[h=3]وظایف نیمکره های مغز و چگونگی تقویت و پرورش قابلیت های آنها[/h] خوب نقاشی می کنید؟ اهل فلسفه هستید؟ شعر می گویید؟ عاشق ریاضی هستید؟ نمی توانید زود قانع شوید؟ خلاق هستید؟ زیادی منظم هستید؟ یا...؟ بسیاری از خصوصیات فردی ما به نیمکره های راست و چپ مغزمان، بستگی دارند و بسته به این که کدام یک از این دو توانمندتر باشند یا شما برای توانمندتر کردن کدام یک از آنها بیشتر تلاش کنید، نوع موفقیت های شما در زندگی رقم می خورد.
از همه مهم تر، این است که بدانید اگر برای افزایش توانمندی های این دو نیمکره تلاش نکنید، ممکن است با گذشت زمان دچار افت کارکرد شوید. بزرگ ترین بخش مغز مخ است که از دو نیمکره ظاهرا شبیه به هم تشکیل شده است.
دانشمندان در گذشته معتقد بودند، عملکرد این دو نیمکره نیز مثل ظاهرشان به هم شبیه است، اما بعدها به این نتیجه رسیدند که وظیفه هر نیمکره با نیمکره دیگر متفاوت است. هر انسانی توانمندی هایی دارد که با پرورش دادن و شکوفا کردن آنها، می تواند در زمینه های مختلف زندگی موفق شود، این که شما چه نوع توانمندی هایی داشته باشید به میزان فعال بودن نیمکره های مغزی شما، وابسته است، یعنی بسته به این که نیمکره راست مغز شما فعال تر باشد یا نیمکره چپ ، نوع توانمندی ها، علایق و رفتار تان متفاوت است.
از سوی دیگر اگر شما به نیمکره های مغزتان در طول زمان، فرصت پیشرفت ندهید امکان دارد از قابلیت های فوق العاده آنها کاسته شود. موضوع بررسی وظایف نیمکره های مغز و چگونگی تقویت و پرورش قابلیت های آنها یکی از آن مسائلی است که سال هاست از سوی پژوهشگران مورد مطالعه قرار گرفته است.
تقویت حافظه توسط تقویت نیمکره های مغز
نیمکره چپی ها
نیمکره چپ مغز ، سمت راست بدن را کنترل می کند. آدم هایی که نیمکره چپ قوی تری دارند معمولا عاشق ریاضیات و فلسفه می شوند. آنها استادان تجزیه و تحلیل هستند و به راحتی می توانند اعداد و ارقام را به خاطر بسپرند. آنها منطقی، منظم و سخنور هستند اما اگر از آنها بخواهید مقوله ای را با مثال و شکل برایتان تعریف کنند گیج و ناتوان می شوند، چون کلمات را بهترین روش انتقال مفهوم می دانند، اما با این همه ویژگی های خوب ممکن است در موسیقی و نقاشی و راه های خلاقانه چندان با استعداد نباشند.
نیمکرهچپ را دیوانه نکنید!
اگر نیمکره چپ قدرتمندی داشته باشید و بخواهید از ریاضی، فلسفه و مهم تر از همه، نظم و ترتیب در زندگی غافل شود و اگر به جای جزئی نگری، کل نگر شوید، نیمکره چپ خود را سرکوب کرده است.
راه های تقویت نیمکره چپ
برای آن که نیمکره چپ تان را قوی کنید باید به ریاضی و فلسفه برگردید. در طبیعت گردش کنید و از حس شنوایی تان برای بیشتر و بهتر لذت بردن کمک بگیرید. هر کار و هر مساله ای را به بخش های کوچک تر برای حل تقسیم کنید چون توانایی شما در جزئی نگری بیشتر از کلی نگری است.جدول و پازل حل کنید و برای هر روزتان برنامه ای مدون بنویسید. برای حفظ کردن از فیش برداری استفاده کنید. فن بیان و سخنرانی را تمرین کنید.
نیمکره راستی ها
نیمکره راست مغز مسوولیت هدایت سمت چپ بدن را برعهده دارد. این نیمکره مرکز حس لامسه، درک سه بعدی اشیا، تصاویر، مقررات، رنگ، لحن و صداست و با توجه به توانمندی اش در درک تصاویر و به خاطر سپردن آنها قدرت تشخیص چهره ها را نیز دارد.
ما معما ها را با نیمکره راست مغز حل می کنیم و این نشان می دهد توانایی خلاقیت و کشف کردن هم به همین بخش مربوط است. این نیمکره مسوولیت رویاسازی را بر عهده دارد و توانایی ورزش و انجام حرکات موزون را به ما می دهد.
میانه این نیمکره با هنر بسیار عالی است. کسانی که نیمکره راست قوی تری دارند معمولا هنرمندانی ذاتی هستند. استعداد موسیقی و هنرهایی مثل نقاشی و به طور کلی ذوق هنری به این بخش مربوط می شود. از همه مهم تر این است که این نیمکره مرکز احساسات و دوست داشتن در انسان ها، است.
راه های تقویت نیمکره راست
برای پرورش نیمکره راست مغز باید به یاد داشته باشید که اگر همیشه بخواهید جدی و عاقلانه رفتار کنید، اگر بخواهید حق اشتباه کردن را از خود بگیرید، اگر بخواهید همه کارهایتان مورد پسند دیگران باشد و اگر بخواهید هر کاری را از روش معمولش انجام دهید دست این نیمکره را برای ترقی می بندید.
براساس پژوهشی که پیش تر به آن اشاره کردیم، برای تقویت نیمکره راست لازم است نگاهی کلی گرایانه را جایگزین نگاه جزئی گرایانه کنید. چه اشکالی دارد به خودتان اجازه دهید گاهی کودک شوید و دنیا را کودکانه ببینید. از اشتباه کردن نترسید. به نمایشگاه های نقاشی و کنسرت های موسیقی سر بزنید. در انجام هر کار و حل هر پرسشی به چندین راه و چندین پاسخ متفاوت بیندیشید. به رویاهایتان احترام بگذارید و فرصتی را به آنها اختصاص دهید و حتی اهدافتان را در رویاهایتان متصور شوید. داستان بخوانید و بعد سعی کنید آن را مثل فیلم با تصویر در دنیای رویاتان ببینید. در طبیعت بگردید و از آن لذت ببرید و هنرهایی مانند نقاشی و طراحی یا موسیقی را بیاموزید.
همه آنچه گفتیم دلیل نمی شود شما روی یکی از نیمکره های مغزتان به دلیل توانمندی بیشترش تمرکز کنید و دیگری را از یاد ببرید یا از زیر بار خیلی از کار ها به بهانه این که فلان کار به نیمکره ضعیف تر مغزم ربط دارد، در بروید چون همه آدم ها معمولا توانایی انجام فعالیت های عادی زندگی را دارند و قوی تر بودن یکی از نیمکره ها به معنای ناتوان بودن نیمکره دیگر نیست و مسلما آن نیمکره هم از عهده مسوولیت های عادی اش برمی آید.
