟؟؟؟؟؟؟؟من از هیچکدومشون نمی گذرم.
نمی دونم چی کار کنم؟دوست دارم گریه کنم(اما من مردم نمیشه که گریه کنم)
خیلی اعصابم خرده.

تو كه به اين حرفا گوش دادي و بچه خوبي بودي

پس چطور اين خانم رو ديدي و عاشقش شدي

چطوري يكي قراره تو اين مسيرها نباشه و عاشق ميشه

در ضمن شما از كي عاشق شدي - معلومه خيلي وقته - در ضمن ايا اونم شما رو دوست داشته - و اگر شرايطشو نداشتي چرا ميخواستي يكي رو بدبخت كني كه دوستش داري؟
 

sami1984

عضو جدید
کاربر ممتاز
رفتي اما يادت باقي مانده است.چگونه فراموشت كنم؟
 

sami1984

عضو جدید
کاربر ممتاز
من و حس دلتنگيت !

من و حس دلتنگيت !

فراموشم می کنی به سرعت رفتن، سراغم نمی گیری تا لحظه بودن، مرا بی احساس پنداشتی، ندانستی سراسر احساسم، نفهمیدی چنان غرق در عشقم که با تو غم نمی دانم، بی قرارم ، جدایی چه سنگین است، بی تو بودن سایه شوم است، تو آنجایی با آرزوهایت خوش و خرم غافل از احوال ما سرمست میگردی، من و دلواپسی هایم درد جدایی می سرائیم، راستی چگونه باور کنم وفایت را در اوج بی تابی، چگونه بگذرم از خاطره هایت که همچون رودی پیوسته بر من جاری است و به مانند عشقت رهایم نخواهد کرد، از من بر تو تنها چشمه سار روان محبت است که می ماند، باران بی دریغ احساس و شب ناله های بی تو بودن که تو هیچ نشنیده ای از آن، مرا با من رهسپار کردی تا مرز بی فروغ تنهایی، در باورم نیست این لحظه های بی رحم زمانه، من و دست خطی که با هم بغض داریم، خنده هایت از دیدن جمله هایم، صادقانه می گویم، باور کن!
چشمانم را بیاد داری؟ تمنایی داشت که تنها تو می دانستی، نگاهم دیدی و بر رفتنت اسرار کردی، براستی دل شکستن را از که آموختی؟ چگونه مشق وفاداری مینوشتی؟ تو رفتي اما آنگونه كه در خيالم زنده بودي فكر مي كردم در كنار مني و من در پی دیدار تو اما تو در پی دیدار یار، در دیاری بی نشان، از من گذشتی آنچنان که هر لحظه اسیرم در غم علت آن. اکنون کجایی با من بگو، سر در آغوش که داری بازگو، خنده هایت با دیگری، قرار از قلب من می برد ای بی وفا، عهدت شکستی بی دریغ، گناه نا کرده ام کردی دلیل، هر چه گفتی سوار بر باد شد، گفته هایت در دلم فریاد شد. هر چه گفتم دروغ پنداشتی، جمله راست بود، ولی باورشان نداشتی.
شاید ندانی حس قریب دیدنت را با رقیبی که هیچ نداند از قلب ما، پس چه شد آن شوق و اشتیاق لحظه های واپسین، برق چشمانی که جز تمنایم نداشت، گرفتار هوای که شد؟ آمدی با دلبری هایت اسیرم ساختی، دیدی چگونه عشق تو شد مکتبم، اکنون رهایم می کنی؟
من و حس اینکه هر لحظه اینجایی، چشمهای به اشک نشسته ام در غروبی از جنس شب، غروری که شکاندی، عشقی که انکارش کردی، دستهایم که می نویسند، گرمایی که یادت هست، صبوری می کنم و تو تلخی احساس غریبانه ما را که از نبودنت زنگار بسته است، هيچ وقت مرا باور نداشتي.
شبها خوابم نمي برد برایت می نویسم، تو که دلم را تصاحب کرده ای، در پس این دلدادگی قصه ای ناگفته دارم، که تاب گفتنش را هیچ ندارم، حتی با تو که محرمی جز تو ندارم، آشنایی با سرگذشتم اما راز دلم ديگر با تو نگویم.بايد از تو دل كند.تو ديگر تنها نيستي.....
 