نیمکرههای راست و چپ مغز در کفههای ترازو
در اکثر انسان ها یک دست قویتر و ورزیده تر از دست دیگر است و این موضوع از همان اوان کودکی در طفل تا حدودی مشهود است، به طوری که وقتی خوراکی را در اختیار طفلی چند ماهه قرار دهید به طور خودکار البته بدون دخالت دیگران با دست برتر خود آن را به دهان می برد و اگر مجبورش کنید که با دست دیگرش این کار را ا نجام دهد، حرکت ناشیانه کودک را کاملا متوجه خواهید شد. به طوری که حتی احساس می کنید دهانش را نمی تواند پیدا کند وخوراکی را در آغاز به اطراف دهانش می مالد. این موضوع وقتی نمایانتر می شود که کودک قلم به دست گرفته و نقاشی کردن را آغاز کند. شاید در آغاز کودک بین استفاده از دست راست و چپ مردد باشد ولی بعد از مدتی کوتاه بدون کمک کسی دست برتر خود را می یابد و درنهایت در حدود ۲ تا۳ سالگی دستی که کودک می خواهد به طور مستمر استفاده کند، مشخص می شود. اما این که چرا بعضی مردم چپ دست هستند باز هم چندین نظریه وجود دارد که به بررسی اختصاصی این نظریات می پردازیم:
۱- نظریه جنگی: طبق این نظریه، چون بشر در جنگ ها مجبور بود از قلب خود محافظت کند، لذا شمشیر را با دست راست گرفته و با دست چپش سپر را نگه می داشته و کم کم به همین دلیل دست راست قویتر شده و استفاده از آن عمومیت پیداکرده است. این نظریه به کلی از اعتبار ساقط است زیرا قلب کاملا در طرف چپ قرار نگرفتهاست و ،ضربه به کبد هم به همان اندازه کشنده است و در این صورت معلوم نیست چرا بعضی از افراد باز هم لجبازی کرده و چپ دست شده اند؟!
۲- نظریه گرانیگاهی: بر اساس این نظریه گرانیگاه بدن انسان در طرف چپ بدن قرار دارد. بنابراین انسان روی پای چپش بهتر می ایستد و در نتیجه پای راست آزاد می ماند و فعالیت بیشتر پای راست موجب می شود طرف راست بدن ازجمله دست راست قویتر شود. این نظریه هم اعتبار ندارد زیرا مبنای علمی ندارد و نیز معلوم نیست چرا گرانیگاه بعضی افراد چپ دست،در جای خود قرار ندارد؟!
۳- نظریه چشم برتر: این نظریه مبنی بر این است که مرکز حس بینایی در مغز در نیمکره ای قرار دارد که سرنوشت دست برتر را مشخص می کند. یعنی کسی که چشم راستش برتر است، راست دست می شود و بر عکس. این نظریه هم مبنای علمی ندارد زیرا کسانی هستند که چشم راستشان برتر است ولی چپ دستند و برعکس، همچنین در میان نابینایان مادرزاد هم نسبت راست دستی و چپ دستی مانند بینایان است.
۴- نظریه تربیتی: بنا بر این نظریه، دست چپ و راست در آغاز برای افراد هیچ فرقی ندارد وچون ما در جامعه راست دستان زندگی می کنیم بر اثر تمرین و تربیت راست دست می شویم و آنهایی که هم که چپ دست شده اند به دلیل عدم مراقبت والدین و مربیانشان بوده است. بی پایه و اساس بودن این نظریه هم کاملا مشخص است. چه کسی سند دنیا را به نام راست دستان زده است؟!! در ثانی، پس چرا عده ای با توجه به عدم رضایت والدین و مربیانشان باز هم چپ دست می شوند؟
۵- نظریه لجبازی: بنا بر این نظریه، راست دستی امری طبیعی است و چپ دستان افراد لجبازی هستند که از عرف و عادت سرپیچی کرده اند و دلیل شان هم این است که در میان مجرمان و افراد ضد اجتماعی چپ دستان زیادتر هستند. این نظریه هم، پایه علمی ندارد .
۶- نظریه کارکردهای مغزی: این نظریه چپ دستی و راست دستی را جنبه فطری دانسته و به عملکرد نیمکره های مغز بستگی دارد؛ به طوری که در فرد چپ، دست نیمکره راست مغز قویتر و در فرد راست دست، نیمکره چپ قویتر است. این نظریه جدیدترین و در عین حال عاقلانه ترین دلیل برای چپ دستی و راست دستی است.
تا چندین سال قبل هم افرادی که چپ دست بودند، برای دیگر اطرافیانشان جای سئوال داشتند و بحث در مورد آنکه چپ دست ها باهوش ترند یا راست دست ها، خیلی زود همه گیر شد و محققان نظرات متفاوتی را در مورد این موضوع اعلام کردند.آخرین تحقیقات نشان می دهد که تمام آن دسته از افرادی که چپ دست هستند، در قسمت های مشخصی از مغزشان نسبت به راست دست ها پیشرفته ترند؛ به طور مثال آنها خلبانان بهتری می شوند و معمولا از جمله افرادی هستند که به راحتی می توانند دو کار را هم زمان به خوبی انجام دهند، مثل صحبت کردن و رانندگی. اثبات این موضوع که آنها به راحتی می توانند از پس دو کار فکری هم زمان برآیند، در تحقیقات گسترده مجله "هوش" ثبت شده و ظاهرا شکی هم در مورد آن وجود ندارد.تحقیقات در دانشگاه ملی استرالیا نیز نشان دهنده ی آن است که چپ دست ها معمولا هنگام یادگیری زبان از هر دو نیم کره ی مغزشان استفاده می کنند و این در حالی است که راست دست ها فقط از نیم کره ی راست خود کمک می گیرند.
دو نیم کره ی مغز در واقع شبیه هم هستند. آنها در مورد دریافت اطلاعات، دقیقا یکسان عمل می کنند و یک راهکار را برای تحلیل در نظر می گیرند. اما معمولا وظایفی همچون یادگیری زبان، معمولا در یکی از آنها صورت می گیرد که در مورد چپ دست ها ظاهرا هر دو این دو نیم کره ها فعال هستند.دیگر منطقه ای که در مغز نقطه ای کاملا مشخص دارد، همان دریافت اطلاعات است که معمولا در سمت راست بدن انجام می شود؛به این معنا که از سمت راست اطلاعات وارد شده و به نیم کره چپ می رود تا مورد تحلیل قرار بگیرد و اطلاعاتی هم که از قسمت چپ بدن وارد شده اند، به نیم کره ی راست می رود و در آنجا مورد تحلیل قرار می گیرند که در هر دو حالت مغز، آنها را دریافت می کند و پس از ترکیب آنها، دستوری را برای شنیدن یا دیدن صادر می کند.آخرین تحقیقات در مورد چپ دست ها نشان دهنده آن است که مغز این افراد برای دریافت اطلاعات، از هر دو نیم کره ی خود کمک می گیرد. این در حالی است که گسترده ترین تحقیقات روی افراد چپ دست و راست دست نیز نشان داده است که ارتباط بین نیم کره ی راست و چپ مغز در افراد چپ دست بسیار بهتر و سریع تر از راست دست هاست و به این معناست که چپ دست ها در فعالیت هایی همچون ورزش و بازی ها بسیار سریع تر هستند و واکنش های سریع آنها باعث بهتر بودن آنان می شود، زیرا می توانند به راحتی از هر دو نیم کره مغز خود در فعالیت ها استفاده کنند؛در ضمن هر زمان که یک سمت مغز آنهااز دریافت اطلاعات خسته شد و توانایی آن پایین آمد، نیم کره ی دیگر به سرعت به کمک می آید و جای آن را می گیرد.به همین علت، افراد کهنسال چپ دست معمولا در زمان پیری که مغز هر فردی رو به کندی و تحلیل می رود، حافظه و عکس العمل های بهتری می توانند داشته باشند.