آخرین ویرایش:

سارا 2012

عضو جدید
بزرگترین اشتباه زندگیم را انجام دادم.ای کاش هیچوقت زنده نبودم تا بشنوم عشقم ازدواج کرده:crying2:
http://www.www.www.iran-eng.ir/show...(خانم-ها-اگر-شما-بوديد-چگونه-برخورد-مي-كرديد؟)
از بس تو گوشمون خوندن خودتون دنبال ازدواج نباشین.وقتی شرایط ازدواج را داشتین برای آشنایی اقدام کنین.
از بس از بچگی بمون گفتن نگاه نکن به دختر مردم.گناهه.حرف نزن..................:cry:
از بچگی باورهای غلط سنتی در ذهن من القاء کرده اند که برقراری هرگونه رابطه با جنس مخالف قبل از ازدواج صحیح نیست و یک سد ذهنی روانی در برابر اینکه کسی را خودم برای ازدواج بیابم قرار دادند.اعتماد به نفسم را در برابر خانم ها از من گرفتن.منم بچه مثبت حرف گوش کن
نتیجه این چرندیات این شد.عشقم شوهر کرده.خدا چرا من؟؟؟؟؟؟؟؟؟من از هیچکدومشون نمی گذرم.
نمی دونم چی کار کنم؟دوست دارم گریه کنم(اما من مردم نمیشه که گریه کنم)
خیلی اعصابم خرده.

نه گریه نکن دنیا که به آخر نرسیده می تونی یه عشق دیگه پیدا کنی !
 

زر خانیم

عضو جدید
بشین درس بخون برا ارشد درس بخون.اساسی ها،شب و روز اونقدر که شب از خستگی نتونی چشاتو باز نگهداری.
اینطوری هم ارشد قبول میشی هم به اون فکر نمیکنی.
(این روش امتحان شده و جواب داده )
 

نگين...NeGiN سبز

عضو جدید
کاربر ممتاز
بزرگترین اشتباه زندگیم را انجام دادم.ای کاش هیچوقت زنده نبودم تا بشنوم عشقم ازدواج کرده:crying2:
http://www.www.www.iran-eng.ir/show...(خانم-ها-اگر-شما-بوديد-چگونه-برخورد-مي-كرديد؟)
از بس تو گوشمون خوندن خودتون دنبال ازدواج نباشین.وقتی شرایط ازدواج را داشتین برای آشنایی اقدام کنین.
از بس از بچگی بمون گفتن نگاه نکن به دختر مردم.گناهه.حرف نزن..................:cry:
از بچگی باورهای غلط سنتی در ذهن من القاء کرده اند که برقراری هرگونه رابطه با جنس مخالف قبل از ازدواج صحیح نیست و یک سد ذهنی روانی در برابر اینکه کسی را خودم برای ازدواج بیابم قرار دادند.اعتماد به نفسم را در برابر خانم ها از من گرفتن.منم بچه مثبت حرف گوش کن
نتیجه این چرندیات این شد.عشقم شوهر کرده.خدا چرا من؟؟؟؟؟؟؟؟؟من از هیچکدومشون نمی گذرم.
نمی دونم چی کار کنم؟دوست دارم گریه کنم(اما من مردم نمیشه که گریه کنم)
خیلی اعصابم خرده.


هر كس سرنوشتش دست خودشه عزيزم
شما اينچنين خواستي و اينچنين شد
.
.
اميدوارم به جايي برسيم كه اشتباهات خودمون رو به گردن سايرين نندازيم و به دنبال توجيهش نباشيم :)
 

VFSDF

عضو جدید
با سلام خدمت همدل و هم درد عزیزم سامی عزیز

من وحید ترانه سرا هستم من هم گرفتار عذاب شما شدم داشتم در گوگل سرچ میکردم که با نوشته هاشما روبرو شدم خواهش میکنم دوستان منو کمک کنید
منم به عذاب سامی عزیز گرفتار شدم . لعنت به این زندگی .