خوب نقاشی می کنید؟ اهل فلسفه هستید؟ شعر می گویید؟ عاشق ریاضی هستید؟ نمی توانید زود قانع شوید؟ خلاق هستید؟ زیادی منظم هستید؟ یا...؟ بسیاری از خصوصیات فردی ما به نیمکره های راست و چپ مغزمان، بستگی دارند و بسته به این که کدام یک از این دو توانمندتر باشند یا شما برای توانمندتر کردن کدام یک از آنها بیشتر تلاش کنید، نوع موفقیت های شما در زندگی رقم می خورد.
از همه مهم تر، این است که بدانید اگر برای افزایش توانمندی های این دو نیمکره تلاش نکنید، ممکن است با گذشت زمان دچار افت کارکرد شوید. بزرگ ترین بخش مغز مخ است که از دو نیمکره ظاهرا شبیه به هم تشکیل شده است.
دانشمندان در گذشته معتقد بودند، عملکرد این دو نیمکره نیز مثل ظاهرشان به هم شبیه است، اما بعدها به این نتیجه رسیدند که وظیفه هر نیمکره با نیمکره دیگر متفاوت است. هر انسانی توانمندی هایی دارد که با پرورش دادن و شکوفا کردن آنها، می تواند در زمینه های مختلف زندگی موفق شود، این که شما چه نوع توانمندی هایی داشته باشید به میزان فعال بودن نیمکره های مغزی شما، وابسته است، یعنی بسته به این که نیمکره راست مغز شما فعال تر باشد یا نیمکره چپ ، نوع توانمندی ها، علایق و رفتار تان متفاوت است.
از سوی دیگر اگر شما به نیمکره های مغزتان در طول زمان، فرصت پیشرفت ندهید امکان دارد از قابلیت های فوق العاده آنها کاسته شود. موضوع بررسی وظایف نیمکره های مغز و چگونگی تقویت و پرورش قابلیت های آنها یکی از آن مسائلی است که سال هاست از سوی پژوهشگران مورد مطالعه قرار گرفته است.
تقویت حافظه توسط تقویت نیمکره های مغز
نیمکره چپی ها
نیمکره چپ مغز ، سمت راست بدن را کنترل می کند. آدم هایی که نیمکره چپ قوی تری دارند معمولا عاشق ریاضیات و فلسفه می شوند. آنها استادان تجزیه و تحلیل هستند و به راحتی می توانند اعداد و ارقام را به خاطر بسپرند. آنها منطقی، منظم و سخنور هستند اما اگر از آنها بخواهید مقوله ای را با مثال و شکل برایتان تعریف کنند گیج و ناتوان می شوند، چون کلمات را بهترین روش انتقال مفهوم می دانند، اما با این همه ویژگی های خوب ممکن است در موسیقی و نقاشی و راه های خلاقانه چندان با استعداد نباشند.
نیمکرهچپ را دیوانه نکنید!
اگر نیمکره چپ قدرتمندی داشته باشید و بخواهید از ریاضی، فلسفه و مهم تر از همه، نظم و ترتیب در زندگی غافل شود و اگر به جای جزئی نگری، کل نگر شوید، نیمکره چپ خود را سرکوب کرده است
راه های تقویت نیمکره چپ
برای آن که نیمکره چپ تان را قوی کنید باید به ریاضی و فلسفه برگردید. در طبیعت گردش کنید و از حس شنوایی تان برای بیشتر و بهتر لذت بردن کمک بگیرید. هر کار و هر مساله ای را به بخش های کوچک تر برای حل تقسیم کنید چون توانایی شما در جزئی نگری بیشتر از کلی نگری است.جدول و پازل حل کنید و برای هر روزتان برنامه ای مدون بنویسید. برای حفظ کردن از فیش برداری استفاده کنید. فن بیان و سخنرانی را تمرین کنید.
نیمکره راستی ها
نیمکره راست مغز مسوولیت هدایت سمت چپ بدن را برعهده دارد. این نیمکره مرکز حس لامسه، درک سه بعدی اشیا، تصاویر، مقررات، رنگ، لحن و صداست و با توجه به توانمندی اش در درک تصاویر و به خاطر سپردن آنها قدرت تشخیص چهره ها را نیز دارد.
ما معما ها را با نیمکره راست مغز حل می کنیم و این نشان می دهد توانایی خلاقیت و کشف کردن هم به همین بخش مربوط است. این نیمکره مسوولیت رویاسازی را بر عهده دارد و توانایی ورزش و انجام حرکات موزون را به ما می دهد.
میانه این نیمکره با هنر بسیار عالی است. کسانی که نیمکره راست قوی تری دارند معمولا هنرمندانی ذاتی هستند. استعداد موسیقی و هنرهایی مثل نقاشی و به طور کلی ذوق هنری به این بخش مربوط می شود. از همه مهم تر این است که این نیمکره مرکز احساسات و دوست داشتن در انسان ها، است.
راه های تقویت نیمکره راست
برای پرورش نیمکره راست مغز باید به یاد داشته باشید که اگر همیشه بخواهید جدی و عاقلانه رفتار کنید، اگر بخواهید حق اشتباه کردن را از خود بگیرید، اگر بخواهید همه کارهایتان مورد پسند دیگران باشد و اگر بخواهید هر کاری را از روش معمولش انجام دهید دست این نیمکره را برای ترقی می بندید.
براساس پژوهشی که پیش تر به آن اشاره کردیم، برای تقویت نیمکره راست لازم است نگاهی کلی گرایانه را جایگزین نگاه جزئی گرایانه کنید. چه اشکالی دارد به خودتان اجازه دهید گاهی کودک شوید و دنیا را کودکانه ببینید. از اشتباه کردن نترسید. به نمایشگاه های نقاشی و کنسرت های موسیقی سر بزنید. در انجام هر کار و حل هر پرسشی به چندین راه و چندین پاسخ متفاوت بیندیشید. به رویاهایتان احترام بگذارید و فرصتی را به آنها اختصاص دهید و حتی اهدافتان را در رویاهایتان متصور شوید. داستان بخوانید و بعد سعی کنید آن را مثل فیلم با تصویر در دنیای رویاتان ببینید. در طبیعت بگردید و از آن لذت ببرید و هنرهایی مانند نقاشی و طراحی یا موسیقی را بیاموزید.
همه آنچه گفتیم دلیل نمی شود شما روی یکی از نیمکره های مغزتان به دلیل توانمندی بیشترش تمرکز کنید و دیگری را از یاد ببرید یا از زیر بار خیلی از کار ها به بهانه این که فلان کار به نیمکره ضعیف تر مغزم ربط دارد، در بروید چون همه آدم ها معمولا توانایی انجام فعالیت های عادی زندگی را دارند و قوی تر بودن یکی از نیمکره ها به معنای ناتوان بودن نیمکره دیگر نیست و مسلما آن نیمکره هم از عهده مسوولیت های عادی اش برمی آید.