......................... داستان من ..............
حدود پنج سال پیش بود با دختری اشنا شدم به نام سالومه . در ابتدا روابط ما در حد چت کردن بود هر دوی ما متولد 62 هستیم .. اون اوایل سالومه یک عکس از من دید و خوشش اومد که منو از نزدیک ببینه بعد کلی اصرار که وحید بیا جایی من تورو ببینم . و من بهش گفتم باشه بیا خانه ترانه (پارک شفق تهران ) منو ببین بعد اشنایی شب بهم زنگ زد که اره وحید من ازت خیلی خوشم اومده عاشقانه دوست دارم بعد کلی روابط و کلی گشتو گذار اینو اونرو رفتن با سالومه کم کم منم بهش علاقه مند شدم اما متاسفانه من اون زمان شرایط ازدواج نداشتم حتی دیپلمه بودم . شبها تا صحر ساعتها پای تلفن باهم حرف میزدیم واقعا شده بودیم یهنفر اینقدر که بهم نزدیک شده بودیم تا اینکه صحبت از ازدواج شد و من گفتم شرایط ازدواجو فعلا ندارم وباید صبر کنی اما اون قبول نکرد و گفت من که نمیتونم منتظر باشم تاتو شرایط ازدواجو پیدا کنی ( منو ترک کرد ) خدا ازش نگذره منو با کلی خاطره امید تنها گذاشت .... غذاب زندگی من ازی اینجا شروع شد . دیگه نوبت من شده بود انگار من برای اون فتح شده بودمو چیزه تازه ای واسش نداشتم اما من مدام زنگ میزدم اصرار میکردم که عزیزم خواهش میکنم التماس میکنم خرابش نکن بزار باهم تلاش کنیم به هم برسیم اما قبول نکرد ... من درمونده از همه جا دستم به جایی بند نبود واسه انکه دلم اروم بگیره ساعتها میرفتم دمه خونشون منتظر میموندم تا بیاد لحظه ای ببینمش سر کوچه دلم اروم بگیره با اینکه چند بار منو سر کوچه دید اما بیتفاوت ازم گذشت ... هنوز جای کشیده شدن ناخنهامو روی دیوار اتاقم میبینم یاد اون عذاب میوفتم که منو ترک کرده گریه های مادرم که منو دیوونه میکرد که پسرش چظور جلوی چشمش داره از بین میره ... منو بینهایت عذاب داد تا اینکه بیرحم بعد مدتی هم شماره خونه شونو عوض کرد هم شماره موبایلشو منم دیگه خسته شده بودم برای مدت چهر سال ولش کردم رفتم برای رسیدن بهش درس خوندم تلاش کردم لیسانس گرفتم پول جم کردم ....همه این سالها منتظرش بودم که شاید روزی برگرده پیشم ...
تا اینکه بعد چهر سال یهو دیدم باز چراغ یاهو منسجرش روشن شد من گفتم کجایییییییییییییییییییییییییییییییی نامرد چرا نرفتی این همه سال من منتظرت بودمممممممممممممممممممممم .. من الان امادگی کامل واسه ازدواج دارممممممم ... بهم گفت وحیدم متاسفم من دو ماهه عقد کردم و شوهرمو دوستش دارم اما عاشقش نیستم و تا چند ماهه دیگه عروسیمه دارم ازدواج میکنم .واییییییییییییییییییییییی خدای من نمیدویند چه زجری کشیدم انگار اب سردو ریختن رو تن من .. بعد هر شب میومد تو نت با من چت میکرد و میگفت کار از کار گذشته و برو وحید تا اینکه یه شب من به سالومه وبکم دادم منو از وب دید یاد خاطراتمون افتاد دیوونه شد گفت وحیدددددد نمیدونم باید چیکار کنم من واقعا دوست داشتم دوستدارم . من گفتم طلاق بگیرر بزار خوشبخت باشیم منو رها نکن منو تا ابد منتظر نذاررررررر رحم کن گفت نمیشه خانواده ها خوشحالن من چطور میتونم قبل عروسی بزنم زیره همه چی . تا اینکه یه شب بهم گفت وحید میخوام بهت زنگ بزنم دلم طاقت نمیاره بهم زنگ زد وقتی صدای منو بعد اینهمه سال شنید بازم دیوونه تر شد بعد چندین شب حرف زدنو اصرار من برای طلاقش گفت نمیشه نمیتونم من شوهرمو دوستدارم عاشقش نیستم اما باور کن نمیتونم ... منم بهش گفتم باشه من تا ابد منتظرت میمونم تا برگردی پیشم برو تو زندگی خودت میفهمی زندگی بدونه عشق چقد زود واست تکراری میشه خودن زود برمیگردی .. گفت تو چرا فکرمیکنی من زندگیمو دوستندارم چرا هم زندگیمو هم شوهرمو دوستدارم اما تورم دوستدارمم میدونن چه عذابی کشیدی.... یه شب پای تلفن داشت گریه میکرد بهم گفت من رفته بودم دمه خونه قبلیمون مثه تو به یاد تو وحید چیکار کنم نمیتونم کاری کنم ..... تا اینکه دیشب بهم اس ام اس زد که اره من جذاب وجدان دارم که دارم با تو حرف میزنم برو پی زندگیت منو ول کن .
...................................
وای خدای من چقدر ادما حقیرن ... نفرین نفرین نفرین نفرین ابدی بهش و زندگیش ارزو میکنم تو زندگیش دست به هر کاری بزنه توش مشکل بوجود بیاد نفرین من پشتو پناهش تا ابد ..