نیمکرههای راست و چپ مغز در کفههای ترازو
در اکثر انسان ها یک دست قویتر و ورزیده تر از دست دیگر است و این موضوع از همان اوان کودکی در طفل تا حدودی مشهود است، به طوری که وقتی خوراکی را در اختیار طفلی چند ماهه قرار دهید به طور خودکار البته بدون دخالت دیگران با دست برتر خود آن را به دهان می برد و اگر مجبورش کنید که با دست دیگرش این کار را ا نجام دهد، حرکت ناشیانه کودک را کاملا متوجه خواهید شد. به طوری که حتی احساس می کنید دهانش را نمی تواند پیدا کند وخوراکی را در آغاز به اطراف دهانش می مالد. این موضوع وقتی نمایانتر می شود که کودک قلم به دست گرفته و نقاشی کردن را آغاز کند. شاید در آغاز کودک بین استفاده از دست راست و چپ مردد باشد ولی بعد از مدتی کوتاه بدون کمک کسی دست برتر خود را می یابد و درنهایت در حدود ۲ تا۳ سالگی دستی که کودک می خواهد به طور مستمر استفاده کند، مشخص می شود. اما این که چرا بعضی مردم چپ دست هستند باز هم چندین نظریه وجود دارد که به بررسی اختصاصی این نظریات می پردازیم:
۱- نظریه جنگی: طبق این نظریه، چون بشر در جنگ ها مجبور بود از قلب خود محافظت کند، لذا شمشیر را با دست راست گرفته و با دست چپش سپر را نگه می داشته و کم کم به همین دلیل دست راست قویتر شده و استفاده از آن عمومیت پیداکرده است. این نظریه به کلی از اعتبار ساقط است زیرا قلب کاملا در طرف چپ قرار نگرفتهاست و ،ضربه به کبد هم به همان اندازه کشنده است و در این صورت معلوم نیست چرا بعضی از افراد باز هم لجبازی کرده و چپ دست شده اند؟!
۲- نظریه گرانیگاهی: براساس این نظریه گرانیگاه بدن انسان در طرف چپ بدن قرار دارد. بنابراین انسان روی پای چپش بهتر می ایستد و در نتیجه پای راست آزاد می ماند و فعالیت بیشتر پای راست موجب می شود طرف راست بدن ازجمله دست راست قویتر شود. این نظریه هم اعتبار ندارد زیرا مبنای علمی ندارد و نیز معلوم نیست چرا گرانیگاه بعضی افراد چپ دست،در جای خود قرار ندارد؟!
۳- نظریه چشم برتر: این نظریه مبنی بر این است که مرکز حس بینایی در مغز در نیمکره ای قرار دارد که سرنوشت دست برتر را مشخص می کند. یعنی کسی که چشم راستش برتر است، راست دست می شود و بر عکس. این نظریه هم مبنای علمی ندارد زیرا کسانی هستند که چشم راستشان برتر است ولی چپ دستند و برعکس، همچنین در میان نابینایان مادرزاد هم نسبت راست دستی و چپ دستی مانند بینایان است.
۴- نظریه تربیتی: بنا بر این نظریه، دست چپ و راست در آغاز برای افراد هیچ فرقی ندارد وچون ما در جامعه راست دستان زندگی می کنیم بر اثر تمرین و تربیت راست دست می شویم و آنهایی که هم که چپ دست شده اند به دلیل عدم مراقبت والدین و مربیانشان بوده است. بی پایه و اساس بودن این نظریه هم کاملا مشخص است. چه کسی سند دنیا را به نام راست دستان زده است؟!! در ثانی، پس چرا عده ای با توجه به عدم رضایت والدین و مربیانشان باز هم چپ دست می شوند؟
۵- نظریه لجبازی: بنا بر این نظریه، راست دستی امری طبیعی است و چپ دستان افراد لجبازی هستند که از عرف و عادت سرپیچی کرده اند و دلیل شان هم این است که در میان مجرمان و افراد ضد اجتماعی چپ دستان زیادتر هستند. این نظریه هم، پایه علمی ندارد .
۶- نظریه کارکردهای مغزی: این نظریه چپ دستی و راست دستی را جنبه فطری دانسته و به عملکرد نیمکره های مغز بستگی دارد؛ به طوری که در فرد چپ، دست نیمکره راست مغز قویتر و در فرد راست دست، نیمکره چپ قویتر است. این نظریه جدیدترین و در عین حال عاقلانه ترین دلیل برای چپ دستی و راست دستی است.
تا چندین سال قبل هم افرادی که چپ دست بودند، برای دیگر اطرافیانشان جای سئوال داشتند و بحث در مورد آنکه چپ دست ها باهوش ترند یا راست دست ها، خیلی زود همه گیر شد و محققان نظرات متفاوتی را در مورد این موضوع اعلام کردند.آخرین تحقیقات نشان می دهد که تمام آن دسته از افرادی که چپ دست هستند، در قسمت های مشخصی از مغزشان نسبت به راست دست ها پیشرفته ترند؛ به طور مثال آنها خلبانان بهتری می شوند و معمولا از جمله افرادی هستند که به راحتی می توانند دو کار را هم زمان به خوبی انجام دهند، مثل صحبت کردن و رانندگی. اثبات این موضوع که آنها به راحتی می توانند از پس دو کار فکری هم زمان برآیند، در تحقیقات گسترده مجله "هوش" ثبت شده و ظاهرا شکی هم در مورد آن وجود ندارد.تحقیقات در دانشگاه ملی استرالیا نیز نشان دهنده ی آن است که چپ دست ها معمولا هنگام یادگیری زبان از هر دو نیم کره ی مغزشان استفاده می کنند و این در حالی است که راست دست ها فقط از نیم کره ی راست خود کمک می گیرند.
دو نیم کره ی مغز در واقع شبیه هم هستند. آنها در مورد دریافت اطلاعات، دقیقا یکسان عمل می کنند و یک راهکار را برای تحلیل در نظر می گیرند. اما معمولا وظایفی همچون یادگیری زبان، معمولا در یکی از آنها صورت می گیرد که در مورد چپ دست ها ظاهرا هر دو این دو نیم کره ها فعال هستند.دیگر منطقه ای که در مغز نقطه ای کاملا مشخص دارد، همان دریافت اطلاعات است که معمولا در سمت راست بدن انجام می شود؛به این معنا که از سمت راست اطلاعات وارد شده و به نیم کره چپ می رود تا مورد تحلیل قرار بگیرد و اطلاعاتی هم که از قسمت چپ بدن وارد شده اند، به نیم کره ی راست می رود و در آنجا مورد تحلیل قرار می گیرند که در هر دو حالت مغز، آنها را دریافت می کند و پس از ترکیب آنها، دستوری را برای شنیدن یا دیدن صادر می کند.آخرین تحقیقات در مورد چپ دست ها نشان دهنده آن است که مغز این افراد برای دریافت اطلاعات، از هر دو نیم کره ی خود کمک می گیرد. این در حالی است که گسترده ترین تحقیقات روی افراد چپ دست و راست دست نیز نشان داده است که ارتباط بین نیم کره ی راست و چپ مغز در افراد چپ دست بسیار بهتر و سریع تر از راست دست هاست و به این معناست که چپ دست ها در فعالیت هایی همچون ورزش و بازی ها بسیار سریع تر هستند و واکنش های سریع آنها باعث بهتر بودن آنان می شود، زیرا می توانند به راحتی از هر دو نیم کره مغز خود در فعالیت ها استفاده کنند؛در ضمن هر زمان که یک سمت مغز آنهااز دریافت اطلاعات خسته شد و توانایی آن پایین آمد، نیم کره ی دیگر به سرعت به کمک می آید و جای آن را می گیرد.به همین علت، افراد کهنسال چپ دست معمولا در زمان پیری که مغز هر فردی رو به کندی و تحلیل می رود، حافظه و عکس العمل های بهتری می توانند داشته باشند.
از همه مهم تر، این است که بدانید اگر برای افزایش توانمندی های این دو نیمکره تلاش نکنید، ممکن است با گذشت زمان دچار افت کارکرد شوید. بزرگ ترین بخش مغز مخ است که از دو نیمکره ظاهرا شبیه به هم تشکیل شده است.
دانشمندان در گذشته معتقد بودند، عملکرد این دو نیمکره نیز مثل ظاهرشان به هم شبیه است، اما بعدها به این نتیجه رسیدند که وظیفه هر نیمکره با نیمکره دیگر متفاوت است. هر انسانی توانمندی هایی دارد که با پرورش دادن و شکوفا کردن آنها، می تواند در زمینه های مختلف زندگی موفق شود، این که شما چه نوع توانمندی هایی داشته باشید به میزان فعال بودن نیمکره های مغزی شما، وابسته است، یعنی بسته به این که نیمکره راست مغز شما فعال تر باشد یا نیمکره چپ ، نوع توانمندی ها، علایق و رفتار تان متفاوت است.
از سوی دیگر اگر شما به نیمکره های مغزتان در طول زمان، فرصت پیشرفت ندهید امکان دارد از قابلیت های فوق العاده آنها کاسته شود. موضوع بررسی وظایف نیمکره های مغز و چگونگی تقویت و پرورش قابلیت های آنها یکی از آن مسائلی است که سال هاست از سوی پژوهشگران مورد مطالعه قرار گرفته است.
تقویت حافظه توسط تقویت نیمکره های مغز
نیمکره چپی ها
نیمکره چپ مغز ، سمت راست بدن را کنترل می کند. آدم هایی که نیمکره چپ قوی تری دارند معمولا عاشق ریاضیات و فلسفه می شوند. آنها استادان تجزیه و تحلیل هستند و به راحتی می توانند اعداد و ارقام را به خاطر بسپرند. آنها منطقی، منظم و سخنور هستند اما اگر از آنها بخواهید مقوله ای را با مثال و شکل برایتان تعریف کنند گیج و ناتوان می شوند، چون کلمات را بهترین روش انتقال مفهوم می دانند، اما با این همه ویژگی های خوب ممکن است در موسیقی و نقاشی و راه های خلاقانه چندان با استعداد نباشند.
نیمکرهچپ را دیوانه نکنید!
اگر نیمکره چپ قدرتمندی داشته باشید و بخواهید از ریاضی، فلسفه و مهم تر از همه، نظم و ترتیب در زندگی غافل شود و اگر به جای جزئی نگری، کل نگر شوید، نیمکره چپ خود را سرکوب کرده است.
راه های تقویت نیمکره چپ
برای آن که نیمکره چپ تان را قوی کنید باید به ریاضی و فلسفه برگردید. در طبیعت گردش کنید و از حس شنوایی تان برای بیشتر و بهتر لذت بردن کمک بگیرید. هر کار و هر مساله ای را به بخش های کوچک تر برای حل تقسیم کنید چون توانایی شما در جزئی نگری بیشتر از کلی نگری است.جدول و پازل حل کنید و برای هر روزتان برنامه ای مدون بنویسید. برای حفظ کردن از فیش برداری استفاده کنید. فن بیان و سخنرانی را تمرین کنید.
نیمکره راستی ها
نیمکره راست مغز مسوولیت هدایت سمت چپ بدن را برعهده دارد. این نیمکره مرکز حس لامسه، درک سه بعدی اشیا، تصاویر، مقررات، رنگ، لحن و صداست و با توجه به توانمندی اش در درک تصاویر و به خاطر سپردن آنها قدرت تشخیص چهره ها را نیز دارد.
ما معما ها را با نیمکره راست مغز حل می کنیم و این نشان می دهد توانایی خلاقیت و کشف کردن هم به همین بخش مربوط است. این نیمکره مسوولیت رویاسازی را بر عهده دارد و توانایی ورزش و انجام حرکات موزون را به ما می دهد.
میانه این نیمکره با هنر بسیار عالی است. کسانی که نیمکره راست قوی تری دارند معمولا هنرمندانی ذاتی هستند. استعداد موسیقی و هنرهایی مثل نقاشی و به طور کلی ذوق هنری به این بخش مربوط می شود. از همه مهم تر این است که این نیمکره مرکز احساسات و دوست داشتن در انسان ها، است.
راه های تقویت نیمکره راست
برای پرورش نیمکره راست مغز باید به یاد داشته باشید که اگر همیشه بخواهید جدی و عاقلانه رفتار کنید، اگر بخواهید حق اشتباه کردن را از خود بگیرید، اگر بخواهید همه کارهایتان مورد پسند دیگران باشد و اگر بخواهید هر کاری را از روش معمولش انجام دهید دست این نیمکره را برای ترقی می بندید.
براساس پژوهشی که پیش تر به آن اشاره کردیم، برای تقویت نیمکره راست لازم است نگاهی کلی گرایانه را جایگزین نگاه جزئی گرایانه کنید. چه اشکالی دارد به خودتان اجازه دهید گاهی کودک شوید و دنیا را کودکانه ببینید. از اشتباه کردن نترسید. به نمایشگاه های نقاشی و کنسرت های موسیقی سر بزنید. در انجام هر کار و حل هر پرسشی به چندین راه و چندین پاسخ متفاوت بیندیشید. به رویاهایتان احترام بگذارید و فرصتی را به آنها اختصاص دهید و حتی اهدافتان را در رویاهایتان متصور شوید. داستان بخوانید و بعد سعی کنید آن را مثل فیلم با تصویر در دنیای رویاتان ببینید. در طبیعت بگردید و از آن لذت ببرید و هنرهایی مانند نقاشی و طراحی یا موسیقی را بیاموزید.
همه آنچه گفتیم دلیل نمی شود شما روی یکی از نیمکره های مغزتان به دلیل توانمندی بیشترش تمرکز کنید و دیگری را از یاد ببرید یا از زیر بار خیلی از کار ها به بهانه این که فلان کار به نیمکره ضعیف تر مغزم ربط دارد، در بروید چون همه آدم ها معمولا توانایی انجام فعالیت های عادی زندگی را دارند و قوی تر بودن یکی از نیمکره ها به معنای ناتوان بودن نیمکره دیگر نیست و مسلما آن نیمکره هم از عهده مسوولیت های عادی اش برمی آید.