............
دوستان من میخوام منتظرش بمونم تا برگرده یعنی اگه نمونم میمیرم نمیدونید چه عذابی کشیدم دارم دیوونه میشم خدا ازش نگذره ازش انتقام میگیرم.


دوستان پستمو نقل قول نکنید خواهش میکنم شاید بعدا پستمو پاک کنم

 

felor

عضو جدید
وای بمیرم...:cry::cry:
دلم کباب شد...
میدونم کلیشه ایه ولی خوب... قسمت نبوده...
 

adeniss

عضو جدید
ببخشيد اينو ميگم. ولي چرااينقدر لفتش دادي كه طرف مجبور شد ازت دست بكشه

لابد خيلي منتظر شده بگي
ولي وقتي كار ازكار ميگذره تازه ميفهمين كي رو از دست دادين
 

VFSDF

عضو جدید
نه فلور حرفتو قبول ندارم قسمتو این حرفا واقعا کشکه ... میزارم بره زندگیشو کنه بفهمه زندگیه بدونه عشق معنا نداره و زود واسش تکراری میشه بعد یه سال یهو بهش اس ام اس میزنم که اره من هنوزم منتظرشم .. کاری میکنم از زندگیش لذت نبره عذاب وجدانم داغونش کنه ..
از من یه حیوون ساخت شدم مثه خودش . خدا ازش نگذره .

سامی تو چیزی بگو تو با من همدردی من همه پستاتو خوندم پیشه چندین روانشناسم رفتم اما نمیشههههههههههههههههههههههههههه نمیشه فراموش کرد خیلی بینهایت دوسش داشتمممممم .. دارم سکته میکنم
 

ICE-G

عضو جدید
کاربر ممتاز
اقا وحید دردناک بود واقعا ببخشید اما دارید حماقت میکنید.:mad:
 

atimehr

عضو جدید
با سلام خدمت همدل و هم درد عزیزم سامی عزیز

من وحید ترانه سرا هستم من هم گرفتار عذاب شما شدم داشتم در گوگل سرچ میکردم که با نوشته هاشما روبرو شدم خواهش میکنم دوستان منو کمک کنید
منم به عذاب سامی عزیز گرفتار شدم . لعنت به این زندگی .

......................... داستان من ..............
حدود پنج سال پیش بود با دختری اشنا شدم به نام سالومه . در ابتدا روابط ما در حد چت کردن بود هر دوی ما متولد 62 هستیم .. اون اوایل سالومه یک عکس از من دید و خوشش اومد که منو از نزدیک ببینه بعد کلی اصرار که وحید بیا جایی من تورو ببینم . و من بهش گفتم باشه بیا خانه ترانه (پارک شفق تهران ) منو ببین بعد اشنایی شب بهم زنگ زد که اره وحید من ازت خیلی خوشم اومده عاشقانه دوست دارم بعد کلی روابط و کلی گشتو گذار اینو اونرو رفتن با سالومه کم کم منم بهش علاقه مند شدم اما متاسفانه من اون زمان شرایط ازدواج نداشتم حتی دیپلمه بودم . شبها تا صحر ساعتها پای تلفن باهم حرف میزدیم واقعا شده بودیم یهنفر اینقدر که بهم نزدیک شده بودیم تا اینکه صحبت از ازدواج شد و من گفتم شرایط ازدواجو فعلا ندارم وباید صبر کنی اما اون قبول نکرد و گفت من که نمیتونم منتظر باشم تاتو شرایط ازدواجو پیدا کنی ( منو ترک کرد ) خدا ازش نگذره منو با کلی خاطره امید تنها گذاشت .... غذاب زندگی من ازی اینجا شروع شد . دیگه نوبت من شده بود انگار من برای اون فتح شده بودمو چیزه تازه ای واسش نداشتم اما من مدام زنگ میزدم اصرار میکردم که عزیزم خواهش میکنم التماس میکنم خرابش نکن بزار باهم تلاش کنیم به هم برسیم اما قبول نکرد ... من درمونده از همه جا دستم به جایی بند نبود واسه انکه دلم اروم بگیره ساعتها میرفتم دمه خونشون منتظر میموندم تا بیاد لحظه ای ببینمش سر کوچه دلم اروم بگیره با اینکه چند بار منو سر کوچه دید اما بیتفاوت ازم گذشت ... هنوز جای کشیده شدن ناخنهامو روی دیوار اتاقم میبینم یاد اون عذاب میوفتم که منو ترک کرده گریه های مادرم که منو دیوونه میکرد که پسرش چظور جلوی چشمش داره از بین میره ... منو بینهایت عذاب داد تا اینکه بیرحم بعد مدتی هم شماره خونه شونو عوض کرد هم شماره موبایلشو منم دیگه خسته شده بودم برای مدت چهر سال ولش کردم رفتم برای رسیدن بهش درس خوندم تلاش کردم لیسانس گرفتم پول جم کردم ....همه این سالها منتظرش بودم که شاید روزی برگرده پیشم ...
تا اینکه بعد چهر سال یهو دیدم باز چراغ یاهو منسجرش روشن شد من گفتم کجایییییییییییییییییییییییییییییییی نامرد چرا نرفتی این همه سال من منتظرت بودمممممممممممممممممممممم .. من الان امادگی کامل واسه ازدواج دارممممممم ... بهم گفت وحیدم متاسفم من دو ماهه عقد کردم و شوهرمو دوستش دارم اما عاشقش نیستم و تا چند ماهه دیگه عروسیمه دارم ازدواج میکنم .واییییییییییییییییییییییی خدای من نمیدویند چه زجری کشیدم انگار اب سردو ریختن رو تن من .. بعد هر شب میومد تو نت با من چت میکرد و میگفت کار از کار گذشته و برو وحید تا اینکه یه شب من به سالومه وبکم دادم منو از وب دید یاد خاطراتمون افتاد دیوونه شد گفت وحیدددددد نمیدونم باید چیکار کنم من واقعا دوست داشتم دوستدارم . من گفتم طلاق بگیرر بزار خوشبخت باشیم منو رها نکن منو تا ابد منتظر نذاررررررر رحم کن گفت نمیشه خانواده ها خوشحالن من چطور میتونم قبل عروسی بزنم زیره همه چی . تا اینکه یه شب بهم گفت وحید میخوام بهت زنگ بزنم دلم طاقت نمیاره بهم زنگ زد وقتی صدای منو بعد اینهمه سال شنید بازم دیوونه تر شد بعد چندین شب حرف زدنو اصرار من برای طلاقش گفت نمیشه نمیتونم من شوهرمو دوستدارم عاشقش نیستم اما باور کن نمیتونم ... منم بهش گفتم باشه من تا ابد منتظرت میمونم تا برگردی پیشم برو تو زندگی خودت میفهمی زندگی بدونه عشق چقد زود واست تکراری میشه خودن زود برمیگردی .. گفت تو چرا فکرمیکنی من زندگیمو دوستندارم چرا هم زندگیمو هم شوهرمو دوستدارم اما تورم دوستدارمم میدونن چه عذابی کشیدی.... یه شب پای تلفن داشت گریه میکرد بهم گفت من رفته بودم دمه خونه قبلیمون مثه تو به یاد تو وحید چیکار کنم نمیتونم کاری کنم ..... تا اینکه دیشب بهم اس ام اس زد که اره من جذاب وجدان دارم که دارم با تو حرف میزنم برو پی زندگیت منو ول کن .
...................................
وای خدای من چقدر ادما حقیرن ... نفرین نفرین نفرین نفرین ابدی بهش و زندگیش ارزو میکنم تو زندگیش دست به هر کاری بزنه توش مشکل بوجود بیاد نفرین من پشتو پناهش تا ابد ..