نیمکرههای راست و چپ مغز در کفههای ترازو
در اکثر انسان ها یک دست قویتر و ورزیده تر از دست دیگر است و این موضوع از همان اوان کودکی در طفل تا حدودی مشهود است، به طوری که وقتی خوراکی را در اختیار طفلی چند ماهه قرار دهید به طور خودکار البته بدون دخالت دیگران با دست برتر خود آن را به دهان می برد و اگر مجبورش کنید که با دست دیگرش این کار را ا نجام دهد، حرکت ناشیانه کودک را کاملا متوجه خواهید شد. به طوری که حتی احساس می کنید دهانش را نمی تواند پیدا کند وخوراکی را در آغاز به اطراف دهانش می مالد. این موضوع وقتی نمایانتر می شود که کودک قلم به دست گرفته و نقاشی کردن را آغاز کند. شاید در آغاز کودک بین استفاده از دست راست و چپ مردد باشد ولی بعد از مدتی کوتاه بدون کمک کسی دست برتر خود را می یابد و درنهایت در حدود ۲ تا۳ سالگی دستی که کودک می خواهد به طور مستمر استفاده کند، مشخص می شود. اما این که چرا بعضی مردم چپ دست هستند باز هم چندین نظریه وجود دارد که به بررسی اختصاصی این نظریات می پردازیم:
۱- نظریه جنگی: طبق این نظریه، چون بشر در جنگ ها مجبور بود از قلب خود محافظت کند، لذا شمشیر را با دست راست گرفته و با دست چپش سپر را نگه می داشته و کم کم به همین دلیل دست راست قویتر شده و استفاده از آن عمومیت پیداکرده است. این نظریه به کلی از اعتبار ساقط است زیرا قلب کاملا در طرف چپ قرار نگرفتهاست و ،ضربه به کبد هم به همان اندازه کشنده است و در این صورت معلوم نیست چرا بعضی از افراد باز هم لجبازی کرده و چپ دست شده اند؟!
۲- نظریه گرانیگاهی: بر اساس این نظریه گرانیگاه بدن انسان در طرف چپ بدن قرار دارد. بنابراین انسان روی پای چپش بهتر می ایستد و در نتیجه پای راست آزاد می ماند و فعالیت بیشتر پای راست موجب می شود طرف راست بدن ازجمله دست راست قویتر شود. این نظریه هم اعتبار ندارد زیرا مبنای علمی ندارد و نیز معلوم نیست چرا گرانیگاه بعضی افراد چپ دست،در جای خود قرار ندارد؟!
۳- نظریه چشم برتر: این نظریه مبنی بر این است که مرکز حس بینایی در مغز در نیمکره ای قرار دارد که سرنوشت دست برتر را مشخص می کند. یعنی کسی که چشم راستش برتر است، راست دست می شود و بر عکس. این نظریه هم مبنای علمی ندارد زیرا کسانی هستند که چشم راستشان برتر است ولی چپ دستند و برعکس، همچنین در میان نابینایان مادرزاد هم نسبت راست دستی و چپ دستی مانند بینایان است.
۴- نظریه تربیتی: بنا بر این نظریه، دست چپ و راست در آغاز برای افراد هیچ فرقی ندارد وچون ما در جامعه راست دستان زندگی می کنیم بر اثر تمرین و تربیت راست دست می شویم و آنهایی که هم که چپ دست شده اند به دلیل عدم مراقبت والدین و مربیانشان بوده است. بی پایه و اساس بودن این نظریه هم کاملا مشخص است. چه کسی سند دنیا را به نام راست دستان زده است؟!! در ثانی، پس چرا عده ای با توجه به عدم رضایت والدین و مربیانشان باز هم چپ دست می شوند؟
۵- نظریه لجبازی: بنا بر این نظریه، راست دستی امری طبیعی است و چپ دستان افراد لجبازی هستند که از عرف و عادت سرپیچی کرده اند و دلیل شان هم این است که در میان مجرمان و افراد ضد اجتماعی چپ دستان زیادتر هستند. این نظریه هم، پایه علمی ندارد .
۶- نظریه کارکردهای مغزی: این نظریه چپ دستی و راست دستی را جنبه فطری دانسته و به عملکرد نیمکره های مغز بستگی دارد؛ به طوری که در فرد چپ، دست نیمکره راست مغز قویتر و در فرد راست دست، نیمکره چپ قویتر است. این نظریه جدیدترین و در عین حال عاقلانه ترین دلیل برای چپ دستی و راست دستی است.
تا چندین سال قبل هم افرادی که چپ دست بودند، برای دیگر اطرافیانشان جای سئوال داشتند و بحث در مورد آنکه چپ دست ها باهوش ترند یا راست دست ها، خیلی زود همه گیر شد و محققان نظرات متفاوتی را در مورد این موضوع اعلام کردند.آخرین تحقیقات نشان می دهد که تمام آن دسته از افرادی که چپ دست هستند، در قسمت های مشخصی از مغزشان نسبت به راست دست ها پیشرفته ترند؛ به طور مثال آنها خلبانان بهتری می شوند و معمولا از جمله افرادی هستند که به راحتی می توانند دو کار را هم زمان به خوبی انجام دهند، مثل صحبت کردن و رانندگی. اثبات این موضوع که آنها به راحتی می توانند از پس دو کار فکری هم زمان برآیند، در تحقیقات گسترده مجله "هوش" ثبت شده و ظاهرا شکی هم در مورد آن وجود ندارد.تحقیقات در دانشگاه ملی استرالیا نیز نشان دهنده ی آن است که چپ دست ها معمولا هنگام یادگیری زبان از هر دو نیم کره ی مغزشان استفاده می کنند و این در حالی است که راست دست ها فقط از نیم کره ی راست خود کمک می گیرند.
دو نیم کره ی مغز در واقع شبیه هم هستند. آنها در مورد دریافت اطلاعات، دقیقا یکسان عمل می کنند و یک راهکار را برای تحلیل در نظر می گیرند. اما معمولا وظایفی همچون یادگیری زبان، معمولا در یکی از آنها صورت می گیرد که در مورد چپ دست ها ظاهرا هر دو این دو نیم کره ها فعال هستند.دیگر منطقه ای که در مغز نقطه ای کاملا مشخص دارد، همان دریافت اطلاعات است که معمولا در سمت راست بدن انجام می شود؛به این معنا که از سمت راست اطلاعات وارد شده و به نیم کره چپ می رود تا مورد تحلیل قرار بگیرد و اطلاعاتی هم که از قسمت چپ بدن وارد شده اند، به نیم کره ی راست می رود و در آنجا مورد تحلیل قرار می گیرند که در هر دو حالت مغز، آنها را دریافت می کند و پس از ترکیب آنها، دستوری را برای شنیدن یا دیدن صادر می کند.آخرین تحقیقات در مورد چپ دست ها نشان دهنده آن است که مغز این افراد برای دریافت اطلاعات، از هر دو نیم کره ی خود کمک می گیرد. این در حالی است که گسترده ترین تحقیقات روی افراد چپ دست و راست دست نیز نشان داده است که ارتباط بین نیم کره ی راست و چپ مغز در افراد چپ دست بسیار بهتر و سریع تر از راست دست هاست و به این معناست که چپ دست ها در فعالیت هایی همچون ورزش و بازی ها بسیار سریع تر هستند و واکنش های سریع آنها باعث بهتر بودن آنان می شود، زیرا می توانند به راحتی از هر دو نیم کره مغز خود در فعالیت ها استفاده کنند؛در ضمن هر زمان که یک سمت مغز آنهااز دریافت اطلاعات خسته شد و توانایی آن پایین آمد، نیم کره ی دیگر به سرعت به کمک می آید و جای آن را می گیرد.به همین علت، افراد کهنسال چپ دست معمولا در زمان پیری که مغز هر فردی رو به کندی و تحلیل می رود، حافظه و عکس العمل های بهتری می توانند داشته باشند.