............
دوستان من میخوام منتظرش بمونم تا برگرده یعنی اگه نمونم میمیرم نمیدونید چه عذابی کشیدم دارم دیوونه میشم خدا ازش نگذره ازش انتقام میگیرم.


دوستان پستمو نقل قول نکنید خواهش میکنم شاید بعدا پستمو پاک کنم

وااای چه بد.ولی من میگم بهش فکر نکن چون اگه اون واقعا دوست داشت منتظرت میموند.هرطوریم که بود میموند.
 

VFSDF

عضو جدید
ببخشيد اينو ميگم. ولي چرااينقدر لفتش دادي كه طرف مجبور شد ازت دست بكشه

لابد خيلي منتظر شده بگي
ولي وقتي كار ازكار ميگذره تازه ميفهمين كي رو از دست دادين

نه چرا اون نباید کمی برای من تلاش کنه چراااااااااااااااا ؟؟؟؟؟؟؟؟ چرا فقط همه تلاشا باید از طرف من باشه ؟؟؟؟؟؟؟ من که تلاش کردم چرا اینکارو کرد؟؟؟؟؟؟؟
 

atimehr

عضو جدید
نه فلور حرفتو قبول ندارم قسمتو این حرفا واقعا کشکه ... میزارم بره زندگیشو کنه بفهمه زندگیه بدونه عشق معنا نداره و زود واسش تکراری میشه بعد یه سال یهو بهش اس ام اس میزنم که اره من هنوزم منتظرشم .. کاری میکنم از زندگیش لذت نبره عذاب وجدانم داغونش کنه ..
از من یه حیوون ساخت شدم مثه خودش . خدا ازش نگذره .

سامی تو چیزی بگو تو با من همدردی من همه پستاتو خوندم پیشه چندین روانشناسم رفتم اما نمیشههههههههههههههههههههههههههه نمیشه فراموش کرد خیلی بینهایت دوسش داشتمممممم .. دارم سکته میکنم
این کارو نکن.برای همیشه فراموشش کن.هیچ چیزی غیر ممکن نیست.
 

ICE-G

عضو جدید
کاربر ممتاز
نه فلور حرفتو قبول ندارم قسمتو این حرفا واقعا کشکه ... میزارم بره زندگیشو کنه بفهمه زندگیه بدونه عشق معنا نداره و زود واسش تکراری میشه بعد یه سال یهو بهش اس ام اس میزنم که اره من هنوزم منتظرشم .. کاری میکنم از زندگیش لذت نبره عذاب وجدانم داغونش کنه ..
از من یه حیوون ساخت شدم مثه خودش . خدا ازش نگذره .

سامی تو چیزی بگو تو با من همدردی من همه پستاتو خوندم پیشه چندین روانشناسم رفتم اما نمیشههههههههههههههههههههههههههه نمیشه فراموش کرد خیلی بینهایت دوسش داشتمممممم .. دارم سکته میکنم
ببین کسی اگه ارزش عشقت داشته باشه کنارت میموند نه وقتی که همه ی درا به روش بسته شد بیاد طرفت!این اصلا خوب نیست.تو احساس پاکت حفض کن اما انتظار نکشو1زندگی جدید بساز.
این با هردوتونم!
شرایط تو با سامی فرق داره عزیزم!
 

atimehr

عضو جدید
نه چرا اون نباید کمی برای من تلاش کنه چراااااااااااااااا ؟؟؟؟؟؟؟؟ چرا فقط همه تلاشا باید از طرف من باشه ؟؟؟؟؟؟؟ من که تلاش کردم چرا اینکارو کرد؟؟؟؟؟؟؟
چون از ته دل دوست نداشته.من خودم عاشقم حاضرم به خاطر عشقم تا لحظه ی مرگمم منتظر بمونم.چند سال که دیگه چیزی نیست.
 