خوب نقاشی می کنید؟ اهل فلسفه هستید؟ شعر می گویید؟ عاشق ریاضی هستید؟ نمی توانید زود قانع شوید؟ خلاق هستید؟ زیادی منظم هستید؟ یا...؟ بسیاری از خصوصیات فردی ما به نیمکره های راست و چپ مغزمان، بستگی دارند و بسته به این که کدام یک از این دو توانمندتر باشند یا شما برای توانمندتر کردن کدام یک از آنها بیشتر تلاش کنید، نوع موفقیت های شما در زندگی رقم می خورد.
از همه مهم تر، این است که بدانید اگر برای افزایش توانمندی های این دو نیمکره تلاش نکنید، ممکن است با گذشت زمان دچار افت کارکرد شوید. بزرگ ترین بخش مغز مخ است که از دو نیمکره ظاهرا شبیه به هم تشکیل شده است.
دانشمندان در گذشته معتقد بودند، عملکرد این دو نیمکره نیز مثل ظاهرشان به هم شبیه است، اما بعدها به این نتیجه رسیدند که وظیفه هر نیمکره با نیمکره دیگر متفاوت است. هر انسانی توانمندی هایی دارد که با پرورش دادن و شکوفا کردن آنها، می تواند در زمینه های مختلف زندگی موفق شود، این که شما چه نوع توانمندی هایی داشته باشید به میزان فعال بودن نیمکره های مغزی شما، وابسته است، یعنی بسته به این که نیمکره راست مغز شما فعال تر باشد یا نیمکره چپ ، نوع توانمندی ها، علایق و رفتار تان متفاوت است.
از سوی دیگر اگر شما به نیمکره های مغزتان در طول زمان، فرصت پیشرفت ندهید امکان دارد از قابلیت های فوق العاده آنها کاسته شود. موضوع بررسی وظایف نیمکره های مغز و چگونگی تقویت و پرورش قابلیت های آنها یکی از آن مسائلی است که سال هاست از سوی پژوهشگران مورد مطالعه قرار گرفته است.
تقویت حافظه توسط تقویت نیمکره های مغز
نیمکره چپی ها
نیمکره چپ مغز ، سمت راست بدن را کنترل می کند. آدم هایی که نیمکره چپ قوی تری دارند معمولا عاشق ریاضیات و فلسفه می شوند. آنها استادان تجزیه و تحلیل هستند و به راحتی می توانند اعداد و ارقام را به خاطر بسپرند. آنها منطقی، منظم و سخنور هستند اما اگر از آنها بخواهید مقوله ای را با مثال و شکل برایتان تعریف کنند گیج و ناتوان می شوند، چون کلمات را بهترین روش انتقال مفهوم می دانند، اما با این همه ویژگی های خوب ممکن است در موسیقی و نقاشی و راه های خلاقانه چندان با استعداد نباشند.
نیمکرهچپ را دیوانه نکنید!
اگر نیمکره چپ قدرتمندی داشته باشید و بخواهید از ریاضی، فلسفه و مهم تر از همه، نظم و ترتیب در زندگی غافل شود و اگر به جای جزئی نگری، کل نگر شوید، نیمکره چپ خود را سرکوب کرده است
راه های تقویت نیمکره چپ
برای آن که نیمکره چپ تان را قوی کنید باید به ریاضی و فلسفه برگردید. در طبیعت گردش کنید و از حس شنوایی تان برای بیشتر و بهتر لذت بردن کمک بگیرید. هر کار و هر مساله ای را به بخش های کوچک تر برای حل تقسیم کنید چون توانایی شما در جزئی نگری بیشتر از کلی نگری است.جدول و پازل حل کنید و برای هر روزتان برنامه ای مدون بنویسید. برای حفظ کردن از فیش برداری استفاده کنید. فن بیان و سخنرانی را تمرین کنید.
نیمکره راستی ها
نیمکره راست مغز مسوولیت هدایت سمت چپ بدن را برعهده دارد. این نیمکره مرکز حس لامسه، درک سه بعدی اشیا، تصاویر، مقررات، رنگ، لحن و صداست و با توجه به توانمندی اش در درک تصاویر و به خاطر سپردن آنها قدرت تشخیص چهره ها را نیز دارد.
ما معما ها را با نیمکره راست مغز حل می کنیم و این نشان می دهد توانایی خلاقیت و کشف کردن هم به همین بخش مربوط است. این نیمکره مسوولیت رویاسازی را بر عهده دارد و توانایی ورزش و انجام حرکات موزون را به ما می دهد.
میانه این نیمکره با هنر بسیار عالی است. کسانی که نیمکره راست قوی تری دارند معمولا هنرمندانی ذاتی هستند. استعداد موسیقی و هنرهایی مثل نقاشی و به طور کلی ذوق هنری به این بخش مربوط می شود. از همه مهم تر این است که این نیمکره مرکز احساسات و دوست داشتن در انسان ها، است.
راه های تقویت نیمکره راست
برای پرورش نیمکره راست مغز باید به یاد داشته باشید که اگر همیشه بخواهید جدی و عاقلانه رفتار کنید، اگر بخواهید حق اشتباه کردن را از خود بگیرید، اگر بخواهید همه کارهایتان مورد پسند دیگران باشد و اگر بخواهید هر کاری را از روش معمولش انجام دهید دست این نیمکره را برای ترقی می بندید.
براساس پژوهشی که پیش تر به آن اشاره کردیم، برای تقویت نیمکره راست لازم است نگاهی کلی گرایانه را جایگزین نگاه جزئی گرایانه کنید. چه اشکالی دارد به خودتان اجازه دهید گاهی کودک شوید و دنیا را کودکانه ببینید. از اشتباه کردن نترسید. به نمایشگاه های نقاشی و کنسرت های موسیقی سر بزنید. در انجام هر کار و حل هر پرسشی به چندین راه و چندین پاسخ متفاوت بیندیشید. به رویاهایتان احترام بگذارید و فرصتی را به آنها اختصاص دهید و حتی اهدافتان را در رویاهایتان متصور شوید. داستان بخوانید و بعد سعی کنید آن را مثل فیلم با تصویر در دنیای رویاتان ببینید. در طبیعت بگردید و از آن لذت ببرید و هنرهایی مانند نقاشی و طراحی یا موسیقی را بیاموزید.
همه آنچه گفتیم دلیل نمی شود شما روی یکی از نیمکره های مغزتان به دلیل توانمندی بیشترش تمرکز کنید و دیگری را از یاد ببرید یا از زیر بار خیلی از کار ها به بهانه این که فلان کار به نیمکره ضعیف تر مغزم ربط دارد، در بروید چون همه آدم ها معمولا توانایی انجام فعالیت های عادی زندگی را دارند و قوی تر بودن یکی از نیمکره ها به معنای ناتوان بودن نیمکره دیگر نیست و مسلما آن نیمکره هم از عهده مسوولیت های عادی اش برمی آید.
نیمکرههای راست و چپ مغز در کفههای ترازو
در اکثر انسان ها یک دست قویتر و ورزیده تر از دست دیگر است و این موضوع از همان اوان کودکی در طفل تا حدودی مشهود است، به طوری که وقتی خوراکی را در اختیار طفلی چند ماهه قرار دهید به طور خودکار البته بدون دخالت دیگران با دست برتر خود آن را به دهان می برد و اگر مجبورش کنید که با دست دیگرش این کار را ا نجام دهد، حرکت ناشیانه کودک را کاملا متوجه خواهید شد. به طوری که حتی احساس می کنید دهانش را نمی تواند پیدا کند وخوراکی را در آغاز به اطراف دهانش می مالد. این موضوع وقتی نمایانتر می شود که کودک قلم به دست گرفته و نقاشی کردن را آغاز کند. شاید در آغاز کودک بین استفاده از دست راست و چپ مردد باشد ولی بعد از مدتی کوتاه بدون کمک کسی دست برتر خود را می یابد و درنهایت در حدود ۲ تا۳ سالگی دستی که کودک می خواهد به طور مستمر استفاده کند، مشخص می شود. اما این که چرا بعضی مردم چپ دست هستند باز هم چندین نظریه وجود دارد که به بررسی اختصاصی این نظریات می پردازیم:
۱- نظریه جنگی: طبق این نظریه، چون بشر در جنگ ها مجبور بود از قلب خود محافظت کند، لذا شمشیر را با دست راست گرفته و با دست چپش سپر را نگه می داشته و کم کم به همین دلیل دست راست قویتر شده و استفاده از آن عمومیت پیداکرده است. این نظریه به کلی از اعتبار ساقط است زیرا قلب کاملا در طرف چپ قرار نگرفتهاست و ،ضربه به کبد هم به همان اندازه کشنده است و در این صورت معلوم نیست چرا بعضی از افراد باز هم لجبازی کرده و چپ دست شده اند؟!
۲- نظریه گرانیگاهی: براساس این نظریه گرانیگاه بدن انسان در طرف چپ بدن قرار دارد. بنابراین انسان روی پای چپش بهتر می ایستد و در نتیجه پای راست آزاد می ماند و فعالیت بیشتر پای راست موجب می شود طرف راست بدن ازجمله دست راست قویتر شود. این نظریه هم اعتبار ندارد زیرا مبنای علمی ندارد و نیز معلوم نیست چرا گرانیگاه بعضی افراد چپ دست،در جای خود قرار ندارد؟!
۳- نظریه چشم برتر: این نظریه مبنی بر این است که مرکز حس بینایی در مغز در نیمکره ای قرار دارد که سرنوشت دست برتر را مشخص می کند. یعنی کسی که چشم راستش برتر است، راست دست می شود و بر عکس. این نظریه هم مبنای علمی ندارد زیرا کسانی هستند که چشم راستشان برتر است ولی چپ دستند و برعکس، همچنین در میان نابینایان مادرزاد هم نسبت راست دستی و چپ دستی مانند بینایان است.
۴- نظریه تربیتی: بنا بر این نظریه، دست چپ و راست در آغاز برای افراد هیچ فرقی ندارد وچون ما در جامعه راست دستان زندگی می کنیم بر اثر تمرین و تربیت راست دست می شویم و آنهایی که هم که چپ دست شده اند به دلیل عدم مراقبت والدین و مربیانشان بوده است. بی پایه و اساس بودن این نظریه هم کاملا مشخص است. چه کسی سند دنیا را به نام راست دستان زده است؟!! در ثانی، پس چرا عده ای با توجه به عدم رضایت والدین و مربیانشان باز هم چپ دست می شوند؟
۵- نظریه لجبازی: بنا بر این نظریه، راست دستی امری طبیعی است و چپ دستان افراد لجبازی هستند که از عرف و عادت سرپیچی کرده اند و دلیل شان هم این است که در میان مجرمان و افراد ضد اجتماعی چپ دستان زیادتر هستند. این نظریه هم، پایه علمی ندارد .
۶- نظریه کارکردهای مغزی: این نظریه چپ دستی و راست دستی را جنبه فطری دانسته و به عملکرد نیمکره های مغز بستگی دارد؛ به طوری که در فرد چپ، دست نیمکره راست مغز قویتر و در فرد راست دست، نیمکره چپ قویتر است. این نظریه جدیدترین و در عین حال عاقلانه ترین دلیل برای چپ دستی و راست دستی است.
تا چندین سال قبل هم افرادی که چپ دست بودند، برای دیگر اطرافیانشان جای سئوال داشتند و بحث در مورد آنکه چپ دست ها باهوش ترند یا راست دست ها، خیلی زود همه گیر شد و محققان نظرات متفاوتی را در مورد این موضوع اعلام کردند.آخرین تحقیقات نشان می دهد که تمام آن دسته از افرادی که چپ دست هستند، در قسمت های مشخصی از مغزشان نسبت به راست دست ها پیشرفته ترند؛ به طور مثال آنها خلبانان بهتری می شوند و معمولا از جمله افرادی هستند که به راحتی می توانند دو کار را هم زمان به خوبی انجام دهند، مثل صحبت کردن و رانندگی. اثبات این موضوع که آنها به راحتی می توانند از پس دو کار فکری هم زمان برآیند، در تحقیقات گسترده مجله "هوش" ثبت شده و ظاهرا شکی هم در مورد آن وجود ندارد.تحقیقات در دانشگاه ملی استرالیا نیز نشان دهنده ی آن است که چپ دست ها معمولا هنگام یادگیری زبان از هر دو نیم کره ی مغزشان استفاده می کنند و این در حالی است که راست دست ها فقط از نیم کره ی راست خود کمک می گیرند.
دو نیم کره ی مغز در واقع شبیه هم هستند. آنها در مورد دریافت اطلاعات، دقیقا یکسان عمل می کنند و یک راهکار را برای تحلیل در نظر می گیرند. اما معمولا وظایفی همچون یادگیری زبان، معمولا در یکی از آنها صورت می گیرد که در مورد چپ دست ها ظاهرا هر دو این دو نیم کره ها فعال هستند.دیگر منطقه ای که در مغز نقطه ای کاملا مشخص دارد، همان دریافت اطلاعات است که معمولا در سمت راست بدن انجام می شود؛به این معنا که از سمت راست اطلاعات وارد شده و به نیم کره چپ می رود تا مورد تحلیل قرار بگیرد و اطلاعاتی هم که از قسمت چپ بدن وارد شده اند، به نیم کره ی راست می رود و در آنجا مورد تحلیل قرار می گیرند که در هر دو حالت مغز، آنها را دریافت می کند و پس از ترکیب آنها، دستوری را برای شنیدن یا دیدن صادر می کند.آخرین تحقیقات در مورد چپ دست ها نشان دهنده آن است که مغز این افراد برای دریافت اطلاعات، از هر دو نیم کره ی خود کمک می گیرد. این در حالی است که گسترده ترین تحقیقات روی افراد چپ دست و راست دست نیز نشان داده است که ارتباط بین نیم کره ی راست و چپ مغز در افراد چپ دست بسیار بهتر و سریع تر از راست دست هاست و به این معناست که چپ دست ها در فعالیت هایی همچون ورزش و بازی ها بسیار سریع تر هستند و واکنش های سریع آنها باعث بهتر بودن آنان می شود، زیرا می توانند به راحتی از هر دو نیم کره مغز خود در فعالیت ها استفاده کنند؛در ضمن هر زمان که یک سمت مغز آنهااز دریافت اطلاعات خسته شد و توانایی آن پایین آمد، نیم کره ی دیگر به سرعت به کمک می آید و جای آن را می گیرد.به همین علت، افراد کهنسال چپ دست معمولا در زمان پیری که مغز هر فردی رو به کندی و تحلیل می رود، حافظه و عکس العمل های بهتری می توانند داشته باشند.