VFSDF

عضو جدید
این کارو نکن.برای همیشه فراموشش کن.هیچ چیزی غیر ممکن نیست.

ممنونم ازت گفتی هیچ چیزی غیره ممکن نیست ... یه سوال ازتون داشتم .. ایا غیره ممکنه طلاق بگیره ؟؟؟ چند ماهه دیگه عروسی شه .. ایا وارد زندگی بشه این امکان هست که طلاق بگیره ...
ایا بدونه من منتظرشم چیکار میکنه ؟؟؟؟ کمکم کنید
 

atimehr

عضو جدید
ببین کسی اگه ارزش عشقت داشته باشه کنارت میموند نه وقتی که همه ی درا به روش بسته شد بیاد طرفت!این اصلا خوب نیست.تو احساس پاکت حفض کن اما انتظار نکشو1زندگی جدید بساز.
این با هردوتونم!
شرایط تو با سامی فرق داره عزیزم!
راس میگه.اصلا ارزش نداره به خاطرش زندگیتو خراب کنی.اون فقط یه دروغگو بوده.
 

VFSDF

عضو جدید
وای خدای من دیروز رفتم سرکوچه شون منتظر بودم . یهو دیدم با شوهرش با ماشین از جلوی من رد شدن . کمرم شکست خورد شدم ..

اون نامرد منو دید ... وای خدایا دارم دیوونه میشم

چطور با من حرف میزنه چون شوهر کرده عذاب وجدان میگره .. منو له کرده عذاب وجدان نمیگیره ؟؟؟؟؟...

فقط با انتظارم میتونم موفق بشم ...

من احساسمو چلوندم دیگه احساسی ندارم کس دیگه ایی رو دوستداشته باشم . چقدر گریه کنم ؟؟؟؟؟؟؟؟ منو از هرچی ازدواجو دختره متنفر کرد ؟؟؟؟؟

اما مطمئنم یه روزی به عذاب من دچار میشه اگه نشه خدایی وجود نداره ...
 

ICE-G

عضو جدید
کاربر ممتاز
ممنونم ازت گفتی هیچ چیزی غیره ممکن نیست ... یه سوال ازتون داشتم .. ایا غیره ممکنه طلاق بگیره ؟؟؟ چند ماهه دیگه عروسی شه .. ایا وارد زندگی بشه این امکان هست که طلاق بگیره ...
ایا بدونه من منتظرشم چیکار میکنه ؟؟؟؟ کمکم کنید
اره هیچ چیزی غیر ممکن نیست.ممکنه اونقد دوست داشته باشه که برگرده اما اگه برنگشت چی؟میخوای فرصت هات از بین ببری؟
 

atimehr

عضو جدید
ممنونم ازت گفتی هیچ چیزی غیره ممکن نیست ... یه سوال ازتون داشتم .. ایا غیره ممکنه طلاق بگیره ؟؟؟ چند ماهه دیگه عروسی شه .. ایا وارد زندگی بشه این امکان هست که طلاق بگیره ...
ایا بدونه من منتظرشم چیکار میکنه ؟؟؟؟ کمکم کنید
اینو بفهم اون دوست نداره.اگه دوست داشت همون موقع منتظرت میموند.خودت چی فکر میکنی؟تو واسش حیفی اینو بفهم.اون لایقش نیست چون اگه بود از دستت نمیداد.
 

ICE-G

عضو جدید
کاربر ممتاز
وای خدای من دیروز زفتم سرکوچه شون منتظر بودم . یهو دیدم با شوهرش با ماشین از جلوی من رد شدن . کمرم شکست خورد شدم ..

اون نامرد منو دید ... وای خدایا دارم دیوونه میشم
د خب نکن از این کارا پسر!!!:mad:
 

Similar threads

بالا